انفعال از خروج
حزب بعدا دموكراسي اول
"اسلامي ايران مشاركت جبهه" حزب پارادوكس
انفعال از خروج
كوثري عباس:عكس
و دقت با را مشاركت حزب سوم كنگره ديگران از بيش كه آنان گفت بتوان شايد:
مصحفي محسن
.بودند محافظهكاران كه اصلاحطلبان نه قبل ، سالهاي برخلاف ميكردند ، تعقيب فراوان حساسيت
را داخلي عرصه بر حاكم معادلات آشكارا كه اخير ماههاي در گرفته شكل بينالمللي تحولات
انسداد وضعيت با فراوان تفاوت اخير ، كنگره برگزاري شرايط روي همين از ;بود كرده تحول دستخوش
.داشت سال 80 سياسي
و زاويه ميتوان ، ميگرفت خود به بارزتري وجوه بار اين آمريكاييها تهديدات كه حالي در
ميگفتند سخن "حاكميت از خروج" لزوم از اصلاحطلبان برخي وقتي را ، محافظهكاران نگاه نحوه
مواضع از تا ميكشيدند انتظار را سوم كنگره نتايج بيصبرانه آنان ميرسد نظر به.كرد تصور
.شوند مطلع جديد ، شرايط در اصلاحطلب تاثيرگذار طيف يك
يكي كنگره برگزاري از قبل روز چند كه ميشد افزونتر وقتي آميزمحافظهكاران مراقبت نگاه
از خروج به جديتر بار اين و ديگر بار را خاتمي سيدمحمد يادداشتي در مشاركت شاخص چهرههاي از
در با ميكردند تصور كه كارهايي انجام براي اصلاحطلبان:بود نوشته و كرده تشويق حاكميت
اما شدند ، مناصبي عهدهدار بود ، خواهند آن انجام به قادر مجريه ، و مقننه قواي داشتن اختيار
و توجيه ندارند ، خود طرحهاي اجراي براي فرصتي و بوده نادرست آنها تلقي درمييابند كه اكنون
شد ، روبهرو مقابل جناح تند واكنش با توصيه اين.ندارد وجود حاكميت در ماندن باقي براي دليلي
اصفهان جمعه امامت از طاهري آيتالله جنجالي استعفاي و پيشنهاد اين دوباره ارائه همزماني اما
مطرح را شايعاتي و بخشيده قوت را احتمالات برخي داشت اصلاحطلب طيف با نزديكي ارتباط كه
.ميساخت
شرايطي در باشد ، اصلاحطلبان برخي سوي از سياسي بلوف يك اگر حتي حاكميت از خروج به تهديد
چالش اين در شدن درگير به علاقهاي هيچ موجود زمان در دستكم رقيب جناح كه ميشد مطرح
از كنارهگيري قصد آنها كه شد مطرح مشاركت كنگره در كه آن از پس نيست ، بيجهت.نداشتند
عضو يك موضعگيري اين و رفت آن استقبال به عصر ، محافظهكار روزنامه يك ندارند را حاكميت
كه است دفعاتي نادر از اين احتمالا نشاند خود اول صفحه پيشاني بر را مشاركت برجسته
روزنامه اين اول صفحه در جايگاهي شوند ، واقع طعنه مورد كه آن بدون مييابند فرصت مشاركتيها
.آورند دست به محافظهكار
مستمر ، طور به و است مقابل جناح سابقهدار تشكل يك كه موتلفه جمعيت مقابل در مشاركت حزب
و دقت با را حزبي فعاليت كه است اصلاحات جبهه درون در حزبي تنها ;ميدهد تشكيل سالانه كنگره
اگرچه.كند برگزار سراسري كنگره سه سو بدين سال 79 از شده موفق و برد پيش به برنامهريزي
برگزار ايران در كه گونه آن و باشد بايد كه گونه آن احزاب سراسري نشستهاي ميان ميتوان
مورد دموكراتيك موازين به نهادن ارج ميزان منظر از را آنها و يافت را فاحشي تفاوتهاي ميشود
.داشت دور نظر از را ايران در تحزب غناي فاقد سابقه نبايد اما داد ، قرار جدي پرسش
