دكترآغاجري مسئله و شيعه روحانيت تصوير
فلسفي پرسش يك و صد
11_ زندگي يك بسط و قبض
20_ نبود؟ احمق ميتوان چگونه
دكترآغاجري مسئله و شيعه روحانيت تصوير
"قم قم جبلي هي هي"
معظمي علي
سادهاي كار آغاجري دكتر ماجراي درباره كردن صحبت كه بگويم بايد چيز هر از پيش
و نه يا هستند آن از نيست معلوم كه پارههايي جز و نشده منتشر سخنراني متن ;نيست
از قصور البته.نيست معلوم ما بر زيادي چيز ميآيد منتقدان طعنهاي و نقد در بيشتر
رئيس چون نيست غيرممكن سخنراني اين به دستيابي ظاهرا و هست نيز سطور اين نويسنده
ايشان از.ديده را فيلم هم و شنيده را نوار هم و خوانده را پيادهشده متن هم مجلس
و تجمع آغاجري با مخالفت در نيز گروهي گذشته مينويسند آن درباره كه منتقداني از و
.دارند كاملي اطلاع برآشفتهاند آن عليه چه آن محتواي از حكما كه ميكنند تظاهرات
گفتن سخن عقلا كه اين و آغاجري دكتر سخنراني نيافتن در خود تقصير پذيرش با من پس
دوست دستمايه است ممكن و است حماقت مصداق چيست ، نميدانيم كه چيزي اثبات و رد در
ناظر يك ديد از ناچار بگيرد ، قرار "نبود احمق ميتوان چگونه" ستون در نويسندهمان
.ميپردازم اتفاق اين بيروني وجوه بر تامل به است ماجرا شاهد صرفا كه بيروني
& & &
اول درجه مناصب تمامي كه ميكنيم زندگي سياسياي نظام در ايران در ما امروز1
ولايت يعني _ سرشتآن اصل كه سياسياي نظام ميكنند ، اداره شيعه روحانيان را آن
از برهه اين چگونگي و چرايي درباره.دارد تقليد و مرجعيت نهاد در ريشه _ فقيه
را اسلامي جمهوري ظهور كه گرفته تاريخنويسان از:نوشتهاند بسيار ايران تاريخ
زمان از كه حركتي ميدانند ، علما رهبري به دينخواهان تاريخي حركت اوج و عطف نقطه
روحانيت متقابل پيوندهاي بر كه جامعهشناساني تا بود ، شده آغاز (ص) خدا رسول رحلت
انگشت اسلامي انقلاب آستانه در طبقه اين فرهنگي نيازهاي و متوسط طبقه و معاصر
.ميگذارند
را نكته دو ناچاريم خود عقيده استواري براي باشيم ، كه عقيدهاي هر بر مورد اين در
اين شكلگيري در اسلامي جمهوري بنيانگذار رهبري خاص و اساسي نقش يكي ;كنيم ملاحظه
شركت انقلاب در او بزرگ رهبري به كه روحانياني تاريخي خاستگاه ديگري و تحولات
.جستند
آن و بدانيم دروني مسئلهاي صرفا را امروز روحانيان غالب فقهي منش و خاستگاه اگر
اين در مهم مسائل از بسياري چگونگي و چرايي فهم در ندهيم راه تحليلهامان به را
عميقا پايگاهي با گروهي كه مسئله اين بررسي جمله از.بود خواهيم مشكل دچار مورد
عملكرد نتايج مورد در كه قضاوتي هر.ميكنند حكومت كنوني مدرن دنياي در سنتي
خاصيتي واجد را دينيشان تربيت و روحانيان بايد باشيم داشته ايران در روحانيت
چنانكه بلكه نميبندد تنها نه سياسي امور در را آنها شركت راه رو هر به كه بدانيم
ابتدا در است ممكن كه هرچند واقع ، در.ميداند "سياست عين را ديانت" ميبينيم
تثبيت و تحكيم تاريخي نظر از كه آوريم ياد به بايد اما باشد ، مانع موضوع غرابت
جايي همان به داشت ، پي از نيز را فقيه ولايت قرائت كه ، مرجعيت و تقليد مسئله
سياست عرصه به روحانيان ورود براي را لازم عقلگرايانه زمينههاي كه برميگردد
قاجار حكومت اوايل در اخباريان بر اصوليان تفوق به معطوف اشاره اين.ميكند فراهم
به ايشان زمان از و شد تثبيت انصاري شيخ زمان در آمدن سر اين تاريخي نظر از.است
عمليه رسالههاي و آمد پديد آن كنوني شكل به مرجعيت و تقليد مسئله كه بود بعد
بعد و قبل كه پذيرفت صورت تاريخياي بازه در تحولات اين بنگريم درست اگرشد نوشته
