نيست چيز همه پيروزي چين مردم براي
61_ فوتبال جهان اسطورههاي
سياست و فوتبال
نيست چيز همه پيروزي چين مردم براي
جهاني جام
تينويچ بوراميلو
آنهاانجام كه را كنيدآنچه باور را آنها بفهميدو را مردم بگيريدكه ياد بايد آسياشما در
است مهم بسيار ميدهند انجام چرا اينكه و ميدهند
ارتباطي عامل كهمهمترين ميدانستم را زباني من است مننبوده اصلي دغدغه زبان هرگز
!"فوتبال زبان"بود حرفهاي مربي يك براي
هرگز كه كنم اعتراف بايد اما گذراندهام ، دنيا كنار و گوشه به سفر به را عمرم بيشتر من گرچه
دادهام ترجيح آوردهام دست به كشورم نزديكي در كاري بار هر كه چرا نشدهام ، غربت درد دچار
.كنم جايگزين دورتر بسيار سرزمين در سختتر و بزرگتر كار يك با را آن
بازي برايشان تا آمد دعوتنامهاي برايم مكزيك UNAM pumas - - يوماس يونام باشگاه از وقتي
.بود يوگسلاوي از خارج به من بلند سفر اولين دراز و طول سفر اين.داشتم سال تنها 28 كنم
سخت برايم را كار كمي موضوع ، همين.نبود ماوايم و خانه الزاما اما بود وطنم يوگسلاوي
در همسرم به چين و كاستاريكا نيجريه ، آمريكا ، مكزيك ، از روز هر بودم مجبور من مثلا.ميكرد
خانواده از دوري.كنم شب او با درددل بدون را روزم نميتوانستم كه چرا بزنم زنگ يوگسلاوي
.ميپرداختم بزرگم اهداف براي بايد كه بود بهايي
يكي چينباشم داشته معاشرت زيادي يوگسلاوهاي با كه داشتم را شانس اين بودم ، چين در كه وقتي
استقبال صربها ما از چين مثل جا هيچ در طبيعتا و است منزوي صربستان پايگاههاي آخرين از
سرگرمي اينميكردم بازي كوچك گل فوتبال پكن در يوگسلاوم دوستان با دوبار هفتهاي.نميشود
تلخ را همه اوقات و ميشدند گلاويز هم با فوتبال سر بر جوانترها اگر حتي بود ، خوبي بسيار
.ميكردند
افقهاي دنبال به هميشه آنهااست بوده الهامبخش من براي جوانان جنگندگي روحيه هميشه
.ميجستم را افقهايي چنين زندگيام طول سراسر در من كه طور همان هستند ، تازهتري
زباني تفاوت
همان.ميآيم كنار چين در ارتباطات و زبان مشكل با چگونه كه ميپرسيدند من از مردم از خيلي
آگاه موضوع اين از غيرحرفهايها خوب اما.دارند عجيبي زبان حقيقتا آنها ميدانيد كه طور
يك چين در كه داشتم را شانس اين مننميروند كجا هيچ مترجم بدون حرفهاي مربيان كه نيستند
من كه بود كشوري نخستين چين البته.نداشتم زبان با چنداني مشكل پس.شود نصيبم بينظير مترجم
خودم ميكردم سعي من پيشين كشور چهار در وگرنه ببرم همراه به مترجم جا همه بودم مجبور آن در
.كنم برقرار ارتباط بازيكنان با مستقيما
فوتبالي كاملا خانواده يك ما.ميدانستم انگليسي از تهمايهاي گذاشتم مكزيك به پا وقتي
چنين در.بودند شصت و پنجاه دهههاي در يوگسلاوي ملي تيم ستارههاي جزو برادرم دو و داشتيم
از بالاتر بسيار برادرانم غيريوگسلاو همكاران و دوستان با بخصوص خارجي روابط سطح خانوادهاي
سالهاي در !زبان:باشم موثر ارتباط راه يك دنبال به تا واميداشت مرا همين و بود معمول حد