شدت به كشور سياسي فضاي كه شد برگزار حالي در سال 79 ماه مرداد در مشاركت حزب اول كنگره
مشاركت ، شاخص عضو و رئيسجمهور نزديكان از حجاريان سعيد ترور اول بود اتفاق دو از متاثر
نسبتا مواضعي انتشار و حزب انتخابي كادرهاي انتخاب به كنگره اين مطبوعات تعطيلي ديگري
.شد منجر راديكال
رياست انتخابات در خاتمي دوباره پيروزي از اندكي فاصله به و سال 80 ماه آبان در دوم كنگره
به معتدلتري ديدگاههاي حزب مركزيت و كل دبير بيانات مجموع از كنگره اين در شد پا بر جمهوري
آن بر را سياسي انسداد نام صاحبنظران برخي كه شرايطي در معتدل مواضع اتخاذ شايد.آمد دست
بر توجهي قابل شكل به كه بود رئيسجمهور مواضع و شعارها از متاثر چيز هر از بيش بودند نهاده
غلطيدن در اتهام مظان در را مشاركتيها چندي اعتدال موضع بر تاكيد.ميكرد تاكيد اعتدال واژه
قائل (اعتدال - محافظهكاري) مفهوم دو اين بين تفاوتي برخي.داد قرار محافظهكاري وادي به
شناخت توان كه ميديدند ظريف بسيار فاصلهاي نظر ، در را دو آن ميان فاصله ديگر برخي و نبودند
.بود ديگر موضوعي البته مرز آن صحيح
در نيز تاثيرگذار اتفاقاتي سلسله بينالمللي تحولات از فارغ سوم كنگره برگزاري آستانه در
همدان در اسلامي انقلاب مجاهدين سازمان برجسته عضو آقاجري هاشم سخنراني داد ، رخ كشور داخل
مجاهدين ، سازمان از پس ميان اين در و برانگيخت محافظهكاران ميان در دامنهداري واكنشهاي
از پسآورد عمل به منتقدين انتقاد مقابل در را دفاع بيشترين كه بود تشكلي تنها مشاركت
انتخاب روزنامه (بود موثر كنگره بر ديگر گونهاي به شايد يكي اين كه) طاهري آيتالله استعفاي
مناظر از كه درشتي تيتر با مشاركت كنگره آستانه در داشت ، معتدل مواضع اتخاذ در سعي همواره كه
خبر متن در كه حالي در بود داده خبر اجتماعي فروپاشي براي مشاركت نقشه از مينمود عجيب مختلف
كنگره در كه بود گفته تنها بود شده استخراج او سخنان ميان از فوق جمله كه نعيميپور مذكور ،
.داد خواهيم هشدار فروپاشي خطر خصوص در آتي
سازمان و مشاركت همكاري بزرگنمايي در بليغ سعي محافظهكار روزنامههاي ديگر آن كنار در
سازمان توسط كنگره پاياني بيانيه شدن نوشته از آنها از برخي.كردند خاص اهدافي با مجاهدين
شك بدون كه چرانيست تازهاي اتفاق سياسي تشكل دو اين ميان نزديك همكاري.دادند خبر مجاهدين
;ميآمدند سلام روزنامه حلقه از كه افرادي كنار در مشاركت تاسيس در مهم جريانهاي از يكي
سياسي رقباي توسط همكاري اين روي جدي تمركز اما.بودند انقلاب مجاهدين سازمان از شاخصي عناصر
.داشت متفاوتي تحليلي پشتوانه
ميدارد آن بر را منتقدان برخي كه باشد مشاركت تشكيلات قلب در اثرگذار حلقه اين حضور شايد
انتقاد شده ذكر حلقه به نزديكي ميزان با حزبي مراتبي سلسله در رشد امكان داشتن ارتباط از كه
به امروز ، مديريتي كادر ميان در را مشاركت حزب موسسين از برخي حضور عدم منتقدان اين.كنند
.ميكنند ارائه خود مدعاي بر شاهدي عنوان
عارف ، محمدرضا خروج.شدند خارج حزب مركزي شوراي از دولت اعضاي از برخي مشاركت سوم كنگره در
