معنويت و شدن جهاني سهروردي
معاصر جهان در اشراق شيخ انديشههاي اهميت و جايگاه
قرار توجه مورد فرهنگ شدن جهاني فرآيند بررسي در امروزه كه مسائلي از يكي:اشاره
نيمههاي تا كه آنچه خلاف بر.است عرصه اين در معنويت و دين كاركرد و ساختار ميگيرد ،
بلكه نرفتند ، ميان از مدرنيته پيدايي با تنها دينينه باورهاي ميشد ، تصور پيشين سده
شدن سكولاريزه روند با اصطلاح به و آنها سياسي و ايدئولوژيك تسلط رفتن ميان از با
اين به دهه چهار حدود از كه شدن جهاني.نبست بر رخت جامعه عرصه از معنويت ديني ، سنتهاي
ساخته مطرح جديدش اشكال در را عرفان معنويتو دين ، گرفته ، خود به شتابناك روندي سو
آنچه روي هر به.راندهاند سخن نوين افسونزدگي از انديشمندان از برخي چنانكه.است
ساخته ، علاقهمند پساسكولار جامعههاي در حتي معنويت نوين اشكال به را انديشمندان امروزه
به نگاهي با زير مطلباست يكديگر دركنار معنويتها انواع مداراجويانه همزيستي
هم با.است شده نگاشته شدن جهاني عرصه در معنوي بعدي عنوان به اشراق شيخ انديشههاي
.ميخوانيم
انديشه و فرهنگ گروه
آن ويژگيهاي مهمترين از برخي و اشراق حكمت
اشراق حكمت ايراني ريشه -1
در است اشراق فلسفه بنيانگذار يوناني فيلسوف افلاطون كه ميكند تصريح سهروردي چند هر
پيامبر زرتشت اشراق فلسفه حقيقي موسس كه است معتقد خود او اما باستان ، يونان سرزمين
.ميباشد ايراني
اشراق حكمت بودن ذوقي -2
فكري ، سامانه اين دادهاند ، دست به اشراق فلسفه از اسلامي حكماي كه تعاريفي پايه بر
اشراق و تابش بر است مبتني حكمت اين.يوناني فلاسفه بحثي حكمت برابر در ذوقي است حكمتي
خطاب اهل حكمت ;رسمي حكمت برابر در غيررسمي است حكمتي ;هستي گستره و پهنه بر نورالانوار
جدي نقادي و تشكيك مورد تفكر در ارسطو روش ذوقي ، حكمت در.بحث اهل حكمت برابر در است
.است گرفته قرار
اشراق حكمت بيكرانگي -3
تفكر ، در را ارسطو روش آنان.نميدانند انديشمندان و حكما خاتم را ارسطو اشراقي حكماي
عرصهاي و بيكران فضايي در بشري انديشههاي اشراقي ، حكمت در معتقدند و ميدانند بعدي يك
سدههاي حكمت ، براي پهنه در سهروردي ظهور از قبل تا.درميآيد پرواز به لايتناهي
ديگر و فلسفه پايه و بوده معرفت و دانش جهان راهبرنده ارسطو تعليمات و آرا پيدرپي
نيز ، است ميگرفته قرار فصل و حل و بحث مورد تعليمات اين محدوده در يكسره دانشها
قياسات كادر در صرفا علمي ، و مذهبي و كلامي انديشههاي و اجتماعيات و اخلاقيات مجموعه
اموري تمامي به كه حدودي و فصول و اجناس طبقهبندي اصول با و ميگرفته جاي منطقي
بايد چنانكه بشري انديشه فلسفي ، ديدگاه از رو ، اين از.ميشد سنجيده ميباشد ، قراردادي
و معنوي حيطههاي نيز و مادي و طبيعي عرصههاي كامل طور به و نبرده جايي به راه شايد و
.است نپيموده را ماوراءطبيعي
ذوقي حكمت روش شهود ، و كشف -4
در را اشراقي انديشههاي و حكمت و درنورديد را ارسطويي منطق قياسات كادرهاي سهروردي
رموز كشف و حقيقت به نيل براي را استدلالي انديشه وي.نمود فعال بيكرانه و نوراني فضايي
راكشف ماوراءطبيعت به رسيدن راه بهترين سهروردي رو ، اين ازندانست كافي خلقت اسرار و
از بديعي سامانه هستيشناسي ، از نويني طريق درانداختن با گونه ، بدين و ميداند شهود و
