است شلوغ چقدر شهر اين
متحد اروپاي نواي
نگاه
48-لينچ زبان از لينچ
است شلوغ چقدر شهر اين
مجسمهسازي دوسالانه حاشيه در دلهايي درد
معطريان رضا :عكسها
ميبخشيد جان كودكياش روياهاي به دستانش حركت با ما داستان پيرزن
بياوريم ياد رابه روياهايمان نميتوانيم ديگر حتي ما كه روزگاري در
رسائل اميرحسين
هيچ شده برگزار سالها اين در كه مختلفي دوسالانههاي ميان در كه نميكنم گمان
داشته پي در منفي بازتاب برپاست روزها اين كه مجسمهسازي دوسالانه اندازه به كدام
جست تبري دوسالانه اين از هم مجسمهسازان انجمن حتي كه شده وخيم آنقدر اوضاع.باشد
هم دوسالانه اين پس.نداريم و نداشته نقشي ما كه كردهاند اعلام صراحت با دوستان و
.است معاصر هنرهاي موزه و تجسمي هنرهاي مركز فعاليت محصول
خارجي ، داور چند از دعوت و دبير عنوان به تناولي پرويز انتخاب با دوره اين در
همين حضور حادثه بد از ولي ميافزايند دوسالانه وزانت بر كردند گمان برگزاركنندگان
عمل اين آيا ، كه شد مطرح پرسش اين و داشت پي در را اگرهايي و اما خارجي داوران
تركيب البته است؟ كشور هنري اتمسفر در موجود صلاحيت و دانش سطح بودن پايين نشانگر
هم كنار برآيند به نسبت بسياري هنرمندان و بود مسئلهآفرين خود نيز انتخاب هيات
.بودند ناخشنود و معترض افراد اين نشستن
همه از بيش آنچه است ، برگزاري زمينه پيش واقع به كه موارد اين همه از گذشتن با
مخدوش حقيقت در و برگزيده نفرات جايي جابه شايعه آزرد ، را دوسالانه خاموش معترضان
و گفتند يا نگفتند ، چيزي يا كه خارجي داوران البته ، .بود داوران هيات آراي شدن
سالها ، از پس كه هم داوران هيات رياست.نداشتند گفتن براي چيزي يا و نشنيديم ،
كشور مجسمهسازي كيفيت افت متوجه بيشتر است ، يافته ايران هنري جامعه در رسمي حضور
هيچ موارد اين البته.بود بيينال در شده پذيرفته و شده ارائه آثار نازل سطح و
دوسالانه مورد در نيز پيش ماه چند.نيستيم بيگانه آن با و نداشته تازگي كدام
دليل هر به _ مقامات نظر اعمال آن مهمترين كه بوديم روبهرو مسائل همين با گرافيك
چون موجود وضعيت كه ميآيد نظر به چنين پسبود برگزيده آثار و نهايي آراي در _
ميشود مطرح كه سوالي اينجا در.است شده پذيرفته و معمول امري ميآيد پديد همواره
اين بيحاصل برگزاري به چرا اصلا فوق موارد پذيرش و توجه با كه ، است اين
كشور هنرمندان براي تنها نه كه فعاليتهايي مجموعه ميپردازيم؟ هنري فعاليتهاي
دارند كه را وجاهتي مقدار همان آن برگزاركنندگان بلكه نميكند حيثيت و آبرو كسب
.ميدهند دست از نيز
كه نيست تجسمي بخش كاستيهاي فقط شاهديم را آنچه كشور هنري فضاي كليت به نگاهي با
نيز هنرمندان صنفي انجمنهايرواست هنري رسمي فعاليتهاي كل به انتقاد روزها اين
انجمن اگر:نماياندهاند را ناكارآمديهايشان خود فعاليت اخير دورههاي در
به اصلا ميان اين در نقاشان انجمن ندارد ، همكاري دوسالانه برگزاري در مجسمهسازان
تئاتر خانه در گرفته ، را گريبانش چند مشكلاتي سينما خانه اگر.است نرسيده سامان
اوضاع كه هم وضعيتي چنين در.شده نامعلوم اعمال خرج كه است پولهايي سر بر دعوا
ميشود؟ دستگيرمان چيزي چه بلبشو اين ازاست معلوم صنفيشان نهاد با موسيقيدانان
وقتي امروز ولي ميشود ، درست كارها دولتي تصديگري شدن محدود با مينوشتيم روزگاري
حس بود دولتي فقط چيز همه كه دوران همان به نسبت مينشينيم دوستان صحبت پاي