مشاركت تلاش بتوان شايد را حزب مركزيت از فراهاني ، صفايي محسن بيطرف ، حبيبالله حاجي ، مرتضي
در گرفتن قرار دليل به را اصلاحطلب شاخص حزب اين كه دانست انتقاداتي به پاسخگويي براي
توقعاتي و خواستهها كردن برآورده ترديد بدون.ميكردند متهم محافظهكاري به اجرايي ، موقعيت
الزامات و ملاحظات به بودن مستلزم عين در دارد ، اجتماعي و سياسي جنبش يك نخبگان از جامعه كه
ميماند اين به درست دو هر اين همزمان انجاماست غيرممكن شايد و دشوار امري رسمي مسئوليت
اعضاي جاي حزب ، مركزيت در اما.بنشيند خود عملكرد داوري و قضاوت مقام در اجرايي ، مدير يك كه
كريم راد ، كيانوش شريعتي ، سعيد تاجرنيا ، علي.كردند پر جوانتر نيروهايي را شده خارج
روز در وقتي بودند ، شده جايگزين افراد زمره از آقاجري زهره و فراهاني مجيد ارغندهپور ،
كرد ، تاكيد حزب رگهاي در تازه انرژي تزريق لزوم بر سخنانش در حجاريان سعيد كنگره افتتاحيه
مركزيت از كه افرادي ميان در امانميرسيد نظر به ذهن از دور چندان تغييراتي چنين وقوع
قدري (اسلامي شوراي مجلس در تهران نماينده) حقيقتجو فاطمه خروج شايد شدند خارج مشاركت
و بود وحدت تحكيم دفتر و دانشجويي جنبش فعال اعضاي از پارلمان به ورود از قبل او باشد متفاوت
گذشته سال او.نمايد تحميل او بر را بندي و قيد نتوانسته ظاهرا نيز قدرت كاست در گرفتن قرار
.رفت پيش نيز دادگاه در محكوميت آستانه تا
تنظيم از طعنه به كيهان روزنامه قبل مدتي.دارد وجود مختلفي گمانهزنيهاي او خروج مورد در
متبوعشان حزب سوي از آنها محتواي بر نظارت و اصلاحطلب نمايندگان برخي دستور از پيش نطقهاي
.بود داده خبر
چندان حزبي ، مديريت اعمال نحوه و مسئله اين به ميتواند حقيقتجو كنارهگيري معتقدند برخي
.نباشد بيارتباط
مركزيت از وي ماندن كنار در را نيرو وزارت در بيطرف نصبهاي و عزل آگاهان برخي كه طور همان
.نميدانند بيتاثير حزب
حزبي انضباط رعايتداد نسبت ايران در تحزب اندك سابقه به نيز را اشكالات اين ميتوان گويا
در شايد.باشد همراه اعضا شخصيت حفظ با ميتواند حال عين در كه است حزبي فعاليت ضروريات از
خواهد سخت نظام ايران ، در حزبي نظام كه آن تبيين.نشدهاند تعريف نيز مسائل برخي ميان اين
به ملزم اعضا سخت ، حزبي نظام در.باشد مسائل اين از بسياري راهگشاي ميتواند منعطف ، يا بود
منعطف ، حزبي نظام در اما هستند پارلمان صحن در جمله از آن اعمال و حزب ديدگاه و نظر پذيرش
.برخوردارند بيشتري عمل آزادي از افراد
نقطه ميتوان را حزب مركزي شوراي از دولت اعضاي و اجرايي عناصر كنارهگيري ترتيب اين به
هاشمي دولت در كارگزاران كه ميكرد معرفي نقشي ايفاگر را مشاركت كه دانست تحليلي بر پايان
روحاني چند راهيابي مشاركت ، مركزيت تركيب در ديگر توجه قابل تغييربودند كرده ايفا رفسنجاني
حزب رهبريت هم شايد نداشتند مركزيت در موثري حضور روحانيان شكلگيري ، ابتداي در.است آن به
خود جديتري طور به ملاحظات برخي تدريج به ظاهرا امانميديد آنها از بهرهگيري به نيازي
