جديد تفكر خاتميپرچمدار
مقاله گزارش
فلسفي پرسش يك و صد
جديد تفكر خاتميپرچمدار
بينالمللي جامعه در تفكر اين نمود ارائه را تمدنها گفتوگوي طرح كه است كسي خاتمي محمد
انتخاب يك" جداييديالوگ از آكنده دنياي در آن طراح نظر كهبه چرا شد ، پذيرفته
" است ضرورت بلكه نيست ساده
نوشته "مدني جامعه و گفتوگو اسلام ، " كتاب سال 2001 در آرگوس انتشارات:اشاره
مناسبت به كه است مطلبي ميآيد پي در آنچه.كرد منتشر و ترجمه را خاتمي رئيسجمهور
روماني ، ياش نيچانو كوگيل ميهاييل دانشگاه يازده شماره بولتن در كتاب اين انتشار
ايده جايگاه و نقش و خاتمي كتاب معرفي به كتاب نويسنده.است شده چاپ سال 2002 در
درك اينكه از نظر صرف.است پرداخته كنوني جهاني جامعه نوين تفكرات در او كتاب اصلي
لطف از خالي او مقاله خواندن بوده ، واقع با مطابق حد چه تا خاتمي ايدههاي از او
.بود نخواهد
زارچ اقبالي عليبمان: ترجمه
كتاب گزارش
عنوان به بحق ، ما ايران ميشود صحبت اسلامگرايي پسا و اسلامگرايي از كه اكنون
خسرو.ف.مينمايد ظهور مدرنيته و سنتي اسلام رابطه مورد در جديد تفكري پرچمدار
در كنوني بررسي":مينمايند خلاصه گونه اين را گرايش اين (OROY.O ) رويا و خاور
آلين قول به آن در كه تمدني ".است انجام حال در جهانگرايي و تمدن بين ايران
نقشي با بلكه فنون و آگاهيها روشها ، ساده جوينده يك عنوان به نه اسلام روسولون
كتاب شكل بدين.ميكند ظهور بشريت روحي و فرهنگي تنوع بقاي و حفظ در كامل
دعوت مدني جامعه و ديالوگ اسلام ، عنوان با اسلامي ايران كنوني رئيسجمهوري
.ميشود محسوب خاص ارزشي با معنوياي
جامعه در تفكر اين.نمود ارائه را تمدنها گفتوگوي طرح كه است كسي خاتمي محمد
ديالوگ جدايي ، از آكنده دنياي در آن طراح نظر به كه چرا شد ، پذيرفته بينالمللي
با نگارنده كه است چشمانداز همين از ".است ضرورت بلكه نيست ساده انتخاب يك"
گونه هر فرونشاندن و متقابل اعتماد براي شرايط نمودن فراهم سوي به منطق ، به عنايت
اديان تمامي ميگويد ايراني فيلسوف خاتمي ، .برميدارد گام اديان ميان نزاعي
كلام پذيرنده انسان" است واحد ملتها همه براي خداوند و ندارند اساس در اختلافي
.است گيتي جاي جاي در "الهي
روحيه با تفاهم جايگاه و محل يافتن و "ديگران به دادن گوش" يعني تمدنها گفتوگوي
مينويسد و مينمايد تكيه منطق اين به مختلف بخشهاي در كتاب نگارنده.تسامح و باز
انساني گشايش ".داريم اعتقاد دول و ملتها برابري مفهوم با گفتوگو و منطق به ما"
و شيلر كه است جهانياي انساني و برادري جو ايجاد براي مطلق ضرورتي اخلاقي ، و
بهرهوري موضوع طبيعت نه و انسان نه.نمودهاند اشاره آن به شادي آهنگ در بتهوون
.بدانند خود از غير را ديگري كه نيستند
كه است متقابل وابستگي يك اين.نيافت تكامل و رشد انزوا در تمدني و فرهنگ هيچ
.باشد همزمان كنش در فرهنگها ، غنيسازي مفهوم با وسيع ، ارتباط با پديدهاي
يادآوري قديم يونان فلسفه احياي در را وسطي قرون در اسلام كننده تعيين نقش خاتمي
اسلام جهان خاتمي.مينمايد اشاره نيز غرب شگرف پيشرفتهاي و اشتباهات به نموده ،