.دارند "نوستالژي"
تعجب واقع به.نيست ايران سرزمين كل بر حاكم شرايط از جدا شرايط اين بنده گمان به
تاريخي دورههاي ديگر چون ميبايست كه كشور هنرمندان چرا كه است آن از همگان
اين در.شدهاند غافل وظيفه اين از كنند حفظ مردم مقابل در را خويش اخلاقي مرجعيت
سهم بهدنبال ميشويم همصحبت كه هر با و ميكنيم نگاه خود پيرامون به وقتي ايام
به رو چيز همه كه ميكنند گمان همه.كردهاند سلب او از ديگران كه است چيزي از خود
هدفي به رسيدن جهت به نه تلاش.ميشود نصيبشان كمتري ميزان نجنبند اگر و است پايان
در نكنيد فكر لطفا.است بيشتر چيزي يافتن براي تقلا بيشتر كه شده تعيين پيش از
.نيستند ما نظر منظور شتابانند چنين كه جامعه اقشار سايرهستم همه كردن متهم حال
كاذب ارزشهاي حد به را خود باورهاي سطح كه است سرزمين اين هنرمندان به نگاهمان ما
.دادهاند تنزل همگاني ملموس و
را تو كه چيزي مينگري هنري جشنواره يا دوسالانه يك به وقتي كه است منظر اين از
مكتبي.نميشود كشف و نميدرخشد نويي استعداد.نميبيني كند تهييج حتي يا و ارضا
هنرمند يك از.نميآيد پديد ببرد لذت آن بيان از خالقش كه اثري حتي و نميگيرد شكل
آورد ، رتبه يا و شد اول كسي چه سالانه دو در قبل دوره دو بپرسيد نقاش يا مجسمهساز
اين در هنري جشنوارههاي ديگر مگر.دارد اهميتي چه اصلا آخر.نميداند كنيد باور
.بودهاند مكتب كدام به موثر و هنري جريان كدام به رهيافت و كردهاند چه سالها
و ميبينيم كه گونهاي بهباشد هنرمند از مسئوليت سلب براي مبنايي نبايد اين اما
بهترين در يا كپي مجسمهسازي دوسالانه همين به شده ارائه آثار از بسياري ميشنويم
.است خارجي هنرمندان آثار از گرتهبرداري ممكن شكل
!كنيم ارائه خود نام به را ديگر كسي تفكر حاصل نميشود متوجه كسي كه حالا يعني ،
اعمال ، اين و هستند جوان هم هنري دوسالانههاي در شركتكنندگان بيشتر اينكه فاجعه
سوهان حتي كه است ناتوان هنري بيان در تنها نه كه تفكري.آنهاست تفكر بر حاكم روح
اين استادان وظيفه كه پرسيد نبايد اينجا آيا.است نداده صيقل را آن هم اخلاق
متوجه كه است شلوغ قدر آن شهر يا نميكند ، وظيفه اعمال كسي است؟ بوده چه هنرجويان
ميگذرد؟ چه ما بر نيستيم
& & &
پايان تا زندگي ، دهه چند طول در كه ميگفت كردي پيرزن از داشت دوستي پيش روز چند
از ديگر وقتي زندگي قرن نيم از پس پيرزن اين.بود نشده خارج روستايش از عمر
به شروع كودكي از رويايي ياد با آسود ، حدي تا همسري و مادري مسئوليتهاي
دست ساخت مجسمههايي كه ديد را روزي ذهنياش دور تصاوير در او.كرد مجسمهسازي
.رفت يغما به و شد كشيده بيرون حادثهاي اثر بر خاك از انبوهي زير از نياكانش
بهايي به را آنها و نبردند پي خود مكشوفات تاريخي ارزش به گاه هيچ هم روستا بزرگان
خاطرهاش روستايي پيرزن.گذشت سالها.فروختند ميخرد ، چه ميدانست آنكه به ناچيز
.كرد مجسمه ساختن به شروع و گل را زده آب خاك و آورد فراهم چرخي تا داشت خود با را
و چياند اينها ميپرسيدند او از وقتيدورش خاطره ذهني تصاوير از برآمده احجامي
به تاريخ آنچه از پيش دور ، دورهاي به را شنونده كه داشت داستاني يك هر براي كياند
هم گاهي و ميرسيد خانوادهاش و خود زندگي روزانه كارهاي به او.ميبرد دارد ، ياد
دل كار خلاصه و خلق را آثاري پيرامونش مصالح با و ميچرخاند را سفالگرياش چرخ