آينده بر زيادي تاثير موضوع اين و گرفتم فرا مقدماتي طور به را اسپانيايي مكزيك در بازيگري
با شيرين تجربيات و خاطرات عالم يك با وقتي.داشت جهانگرد حرفهاي مربي يك عنوان به شغليام
را من علاقه و احترام كه - يوگسلاوي ملت به متعلق فقط را خود ديگر كردم خداحافظي مكزيكيها
- بود آنها و من ميان دوطرفهاي احساس رابطه كه - مكزيك ملت و - برميانگيختند هميشه
.نميدانستم
و تاريك گوشههاي به نوين فوتبال سفير عنوان به بايد كه بودم بينالمللي مربي يك من حالا
به بسيار اسپانيايي كاستاريكا در.ميكردم دنبال را شخصيام رسالت و ميرفتم جهان ناشناخته
آن استعدادهاي از بسياري.شد نجاتم مايه زيبا زبان اين هم آمريكا در بعدا حتي و آمد كارم
به پا مركزي آمريكاي و كارائيب از كه بودند زباني اسپانيايي مهاجرين آمريكا ، فوتبال روز
نيجريه در ديگر اسپانيايي و انگليسي مهم زبان دو دانستن با.بودند گذاشته يانكيها سرزمين
در اقامت دوران در يا و تحصيل سالهاي در يا نيجريهاي بازيكنان اكثر.نداشتم ارتباطي مشكل
.بودند شده آشنا انگليسي با اروپايي باشگاههاي
عامل مهمترين كه ميدانستم را زباني من.است نبوده من اصلي دغدغه زبان هرگز وجود اين با
!"فوتبال زبان":بود حرفهاي مربي يك براي ارتباطي
.درميآيد گردش به شاگردانم توسط كيفيتي چه با و چگونه توپ كه بوده اين هميشه من دغدغه
و آنها فلسفه كشور ، آن مردم فرهنگ با كه است اين زبان از مهمتر مسئله بيگانه مربي يك براي
كه درمييابد و يافت خواهد دست بالايي تفاهم به صورت اين درشود آشنا عواطفشان و احساسات
.است ساده كلمه چند دانستن از ارزشمندتر بسيار شناخت اين.ميخواهند چه او از مردم
داشته بايد كه است چيزي آنها همه شناخت كشور يك بومي بازيكنان با كار هنگام در كه معتقدم من
و كار جريان در و بدهي نشان آنها به را دانستههايت تمامي ميتواني تو وسيله بدين.باشي
.برانگيزي را آنها اشتياق تمرين
آسانتر خيلي برايم را كار نگرشي چنين.بود ماموريتم محل كشور پنج در من معمول روش اين
.ميساخت نصيبم توجه جالب نتيجههايي خوب ، و ميساخت
به كه مراحلي تمام دقيقا ميكردم سعي ميبرديم را بازي يك كه بار هر اما نيستم خرافي من
اين با من.كنم پياده بعدي بازي براي تداركات حين را بود شده منجر پيشين مسابقه در پيروزي
جواب روش اين حتما كه ميبستم كار به برنامهاي چنين كردن پياده براي را خود سعي تمام ايده
قبلي برده بازي در كه ميكردم تن به را لباس همان پيشرو مسابقه هنگام در مثلا.ميدهد
.داشت بركارم مثبت تاثيري حداقل يا بود اميدواركننده نتيجه معمولا و بودم پوشيده
من شخصي عادتهاي
عكسالعمل.نميدادم گوش ملي سرود به مسابقه از پيش هرگز كه بود اين من مهم عادتهاي از يكي
آنچه مثل - اوقات گاهي و نميداد اهميتي موضوع اين به كس هيچ وقتها بعضي.بود متفاوت مردم
من كه بود كارهايي از هم اين اما.ميشد گرفته خرده من به آغاز در - افتاد اتفاق چين در
