فرهنگ مهندسان
دموكراسي كاركردهاي
مدرن پست كشكول
فلسفي پرسش يك و صد
آييننامهاي تذكر
فرهنگ مهندسان
پليتكنيك تابستانه جشنواره آغاز
فرهنگي مجامع
و تابستاني كلاسهاي از دورهاي اميركبير صنعتي دانشگاه دانشجويان اسلامي انجمن گذشته سال
نيز امسال.بودند فرهنگي مسائل و انساني علوم زمينه در عمدتا كه كرد برگزار را سخنرانيها
از كه ميكند برگزار را تابستانهاي جشنواره دانشگاه اين دانشجويان "هنري فرهنگي كانونهاي"
در يابد ادامه هفته پنج حدود است قرار كه جشنواره اين.است شده آغاز تيرماه ونهم بيست
عمدتا دوره اين كلاس شانزده.ميشود برگزار كارگاهها و تئاتر اجراي سخنراني ، كلاس ، بخشهاي
هنر و دين جامعهشناسي ، فلسفه ، فرهنگي ، فكري ، جريانهاي و روشنفكري حيطههاي در را موضوعاتي
.ميگيرند بر در
.هستند روزتري به عناوين شامل البته و.ميدهند پوشش را مشابهي حوزههاي نيز سخنرانيها
و فيلم پخش و موسيقي اجراي و اردو احتمالا و شوند گذاشته نمايش به است قرار نيز تئاتر دو
تئاتر ، كارگاه شامل نيز كارگاهها.شد خواهد برگزار دوره اين در نيز دانشجويي گوي و گفت جلسات
.هستند عكس و موسيقي روزنامهنگاري ،
دانشجويان اخير سالهاي روزافزون گرايش ميآيد ياد به دوباره دوره اين برگزاري با كه چيزي
.است انساني علوم حوزه به فني
كه تاثيري و آن يافتن گسترش اما باشد ، نابساماني نوعي از حاكي گرايش اين شايد اول وهله در
و تامل با بايد كه ميدهد نشان دارد فرهنگي جدي محافل شكلگيري در دانشجويان اين اهتمام
سالهاي در كه فني دانشجويان روزافزون شمار علاوه به.بنگريم موضوع اين به بيشتري مثبتنگري
موفق اكثرا و دادهاند رشته تغيير انساني علوم رشتههاي به تكميلي تحصيلات مقاطع در اخير
شمار در آنها دور چندان نه آينده در كم دست كه بدهد را نويد اين ميتواند هستند نيز
.درآيند انساني علوم رشتههاي كوشاي فارغالتحصيلان
و زده خشكي فضاي در كه هستند واحههايي پليتكنيك تابستانه جشنواره گونه از برنامههايي
تنها نه برنامهاي چنين.شوند داشته پاس و دانسته قدر بايد اخير ساله سه دو دانشجويي نااميد
مسايل از پارهاي درباره جديتر تامل به كه ميكند فراهم دانشجويان معدودي براي را امكاني
تا ميگذارد انديشمندان از جمعي اختيار در نيز را فرصتي بلكه بپردازند مبتلابه نظري
.دهند قرار مشتاقان نقد و استفاده معرض در را خود انديشيدههاي
كه ميكند حكايت دغدغهاي از آوردهاند خود ثبتنام بروشور در دوره اين برگزاركنندگان چه آن
فضاي دوباره كردن زنده براي راهي يافتن پي در فرهنگ ، حوزه نظري مسايل به پرداختن لزوم شناخت
:ميخوانيم نوشته اين در.است دانشجويي مستقل حركتهاي به بخشيدن تحرك و دانشگاه
روند و سو يك از كشور سياسي توسعه روند.است ويژهاي وضعيت ايران دانشگاههاي كنوني وضعيت"
دانشگاه با ارتباط نيازمند خود ، الزامات مقتضاي به كدام هر ديگر ، سوي از آن اقتصادي توسعه
و تكنولوژيكاند و صنعتي مديريتي ، حيطههاي با مرتبط دانش نيازمند صنعت و اقتصاد.هستند
حالي در اين.ميطلبد را دانشگاهيان اجتماعي و مدني مشاركت ايران تكوين حال در مدني جامعه
فضايي غلبه باعث اخير ، سالهاي در دانشگاه به كشور سياسي محيط تنشهاي از بخشي انتقال كه است
وسيعي بخش مهاجرت چون پديدههايي در را آن نشانههاي كه است ، شده دانشگاه بر غيرپويا و فسرده
