...رئيس آقاي
آهنين اراده با پسري
برخي درباره مجلس به انتظامي نيروي گزارش
اخلاقي ناهنجاريهاي
در انتظامي نيروي عمومي روابط توضيح
لباسشخصيها خبر مورد
طرح بيانكنندگان به قضائيه قوه هشدار
عفاف خانههاي
كارشناسي آزمون ورودي كارت توزيع زمان
نور پيام دانشگاه ارشد
روشني كشور در نشريه هر چراغ خاموشي
مرزهاست سوي آن در اطلاعرساني چراغ
...رئيس آقاي
ملاحظه قابل چندان دارد ، شايد ديگران با كه تفاوتي آدمهاست ، همه مثل اصولا رئيس آقاي
كسي اگر احتمالا.باشد بحث موضوع كه نميآيد بدش رئيس آقاي حال عين در نباشد ،
قدر آن بالاخره.ميپندارد شدهتر توجيه را خود است مهم چون برشمارد ، را ويژگيهايش
!وارسد را او ظرافت و دقت با كسي كه دارد اهميت
دارد خوشايندي احساس بسته در از آنقدرباشد بسته در پشت بيشتر كه دارد دوست رئيس آقاي
است ، محدود خيلي وقتاش حقيقت در رئيس آقاي !بسته در يعني رئيس بگويي وقت هر انگار كه
بگويد مراجعان به كسي بايد بالاخره (1)ميبرند ، را او روزگار فقط ميآيند كه هم ديگران
بسته در رسيد؟ خواهد مهم مسائل به كسي چه بگذارد ، باز را در بخواهد رئيس آقاي اگر كه
كه است مستحكم آنقدر ادله اين.باشد باز در كه ندارد معني است ، امور فتق و رتق براي
!باشند بسته فقط كه ميساخت درهايي ميتوانست رئيس آقاي اگر
وقت تنگي با اصلا خردوريز كارهاي اين.است ضيق رئيس آقاي براي واقعا فرصت و زمان وقت ،
خرج شكسته ، پايش آبدارچي مادر كه چه من به اصلا ;ندارد سازگاري زماني محدوديت اين و
كنم؟ برطرف را آقايان شخصي مشكلات همه بايد من مگر دارم ، جلسه الان من.است زياد عملاش
فردا پس تلفنچي ، خاله پاي فردا ميشكند ، آبدارچي مادر پاي امروز گذشته اينها از تازه
به كني ، ديگر اجابت اگر را اولياش دارد ، روال كار.نميشود كه اين ديگر ، يكي عمه پاي
به نبايد را بند -نه ، .كني برآورده را همه توقعات بايد شب تا صبح رسيد ، نخواهي كاري هيچ
تعالي حق انشاءالله -باشد؟ نداشته گرفتاري كه هست كسي آيا گرفتارند ، همه البته داد ، آب
.فرمايد عنايت كامل عافيت
را كسي نباشد مصلحت كه وقتي ويژه به دارند جلسه اوقات اكثر جلسه ، ايشان و است رئيس آقاي
اما.نيست هم چارهاي خوب.دارند جلسه ايشان الان:ميگويد دفترشان رئيس كنند ، ملاقات
بايد كه هم ما دفتر اين جلسه ، اعضاي كردن دعوت ;دارد معضلاتي باشد ، واقعي جلسه اگر
گفتم ، دفعه صد كنم؟ دعوت را جلسه اعضاي و بزنم زنگ بايد خودم من يعنيبچرانند غاز بروند
.باشد رستوران همان از ناهار شد؟ چي صوت ضبط اين پس.نكن وصل تلفن دارم ، جلسه وقتي
جلسه اداره از بيرون افراد با.ميشود ذله آدم كه دارد مصيبت گذاشتن جلسه اين آنقدر
حرفهايشان همه آخر داخلي كاركنان.ديگر طور داخلي كاركنان با دارد ، مصيبت يك گذاشتن
خيال كنند ، سرهم مزخرف مشت يك كه ميآيند جلسه به اصلا كم ، است ، حقوق و كار اضافه نقل
را خودش حد بايد هركسي بالاخره آقايانم ، بسته كمر گذاشتهاند اينجا كه را بنده ميكنند