گرايش پس.بود شيعه بدنه از گوناگون فرق انشقاق و بسيار فكري بحرانهاي شاهد آن
به پاسخ در را عقل حجيت به اتكا كه بدانيم رويكردي ميتوانيم را اجتهادي _ اصولي
بود عقل حجيت به آشكار يا پنهان باور همين همچنين.ميدانست ناگزير جديد عصر مسايل
باز روز سياسي مسايل با كردن نرم پنجه و دست عرصه به روحانيان ورود براي را راه كه
در كه كند غافل جدياي محدوديتهاي از را ما نبايد البته عقل به توجه اين.گذاشت
.داشت وجود نيز متحجرين سوي از معرفتي منبع اين به رجوع براي عمل
به شيعه غيرمجتهدين عموم تكليف و علما اجتهاد در عقل حجيت قبول نشستن هم كنار.2
لزوم به استدلالبنمايد مشكلساز خود كليت در كه نيست مسئلهاي ايشان از تقليد
در احتياط به نكردن عمل و نبودن مجتهد صورت در فقهيه عمليه فرعيه مسايل در تقليد
شيعه علماي كه ميآيد نظر به ساده و سرراست آنقدر لااقل ميشود ، مطرح كه زمينهاي
در.كنند مقايسه حوزهها ساير در متخصصان به رجوع عقلي لزوم با را آن سادگي به
ما نظر مورد آنچه بپردازيم ، استدلال اين ماهيت در كاوش به نميخواهيم نيز ما اينجا
روحانيان كه كرد خودنمايي بيشتر زماني مسئله جديت شويم يادآور كه است اين است
مرجعيت نهاد از منبعث نيز را خود حاكميت شان و گرفتند دست به را جامعه سياسي اداره
با روحانيان كه شد مطرح حوزههايي گسترش با تقليد مسئله در چرا و چون.دانستند
نظر آن درباره بودند گرفته عهده به كه تازهاي وظايف و خود جديد موقعيت بر تكيه
جديت و بودن تازه و برگرديم تقليد نفع به استدلال عقلي منشا به اگر.ميدادند
در تقليد چرايي و چگونگي از پرسش كه ميبينيم كنيم اضافه آن به هم را اخير مسئله
است كافي ;دارد ديني رنگي باشد دين عليه كه آن از بيشتر ايراني امروز شيعيان ميان
ايران و كنوني دنياي درميكنيم زندگي دنيايي چه در ببينيم و كنيم باز را خود چشم
بپردازد؟ مسايل اين به بايد چرا اصلا باشد نداشته دينداري دغدغه كسي اگر كنوني
اگر نيست؟ ديگران كردن بيدين و نبودن ديندار براي پردردسري و سخت راه اين آيا
آيا بكشد خود پي از را ديگراني بيديني در بخواهد حتي و باشد نداشته دين درد كسي
...نداند خطر در را مسلماني كسي اگر نيست؟ رويش پيش اين از بهتر راه هزار امروز
كه است مسئلهاي همچنين آمده ، پيش آغاجري هاشم دكتر سخنراني با كه مسئلهاي.3
دست به خود از روحانيان كه امروزيني تصوير به توجه با و كنوني وضعيت در بايد
و پرداخته انقلاب از بعد آن فعلي صورت به كه تصوير اين.شود فهميده دادهاند
در انقلاب از پس كس هر كه گفت بايد حتي و است دسترسي قابل راحتي به است ، شده منتشر
روايت همان تصوير اين.است آشنا آن با رفته دانشگاه و مدرسه و كرده زندگي كشور اين
حركتي اوج را ايران انقلابي روحانيان كه روايتي.كرديم اشاره آن به كه است تاريخي
و شده آغاز (ص)خدا مكرم رسول رحلت از بعد اسلامي حكومت استقرار براي كه ميداند
قهرمانان همواره شيعه روحانيان و برسد (عج)عصر ولي خدا حجت حكومت به كه است قرار
كتاب هر در راحتي به كه شيعي عميقا تصوير اين.ميروند شمار به حركت اين بلامنازع
را زنجيرهاي كمنظير صدري سعه با است دسترسي قابل دانشگاهي "اسلامي انقلاب" درسي
بر در را علويان و طالبين ،(ع) سيدالشهدا قيام از بعد كه ميكند تصوير ما براي
و پست همه..و مييابد ظهور نيز موالي مساواتخواهانه قيامهاي در و ميگيرد
كه آنجاست تا گفتيم كه صدري سعه اين.ميرسد امروز به تا ميپيمايد را تاريخ بلند
و دوم و اول شهيد و خراسان سربداري حسني شيخ دراويش و طبرستان مذهب زيدي علويان
