ميبيند را بامبي تي.ئي وقتي
است مرده سينما اين
ميفونه توشيرو يا دانلدداك
لوسآنجلس محرمانه
ميبيند را بامبي تي.ئي وقتي
"اسپنسر كلارك" و "دوبلوا دين" با گفتوگو
كارتون
مدني درنا: ترجمه
ناراحت و عصباني خيلي بودن زيبا و بودن مهربان عين در ميتوانست استيچ كه بود مسئلهاين
باشد هم زشت و
اتفاق كه حادثهاي.هستند حادثه يك مديون "ديزني والت" كمپاني توسط شده توليد فيلمهاي
سلطان سال شصت از بيش وراثاش و "والت".ميدهند قرار ساخت آستانه در را فيلم و ميافتد
اصلي محور كه بود كمپانيهايي معدود از يكي ديزني كمپاني و بودند انيميشنسازي
سالهاي به است بازگشتي ديزني فيلم تازهترين.داد قرار زندگي و خانواده را داستانهايش
.ميشود ديده آن در فقيد والت نگاه مخالف و مدرن نگاه جور يك كه چند هر كمپاني ، اين طلايي
روي كامل اعتقاد با كه "دوبلوا دين" و "سندرز كريس" از است شاهكاري "استيچ و ليلو"
زمين به كه است آبي سگ يك "استيچ".برسانند نتيجه به را آن تا كردند كار داستانشان
.است ديزني تازه داستان شروع اين.ميشود دوست "ليلو" با و ميآيد
* * *
ببينيم؟ آبي را او داشته دليلي چه است؟ آبي استيچ رنگ چرا بدانم بود جالب برايم *
به تا شد صرف وقت مدتي.نباشد واقعي سگ يك شبيه كه بوده اين دليلاش قطعا:دوبلوا
خب ، ولي.بودند كشيده آبي رنگ با را سگها بعضي "ولگرد و بانو" فيلم در.رسيديم هدفمان
كمكم است شده بد خيلي رنگاش رسيد نظرمان به اما كرديم ، سبز را او اول دفعه ما ميدانيد
.آبي به شدند تبديل هم خاكستري قسمتهاي آن دوباره بعد و خاكستري به كرديم تبديل را رنگاش
آبي به هم بعد و شد خاكستري بعد شد ، ريخته سبز رنگ با اول ما اصلي طرح كه كرديد توجه پس
.رسيد
...خاكستري به رسيديد و كرديد شروع سبز از اصلا پس.است جالب *
آن از بايد ميكنيد نگاه چيزي به شما وقتي.است حسي خيلي موضوع اين قطعا:اسپنسر كلارك
آن به تا داديم انجام زيادي كارهاي و شد صرف وقت خيلي كه بود هم همين براي.ببريد لذت
همان درست اين.است درست آهان ، گفتيم كرديم آبي را استيچ وقتي.رسيديم گفت "دين" كه رنگي
.باشد بايد كه است چيزي
و اعمال تمام هم او و بكشيم سگ يك مثل درست را استيچ كه بوديم كرده فكر اول:دوبلوا
جذابيت و شود بيشتر كمدياش حالت بايد كرديم فكر بعد اما دهد انجام را واقعي سگ يك رفتار
شبيه جورهايي يك بايد كه ديديم بعد.داديم تغييرش كمي كه شد اين باشد ، داشته بيشتري
به هم و باشد سگ يك شبيه هم استيچ گذاشتيم اما شد سخت ما كاربرسد نظر به ها"بيگانه"
.باشد داشته شباهت خودش
زياد خيلي هم استيچ روي تاثير اين.باشد بايد كه بود چيزي همان "كوالا" نفوذ و تاثير *
.بود
تمام تا خواستيم "اسميت كوپر الكس" آقاي يعني انيميشنسازي قسمت مسئول از ما:دوبلوا
اين استيچ مورد در مهم مسئله ما نظر به.ببخشد استيچ به است ممكن كه را احساساتي و حركات
باشد هم زشت و ناراحت و عصباني خيلي بودن زيبا و بودن مهربان عين در ميتوانست او كه بود
احساساتاش تمام براي بايد ميكرديم فكر كه بود اين.كند حفظ هم را شيوه اين ميتوانست و
.باشد داشته وجود مخصوص حركات
استفاده بازيگرها از شخصيتها طراحي براي كه است اين دارد وجود كه جالبي مسائل از يكي *
را خودتان نظر فقط شماكردهايد صرف وقت مدتها استيچ رنگ كردن پيدا براي ولي نكردهايد ،