قم و مشهد مذهبي مهم شهر دو از كه قابل هادي و درايتي مصطفي جز به دادهاند ، نشان عمل در را
نام شك بدون.ميخورد چشم به شورا تركيب در نيز ديگر روحاني يك نام يافتهاند ، راه مركزيت به
سال چند تا كه او.است رسيده گوش به گفته پيش نفر دو از كمتر اخير سالهاي در روحاني عباسعلي
است ، بوده نيز اصفهان مبارز روحانيت جامعه دبير حال عين در و بوده اصفهان موقت جمعه پيشامام
جمهوري رياست انتخابات در كشور سراسر در همتايانش تمام برخلاف اصفهان مبارز روحانيت جامعه
لحاظ به اصفهان روحانيت جامعه اساساميكرد حمايت خاتمي سيدمحمد كانديداتوري از سال 76
.است داشته قرار ايران چپ سياسي اردوگاه در گذشته سالهاي طول در همواره طاهري آيتالله حضور
طول در روحاني عباسعلي اما.افزود اصفهان شهر عجايب و بدايع بر بتوان نيز را نكته اين شايد
به علاقهاي و گذاشته پشتسر را سكوت سالهاي اصلاحات ، جريان آغاز از پس حتي و اخير سالهاي
راه آيا شرايط اين با و ترتيب اين به است ، نداده بروز خود از نقش ايفاي و سياسي صحنه در حضور
زاويه از مشاركت حزب سوم كنگره اما است؟ حقيقتي چه گوياي مشاركت حزب مركزي شوراي به او يافتن
كنگره پاياني بيانيه در احزاب صريح ديدگاههاي و مواضع معمول طور به است متفاوت نيز ديگري
اين است نشده منتشر مشاركت حزب سوم كنگره بيانيه مطلب اين نگارش لحظه تا.مييابد انعكاس
كنگره يك نهايي سند منزله به كه بيانيهاي ميافتد اتفاق كمتر چه ، .دارد تامل جاي خود اتفاق
بيانيه در راديكال و تند مواضع وجود از شايعات برخي.نباشد آماده معين موقع در است حزبي
نيز برخي.است درآمده تعليق حالت به آن صدور بزرگان برخي وساطت با كه ميدهند خبر شده تنظيم
باشد چه هر آن دليل اما.ميدانند آن تعويق عامل را اجماع به دستيابي عدم و سليقه اختلاف
.است نيافته انتشار هنوز داد ارجاع آن به را مواردي كل ، دبير ;افتتاحيه نطق در كه بيانيهاي
به جامعه نياز به اشاره با خاتمي محمدرضا.است توجه قابل دبيركل نطق در برجسته نكات برخي اما
زمينه در وفاق به رسيدن براي سياسي ، ديگر طرفهاي با گفتوگو براي را مشاركت آمادگي گفتوگو
رقباي با گفتوگو بر صريح تاكيد اين.است كرده اعلام روشها و مفاهيم در و اصول و مباني
گفتوگو توان فاقد را اصلاحطلبان كه باشد انتقاداتي به دادن پاسخ براي تلاش ميتواند ، سياسي
.ميدانست كشور سياسي عرصه در چانهزني و
سال و امسال كنگره برگزاري شرايط تفاوت از آشكارا كل دبير سخنان در ديگر مواضع برخي بيان
انگشت حالي در اصلاحطلب حزب اين سياسي ، منقبض شرايط در گذشته سال.ميكند حكايت مشاركت قبل
و گرفته فاصله منفعلانه مواضع از قدري امسال كنگره در كه ميفشرد آن لوازم و اعتدال بر تاكيد
.است سياسي جناحهاي از يكي حذف درصدد كه ميگويد سخن حاكميت در نگرشي تغيير ضرورت از
حزب بعدا دموكراسي اول
قوچاني محمد
خويش تازه فرزند اين همانند پديدهاي با تاكنون كه است سنتي وارث اسلامي ايران مشاركت حزب
نكرده نگاه قدرت بازي چون سياست به خود كوتاه تاريخ در هيچگاه اسلامي چپ.است بوده بيگانه