كه تاريخي تصوير اين.ميشمارد واحد ذاتا حركت اين از جزيي همه و همه را مجلسي
صرفا ميبينيم نيز كمتر جزئيات با مدارس درسي كتابهاي در را آن معادل
.است خود خاص سليقه و تفسير ديدگاه ، واجد بلكه ;نيست سادگي سر از تاريخنگارياي
ابتكار ايده و تاريخي تحولات در روحانيان دانستن موثر ايده كه گفت نميتوان حتي
همه وجود با كركي محقق كه ميبينيم ;هستند آن نماي سرشت مشخصههاي تنها ايشان عمل
تصحيح در همتي هم كسي و نمييابد درخور توجهي تاريخنويسي اين در تاريخياش اهميت
در فراگير شيعي دولت اولين برآمدن آستانه در كه رسايلي نميكند ، او رسايل چاپ و
و وحيد چون عالمي براي جايي تاريخنويسي اين در همچنين.شدهاند نوشته ايران
هم باز حال اين با.نميشود باز "قمقم جبلي هيهي" نغمه و نورعليشاه داستان
كه چرا دانست نميتوان مصلحتانديشي سر از صرفا را موارد اين به نپرداختن
.ميشود نهاده كاشاني آقاي و فضلالله شيخ به قدري و اجر چه ميبينيم
همه ظاهرا كه _ مخاطبانش به ميخواهد تاريخنويسي اين كه چيزي مهمترين شايد
و حقجويانه و "انقلابي" همواره نقش به توجه كند يادآوري _ هستند ايران مردم
جايي هر كه آنجا تا.است هزارسالهشان تاريخ تمامي در شيعه روحانيان عدالتخواهانه
در روحانيان نقش كاوش به مييابد حركتي چنين از رگههايي بوم و مرز اين تاريخ در
.ميپردازد آن
حكومت خود براي رسالتي چنين اعلام با نيز اسلامي جمهوري امروز روحاني مسئولان4
خدمت اين براي تلاشي را خود امروزي حكومت اسلامي جمهوري روحاني مسئولان.ميكنند
همين اعلام با نيز گفتيم كه تصويري.كنند احيا را (ع) علي عدل حكومت كه ميدانند
و كرده سخنراني همدان در جايي آغاجري هاشم دكتر امروز.است پيوسته رسالت
و نداشته مناسبي لحن ايشان كه ميگويند.گرفته پرسش به را تصوير اين از پارههايي
چون عمومي رسانههاي.شده دانسته قضايي پيگيري مستوجب كه گفته جملههايي حتي
بازتاب به است شده چه و ميكنند صحبت كه از بگويند اينكه بدون راديو و تلويزيون
كه هفتهنامهها و روزنامهها از.پرداختند برانگيخته "هتاك عنصر" اين كه خشمهايي
گفته چه آغاجري دكتر نميدانيم ما كه وقتي تا ميكند حكم عقل.ميگذريم فعلا
بازتاب را كسي محكوميت چرا اسلامي جمهوري رسانههاي كه اين.نكنيم قضاوت آن درباره
سادهاي "فقهي" توجيه نبايد كه است مسئلهاي نرفته دادگاه به هنوز كه ميدهند
دارد حق باشد تاريخ استاد كسي اگر و هست هم بقيه براي عقل حجيت كه اينباشد داشته
از سادهتر مراتب به استدلالي با بسنجد ، را مسايل خود تخصص در و خود عقل با
بدون و او سخنان انتشار بدون كه مسئله اين.ميشود آشكار تقليد به معطوف استدلال
يا دانست هتاك را او ميتوان باشد ، بايد مشخصي فرد لزوما كه شخصي ، حرمت هتك اثبات
نياز پاسخش كه است آن از افتادهتر پيشپا كرديم طرح كه صورتي همين در دستكم نه ،
ميخواهيم آنچهنداريم كار اينها از هيچكدام با ما اما.باشد داشته اجتهاد به
كه است بديهي.است روحانيت و روحانيان بعد به اين از تصوير بپردازيم ، آن به
اشاره كه تصويري آن حتي واحد ، تصوير يك ذيل كه هستند آن از متكثرتر بسيار روحانيان
و دارد كار ميبيند كه رايجي تصويرهاي با معمولا عمومي اذهان اما.بگنجند كرديم ،
تاريخنويسيهاي كه تصويري بر آيا روحانيت امروز تصوير.ميكند قضاوت آن مبناي بر
منطبق بدانند را آن باسواد مردم همه دستكم كه است قرار و ميكنند ارائه مدرسهاي
.كرد روشن را آن و گفت پاسخ آن به ميتوان حدي تا اما نيست ، سادهاي پرسش است؟
پيروزي از قبل و انقلاب از قبل به تاريخنويسي اين تصوير عمده بخش كه گفت بايد