ضرورت به مربوط ادله بر توجه با غرب تكنولوژيك پيشرفت از بهرهگيري به را
.فراميخواند بشر دستاوردهاي از دائمي بهرهگيري
نهايي حقايق توانست نخواهد منطق گرچه است ، جهان اين درك راه تنها روشنگري و منطق
ايمان نهايي ، حقيقت درك براي ميگويد پاسكال همانند خاتمي سبب بدين.نمايد كشف را
و كنيم درك را جهان اين واقعيت تا ميكند كمك ما به منطق.است برتر منطق از قلبي
كه است ايمان آن از بعد و "باشد رهنمون ابدي زندگي دروازه به را ما ميتواند"
و ذهن نه و قلباست راه از گذر" خداوند درك راه تنها دهد ادامه را راه ميتواند
".فكر
.باشد عادت با همراه نبايد دين يك باورهاي پذيرش كه است باور اين بر كتاب نگارنده
براي مناسب ساختار و زندگي يك دادن سامان مانع اصليترين مانده عقب نگرش و تعصب
ديني هر.است بيشتر لائيسيسم ، از تعصب منفي آثار.است بشر آينده و امروز زندگي
با بنابراين نمايد ، تبليغ را تسامح و عشق كه ميدهد انجام صورتي در را خود رسالت
به دين درباره خود فهمي تك از بايد تاريخ طول در دين مورد در افكار تنوع وجود
با تنها.است انساني تفسيري مباني از ما تفسير.نماييم پرهيز واحد موجوديت عنوان
باز ديگران ابتكار و تجربه پذيرش براي را خود ذهن انسانها كه است نكته اين درك
.مينمايند
ما كه انسانهاست و اديان همه خداوند وجود پذيرش كتاب ، در شده ارائه تفكر ديگر
داشتن دوست با تنها امر اين و داريم خود خلوت در را آن نشانههاي نمودن بارور نقش
.است امكانپذير ميشوند خوشحال ما همدردي و حمايت با كه طبيعتي و انسانها
متحير را جهان كه سوسياليسم مرگ و غرب در عمومي معنوي بحران به اقرار با نويسنده
اثر اين حقيقت كه مينمايد خلق را معنوي و عميق تفكري هنر ، و فلسفه تلفيق با نمود ،
عمر فردوسي ، همچون زبان فارسي سرشناس مشاهير آثار همانند آينده و حال در جاودان
در بايد سياسي انسان كه ميگويد درست خاتمي.ماند خواهد پايدار سعدي و حافظ خيام ،
.كند خلق ملتش براي مناسب وضعيت و آرماني موجوديت با هنري اثري اجتماعي عرصه
قرون در اسلام نقش احياي با كه است باور اين بر غرب فرهنگ خستگي به توجه با خاتمي
ايجاد كه دارد حقيقت اين.نمود ارائه جهان روحي ساماندهي براي الگويي ميتوان وسطي
ولي.است انكارناپذير ضرورتي معنوي جامعه و عشق متقابل ، درك براساس جديد اومانيسم
آنداندا را ندايي چنين كه نمود اشاره بايد داد؟ خواهد روي موقع چه معجزه اين
كتاب اين در هندي فيلسوف.نمود ارائه بوديسم و هندوئيسم كتاب در سوامي كومارا
بين را برادري ميتواند كه است ايدهاي اين و است يكي اديان همه براي خدا ميگويد
.نمايد ايجاد انسانها همه
انساني ، وسيع گرايش و پربار تفكرات دليل به عالي معنويت و ساده سبكي با خاتمي كتاب
آلماني شاعر نظرات يادآور كه كتاب ايده آخرين.مينمايد جذب را خوانندهاي هر
زندگي با شاعرانه دينگرايي از صحبت آلماني شاعر) است دين مورد در هولدرلين فردريش
.است ديني روشنفكري به ايمان و اعتماد در خاتمي رويكرد (ميكند شاعرانه مقدسگونه