.بگيريد تاثير بازيگرها از آنكه بدون كردهايد ، اعمال
چيز همه چيزي هر جاي به كه بود اين داشت اهميت ما براي كه چيزي بيشترين نظرم به:دوبلوا
هستيم تابعشان ميرسيد نظر به كه را قوانين يكسري ما واقع در.بسازيم احساسمان با را
.شكستيم
كار به دعوت و كردهايد صحبت زده حرف "ليلو" جاي به كه "چيس ديوي" با تلفني شما گويا *
و هستند مشهوري آدمهاي "لي اسكات جيسن" و "ريمس ونيك" ،"تياكارر" مثل بقيه ولي شده ،
حرفهاي آدمهاي و انتخابها اين مورد در.تراشيدهاند شما براي هم زيادي خرجهاي مسلما
.دهيد توضيح غيرحرفهاي و
و نقاشيها روي از را كار اينبود شخصيتپردازي كرديم ما كه كاري اولين:اسپنسر
.بود كشيده را دادنشان انجام زحمت سندرز كريس كه داديم انجام عكسهايي
.بيايد آنها روي بايد صداهايي چه فهميديم زود خيلي و شد تمام زود خيلي نتيجه در طراحيها
ونيك" انتخاب جالب نكته ولي.ميخوردند شخصيتها به كه بود نظرم مد نفر چهار سه اسم من
حسود البته و معاشرت اهل آدمهاي آن از بابلز.شد انتخاب "بابلز" نقش براي كه بود "ريمس
شخصيت اين درد به "ريمس" كه رسيديم نتيجه اين به همه.بود استخوان و پوست هم ظاهرش.بود
ريمس صداي روي از شخصيت بعد ، .كرديم پيدا را صدايش كه بود شخصيتي اولين اين و ميخورد
هم تياكارر مورد در.گشتيم صدا دنبال بعد و شد كامل شخصيت اول بقيه مورد در ولي.شد كامل
زنده را اصطلاحات و احساسات آن همه بتواند و باشد هاوايي اهل كه بوديم كسي دنبال واقعا
.كند
"ديويد" درباره او با كه كرد معرفي ما به را "اسكاتلي جيسن" آن از بعد تياكارر:دوبلوا
تا شدند عوض گفتوگوها بعضي آمد وقتي دارد عجيبي صداي است ، هاوايي اهل هم جيسن.زديم حرف
.بگيرند خود به را هاوايي مردم زبان رنگ
هدفتان آن.كرديد منتقل هاوايي به را آن شما ولي ميافتاد اتفاق كانزاس در اصلي داستان *
بود؟ سفر فقط
انجام به دست و ميآمد جنگل به كه بود غريبهاي مورد در داستان اوليه ساختار:دوبلوا
و ميرسيد نظر به جالب بود دوروبرش كه چيزهايي قبال در عكسالعملاش و ميزد اعمالي
.نداشتند او كار به كاري آنها كه اين جالبتر
ميكند؟ ملاقات "بامبي" با "تي.ئي" مثلا يعني *
و بود نوشته كريس را قشنگ و لطيف داستان اين واقع در.مايهها همين در چيزي يك:دوبلوا
در فقط داستانها جور اين جاي بود مطمئن كريس.بود كرده چاپ كودكان داستان كتاب عنوان به
و نه يا داريم ارائه براي جديدي چيز كه پرسيد همه از كمپاني رئيس "تام" بار يك.است كتاب
ميكرديم كاري بايد ما منتها.كردند قبول همه و كرد صحبت كتاباش مورد در موقع همان كريس
تا كرديم منتقل هاوايي به را شخصيتها.شوند جذابتر سينما عريض پرده روي شخصيتها آن كه
به هاوايي اهالي.بيايند كمكمان به مراسمهايشان و اعتقادات و جا آن گرماي و هوا و حال
كردي عادت آنها به كه زماني باشي ، كه جا هر اهل يعني "اهانا" نام به دارند اعتقاد چيزي
و مهرباني و دوستي دادن نشان براي اعتقاد اين از ما.ميشوي محسوب بزرگشان خانواده جزو
.كرديم استفاده خيلي بودن خانواده كنار در
قديمي محصولات ياد من ميشد تاكيد "استيچ و ليلو" در همبستگي و خانواده روي كه زماني *
به چيزها اين..مهرباني صميميت ، دوستي ، :بود همين مسئلهشان كه ميافتادم ديزني كمپاني