.ديد ميتوان اينها نظاير و دانشگاهها در اعتياد پديده گسترش به كشور دانشگاهي نخبگان از
برطرف را وضعيت اين آثار از بخشي ميتواند دانشگاهها در هنري و فرهنگي فعاليتهاي به توجه
از دانشجويي گروههاي اجتماعي رفتار شدن سنجيدهتر به دانشجويان ، فرهنگي بينش تعميق با و كند
.رساند مدد ديگر سوي از خويش جامعه و كشور با آنان فرهنگي همبستگي حس تعميق و سو يك
دانشجويي خودانگيخته حركتهاي با كه تشكلهايي عنوان به دانشجويان هنري فرهنگي كانونهاي
گستردهتر با و كنند ايفا را ميانجي و واسط نقش راه اين در ميتوانند ميگردند اداره و ايجاد
".سازند دگرگون را دانشگاه عمومي فضاي خود ، مخاطبان طيف كردن
دموكراسي كاركردهاي
(4) جهاني ارزش مثابه به دموكراسي
سن آمارتيا
به خصوصا.شود تعيين دموكراسي منتقدان وسيله به مقاله اين طرح كه دادم اجازه اينجا تا من
اين به دموكراسي فرهنگي منتقدان بحث طرح با ويژه به بعدا من.آن اقتصادي منتقدان وسيله
كه بپردازم مثبت تحليل اين به كه است رسيده آن زمان اينك اما گشت ، بازخواهم انتقادها
.دارد مبنايي چه است ، جهاني ارزشي كه اين براي آن ادعاي و ميكند چه دموكراسي
دموكراسي.كنيم شناسايي اكثريت حاكميت با را دموكراسي نبايد ما چيست؟ دقيقا دموكراسي
اما.است انتخابات نتايج به احترام و رايگيري شامل خاص بهطور كه دارد پيچيدهاي اقتضائات
جريان و آزاد بحث تضمين و قانوني حقوق به احترام رخصتها ، و آزاديها از حفاظت مستلزم همچنين
.باشد آسيبپذير عميقا ميتواند نيز انتخابات حتي.است منصفانه گفتوگوي و اخبار نشده سانسور
را خود مقبول نامزدهاي دادن شركت براي مناسب موقعيتهاي كه شود برگزار طرفهايي بدون اگر
يا و هستند اخبار آزاد دريافت نگران كه شود برگزار رايدهندگاني بدون يا باشند داشته
و است مطالبات سيستم يك دموكراسينيستند انتخاباتي حريفان ديدگاههاي ملاحظه به علاقهمند
.پذيرد صورت مجزا بهطور كه نيست (اكثريت حاكميت مانند) مكانيكي وضعيتي صرفا
آن بودن جهاني ادعاي و دموكراسي شايستگيهاي ميتوانيم اندازيم ، نظر پرتو اين در اگر
در.برميآيند آن به آزادانه عمل از كه دهيم ارتباط شخصي فضيلتهاي با را ارزش يك بهعنوان
غني را شهروندان زندگي آن طريق از دموكراسي كه دهيم تشخيص ميتوانيم را راه سه ما حقيقت
جزيي شهروندي و سياسي حقوق به عمل و است ، انساني كلي آزادي از بخشي سياسي آزادي اول ، .ميكند
زندگي براي سياسي و اجتماعي مشاركت.است اجتماعي موجودات مثابه به افراد زيستن خوب از حياتي
محروميت جامعه سياسي زندگي در مشاركت از شدن بازداشته.دارد "ذاتي ارزش" او رفاه و انسان
.است بزرگي
"ابزاري ارزش" دموكراسي گفتم ، "اقتصادي توسعه" با دموكراسي تزاحم رد در كه همانطور دوم ،
آن به سياسيشان مطالبات از حفاظت و بيان براي مردمان كه دارد اظهارنظري فرصت تقويت در مهمي
عمل شود ، تشريح بعدا بايد كه است نكتهاي كه سوم ، .(اقتصادي مطالبات جمله از) دارند احتياج
كمك جامعه به و بياموزند يكديگر از كه ميكند فراهم موقعيتي شهروندان براي دموكراسي به
نياز" فهم شامل كه "نياز" مفهوم خود درك حتي.دهد شكل را خود اولويتهاي و ارزشها كه ميكند
بر علاوه.است تحليلها و ديدگاهها اطلاعات ، تبادل و عمومي بحث محتاج ميشود نيز "اقتصادي