را فكر و منطق كه است كسي روشنفكر" مينمايد تعريف گونه اين را روشنفكر نويسنده
آزادي براي":مينمايد تاكيد خاتمي ".ميشناسد را آزادي ارزشهاي و نموده تكريم
امنيت تامين براي حفاظتي سيستم يك ايجاد يعني آزادي" و ".ندارد وجود الگو يك تنها
".است متفكران و آزادانديشان
سوخته آتش در ميكرد زندگي اروپا وسطاي قرون در اگر كه) خيام عمر چون آزادانديشي
سخن گونه اين قرن از 8 بعد كشورش از فيلسوفي امروز ميدانست اگر ميگفت چه (ميشد
ميگويد؟
سوي از شده ارائه تفكر دو به خاتمي محمد كتاب نظريات بسط با ما شكل هر به
زمان رسيدن فرا به توجه و اسلامي نوين نگرش ضرورت يعني ايراني ، سرشناس انديشمند
بيان ، آزادي ما ، دوران در":ميگويد سروشمينماييم اشاره سياست ، با دين هماهنگي
از ميتوان را غيره و اتباع و اپوزيسيون آزادي مطبوعات ، آزادي سياسي ، احزاب آزادي
واحد حقوق صرفا و شدهاند ثبت نوانديشي جبهه در اينها.نمود بررسي ديگر زاويهاي
نوين جهان در دولتداري آن غياب در كه روشي با برابر سطحي در بلكه نميشوند محسوب
".ميباشند تامل قابل است غيرممكن بلكه غيرقانوني اينكه نه
دين عنوان تحت بابيس ليلي كتاب به ايمان معاصر شكل از دورنمايي ارائه براي
فقط واحد شده تاكيد آن در كه مينماييم اشاره (1977) فرانسه در جوان مسلمانان
مذهبي سيستم يك به اختصاصي تقدس با فردگرايي افكار ، همه و اديان همه براي ;خداست
مسلمان جوانان.ميگردد سنجيده مطلق تقدس با بلكه نميشود معرفي ملت يك با
اين ولي هستند ديني وحدانيت از ديگري شكل با گفتوگو و تكثرگرايي علاقهمند
تاريخي شرايط و تعصب بين بايد.محض تئولوژي نه و باشد مذهبي صرفا بايد گفتوگو
با بايد عبادات.ميشود تعريف قابل اسلامي انسان كه است گونه اين شد حاصل فرق
كه است ذكر شايان.شود مضاعف اعتقادات در فردگرايي و روشنفكرسازي درونگرايي ،
فرهنگها و اديان فلسفه در دخالت مفهوم به نبايد متقابل انتقال و ارتباط و همكاري
تقدس با فرد رابطه سطح در معنوي ارتقاء ، بايد بلكه باشد آنها شناسايي در ايهام و
.شود موجب را
آن به ايدهآل جامعه كه است چيزي آن ديني روشنفكر كه است باور اين بر خاتمي محمد
مقدس فرهنگ و احساس با ميتواند كه است ظريف و عالي منطق بنابراين او و دارد نياز
در كه كسي و يابد تلفيق مينمايد واژگون را چيز همه كه شدن گونه خدا در انسان هر
كه است حقيقي معنوي انسان برميدارد گام انساني حقيقت سوي به خود معنوي شناخت
.باشد جذاب بشريت تمامي و جوامع همه براي ميتواند
مقاله گزارش
فلسفه غروب سينما ، طلوع
ابك رضا حميد
پويا صورتهاي چنبره در ما.كردهاند تسخير را ما دنياي سينمايي تصاوير ديگر حالا
چه هر تا ميكوشيم خود ، اينكه جالب و آمدهايم گرفتار تصويري _ صوتي گوناگون و
را چراغها ميرويم ، سينما به خود پاي بارويم فرو اقيانوس اين اعماق به بيشتر
ميسپاريم سينما كليساي كليددار به را هستيمان و حواس و هوش تمام و ميكنيم خاموش
عنوان به را سينما دموكراتيك ، فرايندي دركند نوراني را رويارويمان سفيد پرده تا