و شده استفاده گراند بك تصاوير براي كه است آبرنگي منظورم.بودند شده مطرح رنگآميزي كمك
شد؟ انتخابها اين باعث چيزي چه.است گرمي رنگهاي
موضوع چونبياورند طاقت و دهند اجازه خواستيم آنها از و گفتيم ديزني به اول ما:دوبلوا
كارمند و كمتر بودجه با كه گفتيم مااصيل كاملا نه و رويايي نه بود ، افسانهاي نه فيلم
وقت حتي كه ميكرديم كار قدر آن.بسازيم راحتي به را آن ميتوانيم كمتر وقت و كمتر
.بشوئيم را دستهايمان نداشتيم
سريعتر كارها و آمدند ما به كمك براي نفره پنجاه و سيصد گروه يك وقت چند از بعد ولي
يا "بامبي" مثل قديمي فيلمهاي تكنيك از جديد داستان اين در حالا كرديم فكر و شد انجام
جان واقعا كتاب شخصيتهاي ميرسيد نظر به چون بود خوب خيلي اين.كنيم استفاده "دامبو"
مقيم كه كرديم استفاده نقاشاني گروه از بكگراند نقاشي براي.ميروند راه و گرفتهاند
و كردند مخالفت خيليها اول.كنيم استفاده رنگ آب از جوري چه گفتند آنها و هستند فلوريدا
آنها و داديم مهلت آنها به هفته سه.بزنيم كنار را قواعد ميخواستيم چون كرديم قبول بعد
آن مجذوب همه خب و جادويي و عجيب بود ، زيبا شدت به كه آوردند برايمان را طراحيهايي هم
...شديم طرحها
است مرده سينما اين
براردينلي جيمز
والتديزني كمپاني طلايي دوران دومين "استيچ و ليلو" فيلم شدن اكران با كه بگوييم صادقانه
درست كارتون اين.است رسيده پايان به (بود شده آغاز دريايي پري فيلم با سال 1989 در كه)
دهه سالهاي و طلايي دوران به درست و شده ساخته والتديزني فيلمهاي هميشگي سبك خلاف به
كارتون از پيش تا.بود نكرده زيادي پيشرفت كارتونسازي هنر كه برميگردد هشتاد و هفتاد
نيز اكنون.بود ديگر گونهاي به ديزني كمپاني وضعيت شد ، ساخته سال 1985 در كه "سياه ديگ"
:برسد خودش اوج به دوباره دارد قصد كمپاني اين كه دريافت ميتوان استيچ و ليلو اكران با
ديزني داستان اصلي هسته ديگر مساله.سرراست و راحت گفتوگوهايي با روان و زيبا فيلم يك
.دادهاند قرار خانواده را اصليشان هسته ديزني داستانهاي.است
استيچ و ليلو در كه چيزي.دارند نياز زيادي احساسات به مهارتها اين تمام بگوييم صادقانه
فيلم در هم صحنههايي آن ، خلاف به و است زيبايي و سرزندگي شادابي ، نهايت ميخورد چشم به
.زد خواهد حلقه چشمهايش در اشك مسلم قدر كند تماشايشان كسي اگر كه دارد وجود
صداي با) جومبا نام به ديوانه پروفسوري كه تورا نام به ميشود شروع سرزميني در فيلم
كه ميآفريند را موجودي ساختار ، در تغيير و ژنتيكي تغييرات طريق از (استيرز اگدن ديويد
محكوم سيارهاش در كه (سندرز كريس صداي با) استيچ نام به كار خراب موجودي.است مخرب بسيار
جزاير به استيچميآيد زمين به و ميكند فرار تبعيدگاهش از كلك و حيله با و شده تبعيد به
.ميشود آشنا ليلو با جزيره همين در و ميرود هاوايي
يك در را مادرش و پدر او.ميكند زندگي (تياكارر) ناني خواهرش با جزيره اين در ليلو
بابلز آقاي توسط كه خانواده و جوانها از حمايت سازمان ميان اين در.داده دست از تصادف
شيطنتهاي متوجه كم كم و نميكند حمايت را استيچ و ليلو شده ، تاسيس (ريمس ونيك صداي با)
افرادي به توجهي هيچ زيركانهاش بازيگوشيهاي با هم شيطان استيچ.ميشود استيچ غيرمعمول
.كند توجه او به بابلز آقاي ميشود باعث همين و ندارد آمدهاند دستگيرياش براي كه