"سازنده" دليل به دموكراسي سياسي ، بحث در آن ابزاري اهميت و شهروندان زندگي براي ذاتي ارزش
در را متنوع ملاحظات اين بايد دموكراسي ارزش بودن جهاني داعيه بررسي در.دارد اهميت نيز بودن
.داشت نظر
ممكن خود اقتصادي "نياز" جمله از ميرود شمار به نياز كه چه آن از مجمل ، حتي مفهومي ، داشتن
محتوا و چيستند اقتصادي نيازهاي كه اين درست درك.باشد شهروندي و سياسي حقوق اعمال محتاج است
ويژه به شهروندي ، و سياسي حقوق.باشد نظر تبادل و بحث به محتاج است ممكن نيز چيست آنها وزن و
انتخابهاي شكلگيري روند براي هستند مربوط مخالفت و انتقاد آزاد ، بحث تضمين به كه حقوقي
اساسياند ، اولويتها و ارزشها شكلگيري براي روندها اين.هستند اساسي ملاحظه با و آگاهانه
اينكه از مستقل يعني ;برگزينيم عمومي بحث از مستقل را اولويتها نميتوانيم كلي حالت در ما و
مشكلات حل براي آزاد گفتوگوي كارآيي و غنا واقع در.نه يا است بوده مجاز بحث و نظر تبادل
باروري نرخ كاهش در مهمي نقش عمومي بحث مثال براي.ميشود گرفته دستكم اغلب اجتماعي و سياسي
نواحي در ميدهد نشان كه دارد وجود گويايي شواهد.است داشته توسعه حال در كشورهاي در
زنان زندگي بر و جامعه كليت به باروري نرخ بودن بالا زيانهاي سر بر آزاد بحث هند باسوادتر
.است داشته شاخص اين كاهش در اساسي نقشي جوان ،
آنها در جوان مرفه خانواده كه است هند نادو تاميل و كرالا ايالتهاي امر اين بارز مثال
جريان باروري كم ديدگاه به دادن شكل براي آنها در بسياري بحثهاي و است ، كوچك خانوادههاي
و فرانسه و بريتانيا مشابه نرخي) دارد حدود 7/1 بارورياي نرخ اكنون كرالا ايالت.است داشته
:است داده رخ جديد ارزشهاي ظهور با تنها و فشاري بيهيچ مهم اين و ،(چين در نرخ 9/1 از كمتر
ايالت در سواد بالاي نرخ.داشتهاند عمده نقشي آن در اجتماعي و سياسي گفتوگوي كه روندي
سهم زنان ميان در خصوصا (است بالاتر چين ايالتهاي تمام در باسوادي ميزان از كه) كرالا
.است داشته سياسي و اجتماعي گفتوگوي اين شدن ممكن در عمدهاي
درمان قابل بيشتر آنها از بعضي و باشد ، داشته گوناگون اقسام است ممكن محروميتها و نداريها
.نميكند فراهم "نيازها" تشخيص براي توجيهي قابل مبناي بشري گرفتاريهاي كليت.هستند اجتماعي
براي كافي دليل بيايد فراهم آن به دستيابي امكان اگر كه هستند زيادي چيزهاي مثال براي
پرسشگر ذهن آن ماتيريه ، همانند حتي شايد ما.داشت خواهد وجود "نياز" يك مثابه به آن انتخاب
خواستار دارد ساله هزار سه قدمتي كه ياجنوالكيا مشهورش گفتوگوي در كه "اوپانيشادها" در
.است نيافتني دست وضوح به زيرا نميبينيم نياز يك همچون را جاودانگي ما اما ، .باشيم جاودانگي
فهم به نيز و است مربوط رفع قابل محروميتهاي بعضي ماهيت درباره ما تصور به نياز از ما تلقي
دست درباره ما باور و فهم شكلگيري و عمومي بحث.بكنيم ميتوانيم چه آنها درباره اينكه از ما
آزادي جمله از سياسي حقوق.دارد اساسي نقشي ،(جامعه در بودن يافتني دست خصوصا) بودن يافتني
ما فهم در بلكه محورياند اقتصادي نيازهاي به اجتماعي پاسخهاي القاي در تنها نه بحث و بيان
.هستند محوري نيز اقتصادي نيازهاي خود از
مدرن پست كشكول
باوري چشمانداز
