نيست اجباري هويت
...يا شعر
ستارگان مزاحم مشهورترين

نيست اجباري هويت
الخاص هانيبال با گفتوگو
هانيبال" ياد به ناخودآگاه ميرسم آشوريان به و ميكنم نگاه ايران تمدن تاريخ به وقت هر
كه بود مدتهاغريبش و عجيب و درخشان رنگهاي و اسطورهاي كارهاي آن با ميافتم "الخاص
از پس بالاخره.است بيمار كه ميدانستم هم را اين گردد باز ايران به است قرار ميدانستم
بودند شده جمع ما دور شاگردانش مصاحبه زمان.كنم صحبت وي با آتليهاش در كه شد قرار بازگشت
شد ناراحت سوالات از مواقع بعضي كردم احساس.ميكرد گوش حرفهايم به دقت با.كوچك اتاق آن در
!شد ختم جايي خوب به گفت خنده با شد تمام مصاحبه وقتي ولي
نقاشي
شاهرخينژاد محمدرضا:گفتوگو
معطريان رضا:عكس
...دارد مشكل انتزاع با الخاص هانيبال كه بودند عقيده اين بر هميشه منتقدين *
.است من نظر خلاف كاملا كه حالي در.هستم مخالف من كه دارند عقيده ،"مشكل" از بيشتر شايد
نقاشي اين در و هستم فيگوراتيو نقاشي من.ميبرم لذت آن از و ميفهمم خوب خيلي را تجريد من
زمان در حتي.ميكنم رعايت را تركيببندي و خطوط رنگها ، تقسيمبندي انتزاعي ، مسائل تمام
كه زماني و ميكنم آغاز پينتينگ اكشن با واقع در و ميپاشم بوم روي را رنگها من كار ، شروع
.ميكنم روايتهايم وارد را آنها است ، خودم فيگورهاي نزديك آمده وجود به فضاي ميكنم احساس
كارهايي چه و بودند كساني چه ها"پلاك جكسون" و ها"موندريان" باشم نفهميده من كه اين اما
بود رمانتيكها و كلاسيكها بين جنگ قرن 18 در و گذشته در.است اشتباه كاملا دادهاند انجام
غير و فيگوراتيو تجريديها ، و تصويريها ميان شده تبديل تقسيمبندي اين ما عصر در و
.كردم تدريساش حتي و نبودم تجريدي هنر ضد هرگز من.فيگوراتيو
ناخودآگاه؟ يا بوده خودآگاه شما كارهاي در روايتگري آيا*
غارها ديوار روي را نيازهايش كه تاريخ قبل ما انسان حتي.بود انسان به نگاهم ابتدا از من
.داشتم دوست عاشقانه را انساني مقامهاي و شكارها آرزوها ، حضور.كشيد تجريدي
باعث تجريد اين آيا نيست كردن تجريد در هم مشكلي و دارد وجود تجريدي هنر كه كنيم قبول اگر*
هنر براي شما كه ميكردم مطرح اول بايد را سوال اين شايد نميشود؟ مخاطب و نقاش بين فاصله
كند؟ برقرار ارتباط اجتماعاش با كه هستيد قايل را رسالت اين
پيدا خودش كه رابطهاي ولي باشد داشته رابطه بايد.نباشد همراه دستور با كه شرطي به بله ،
.نيستم موافق خير دهد ، انجام وظيفهاي بخواهد ايدئولوژي يك تحتتاثير و صورت اين غير در.كند
فكر ميشود؟ مواجه مشكل با تجريدي نقاشي نميكنيد فكر وقت آن كنيم قبول را اول قسمت اگر *
است؟ افتاده ايران معاصر نقاشي در اتفاق اين نميكنيد
روي هنر در تجريد به مختلف دلايل به كه است بوده كشورهايي جمله از ايران ميكنم فكر من خير ،
...نيست تجريدياش هنر و بيستم قرن از گذر دليلش و دارد تاريخي پيشينه ايناست آورده
چي؟ حاضر حال در*
بعضيها و متخصصين براي بعضيها.كند انتخاب خودش براي بايد هنرمند را مخاطب ميكنم فكر من
نسبت تعصبي و هستند قوي طرفدار هميشه فوتبال در خيليها.ميكنند فعاليت مردم توده براي هم
طرفدار من ولي ميدهند اهميت فرادستان به و است مهم برايشان بودن قوي فقط و ندارند تيم به
.دارد بستگي فرد شخصيت به مسئله اين من نظر به.هستم ضعيف تيم
كردهايد؟ فعاليت اقشار اين از يك كدام براي شما*
.است بوده مردمان سادهترين زبان از است نشسته دلم به و شنيدهام كه حرفهايي بزرگترين من
:گفت و ديد را كار اين باغباني ساده مرد و كشيدم تابلويي جلالآلاحمد سالگرد براي زماني