تصور همواره من واقع در.باشد كسي آزردن آن انجام از منظورم آنكه بدون ميدادم ، انجام هميشه
بازيكنان صورت روي پروژكتورها و دوربينها توجه تمام ملي سرود خواندن هنگام در كه كردهام
.نميكند نگاه من به كسي و است
حتي دارد ، آن از بيرون با زيادي تفاوت آسيا در فلسفه مفهوم انگار بگويم هم را اين بايد
.كنيد باور را آنها و بفهميد را مردم كه بگيريد ياد بايد شما آسيا در واقع درفوتبال فلسفه
آسياييها كردن عوض.است مهم بسيار ميدهند انجام چرا اينكه و ميدهند انجام آنها كه را آنچه
آنها با را خود شما كه است بهتر انگار و ميبرد زيادي وقت كار اين.است تصور از سختتر خيلي
روش با كردم سعي.بفهمم را آنها كه گرفتم ياد و برگزيدم را راه همين هم مندهيد تطبيق
نياز موفقيت براي را چيزهايي چه كه بياموزم آنها به و بدهم اطلاعات آنها به مصالحهآميزي
.دارند
قابل آنها كه است اين ميدانم كه را آنچه اما نه؟ يا گرفتهاند ياد چيزي آنها نميدانم
با كردم سعي من.شد عوض آنها به نسبت من ذهني تصوير و نيستند جهان نقاط ديگر مردم با مقايسه
.كنم پيدا دست متقابلي درك به واضح و ساده روابط كردن برقرار با و باشم روراست آنها
به سفر حتي و بينالمللي بازيهاي براي مهم نكتههاي كه دهم نشان آنها به كردم تلاش من
موفقيت ، كه داد نشان من به نيز تلاش و كوشش اين نتايج.چيست فوتبال بازي براي ديگر كشورهاي
.نميآيد دست به ساده
اين ".است كلمه هزار از بهتر يا بدتر عكس يك اوقات گاهي":ميگفت نفر يك كه ميآيد يادم
.است فوتبال در باخت يا برد مثل درست اتفاق
...جهاني جام در اما
بدي اتفاق نزني ، هم گل يك حتي يا و نبري را مسابقهاي هيچ بزرگ ، جام يك در كه وقتي قاعدتا
.بود ميان در ديگري مسائل چين براي اما است ،
در حضورمان اولين در ما بازيهاي كه ميكنم فكر من و نبود بد چندان جامجهاني در ما عملكرد
چه در ما فهميدند چين مردم كه بود اين داشت ، اهميت كه آنچه اماداشت خوبي بازتاب جامجهاني
.ميكرديم بازي بايد قدرتمندي تيمهاي چه با و داشتيم قرار سختي گروه
با هم كاستاريكا و كردند كسب را سوم و اول مقامهاي تركيه ، و برزيل يعني ما گروه اول تيم دو
بازي امابياورم بهانه كه ندارم دوست وجه هيچ به من.شد حذف تركيه به نسبت كمتر گل تفاضل
دو ماكنيم جبران را خورده گل دو بود مشكل خيلي كاستاريكا مقابل در.است مهم هميشه اول
در بازيكنان كه اميدوارمجامجهاني در بيتجربگي خاطر به هم آن و داديم انجام بزرگ اشتباه
ميكني ، كاري هر كه دارد اهميت اين زندگي در.باشند اندوخته را ارزندهاي تجربههاي جام اين
براي امر اين و كرد ترقيخواهي قطعا بگيري ، فرا خوبي به را آنها اگربياموزي را درسهايت
.دارد مصداق خيلي چين فوتبال
تا ببيني نزديك از را ميافتند اتفاق خارج در كه را اولي دسته اتفاقات كه است خوب خيلي
.كني درك بهتر را واقعيت بتواني
گرفت نظر در نيز را اين بايد اما ميكنند ، صحبت آنها خوب نتايج و ژاپن و كره درباره فقط همه