.مينمايد معرفي را ،"اشراقي حكمت" به موسوم ذوقي ، فلسفه
دانش تكامل و انديشه پويايي ضامن اما دشوار ، است راهي شهود و كشف -5
احياي خواستار كه نميداند كسي نخستين را خود سهروردي حكمالاشراق ، كتاب نص اساس بر
و راه اين در نهادن گام داعي را من آينه هر":است ايراني تفكر ميراث و اشراقي حكمت
اي شما زيرا نگذاردمي ، گام دشوار راه اين در و نميبود آن اظهار و كار اين بر اقدام
".دشوار بس است راهي راه اين كه ميدانيد نيكي به و آشكارا برادران
نظام اين در و است باز همگان براي هماره دانش به نيل راه اشراقي ، انديشه سامانه در
به نيل راه سهروردي.داشت نگاه بند و قيد در يا نمود محدود نميتوان را انديشه فلسفي ،
را حكمت اين از محروم انسان و ميداند اشراقي حكمت بر اتكا را حقيقي و كامل دانش
روزگاري آن روزگاران بدترين":گويد زمينه همين در وي.ميكند معرفي سيهروز و تيرهبخت
مكاشفات درهاي و ايستد باز جريان از انديشهها و شود برچيده كوشش و رياضت بساط كه است
".گردد بسته حقايق مشاهدات راه و گردد مسدود
زمين مشرق در آن تداوم و اشراق حكمت پويايي و ديرينگي اساس ، -6
"ظلمت و نور قاعده" بر ميكند بيان خود سهروردي آنچنانكه اشراق ، حكمت ذوقي فلسفه اساس
سرزمين دانايان روش و راه همانا حكمت ، اين ضوابط قواعدو است معتقد وي.است استوار
پيروان نزد در كه نيست مفهومي آن وجه هيچ به ظلمت ، و نور از مراد و است ايران باستاني
.است بوده رايج مشركان و مانويان و ثنويت
هماره كه الهي است حكمتي ظلمت ، و نور قاعده بر مبتني اشراقي حكمت سهروردي ، اعتقاد به
نظر بهاست گرديده ترويج متاله حكماي و پيامبران توسط و نبوده محروم آن از انسان نسل
هميشگي و بيپايان لطف و مهر و است خداوند مخلوقات ارجمندترين انسان اشراق ، شيخ
امر و نكرده رها رهنما و بيهادي هرگز را خود مخلوقات اشرف كه است آنچنان يكتا پروردگار
كساني توسط پيوسته انساني جامعه رو ، اين از هم و است نگذاشته فرو آنان حق در را هدايت
.است گشته رهنمون راستين سعادت و حقيقت سوي به گشته ، منور الهي انوار به قلبشان كه
شدن جهاني تعاريف
سده پاياني دهههاي در كه سياسي و اقتصادي اجتماعي ، فرهنگي ، است فرآيندي شدن جهاني
غوغابرانگيز و جاذبه پر موضوعات از نيز و سياسي و اجتماعي علوم محوري مباحث از بيستم ،
بزرگ نظريهپرداز و جامعهشناس گيدنز آنتونياست بوده بازرگاني و اقتصادي عرصههاي
اين.است جهاني نظام يك شدن جهاني":مينمايد تبيين اينچنين را شدن جهاني معاصر ، اجتماعي
امروز دنياي در عظيمي تحولات موجب شدن جهاني..است دگرگوني از انباشته و كثرتگرا نظام
يكي مسلما اقتصادي بازارهايميكنند فرض اقتصادي عمدتا را شدن جهاني.است شده
يكي.نيست بعدي يك تحولي معناي به شدن جهاني اما است ، شدن جهاني پديده در موثر ازعوامل
آن از حدودي تا كه اقتصادي بازارهاي بر علاوه شدن ، جهاني پديده اين اصلي محركهاي از
".است ارتباطات انقلاب جداست ،
شامل شدن جهاني":ميگويد شدن جهاني تعريف در اجتماعي ، علوم در ديگر صاحبنظري رابرتسون ،
جهاني فرهنگ پايهگذاري و اجماع در سريع افزايش ديگر ازطرف و كل يك عوامل به دنيا تراكم
".ميشود تلقي