.نگفتند او به اما.بردند كارش اهميت به پي و گذشتند او كنار از رهگذرانيميكرد
به خريدند ، را كارهايش.ميگفت پاسخ كودكيش روياهاي به اونداشت هم اهميتي برايش
.ايران از بيرون كردستان ، از بيرون روستا ، از بيرون.بردند خود با.قيمتي اندك
- بودند گرفته هديه پيرزن از را بسياري - بودند خريده آنچه برابر هزاران كه صدها
ما به و خريديم مجسمه چند پيرزن از هم ما ميگفت دوستم.نشد متوجه هم و.فروختند
جرم به ببينند شما دست را اينها اگر فرهنگي ميراث پاسداران باشيد ، مراقب كه گفتند
ميكنيد؟ باور.ميكنند مجازاتتان باستاني آثار قاچاق
گل از آدمهايي آن با كه رفته خاكهايي زير به نيز خود حالا ما داستان پيرزن
حتي ما كه روزگاري در بخشيد ، جان كودكياش روياهاي به دستانش حركت با او.ميآفريد
...بياوريم ياد به را روياهايمان نميتوانيم ديگر
& & &
از يكي از عكسي ديگري دوست ميشنيدم معطريان رضا از را كرد پيرزن داستان كه روزي
مجسمه از ديگري عكس سپس.داد نشانم را دوسالانه در درآمده ، نمايش به مجسمههاي
.ميگويي چه گفت و گذاشت مقابلم بود شده چاپ تايم مجله در كه را بيستم قرن برگزيده
متوجه كسي برده گمان عزيز هنرمند.ديگر است طوري اين خوب.بگذريم.بگويم چه گفتم
آن شهر اين حال هر به.نياورده خودش روي به شده يا نشد متوجه هم كسي خوب.نميشود
.ندارد اهميتي اصلا چيزها اين كه است شلوغ قدر
متحد اروپاي نواي
جاز موسيقي از جديدي سبك درباره
متنوع سنتهاي و رسوم اگر بود نخواهد تعجبآور جاز آمريكايي ريشههاي به توجه با
آورند پديد جاز براي اروپايي مدل يك تا دهند هم دست به دست اروپا مختلف نژادهاي
ديانتي نوشين:ترجمه
بيشتر كه نفر پانصد حدود پاريس شهر حومه در بابيگني در واقع پابلونرودا كانون در
از كمي تعدادنشستهاند زمين روي منتظر آرام ، و ساكت دارند ، سن سال زير 30 آنها
جديدي نوع شنيدن براي حال اين با ;ميآورند حساب به جاز شيفتگان از را خود آنها
بين در و قرارداده تاثير تحت را اروپا تازگي به كه شدهاند جمع جا اين در جاز از
پايه بر اروپايي جاز جديد سبك اين كه اين با.است كرده پيدا علاقهمنداني جوانان
تلفيق وسيله به ولي شده بنا (آمريكايي جاز موزيك نوعي) باپ قديمي ريتمهاي
نه ساعت راس.است شده اروپايي كاملا رپ و تكنو مدرن بانواهاي محلي ريتمهاي
روي به - آبيش سبز چشمهاي و بلند بلوند موهاي با نروژي ساله مرد 41 _ آرست الويند
هولت وتل درام ركسجو ، ماريوس كنترباس صداي در او برقي گيتار آسماني نغمه ;آمد صحنه
آغاز اين تحتتاثير كه جمعيتشد محو راليداسكار مستر ميكس تكنوي حال و شور و
اوج نقطه به آهنگ كه وقتي.برخاستند خود جاي از بلافاصله بود ، گرفته قرار پرهيجان
.ميشود منفجر حاضرين تشويق فرياد از سالن ميرسد ، خود
و است رفته ميان از تقريبا پاپ و مانده مهجور گذشته سال بيست طي آمريكايي جاز
وضع اماميكنند تلاش آن داشتن نگه زنده براي هنرمندان جديد نسل از كمي تعداد فقط
گرفته اسكانديناوي از اروپايي ، آهنگسازان گذشته دردهه.است متفاوت كاملا اروپا در
همتايان برخلاف آنها.دادهاند را مرجع قوانين شكستن جرات خود به سياه ، درياي تا
مرز مرتبا ميشمرند ، محترم را پيشكسوتانشان كارهاي نقوص حتي كه خود ، آمريكايي
سوئديها.ميآميزند درهم اروپا كشورهاي همه ملوديهاي و ميشكنند هم در را كشورها
با مجارها و مجارها با فرانسويها ميكنند ، اجرا برنامه فرانسويها با