اين جهانگشاييهاي به بايد نخواهيم چه و بخواهيم چه حال ، و برگزيدهايم خويش حاكم
حتي و كنيم بازخواني را قديسانمان كه پذيرفتهايم.دهيم در تن قدرتمند ديكتاتور
تفريح ، يك ديگر حالا سينما.ديدهايم پرده بر كه بشناسيم فرماني ده با نيز را موسي
بوگارت از روزگاري.ماست انديشيدن شيوه سينما:نيست هنر يك حتي و صنعت يك تفنن ، يك
و كنيم پرت جاده كنار به تمام حدتي و شدت با را سيگارمان چگونه كه بوديم آموخته
.ميدهيم ترجيح "لرز و ترس" كتاب بر را كيركگاردي ايمان از برگمان روايت حالا
را كليديشان نمادهاي و عميق مثالهاي شاهد تمام تا ميكوشيدند سينماگران پيشتر ،
كه پذيرفتهاند فيلسوفان گويا امروز ، و برگزينند فيلسوفان گفتههاي و نوشتهها از
و بونوئل تاركوفسكي ، آنتونيوني ، فيلمهاي از مثالهايي ذكر با را گفتههايشان شرح
بايد كمكم دوران ، همه در معرفت بيمنازع سلطان فلسفه ، آيا.بيارايند هيچكاك حتي
بسپارد؟ جسورش و نوباوه رقيب به را خود جاي
به بود شده درج بيچوف مايكل از مقالهاي هايدگر مارتين اينترنتي سايت در پيش چندي
به و فيلم ، كه است اين مقاله نويسنده اصلي ادعاي."فلسفه غروب فيلم ، ظهور":نام
همواره تاريخ بزرگ فيلسوفان كه است نهاده سرزمينهايي بر پا سينمايي ، فيلم خصوص
سينمايي ، فيلمهاي كه دهد نشان ميخواهد او.شوند نزديك آن مرزهاي به تا كوشيدهاند
از كه دارند محورياي و كليدي موضوعات از بسياري به ارجاع براي فراواني ظرفيتهاي
تركيبي بيچوف نظر به سينمااست رسيده ما به تاكنون آكادميك و كلاسيك فلسفه طريق
با اما است نكته همين شرح بيچوف ، بيستصفحهاي مقاله تماماست انديشه و هنر از
.مثال يك از استفاده
يعني آلماني ، كارگردان وندرس ، ويم مشهور فيلم به مدعايش اثبات براي بيچوف
برلين برفراز بهشت نامهاي با ما كشور در كه ميكند اشاره (1987) "اشتياق بالهاي"
فلسفه كه بود معتقد هايدگر:ميگويد بيچوف.است شده شناخته برلين آسمان زير و
.است كرده فراموش را خود اصلي پرسش و است رفته خطا راه به سقراط دوران از كلاسيك
از پرسش:بودند كرده مطرح پارمنيدس و هراكليتوس نظير پيشاسقراطي فيلسوفان كه پرسشي
و فلسفي عظيم پرسش اين طرح به كه است اثري وندرس فيلم كه است معتقد بيچوفهستي
.ميپردازد آن به پاسخ
را زمين ميخواهد و شده خشمگين مخلوقش انسان بر كه است خداوندي روايت وندرس فيلم
آخرين كه ميخواهند خدا از و دارند ديگري نظر فرشته چند.كند رها تنها هميشه براي
آنان و ميگيرد خشم فرشتگان اين بر خداوند اما.كند عطا عاصي انسان به هم را اقبال
جهاني دوم جنگ گرفتن پايان آستانه در كه برليني هم آن ;ميكند تبعيد برلين به را
.است
بدون هم آن ;باشند انسانها نظارهگر ابد تا بايد و الهياند نفرينشدگان آنها
ميان در برليني ، فرشته دو كاسيل ، و داميل.تغييري كوچكترين ايجاد براي قدرتي هيچ
از پس اما.ميبينند را آنها كودكان فقط.ميزنند پرسه و ميشوند سرگردان مردم
.ميگيرد عجيبي تصميم و ميشود سيار سيرك آكروبات دخترك ماريون ، عاشق داميل مدتي