در آنكه از بيش همواره كردهاند سپري حاكم قدرت عليه مبارزه در را تاريخ كه چپها.است
آنان براي سياست رو اين از كردهاند جلوس اپوزيسيون مقام در و بوده حاكميت بر باشند حاكميت
كاملا موقعيت دو به گرچه سياست از تعريف دو اين.قدرت تدبير نه است بوده رهايي ابزار چون
ديگري متن و مقدمه نوعي به حتي و نيستند يكديگر با تعارض در الزاما اما.دارند تعلق متمايز
.ميشوند محسوب
جوامعي چنين در.است دموكراتيك ماقبل جوامع در سياستورزي نوع "رهايي مثابه به سياست"
در وقت سياسي حاكميت و ندارند قدرت تداول در نقشي ظلم ، به معترض نخبگان يا ستم تحت تودههاي
قدرت اعمال شيوه ثمره (انسداد و استبداد) سياسي فساد كه ميبرد سر به مستدامي ظلم و مدام عيش
قدرت به دستيابي دورنماي هرگونه از دور به مخالف سياسي سازمانهاي كه روست اين از.است آن در
از پس به نميتوانند هرگز گروههايي چنين است بديهي.ميشوند آن براندازي دستاندركار
مورد "تدبير مثابه به سياست" ويراني ، فرداي از.ميسازند ويران تنها آنان.بينديشند براندازي
آنان.است قدرت به دستيابي سياسي گروههاي اين هدف.ميگيرد قرار منتقد سياسي گروههاي توجه
.ميدهند آبادي وعده رو اين از هستند امور تدبير به قادر رقيب گروههاي از بهتر كه مدعياند
يكي وجود "رهايي مثابه به سياست" در.ميشود دگرگون نيز اپوزيسيون جايگاه و معنا ترتيب بدين
استراتژي در.ندارد وجود نبردي چنين "تدبير مثابه به سياست" در اما است ديگري عدم معناي به
معطوف استراتژي در اما ميشود خلاصه چريكي گروههاي صورت در سياسي فعاليت شكل رهايي به معطوف
عصر سياسي رجال.ميشوند سياسي فعاليتهاي محمل كه هستند سياسي احزاب اين قدرت تدبير به
دو بر اجمالا دموكراسي عصر سياسي رجال اما نيستند چريكها و ديكتاتورها جز دموكراسي ماقبل
.مخالف سياستمداران و حاكم سياستمداران:گروهند
قانوني فعاليت امكان كه اسلامي چپ سياسي سازمان مهمترين بهعنوان اسلامي ايران مشاركت حزب
كه است اتفاقي اين و كند تعريف "قدرت تدبير مثابه به سياست" ذيل را خود ميكوشد واقع در دارد
يا آمريكا متحده ايالات در اينك.بود خواهد سياسي توسعه پروژههاي همه فرجام احتمالا
به فاشيستها و كمونيستها حتي نميكند فعاليت سياسي نظام براندازي براي حزبي اروپا اتحاديه
موضع در دموكراسي قواعد ذيل كه است زماني آنان براي فاجعه اوج و ميدهند تن بازي قواعد
تا بمانند باقي دموكراسي منتقد همواره كه دهند ترجيح آنان شايد رو اين از.گيرند قرار حاكميت
آن ولي است آورده ارمغان به ايشان براي را قدرت اگرچه كه كنند حكومت قواعدي براساس آنكه
.است كرده تحميل ايشان بر هم را قواعد
چنين كه است آن بر اسلامي چپ است؟ رسيده خويش فرجام به ايران در سياسي توسعه پروژه آيا اما
راهبرد اين در اسلامي چپ تكامل پيكان نوك آنكه توجه جالب نكته و برساند فرجام به را پروژهاي
سياست و 60 دهههاي 50 در اين از پيش كه است اسلامي انقلاب مجاهدين سازمان كه مشاركت حزب نه