از كه توقعاتي و نيستند حاكم مقام در عمدتا روحانيان آن در و برميگردد روحانيان
اسبابي از دور به ايشان پيروزي از پيش همچنان.برنميانگيزند را ميرود حاكمان
نميتوان بنابراين دارند اختيار در عدالت اجراي و حق احقاق براي حاكمان كه هستند
.داشت ايشان از را حقوق احقاق و اصلاحات از پارهاي توقع
عدالت اجراي وظيفه روحانيان كه است امور زمام گرفتن دست به و پيروزي از پس تنها
ميراث بر تكيه با ايران امروز روحانيان.مييابند را اجتماعي عدالت و قضايي
براي و امور اداره براي "اسلام" كفايت از قاطعيت با اسلامي جمهوري بزرگ بنيانگذار
اسلام" درباره ايشان نظر مثابه به بايد را سخن اين.ميگويند سخن عدالت اجراي
حتي بنابراين.دانست ميكنند ، نمايندگياش و ميدهند تعليمش كه گونه آن "انقلابي
كه بگيريم نتيجه ميتوانيم هم نظام همين بلندپايه مسئولان سخنان به استناد با
و امور اداره به كفايت با بايد كه است حاكماني از توقع روحانيان از توقع امروز
خود تاريخ در ديگر امروز روحانيان.بپردازند عدالت اجراي به چيز همه از بالاتر
حكومت سخت مرحله وارد و گذاشتهاند سر پشت را رهاييبخش انقلابي حركتهاي برهه
.شدهاند پرداختهشان تصويرهاي تصديق و عهد به وفاي و كردن
در آيا ديد؟ بايد چگونه مسئلهآغاجري با را اتباعشان و امروز روحانيان برخورد
و عدالت به ملتزم تماما آيا ميكنند؟ را عقلگرايانهشان ميراث رعايت برخورد اين
كسي به حتي ندهند اجازه كه ميدارند پاس را عدل و حق حد آن تا آيا ميمانند؟ حقيقت
شود؟ تعرضي جرم اثبات از پيش كرده توهيني آنها خود به فرضا كه
كه ادبي شكستن با اما كنند حفظ را روحانيان "حريم" ميخواهند كه را كساني راستي
مصاحبه" كه ميزنند تيتر ميرود انتظار آن رعايت هم افراد سادهترين از حتي
هستند؟ احترام مستحق اينها ديد؟ بايد چگونه "آقاجري آغاي با بيحريم
كرسي اين بر كه زماني تا است سختتر بسيار ملكداري در روحانيان كار كه راستي به
خيري هر و باشد گفته خود درباره كه چه هر و باشد كه هر حاكم ;بودند ننشسته مسئوليت
.است سختي كار اين و است عدالت به موظف باشد رسانده اين از پيش كه
سبب به ايشان كه نيست اين جز آوردهاند؟ كجا از را لقب اين "روحانيان" راستي.5
مغلوب او مادي شئون كه است كسي روحاني.گرفتهاند لقب روحاني خدا دين با نسبتشان
شايسته بخواهد اگر روحاني.خدا ذكر ;است ذكر نتيجه كه روحانيتي ;باشد روحانيتاش
دعوت خدا به بايد روحاني.نيز خدا از ترسش و باشد مدام ذكرش بايد بماند لقب اين
اينكه از پيش بايد روحاني.آورد مردم ياد به را خدا بايد روحانيخود به نه كند
و خشم اين با آيا.بترسد خود بترساند عقبي و دنيا عقاب و عذاب به را ديگران
به پاسخ براي است؟ ممكن چيزي چنين آيا انداخت؟ خدا ياد به را مردم ميتوان خروشها
.كرد رجوع عقل حجيت به بتوان شايد هم پرسش اين
فلسفي پرسش يك و صد
كوهن مارتين
صالحي آرش:تدوين و ترجمه
ماريون فرمانروايي:يكم و بيست مسئله
خودش ، بار خودش ، كار كسي هر خودش ، انبار به آتيش خودش ، بار خودش ، كار كسي هر
روي كسي هر ماريون ، گرم فرمانروايي در دوردستها ، آن در..خودش انبار به آتيش
قاطرهايشان پشت را نان درخت ميوههاي كشاورزان غروب ، تنگميكرد كار خودش زمين
مسير طول در روز هر ايوان و يلنا.ميافتادند راه به خانه سمت به و ميزدند بار
آباء رسوم و رسم به هنوز ماريون ساكنين.برسند خانه به تا ميخواندند را آواز اين
هم گوششان و سر و نداشتند سر در دنيا مال طمع چون و بودند وفادار خود اجدادي