بلكه خاص ، كشوري به مربوط نه كه ميآيد وجود به نوايي نتيجه در.ايتالياييها
(جاز موزيك جهاني بازار) يونيورسال كمپاني رئيس نايب مولر ، ولف.است اروپايي
دارند مهيجي و جالب جديد ، چيزهاي اروپايي كشورهاي از يك هر افراد تكتك":ميگويد
".است شده اروپا مرزهاي درون در متفاوت بسيار وجوه با جنبش يك ايجاد باعث اين و
داشته دهه 70 اوايل و دهه 60 آمريكايي جاز در ريشه جديد اروپايي جاز است ممكن
بر تسلط از پس اروپايي هنرمندان.ميشود ديده كار روش در فقط تشابه اين اما باشد ،
زولفيكار برجان:گرفتهاند الهام اروپايي قديمي ملوديهاي از خود كارهاي در تكنيك
ترومپت نوازنده تروفاز اريك بالكان ، سنتي آهنگهاي از يوگسلاو پيانيست پاسيك
نوازنده سلتوف و بوگ و آرست و ايومونتاند و پياف اديت رومانتيك تونهاي از فرانسوي
تركيب همين زولفيكارپاسيك گفته به.نروژي زيباي و عاميانه ترانههاي از كيبورد
سياهان حزنانگيز موسيقي) بلوز از را آن كه است اروپايي مختلف كشورهاي سنتي موسيقي
.ميدهد اروپايي بوي و رنگ آن به و ميسازد متفاوت (آمريكا
در دهه 90 در كه است الكترونيك موسيقي تحتتاثير شدت به اروپايي جاز جديد سبك
تكنو - جاز گروه اين رهبر ساله وسلتوف 38.بود گرفته قرار توجه مورد بسيار اروپا
وقتي":ميگويد و مينامد "جاز از تازهاي ادراك" را گروهش همچنين و موزيك او.است
.بود محافظهكارانه حد از بيش نروژ در موسيقي كردم ، شروع سال 1993 در را پروژه اين
پيانو سولوهاي جاي به گرفتم تصميم بنابراين كنم ، پيدا را خودم راه ميخواستم من
".كنم استفاده الكترونيك سازهاي از
به هماكنون كه آورد وجود به نروژ موسيقي در انقلابي وسلتوف نو ادراك جاز گروه
.است كرده سرايت اروپا تمامي
حال در كه كرد تاسيس جاز هنرمندان تعليم و آموزش براي را جازلند سال 1995 ، در او
ضبط و اجرا براي شدهاي شناخته و معروف محل يونيورسال ، كمپاني همكاري با حاضر
ويبوتي و بيديبل گروههاي آرست ، جمله از نروژي ديگر هنرمندان.است جاز برنامههاي
وسلتوف مانند كه هستند نامي صاحب هنرمندان ترومپت ، نوازنده مولوائر پيتر نيلز و
تالارهاي در سبك اين.دارند الكترونيك موسيقي با سنتي جاز تلفيق به زيادي علاقه
فرد به منحصر و متمايز زمينه اين در را اسلو كه چه آن.است پاگرفته اسلو موسيقي
يك در شب يك":ميگويد وسلتوف.است موسيقي محدوديتهاي برداشتن ميان از روش ميكند
را مردم همان هميشه و ميشود پخش تكنو آن از بعد درست و ميشنويد جاز موزيك سالن
براي اين و دارند دوست را آنها همه و ميدهند گوش سبكها اين تمام به كه ميبينيم
".است خوشحالكننده واقعا آهنگساز يك
گسترش اروپا سراسر به تروفاز همكارش و دوست با همراه را جديد سبك اين وسلتوف
.است شده بزرگ هم همانجا در و آمده دنيا به فرانسه آلپ منطقه در تروفاز.ميدهد
پدرش موزيك گروه با او همكاري به صحبت خوش ساله نواز 41 ترومپت اين كار به آغاز
بازگشت فرانسه به دوباره آنتيل ، و برزيل در نوازندگي سال ازچند پس اوميگردد باز
بازار به بلونت كمپاني توسط را آلبومش اولين سال 1997 در.داد تشكيل خودگروهي و
"دم سپيده" آلبوم پخش با را بزرگش موفقيت اولين تروفاز آن ، از پس سال.كرد عرضه
رپ جازكلاسيك ، از تركيبي با تند آهنگهايي كه آورد دست به (The Dawn)
موسيقي درك به شروع من كه بود وقتي درست زمان آن":ميگويد اوداشت تكنو و