باوري چشمانداز.كرد درك ميتوان آساني به سطح يك در را (Perspectivism) باوري چشمانداز
درباره متفاوتي انديشههاي مجموعه يا چشماندازها فرهنگ هر يا جامعه هر در كه عقيده اين يعني
،"فرهنگها خرده" همان يعني متفاوت ، اجتماعي گروههاي.دارد وجود جامعه يا طبيعت "كار طرز"
.دارند اجتماعي زندگي به نسبت متفاوتي مفاهيم و ديدگاهها
امروزه ميشود ، تدريس جامعهشناسي دانشجويان به كه است مدتها ديدگاه اين اينكه دليل به
.نميدانيم نامانوسي و غريب انديشه را چشماندازگرايي
و برتر ذاتا يا باطنا چشماندازها از كدام هيچ كه است باور اين مستلزم چشماندازگرايي
سوي از چشمانداز هر.نيستند ("حقيقت" به نزديكتر يا "عقل" با متناسبتر يعني) بقيه از بهتر
اين.ميگيرد قرار تصديق مورد هستند خصوص به چشمانداز آن واجد كه عده آن باورهاي و عقايد
اين انكار معناي به بلكه نيست ، ديگر برخي بر چشماندازها برخي غلبه انكار معناي به البته
.بدانيم اجتماعي وقايع حقيقت به "دانا" را خاصي نظريه يا مفروض چشماندازي كه است انديشه
را (Multi - Perspectivism)چشماندازباوري - چند پسامدرنيستها
مانند نوزدهم ، قرن فيلسوفان آثار در ميتوان را وضعيت اين ريشههاي معتقدند آنها.ميپذيرند
:يافت نيچه فردريش خصوصا و كيركگارد لورن ،
كس هر كه بيشتري چشماندازهايديدن براي راهي يعني بود ، بصيرت يك چشمانداز هر نيچه براي"
يعني ديدن بهتر و ديدن بهتر و ديدن بيشتر به ديدن ، به ميساخت قادر را او داشت اختيار در
پسامدرن ، چرخش كلنر ، 1997 ، .دي و بست.اس) "ويژه پديدههاي آوردن چنگ به بهتر و فهميدن بهتر
(ص 66 گيلفورد ، انتشارات
بود معتقد كوهنكردند باور كوهن توماس آثار طريق از را چشماندازگرايي اين پسامدرنيستها
(ذهني الگوهاي) پارادايمها.است بوده متمايز و رقيب پارادايمهاي سيطره تحت علم تاريخ كه
.ميكنند عمل چشماندازها شبيه
ها"تكه" چرا
را كلان نظريههاي آنها حقيقت در.ميكنند رد را كلان نظريههاي به نياز مدرنها پست خوب ،
.ميدانند خطرناكي چيز
اين كرده ، متقاعدشان پستمدرنيسم انديشههاي كه نظريهپردازاني بين در و مدرنيسم پست در
نظرياتي كه اين جاي به آنها.است نظريهپردازي مطلوب شكل (جزء) "تكه":كه است مشترك ايده
هم نظريههاشان و كنند توجه تكهها و جزئيات به ميكوشند دهند ، ارائه هستي تمامي توضيح براي
ريشههاي ميتوانيم كه است اين معنياش آن اهميت و "تكه" از تصور اين.باشد همينها درباره
رمانتيسيسم.كنيم جستوجو "ينا" حلقه رمانتيسيسم خصوصا ،"رمانتيسيسم" در را پستمدرنيسم
.بود هيجدهم قرن در معدودي سالهاي شهرتش اوج ينا حلقه
:بالا سطح فرهنگ و عاميانه فرهنگ
ساختگي تمايز يك
آثار آيا كرد؟ مقايسه هم با ميتوان شاعر دو عنوان به را ديلان باب و كيتس آيا شما نظر به
تئورياش اجتماعي فيلسوف يك اگر آيا قياساند؟ قابل شكسپير ويليام آثار با چندلر ريموند
است؟ معتبري آدم هم باز كند استوار بودلر از كوتاهي داستان پايه بر را اقتصادي مبادله درباره
خواهيد هراسان قدر چه پستمدرنيسم از پس داشته ، برتان هراس همبستگيهايي چنين مشاهده با اگر
.نيست قائل (دلبخواهي) اختياري و ساختگي تمايزات اين براي ارزشي هيچ پستمدرنيسم شد؟
ببرد نام را علاقهاش مورد تلويزيوني برنامههاي بخواهند بريتانيايي پستمدرن يك از اگر