.ميآمد پيش دعوا و اختلاف بينشان كمتر نميجنبيد ،
شورايي ماريون مردم.شد حاصل تحولاتي و تغيير ماريون فرمانروايي در و گذشت سالها
رسيدگي جاري امور به و ميداد جلسه تشكيل بار يك ماهي شورا اين.كردند تاسيس
اعضاي ميان در.بود آرا اتفاق به منوط تصميمي گونه هر اخذ شورا اين در.ميكرد
قرار اين از قضيه.نداشت خاطر در امروز جلسه اهميت به جلسهاي هيچكس ماريون شوراي
جزيره به ماركسيست ميسيونرهاي از هيات يك آبها سوي آن از پيش ، ماه چند كه بود
خود براي و ميكردند برپا سخنراني و ميتينگ روز هر آنها.گذاشتند پا ماريون
هواخواهاني نيز شورا اعضاي ميان در حتي ماه چند از پس.كردند پيدا طرفداراني
و توليدات تمامي مساوات برقراري و تبعيض رفع براي كه بود اين آنها اصلي تز.يافتند
اندازه به بايد كسي هر به.شوند اداره اشتراكي صورت به بايد مردم ، داراييهاي
و يلنا.است موضوع همين امروز جلسه كار دستور.برسد سهم سايرين با برابر و نيازش
تريبون پشت يلنا.مخالفاند طرح اين با است گذشته آنها از سالي و سن ديگر كه ايوان
داشته يكساني سهم محصول و اموال در همه اگر":ميگويد بلند صداي با و ميگيرد قرار
توليد براي كه نميبينند دليلي ديگر مردم كند ، تهيه را آنها مايحتاج حكومت و باشند
ديگران كندن جان ثمره از نفر يك بايد چرا.بكشند زحمت ديگر محصولات و نان ميوه ،
بيشتر هم اگر ميشود ، نصيبش كافي اندازه به كسي هر كنوني نظام در كند؟ استفاده
و است نظام عادلانهترين كنوني سيستم من نظر به بكشد ، بيشتري زحمت بايد خواست ،
".ندارد تغيير به نيازي
ميگفتند؟ درست ايوان و يلنا آيا
11_ زندگي يك بسط و قبض
سروش عبدالكريم با صدري محمود گوي و گفت
دين باطني بعد
تيموري اميرحسين:ترجمه
كردم تدريس كلاس در ابتدا كه بودند بسط و قبض تز مقدمات از بعضي اينها حال ، هر به
مطرح را سوالي تز اين.شدند منتشر كتاب يك قالب در بعدا و مقاله بهعنوان سپس و
من پاسخ دارد؟ وجود جمعي ماهيت يك همراه به ديني معرفت عنوان تحت چيزي آيا كه كرد
.بود مثبت
صور به شبيه زماني معرفت از شكل يك كه است صورت اين به دارد ، وجود كه ارتباطي
بشري ، امر يك ديني معرفتباشد معرفت ويژگيهاي معرض در كه است معرفت ديگر
معرفت صور ديگر با مبادله فرآيند در دائما همه از مهمتر و تغييرپذير جايزالخطا ،
و علم تحولات از انعكاسي ديني معرفت اجتنابناپذير تحولات كلمه دقيق معناي به.است
.است بشري معرفت حوزههاي ساير
به آيا اينكه و بكنم شما از سوالي صحبتهايتان كردن قطع با اينجا در بدهيد اجازه &
داديد؟ ارائه را تز اين 20 سالي چه در ميآوريد ياد
در و باشم داشته جايي در بايد را تزها اين.باشد يا 61 سالهاي 60 حدود در بايد
موجود بايد آنها دقيق تاريخگذاري.كردم تاريخگذاري را آنها همه مدت اين خلال
و گنجاندم جديد كلام در خصوص به دروسم در را افكار اين تدريج به آن از پس.باشد
.شدم مواجه بدبينانهاي حملات با ميدانيد شما كه همانطور
اجتماعي و انساني علوم از كه ديگري افكار و فرويدي و ماركسيستي مقدمات مثال براي
كار به كلام تجديد براي كه نظراتي.شدند كلامي لفظي حملات اين پيشتاز ميشد ، منبعث
اجتنابناپذيري بهطور ميشدند مواجه جديدي سوالات با كه هنگامي ميشدند گرفته
.ميكردند روزآمد سوالات همان تحصيلي رشتههاي وسيله به را منطقيشان مباني
كه است فرآيندي اين و است نوسازي حال در دائما خودش نهاد در جديد كلام بنابراين
آنها متقابل تاثيرميكند تاكيد علوم ساير و جديد كلام بين رابطهاي بر همچنين
.كليد هم و ميسازد قفل هم كه است كليدسازي و قفل كار به شبيه