فضاي خلق براي آنها از و ميكردم شناسايي را ريتمها و بودم كرده الكترونيك
باپ كه كاري همان درستميكردم استفاده خوانندهها يا و سازها براي بداههنوازي
".ميكرد برادوي تئاترهاي موزيك نمونههاي با
را سنتي موزيك همان هنوز اروپايي ، آهنگسازان از بسياري كه گفت ميتوان اطمينان با
لوروي ژولين ايتاليايي ، پيانيست استفانوبولاني پاسيك ، زولفيكار.ميدهند ترجيح
سازهاي و هستند متكي تكنولوژي جادوي به كمتر مجار ميهالي دوداس درش و فرانسوي
اين وسوسهانگيز و دلنشين صداي !ميدهند ترجيح را خود افتاده مد از و آكوستيك
سنتي محلي موسيقي به ناپذيرش خلل وفاداري دليل به بيشتر كه دارد اروپايي روح سازها
هم هنوز جا آن در.شدم بزرگ مجارستان شرق در روستايي در من":ميگويد ميهالي.است
جاي به من در زيادي تاثير كه دارد ، وجود محلي موزيك دستههاي زيادي تعداد
مينامد مجاري جاز را آن خودش كه چيزي به سرانجام او موسيقي سبك ".گذاشتهاند
صداي و پايين و بالا ريتمهاي ويولن ، نواي از سرشار او موسيقي.است شده متحول
.است پرمغز و فرحبخش كشورش غني تاريخ اندازه به ساكسيفونش اغواكننده سوپرانوي
متنوع سنتهاي و رسوم اگر بود نخواهد تعجبآور جاز ، آمريكايي ريشههاي به توجه با
;آورند پديد جاز براي اروپايي مدل يك تا دهند هم دست به دست اروپا مختلف نژادهاي
جاز.ميكند ايجاد ارتباط ساكنينش نژادي اختلافات بين آمريكا جاز كه همانطور درست
:ميگويد لورو.دارد پيشرو طولاني راهي اروپا كردن يكپارچه براي جديد اروپايي
روي كه است سال ده مدت من.ندارد وجود جاز با محلي موسيقي تلفيق براي مشكلي هيچ"
و يافتم بداههنوازي از سرشار و غني بسيار را آن و ميكنم كار شرقي اروپاي موسيقي
يك فقط نه جاز من براي.يافت فراواني ارتباطي پلهاي آن در ميتوان كه هستم مطمئن
با كه فرانسوي جوانان به اعتراضي هيچ او ".است زندگي شور و روح بلكه موسيقي سبك
.ندارد ميكنند ، گوش نروژي موسيقي به بابيگني در بسيار هيجان
نيوزويك:منبع
نگاه
سيحون معصومه با گفتوگو
مقصرند همه
شاهرخينژاد محمدرضا
ولي شده شناخته سيحون گالري مدير عنوان به بيشتر سالها اين در سيحون معصومه
و نوگرا نقاشي عنوان به را او دارند ياد به را معاصر نقاشي دور سالهاي كه آناني
.نشستيم گفتوگو به او با خودش گالري در اخيرش نمايشگاه بهانه به.ميشناسند نوجو
سايه و روزها اين در نقاشي وضعيت درباره بحث به فقط كه بود عصباني قدر آن او اما
.كرديم بسنده تجسمي هنرهاي فضاي بر غيرهنري روابط
& & &
خاطر به را اشاره اين.بود قوي شدت به مردم و هنرمند بين ارتباط انقلاب زمان&
خيلي حاضر حال در ارتباط اين اما.ديدهايد را هنري مختلف دوران شما كه كردم اين
ميبينيد؟ چه در را ارتباط عدم اين شما.است شده كم
پرواز اين اما.كردند پرواز و گرفتهاند اوج خيلي سالها اين در ما جوان هنرمندان
.است چيده را هنرمندان اين پرهاي شاه معاصر هنرهاي موزه.باشد داشته امتداد بايد
..نميشود داده جوانان اين به رشدي گونه هيچ اجازه موزه اين در باند وجود دليل به
كلي حكم عنوان به نه البته - غرب هنر از است صرف كپي ايران هنر حاضر حال در ولي &
.ندارد انسجامي هيچ كه است كارهايي ميشود ، ديده چه آن ولي -
كارهاي اندازه چه تا كردهاند؟ مسافرت خارج به ديدهاند؟ چيزي چه هنرمندان اين
ديدهاند؟ را خارجيها
خريدن امكان.كردهاند پيروي آنها از شايد و ديدهاند را استادانشان فقط