سليقه پس.است خارج ژانرها مرسوم تقسيمبنديهاي از كه گذاشت خواهد آنهايي روي دست احتمالا
رسمي تمايز ما فرضي پستمدرن كه يعني.آبگوشتي سريالهاي و آهي و اشك برنامههاي ميشود او
او نظر به.كرد نخواهد تصديق را عاميانه فرهنگ و ادبيات ، و اپرا مثلا "بالا سطح فرهنگ" ميان
آن نتوان ديگر كه شكلي به بخورد "عاميانه فرهنگ" برچسب نبايد (تخت عوض به) تشك روي خوابيدن
براي.كرد خلاص _ "فرهنگي سرمايه":بورديو قول به _ مراتبي سلسله مفاهيم اين شر از را
;"كلاسيك موسيقي" اصطلاح به كه است مقامي همان در "پاپ موسيقي" ما فرضي پستمدرنيست
قدر همان يساري جواد و انگلستان ملي اپراي كه دارد را منزلتي همان راديو آهي و اشك سريالهاي
.است دلبخواهي و قراردادي كاملا آنها ميان مرسوم تمايز !شجريان محمدرضا كه است ارزشمند
فلسفي پرسش يك و صد
كوهن مارتين
صالحي آرش:تدوين و ترجمه
:سوم و بيست مسئله
داره؟ پا تا چند بابا اين
:دوم و بيست و يكم و بيست مسئله يادآوري
جامعه و گذشت مدتها اينكه تا.ميكردند زندگي هم كنار خوشي و خوبي به ماريون جزيره مردم
به.ميكرد رسيدگي ماريون جاري امور به و گرديد تاسيس شورايي.شد تحولات و تغيير دچار ماريون
ديگر اينكه دليل به شورا اما.شود مالكيت سلب همه از كه شد ارائه ماركسيستي طرحي شورا
نقاط اكثر در مدتي از بعد.نپذيرفت را طرح اين داشت نخواهد وجود كردن كار براي انگيزهاي
اما بود ماركسيستها نفع به فضا بار اين.شد شورا تقديم طرح همان دوباره.شد خشكسالي ماريون
شخصي آزاديهاي با تعارض در طرح اين شورا رئيس نظر به زيرا.نپذيرفت را آن شورا نيز بار اين
ماريون حكومتي شوراي چرا اصلا كه است پرسش اين ميآيد ذهن به ماجرا اين همه از آنچه.بود
باشد؟ داشته را مردم سرنوشت تعيين حق بايد
بيستودوم و بيستويكم مسئله درباره بحثي
براي.است نهفته بسياري اخلاقي پيشفرضهاي ماريون سرزمين ساكنان جنجالهاي و مجادلات پس در
افراد كار در پس هستند ، ندار و بيچيز عدهاي اگر كه برد نام پيشفرض اين از ميتوان نمونه
.درنميآيد جور عملي سياست مقتضيات با تصوري چنين !دارد وجود ايرادي و عيب ثروتمند و دارا
در ميگويد ، ماريون شوراي رئيس كه طور همان شايد كنيم ، نگاه مسئله به خوشبينانهتر كمي اگر
نفع به نهايت در معادلات باشد ، جامعه افراد مشوق و محرك كه شود برقرار سيستمي كه صورتي
آنها هواداران و ماركسيستها ارزيابي شايد.شد خواهد تمام غني ، و فقير از اعم مردم ، اكثريت
"حق" اين توانستهاند زيركي با آنها شايد و باشد فريبنده و مدت كوتاه ثروت دوباره توزيع از
مردم آزاديهاي به تجاوز عدم عمومي حق با تقابل در بمانند ، گرسنه نبايد آن برپايه كه را فقرا
.دهند قرار
مبتلا آن به نوعي به اجتماعي سازمانهاي همه كه ميكنند نرم پنجه و دست معضلي با ماريونيها
ميشود ، ناجور اوضاع وقتي است ، قبول قابل و موجه كاملا مساعد ، شرايط در كه چيزي:هستند
مردم تكليف و مسئوليت كه است دشوار شرايط اين در.ميرسد نظر به مستبدانه حتي و قبول غيرقابل
.ميشود گذاشته محك به حاكميت برابر در
مگر نهند؟ گردن حكام فرامين به بايد چرا و دارند مسئوليت حكومتشان به نسبت مردم چرا اما
چيست؟ حكومت سرچشمه دارد؟ اشكالي چه بيحكومت جامعه
و شهرها در خويش از حفاظت براي انسانها.ميكند عقلاني بازسازي را بيدولت جامعه هابز
