هاليوود بر لعنت
تماشاگر نگاه
كشت را اينس تامس كه مردي
38-لينچ زبان از لينچ
هاليوود بر لعنت
"تايمز نيويورك" روايت به"گربه ميوي"
اعتبار درباره را تاملي قابل نكتههاي و است بلندپرواز كارگرداني باگدانوويچ
ميداند هاليوود سينماگران
اسكات.ا.اي
محمدعليزاده زويا:ترجمه
آمريكا سينماي
به متعلق) "انيدا" باشكوه كشتي بيستوچهار ، و هزارونهصد نوامبر پانزدهم روز
.كرد ترك تفريحي گردش يك براي را لوسآنجلس در "پدرو سن" بندر (هرست رندلف ويليام
_ امروزيها زبان به _ هم و بود "اينس تامس" براي دريايي تولدي جشن هم سفر اين
در نيز هرست دوست و هنرپيشه "ديويس ماريون" ،"اينس" و "هرست" جز.بزرگان براي جشني
ستارههاي بعضي شد ، مشهوري شايعهنويس بعدها كه "پارسونز"داشت حضور مهمانان ميان
مسافرت اين از.بودند مراسم اين در شركتكنندگان جزو نيز جاز موسيقيدانان و سينما
.رسيد قتل به هرست مهمانان از يكي و آمد پيش شرايطي.نبردند در به سالم جان همه
ميوي" فيلم كه است شومي سفر داستان باقيمانده ، اسرارآميز همچنان كه شرايط اين
.ميكشد تصوير به را آن "گربه
در دستكاريهايش متاسفانه اما شده ، ساخته واقعي حوادث براساس چند هر گربه ميوي
با كه آغازين صحنههاي و ابتدا همان از.ميرسند نظر به نامناسب حدودي تا واقعيت
مرگي حتما و است بك فلاش يك فيلم بقيه ميفهميم ميشويم ، روبهرو تدفين مراسم يك
به تكتك و سرعت به بودهاند ، مقتول مرگ محل در كه شخصيتهاييافتاد خواهد اتفاق
صورت به دارد دوست كه هستيم روبهرو فريبكار ميزباني با ما.ميشوند معرفي ما
.ميبندد كار به را زيادي ترفندهاي و كند كنترل را كشتي مسافران مخفيانه
مثل چيزهايي.است كرده پيشبيني مسافران پاييدن براي را تجهيزات همه او
مهمانها چشم از دور كه پلههايي و باريك راههاي مخفي ، راههاي مخفي ، ميكروفنهاي
.ميشوند محسوب جاسوسي براي مناسبي جاي و هستند
.ميپردازد نيز "چاپلين چارلي" پنهاني رابطه رسوايي ماجراي به گربه ميوي فيلم
است آن درصدد فقط چارلي اما ميخورد شكست "پاريسي زن" كه است ماجرا اين از پس درست
شهرت چند هر نيز اينس تامسكند علاقهمند خودش به نسبت را "ديويس ماريون" كه
پارسونز جمع اين به.نميكند فروگذار كوششي هيچ از راه اين در اما ندارد را چاپلين
همه حركاتاش و رفتار با كه چلفتي پا دستو و هوا سربه آدم.كرد اضافه بايد هم را
و جذاب چشمهاي.است داستاننويس يك گلين.را "گلين الينور" مخصوصا ميرنجاند ، را
انيدا مسافران.ميشود تعريف كه اوست نگاه زاويه از عملا گربه ميوي و دارد دقيقي
نميگذارد كم عملا هم هرست.ميكنند شادي و مينوشند مدام و هستند مشغول پاكوبي به
كه است وضعيتي چنان در.ميكند گرم را سرشان و ميآورد نوشيدني برايشان مدام
همان از هاليوود دنياي.ميكند خود از سرشار را جمع اين فضاي شيطاني نقشههاي
بايد.غيراخلاقي و پنهاني رابطههاي و نيرنگها بدگمانيها ، از بود پر ابتدا
اينكه جز است ، نشده ايجاد هاليوود در زيادي تغييرات نيز امروزه كه پذيرفت
.هستند هم خطرناكتر احتمالا و شدهاند بيشتر بيملاحظهگريها و رسواييها
ميان كه نادرستي اتفاقهاي از است سرشار ميافتد اتفاق انيدا كشتي در كه داستاني
نشان را (هاليوودي بابل) هاليوودي هرجومرج يك عملا و است مرسوم هاليوود ستارههاي