احترام خيلي كشيدهايد ، را [است تصوير يا عكس همان منظور] عسكش كه مردي اين براي شما"
جايزه بهترين برايم بودم ، قايل احترام جلال براي من بود فهميده مرد اين كه همين".داشتهايد
.بود
...سماور مثلا كرد؟ استفاده خاصي عناصر از بايد ارتباط اين ايجاد براي ميكنيد فكر شما *
.ميگيرد كارش در هويت ايجاد براي هنرمند يك كه است تصميمي زشتترين كار اين ميكنم فكر من
.خير صورت اين غير در ولي كرد قبول بتوان شايد باشد طبيعي اگر...و حافظ كتاب گليم ، مثل
است؟ بوده طبيعي خودتان كارهاي در ميكنيد فكر يعني *
.نكردهام كارهايي چنين وقت هيچ من
...ديدم را سماور عنصر همين شما كارهاي از يكي در من ولي *
از يكي براي را كار آن من.ميزنيد برچسب داريد حالا و ديدهايد را كارها از يكي شما
از تا دو فقط كارهايم تمام در شايد.داشت دوستش هم خيلي و داشت سماوري كه كشيدم فاميلهايم
.باشد داشته چنيني عنصري آنها
دارد؟ اولويت چيزي چه شما براي پس *
كند ، استفاده كارهايش در چيز فلان از اگر كه كند مشخص خودش براي نميتواند هنرمند ميكنم فكر
از را من كارهاي كه است چيزي چه اين حالا.باشد وجودش در بايد ميكنم فكر من.مييابد هويت
كارهايم در اسطورهها از استفاده يا و نيمرخها يا رنگ از استفاده شايد ميكند مجزا ديگران
به آسان هويت اين و است من هويت كه هويتي.كند پيدا هويتي كار كه ميشود باعث اين شايد.باشد
حتي معاصر ، هنر در كه معضلاتي از يكي.نميآورند دست به را آن هرگز خيليها نميآيد دست
با كه سبكي دهند ، تغيير را سبكشان ميخواهند هنرمنداني كه است اين دارد وجود كشور ، از خارج
است اين هم دليلشان.ميشوند مواجه گالريدارها مخالفت با ميشوند ، شناخته و دارند اسمي آن
وقتي اويسي ناصر مثلا.دارد فروش كارها نوع اين هنوز و شدهاي شناخته سبك اين با تو كه
من اماميكردند فكر بازارش به چون نگذاشتند آمريكا گالريدارهاي كند عوض را كارش ميخواست
.دادم تغيير مدام و نكردم را كار اين
است؟ بوده چه امر اين دليل.داشتيد توجه خيلي ايراني اسطورههاي به شما *
مدرن سوررئاليسم و سمبليك هنرهاي حتي.شناختم و ديدم اسطوره عمق در را انسان تفكرات تمام من
.دارند خرافات و اسطوره در ريشه همه ،
.هستيد سوررئاليسم تحتتاثير حدودي تا شما كه گفت ميشود پس *
اسم كه كساني از را سوررئاليسم مننگرفتم ياد سوررئاليستها از را سوررئاليسم من
"دالي" كارهاي از قويتر سوررئاليسمي بيزانس كارهاي در من.گرفتم ياد نيست ، رويشان سوررئاليسم
يعني سوررئاليسم كه اين نه مگر است قوي بسيار سوررئاليسم تاريخ ، از قبل كارهاي در حتي.ديدم
براي و بود علاقهمند گوزن به زياد گشنگي احساس دليل به هم تاريخ قبل ما انسان.آرزوها كشيدن
را گوزن چنان محض بيسوادي و بيهوشي دوران آن در ميكشيد ، را آن زيبايي اين به هم همين
نگارگري در حتي.بلرزند خودشان به طراحياش از بايد ما بيستمي قرن نقاشان كه است كشيده
هرگز.ديد را سوررئاليسم ميشود فردوسي حماسي داستانهاي يا و آشور كتيبههاي ايراني ،
.نكردم نگاه سوررئاليسم رايج شكل به هرگز و نپرداختم كار به ماگريت تحتتاثير
الخاص ، شاگردان كه است بحث هميشه چرا پس نبوديد ، خاصي شخص تحتتاثير هرگز خودتان شما اگر *
ميكنند؟ كار عينالخاص
كه خواندهام بيتي تازگي به من.ميكند تربيت نوچه گفتند و رفتند فراتر هم اين از بعضيها
كپي را كارهايم كه شاگردانم از خيلي."كرم ياوهگوييها زين من كه مدتها رفته".گرفتم آرامش
اين خوشبختانه.نمودند پيشرفت و كردند پيدا را خودشان سبك و نزدند جا در هرگز ميكردند