شود ، عاشق بيايد ، زمين به كند ، خداحافظي ابديت با هميشه براي كه ميگيرد تصميم او
او.بميرد اشتياق آتش در سرانجام و كند تب كند ، لمس را انساني انگشتان انحناي
.ميشود زميني
از نكتههايي طرح از پس و هايدگر و وندرس افكار و زندگي به اشاره از پس بيچوف
تكنولوژي هايدگر.ميپردازد هايدگر "تكنولوژي از پرسش" رساله به اشتياق بالهاي
از بعد و باستان يونان طلايي دوران در كه ميداند صنعتي از متفاوت كاملا را امروزي
است سنتي بعدالطبيعه ما بلافصل نتيجه مدرن تكنولوژي كه است معتقد او.بود رايج آن
.است بوده ساري و جاري بشر افكار و اذهان در قرنها كه
دستساز ماشين اين خطرات به تكنولوژي از پرسش از قسمتي در او كه است دليل همين به
.ميكند اشاره بشري
فرزندان از يكي عنوان به سينما كه است معتقد او.دارد ديگري نظر بيچوف اما
سينما ، كرده ايفا است معتقد هايدگر آنكه جز نقشي سنتي ، مابعدالطبيعه تكنولوژيك
پاي در عمري هايدگر كه است رسانده مدد پروژهاي پيشبرد به وندرس ، فيلم مخصوصا
را آن هايدگر كه چيزي همان يعني ;است خورده حسرت فقدانش براي سياه جنگل درختان
مرز اين برلين ، برفراز بهشت بيچوف ، مايكل زعم به.مينامد "متافيزيك بر آمدن فائق"
.است نميآمده در "گفتن" به كه "داده نشان" را چيزي وندرس.است نورديده در را
سنت اين از كه آنان چه و متافيزيكياند كه آنها چه فيلسوفان ، از كدام هيچ مطمئنا
مقاله اماداد نخواهند نشان بيچوف مقاله به خوشي روي چندان ميگرداندهاند ، رو
.است جسارت از سرشار باشد ، حقيقت از خالي اگر حتي بيچوف
فلسفي پرسش يك و صد
كوهن مارتين
صالحي آرش:مترجم
: شانزدهم مسئله
ميروند؟ سو كدامين به پرندگان روز؟ يا است شب
:پانزدهم مسئله يادآوري
دارد؟ خصوصياتي چه زمان ماشين ميپرسد خود از ون دكتر
پانزدهم مسئله توضيح
به زمان در كه مواجهايم افرادي با تخيلي علمي فيلمهاي و كتابها از بسياري در
آيا است؟ سازگار فيزيك قوانين با سفرهايي چنين آيا اما ميروند؟ عقب به يا و جلو
نيز را حال زمان ترتيب بدين و داد تغيير را گذشته زمان ، طول در سفر با ميتوان
كرد؟ تغيير دستخوش
نگاه از زماني سفرهاي به مختصري است لازم سوالات اين به پاسخ از قبل اما
است چهاربعدي مكان _ زمان يك هندسه (Wormhole) هل ورمبپردازيم فيزيكدانها
جالبترين.مرتبطند هم به باريكي دهانه طريق از جهان از حوزه دو آن وسيله به كه
دوردست حوزههايي و مناطق به آنها طريق از ميتوان كه است اين ورمهلها خصوصيت
يك كه است اين مسئله حال.برگشت گذشته زمان به آنها داخل از حتي يا و كرد سفر
ورمهل دهانه شعاع.نيست برخوردار ايستا و ثابت ساختاري از ماكروسكوپي ، ورمهل
دهانه انقباض و انبساط است ممكن.است نوسان در بزرگ بسيار اندازههاي تا صفر از
ميان از زماني فاصله اين در نتواند هم نور چهبسا.بدهد رخ سريع بسيار ورمهل
.است مواجه مشكل چند با زمان ، در سفر براي ورمهلها ، از استفاده.كند عبور ورمهل
.هستند مطرح تئوري سطح در هنوز ورمهلها كه اين اول
ورمهلها زمينه در تحقيقات.است نيامده دست به ورمهلها از اثري هيچ تاكنون