هيزم "ما عصر" كه تئوريكي تنور با دهه 70 در اما درمييافت (رهايي ابزار) آن اول معناي به را
از غافل.كند ترجمه (قدرت تدبير) دوم معناي به را آن كرده تعريف باز را سياست كوشيد بود آن
تدبير مفهوم به زماني سياست واقع در.آن مادر نه است دموكراسي فرزند سياست دوم معناي آنكه
.باشد شده متولد دموكراسي و شده تاسيس جمهوري آمده ، دست به رهايي كه ميشود كاسته فرو قدرت
ليبرال و مدرن معناي به را سياست ميتوان آمريكايي يا اروپايي احزاب چون كه است صورت اين در
بنگاههاي تاسيس براي تلاش هرگونه تاريخ اين از پيش اما.دريافت "قدرت گسترش و حفظ كسب ، ":آن
آن با اكنون هم مشاركت حزب كه است مسئلهاي اتفاقا اين و شد خواهد منتهي شكست به سياسي
واقع در (ميشود تئوريزه مشاركت رهبران برخي توسط كه) حاكميت از خروج استراتژي.است مواجه
يكساني اثر در كه است بحراني كردن تئوريزه "حاكميت از خروج".ندارد مشاركت حزب خود جز مخاطبي
را پارلمان و دولت اكثريت كه است مشاركت حزب اين درواقع.است آمده وجود به اصلاحات و مشاركت
استراتژي اين گوهر.است گرفته قرار قدرت از اخراج يا استقرار برابر در اينك و دارد اختيار در
.ميدهد قرار حاكميت نه و اپوزيسيون صف در را آن كه است سياست از معنايي به اسلامي چپ بازگشت
آن در كه ميكنند دعوت چپ سنت احياي به را مشاركت حزب واقعنمايي ، با مذكور استراتژي صاحبان
.قدرت تدبير نه است رهايي ابزار سياست
آن پي در "اسلامي ايران مشاركت حزب" سوم كنگره بيانيه در بايد كه است پرسشي مهمترين اين و
شود تاسيس دموكراسي از بايدپس حزب كنيم اعلام صادقانه كه باشد رسيده فرا آن زمان شايد.بود
.قدرت تدبير براي موقعيتي نه است رهايي براي امكاني ما نزد در هنوز سياست چه.آن از پيش نه
"اسلامي ايران مشاركت جبهه" حزب پارادوكس
كيان عليرضا
اصرار "جبهه" عنوان با خويش نام برآغاز تاسيس بدو در كه "اسلامي ايران مشاركت جبهه" حزب
داد تن خويش نام در "جبهه / حزب" تناقض به حتي احزاب كميسيون اشكال با و راه اين در و داشت
جبههاي هويت آن از پيش ، از بيش كه است گرفته قرار موقعيتي در حزب ملي كنگره سومين در و اينك
.ميشود تبديل تمام حزبي به و ميگيرد فاصله خود نظر مورد
همين دليل به شايد.شد متولد اسلامي چپ متنوع هويتهاي از كولهباري با واقع در مشاركت حزب
جنبش نماينده بودند مايل بدانند اسلامي چپ وارث را خويش آنكه از بيش حزب سران كه بود تنوع
باز ديگر احزاب اعضاي ورود براي را راه حزب اساسنامه در رو اين از شوند ، قلمداد اصلاحات
از) چپ موازي ازتشكلهاي نامهايي تنها نه خود موسس اعضاي نفر يكصد از بيش جمع در و گذاشتند
را (..و مدرسين اسلامي انجمن معلمان ، اسلامي انجمن اسلامي ، انقلاب مجاهدين سازمان جمله
.ندادند قرار سازندگي كارگزاران چون گروههايي سمپاتهاي ورود راه در سدي بلكه گنجاندند
اين در ديگر حزبي در عضويت وجود با كه ميدهد اعضا به را حق اين واقع در مشاركت اساسنامه
واقع در.درآيند نيز برادر احزاب در عضويت به جبهه اين در حضور وجود با يا يابند حضور جبهه