مردم تمام آن اساس بر كه را فرآيندهايي":ميگويد شدن جهاني تعريف در آربرو ، سارتين
".مينامند شدن جهاني ميپيوندند ، هم به فراگير و واحد جامعه يك در جهان
آن طي كه را شبكههايي شكلگيري":ميكند تلقي اينچنين را شدن جهاني ريشتر ، امانوئل
وحدت و متقابل وابستگي در و بودند منزوي و دورافتاده خاك كره در ازاين پيش كه اجتماعاتي
".گويند شدن جهاني ميشوند ، ادغام جهاني
تعريف گونه بدين را شدن جهاني ملكيان ، مصطفي استاد ايراني ، انديشمندان ميان از اما و
پيدا تعميم چنان خاصي زندگي شيوه يك يا خاصي جهاننگري يك يعني شدن ، جهاني":ميكند
".دهد پوشش و رادربربگيرد زمين روي مردم همه كه كرده
جهاني مفهوم اقتصاد ، برجسته استاد غنينژاد موسي دكتر ايراني ، انديشمندان از ديگر يكي
مدرن انديشه":مينمايد تلقي چنين اين انساني ، جامعه مشترك منافع نظر نقطه از را شدن
نقاط يك ماست ، از غير و است بيگانه كه كسي هر يا و خود دشمنان با ميتوانيم ما حتي گفته
و است همين مفهومش شدن جهاني.كنيم هماهنگ را خود و كنيم پيدا مشترك منافع يك و مشترك
".نيست جمعي و فردي منافع هماهنگي جز چيزي
كه ميدهد ارائه را شدن جهاني از خاصي تعريف سليمان ، نبيل عرب ، انديشمندان ميان از
كه است نيازي شدن جهاني":ميگويد او ;سياسي و اقتصادي سلطه برجنبههاي است ناظر بيشتر
از است فرمولي و برميخيزد ونظامي سياسي و اقتصادي سلطه و نفوذ پيشرفته مراحل تراكم از
به قارهها ميان پيوند كه هنگامي از يعنيدارد جريان تاكنون نوزدهم سده از كه تحولاتي
".شد تبديل امپرياليستي روابط
آن مخالفان و موافقان شدن ، جهاني نظريه
مك مارشال سوي از كه جهاني دهكده نظريه اثر بر جامعهشناسي ، عرصه در شدن ، جهاني مفهوم
و ارتباطات اهميت بر لوهان مك تئوري.است يافته نضج گرديده ، ارائه در 1960 لوهان
عميقي تاثيرات گذشته ، دهكدههاي در جهاني ، دهكده تصوراست يافته تمركز گروهي رسانههاي
نظريه ، اين ويژگيهاي مهمترين از.است نهاده جاي بر انساني جوامع متقابل روابط و بينش بر
پست اينترنت ، فاكس ، "نوين الكترونيكي رسانههاي ظهور و ارتباطات برانقلاب اتكاء
مرتبط ، هم به مجموعه يك عنوان به جهان آن ، اساس بر كه برشمرد ميتوان را "..و الكترونيك
علوم انديشمندان و پژوهشگران پيشين ، دهههاي در.ميشود شناخته ،"جهاني دهكده" به موسوم
و وقوع به گروهي.نمودهاند اتخاذ متفاوت موضع دو شدن ، جهاني پديده به نسبت اجتماعي ،
متاثر آن از را بينالملل مناسبات و اجتماعي روابط و دارند باور پديده اين ظهور
را شدن جهاني و دارند شك اجتماعي پديده اين وقوع به ديگر ، برخي كه حالي در ميدانند ،
.نميدانند بيش افسانهاي
فوكوياما ، فرانسيس اومايي ، كنيجي ژاپني نويسنده همچون كساني شدن جهاني تئوري طرفداران
داده روي جهان در بزرگي تحول گذشته ، چهاردهه يا سه طول در كه معتقدند هانتينگتون ساموئل
اقتصادي نظامهاي ماهيت و دولتها ساختار و گرفته قرار پديده اين تحتالشعاع چيز همه و
به شهرها ، -دولت آينده در باور ، اين اساس بر.است شده دگرگوني دچار جوامع نيزنمادهاي و
شد خواهند جهاني اقتصاد وارد مستقيما زيرا;يافت خواهند بيشتري اهميت ملتها -دولت جاي
.بود خواهد الكترونيكي اقتصاد در شهرها -دولت مشاركت ميدهد ، شكل را آنها هويت آنچه و