ميگيرد؟ قرار جوان هنرمندان اختيار در منابع اين آيا ندارد هم را خارجي كتابهاي
باشد؟ داشته نقش قضيه اين در هم نادرست تدريس شايد&
!ديدم را تهران نقاشي بيينال كتابهاي از يكي آمدم ، خارج از كه اين از بعد من
كتاب اين در و بود كرده كپي عين به عين را پيسارو آزاد ، دانشگاه استادهاي از يكي
خودش كار اين كه بگويند تا كند اضافه كار اين به كمي بود نكرده حتي.بود شده چاپ
اساتيدي اينها.است پيسارو كار اين كه بود نفهميده كارشناسان از نفر يك !است
.ميبريد نام آنها از شما كه هستند
هم دور مشخص نقاش تعدادي شود ، تشكيل ميخواست نقاشان انجمن كه زماني ببينيد شما
روي عكسهايشان چاپ غريب ، و عجيب سفرهاي.دادند تشكيل را انجمن اين و شدند جمع
كنار را خودشان بعدا بعضيها البته.بود انجمن اين دستاورد..و دولتي كاغذ
هم و كارشناس و بودند قيمتگذار بودند ، كارگزار خودشان انجمن ، اين در.كشيدند
چه دوره اين اول نفر كه ميدانستند همه بنابراين.نقاشي نمايشگاههاي برگزاركننده
كارهاي براي خوبي بودجه دولت.ندارد ربطي دولت به هم مسائل اين.بود خواهد كسي
.ميشود معاصر هنرهاي موزه در نفر صرف 15 ، 16 بودجه اين اما.است گذاشته هنري
...دهند نشان خودي افراد اين تا نميدهند راهي جوان بچههاي به اصلا
كه كارهايي.ميرود فروش بيش و كم...ميرود فروش كمتر جوانان كارهاي چرا &
كه داريد اذعان شما خود ولي شود فروخته بايد كه خوب كار...ميشود فروخته باشد خوب
...است محدود فروشها اين
چهار اين در كه عده يك ببينيد كنيد ، بررسي شما.خاص عده يك براي است محدود !نخير
بازديد گالريها همه از است موظف معاصر هنرهاي موزه.رسيدند چيز همه به هيچ از سال
.كند استفاده جوان ، هنرمندان از كار خريد براي دولتي ، بودجه اين از و كند
ميرسد نظر به كه حالي در.ميكنيد اشاره ساختاري مشكلات به فقط الان شما ببينيد &
را ساختاري مشكلات تاثير نميخواهم البته.است شده هم آشفتگي نوع يك دچار ما نقاشي
را هنري جريانهاي نبض كه كساني مخصوصا هم ، ما معاصر هنرمندان ولي بگيرم ناديده
...نرسيدهاند دنيا مدرن جريانهاي به ولي بريدهاند سنت از دارند ، دست در
يا.است...و فونتانا بوري ، از برگرفته همگي كارهايش نقاشان انجمن رئيس ببينيد
...است كپي همگي.ميبينيم كارها در كه كاهگلهايي
دارم ، قبول.كردند پيروي اساتيد همين از هم عده يك.است همين هم من منظور خب &
ديگر؟ مسائل خيلي و نداشته وجود ارتباط كه گفتيد شما
.است نداشته امكاناتي هيچ كه جواني نسلكنيد محكوم را جوان نسل نبايد شما ولي
ميدهد ، روش تغيير ناگهان استاد كه هستند اين شاهد و هستند استادي تحتتاثير هم اگر
نتيجه اين بلكه نيست ، طور اين !نهاست شده شكوفا استاد خلاقيت كه ميكنند فكر
واقع در.ميكنند كار ديگري نوع خارجي ، كارهاي ديدن با كه است اساتيد مسافرتهاي
اختيار در بودجهاي وقتي.نداريم دموكراسي ظرفيت ما شايد.نيست جديد خلاقيت اين
كه نمايشگاههايي ببينيد شما هستند خود سهم برداشت فكر به اول ميگيرد ، قرار افراد
ايران در كاتالوگهايش ميشود برگزار كشور از خارج در معاصر هنرهاي موزه زيرنظر
.باشد آثار بين در هم خوب كار تا چند شايد نميشود پخش
نميكنند؟ بازي را نقشي هيچ خودشان ميان اين در جوان هنرمندان &
اما.بگيرند ياد چيز بايد جوانان اين ميگويم هم باز.برنميگردد هنرمندان به اين
و كاظمي حسين وزيري ، محسن كه نميداند معاصر هنرهاي موزه مدير وقتي كسي؟ چه از