در انسانها وقتي اما.كنند دفاع خود از خطرات مقابل در بتوانند تا ميآيند ، گردهم كشورها
با هابز ، نظر بهاعتمادند غيرقابل كه هستند كساني همواره ميشوند ، جمع بزرگ چنين گروههايي
دهيم ، تشخيص را آنها نميتوانيم چون اما هستند ، كمتر شريف آدمهاي از شرير آدمهاي اينكه وجود
و عقل از نيست سرشان بالاي دولتي كه شرايطي در انسانهاهستيم بدبين آدمها همه به نسبت
منفعت دنبال به كس هر.كنند محاسبه را خود كارهاي نتايج ميتوانند يعني.برخوردارند درايت
چه.آسيبپذيرند هم به نسبت شرايط اين در انسانها اما.ميجويد را خويش خير و است خودش شخصي
ميتوانيد ، شما كه سادگي همان به هم من خوابيد ، شما وقتي اما.باشيد قويتر من از شما بسا
نوعي به زيرا است مضطرب انساناست مضطرب اساسا وضعيت ، اين در انسان.بكشم را شما ميتوانم
به آينده انديشه در هابزي انساناست فهميده را زمان گذر و است يافته دست معلولي و علت درك
آرام او براي نميتواند مايحتاجش ، كسب در موفقيتي هيچ كه است معنا اين به اين و.ميبرد سر
آينده ، ساعت شش در كه ميدانم اما ميچينم ، سيبهايي درخت ، از من.بياورد ارمغان به خاطر
پاياني اضطراب منطق اما.ميكنم ذخيره را اضافي سيبهاي بنابراين.شد خواهم گرسنه دوباره
.كنم پيدا آنها نگهداري براي وسايلي بايد ماند؟ خواهند سالم و صحيح من سيبهاي آيا.ندارد
نظر به..دارند مراقبت به احتياج هم وسايل اين.كنم محافظت وسايل اين از ميتوانم آيا اما
به شما و من است ممكن حالا.ميرسد پايان به مرگ با تنها بشر قدرتطلبي و خواهي افزون هابز
رقيب يك آدمي هر پس.ميشود دعوامان شما و من كه است اين نتيجه.باشيم داشته طمع چشم سيب يك
برتر ديگران به نسبت موقعيتشان ميكنند سعي هميشه و.مشكوكاند هم به نسبت همه و است بالقوه
نام "طبيعي وضع" را حكومت ماقبل دوران هابز.است بشر بيپايان نزاع باعث همه اين.باشد
.است "كوتاه و حيواني بار ، نكبت" طبيعي وضع زندگيدر.مينهد
كه عقل ميان اين در.نيست هم ظلمي نيست ، قانون چون.ندارند معنايي خطا و صواب وضع اين در
.ميسازد رهنمون يكديگر با بستن عهد به را انسانها ميجويد ، را انسان حفاظت و صيانت همواره
اگر خويشاند ، شخصي نفع دنبال به همواره و هستند خودخواه انسانها تك تك كه آنجا از اما
قرارداد شما و منميگذارند زيرپا خود منافع جهت در را قرارداد و پيمان اين بتوانند
كه شرطي به البته بشكنم ، را عهد اين كه است من نفع به اما نكنيم ، دزدي هم از كه ميبنديم
هيچ ميرسد ، نظر به بنابراين.آگاهيد واقعيت اين به نيز شما.بروم در قسر شما دست از بتوانم
با دولتي.دولت نيازمند صلح و است صلح جستوجوي در عقل.رسيد نخواهد اجرا مرحله به قراردادي
.ميكنند واگذار دولت به را حق اين مردم ترتيب بدين.آرامش و صلح از صيانت براي كافي قدرت
راهحل است؟ خطير امر اين شايسته حكومتي چه اما.است اجتماعي قرارداد پايه بر هابز حكومت
نظر بهاست حاكم شخص همان دولت و دولت همان حاكم شخص نظريه اين در.است مطلقه دولت هابز
.كرد نگاه دارد ، عهده بر را كشور كل نمايندگي كه "حقوقي شخص" عنوان به ميتوان حاكم به هابز
.ميگردد باز رومي حقوق به حقوقي شخص نظريه البته
مطلقه دولت چرا اما