بردارد ، پرده اسرار از بيشرمانه بخواهد بيآنكه باگدانوويچ همه اين باميدهد
.ميكند تعريف محترمانه صورتي به را داستاناش
.ميكند آشكار را هرجومرجطلبيشان و بيرحمي و ميكند همدردي كشتي مسافران با او
بيرحمانه آنكه از بيش كه نگاهي دارد ، آنها رفتار به طنزآميز نگاهي باگدانوويچ
ميوي كارگردان اما باشد شگفتانگيز اندكي شايد.است داشتن دوست و مهر سر از باشد
در را ظريفي ملاحظات و دارد گذشت با توام نگاهي فيلماش شخصيتهاي به نسبت گربه
هستند خود حالتهاي بدترين در آنها كه زماني حتي گذشت اينميكند اعمال موردشان
.دارد ادامه هم
تاملي قابل نكتههاي.است بلندپرواز كارگرداني هاليوود ، اهالي ميان در باگدانوويچ
بر ساختهاش تازهترين در همه اين با ميداند ، هاليوود سينماگران اعتبار درباره را
كه را شايعهسازاني حتي و را قديمي شايعههاي ستون از برگرفته نامهاي كه است آن
.دهد جلوه انساني را اعمالشان و كند تطهير ميساختند شايعه نيز او براي زماني
پيتر بتهاي از يكي) "ولز اورسن" كه اعوجاجي از ديويس و هرست كه داشت توجه بايد
در كه ديويسيافتهاند رهايي كرده ، نثارشان "كين همشهري" فيلم در (باگدانوويچ
و جوان است خانمي اينجا بود ، بياستعدادي و پولپرست و جيغجيغو زن "كين" فيلم
به ويلي دست از كه زماني حتي مسئله اين است ، كرده "ويلي" وقف عملا را خود كه زيرك
چارلي بياساس شيفتگيهاي مجذوب كه زماني يا و است دلخور آمرانه چهره آن خاطر
.دارد ادامه ميشود ، چاپلين
هم كنار را آنها انديشه نخ كه است سرشناس چهرههاي از رشتهاي عملا گربه ميوي
دارد ، جذابي بازي "دانست كريستين" خانمكرده پيدا دست كارايي بهترين به و نشانده
چيزهايي اينها.دهد نشان وقار و تشخص صاحب را خودش است بلد خوب و است تيز بسيار
چند هرهستند جور فيلم زمان با هم و هماهنگاند داستانياش شخصيت با هم كه هستند
تصويري او كشف اما نيست او مثل حركاتش و ندارد چاپلين به شباهتي "ايزارد" آقاي
كاري مثل درست ميدهد ، نشان را مسئوليتاش عدم حال عين در و چاپلين جاذبه از قاطع
"وارشو رابرت".داد انجام (برو ، 1992 آتن ريچارد) چاپلين در "جونير داوني رابرت" كه
كه است اين براي ميدهد انجام سرصحنه كه كاري هر چاپلين بود گفته فيلم ، منتقد ،
اصلاحناپذير ، خودشيفته ، آدمي نقش در ايزارد آقاي و كند چندان دو را محبوبيتاش
.است اظهارنظر اين مويد نامرد و نابغه
هرچند" هرست نقش بازيگر "هرمن" و است هرست فيلم اين كليد كه باشيم داشته توجه
آخر صحنههاي در هرمن.ميدهد نشان فرز خيلي را او چشمگيرش حركتهاي است ، تنومند
براي شيطان يك مثل دفعه يك و مياندازد دور را حيوانياش تاحدودي و آشفته رفتار آن
".ميكند اعلام را دلبستگياش بار اولين
.انداختهاند داماش به يا كردهاند غرق را او يا هميشه باگدانوويچ فيلمهاي تاريخ
ارنست" و "فورد جان" ،"هاكس هوارد" ولز ، اورسن مثل استاداني از ميخواهد هميشه او
ممكن چند هر بردارد ، قدم آنها كاميابي پابهپاي حال عين در و كند قدرداني "لوبيچ
.باشد داده عكس نتيجه جاهطلبي اين است
فيلم يك ساخته ، باگدانوويچ دوباره كه است فيلمي اولين سال ، هشت از پس گربه ميوي
و كوچك فيلميميدهد انجام اخيرا "آلن وودي" كه تلاشهايي مثل درست عادي ، و متوسط
.رضايتبخش
شويم ، غوطهور رفت ، زوال به رو كه دوراني جاز ، دوران تلاطم در اينكه جاي به ما