به.بياورد وجود به دين براي را جديدي مسايل ميتواند نوين زبانشناسي مثال براي
خير؟ يا باشند بامعني ميتوانند ديني گزارههاي آيا كه كنيد توجه سوال اين
آشنا جديد فلسفه مباني با ناچار به ميگيرند قرار سوال اين مخاطب كه متكلميني
رهنمون خودم سابق گفتار به مرا كه بودند گامي به گام ادراكات اينها.شد خواهند
.است طبيعت از مردم فهم علم كه همانطور خداست ، از مردم فهم دين:كردند
آن در.نبود روشني اين به آغاز در اما.ميرسد نظر به واضحتر اكنون مطلب اين
معرفت گونههاي از يكي ديني معرفت:گفت بشود كه ميرسيد نظر به ذهن از دور زمان
بالا مطالب به منظر يك از اگر.است بسط و قبض مبادله ، تغيير ، معرض در كه است بشري
.ديد خواهيم گوناگون افكار با را مومناني دو درجه ديدگاه يك از يعني بيفكنيم ، نظر
رودخانه يك شبيه كه نو و كهنه و نادرستي و درستي از تركيبي همچون ديني معرفت اما
الهيات دانشكده گفتارهاي در را مباحث اين گوناگون ابعاد.ميشود ظاهر شناورند عظيم
.گرفتم پي
كه داشتم همكاريسازم آشكار را مطلبي ميتوانم بار نخستين براي هم باز اينجا در
را مباحث اين خاص ابعاد من و ميكرد ملاقات من با.بود موضوعات اين به علاقهمند
حال عين در ولي عالي بسيار افكارم كه گفت من به مدتي از پس.ميكردم مطرح او براي
كه فردي) آورد خاطرم به را مصري عبدالرازق سرنوشت اواست خطرناك فوقالعاده
همين هرچند (كشيدند آتش به را خانهاش و نوشت مطلبي دولت و دين بين ارتباط درباره
نام به بودم گذاشته ميان در او با من كه را مباحثي و رفت پيش زمينه اين در فرد
.ببخشم سرعت مقالات از دسته اين انتشار به كه شد باعث موضوع اين و كرد منتشر خودش
را آنها كه آورد وجود به را انتقادات از موجي شريعت تئوريك بسط و قبض كتاب اول چاپ
.گنجاندم نوشتهها اين بعدي چاپهاي در
درباره بيشتر هرچه.شد تصوف با بهترم آشنايي به منجر مولانا درباره تفكرم تداوم
.ميشدم موضوع به ورود به علاقهمند بيشتر ميانديشيدم غزالي و مولانا ميان تفاوت
شايد نبود مولانا اگر حقيقتا.بود كرده اشغال مرا روح و ذهن غزالي مدتي براي
.برهاند غزالي جذابيت از مرا نميتوانست هيچكس
.كردم مشاهده فصيح و شيوا شكلي و جزئيات بيشترين با خوف بر مبتني عرفاني غزالي ، در
رضايت مبناي بر عرفاني حافظ ، در.يافتم رجا بر مبتني و پايه عشق عرفاني مولانا در
را پايه قدرت عرفاني يا حماسي عرفان يك تاسف كمال با و (عرفاني هيچ شايد يا) خاطر
.ميكنم حس فرهنگمان و ادبيات در را آن فقدان كه است موضوعي اين و بيابم نتوانستم
قبل مولانا.است خداشناسي و دينداري از مختلفي فهمهاي اينها كه دريافتم تدريج به
عرفاني به بشود ميشناسيم ما كه مولانايي و برسد عشق مبناي بر عرفاني به اينكه از
او توسط من و آموخت را جديد دينداري نوع يك من به مولانا.بود رسيده خوف مبناي بر
هيچ از نميتوانستم كه كردم كشف خدا و دين بشر ، سرشت در را بينشها از گنجينهاي
.بياورم دست به ديگري منبع
بحث مورد و گذاشتم ميان در دانشجويان با را آنها رسيدم افكار اين به كه هنگامي
تلاش مهمترين و اولينگرفتند قرار تحتتاثير كاملا آنها ميكنم فكر و دادم قرار
كه همانطور.ميگرفت سرچشمه مولانا كتابهاي از دين ذات و ماهيت فهم براي من
از كلي بهطور بنابراينبود غزالي كتب به وابسته ديني منطق پيرامون تحقيقاتم
.شدم آگاه دين متن در فقهي و حقوقي دينداري جايگاه
است شده بنا شخصي تجارب روي بر كه فردي دين عنوان تحت چيزي كه دريافتم سرانجام
كه دارد وجود جمعي دين عنوان تحت چيزي كه همچنان.است مولانا استادش كه دارد وجود