نشانههايي تا و شود جمع بيشتر شاگردانم كارهاي به نسبت حواسم من كه است شده باعث انتقادها
آنها كاش اي گرفتهام ، ياد چيزها خيلي شاگردانم از منميكنم زد گوش ميبينم ، خودم كار از
توانستم راحتي به كه ديدم كارهايي بيينالها در بارها من.ميآموختند من از قدر همين هم
...و حسيني مهدي يا هستند آغداشلو شاگرد افراد اين كه فهميدم مثلا كنم پيدا را نقاش استاد
در سادگي اين به من اگر كه زد فرياد شاگردانش سر بر ماتيس.باشد داشته وجود بايد تاثير اين
را فيگور خود بلكه نگيريد ياد را اين كردهام كار "تيسين" مانند هم زماني رسيدهام فيگور
اين ديدند ، لطمه تكبرها اثر بر و رفتند را خودشان راه كدام هر شاگردانم من نظر به.بشناسيد
.ندارد ربطي من به ديگر مسئله
حتي و عربشاهي زندهرودي ، امثال با و ميگردد بر و 50 دهه 40 به ايران در نقاشي هنر اوج*
...شما
كه بود موقعي هم آن و شدند خوشحال دوستان خيلي زماني.نميدهند قرار دسته آن جزء را من
سراپا بنده اين رقم" ميكرد امضا زندهرودي آقاي زماني.آوردند وجود به را سقاخانهاي نقاشي
تا مينوشت بزرگ را اش"زن" ،"رودي ده" ،"زن" كرد امضا فرانسه در اما ،"زندهرودي حسين تقصير
اين از شدم خوشحال من.ميآيد شرق عرفان از اسم اين كه بفهماند سرفرنگي به كلاه زنهاي آن به
البته داشت ، وجود كارهايشان در هم زيباييهايي و كردند درست خودشان براي سبكي افراد اين كه
.ميكرد پيدا ادامه اگر
ندادند؟ ادامه چرا ميكنيد فكر *
كرد ، تغيير "موسيو" به كمترين رقم و رفتند فرانسه به وقتي !"Zen" ،"deroodi" دليل همين به
.ميكنند كار آنها دستورات طبق كه ميشوند غرب شيفته قدر آن.كند پيدا ادامه هم نبايد خب
برسيم اكسپرسپونيست يا امپرسيونيست به ديرتر ما اگر باشيم؟ داشته مدرنيسم پست بايد هم ما آيا
فضاي ميشود مگر دارد؟ اشكالي چه برسيم ، ايراني نئواكسپرسيونيست و نئوامپرسيونيست به ولي
مگر.باشيم امپرسيونيست ميتوانيم طور چه ما.كرد مقايسه كرمان آفتاب با را فرانسه مهآلود
كه زماني تا نيست؟ سوررئاليسم ايراني مينياتورهاي مگر.نبود اكسپرسيونيست تاريخ قبل ما انسان
ميشود؟ تمام سوررئاليسم مگر ميبينيم خواب ما
است؟ جوابگو سياق و سبك همان با نگارگري هنوز معتقديد شما يعني *
نه ، كه چرا باشد رسيده عرفاني آرامش آن به كه شود پيدا شخصي اگر ولي نه ، سرعت دنياي اين با
.باشد رسيده صميميت اين به واقعا كه شرطي به.است جوابگو
...ميشود ديده شما كارهاي در مينياتور از ردپايي *
كه اين جاي به ولي كردم استفاده مينياتور ديگر چيزهاي خيلي و رنگها تقسيمبنديها ، از من
ميخانه در ملائك كه ديدم دوش" كه برسم نتيجه اين به و كوزه با پنجرهاي و بكشم بالدار زنهاي
شما اول سوال همان به اتفاقا.بكشم را ".زدند پيمانه به و سرشتند آدم گل" ميكنم سعي "زدند
.ميدهند شكل را گل كه دستاني.ميكنم شروع را كار انتزاعي خيلي كه كنم اشاره
ميشويد؟ تصويرسازي وارد و ميشويد خارج نقاشي از كه نميكنيد فكر *
تئاتر ، وقت چه و است مجسمه وقت چه نميدانيم الان ما.است رفته بين از هنرها مرزهاي ببينيد
مجسمه اين گفتند من به ديگر ، چندنفر همراه به شدم خالي اتاق يك وارد زماني !تئاتر و مجسمه
.شدهام انيميشن فضاي وارد كه كردم احساس چراغها كردن خاموش و روشن با شديم داخل وقتي است
وارد كه نگرانم نشستهام جا اين من حالا.بود تئاتر پس بودم هم بيننده.بودم شده مجسمه خودم
صادر بيانيه سريع ميبينند فكري تا كساني باشد ، فكري نبايد نقاشي در پس.نشوم تصويرسازي حيطه