با بودند آن بر (1358_ تهران در متحده ايالات سفارت تسخيركنندگان) امام خط پيرو دانشجويان
فراهم اصلاحطلبان همه از جبههاي تنها نه (اروپا در مركز احزاب نوع از) ميانه حزبي تاسيس
نكتهاي اين و كنند حفظ نيز اصلاحات جنبش مركزيت در را خود (هژمونيك) فائقه حضور بلكه آورند
:شدند آن متوجه همه از بيش گروه دو كه بود
اسدالله هدايت به كه (كشور وزارت در مستقر) احزاب وقت كميسيون محافظهكار اكثريت نخست _
مشاركت مركزي هسته از را چنيني اين ائتلافي مزاياي كوشيدند ساوجي موحدي مرحوم و بادامچيان
.سازند وادار "جبهه / حزب" پاردوكسيكال دوگانه پذيرش به نام در حداقل را آنان كرده سلب
مركزي هسته براي را ويژگي اين هرگز كه خرداد دوم جبهه در اصلاحطلب موازي نيروهاي دوم _
فقط نه واقع در.نكردند قلمداد خويش هدايت مركزيت چون را آنان و نشناختند رسميت به مشاركت
(ائتلاف قالب در ولو) سياسي فعاليت از و ساختند پيشه سياسي سكوت تدريج به سازندگي كارگزاران
تمايلي كه دادند نشان خويش سياسي قدرت دوباره بازگشت با نيز مبارز روحانيون بلكه شدهاند حذف
دون را "ائتلاف در برابر مشاركت" نوع از دعوتهايي بلكه ندارند ديگران چتر ذيل گرفتن قرار به
به.دارد خود با همسو تشكلهاي به نسبت مبارز روحانيت جامعه در رقيبانشان كه ميدانند شاني
تاسيس.گرفت شكل نيز اصلاحات پيراموني لايههاي در مركز از گريز براي تلاش وضعيت اين موازات
تعريف بدون كه احزابي.كرد تحليل جهت همين در بايد نيز را آن ژنريك انواع و همبستگي حزب
.درآمدند پارلماني و سياسي رجال از گروههايي تجمع صورت به ايدئولوژيك يا طبقاتي
مورد گروه دو سوي از تنها اصلاحات جبهه دكترين حول ائتلاف براي مشاركت مركزي هسته دعوت
تحكيم دفتر دوم و نشست مشاركت سر بر كه اسلامي انقلاب مجاهدين سازمان نخست گرفت قرار اجابت
محسن تاجزاده ، مصطفي) آن جوانتر نسل البته انقلاب مجاهدين از.شد آن پاي عضله كه وحدت
سعيدي ، ميثم) بودند فارغالتحصيل واقع در كه پيرتري نسل وحدت تحكيم از و (آقاجري هاشم و آرمين
آن وحدت تحكيم جديد نسل كه حالي در پيوستند مشاركت جبهه به (تاجرنيا علي حقيقتجو ، فاطمه
.نداشتند را مشاركت جبهه به چسبندگي
كلش دبير كه گرفت قرار شرايطي در بود داده قرار خود خاص نام را "جبهه" كه حزبي ترتيب بدين
با.شويم خوانده "مشاركت حزب" نام به هستيم مايل باشيم "مشاركت جبهه" آنكه از بيش كرد اعلام
در را برادر احزاب اعضاي عضويت مجوز هنوز "اسلامي ايران مشاركت جبهه" حزب اساسنامه اين وجود
حزب دو در عضويتاش تداوم تاجزادهبا سيدمصطفي كه است گونه اين.است نكرده لغو جبهه اين
و ميشود "اسلامي ايران مشاركت جبهه" حزب دوگانه هويت نماد (مشاركت و انقلاب مجاهدين) برادر
انقلاب مجاهدين آينده را مشاركت حزب كه آن مگر ميسازد بدل تشكيلاتي پارادوكسي به را آن
در.نداريم ترديدي مشاركت گذشته بهعنوان انقلاب مجاهدين شناخت در كه همچنان بدانيم اسلامي
يكي:است شده دميده كالبد دو در كه است روحي اما نيست پارادوكس يك اين گفت بايد صورت آن
.گسترده ديگري و محدود
|