.ميكند اشاره آن به غزالي و ميشود داده تعليم شرع و فقه توسط
.دارم دين باطني بعد با آن نگرانكننده ارتباط و فقه ماهيت درباره ديگري افكار
مولانا ، غزالي ، درباره كتابي در سرانجام و شدند منتشر جا چند در پراكنده افكار اين
مجلدهاي ساير دارم نظر در.رسيدند چاپ به معرفت ارباب قصه تحتعنوان شريعتي و حافظ
.دهم اختصاص ديگران و ابنخلدون سعدي ، به را مجموعه اين
20_ نبود؟ احمق ميتوان چگونه
تجربه ظرف و نصيحت
موسويان نصير سيد
پاپر رايموند كارل و راسل برتراند به احترام با
سراسري كنكور براي كه روزهايي ميآورم ، ياد به را روزها همين پيش ، سال سالهاي
اين از بود آكنده ما ، روزهاي همه..و بيخوابي اميد ، اضطراب ، ميشديم آماده
در من چند هر بخواهيد را راستش آخر نه ، يا بخير يادش گفت بايد نميدانم.چيزها جور
وقتي اما شدم ، پذيرفته دلخواهم رشته در و انتخابم دومين در بودم ، موفق كنكور آن
پس خوب ، برگردم ، هوا و حال آن به دوباره ندارم دوست هرگز ميافتم ، روزها آن ياد
!نابخير يادش
چندين از مقطعاند ، اين در امروز كه كساني براي روزها ، اين و من ، براي روزها ، آن
مدرسه و كشيدنها زحمت سال خواندنها ، 12 درس.هستند و بوده سرنوشتسازي ايام نظر
اين نتيجه و گردد ارزيابي ساعت چند در است قرار همه و همه گرفتنها ، ياد و رفتنها
ديگر امروز هرچند) كند مشخص را آيندهمان زندگي سوي و سمت حدودي تا ميتواند آزمون
از كار ديگر اينها تمام براي صورت ، هر به (!نكند مشخص هم را چيزي شايد ايران در
براي است فرصت روزي چند كنند ، كاري بخواهند كه است نمانده وقتي.است گذشته كار
نتايج اعلام از پس بعدتر ، ماه يك شايد و روزها همين اما.همين يادآوري ، و دوره
كه دارد قرار ديگري مرحله دانشآموزان ، كارنامههاي دادن و سراسري آزمون اوليه
رشته ، انتخاب.كرد هم كاري آن براي ميشود و است مهم بسيار و است نيامده هنوز
دانشآموز خود براي هم است خردكن اعصاب و نفسگير روزهاي آن از رشته انتخاب روزهاي
.اطرافيانش و خانواده براي هم و
و بود فيزيك رشته در تحصيل من علاقه بودم ، داده كنكور كه سالي آن در ميآيد ، يادم
شريف ، صنعتي دانشگاه فيزيك رشته در راحتي به بودم آورده كه هم خوبي رتبه به توجه با
هست ، هم هنوز ميكنم گمان و بود ايران در جا بهترين فيزيك تحصيل براي موقع آن كه
مورد رشتههاي بود ، تابستاني روز يك بعدازظهر دارم خاطر به هنوز.ميشدم پذيرفته
شده تمام كار تقريبا.بودم كرده مرتب دانشگاهها اعتبار به توجه با را علاقهام
كه روز آن فرداي و ميكردم كامل خودم پيشنويس مطابق را اصلي فرم بايد تنها و بود
تحويل سنجش سازمان به را اصلي رشته انتخاب فرم بود ، فرمها تحويل مهلت آخرين
هم كولر بودم ، انداخته هم روي را پاهايم بودم ، نشسته رنگ سبز مبل يك رويميدادم
ميز روي از هم را اصلي چهارخانه چهارخانه فرم ميزد ، صورتم به مطبوعي و خنك هواي
ديدم كه رفتم در طرف به و شدم بلند درآمد ، صدا به در زنگ...كه برداشتم مقابلم
...دكتر آقاي بود بستگانمان از يكي است ، شده باز افاف با در من ، رسيدن از قبل
شد جايي وارد وقتي اوليه ، بشهاي و خوش و احوالپرسي و سلام از بعددانشگاه استاد
به هم من راستش.شد دستگيرش احوال و اوضاع همه نگاه ، اولين با بودم ، نشسته من كه
چيزهاي دانشگاهياش موقعيت و دانش درباره و داشتم او به كه زيادي خيلي اعتماد خاطر
را علاقهام من خلاصه ، .بگيرم كمك او از كه نبودم بيميل چندان بودم شنيده زيادي