".تي.ئي" با را والتديزني كمپاني تازه محصول استيچ ليلوو فيلم ميتوانيم راحت خيلي
بچه يك با فضايي بيگانه يك كه كنيم مقايسه (سال 1982 محصول) "اسپيلبرگ استيون" ساخته
كه تفاوتي اما.احساساتاند از سرشار دو هر و ميكند برقرار ارتباط و ميشود دوست زميني
مساله.است بازيگوشتر و شيطانتر ".تيئي" از استيچ كه است اين دارد وجود ميان اين در
و بماند خواهرش و ليلو كنار در ميخواهد اوبرگردد پروفسور خانه به كه نيست اين استيچ
خيلي بچهها براي نكته اين و دارد دوست را مساله اين استيچ.دارد خانواده كند احساس
.كنند احساس و درك را آن بودن مهم و خانواده اهميت بايد بچهها و است آموزنده
هم كنار و خانواده كردن مطرح آن در مهم مساله تنها و نيست خاصي فيلم استيچ و ليلو فيلم
از بهتر خيلي خودش ، خاص زيباييهاي و جذابيتها داشتن به توجه با اما.است آن اعضاي بودن
بازيگران والتديزني محصول فيلمهاي باقي خلاف به فيلم اين در.است معمولي فيلمهاي
مثل آشنايي نام آدمهاي.(هستند سينما ستارههاي البته منظور) نيستند فيلم اصلي مهرههاي
.نيستند بزرگي ستارههاي اينها هرچند "اسكاتلي جيسن" و "تياكارر" ،"ريمس ونيك"
كه ريمس ونيك صداي جز ميماند ذهن در چه آن و نيستند جذاب چندان صداها كه داشت توجه بايد
اين و نميماند ياد به ديگري چيز كند استفاده خوبي به افكتها بعضي براي صدايش از است بلد
را آنها ميكنيم فكر كه طوري هستند ، غيرواقعي متاسفانه گراند بك تصويرهاي.است حيف خيلي
است ديزني كارتونهاي سطح آمدن پايين دهنده نشان تصويري سبك اين.كشيدهاند رنگي مداد با
.ندارد تفاوتي ميشوند پخش تلويزيوني شبكههاي از كه معمولي كارتونهاي با كه
سطح اين اما است ، هنرمندانه بسيار سبك اين كه دارند اعتقاد والتديزني كمپاني صاحبان
كارتونسازي نوع اين.برسد نظر به پايين سطح خيلي استيچ ليلوو كارتون كه ميشود باعث تفكر
به توجه با اين و ميرود ميان از و ميشود منقرض دارد كم كم كردن نقاشي دست با و
يا و شرك اسباببازي داستان كارتون مثل سيستمها اين پيشرفت و رايانهاي جديد سيستمهاي
.است تاسف باعث حقيقتا دست اين از كارتونهايي
.نيايد خوششان چندان استيچ ليلوو از كودكان از خيلي حتي و مردم از خيلي كه ميكنم گمان
اگر حالا و است من نظر ايناست مرده حاضر حال در سينما از نوع اين ميكنم فكر شخصا
و كنند طي دوباره را شده طي مسير اين كه هستند آن درصدد هنوز وارثاناش و همراهان و ديزني
امكان اين استيچ و ليلو بمانند ، "شيرشاه" يا (دلبر و ديو) "زيبا و زشت" آستانه در هنوز
پول معناي فقط اتفاقها اين همه.پول كردن خرج كم براي مخصوصا ميدهد ، آنها به را
!مهارت و هنر و صنعت نه ميدهند
ميفونه توشيرو يا دانلدداك
"تايمز نيويورك" روايت به "استيچ و ليلو"
فيلم بررسي
اسكات.ا.اي
مجذوب را همه غيرعادياش ظاهر آن با داستان سبز غول و شد ساخته "شرك" كارتون كه زماني
بود كارتوني شرك.است آمده سر به ديزني والت كمپاني دوران كه كرديم زمزمه زيرلب كرد ، خود
ديدني هنوز كارتونها كه بياورد يادمان به و ببرد بالا را همه توقع سطح ميتوانست كه
شد اكران "آتلانتيس" كارتون كه بود وقتها همان.هستند فيلمها از بهتر هنوز گاهي و هستند
همه آمد ، سينماها پرده روي هم (لولوها شركت) "هيولاها كمپاني" كه بعد كمي.خورد شكست و