من مساله اين مورد در.ميشود متعجب آدم واقعا كه ميكنند نظر اظهار اموري در بشناسد ،
باشيد ، داشته خودكاري و كاغذ ميآوريد ، تشريف كه جلسه بهكنيد كار چه كه گفتهام بارها
.كنيم عمل اينطور كه است آن وظيفهامان الان اداره اين در ما ، .بفرماييد يادداشت
را دستورالعمل اين مثبت نتايج آورد ، خواهيد تشريف اداره به كه فردا از انشاءالله
.كنند امضا آقايان بدهند بوده ، چه مصوبات كه كنند يادداشت جلسه منشي آقاي.ديد خواهيد
تا ميخواند فرا را ديگران جلسه ، به.بشنود را ديگران حرفهاي ندارد دوست اصلا !آقا
خواست را آنچه هركسي است ، نميشود كسي تكفل تحت اداره هدايت سكان وقتي.كند هدايتشان
و روال اداره اين باشد ، در معلوم همه براي كه ميگويم را اينها هم جلسه در.دهد انجام
.گردد معين گفتم كه همانطور بايد كار برنامه
معاني همه نكردهاي ، شروع هنوز ميزني حرف او با وقتي.ندارد را شنيدن حوصله رئيس آقاي
و ميبرد را نشده منعقد كلام خداداد و جبلي فراست و هوش با فهميده ، انگار را موردنظر
گردنت به ميشد ، انجام بايد كه كارهايي تمام ميكند ، هدايت سقيم از صحيح به را تو
چيز حرفت و خواسته كه كني متوجه را او بخواهي و كني گردي دندان اندكي اگر ميافتد ،
حرفت چرا:ميگويد دلخوري برسد ، با آخر به كلامت تا كند گوش كه دارد ضرورت و ديگريست
بايد گفتم كه را كاري همان كن گوش حالا !بگويي ميخواستي چه كه فهميدم ميكني؟ تكرار را
را تلفن گوشي يا ميشود دور تو از و ميافتد راه آرامآرام كني ، اصرار بازهم اگر.بكني
.ميگيري وقت داري كني ، ترك بايد را آنجا كه بفهمي بايد تو و برميدارد
زيراهيچ عبثيست ، كار رئيس آقاي با زدن حرف در چيني مقدمه و سابقه ذكر اين ، بنابر
يافته پايان بايد خوران افسوس ونشنيده نگفته هنوز نيست ، فرصت لاحقهاشرا وقت
بگويي سريع را مطلب لب هم سر پشت و سرعت به اولي كلمه چهار سه ، در اگر.كني تلقياش
زد ، انشاءاللهدر حرف نميشود كه الان خوب ;كرد خواهي دريافت عميق نگاهي احتمالا
.مناسب فرصت
.شنيدنينباشد ابداحرفهايت شايد.است پيچيدهاي بسيار رئيسانتگرال آقاي شنيدن
و درست همهاشرا كه باشي هم جمع خاطر و بزني را حرفهايت اگر لطايفالحيل به تازه
متخصصترين رئيس آقاي.شوي مواجه پرهيبت بسيار سكوتي با است گفتهاي ، ممكن منظم
جرات مگرميماني دهن به انگشت كه ميكند سكوت وقت به و سنجيده چنان;است سكوتكنندگان
نامهاي خواندن سرگرم رئيس آقاي ميدهيد؟ تحويل سكوت چرا بپرسي رئيس آقاي از كه داري
مثل درست ميكند ، سكوت نميدوزد ، تو چشم در اصلاچشم نافذش نگاه با ديگر حالا ميشود ،
!دربسته
زمان.نباشد حرفها آن وتكرار مجدد رويارويي براي بختي هيچ بعد مدتها تا احتمالا
كه ميبري ياد از هم خودت گذشت ، حتي كه هفتهاي و ميافتد حرفهايت جان به تيزاب خم مثل
.بود مهم حرفهايت چهقدر
طرف گفتن ، يك شكايت ، يا اعتراض يا پيشنهاد يا باشد درخواست حرفهايت كه نميكند فرقي
