گمشده هزارههاي
رجبي پرويز دكتر با گفتوگو در
ايران تاريخي و فرهنگي اجتماعي ، تحولات تمام حاوي مجموعهاي تدوين تا هنوز:اشاره
ازخود ارزشمندي كارهاي حوزه اين در ايرانشناساني اگرچه.داريم پيش در بسياري راه
نام...و امستد فراي ، ريچارد اشپيگل ، از ميان اين در بايد كه گذاردهاند يادگار به
دوران بهويژه فرهنگيايران و سياسي و اجتماعي تاريخ حوزه در نيز ايران در.برد
جواد دكترمحمد مظاهري ، علي پيرنيا ، شادروانان پژوهشهاي از بايد باستاني ، ساله هزار
تاريخ حوزه در.برد نام...و بهار دكتر خويي ، زرياب دكتر زرينكوب ، دكتر مشكور ،
تاريخي واقعتيهاي آميختن نيز و مانده بهجاي اسناد كمي به توجه با ايران باستاني
اخير سالهاي در.است پيش در دشوارتري كار ديني و مردمي باورهاي و اسطورهها با
نام پيربريان و ويسهوفر آثار جمله از ميتوان كه شده ترجمه حوزه اين در كتاب چندين
تاليف به آن جلد سه تاكنون كه است جلدي پنج مجموعهاي "گمشده هزارههاي"برد ،
و مزدا اهورا ، زرتشت:اول جلد.است رسيده چاپ به توس نشر توسط و رجبي پرويز دكتر
اشكانيان:چهارم جلد خشايارشا ، :سوم جلد ديگر ، روايت به هخامنشيان:دوم جلد اوستا ،
انگيزه به زير گفتوگوي.است (چاپ زير) ساسانيان:پنجم جلد و (چاپ زير) پارتها يا
.است شده انجام مجموعه اين از جلد سه چاپ
وانديشه فرهنگ گروه
افتاديد؟ بزرگ اثر اين تاليف فكر به كه شد چطور *
كه ملايري محمدي دكتر بزرگ و فرزانه استاد از بكنم يادي اول دارم ميل -
دانشمندان نادر از ملايري محمدي استادپيوست روانشادان بهجمع
پژوهشهاي حاصل بيسروصدا و زيست بيسروصدا كه است كمادعايايران
.قرارداد سرزمين اين فرهنگ و تاريخ به علاقمندان دسترس در را خود گرانبهاي
از مجموعه اين خالي جاي ديگري ، علاقهمند هر مانند هم ، من كه بود سالها
خوشبختانه.ميكردم احساس دانشجويان و جوان نسل رامخصوصابراي كار
طول در.آورد فراهم برايم را كتابي چنين تاليف امكان كه آمد موقعيتيپيش
كه اسلامي ، بزرگ دايرالمعارف مركز با همكاري نشدني فراموش سالهاي
تاليف مركز براي مقاله حدود 230 داشتم ، عهده به را ايرانشناسي تصديبخش
گنجينه در خور ، در پژوهشي از پس كه مقاله ، هر تاليف بههنگام.كردم
مقالههاي فضاي طبعا چون ميگرفت ، انجام غنيدايرالمعارف
براي پژوهش حاصل از زيادي بخش ناگزير بود ، محدود كوچكدايرالمعارفي
اين كه حالي در.ميماند نانوشته مقاله ، آن با پيوند در يا هرمقاله ،
ما اطلاعات تشنه جامعه براي نبودند ، دايرالمعارف نانوشتهمناسب بخشهاي
از استفاده با كتاب ، تاليف فكر روي اين ازباشند بسيارسودمند ميتوانند
حقيقت در.گرفت قوت ديگري هرزمان از بيشتر فراوانپيشين ، يادداشتهاي
حاصل كتاب ، و مقاله صدها به مجدد مراجعه بر علاوه اينكتاب ، جانمايه
بر علاوه.شدهاند تهيه مركز مقالههاي نوشتن براي استكه يادداشتهايي
دوم چاپ به سال 1375 در كه را ، خود ايراني كتابجشنهاي از بخشهايي اين
چاپ تجديد براي ميبايستي آن ، نسخههاي شدن تمام بهسبب و بود رسيده
.افزودم حاضر كتاب به بود ، هماهنگ كار برنامه با كه جايي ميكردم ، تا آماده