پنج اين در مجموع در و مييابند حضور جامجهاني در كرهايها كه بود بار پنجمين براي اين كه
پنالتي ضربات در بار يك ديگر پيروزي دو.بردهاند قانوني وقت در را مسابقه دو فقط جامجهاني
.نيست مقايسه قابل قانوني وقت در برد با اصلا اين و شد ، حاصل طلايي گل با ديگري و
.باشند آموخته را زيادي مسائل كرهاي هواداران از چين مردم كه اميدوارم فقط
همانند خود ملي تيم از كه بگيرند ياد بايد چين مردم و بود خارقالعاده جام اين در حاكم جو
يك.بود خواهد عالي امتيازي شود ، پشتيباني تيم از اينگونه اگر چون.كنند حمايت كرهايها
.گرفت صورت حمايتي چنين ميكرديم ، بازي جامجهاني مقدماتي ديدارهاي در شنيانگ در كه وقتي بار
.باشند هميشگي بايد حمايتها نوع اين چون نيست ، كافي بار يك اما
به بار اولين براي چين كه بود اين مسئله مهمترين اينها ، همه وجود با كه ميكنم فكر من
وظيفه ما كه كنند درك را اين بايد مردم و است مشكل هميشه صعود اولينكرد صعود جامجهاني
.داشتيم مشكلي بسيار
.بود خواهد خطرناك نياموزي اگر اما ميكني رشد سريعتر بگيري فرا را درسهايت اگر ولي
با ماكنند استفاده آن از شدند موقعيتي صاحب اگر كه بگيرند ياد بايد چيني بازيكنان مثلا
.ميكرديم گل را آنها بايد كه داشتيم خوب فرصت دو ولي شديم متحمل را سختي شكست برزيل از اينكه
.كني استفاده موقعيتهايت از بازيها از سطح اين در بايد.بود چنين هم تركيه برابر در
حد چه تا مسابقات ديگر و جامجهاني در مسابقه يك كه داد خواهند تشخيص چين بازيكنان حالا
.هستند متفاوت
را اينها و متفاوتند جامجهاني در كه هستند مسائلي حواس تمركز و عكسالعملها بازي ، ريتم
نقاط در كه آموخت را آنها ميتوان صورتي در فقط.بگيري ياد چين در كردن بازي با نميتواني
.كني بازي جهان
باير در باشتورك ميكند ، بازي ايتاليا در شوكر هاكان.بياندازيد تركيه ملي تيم به نگاه يك
اين.هستند اروپايي ديگر كشورهاي و انگلستان در هم ديگر بازيكن چند و ميزند توپ لوركوزن
.كردم اشاره آن به كه هست اختلاف آن آمدهاند ، گردهم جا يك مختلف نقاط در كه تجربههايي
.آن به رسيدن جهت در بود ارزشمند گام يك جامجهاني اين و دارد احتياج مهم چيز يك به چين
61_ فوتبال جهان اسطورههاي
اسكاتلند _ شنكلي بيل
زمان از بيشتر بسيار توانستند مربيگري زمينه در كه بودند مربياني بسيار فوتبال دنياي در
.كنند پيدا دست عناوين و افتخارات به بازيگريشان
آيرشاير در سال 1913 در او.بود افراد اين جمله از ليورپول افسانهاي و شهير مربي شنكلي بيل
در اوكرد آغاز را فوتبال شد متولد كه شهري همان در بيل.آمد دنيا به باك گلن كوچك شهر در و
پست در را تواناييهايش بيل.كرد بازي الينتون بزرگتر تيم در آن از پس و پيكرز چري محلي تيم
را خود بريتانيا در جديد استعداد يك عنوان به زودي به و گذاشت نمايش به راست بال و هافبك
از يكي به زودي به بيل.شد ملحق يونايتد چارليسل تيم به ساله بيل 19 سال 1932 در.ساخت مطرح