ميگويند من به!كنم مغفرت طلب و بزنم زانو بايد هم من است شده تصويرساز فلاني كه ميكنند
مدرنيسم داد كه كساني.است همين مدرنيته دستاوردهاي از يكي.هستي شخصيتي چند كارهايت در تو
سال صد در هم با را اسطوره و سوررئاليسم از غوغايي "ماركز" مگر.ميزنند را حرف اين دارند
كوبيسم ، شاگالاست آميخته هم در واقعيت با را غيرواقعي چيزهاياست نكرده پا به تنهايي
نميفهمند كه ميزنند را حرفها اين كساني.است آورده هم كنار را سوررئاليسم و اكسپرسيونيسم
ميگفتيد او به اگر كه است اكسپرسيونيست رامبراند زماني.است اكسپرسيونيست "رامبراند" چقدر
آلماني خصلت تمام.ميدانم فرويد از بهتري روانكاو را رامبراند من !"منه نه":ميداد جواب
.است آورده آدمها قيافه در را حسابگر و خسيس
است؟ نگرفته قرار نوشته كنار در هميشه ايراني مينياتور مگر *
ولي نميدانستم را موتسارت "سحرآميز فلوت" داستان من.دارد حرف جاي خيلي كه است مبحثي اين
نظرم به واقعا كردند تعريف برايم را داستانش اپرا در كه زماني.ميكردم پرواز و ميكردم گوش
را بافت حكم من براي.نميكنم نگاه نوشتهها به اصلا مينياتورها در وقتها خيلي.آمد بيمزه
.است نبوده ظاهرياش شكل اين به مينياتور به هرگز من نگاه دارد
است؟ گذشتگان كارهاي از چندمي دست كپي كنوني مينياتور كه داريد قبول ولي *
كه بود مقيمي شادروان مانند كسي دوران همين در ولي بله ، ميگردد ، بر ظاهرش به كه قسمتي آن
.نميكرد كپي
است رفته بين از هنرها مرز گفتيد كه اين به توجه با ايراني ، هويت درباره كرديم گذرا صحبتي *
هستيد؟ معتقد هويت اين به اندازه چه تا
چه هر.بشناسد را خودش اول درجه در هنرمند بايد من نظر به.بله زياد خيلي و نه زياد خيلي
نتيجه اين به كه شرطي به بگذارد كنار است شده قديمي برايش هرچه و كند حفظ است زيبا برايش
دختر يك با ميتوانيم راحت خيلي ما نه؟ يا است مهم برايش بزرگتر به احترام آيا.باشد رسيده
بازداشت را شما آمريكا در ولي !خوشگلي چقدر تو كوچولو كه بگوييم و كنيم صحبت مادرش جلوي بچه
اجباري مسئلهاي هويت.كند جلب خودش به را هنرمند نظر بايد كه است تفاوتهايي اين !ميكنند
.بيايد وجود به عناصري با كه نيست
آورد؟ ارمغان به نقاشي براي را هويت اين سقاخانهاي جنبش شما عقيده به *
اروپا به وقتي ولي.كنند استفاده آنها از افرادي الان كه شرطي به.آورد وجود به ميكنم فكر
.نيست جوابگو كه است معلوم ايراني ، خط با هم آن كنند ، رقابت "وازارلي" با ميخواهند و ميروند
چيست؟ معاصر هنر از شما تعريف *
...هستند فعاليت به مشغول حاضر حال در كه هنرمنداني تمام يعني
اجتماعيشان؟ شرايط تحتتاثير *
مينياتوري پيچيده داستان تا سفيد بوم از ميتواند معاصر هنر.اجتماعي شرايط تحتتاثير بله ،
.باشد بيزانسي قديمي
دارد؟ وجود ايران در اجتماعي شرايط تحت معاصر هنر اين آيا*
نقاشي تفكر ميكنم فكر من.است داده عجيبي غناي آنها به جوانان محروميت اين ميكنم فكر من
و نشستهاند معاصر هنرهاي موزه در افرادي ببينيد.است و 40 دهه 30 تفكر هنوز ايران در
هفتاد سنندج در مننيستند ايران معاصر نقاشي جزو اينها.كنند مطرح را خودشان ميخواهند
.ميبرد ماتشان همه شود مطرح دنيا در كارهايشان اگر كه ميشناسم طراح
كنيم؟ مقايسه غربيها با جهانبيني نظر از را خودمان ميتوانيم ما آيا*
.افتادهاند جلو آنها از و غرب جهانبيني تمام به زدهاند لگد يك ايراني جوانان من نظر به
نكردهاند لمس را همديگر هرگز آنها.است گذشته زمانش نقاشي ميكنند فكر غربي جوان نقاشان