حركتهاي چند هر.نيستيم ماجرا بطن در ميدهد نشان كه ميكنيم نگاه حوادث به طوري
دور ميكنيم تماشا فيلم داريم كه حس اين از را ما هرگز باگدانوويچ دوربين باوقار
.نميكند
تماشاگر نگاه
دارد دوست را حاشيه او
جواهريان نگار
از بايد را سينما ميگويند كه هست معروفي ضربالمثل هاليوود اهالي ميان در
كارگردانهاي و سينما استادان كه است جا اين نكته.آموخت سينماگران گفتوگوهاي
مسئله.نميكردند مطرح را بيهوده قضاياي حرفهايشان در وقت هيچ سينما ، طلايي دوره
مهمتر هم اصل از گاهي كه حاشيههايي.بود فيلمسازي فرع و اصل آنها براي مهم
و ميافتادند دفعه يك كه اتفاقهايي و فيلمها صحنه سر از خاطرههايي.ميشدند
است آنهايي از يكي "باگدانوويچ پيتر".ميكردند عوض را فيلمساز يا فيلم مسير گاهي
"هيچكاك آلفرد" ،"فورد جان" با مفصلاش گفتوگوهاي در آموخته ، گونه اين را سينما كه
فيلم عاشقانه و بودهاند سينما شيفته كه است سينماگراني شيفته او "ولز اورسن" و
يا هنرپيشه عنوان به نتوانستم چون نوشتم سينما از من":نوشته جايي خودشساختهاند
ثبت سينما استادان حرفهاي كه اين از بهتر كاري چه اما ".كنم پيدا كاري كارگردان
بچرخد؟ دست به دست بعد و شود
در گفتوگوها همان دل از احتمالا هم هاليوود حاشيهاي مسائل به باگدانوويچ علاقه
حتما و رسيد نتيجه يك به و گذاشت متن كنار را حاشيه بايد كه آموخته او.است آمده
قرار او توجه مورد اندازه اين تا "پروس استيون" نمايشنامه كه است دليل همين به
.گرفت
حادثهاي.است حاشيهاي ماجراهاي اين از يكي او فيلم تازهترين "گربه ميوي"
حقيقت ، غياب در باگدانوويچ.ندارد خبر آن اصل از كسي هم هنوز كه هاليوود در جنجالي
.است ساخته را جذابي داستان آنها گذاشتن هم كنار با و شده شايعهها دامن به دست
سينما در داستان جذابيت كه ميداند استاداني شاگرد را خود او كه نكنيم فراموش
اوليه سالهاي به او دلبستگيديگر چيزهاي خيلي از مهمتر.بود مهم اصل يك برايشان
در ميكوشد حال عين در او اما مييابد بروز مجال "گربه ميوي" در عملا هاليوود
واقعي آدمهاي شخصيت به دادهاند ، تشكيل را فيلم داستان اساسا كه شايعههايي كنار
.دارد توجه آن به باگدانوويچ كه است نكتههايي مهمترين از يكي اين.بماند وفادار
را مسئله اين.نميشود محدود گربه ميوي به فقط سينما طلايي دوران به او علاقه اما
هم ديگرش فيلمهاي بعضي و "فيلم نمايش آخرين" "جون؟ دكتر خبر چه تازه" در ميتوان
سر اتاقها تك تك به و ميرود هاليوود صحنه پشت به رسما گربه ميوي چند هر.ديد
است ، تعليق نوعي با توام فيلم كلي فضاي است ، قرار چه از قضيه دهد نشان تا ميزند
كه سريعي ضربآهنگ اما بود خواهد كار در قتلي كه است معلوم ابتدا همان از چند هر
او براي.است كرده ديدني شدت به را فضا اين داده ترتيب فيلماش براي باگدانوويچ
كه چيزي ظاهرشان ، نه و ميشود خلاصه رفتارشان در بيشتر شخصيتها ، به بودن وفادار
يعني سينما تاريخ كمدين محبوبترين نقش كه ديد "ايزارد ادي" مورد در ميتوان
.است بيوفايي آدم عملا و ميكند بازي را "چاپلين چارلي"
.داده انجام ممكن شكل موجزترين به را فيلماش صحنه طراحي باگدانوويچ اينها از جدا
فيلم او ، فيلم كه جا آن از.اوست فيلم براي ممكن شكل مفيدترين ايجاز ، اين
شاهد ما حال هر به.باشد ديگري جور صحنهاش طراحي كه نداشته لزومي است شخصيتها