نوشتيد؟ جلد پنج در را كتاب چرا *
و بهفرهنگ اول جلد.شود تاليف جلد چهار در كتاب كه ميطلبيد كار طبيعت -
و بپردازد هخامنشيان برآمدن تا تاريخ سياهيهاي از ايرانيان جهانبيني
را وساسانيان اشكانيان هخامنشيان ، ترتيب به چهارم و سوم دوم ، جلدهاي
.كرد اشغال را جلد دو هخامنشيان عمل در اما دربرگيرد ،
ميكند؟ متفاوت خودش نظير آثار از را شما كتاب تازهاي چيز چه *
نگاه ميكنم فكر.بودند كرده كار قالب اين در زرينكوب و پيرنيا پيشتر -
.است شده استفاده بيشتري منابع از نگاه اين براي و است تازهتر من
پيشكسوتان از آنها هردوي.نميكاهد آنان كار حرمت از منذرهاي كار البته
داشتم غريبي ميل باشم ، آورده دست به نخي سر آنكه بي منماهستند ارجمند
همه اوستا ، و زرتشت و اهورمزدا كار از موقت فراغت از پس تاريخخودم ، در كه
را هخامنشي شاهنشاهي گذار بنيان كورش ، كار آغاز به مربوط افسانههايمتنوع
است نزديكتر واقعي تاريخ به كه جايي از آغاز به كنم بسنده و كنارگذاشته
مبحث داشتن پيشنهاد آنها براي كورش ، كار آغاز افسانههاي اعتنابه در و
و خواندني بسي مبحثي چنين كه بدهم ، را تاريخ و نامافسانه به تازهاي ،
در افسانههاي براي داشت خواهيم تازهاي جاي اينترتيب به.است دلكش
همين مانند هم اسطورهها..و صفاريان اشكانيان ، ساسانيان ، كار آغاز با پيوند
خود براي گاهي و گرفتهاند شكل شاهي كارسلسلههاي آغاز به مربوط افسانههاي
دودمانگيري اين هرگز اما.كيانيان و پيشداديان مانند.يافتهاند نيز دودماني
.است نبوده دليل بي
است ، اجتنابناپذير باستان ايران سياسي تاريخ با آشنايي كه نيست ترديدي *
در.است برخوردار بالايي ضرورت از نيز اجتماعي احوال و اوضاع آشناييبا
دادهايد؟ بها اجتماعي و فرهنگي تاريخ به خودچقدر كتاب
رفتارهاي بهدين ، بيدرنگ برود ، فرهنگ از سخن كه هرجا من كه بگويم اول -
مخاطبان چوناينها همه يعني فرهنگ.ميكنم فكر...و هنر و ادب اجتماعي ،
دو در آگاهانه را جلد هر است ، مردم عموم دانشجويان ، بر علاوه كتاب ، اين
منسجمتري كهبافت موضوع اصل به نخست ، بخش در.كردهام تاليف مستقل بخش
اول جلد بخشنخست در مثلا.جانبي مسايل به دوم بخش در و پرداختهام دارد ،
مقولههايي برخياز به دوم بخش در و پرداختهام اوستا و زرتشت اهورمزدا ، به
نزديك آيينزرتشت از درستتري برداشت به را خواننده آنها از آگاهي كه
و ايرانباستان باورهاي با حدودي تا را خواننده كتاب دوم بخش.ميكند
به اگر كهدانشجويان ، دارم اطمينان.كرد خواهد آشنا ايران اساطير همچنين
مهمترين با كم نياموزند ، دست كتاب اين از چيزي نگارنده ، ضعف سبب
توانست كتابخواهد اين و شد خواهند آشنا زرتشت آيين به مربوط منبعهاي
.باشد آنها ياور دستي كتاب يك همچون
.بگوييد گمشده هزارههاي در سياسي تاريخ باره در هم كمي *
اينها ، كنار در و ساسانيان اشكانيان ، هخامنشيان ، مادها ، آرياييها ، تاريخ -
نبود به و سپرده فراموشي دست به كلي به را اوستا و زرتشت و تاريخاهورمزدا
ميلادي ، هجدهم سده اواخر از بار نخستين براي كه بوديم ، عادتكرده آن