مسئلهاي در و است عجيب برايشان دارند ارتباط يكديگر با طور اين شرقيها كه ميبينند وقتي
.كرد مقايسه طوري اين نبايد ميكنم فكر من.است شده حل است وقت خيلي ما براي كه كردهاند گير
آدم يك اندازه به آنها از خيلي !بالعكس هم گاهي و هستم جا اين من وقتي اروپايي گورپدر
با آمريكا كه حالي در كجاست مكزيك نميدانند تحصيلكردگانشان حتي نميدانند ايراني معمولي
آچارش بايد حتما كند باز را پيچي بخواهد اگر.باشند داشته مزايايي شايد !است مرز هم مكزيك
ولي ميراند درست ندارد ، ترافيك كه حالش به خوش.ميكنم باز هم چاقو با من ولي باشد فيليپس
.نميدانند هم را آبريزگاه كاركرد كه ميكنند مقايسه آنها با را خودشان كساني ايران در
...يا شعر
معاصر شعر در قضايا بعضي به نگاهي
دشتي افشين
است طنز شعري و داستان اساس البته گاهي.دارد وجود ادبي خوب متنهاي تمام در تقريبا طنز
ايران ادبيات در امروزه.است شعر يا و داستان متن در طنز گاهگاهي وجود به معطوف من نظر اما
عناصر از يكي عنوان به طنز حتي و هستيم شده منتشر متنهاي در طنز سهم روزافزون ميزان شاهد
چيز متن ، به بدهد سرزندگي و نشاط ميتواند طنز حضور اينكه.ميشود تلقي "روزآمد" آثار اصلي
موجود متنهاي شده باعث نقض غيرقابل حكم و اجبار يك عنوان به طنز وجود اما نيست نظري از غايب
تاسفآور كه بغلتند بيمزهاي و لوس بازيهاي ورطه به گاه حتي و بدهند دست از را خود جديت
.است
مقاله اين نظر مورد حوزه.كنم مشخصتر را صحبتم حوزه ميخواهم حالا بود ، كلي بحث اينجا تا
درصدد روزنامه آن و نشريه اين در و نوشتند مدتها كه دستهاي آن شعر هم آن.است شعر البته
تئوريها حالنيست آنها از خبري ديگر و شدهاند ساكت چنديست يكباره و بودند تئوريپردازي
مشخص نگارنده براي چندان هستند ، ديگري فكر در يا و آويختهاند را الكشان و پرداختهاند را
حضور درباره را مخدوششان نظر ميتوان رفتهاند قلم سر كه هم همانجا تا حال هر به اما نيست
دچارش مركب جهل دليل به كه افزود ديگري شگفتيهاي به نيز را آن و دريافت متن در مطايبه و طنز
.آن در طنز حضور و است شعر مسئله باريشدهاند
بدرقه متن يك شدن عميق در را ما اگر و جدي كلاميست برميآيد طنزشناسان نوشته از چنانكه طنز
اما.هست نيز كلام عاطفي قدرت افزايش و دريافت تشديد باعث معمولا كند ، همراهي نيز خندهاي
تا است شده باعث موضوع همين و متن بودن جدي با است مقابلهاي فيالواقع ميبينيم امروزه آنچه
جديت عدم اين.دهند پرورش را جديت عدم طنز ، كننده بدنام و خنك و لوس ترفندهاي و تكنيكها با
باشيد داشته همينجا در را مطلب است بهتر بنابراين.ميشود عنوان قطعيت عدم و شك از برآمده
.گشت خواهيم باز آن به پاراگراف يك از پس كه
علمي و فلسفي آگاهي و بهره بنابر شد ادبيات حوزه وارد وقتي فلسفي مفهوم در قطعيت عدم
اولين.نيست سخت آن پيگيري چندان قضيه كليت در.شد بيان متفاوتي عمقهاي با نظريهپردازان ،
و تئوريها طريق از نه اما.شد ديده نظرياتي چنين كاركرد مشهور نويسندگان آثار در بار
داشتند حوزه دو هر در دستي كه كساني و محققين نگاه بعد و خود ادبي نقش در بلكه فلسفهبافيها
بعد به اينجا از اما.آمد وجود به تازهاي اصطلاحات و شد پردازش نظرياتي - ادبيات و فلسفه -
نامگذاري يونان تراژدي به توجه با را "اديپ" نظريه فرويد اگر يعني.شد معكوس فرايند انگار
فرو آثارشان در را او روانشناسي نتايج شده هم زور به عدهاي فرويد خواندن با بعدها كرد ،
و فلسفي آثار نخواندن براي دليلي البته حرف اين.شد معكوس اتفاقات چرخه بنابراين.كردند