كه فهميدم نگاه اولين در دادم ، نشانش نيز را بودم كرده تهيه كه ليستي و گفتم برايش
به وقتي يافت ادامه و يافت ادامه و شد ، شروع كردن بحث بعد.است مخالف عقيدهام با
ميكرد اصرار او كه بود اين سر بر ما نظر اختلاف.است غروب نزديك ديدم آمدم خودم
رشته پايه ، علوم در ميدادم ترجيح خود من و كنم تحصيل مهندسي رشته فلان در من
قانع واقع در شدم قانع من و بود نشدني رفع نظر اختلاف روي هر به.بخوانم را فيزيك
.شدم تسليم فقط ;نشدم
بر بايد كردم ، اشتباه ميكنم گمان كه است اين بگويم ، ميخواهم امروز كه چيزي اما
او كه مهندسي رشته آن علاقهام خاطر به هرچند ميكردم ، پافشاري بيشتر علاقهام روي
نزديك فيزيك به زيادي حدود تا كه كردم انتخاب را مهندسياي و نخواندم نيز را گفت
ميخواهم كه مطلبي بگذريم.ميخواندم فيزيك بايد ميكنم فكر ترتيب هر به اما باشد ،
فكر هنوز كردهام ، مشورت دانشگاه استاد يك با اينكه با چرا است ، ديگري چيز بگويم
صحبت استاد چند با نكردم مشورت هم يكي با بخواهيد را راستش) كردهام اشتباه ميكنم
پشيمان واقعا امروز بودم كرده گوش او حرف به كاملا اگر ميكنم فكر تازه (كردم
چرا؟ اما.بود نادرست نظرم به پذيرفتم را او نصيحت كه هم مقداري يك همان يعني بودم
به كشور از خارج و ايران در سالها مگر نبود؟ خودش رشته در برجسته استادي او مگر
نميخورد؟ من درد به كاملا او نصيحت چرا پس نبود؟ مشغول تعليم و تحصيل
باشد ، بالا سوالهاي براي پاسخي ميكنم گمان و گرفتم ياد واقعه اين از كه چيزي
و محيط به وابسته كه ميكند كسب تجربياتي عمرش طول در انسان هر كه است اين
نيست خاصي چيز ها ، "دنيا" كلمه از منظورماست كرده زندگي آنها در كه است دنياهايي
دنياي دانشگاهي ، زندگي دنياي باطني ، تجربيات دنياي مذهبي ، زندگي دنياي مثلا
تجربه انبان بايد حالت ، بهترين در زمان ، گذشت با..و سياست دنياي هنري ، كارهاي
نبايد هيچوقت.پختگي ميگوييم آن به كه است چيزي همان اين.شود پرتر و پرتر ما
از مثلا نيست اينگونه ابدا.ميارزد آزمودن بار يك به تجربهاي هر كه كرد تصور
يعني ببرد ، بين از را ما خود كه ضعيف ، بسيار احتمالي حتي دارد ، احتمال كه تجربياتي
ما بحث به ربطي چه حرفها اين خوب.كرد پرهيز شديدا بايد كند نابود را تجربهگر
كاري چه واقع در ميكند نصيحتي ما به كسي وقتي ببينيد.ميكنم عرض الان داشت؟
آن نتيجه يا خاصي تجربه تجربههايش ، ظرف آن از و ميبرد دست من تعبير به ميكند؟
جهتي از و باشد مفيد ميتواند جهت يك از كار اين.بس و همينميدهد ما به را
تجربهاي هر اينكه آن و ورزيدهايم غفلت نكتهاي از كار اين در ما و او.خطرناك
خاصي شرايط در تجربهگر يعني ميدهد رخ خاصي احوال و اوضاع در و شخصي هر براي
به توجه بدون ديگر شخص به تجربه انتقال در اگر پس ميآورد دست به را تجربهاي
كند ، ترسيم ديگري براي را تجربه آن است داده رخ او براي تجربه آن كه احوالي و اوضاع
بر دست شايد كه چرا زياد ، احتمال به ميگويماست رفته بيراهه به زياد احتمال به
قابل تجربهگر موقعيت و باشد يكسان كاملا فعلي شرايط با او تجربه شرايط قضا
آنكه از پيش.بود نخواهد اينطور زياد احتمال به اما باشد ما فعلي موقعيت با مقايسه
نصيحتكننده با خودمان غيرشخصي و شخصي شرايط مقايسه به بايد كنيم دقت نصيحت يك به
.بيانديشيم
كه كساني و است شده انتخاب آنها تجربه ظرف از ديگران ، نصيحت آنكه سخن پايان
ميتوانند چگونه نكردهاند ، تجربه را ميكنيم تجربه ما كه احوالي و اوضاع همچنان
.بگشايند ما فروبسته كار از گره ما ، شرايط در كه كنند نصايحي
|