واقعي داستان اين همه است ممكن گرچه هستيم ، هاليوود تاريخچه از بخشي زندهشدن
جنبه كه كرد اضافه بايد.است چشمنواز شدت به شده تصوير بخش همه ، اين با.نباشد
پنهان فيلم كلي تعليق زيرسايه هميشه اما است ارضاكننده بسيار چند هر فيلم دراماتيك
.ميماند
نشده كشف زاويههاي دنبال احتمالا.است بوده دور سينما از سال هشت باگدانوويچ
.است آمده گربه ميوي داستان در اطلاعات اين از گوشهاي حالا و ميگشته هاليوود
.است فرستاده پرده روي را آن فيلمساز يك ذهنيت كه واقعي حدودي تا و تاريخي داستاني
با و رسيده زيادي موضوعهاي به حتما سال هشت اين در او.است مناسب بازگشت يك اين
كرده انتخاب آمده جذابتر نظرش به كه را يكي اين نهايت در تا است زده سروكله آنها
.است
با مصاحبه مهمترين.است "ولز اورسن" تحتتاثير شدت به ميگويد هميشه باگدانوويچ
فيلمهايش و نوشتهها دارد دوست هم خودش و است داده انجام او را سينما اعجوبه اين
نظر به گربه ميوي با.كند يادآوري ما به را ولز اورسن فيلمسازي لحظههاي تمامي
محافظهكاري حدي تا و سراحتياط از "ولز" كه را چيزهايي توانسته باگدانوويچ ميرسد
زندگي به را آنها و بكشد تصوير به كند ، حذف فيلماش از "كين همشهري" ساخت زمان در
اورسن جانشين دارد دوست خيلي باگدانوويچ پيتر.بزند پيوند فيلمش داستان قهرمانهاي
نه؟ است بزرگي آرزوي اين باشد ، ولز
كشت را اينس تامس كه مردي
ميگويد "گربه ميوي" از "آبزرور نيويورك" منتقد
ساريس اندرو
مدني درنا:ترجمه
از فيلمنامهاي اساس بر كه) "باگدانوويچ پيتر" ساخته "گربه ميوي" فيلم موضوع
سينماي پيشگامان از يكي كه است "اينس تامس" قتل مورد در (شده ساخته پروس استيون
به كه افتاد اتفاق "انيدا" نام به كشتياي در قتل اين.بود هاليوود صامت
اينس تامس تولد مناسبت به ظاهرا مهماني اين.داشت تعلق "راندلف" نام به ميليونري
"سنديهگو" در اجبار سر از كشتي قتل ، اين خاطر به.بود شده برگزار كشتي آن در
فايدهاي اما كنند ، درمان بود ، شده مجروح شدت به كه را اينس تامس تا كرد توقف
.مرد درمان از پيش تامس و نداشت
طور به و افتاد اتفاق هاليوود در كه بود وقايعي جنجاليترين از يكي موضوع اين
بابل" كوچك كتابهاي در پيش سال چهل من را ماجرا اين.ميشد داشته نگه محرمانه
گفت برايم داشتم " باگدانوويچ پيتر" با كه گفتوگوهايي در زمانيخواندم "هاليوودي
هم اتفاق به پيتر و مناست شنيده "ولز اورسن" زبان از بار اول را موضوع اين كه
دهه در اول بار را پيتر وقتي.كنيم مرور را آمريكايي نويسندگان آثار گرفتيم تصميم
تماشا را فيلمهايش حتي و بود نشنيده "هاكس هوارد" مورد در چيزي كردم ، ملاقات 1960
.بود نكرده
به هاليوود قديم تهيهكنندگان بزرگترين از يكي با را پيتر من ، و "آرچر يوجين"
مبالغ گاهي مينوشتيم كه فيلمنامههايي براي نفر سه ما.كرديم آشنا "تالبوت" نام
گروه اين كه بود نيفتاده اتفاق وقت هيچ همه اين با.ميكرديم دريافت هنگفتي
را آنهايي از خيلي دستكم يا و بنويسد را علاقهاش مورد موضوعهاي بتواند سهنفره
.كند كارگرداني علاقهاش براساس نوشته كه
او طور چه گفتم "پلات پولي" اولاش زن به بودم عصباني پيتر دست از كه بار يك
آنها از و بفروشد طوري اين مينويسيم علاقه با ما كه را فيلمنامههايي ميتواند