حسين مثل نقاشي حتي يا.داريد توقعي چه شما هستند ، كساني چه قندريز منصور
در اسمش نيست حاضر حتي ايشان كه چرا.هستم متاسف برايش واقعا من كه زندهرودي
چاپ از بعد.شد برپا موزه در آثارش از نمايشگاهي شود ، گذاشته ايراني نقاشان كنار
متوجه دوستان اما.شد چاپ تجديد دوباره و دارد فرانسه غلط كه گرفت ايراد هم كتابش
تا كند عوض را تاريخها ميخواست زندهرودي آقاي بلكه نداشت غلط كتاب اين كه نشدند
.كند تمام خودش نام به را سقاخانهاي نقاشي
براي دليلي امكانات عدم اين آيا اما.ميكنيد صحبت امكانات عدم درباره فقط شما &
است؟ ايراني هنرمند كردن بدكار يا كاري كم
خودت درون از و بگردي را دنيا بايد بلكه.گرفت ايده آنها از بايد كه نميگويم من
نميگويمكسي من كنيم ، نگاه را خودمان دوروبر فقط كه نميشود دليل اين اما.بجوشي
تا چند كه باشد كتابخانه تا چهار بايد ولي كند كار نميتواند نرفته دنيا طرف آن كه
و بحث چه ميدانيد بودند...و پيكاسو و براك و ونگوگ كه زماني.ببيند كار
در را نقاش پدر بيننده ميشد برگزار كه نمايشگاهي هم قبلا.داشتند گفتوگويي
را كار فقط مرده عين حالا اما.ميخواست را نقاش هدف.ميكرد سوال كلي ميآورد
.نميشود داده آنها به حرفزدن اجازه كه چرا.ميروند و ميبينند
48-لينچ زبان از لينچ
زيرصدا بهشكل موسيقي موسيقي بهجاي ديالوگ
رادلي كريس:گردآوري
پوريا امير:ترجمه
كرد؟ درست كاترين را نانسي جك و معروف موي مدل &
.منبود كار هم مو مدل آن قضيه ولي كرد ، درست را جك موي استيوارت شارلوت اول ، شب
روي قسمت خصوص به جلويش ، و باشد كوتاه بغلهايش بايستد ، سيخ جك موي ميخواستم من
ميكردي ، شانه بعد و ميدادي پوش را آن وقتي كه داشت خاصي موهاي جك.بلند سرش ،
كه بار اولينميشد درست ممكن كله بامزهترين طوري اين.ميايستاد سيخ طور همين
گذشت لحظهاي چند.كرديم حيرت دارد ، ارتفاعي چه و ميايستد سيخ و بلند چقدر ديديم
كه جا هر.شد عادي برايمان كاملا هفته سه يا دو از بعد."است خودش":گفتم من و
شده گريم كه حالي در مينشست ، آنجا او.مينشانديم عقب صندلي روي را جك ميرفتيم
بايد هم هميشه ميبرديم سرلوكيشن را او هم ما داشت ، تن به را فيلم توي لباس و بود
!باشد مردم ديد از خارج تا مينشانديم عقب صندلي وسط را او
تئاتر كار سال صد ميكرد فكر آدم !بود نكردني باور !نگو كه بود حرفهاي آنقدر جك
گريم كيف يك.ميآورد را لازم وسايل همه.دارد سينما در بازي سابقه قديم ، از كرده
چيده تويش كوچك غريب و عجيب چيزهاي كلي ميدانم ، چه و ، كوچك برسهاي كه داشت كوچك
كار هر از بيش هنري ، نقش در بازي براي.رفته دنيا از حالا او.سركار ميآورد و بود
پيدا شمايلوار و كلاسيك جايگاه نوعي فيلم ، اين خاطر به ميماند يادها در ديگرش
شد شروع كني پاك كله مرد از ما همكاري.ميدانم دوستانم بهترين از يكي را جك.كرد
تلويزيوني نسخه در طور همين كرد ، پيدا ادامه هم ديگر فيلم شش در سال ، طي 25 و
قدر و ناشناخته قهرمانهاي آن از يكي جك.بود سريال يك ميداني ، كه پيكز تويين
.شده تنگ رفاقتش و قصههايش جفنگش ، و خشك طنز براي دلم.بود بازيگري عرصه نديده
.شده تنگ كند ، بازي را نقششان ميتوانست كه شخصيتهايي همه براي دلم
وسواس و دقت نه؟ مگر كرديد ، تمرين هم با خيلي كني پاك كله مرد براي جك و شما &
.ميخورد چشم به جزئيات در شديدي