شخص در اقتدار تمركز كه است عقيده اين بر بود كرده تجربه را انگلستان داخلي جنگ خود كه هابز
...و ماليه قضائيه ، مقننه ، قواي اگر هابز نظر به.ميكند جلوگيري داخلي جنگ و تفرقه از حاكم ،
نتايجي فردگرايانه مقدماتي از هابز ترتيب بدين.نميآمد پيش جنگ و تفرقه نميشدند تفكيك
به حاكمان قدرت تحديد جهت در اغلب كه اجتماعي قرارداد نظريهميآورد دست به مطلقگرايانه
سرنوشت تعيين حق اگر ميگويد هابزميگيرد قرار مطلقه دولت خدمت در اينجا در است ، رفته كار
به اقتدار حوزه كه است اين از بهتر كنيم ، زندگي ديكتاتور يك حاكميت تحت و كنيم فدا را خود
جانب از است ممكن كه زياني و صدمه آنارشيستي ، جامعه مرج و هرج با مقايسه در زيرا درآيد ، چالش
اصول الهامبخش را او عموما كه - لاك جان.دارد معيني چارچوب شود وارد ما بر ديكتاتورها
اجتماعي ، قرارداد اين مردم از بسياري براي نوشت ، بعد قرن يك - ميدانند آمريكا اساسي قانون
تصور كه است طبيعي وضع آن از بدتر ميكند واگذار فرمانروا به كه استبدادياي قدرت خاطر به
.مينمايد حفظ آن شر از را انسانها قرارداد ، اين ميشد
كه كند امضا را قراردادي "روباهها و راسوها" از فرار براي است حاضر كسي چه ;پرسيد لاك
باشد؟ شير چنگال در گرفتاري ثمرهاش
آييننامهاي تذكر
"ديني روشنفكري فرجام" درباره
ابك حميدرضا
ايدهها تا ميكشد طول كه زماني مدت.ميآيند پديد لحظه در روزنامهنگارانه يادداشتهاي - 1
يعني ;است شبانهروز يك شرايط بهترين در شوند ، منتقل كاغذ و قلم به روزنامهنگار يك ذهن از
يك به اشاره قصد كه يادداشتهايي به غولي نيش ايرادهاي گرفتن دليل همين بهساعت چهار و بيست
.نيست روا چندان دارند ، را نكته
روشنفكري نماي تناقض بزرگترين" كه است اين "ديني روشنفكري فرجام" يادداشت اصلي مدعاي - 2
مدرن دنياي عقلانيت لوازم ;پندار در گرچه" ديني روشنفكران ".است رفتار - پندار تناقض ديني ،
عقل ، گرچه و است جلوتر وجودشان از آنها عقل.نميكنند پياده را آن رفتار در پذيرفتهاند ، را
سروش عبدالكريم ".است نكرده هضم را آن وجودشان است ، پذيرفته را مدرن دنياي لوازم سرعت به
.است تناقض اين درك براي موجود مصاديق بارزترين از يكي
:است وارد مذكور يادداشت بر انتقاد گونه دو (گمان كلمه بر تاكيد ذكر با) نگارنده گمان به - 2
درك را ما كشور اجتماعي فضاي اشراقي ، عليرضا.محتوايي انتقاد يك و متدولوژيك انتقاد چند
داشته ، را فرهنگي شده شناخته شخصيت يك تفكر از جنبهاي نقد قصد وقتي دليل همين به و است كرده
خوانندگان تا است نگاشته آثارش و سروش فرد به منحصر ويژگيهاي و محسنات ذكر در مفصل مقدمهاي
كه كرد اشاره بايد اين ، وجود با ولي.است بوده پنبهزني او قصد كه نگرايند بد گمان بدين
و است مستقل موضوعي خود معاصر ، ديني روشنفكري گفتمان در سروش عبدالكريم نقش و اهميت تحليل
.يابد اختصاص مذكور موضوع به دارد ، تحليل اين جز هدفي كه يادداشتي سوم يك از بيش نيست روا
بودن كمنظير" دلايل چون موضوعي سر از سرعت به اشراقي كه ميشود باعث شناختي روش اشتباه اين
ميتوانست اشراقي.بكاهد خود يادداشت نظري قوت از دمدستي ، دليل چند ذكر با و كند گذر "سروش
.برود خود اصلي مدعاي سر بر مقدمه ، ذكر از پس و نپردازد موضوع اين به اصلا
در اشراقي است ، دلايل و ادعاها حجم نبودن متناسب اشراقي ، متدولوژيك اشتباه مهمترين اما