و خود شناسان باستان يافتههاي و يوناني مورخان پايهروايتهاي بر غربيها ،
قرن نيمههاي از سپس ، كردند آن نوشتن به آغاز ناگشودهاوستا ، دفترهاي
اميرارسلان دست ، در نخي سر داشتن بدون ازذهن ، خالي ايرانيان بيستم ،
غربيان ، از چرا و چون بي تقليد با خودرا و كنارگذاشته را مختارنامه و نامدار
جاي زمان اين تاكردند گمراه وادي اين ناشناخته تازهو راههاي كوره در
!بود خالي التواريخها جامع و التواريخها همهاحسن در باستان ايران تاريخ
به.نيست داشتهاند غرضي احيانا كه آنان وگودرباره گفت به نيازي اينجا در
بر مييابد مركب نوبت كه كسي هر كه تاريخاست ناپسند عادت اين حال ، هر
را پارسي مرد نيزه و اسب كه نبودند مامگر هخامنشيان همين !ميراند مراد وفق
!آفريدند ماافتخار براي و كردند ملت ديار 72 روانه
كه اين آن از دشوارتر و.است دشوار بسيار تاريخ به پرداختن
نوح توفان.افتادهاند خاموش ، داشته كه هياهويي همه با هزارههايگمشده ،
شده گم داريوش جنازه تشييع.است شده گم آرياييان پاي رد.شدهاست گم
.شدهاند گم اشكاني سواران.است شده گم يونانيان و اسكندر هياهوي.است
شده شهربانوگم بيبي.است شده گم سوم يزدگرد.شدهاند گم رايج سكههاي
بر سوار غرورخود ، همه با يكم ، و بيست قرن و.است شده گم زرتشت.است
شكسته شاخ بانقش كه كند ادعا ميخواهد كسي چه..!ميتازد شده گم مركبي
و منهدم اسرارفرهنگي از پرده ميتواند منقرض ، و پريده لب سفالي بر بزي
برگيرد؟ خاك زيرآوار سركوب
است؟ غلتيده راهها كدام در باستان ايران موزه گردونه چرخ آن
را ، سينه كدامين لوور ، موزه در لميده دشنه آن طرفتر ، آن هزارانكيلومتر
سكه بر شكار ، پي در دوان مرد آن و است؟ دريده طرفتر كيلومتراين هزاران
براي تاريخ لحظه كدام در است ، نيفتاده پاي از كه است كه 52سده داريوش ،
آن در و !نه يا است بوده دروغين راستي به آيا افتادهاست؟ رواج از هميشه
اين آيااست بوده متداول معيارهايي چه دروغ و سنجشراست براي روزگاران
از بيشماري به پاسخ در امروزي؟ معيارهاي شبيه چيزهاييبودهاند معيارها ،
اين در.راندهاند سخن خود درون فرمان به و خود ظن با بيشماري آياها ، اين
گم حال در گمشدههاي نيمه و گمشدهها از كه بانشانههايي كوشيدهام ، كتاب
شاهدان از يكي جمشيد تخت.بگردم گمشدهها دنبال به جايماندهاند ، بر شدن
سنگ زبانش و آمده بند زبانش و كرده مغزي سكته گويي كه عينياست ،
خود خسته ستونهاي با را ايران و خودش آبي آسمان ميتواند تنها و شدهاست
!نپاشد فرو تا نگهدارد ،
خود كتاب پسچگونه است ، چنين اگراست شده گم تاريخ كه هستيد مدعي شما *
نوشتهايد؟ را
بهچنگال مورخان روي همين از و است محدود بسيار هخامنشيان تاريخ منابع -
و تشريفاتي و نبشتههايينمايشي سنگ جز هخامنشيان ازافتادهاند گمان و حدس
اثري ندرت به اند ، شده نوشته عيلامي زبان به كه ديواني ، گلي لوحهاي
آنها ، يعني از پس دودمان دو و هخامنشيان زمان از.است مانده جاي بر
و نميشناسيم وقايعنگار و مورخ يك حتي ساسانيان ، و اشكانيان
بر عربي ترجمه صورت به گريخته جسته كه ساساني ، درخداينامههاي