.باشد آن ابتدايي و خام كاربرد به ناظر ميتواند اما نيست روانشناختي
و پستمدرن و مدرن شكاكيتهاي و قطعيت عدم قضيه ميبينيم برگرديم مطلب دنباله به اگر حالا
كار به آنكه عوض به نويسندگان از بسياري شده باعث سطحي ديدگاهي با حوزهها اين جديد اصطلاحات
ميتواند كه بيپاياني مكاشفههاي و كشف به خود نظر مورد حوزه در درواقع و برسند خودشان
نظرياتي وقف را خود يكسره - يابند دست كند ، تامين را انساني علوم حوزههاي ديگر فكري خوراك
.بگذارند نمايش به ادبي آثار در ميخواهند را نسبينگري و قطعيت عدم و شكاكيت كه كردهاند
از استفاده با متني است ممكن بسيار تلاشهاي از پس حال هر به نيست ، هم ماجرا اين سر حتي مشكل
با متن كه ميدهد رخ لحظهاي از مشكلشود خواندن و تامل قابل (ديگري حوزه از) ديگر متون
يك درخور ويژگيهاي تمام فاقد شعر ، يك متن در ايجاد براي مثلا و افراط حد به اعتقاد يك فشار
شعر يك متن در را طنز قيمتي چه به ما ;است اساسي پرسش يك ميشود مطرح كه مسئلهاي.شود متن
طنز حامل ميتواند خود كه شعري نگارش يا و ماست قصد مطايبهنويسي و فكاهي آيا ميكنيم؟ وارد
شعر كل است ، بيمزه طرحهاي و ايدهها از مشحون معمولا كه شعر نوع اين در نباشد؟ يا و باشد
و نداشته قداست معناي وقت هيچ جديت البته و.ميافتد جديت از كاملا و ميشود گرفته مسخره به
خود نوشته و متن به كه تعهدي.متن به و متن در است شاعر تعهد حضور نشاندهنده تنها - ندارد
.غيره و سياسي و اجتماعي تعهد نه و دارد
لودگيهاي و ميدانند زبان شاعر را خود شعرنويسان از گروه اين كه ميشود تشديد هنگامي فاجعه
و محاوره زبان و طنز.ميكنند مخلوط است دسترسشان در كه زبان سطوح ابتداييترين با را خود
رايج عبارت شبه يا و عبارت يك اركان ميان سطحي جابهجاييهاي از بچهگانه استفادههاي البته
شبانه مهمانيهاي خود لوس حرفهاي با كه زباني شيرين بچه خلاقيتهاي همه اين به.معروف مثلي
البته من قصد.كنيد اضافه بايد نيز را ميكند تلويزيوني شاديهاي از آكنده را بزرگترها
چيزيست آن مستند بيان اينها.نكردم پيدا گوياتري كلمات و تشبيهات و تصاوير ولي نيست تندروي
.ميفهمم گروه اين شعر از كه
ضمنا و نماند بريده مطلب آنكه براي اما شود ارائه هم مثالي بايد مقالهها جور اين با
در يكجا را مثالها دادم ترجيح كند ، ابراز كمتري مزاحمت با را خود نظر بتواند نيز خواننده
خواهان معمولا و هستند نازك دل شديدا ما شاعران كه آنجا از ضمنا.بياورم مقاله پايان
چه كه آشناست برايتان سطري اگر.ميكنم پرهيز نامشان آوردن از هستند "سازنده موهوم نقدهاي"
!نه؟ مگر است ، تبليغ يك خودش اين و ميشويد آشنا نيست آشنا اگر و بهتر
مثالي هر ميخواستم هم و بود زياد نمونه هم.شدم مواجه سختيهايي با مثال انتخاب مورد در
به بعدها بود فرصتي اگر تا باشد آن از فراتر حتي و مقاله اين در مندرج مطالب دهنده نشان
مقاله اين در حال به تا كه چيزهايي جز به مثالها در بنابراين.بپردازم نيز ديگر مسائلي
و داستان منطق گرفتن كار به مثلا ;شد خواهيد مواجه نيز ديگري مشكلات با احتمالا خوانديد
آن ساختن شاعرانه قصد جمله اثباتي يا نفي منطق زدن هم به يا فعل حذف با حداكثر كه صرف روايت
.دارند را
به را خود هرچقدر":يا و ".نكن كفشم توي پا / نيستي من اندازه":اين يكي مثالها از باري ،
:بيندازيد نگاهي هم مثالها اين به اما و ".رفتم راست نشد زدم عليچپ كوچههاي
مرتبم داشت كه دستي همين توي افتادم / افتاد درنيامده كه ديدم را دنداني همان خواب ديشب"