در نوين حادثهاي گذشته ، دهههاي در كه معتقدند شدن جهاني نظريه مخالفان و شكاكان اما
تازهاي پديده اساسا شدن جهاني و است نگرفته صورت خاصي تحول و نيافتاده اتفاق جهان
از دربخشهايي را مفهوم اين از مصاديقي ميتوان نيز ، نوزدهم قرن اواخر در حتي.نيست
از.دارند قرار شدن جهاني مخالفان زمره در سنتي چپهاي كه است ذكر شايان.بازشناخت جهان
"و مدرن پست انديشمند "بورديار" به ميتوان شدن ، جهاني نظريه مخالفان مشهورترين ميان
.نمود اشاره (ماركسيستي ديدگاه با)"سعيد ادوارد
سخنرانيهاي زمينه ، اين در وياست شدن جهاني تئوري موافقان جمله از گيدنز ، آنتوني
او.است داده قرار تحليل و تامل مورد را بحث اين از گوناگوني وجود و نمود ايراد متعددي
جهاني موافقان -دوم نظريه من ، نظر به":ميگويد شدن جهاني زمينه در خود خطابه نخستين در
ادامه چيز همه و نشده عوض چيزي است معتقد كه نظريهاي نه و است نزديكتر واقعيت به -شدن
معروف ، اقتصاددان قول به.است داده رخ اساسي تحولات جهاني اقتصاد در زيرااست ديروز
...است وابسته فيمابين اطلاعات به زيرا.است آمده وجود به بيوزن اقتصاد كواه ، داني
است اين در نظريه دو اين ضعف نقطه اما ميدانم ، نزديكتر واقعيت به را دوم نظريه اگرچه
بعدي يك تحول معني به شدن جهاني اما.ميكنند فرض اقتصادي عمدتا را شدن جهاني پديده كه
ديگر عبارت به.است سياسي و فرهنگي اجتماعي ، زمينههاي در جهاني تحولات از بسياري.نيست
بازسازي باديگران را ما روابط و احساسات و هويت و شخصيت و زندگي شدن ، جهاني فرآيندهاي
.است آورده بار به بسياري منفي پيامدهاي شدن جهاني كه كنيم فراموش نبايد اما.ميكنند
را آن و درآوريم خود كنترل تحت را شدن جهاني فرآيندهاي بايد نابرابريها با مقابله براي
تاثيرگذار جهان اين در ميتوانيم كه كنيم باور بايد مادهيم سوق انساني نيازهاي جهت در
حركت به خود خواست با را آن نميتوانيم اما دهيم ، راشكل جهان اين ميتوانيم.باشيم
".درآوريم
ملل و اقوام فرهنگي هويت و ويژگيها با شدن جهاني ارتباط
جهان ، ملل و اقوام فرهنگي ارزشهاي و هويت و شدن جهاني پديده ميان ارتباط زمينه در
رشد و ظهور با است همراه شدن جهاني پديده به بخشيدن توسعه آنكه يكي:دارد وجود دوديدگاه
نوع يك شاهد ما":ميگويد سعيد ادوارد باره ، اين در.جهان در فرهنگي امپرياليسم
كشورهاي فرهنگ جمعي ، رسانههاي گسترش طريق از است درصدد كه هستيم فرهنگي امپرياليسم
".دهد قرار سلطه تحت را ضعيف و عقبمانده
همساني و همگوني با است همراه شدن ، روندجهاني كه معتقدند برخي ديدگاه ، اين تبيين در
ويژگيهاي آن ، طي در كه جهان ملل و اقوام فرهنگي مجموعههاي از سنتزدايي و فرهنگي
.ميشود ابداع نو از يا و ميگردد محو فرهنگي جهانگير نوين نظم در يا فرهنگي ،
گسست و هويت بحران"پديده كه است آن نظريه ، اين طرفداران نظرات نقطه از ديگر يكي نيز
خواهد تشديد شدن جهاني پيشرفته مراحل ظهور با است ، مدرنيته نتايج از يكي كه "فرهنگها
ديگر و داد خواهند دست از بيشتر چه هر را خود وحدت و انسجام فرهنگها رو ، اين ازشد
گسست" كتاب در فيدرستون مايك.بخشند نظم و كنند راهبري را انسان زندگي بود نخواهند قادر
.است پرداخته ديدگاه اين تحليل به "فرهنگها