بر تكيه با.نميخورد چشم به هخامنشيان به اي اشاره جايماندهاند ،
از بازتابهايي ميتوانند ترديد بدون كه نيز ، اساطيري كيانيان و پيشداديان
همه اين با.گرفت بهرهاي نميشود باشند ، داشته خود در هخامنشيانرا دودمان
راه نيستند ، تاريخي موجودهايي كيانيان و كهپيشداديان بپنداريم ، اينكه
اصلي ، مايه بودن كهن رقم به نيز ، متاخر اوستاي دربرنگزيدهايم را درستي
و شاهان از بسياري از اينكه با و است داريوشخالي و كورش نامهاي جاي
مقتدري شاهان از است ، ميانآمده به نامي باستان ايران ملي قهرمانان
نام تورات در شاهان ازهمين كه حالي در.نيست نشاني داريوش و كورش مانند
تخت ديواني گلي لوحهاي هخامنشيان ، سنگنبشتههاي كنار در.است شده برده
بهاترين گران ميتوان را آنها كه هخامنشيانهستند مكتوب يادگارهاي از جمشيد
در و 1934 سالهاي 1933 حفاريهاي در.دانست باستان ايران تاريخ اصيل اسناد
آن از كه شد ، يافت ايلامي ميخي خط به لوحگلي هزار حدود 30 جمشيد تخت
هزار حدود 2 سال 1969 در تعداد اين از.سالمبود تقريبا لوح هزار حدود 6 ميان
را مهمي بسيار مطلبهاي سندها اين.ديگر لوح مدتي1500 از پس و شد منتشر لوح
بلندپايگان ، حقوق مالياتها ، مانند هخامنشي مركزيحكومت هسته درباره
برداشتها ، و كاشت ويژه ، مناسبتهاي هزينههاي پاداشها ، دستمزدها ،
و اداري ماموريتهاي ساختماني ، امور مرخصيها ، دولتي ، كارگاههايتوليدي
و جستن در ميتوانند و ميكنند فاش اول دست طور به و بهروشني غيره
تنها كه لوحها و نبشتهها سنگ بر علاوه.باشند ما ياور يافتنگمشدهها
كم گزارشهاي هخامنشياناند ، تاريخ چراي و چون بي و نامخدوش سندهايهمعصر ،
.دارند قرار رومي و نويسندگانيوناني فرهنگي و تاريخي متنوع و مفصل بيش و
و فرهنگي متنوع مطالب دربرگيرنده اينكه با نوشتهها ، اين كه است طبيعي
طرف بي بديهي سببنقض به و مكاني و زماني فاصله خاطر به اند ، تاريخي
بومي تحريف قابل وغير اول دست منابع اهميت از هرگز نويسندگان ، نبودن
باستان ، رسانه بي دردنياي خبر ، انتقال شيوه ديگر سوي از.نيستند برخوردار
.ميكند بدبيني به وادار گزارشهايبيگانگان با برخورد در را ، امروز مورخ نيز
جبهه در رومي و يوناني مورخانبيگانه كه واقعيت اين وجود با ويژه به
برداشتي امروز وقتي.بپرهيزند گفتنحقيقت از همواره وميتوانستند بودند دشمن
آن گوش هزار و چشم هزار شاهد خود كهگاهي معاصر ، حتي رويدادي از درست
ترازويي ديروز ، از سخني دروغ و راست تعيين دشواراست ، همه اين بودهايم ،
مورخان گزارشهاي كيفيت درباره.ميخواهد خارجيندارد ، وجود كه كفه ، هزار
ميتوان نيست ، آنان به مراجعه از نياز بي مورخامروز كه ورومي ، يوناني
اين مجموع با.نيست آن به جايپرداختن اينجا اما راند ، تفصيل به سخن
به حدودي تا و پوشاند تاريخ برقامت ژندهاي لباس ميتوان گزارشها
از كه قلمرويي به گزارشها ، اين عبارتديگر بهداد شكل تاريخي برداشتهاي
با ميتوان كه ميبخشند ، مرغوبي هواينا كم دست ميبرد ، رنج هوايي بي
!كرد استفاده آن از ماسك