:سروده شاعر كه است
نتوانم گفتن تو با سخني دارم
(2) نتوانم نهفتن سوز نهان درد وين
خودماني فارسي همين به.است طرفه عليالاصوليك كوچه اين اما است ، ديگر طرف شنيدن و
.است بنبست
ظاهرادر.بودهاند شنيدن ماجراي اين دچار هم نكتهدانان فارسي ، زبان و فرهنگ در
را زير بيت دو در "عشق" كلمه شما.است نميشده يافت رئيس بدون آدم هم گذشته زمانهاي
;ميشود درست ظاهرا معني كنيد ، عوض رئيس با
شنيد و گفت از زد دم نتوان عشق حريم در
گوش و بود بايد چشم اعضا جمله آنجا زانكه
نيست شرط خودفروشي نكتهدانان بساط بر
(3)خموش يا عاقل مرد اي دانستهگو سخن يا
بايد فقط عاقل مرد باشد ، داشته فايدهاي "گفتن دانسته سخن" ما زمان در نيست معلوم ولي
.باشد خموش
فرمودهايد ، كه دستوري مورد در بپرسي كه باشد اين باشد ، داشته پاسخي كه حرفي تنها شايد
يك;نيست دقيق و روشن معين ، مصداقي ، اصولا پاسخ كنم؟ عمل چهطوري را جا اين من
عالي حضرت را چيزي چه رئيس آقاي خوب."كن درست را اين" ;بود خواهد پاسخ كلي راهنمايي
كه نگويد اگر ميشود؟ چهجوريخوب خوب".نيست اصلاخوب اين!ببين"ميپنداريد؟ درست
خيال فرموديد ، سكوت ببخشيد ، خيلي كه نزني جا بلافاصله تو اگر و ميكني قطع مرا حرف چرا
.شود قشنگ بايد اين:ميگويد رئيس صورت آن در بفرماييد ، امر شده ، تمام فرمايشتان كردم
يا قشنگ را چيزي چه رئيس آقاي بفهمد ميتواند كسي چه.است كلي كلماتي قشنگ و خوب درست ،
حد تا را قطعاخودت دهيد ، توضيح بيشتر نميفهمم ، من بگويي اگر ميداند؟ درست يا خوب
.دادهاي تنزل سركن حوصله و دردنخور به و ناتوان گول ، گيج ، يك
"خوب" معني وقتي ستودني سماجت با رئيس آقاي سوالاوليه دو يك ، از پس كه نيست هم بعيد
را ايشان:بگويد كارمند آن به خطاب و سازد رهنمون ديگري كارمند به را تو ميپرسي ، را
نو ، از وروز ميگيرد برعهده را رئيس آقاي نقش همكار ، كارمند بعد به آن از.كن راهنمايي
.نو از روزي
پنجاه حريف اصلا گوش جفت يك اولا ، ;نيست مقصر موردشنيدن در چندان رئيس آقاي البته
كلي بهطور شنيدن ثانيا ، .ميشود سوراخ آدم گوش اصلا ميشود ، خسته و نيست پرحرف زبان
.باشد داشته حد از زياده توقع نبايد كه بفهمد بايد زيردستي هم بالاخره ;است بيهوده كاري
است ، مهم برايش و ميكند پيله شنيدن به كه هر ثالثا.است زيردستان و ضعفا كار شنيدن
خواهند گوش قدر آن كاركناناش همه وقت آن شود ، رئيس تا دهد نشان كفايتي خودش از بايد
.ميشود جبران سركوفتهاش عقدههاي همه كه داد
است ، ابتدايي و نازل فكرش وقتي و نميشد زيردست كه ميداشت مشعشعي افكار كسي اگر رابعا ،
.ندارد شنيدن پس است ، فكر آن از منبعث هم حرفهايش
سال بيست از بعد بالاخره نميدانم؟ رئيس من كه بگويد دارد چيزي چه زيردست اصلا خامسا ،
اسباب شنيدن مجددا هم را دانسته ميدانيم ، را زيردستان حرفهاي همه نگفته ، ما رياست
.است كدورت
مضحك بسيار اگر داستان نميزند ، قهقهه دل ته از وقت هيچ.است وقاري با آدم رئيس آقاي