كار چيز هر روي بوديم ، تا دو خودمان فقط ميكرديم ، تمرين كه بود دورهاي يك.بله
مهم فيلم براي كه نبود اين فقط قضيه.برد وقت خيلي خيلي تمرينها اينميكرديم
از كوچكتر اندازه به حركتهايي روي حتي شايد.بود جزئيات عاشق جك خود اصلا باشد ،
.بود غريب.ميكرديم كار كلي هم سانت يك
انيميشن؟ مثل &
گوشه از حركت مثلا.ميشد برنامهريزي كوچك ، جزء هر.چيزي چنين يك تقريبا بله ،
حركت همين اينكه ولي.جلوتر قدم چند تا آمدن و توالت ميز كنار از شدن رد اتاق ،
فاصله در ولي معمولي ، رفتن راه قدم چند فقط.ميكرد جالبش خيلي شود ، انجام چطور
موضعي نور كلي ضمن ، در.ميگذشت هنري ذهن از چيز ميليونها شايد سريع ، عبور همين
را زيادي وقت هم هرب.ميكرد درست گرد نوري لكههاي زمين ، سطح روي كه داشتيم هم
زحمتكش خيلي دو هر (Elmes) المز فرد هم و كالدول هرب هم.ميكرد نورپردازي صرف
ميكشد ، طول سال سه دو فيلمي ساختن وقتيميكرديم پيدا خوب را كارمان آهنگ و بودند
نما ، دو يا يك شبي اندازه به گاهي آهنگ اين !ميكند پيدا خوب را كارش آهنگ آدم
زبان چيز هر دوربين وقتي !ميبرد كار شب تمام حتما كه عمومي نماي يك.ميشد كند
شكل لحظههايي باشد ، ضبط روي دوربين وقتي فقط ميزند حرف آدم با و ميكند باز
دوربين چون و.ميزند حرف آدم با و ميكند باز زبان دوربين جلوي چيز هر كه ميگيرد
است ، آييني امور مثل جورهايي يك.ميدانند را لحظهها اين قدر همه است ، ضبط حال در
اين آدم كه است باري اولين اين.ميكند را كارش كس هر و جمعاند حواس و سرحال همه
.ميبيند را پديده
نميكند؟ زياد را اول برداشت حساسيت و فشار نگاه ، نوع اين آيا&
رخ به را خود و ميزنند فرياد آدم سر چيز صدها اول برداشت همان در.ميكند چرا ،
بياورد شانس بايد ميبيند ، چيزهايي جور يك يكهو آدم ولي است ، عجيبي چيزميكشند
شده ، كه هم بار يك براي كه است اين دليلش.كنند احساس را آن حقيقت هم بازيگران تا
خيلي گاه همين براي.است عيني خيلي.كردهاند جمع هم را حواسشان و جمعاند همه
ذوق توي حسابي خودش نيست ، مناسب كافي قدر به چيزي كنيم حس اگر.ميافتد اتفاق سريع
هر در نفر پنج فقط بوده ، آرام خيلي چيز همه تمرينها در مرحله ، اين از قبل.ميزند
درگير اتم ، درون زير اجزاي مثال دقيق ، طور به چيزي هر با و بودهاند حاضر تمرين ،
.هستم عاشقش من كه است چيزي اينكردهاند كار رويش و بودهاند
دست به كه آنچه درخصوص كار كليدي آدمهاي بين آيا ميپرداختند ، جزئيات به وقتي&
ميشد؟ زيادي بحثهاي نبود ، درست كه چه آن و ميآمده
ديگر ببنيم ، را راشها وقتي طوري اين":بود اين (Herb) هرب اصطلاحات از يكي بله ،
در و باشد گرفته را آزمايشيها آدم اينكه از بعد مخصوصا ".نميخوريم جا چيز هيچ از
ميخواهد آدم كه دهد انجام را كاري همان بايد لابراتور.باشد كردنشان رديف حال
.نيست كار در خوردني جا.كند چاپش شكل ، فلان به و ببرد پيش طور فلان را آن بايد
كه بود صحنه چند ;گفتم كه بهت ولي.نبود خبري خوردن جا از اوقات بيشتر هم ما براي
بار چيزهاي همان تا برد زيادي وقت چون شد ، حيف واقعا اما كرديم ، فيلمبرداري دوباره
شود ، ديده صحنه ميخواهد آدم اگر سفيد ، و سياه كار در.كنيم اجرا و كنيم جمع را اول
فيلم اين در تيره و تاريك چيزهاي خيلي كه حالي در.كند نورپردازياش حسابي بايد
.نيست طور اين سفيد و سياه وليميشوند تفكيك هم از خود به خود رنگها.هست
|