"جهان ملل و اقوام فرهنگي هويت با را شدن جهاني ارتباط"موضوع كه ديدگاهي دومين اساس بر
.نميانجامد فرهنگي يكساني و همگوني به شدن جهاني فرآيند ميدهد ، قرار بررسي مورد
فشارهاي عليرغم جوامع ، ":ميگويد وي.است نظريه اين مدافعان از فوكوياما ، فرانسيس
اقتصادي سامان كه است فرهنگي ارزشهاي اين.ميكنند حفظ را خود فردي خصوصيات اقتصادي ،
جهاني فرآيند از جوامع تاثير عدم معني به اين.ميدهد شكل ازجهات بسياري در را كشور يك
همگرايي سياسي و اقتصادي ايدئولوژيهاي ميان شدن ، فرآيندجهاني كه است درست.نيست شدن
به همگرايي كه موجوداست كشورها فرهنگ در عميقتري عناصر حال عين در اما كرده ، ايجاد
".نميآيد بوجود آنها در راحتي
منتج لزوما شدن ، جهاني گسترشالگوهاي حال ، هر به كه ميدهد نشان فوق ديدگاههاي بررسي
توسعه شدن ، جهاني پروسه.گرديد نخواهد جهان ملل و اقوام فرهنگي امحاي استحالهو به
تضعيفكننده تنها نه توسعهاي چنين و دارد پي در را اقتصادي و سياسي اجتماعي ، فرهنگي ،
كه آنچه.ميباشد فرهنگي هويت مقومحفظ واقع در بلكه نميشود ، تلقي فرهنگي هويت
مياندازد ، مخاطره به شدن جهاني فرآيند طي در را انساني جوامع تكامليابنده هويتهاي
است برخوردي كه ميباشد"فرهنگي مسخ" به فرهنگي ، موسوم تاثيرپذيري سويه واكنشهاييك
جهاني عرصه بيان ، ديگر به.فرهنگي نپذيرفتنتعهد بر مبتني است ورويكردي انفعال سر از
تكامل هويتهاي واحراز فرهنگي تعامل و تبادل به نيل براي جهان ، وسعت به است فضايي شدن
.انساني يابنده
به مخالف ، يا موافق خواه دهيم ، ارزيابيقرار هرديدگاهيمورد از را شدن جهاني اما
سر از و فعالانه استآگاهانه ، برخوردي پديده ، اين با شيوهمواجهه بهترين حال ، هر
جهت در همواره پديده اين كه گونهاي به ;آن كردن كنترل و دادن جهت قصد به و تعامل
با است شايسته شدن جهاني كه ، آن سخن فرجام.شود داده سوق انساني يابنده تكامل نيازهاي
يابنده تكامل فرهنگي هويتهاي احراز متضمن آنچنانكه;پذيرد تحقق انساني سيماي و صبغه
.باشد ديني و تمدني ، انساني ملي ، فردي ، قومي ،
معنويت و شدن جهاني
معنويت - 1
ماوراء درحيطه و بازگردد امور "حقيقت" و "باطن"،"معني" به كه تصوري هر كلي ، طور به
عالم" و"ماديت" نقطهمقابل كه ميباشد "معني عالم" يا "معنويت" مصداق گيرد ، قرار طبيعت
عرصه مركزيو هسته و اصلي گوهر از است عبارت معنويت عرفا ، اصطلاح در اما.است "محسوسات
.الهي اديان همه لباللباب و مشترك
اديان معنويت -2
راچنين اديان در معنويت به نيل راههاي دينپژوهايراني ، ملكيان ، مصطفي استاد
:برميشمارد
عقل استدلاليو عقل از مركب عقلانيتي به نهادن روي و اديان در تعبدگرايي از اجتناب (1
كه آن بهجاي عرفا آنچنانكه;قلب به شدن نزديك و قول شدن دور ديگر ، عبارت به.شهودي
."ربي عن حدثنيقلبي":گويند ،"فلان عن فلان حدثني":بگويند
.دارند اصرار آن وقوع بر اديان پيروان كه تاريخي حوادث از دسته آن بر اتكا كاهش (2
.انسانها واحساسات رواني شناسي سنخ به توجه (3
آن يعني.گيرد قرار توجه مورد(آخرت) دين جهاني آن آثار همانند دين جهاني اين آثار(4
.اخرويرا امور هم و برگيرد در را دنيوي امور هم معنويت كه