خاطر به را او هميشه و ميخوردم غبطه پيتر به من كه بود اين مسئله درآورد؟ پول
ميكردم ، او نثار فيلمهايش خاطر به را اعتبار اين و ميكردم تحسين داشت كه نبوغي
"فورد جان" تجاري كمديهاي يادآور كه "كاغذي ماه" و (1971) "طولاني عشق آخرين" مثل
تاثير تحت اوقات گاهي و داشتم دوست را زناش و پيتر من.بود دهه 1930 در
.ميگرفتم قرار حرفهايشان
تلخي رمانتيك فيلم شد ، ساخته سال 1981 در كه "خنديدند همه" يعني پيتر ديگر فيلم
خيلي را نقشاش فيلم اين در "استراتن" خانم.نداشت جذابيتي من براي دستكم و بود
شد مجبور پيتر و نفروخت خوب بايد كه قدرها آن فيلم همه اين با.بود كرده بازي خوب
.داد دست از را دلار ميليون پنج موضوع اين سر باگدانوويچ.كند خريداري را آن پخش حقوق
هرچند كرده استفاده خوبي بازيگران از گربه ميوي در باگدانوويچ خوشبختانه اما
كريستين" جز البتهكردهاند ارائه كلي و سطحي را نقشهايشان متاسفانه آنها بيشتر
كه است مسافري تنها احمق ، مهمان همه آن ميان در و است جديد ستاره يك كه "دانست
.ندارد را لازم خودجوشي "چاپلين چارلي" نقش بازيگر كه است حيف.دارد سمپاتيك احساس
سروكار و است خردكني اعصاب و مزاحم آدم كه هست هم "پارسونز" جمع اين ميان در
و دست هرست روزنامههاي در براياش را دائمي شغلي سينمايي ، ستارههاي با داشتناش ،
هم "نيلي جنيفر"ميكند تبديلاش هاليوودي شايعهنويس يك به كمكم و ميكند پا
ميشود ، شنوندگان آزار باعث هميشه و دارد آزاردهندهاي و جيغو جيغ صداي كه هست
!ميشود پخش دارد راديو از صدايش كه زماني مخصوصا
تامس به حسادت روي از "هرست" كه برويم موضوع اين سراغ جا اين است بهتر نظرم به
سالها كه زماني را داستان اين.است چاپلين همان تامس ميبرد گمان و ميكند شليك
ميتوانست چگونه هرست كه كنم درك نتوانستم وقتي كردم ، هيچ فكر موردش در و شنيدم پيش
كور را او چشمهاي حسادت كه كنيم گمان بايد آيا كند؟ شليك را تير اين اشتباه سر از
نوشته ، قدرت اين به فيلمنامهاي كه كنم تحسين را "پروس" آقاي بايد بود؟ كرده
كند فكر اين به نميتواند كس هيچ حاضر حال در قطعا.انيدا مورد در خوبي فيلمنامه
!ببرد دنيا از را او تا نگشته چارلي دنبال كشتي از بيرون عزرائيل چرا كه
ديكتاتور" نه ،"جديد عصر" نه ،"شهر چراغهاي" نه ،"سيرك" نه ،"طلا جويندگان" نه
اين با.باشد داشته دوست صادقانه را آنها چارلي كه نبودند فيلمهايي آن جزو "بزرگ
جدا را انيدا در حاضر مهمانهاي از كدام هر حسادت ميتوانستند فيلمها اين همه ،
مانور شلوغ جاهاي در كه نيست "آلتمن رابرت" مثل روزها اين باگدانوويچ.برانگيزند
بعد و ميكند ضبط دقت به را چيز همه باگدانوويچ.برهم و درهم مانورهاي هم آن بدهد ،
اين بدون ميدهند ، ارائه را زيبايي تصويرهاي خودشان نوع در بكها فلاشميدهد گوش
نمايش به را آنها كامل ذكاوت و هوش يا ببرد بهرهاي نمايشي ديالوگهاي از كه
و مختصر صورت به را چيز همه دارد دوست او.نميكند ارضا را او چيزها اين.بگذارد
.كند بيان مفيد
و دارد انگليسي شدت به لهجهاي كه "الينور" نقش در "لاولي جوانا" فيلم طول در
فلاشبك صورت به افتاده كه را اتفاقهايي و ميزند حرف بامزه است ، متكبرانه لحناش
را بيملاحظه گستاخيهاي نميتواند كه است آنهايي از يكي باگدانوويچ.ميكند تعريف
مسئله به مثال براي.باشد او اشتباههاي از يكي اين شايد و درآورد آب از خوب