آن باعث تو اگرميكند ايجاد محيط در را شعف از موجي لبخندش.ميزند لبخند فقط باشد ،
.كردهاي پيشروي سانتيمتر چند روز آن در حداقل لبخندباشي
ابرو و پيشاني بر پيچيده گرههاي كه چهرهاي در.است مهمي چيز بزرگان لبخند بالاخره
گلهاي مثل رئيس لبخند گذشته ، اين از.است آور نشاط باغ در شدن باز مثل لبخند دارد ،
.ميخورد گره چيز همه دوباره.ميرود و ميآيد آني به بهاري
هيچ ولي باشد ، ديپلم زير مدركاش كه است بعيد نديده ، را رئيس آقاي خواندن درس كس هيچ
كسي ولي باشد ، داشته ليسانس كه است محتمل.نميكند نقل را دانشجويياش دوران خاطرات وقت
.است نديده را دانشگاهياش مدرك
از ايشان حضرت بالاخره.است كملطفي كمال ندارد ، تخصصي هيچگونه رئيس كني خيال كه اين
نميكند؟ را علم مثقال نيم كار تجربه همه اين يعني ;است بوده رئيس شده ، كار وارد كه روزي
جريان در.ندارد خواندن كتاب فرصت اصلا ندارد ، كاري كتابخانه و كتاب با رئيس آقاي
نشر به ذوقي نوشته يا علمي مقالهاي كتابي ، هيچوقت هم خودش.نيست هم تازه كتابهاي
كردهايم گرفتار را خودمان قدر اين كه ما" ميخواهد ، دماغ و دل كارها اين ;است نسپرده
".نداريم هم را خواندن متفرقه مطلب انرژي كه
به را روزنامهها هم شايد ميزند ، ورق را روزنامهها همه صبح به صبح رئيس آقاي البته
خواندن به بالاخرهبخواند خواب از قبل آمد ، زود جلسه از اگر شب كه بسپارد راننده
اولين علوم از گوناگون كتابهاي ;دارد كتابي قفسه خانه در رئيس آقاي.است معتاد روزنامه
متاسفانه.كردهاند اهدا رئيس آقاي به شخصا رانويسندگان كتابها اين بيشتر آخرين ، تا
ميكند ، نظر اظهار وقتي لذا بخواند ، آخر تا اول صفحه از را كتابي نتوانسته هيچوقت رئيس
روزها اين.بكند كتابي در مطلبي به مستند را حرفاش كه نميشود ضعف اين مرتكب ابدا
ناشري كه كرده سفارش شفيقي دوست استعانت به نكند ، افتادگي عقب احساس خيلي آنكه براي
سفارش متن ابتداي براي را وزين مقدمهاي البته.كند چاپ دو هر مشترك نام به را كتابي
.كند زيبايش تا ميدهد كسي به حتما را آن ولي بنويسد ، خودش هم شايد.بنويسند تا ميكند
وقت هيچ ولي باشد ، داشته است ممكن ندارد ، خاطرهاي انگيز ستايش معلمي هيچ از رئيس آقاي
كه ميكند تلاش اما نميدهد ، آدرس هم دانشمندي هيچ از.چنان و چنين ما استاد نميگويد
حوصله نه و وقت نه او البته است ، پيشرفته آموزي زبان در اندازه چه به او بدانند ديگران
.است خسته فعلا كند ، ترجمه را متني كه دارد
به را "ادله و معسر"بار دو يكي.دارند !"طولاني يد"رئيس خود قول به فارسي زبان نگارش در
.ندارند هم اهميتي اينها هست ، اداره در خوبي بسيار تايپيست ولي نوشته ، طور اين اشتباه
خوشش "راستا"كلمه از زباني هنجار در رئيسبدهد فارسي ادبيات امتحان نميخواهد كه رئيس
از.ميگويد را عزيزي نام دارد انگار كه ميراند زبان به را "راستا"ملاحتي با ;ميآيد