.كرد پيدا بلندي آوازه اسكاتلند سراسر در باشگاه اين با و شد مبدل تيم اين در عناصرتاثيرگذار
راه سر بر مشكلاتي ورود بدو درپيوست دوم دسته در پرستون تيم به بيل موفق ، دوره اين از پس
صورت انطباق اين مدتي از پس اما بود ، نگرفته خو انگليس در بازي روش با او.گرفت قرار شنكلي
دوم جهاني جنگ شروع از پس.كرد بازي پرستون در سال 1939 تا يعني مدتها تا او و گرفت
پيگيري متناوب صورت به مسابقات برگزاري و شد درگيري از ناشي مشكلات دچار باشگاهي بازيهاي
راه اتحاديه جام فينال به هم بار دو و كرد صعود اول دسته به پرستون جنگ پايان از پس.ميشد
فرم روي براي جنگ دوران طول در شنكلي.شد پرستون نصيب قهرماني يك فينال دو اين از كه يافت
و بود رسيده سالگي سه و سي به شنكلي جنگ از پسميكرد تمرين آماتوري تيمهاي با ماندن
تيم از او سال 1949 در.نميشد ديده او كردن بازي براي كنندهاي اميدوار دورنماي آنچنان
شنكلي 4 بيل مدت اين در.رسيد پايان به عدد 297 در تيم اين در او بازيهاي و شد جدا پرستون
بازنشستگي اعلام از پس.داد انجام اسكاتلند براي جنگ از پس بازي و 11 جنگ از قبل ملي بازي
فوتبال عرصه در را مجددي زندگي تيم اين مربي هيات در بار اين و بازگشت چارليسل به دوباره او
.كرد آغاز
.كند رهبري بالاتر مراحل به را چارليسل سومي دسته تيم تا كرد زيادي تلاش كار اوايل در شنكلي
فقر وجود با شنكلي.نميداد شنكلي به را بلندپروازي فرصت تيم اين حاميان مالي مشكلات اما
در كار فكر به بيشتر پيشرفت براي آن از پس و آورد دوم دسته به را تيم اين پرستون باشگاه مالي
نزديك انگليس معروف باشگاه ليورپول به را خود تا كرد سعي او.افتاد انگلستان اول رده تيمهاي
بزرگتري نام بايد تيمشان هدايت سكان سپردن براي كه ميكردند فكر باشگاه اين مديران اما كند
بود برخوردار كمتري شهرت از كه را ديگر تيم يك تا افتاد فكر به شنكلي.درآورند استخدام به را
.بگيرد اختيار در
تيم به شنكلي مدتي از پس.كرد انتخاب را وركينگتون شنكلي اما بود پيشنهاد اولين گريمسبي
آنچناني تفاوت فوق تيمهاي در شرايط اما.گرفت عهده بر را تيم اين مربيگري و رفت هادرسفيلد
تهييج پيروزي براي را بازيكنان و هواداران شدت به بيل.نداشت چارليسل يعني قديمياش تيم با
در او آل ايده شرايط هنوز اما.كنند مبارزه نفس آخرين تا ميخواست آنها از و ميكرد
باشگاه رئيس ويليامز با مجددا شنكلي بيل دسامبر 1959 در.بود نيامده دست به هادرسفيلد
خودش به ليورپول فني كادر سپردن براي را او توانست بالاخره جلسه اين در و كرد ملاقات ليورپول
او مجموع در اما شد روبهرو مخالفش افراد كارشكني با او كار اوايل در كه چند هر.كند متقاعد
.بود فراهم داشت احتياج آن به شنكلي آنچه هر ليورپول در.داد ادامه كارش به زدني مثال جديتي با
لازم را آنها شنكلي كه بودند عناصري خورده قسم هواداران و بالا سطح بازيكنان بزرگ ، ورزشگاه