.شد تلقي يافته پايان ديزني دوران و شد آب بر نقش روياها
طلايي دوران از سرشار ما بزرگترهاي كودكيهاي و ما كودكيهاي كه بود نكرده فراموش كس هيچ
.خفته زيباي و سيندرلا مثل كارتونها باقي تا گرفته هفتكوتوله و برفي سفيد از.است ديزني
و بود اوجاش در سينما كه سالهايي از جزيي و سينما تاريخ از بودند جزيي كارتونها اين
عرصه بلامنازع سلطان سال شصت حدود شايد ديزني كمپاني.داشت رونق هم كارتونسازي
كمپاني اين رقيب را خود كه ژاپنيها حتي.نميرسيد پايش گرد به هيچكس و بود كارتونسازي
و ديزني كه نگذاشت روزگار گردش اما.ميآوردند كم ديزني كارتونهاي مقابل در ميدانستند
كمپاني تازه كارتون "استيچ و ليلو" حال اين با.باشند طلايي دوران آن وارثاناش حقيقت در
هم باز ديزني كه كردند باور همه و برگرداند آن به را ديزني اعتبار از اندكي ديزني
.كند خودش مجذوب را همه ميتواند
* * *
كه است معمول موضوع يك انيميشنسازي در رايانهاي موثر و جديد شيوههاي از استفاده
قديمي مدل اين چند هر است ، شده انيميشنها هميشگي و قديمي رنگآميزيهاي جانشين درواقع
.نرفتهاند بين از كامل طور به پرسپكتيو از بهرهگيري و گرم رنگهاي از استفاده
موفق صنعتي لحاظ به هم كه است موفقي كار ديزني ماجراجويانه و جديد انيميشن استيچ و ليلو
فيلم اين در مطلق زيباييهاي.شده استفاده آن در گرم رنگهاي از صادقانه طور به هم و است
تعريف را داشتني دوست و زيبا داستان يك كه اين آن از مهمتر و ميخورند چشم به كاملا
واقعي ظرافتهاي با كه هاوايي اهل كوچك دختر يك با فضايي بيگانه يك دوستي داستانميكند
.است شده طراحي هنرمندانه و
ريختن هم به با "جومبا" نام به روسي پروفسور كه جايي ميشود ، شروع دور سرزميني در داستان
تنها كه ميآورد وجود به را آبيرنگي غيرعادي موجود آن ، ساختاري نظم و ژنتيكي سيستم
و ظرافت با و ميشود تبعيد به محكوم دلايلي به موجود اين اما.است خرابكاري غريزهاش
كه ميشود شروع جايي از داستان اصل.ميآيد زمين به و ميزند فرار به دست خودش هوشياري
.ميآيد هاوايي به بيگانه اين
شيوه زيرنفوذ و ميدهد نشان را آنها احساسات و افراد شخصيت روشن ، رنگهاي از استفاده
و شخصيتها تضاد و ديزني زيركيهاي و تحركات و رايانه كمك به.است انيميشنسازي ژاپني
است ، شده تبديل دوستداشتني انيميشن يك به "استيچ و ليلو" ميافتد كه اتفاقهايي و مسايل
.است كرده كمرنگ حدودي تا را آن تاثير آبرنگ از استفاده چند هر
خواهرش با "ليلو" نام به دختري كه است جايي ميشود آن وارد رنگ آبي بيگانه كه سرزميني
ليلو ناني ، و دادهاند دست از تصادف يك در را مادرشان و پدر آنها.ميكنند زندگي "ناني"
ميشود ، شبيه سيمن بارت مثل تلويزيوني انيميشنهاي به جاهايي در استيچ.است كرده بزرگ را
را انگليسي زبان آنكه از پيش استيچ.برميگردد ميدهد انجام كه حركاتي به بيشتر البته اين
را ميفونه توشيرو اداي دارد كه است داكي دانلد مثل خرابكارانهاش ظاهر آن با بگيرد ، ياد
شهر يك ماكت استيچ.ميكند كثيف را خانهها و ميترساند را توريستها او.درميآورد
را سواريها و درآورد را گودزيلا اداي بعدا تا ميسازد ليلو خواب اتاق در را بينظير
.كند خراب را چيز همه و دهد قورت
بابلز و هستند بابلز شديد نظارت تحت ناني و ليلو چون است موقعي بد استيچ رسيدن راه از