سال به 500 نزديك كه اشكاني دوره تاريخ درباره شما كار ترتيب اين به *
كوچكترين دوره اين از چون.است بوده دشوارتر بسيار كردند ايرانحكومت بر
.نداريم ايران درون خبري
مدتي.نوشتم خاصي شيفتگي با را اشكانيان دشواري ، همه با اما است ، درست -
بودم ، مردد اشكانيان دوره تاريخ از سلوكيه دوره تاريخ تفكيك سر بر
رغم به را ، سلوكيه دوره كه دادم دروني ميل اين به تن اماسرانجام
.كرد ادغام ايران تاريخ در نبايد دارد ، سلجوقيان بادوره كه شباهتهايي
قوم:ميكند متفاوت سلوكيان حكومت از را حكومتسلجوقيان مهم واقعيتي
پايههاي و برخاست ايران سياسي و فرهنگي قلمرو از سلجوقيكموبيش بيگانه
اما داد ، گسترش را آن و ريخت ايران سياسي قلمرو در كهنداشت را حكومتي
هويت با كشوري از كه متفاوت كاملا فرهنگي با بودند مقدونياييهابيگانگاني
همچنين.درآوردند خود تصرف به را ايران و كردند حمله ايران سياسيبه
نبود ناشناخته روندي نيز خود حكومت دوم نيمه در سلجوقيان روندپارهپارهشدن
رو سرانجام كه آورد شمار به بزرگ حكومتهاي همه سرنوشت ميتوان را وآن
كه ناگهانياسكندر ، بسيار درگذشت با اسكندر ، جانشينان اما ميگذارند ، بهانحطاط
روشننبودنسرنوشت نتيجه در و بود ، نيافته جانشين تعيين براي فرصتي هنوز
حكومت ازنخست ، و نداشتند منسجم آهنگي فرمانروايي براي نخست از جانشيني ،
بسيار سياسي بهتاريخ كوتاه نگاهي از پس بنابراين ، !كردند آغاز را سرگرداني
بازيافت به دربلخ ، يونانيان پادشاهي همچنين و ايران در سلوكيه تاريك
كه اينروياست ، از بازيافت بر تاكيد.پرداختم اشكانيان يا پارتها تاريخ
ايرانفرمان بر خانداني هر از طولانيتر كه اشكاني ، خاندان درباره ما آگاهي
گمشده ناپيدايهزارههاي چارچوب در پس.است اندك از كمتر است ، رانده
كوشش يك حد هرگزاز ترديد بدون اشكانيان تاريخ بازيافت كار ايران ، تاريخ
به ازميل ميتوان بازيافت جاي به حتي كه جايي تا.رفت نخواهد فراتر
!آورد ميان به سخن گمنكردن بيشتر
مينامند؟ پارت را اينان چرا و بود كجا اشكانيان خاستگاه *
سكايي قومي ميان از اشكانيان بنيانگذار كه داريم يقين حدودي تا -
اصل در و ميزيستند مرو تا خزر درياي شرق در كه داهه يا پرني معروفبه
بنيان پارت در را خود فرمانروايي اشكانيان چون اما.بودندبرخاست ايراني
سرزمين دقيق مرزهاي تعيين.ميشوند ناميده نيز پارتها يا نهادند ، پارتيان
به نقشرجب و بيستون در داريوش سنگنبشتههاي در بار نخستين كهبراي پارت ،
.دشواراست گوناگون ، دورههاي در مرزها اين متغيربودن سبب به آنبرميخوريم ،
طورقاطع به ميتوان است ، دست در كه پراكندهاي گزارشهاي به توجه با
راتشكيل بزرگ خراسان غربي و مياني بخش تقريبا پارت سرزمين كه گفت
و توس ،(قوچانامروز حدود) خبوشان حدود در آن شرقي مرزهاي كه است ، ميداده
سرزمين ، كه اين در را خود فرمانروايي اشكانيان و است داشته قرار مرو
بنيان دارد ، دوش بر را باستان ايران فرهنگ بار غنيترين و بيشترين
چنداني خطاي بناميم نيز خراسانيان را اشكانيان اگر ترتيب اين به.نهادهاند
.نكردهايم
تلياني بيژن:از گفتوگو
|