.آورد وجود به بازيكنان بين رفاقت و دوستي براي را جديدي شرايط ليورپول باشگاه در او.ميديد
درواقع و مربيگري با ليورپول.بود بعدي موفقيتهاي در مهم بسيار عوامل از دوستانه فضاي اين
در انگلستان ليگ در قهرماني دوآورد دست به را معتبر جامهاي از شماري شنكلي عالي مديريت
سال 1972 ، در يوفا جام قهرماني و 1973 ، سالهاي 1964 در اتحاديه جام قهرماني و 62 ، سالهاي 61
نايب سال 1970 ، در قهرماني نايب و 1973 ، سالهاي 1968 در اول دسته ليگ در قهرماني نايب
افتخارات اين جمله از شيلد جام در قهرماني دو و سال 1965 در اروپا باشگاههاي جام قهرماني
و آورد دست به تيمش جنگندگي و مثالزدني روحيه با را افتخارات اين تمام شنكلي بيل.بود
به ليورپول مربي كه است انگيزههايي نتيجه پيروزيها اين كه ميدانستند نيز تيم اين هواداران
فوتبال جهان از هميشه براي ترتيب اين به و درگذشت سال 1981 در شنكلياست داده بازيكنانش
مسئله فوتبال":كه ماند باقي علاقهمندانش ذهن در همواره او معروف جمله اما.كرد خداحافظي
".است آن از فراتر بلكه نيست ، زندگي و مرگ
سياست و فوتبال
2_ ايران اجتماعي تحولات و فوتبال
آران
ريشهاي كه گذاشت صحه حقيقتي بر كرد اشاره ايرانيان دوگانه فرهنگ به خاتمي رئيسجمهور وقتي
به نه مردمي و بومي فرهنگ و رسمي فرهنگ تمايز حداقل يا تقابل.است داشته ايران در باستاني
شكوه و جمشيد تخت نگارههاي سنگ به نگاهي با.ميشود مربوط پيشين اعصار به كه اخير دهههاي
رعيت هميشه مردم كه ميشود عيان حقيقت اين ايران تاريخي ديكتاتورهاي و شاهنشاهان دربار
نظير _ مذهبي پيشوايان يا و شاهان برابر در خشوع و خضوع نمايش به مجبور ايران شده انگاشته
.است شده نهادينه آنها ضمير در ديرين عادت اين و بودهاند _ مغها
و بيرون در.باشند داشته دوگانهاي زندگي كه آمدهاند بار خصلت اين با ايران مردم ديرباز از
يا آرام صداي با دهند ، جلوه افسرده و خشن جدي ، را خود ميكنند سعي مردم دولتي ، كار محل در
جنبههاي به آنها ترتيب بدين.نيافتد كسي چشم در چشمشان حتيالامكان و بگويند سخن رسمي لحني
كه است بهنجاري آنها طبيعي عكسالعمل اين.ميدهند تن رسمي و مذهبي ارزشهاي ظاهري كاملا
غروب باگرفت نظر در آن براي شدهاي شناخته ريشه نميتوان سده چندين گذشت از پس هم هنوز
در و ميكند افول رفتهرفته هم اجتماعي ژست اين جامعه فراغت ساعات فرارسيدن و آفتاب تدريجي
.هستيم متناقض رفتاري شاهد شخصي حيطههاي درون و بسته درهاي پشت
كار از مانده خستگي عليرغم لحظاتي چنين در نواها و رنگها و مرسوم شوخيهاي لبخند ، و شادي
.ميكند خودنمايي زندگي لذتهاي و مواهب از بهرهگيري احساس و ميگيرند اوج روزانه
وسيلهاي تنها باشد هم اگر و نيست دامنهدار سياسي بحثهاي و اختلافات از خبري ديگر اينجا
مناسبي ماواي جامعه بستر كه پذيرفتهاند همگان گويي.دل سفره گشودن و تعامل ايجاد براي است
شرايط به مربوط الزاما اجتماعي كنش اين.است ميسر خفا در تنها راحت معاش و نيست زندگاني براي