سه و است مخفي و سري كارهاي يكسري دادن انجام سرگرم بابلزميكند مراقبت آنها از دارد
جدا هم از دلايلي به ناني و ليلو طرفي از.كند مراقبت او از تا ميدهد فرصت ناني به روز
.ميكند كمك هم ليلو به و ميدهد انجام كارهايي ميان اين در استيچ و ميشوند
ميشود ، فراموش دارد كه است مسئلهاي به دوباره بازگشت استيچ و ليلو در اساسي و مهم نكته
.هستند يتيم دو هر اصلي شخصيتهاي است "خانواده" مهم نكته اين.شود روشن بايد كه مسئلهاي
و دست خودش براي ميكند تلاش ديگري اما داده ، دست از را خانوادهاش ناخواسته آنها از يكي
در را خودش زندگي كه (اسپيلبرگ استيون) "مصنوعي هوش" فيلم پسرك "ديويد" مثل كند ، پا
يكي زشت اردك جوجه داستان قهرمان با را خودش هم استيچ ميكند ، پيدا پينوكيو داستان
خانواده معناي كه اهانا نام به هاوايي عقيده يك از فيلم سازندگان حال عين در.ميبيند
پريسلي الويس آواز چندين از يكي ميتوان استيچ شخصيت توصيف براي.كردهاند استفاده ميدهد
عملا ولي ميرود راه شيطان يك مانند او گفت و كرد وارونه ميشود شنيده فيلم در كه را
.مبدل لباس در است فرشتهاي
آنان به كه والدين براي است فيلمي اصلا و دارد خانوادگي و صميمانه هوايي و حال فيلم ،
.رسيد آموزنده موضوعهاي به و جست دوري خشونت از بايد چگونه بدهد ياد
لوسآنجلس محرمانه
كشت را بيل ميتوان چگونه
ونر كريستوفر
ايزدپناه پارميس:ترجمه
كرد آغاز كودكي از را ديدن فيلم او.آمريكاست سينماي نابغههاي از يكي تارانتينو كوئينتين
همه تارانتينو. انداخت راه كلوپ ويدئو يك دوستانش از يكي اتفاق به جواني آغاز در و
و ب رده فيلمهاي كرد حفظ را بزرگ كارگردانهاي ديالوگهاي و ديد را كلوپ آن فيلمهاي
سينما به پايش كه زماني گرفت ايده آنها نماي هر از و كرد تماشا بار چندين را گنگستري
استون بود معتقد كه آنجا از و نوشت استون اليور براي را بالفطره قاتلين فيلمنامه شد باز
ارزاني فيلم ، سگداني او اول فيلم.كرد آغاز را كارگرداني خودش كرده خراب را فيلمنامهاش
درگير هم با كه آدمكش و گنگستر چند داستان.كرد جلب خودش به را خيليها توجه كه بود
.ميكنند نابود را خودشان و ميشوند
دوبارهاي اعتبار و آورد دست به را كن طلاي نخل فيكشن پالپ يا ته و بيسر قصه او دوم فيلم
بيشتري محبوبيت فيلم اين با نيز جكسن ال سموئل و تورمن اما.بخشيد تراولتا جان به
تازگي به گويا او.داشت نام براون جكي ديديم تارانتينو از كه فيلمي آخرين.بدستآوردند
.بسازد هم را بكش را بيل فيلم دارد قصد و رسانده پايان به هم را رمان يك نوشتن
* * *
با.است شده آغاز كه است مدتي تارانتينو كوئينتين نوشته "رابكش بيل" فيلمنامه بازبيني
.است علاقهمند تارانتينو به حد چه تا ميكند حس خواننده فيلمنامه اين خواندن
قصد او كه _ است كرده ايفا را آن نقش ترومن اوما _ است "عروس" يك درباره فيلمنامه اين
او.بودند انداخته راه به خون حمام او عروسي مراسم در كه چرا بگيرد انتقام بيل از تا دارد
مدت به گرفت قرار ضربوشتم و حمله مورد بود ، نيز باردار كه حالي در عروسياش مراسم در كه
.. است ، حرفهاي شمشيرباز يك و بالفطره جنايتكار يك بياكه.برد سر به اغما حالت در سال 5
تنها تخيلاتتان و تصورات با را شما و نميزنيم حرفي داستان با ارتباط در اين از بيش.