نظر اجماع دانشمندان بين سياهچالهها وجود مورد در تقريبا.هستند هزينهبر بسيار
بررسي براي بودجه تخصيص با دانشمندان از اندكي بسيار تعداد اما دارد وجود
ميان از پيوسته زيراتمي ذرات هاوكينگ ، استفان نظريات بنابرموافقند ورمهلها
برابر تقريبا 1020 ورمهلها اين قطر.ميروند ديگر جهان به جهاني از ورمهلها
حدود 4310 در زماني در تنها ورمهل علاوه به.است اتم هسته ابعاد از كوچكتر
حال.نميگذارد باقي بررسي و مشاهده براي كافي فرصت زمان اين و است پايدار ثانيه
است؟ امكانپذير زماني سفر آيا باشند ، داشته وجود ورمهلها اگر كه است اين سوال
ماده ورمهل ، شدن جمع از قبل و است كوتاه بسيار ورمهلها عمر نظريهها اغلب بنابر
ميكند مشكلتر را سفر اين آنچه اما.كند طي را مسير تمام بتواند بايد عبوركننده
سرعت را ورمهل انقباض و شدن جمع شود ، ورمهل وارد كه مادهاي هر كه است اين
چگالي كه مادهاي كننده پايدار نيروي با ميتوان تنها را مشكل اين.ميبخشد
را ورمهل تثبيت توان شدهاي شناخته ماده هيچ اما.كرد حل دارد ، منفي انرژي
exotic) "بيگانه ماده" از عظيمي مقادير نيازمند ورمهل داشتن نگه باز براي.ندارد
در كه را منفي ماده از عظيمي مقادير تهيه توان كنوني تكنولوژي.هستيم (matter
است ، نشده شناسايي تاكنون بيگانه ماده كه اين وجود با.ندارد باشد ، هم ايمن ضمن
است اين ورمهل ميان از زماني سفر ديگر مشكل.نيست منتفي آن وجود نظري لحاظ به اما
چنين تاب انساني هيچ.ميگردد ناپايدار سرعت به شود ورمهل وارد كه ذرهاي هر كه
حتي.ميكند پيچيده و مشكل را ورمهل مطالعه كه است مسئله همين.ندارد را سفري
كاملا شود ، فرستاده آن درون به مطالعه براي كه شيئي هر شود ، كشف ورمهل يك اگر
يكي.است امكانناپذير عملا آن روي بر مطالعه شرايطي چنين در و ميگردد متلاشي
به زمان طول در شما كه كنيد فرض.است پدربزرگ پارادوكس زماني سفر مشكلات از ديگر
آيا.كشتهايد شوند فرزندي داراي اينكه از قبل را خود جده يا جد و رفتهايد عقب
قتل براي كه اينجاست پارادوكس نبردهايد؟ بين از را خود عملي چنين ارتكاب با
قبل از را خود كار اين با حال عين در و باشيد زنده بايد خود بزرگ مادر يا پدربزرگ
!ساختهايد نابود
.نميآيد نظر به محتمل نزديك آينده در ورمهل طريق از زماني سفر كه اين نتيجه
.است لازم ملاك ورمهل 5 ميان از انسان زماني سفر براي
.نشود منقبض سفر هنگام ورمهل دهانه _ 1
.نشود وارد او بر بشر طاقت فوق كششي نيروهاي _ 2
.باشد دوطرفه مسير سياهچاله ، برخلاف _ 3
.باشد معقول و كوتاه سفر مدت _ 4
.باشد زيانآور تشعشعات فاقد حركت مسير _ 5
كه كنيم ثابت نميتوانيم ما كه است اين ورمهلها درباره خوب خبر يك اما
خدشهدار را فيزيك قوانين ورمهل طريق از زمان در سفر.ندارند وجود ورمهلها
استفان.نيافتهايم تفحص و تحليل براي ورمهل يك هنوز ما اين وجود با اما نميكند
و نيست ، ممكن زماني سفر كه اين براي دليل بهترين...":نوشت سال 1993 در هاوكينگ
آينده زمان توريستهاي از سيلي با ما كه است اين افتاد ، نخواهد اتفاق نيز هرگز
".نيستيم مواجه
|