جامعه بر مردمي فرهنگ از رسمي فرهنگ جدايي ذهنيت ادوار تمامي در بلكه.نيست انقلاب از پس
شباهت گوياي يافته رواج ايرانيان ميان در رابطه اين در كه مثالهايي از يكي.است بوده حاكم
:است هميشگي رسمي فرهنگ ساختاري
عوض در و آورند بجا اندرونيها پرده پس در را مذهبي فرايض بودند مجبور مردم انقلاب از پيش"
از پسميشد تلقي عادي امر يك _ افسارگسيخته شكل به گرچه _ شهرها سطح در پايكوبي و جشن
زندگي اصل نيافتن تغيير از نشان اين و شده عوض ايراني شهروندان بديهي حق دو اين جاي انقلاب
".باشد اجتماعي سنن و آداب با كامل تعارض در اصلي چنين اگر حتيايرانيهاست دوگانه
كشاند چالش به ساعت چند براي حداقل را رسمي فرهنگ مطلق برتري ايده كه بود بستري فوتبال اما
مردمي احساسات معاصر تاريخ به جامع نگاهي اگركرد عيان را جامعه رفتار در موجود تناقضهاي و
سياستمداران نظر از شايد كه ميكنيم برخورد نادري نمونه با بياندازيم آنها ابراز شيوههاي و
جنبههاي گرفتن نظر در با اما باشد ، بوده عمومي احساسات ابراز و شادي نوع سخيفترين
هشتم.دانست مشابه موارد از اصيلتر و نابتر را آن ميتوان همهگير ، شور اين روانشناسانه
ميتوان را روز اين.بود ايران عمومي تجمعات فرهنگ در عطفي نقطه (نوامبر 1997 29) آذر 1376
در و نداشت خود در شورش يا طغيان از نشاني هيچ كه كرد تشبيه فرهنگي سراسري رفراندوم يك به
جهت اين از آذر 76 هشتم عمومي شادي.ملي پيروزي يك به نسبت بود مدني كاملا عكسالعملي حقيقت
هدف هرگونه بهتر بيان به و _ سياسي و متخاصمانه اغراض هرگونه از كه بود اهميت حائز
.نداشت منفي پتانسيل هيچ درخود و بود مبرا _ جانبدارانه يا منفعتطلبانه
جامجهاني به ايران صعود كه _ استراليا بر ايران پيروزي از پس مردم تودهوار و خودجوش حركت
خيابانهاي در.ميرفت شمار به صلحجويانه حركت يك نوعي به _ ميداد نويد سال بيست از پس را
ايران پيروزي با كه جمعيتي گستره كنترل براي راهي هيچ ايران مركزي شهرهاي تمام و تهران اصلي
چند براي.تودهها همين اجتماعي شعور به اعتماد و اتكا مگر نداشت وجود بود شده خودبيخود از
ملت و دولت پايان در و شد تفويض ايراني فرهنگ به كشور عمومي نظم و امنيت اعاده مسئوليت ساعت
.بود عمومي حركت اين از رئيسجمهور حيرت جالبتر نكته اما.آمدند بيرون سرفراز آزمايش اين از
حالي در داشت ابراز نشده ختم شورش به گستردهاي تجمعات چنين اينكه از را خود شگفتي رسما او
به كه جشنهايي از بوده برآيندي واقع در ايران مردم سراسري جشن كه بود غافل اين از كه
با تفاوتش تنها و ميشده پا بر ورزشي و خانوادگي و محلي محافل در و درخفا مختلف مناسبتهاي
متحير عمومي شادي نوع اين از هرگز خود مردم.ميباشد عمومي جلوهگري وسيعتر گستره در آنها
موج بار نخستين براي اينكه و شدند شگفتزده آن ابعاد از بلكه داشتند ، عادت بدان كه چرا نشدند
.بود شده محقق فوتبال كمك به "شادي منظور به فقط شادي"
|