.ميگذاريم
روايت.ندارد جذابيتي چندان شايد آن داستان اما است جالب بسيار فيلمنامهاي رابكش بيل
.كند بدل جذاب و خلاق فيلمي به را ميتواندآن فيلمنامه اين متعدد فلاشبكهاي و شكسته
آنها به بسيار كه است فويي كونگ فيلمهاي به نسبت تارانتينو تقدير همانند فيلمنامه اين
.ميبرد لذت آنها ديدن از و است علاقمند
و اندرزگوييها همانند كه اوست ، نوشتن سبك تارانتينو فيلمنامه درباره نكته جذابترين
بر نمايش و درآمدن فيلم به صرف كه است روايتي داستان اين.است گورو تعليمي ادبيات متون
.نيست مناسب چندان داستان كتاب يك عنوان به چاپ براي اما شده ، نوشته سينما عريض پرده روي
اين با.ضدساختارگراست فيلمنامه يك براي كامل و جامع نمونه يك Pulp Fiction بيسروته قصه
كه داشت توجه نكته اين به بايد اما.شناخت ديگري زمان هر از بيش را تارانتينو ميتوان اثر
اين و.نيست اساس اين بر خوب فيلم يك ساخت براي تضميني هيچ فيلمنامه يك جذاب و خوب روايت
.بسازد جذاب و پرفروش فيلمي موفق فيلمنامه يك از ميتواند كه است خوبي بسيار تدبير و ترفند
زمينه در خصوصا و ندارد اين جز خاصي ويژگي هيچ و است روايي نوشتار يك فيلمنامه اين تمام
اين به تارانتينو پيشين آثار تمام در كه حالي در.ندارد برجستگي رو هيچ از شخصيتپردازي
.است شده داده اهميت بسيار داستاننويسي جنبه
آدمهاي از يك هر كه مفهوم اين به است ، انساني معكوس شمارش و شخصيتي فقر دچار داستان اين
قابليت و است ب رده فويي كونگ فيلمهاي از يكي فيلم اين.ميميرند ترتيب به داستان
ژانر اين ساخت براي را تارانتينو اشتياق و شور و داراست را ترديد و شك ايجاد در ويژهاي
.ميدهد نشان خوبي به فيلمها از
از فيلمنامه اين فصل بهترين.است رسيده چاپ به فصل دو در و صفحه در 202 آن فيلمنامه
ماندگارترين و بهترين از يكي را آن ميتوان و است "اشلاتز پائولا گورتنهاي" بخش من ، نظر
به كندي و سختي به كه است لنگ انساني همچون فيلمنامه اين پايان اما.دانست آن بخشهاي
برخي اماندارد وجود داستان انتهاي در جذابيتي و شگفتي گونه هيچ و ميرسد انتها به و هدف
فوقالعاده بسيار پرده برروي نمايش براي و است دلنشين و جذاب بسيار فيلمنامه بخشهاي از
بخشهاي از ديگر برخي دارد وجود يادماندنياي به ديالوگهاي قسمتها از برخي در.است
تارانتينو خود شبانه كابوسهاي يادآور گاه و است خستهكننده و كسلكننده بسيار فيلمنامه ،
.است
|