"!بدجور...كردهام قفل من / ميكرد
نزديكتر / نكردهايد فرصت كه سفيديها همان روي / آنجا بگذاريد را خودكارتان / !آقا"
چه...اينجاست كه زني / !درآوردهاند زبان...كنيد نگاه..دارند زنها / لطفا بياييد
"؟!نداريد زن مگر خودتان / ميدانم؟
".را دمم بگيرم گاز / را خودم بزنم دور / تابلو توي بروم دارم اجازه / "اشر" آقاي"
/ شودم من":ميكنم نقل خاطره از را آن و افتادم ديگري شعر ياد آخري اين خواندن از بعد
را يكي اين شاعر نام البته ".دمم اين به / ميرسم كي پس / دمم دنبال / بدوم كي تا / تپلم سگ
!نيست من مقاله مصداق كه نداشتم او معرفي از باكي وگرنه كردهام فراموش
ستارگان مزاحم مشهورترين
ديانتي نوشين:ترجمه
افراد عكس ، گرفتن براي كه عكاسي خبرنگار) پاپاراتسي عكاسان عكسهاي چرا كه نيست معلوم هيچ
خشونت آن دليل كه ميرسد نظر بهدارند قرار سياه ليست در هميشه (ميكند دنبال را مشهور
دوست عاشقانه را موسيقي و سينما ستارگان طرفي از ما.است نهفته تصاوير اين در كه است پنهاني
ميان در كه بدانيم است خوب.هستيم بيزار آنها شهرت و ثروت زيبايي ، از ديگر طرف از و داريم
.ميكنند تيرهوتار را مشهور افراد زندگي كه هستند هم سنگدلي عكاسان از گروهي پاپاراتسيها
.ميشوند گسيل خدايگان آزار و اذيت براي ما طرف از كه هستند انتقام الههگان پاپاراتسي
آن از او:بود مشهور افراد و سينما ستارگان مزاحم مشهورترين "گاللا ران" دهه چهار به نزديك
سوژه آن در كه دهد ترتيب عكسهايي با را كامل نمايشگاه يك ميتواند كه است عكاساني دسته
گاللا آثار نمايشگاه در اما.بپوشاند را او دوربين لنز جلوي تا است آورده بالا را دستش عكاسي
اين از تا چند فقط است ، برقرار پنسيلوانيا پيتسبورگ در واقع وارهول اندي موزه در هماكنون كه
نمونههاي (صفحه در 258 بال گري انتشارات) گاللا ران عكسهاي كتاب در.دارد وجود نمونهها
به شروع هوايي نيروي عكاس عنوان به او كه روزي اولين از.دارد وجود دست اين از بيشتري خيلي
كه 71 حال به تا ;ميگرفت عكس ميكردند ، ديدار او مقر از كه معروفي چهرههاي از و كرد كار
.ميگيرند ژست او دوربين جلوي مشتاقانه بعضي.است بوده مشهور افراد تعقيب در هميشه دارد سال
را او گردن دارند سعي نيز تعدادي اما.ميكنند تحمل خود شهرت بهاي عنوان به را او توجه برخي
پاورچين هم باز گاللا بعد سال يك.شكست فكش كه زد مشتي او به براندو مارلون بار يك.بشكنند
به راگبي ايمني كلاه يك بار اين اما.بگيرد عكس او از تا افتاد راه براندو دنبال به پاورچين
!گذاشت سر
بر آدامز آنسل كه است كاري همان درست ميدهد انجام معروف چهرههاي براي گاللا ران كه كاري
كاري هميشه آدامز كه است اين آن و دارد وجود اساسي تفاوت يك فقط.ميدهد انجام كوهها روي
عكس او از سوژهاش يافتن محض به گاللا.آيند نظر به هستند آنچه از زيباتر كوهها كه ميكند
و وقار ميرفت ، پيكنيك به وقتي حتي "لورن سوفيا" كه فهميد ميتوان او عكسهاي ازميگيرد
هم سرحال خيلي كه روزهايي در حتي "برتون ريچارد" كه حالي در.ميكرد حفظ را شاهانهاش شكوه
پاچهگشاد شلوار و راحتي كت در را "رينولدز بارت" عكسها از يكي در.نبود تحمل قابل بود
لباس طرز كه داشت عقيده رينولدز بدانيم كه است توجه جالب بيشتر زماني منظره اين و ميبينيم
و ثروت اينكه تصور از آنها كه بگويد كس هراوست نسب و اصل و ذات نشاندهنده شخص هر پوشيدن
.ميگويد دروغ نميبرند ، لذت نيستند تضاد در حماقت با شهرت
مرگ و پيري.ندارند سن با منافاتي هيچ شهرت و ثروت كه درمييابيم همچنين گاللا عكسهاي از