.ميكشد ميان به را او شخصي مسائل و ميكند اشاره چاپلين چارلي طلاي جستوجوگران
خوب به را مسئله اين ميتوانستند ميدانستند را نكته اين اگر تماشاگران از كدام هر
يك گربه ميوي.ميشدند مشكل دچار فيلم فهم براي نميدانستند كه آنها و كنند حل
.هاليوودي سينماگران به گوناگون اشارههاي و ارجاعها از پر فيلمي.است تجاري فيلم
است خوبي نشانه كم دست نباشد ، باگدانوويچ براي هم خوبي بازگشت اگر حتي گربه ميوي
!بسازد فيلم مردم براي سينما كار سالها از پس تا داده را امكان اين پيتر به كه
38-لينچ زبان از لينچ
كافكا برادرم ،
رادلي كريس:گردآوري
پوريا امير:ترجمه
مدت اين در قاعدتا.شود كامل "كلهپاككني مرد" فيلم تا كشيد طول سال پنج *
اين جريان در را اشتياقتان هم و پروژه هم تا بوديد كرده فيلم وقف يكسره را خودتان
نگه علاقهمند فيلم به را شما كه ايدهاي.كنيد حفظ تفصيل ، و طول پر توليد مرحله
بود؟ چه ميداشت ،
نقطه.بود كارخانه اطراف فضاي و كارخانه يك بين دنياي ذهنم ، در.بود فيلم دنياي
و درد و كوچك اجزا كه خاموشي و ساكت تقريبا و غيرعادي ناشناخته ، كوچك گمشده
مناطق اين در.ميكنند تقلا تاريكي ، در مردماست فراوان آن در كوچك رنجهاي
هنري.دارم علاقه بهشان واقعا كه هستند آدمها همين و ميكنند زندگي حاشيهنشين ،
كار حال در ياشدهاند گم زمان ، در جورهايي يك آنها.آدمهاست اين از يكي قطعا
نه و دنياست اين نه كه است دنيايي.ميروند ور چيزكي چيزي ، با يا كارخانهاند در
داستان" اين كه ميگويم هميشه.آمد فيلادلفيا فضاي دل از ايدهاش.دنيا آن
يك احتمالا !دارد كم را استيوارت جيمز فقط كه تفاوت اين با.است من ي"فيلادلفيا
ميزدم قدم كه حالي در.كردم مجسم را اطراف دنياي اين كل من كه بوديم صحنه سر شبي
باشد ، دور خيلي بايد يكيشان باشد ، ماشين تايي چند بايد صحنه دوروبر.كردم مجسمش
ميشود ، ديده پنجرهها پشت از كه نوري.باشند آنجا بايد كمي آدمهاي سايه ، توي
باشد ، خالي و خلوت بايد كافيشاپنبينيم پنجره پشت از حركتي هيچ و باشد كم خيلي
و حال.بزند حرف نميتواند هم حسابي و درست و نشسته آن در كه نفر يك از غير به
دارد آدم وقتي حالا.نميشد آن مثل چيز هيچ..دنيا آن در زندگي.بود خاصي هواي
كافي قدر به نميتواند آدم كه ميرود پيش سريع قدر آن چيز همه ميسازد ، فيلم
خيلي.كني زندگي دنيا اين در كمي بايد.بپردازد دنيا اين به است ، حقش كه آنقدر
.است غمانگيز اين.ميگذرد آن از سريع كمي آدم ولي ميدهد ، آدم به چيزها
مثل فيلم اين كه است آورده "آبي مخمل" درباره مطلبي در نويسنده ، بالارد.جي.جي*
نوشته كافكا فرانتس را فيلمنامهاش مجدد ، بازسازي در كه است ي"از شهر جادوگر"
بيبرو هم "كلهپاككني مرد" در.باشد كرده طراحي بيكن فرانسيس را دكورهايش و باشد
داريد؟ دوست را او كار.ميافتد كافكا ياد به آدم برگرد ،
به ندارم دوست هم معمولا.است برادرم ميكنم حس كه است هنرمندي تنها كافكا بله ،
خيليهاي و شما بله ، " كه است اينطور هميشه واكنشها چون كنم ، اشاره موضوع اين
هولناكترين نوشتههايش ، از بعضيدارم دوست را او خيلي "داريد را حس همين ديگر
من مينوشت ، جنايي فيلمنامه كافكا اگر.خواندهام عمرم به كه است كلماتي تركيب
.ميساختم را آن بايد حتماميرساندم را خودم حتما
|