در رمزي و كنايي تشبيهي ، تمثيلي ، مجازي ، معاني وراي در يعني ;دين اسطورهزدايياز (5
پوسته از و بجوييم را اصلي پيام و كنيم جستوجو را آنها حقيقي ديني ، معاني مفاهيمي
.رويم فراتر اسطورهها ظاهر
.پيكرهاديان از اديان ظهور زمان مردم فرهنگ و زبان و ذهن به مربوط آثار زدودن (6
.اديان جغرافيايي آثار زدودن (7
از آموختن درس و ديني اطرافشخصيتهاي در تقدس هاله شخصيتو ايجادكيش از اجتناب (8
.(الهدي اعلام) ديني شخصيتهاي والاي وآرمانهاي واهداف رفتار و انديشه
معنويت شدن جهاني - 3
معاصر ، درجهان كه است آن است مسلم آنچه شد ، اشاره نيز -شدن جهاني بحث در -پيشتر همچنانكه
در سويي ، ازاست جريان در جهان ملل و اقوام فرهنگي مجموعه بستر در شدن جهاني پروسه
از هماره چشمگيري شيوه به انساني جوامع فرهنگي بشر ، مجموعه تاريخ درازدامن روند
لذا ، تمدنساز وهم است اصلاحگربوده هم دين واقع ، در.است بوده متاثر دين و معنويت
انسان نيكبختي و سعادت ضامن و اخلاق مروج و هدايت و معنويت منادي پيوسته الهي اديان
اقتصادي و سياسي اجتماعي ، همگرايي ، بر مبتني شدن جهاني پروسه در اساس ، براينبودهاند
مسئوليت و ميتوانتعهد-اديان مشترك ساخت بويژهاز و -دين از جهان ، ملل و اقوام
پروسه نسبتاز يك به دين ، گوناگون ابعاد آيا اما.داشت انتظار راهبرندهايرا و جدي
پروسه بر نسبت يك به دين ، يك مختلف جنبههاي اينكهآيا يا و ميشوند؟ متاثر شدن جهاني
به پاسخ در معاصر ، ديني فيلسوف و شناس دين اسمارت ، نينيان ميگذارند؟ تاثير شدن جهاني
:است تصور قابل (فرهنگي) بعد هفت ديني هر در:گويد فوق ، پرسش
... و روزه نماز ، :مانند ديني ، شعائر و عبادي بعد (1
.آن در انسان جايگاه تعيين و هستي جهان توصيف:بر مشتمل دين ، فلسفي و عقيدتي بعد (2
.ندارند مشخصي ومكان زمان كه حوادثي و وقايع:بر مشتمل دين ، اسطورهاي و نقلي بعد(3
.حقوقي ودستورات (فردي حقوق) اخلاقي دستورات:بر مشتمل دين ، حقوقي و اخلاقي بعد (4
.ديني جذبههاي حال و شور و ذوقي و ديني تجارب:بر مشتمل دين ، عاطفي بعد (5
.خيريه موسسات و مسجد كليسا ، :مانند دين ، تمدني /نهادي بعد (6
دستآفرينههاي هنريوديگر آثار تاسيساتو بر مشتمل دين ، تمدني -اجتماعي -مادي بعد (7
.اديان پيروان
ملكيان مصطفي شدن ، استاد جهاني پروسه و دين مختلف جنبههاي ميان ارتباط زمينه در اما
اين در.ندارد ارتباط شدن پروسهجهاني با نسبت يك به دين هفتگانه ابعاد كه است معتقد
بعد نيز.گردد تقويت دين ، ابعاد ديگر از بيش است ممكن دين عاطفي -تجربي بعد پروسه ،
- نقلي بعد و دين نهادي و اجتماعي ابعاد ;شود تقويت است ممكن دين عقيدتي -فلسفي
.گردند تضعيف است ممكن شدن جهاني پروسه در دين عبادي بعد ونيز اسطورهاي
سهروردي ديدگاه از معنويت بودن جهاني مباني و اصول
است جهاني آن و است "اشراق جهان" همان سهروردي ، معنويت انديشه ساختار و سامانه در
"الانوار نور" به نوري مجموعه اين كه آنها از ناشي و افلاك و مجرده انوار متشكلاز
بالاتر و برعقلاستدلالي مبتني كسبمعرفت طريق از معنويت ، اين درك به نيل.است متصل
.مييابد اشراقي ، تحقق و ذوقي حكمت استفاضهاز طريق از آن ، از
شمول وجهان پويا جهانگير ، سيري هماره براشراق ، معنويتمبتني تكوين سهروردي ، نظر به