سن به پا ستارگان كه ميشوند متذكر بيننده به و هستند گاللا تصاوير از ديگري درسهاي نيز
فلاشهاي نور از يادگارهايي اينها همه.بودهاند جذاب و زيبا جوان ، زماني امروز ، گذاشته
زرد آفتاب نور زير كتاب صفحات مثل هم معروف افراد كه ميشوند يادآور كه است عكاسي دوربينهاي
.ميشوند پژمرده و
شده داده ترتيب _ وارهول موزه شركاي از يكي _ كينگ مارجوري طرف از كه گاللا آثار نمايشگاه
.ندارد وجود ديگر شهرهاي در آن ادامه براي برنامهاي امادارد ادامه سپتامبر اول تا است ،
پر تصاويري از گالريهايشان ديوارهاي كه بدهند اجازه نميتوانند موزهاي هيچ مسئولين شايد
افتتاحيه در "ايوانز ليندا" و "درك جان":باشند شده نامگذاري طور اين مثال طور به كه شود
عنوان به او به و ميشناسد خوب را گاللا وارهول ، اما.پلازا سنچري هتل در "شر" و ساني كنسرت
در نيز وارهول خود.ميگذارد احترام است ، كرده مشهور ستارگان تعقيب وقف را خود زندگي كه مردي
ميهماني گاهي نيز خود حتي و ميشد دعوت ميهمانيها همه به و بود سرشناسي چهره سالها آن
معروفش سوژههاي ليموزينهاي نزديك گرانقيمت ، رستورانهاي بيرون در هميشه گاللا.ميداد
.ميپرداخت آنها تعقيب به ميشدند خارج رستوران از سير كاملا شكم با آنها وقتي و داشت حضور
و چاپلوسي به عادت وارهول كه است درست.است خشم و عصبانيت وارهول و گاللا اشتراك نقطه
كه است نهفته انزجاري احساس همان معروفش پلارويدهاي از بعضي در اما داشت ، ستارگان تملقگويي
در كه است احساسي همان اين و ميخورد چشم به "ليز" و "مونرو مرلين" سيلك چاپ پرترههاي در
ميگفت كه ميآورند ياد به را "سانتاك سوزان" عقايد گاللا عكسهاي.دارد وجود گاللا عكسهاي
.است متعالي قتل نوعي فرد يك از كردن عكاسي
به كلمه ، واقعي معني به جا همه).ميكرد تعقيب جا همه در را "كندي ژاكلين" سالها گاللا
در مغازهاي از كه ميدهد نشان كه حالي در را اناسيس كندي ژاكلين عكسها از يكي كه طوري
.بود او سفيد وال و گرانبها مرواريد ژاكلين حقيقت در (ميآيد بيرون نيوجرسي در واقع پيپاك
كه داد حكم سال 1982 در دادگاه جلسه آخرين.شد كشيده طرفين شكايت و دادگاه به ماجرا پايان
جان كه زماني اما.بگيرد عكس "آر جي جان" و "كارولين" فرزندانش و ژاكلين از ندارد حق گاللا
ژاكلين عكسهاي ديدن.بگيرد عكس او از عمومي ضيافتهاي در كه داد اجازه گاللا به شد بزرگتر
از كه گفت ميتوان بياغراق و است دوربين از خود كردن پنهان و دادن خالي جا حال در هميشه كه
تصاوير ديدن از كه احساسي همان درست.ميكند وجدان عذاب دچار را بيننده ميكند ، فرار گاللا
را پاپاراتسيها مدتي براي نيز دايانا پرنسس مرگ.ميدهد دست گياهخوار يك به سلاخخانه يك
طلايي روزهاي كه ميكند فكر او.داد ادامه حرفهاش به گاللا اما.كرد بدل شوم افرادي به
از بيش برابر دهها آنها تعداد حاضر حال در.ميگردد باز اين از پيش مدتها به پاپاراتسيها
مدير و ستارگان طرفي ازكرد آغاز ميلادي دهه 60 اوسط در را كار اين گاللا كه است زماني
.هستند جنگ در عكاسان با هميشه برنامههايشان
استاليني كنگره يك از بيشتر مشهور ستارگان عكسهاي آن در كه ميكند حركت سمتي به دنيا اكنون
افراد صورت هر درشدهاند برنامهريزي قبل از دقت به عكسها همه.ميشود كنترل و محافظت
از عكسهايي ميتوانيد.ميكنند زندگي خانههايشان در تكلف بدون و تصنعي تشريفات بدون معروف
واقعي زندگي داريد دوست امااگر هستند ، مربايي شيريني خوردن حال در كه ببينيد جديدي ستارگان
.دارد زيادي عكسهاي گاللا حتما ببينيد را آنها
تايم:منبع
|