خواننده و ميكند مطرح را ادعاهايي خبري ، گزاره چند قالب در يادداشت ، باقيمانده دوسوم
:ميگذارد ناكام مبتنياند آن بر مدعيات اين كه استدلالهايي يافتن در را علاقهمند
داد تن مدرن دنياي عقلانيت لوازم به بيشتر اندكاندك آرام ، گذار يك در ديني روشنفكري - الف
".افزود آن به را ديني سنت از تزئيني و خرده جزيي ، عناصري تنها" و
كم كم او".بود اسلامي فرهنگ از وي انفصال آغاز نقطه زباني ، تحليل فلسفه به سروش گرايش - ب
بود ، كرده ابراز "جهان ناآرام نهاد" در خود كه را نظراتي آشكار طور به دانشگاهي درسهاي در
".كرد تخطئه
.بود شريعت بسط و قبض بر ختمي "مستقيم صراط" نظريه - ج
.كرد تكميل را مدرن عقلانيت سوي به سروش پيشروي و گذار صراطهايمستقيم ، - د
(رفتار - پندار تناقض يا ثنويت همان) است ثنويت يك دچار ديني روشنفكران ساير همچون سروش - _ه
نظري صورت به را مدرن دنياي عقلانيت لوازم" او كه چرا ;نيست تناقض معناي به اين البته و
".است پذيرفته
مدعيات ، اين از هيچكدام براي او كه است اين بحثنيست اشراقي ادعاهاي بودن كاذب سر بر سخن
يا و متفكران اجماع قبول مورد چندان نيز ادعاها اين از هيچكدام و است نكرده ذكر استدلالي
.جست بهره يادداشت يك اكسيومهاي عنوان به آنها از بتوان كه نيست عامه عرف حداقل
ديني دموكراسي" كه سروش جمله اين است گفته و كرده ذكر مصداقي "_ه" ادعاي براي تنها اشراقي
مدعاي بر شاهدي "است دموكراسي ماهيت دموكراسي ، ماهيت اينكه براي نميكند ، فرقي غيرديني يا
.مينماياند رخ محتوايي ايراد كه اينجاست اوست ،
تاليفش ، حداقل يا و تفكر ، دوران تمام در سروش و است سياسي فلسفه بديهيات از يكي جمله اين
هيچگاه هم ، صورتش افراطيترين در ديني دموكراتيك حكومت نظريه حتي.است بوده واقف اصل اين به
البته) است نداشته را بوده ، "روش" يك بيشتر سروش تفكر در كه ،"دموكراسي" كردن ديني قصد
بنابراين (.ايدئولوژي از فربهتر:ك ر.كنند دليل طلب هم مدعا اين براي دارند حق خوانندگان
.است اشكال محل گزارهاي ، چنان اثبات براي بديهي جمله اين از بهرهبرداري
يادداشت اين اگر گذشت؟ " _ه" تا "الف" ادعاهاي سقم و صحت سر از ميتوان واقعا آيا اما - 4
كرد بايد اشاره تنها.ميداده حذر آن از كه است آمده گرفتار دامي همان در بپردازد موضوع بدين
در اشراقي گفته به آنچه به استناد با هم آن اسلامي ، فرهنگ از انفصال به سروش كردن متهم كه
زعم به البته و بحث محل باشد ، او تحسين و تمجيد قصد به اگر حتي است ، شده نقل درس كلاس
بسيار حد تا كه است صدرايي فلسفه از امروزي روايتي "جهان ناآرام نهاد".است نزاع محل نگارنده
متعاليه حكمت طالبان براي آكادميك و خوشساخت متني و است بوده وفادار اسفار متن به زيادي
و نظر ابراز هيچ قصد و است بوده جوهري حركت محض روايتگر كتاب اين در سروش.است آورده فراهم
كرده تخطئه را جهان ناآرام نهاد در نظراتش سروش ، كه نيست باور قابل.است نداشته اظهارسخني
آنجا در سروش كه رو اين از بلكه نيست ، اعتماد قابل اشراقي روايت كه دليل اين به نه ;باشد
مهمترين كه برد نبايد خاطر از.كند تخطئهاش مجمعي يا كلاسي در تا است نگفته خود از سخني
.است مولوي شريف مثنوي تصحيح و شرح هم ، روزها همين در سروش ، دلمشغولي
|