هرگز و داشتهاند حضور اشراقهمواره پيروانحكمت و راهبران اشراقيانيا و است داشته
:زمينهفرمايد اين در خود اشراق ، شيخبود نخواهد و است نبوده آنانخالي وجود از جهان
و حجت و بود آن به قائم و نمودار كه توانايي و حكمت و دانش از هيچگاه وجود عالم"
برروي بود بزرگ خداي جانشين و خليفه همان وي و نباشد تهي باشد او نزد به بيناتخداي
و...بود خواهد اينچنين استنيز استوار و پايدار آسمان و زمين كه روزي تا و زمين
اختلافدر جهت از و ميباشد عبارات و الفاظ در تنها پسين و پيشين حكماي بين در اختلاف
رمز به و كنند تعريض بعضي و گويند روشن و كنند تصريح بعضي كه است آنها روش و عادات
راه ، اين و..نبود خالي باشد تاله در متوغل حكيميكه از هيچگاه وجود وجهان...گويند
ظاهره نعمتهاي خداوند ،"افلاطون" آن ورئيس حكمت و دانش پيشواي ذوق و يافت طريقه راهو
از ;بودند وي پيشتراز روزگاران در كه كسانياست روش راهو طور همين و است وباطنه
انباذ:بمانند دانش ، ستونهاي و حكما بزرگان از وي زمان تا "هرمس" يعني حكماء پدر زمان
كه ظلمت و نور باب در اشراق ضوابط و قواعد بنابراين و.. دو آن جز و فيثاغورث و قلس
بوذرجمهرو و جاماسفوفرشوشتر:استبمانند پارس سرزمين دانايان و حكما روش و راه
جهاني سهروردي ، انديشه براساس ".است شده نهاده رمز به بودند اينان از پيش كه كساني
معنويت اين به وصول و نيست"معنويت بودن جهاني" به باور جز چيزي واقع در شدنمعنويت
و خير.است آدمي يابنده تكامل متضمنهويت حكمت واين است ممكن اشراقي حكمت طريق از
از تمتع به را ومعرفت دانش جويندگان سهرورديهمه.است"جهاني اخلاق" تحقق نيز او سعادت
مكاشفه و انديشه سير رياضت ، اجتماع ، نيازمند همواره را وآدمي مينمايد دعوت اشراقي حكمت
الهي ، نور از بود سهمي را جوينده هر والبته":فرمايد زمينه اين در خود وي.ميداند دروني
و دسته بر دانش زيرا;كامل يا ناقص بود ذوقي را كوششكننده هر و زياد يا باشد كم
نور در رياضت و اجتهاد بساط آن در كه است قرني قرنها ، بدترين و...نباشد وقف خاصي گروه
مسدود مشاهدات وراههاي مكاشفاتبسته درهاي و گردد انديشههامنقطع وسير شود ديده
به كه الهي انوار از است بارقهاي عشق عرفا ، ديگر سهرورديو انديشه در ".گردد
حاصل باطني شهود و كشف و ذوق با جز عشق اين و ميبخشد خاصي معني و مفهوم انسان زندگاني
ازانوار برگرفته معنويو است مجموعهاي شهود و كشف و عشق ايمان ، مجموعه لذا ، .نخواهدشد
.ميبخشد تكامل را وماديات محسوسات جهان عقلانيتو كه الهي
.نيست بيش سرابي باطني وشهود ذوق عقلانيتبدون و دين بدون فلسفه سهروردي ، جهانبيني در
جهاني ، اخلاق و معنويت بر اتكا بدون شدن جهاني پديده كه نتيجهگرفت چنين ميتوان لذا
تكبعدي ، شدن جهاني.نخواهدآورد بار به را فرهنگي استحاله و مسخ انجماد ، چيزيجز
به بهزودي معنويت ، از دور به تكبعديو انسان و ميدهد بعديپرورش تك انسان بالطبع ،
صرفوانسانيتپوچگرا عقلانيت پايه بر تمدنيكه آينه ، هر.شد خواهد دچار شخصيت زوال
خويش مظاهر چنگال در سرانجام و كند ميل2 نابودي و زوال انحطاطو سوي به گيرد ، شكل
.پيوست خواهد خاموش قافلهتمدنهاي وبه آمد خواهد گرفتار
كردستاني سوران دكتر
.است موجود روزنامه دفتر در وماخذ منابع *
|