درختها ميبرند ، رنج خشكي از رودخانهها اصولا و ميكند استفاده بسيار "با رابطه در"
ديگر چيز از چيز ، همه خلاصه.ميبرد رنج تنبلي از اداري نظام ميبرند ، رنج بيآبي از
جمله.ميداند نگارش فخامت علامت زبان در را "توسط" و "سوي از" رئيس.ببرد رنج ميتواند
(4).ميداند درست مفرد شخص اول فعل با قطعا هم را "جانب اين"
.ميكند صحبت شمرده شمرده ، كه اين يكم ، ;است توجه خور در پديدهاي ايشان زباني هنجار
كه ميكند سعي ميزند ، حرف وقتي باشد ، هم روستا شده بزرگ و متولد اگر حتي آنكه دوم ،
.ندارد استثناء تقريبا مركز لهجه به مفرط ميلباشد نزديك پايتخت مردم به لهجهاش
او نميآيد ، خوشش چندان دارد ، مفرد شخص اول ضمير كه فعلهايي و "من" كلمه از رئيس آقاي
به وقتي دارم ، خاطر در كه است عجيب.ميداند برازندهتر خودش براي را "ما" ضمير هميشه
ميل اين شايد."بگيم ما آقا":ميگفتند معلم پاسخ در همكلاسيها اكثر ميرفتم ، دبستان
عارضهاي گويي كلي گذشته اينها از.باشد داشته دور گذشتههاي در ريشه "ما" ضمير به
كلا ، تماما ، همه ، ;ميشود استفاده بسيار ميكنند ، كليت افاده كه قيودي از است ، شايع
.است زمره اين از..و عمدتا عموما ،
و شود شنيده ايشان از متمايز و روشن متعين ، مصداقي ، جملهاي است ، بعيد كه شد ذكر قبلا
...و جزء به اگر اما ، باشد ، كار در مصداقي تعيين اتفاقا هم اگر كه مينمايد اضافه اينك
در دگربار وضوح و روشني آن همه ميخورد ، عبارت كه تخصيصي با و رسيد خواهد فرياد به
.خزيد خواهد فرو ابهام از هالهاي
از شايد مطلب واگويهندارد رئيس و كارمند به اختصاص و عموميست عادتي هم مطلب تكرار
زمان طول در حتي ميشوند ، تكرار مدام زيادي كلمات.باشد گرفته ريشه گوينده حافظه ضعف
نقصان دليل به مورد اين كه نيست بعيد اما ميخورد ، دور دائما حرف و است ثابت معاني
كه كند يقين تا كند تكرار قدر آن بايد را درست حرف آدم بالاخره.باشد گوشكنندگان
.است شنيده كاملا شنونده
شاعر كه فارسي زبان اين بالاخره.ميدانند مسلط فارسي زبان دانش در را خود ايشان جناب
:گفته
هند طوطيان همه شوند شكن شكر
(5)ميبرند بنگاله به كه قندپارسي زين
بعد.بياورد كم هند طوطيان با قياس در كسي است بعيد كه باشد ساده و عادي و ملموس آنقدر
صحيح شناخت ملكه لابد شده ، شنيده يا گفته سخن الفاظ بدين كه عزت با عمر سال از 40 ، 50
از شده ، سخنور زبان بدين سالها كه را كسي كه انصافيست كم اين و است داده دست غلط از
همگي بوم مرزو اين نفوس ميليون هفت و شصت بالاخره بدانيم ، خالي مادرياش زبان در تخصص
كتاب ابتدايي بسيار قواعد كسي اگر حالا آموختهاند ، را زدن حرف فارسي مادرهايشان از
ميكنم؟ غلو ميكنيد خيال !نيست عيب كه باشد نداشته حافظه در را دبستان پنجم سال فارسي
را (6)"حصاد" كلمه معني يا ديكته ميليون هفت و شصت آن از چهقدر كه ميكنيد فكر .ابدا
ميدانند؟
را "امري" جمله رئيس جمله ، آقاي انواع اندي و چهل ميان از فارسي زبان دستور مضامين در
اگر گذشته اين از.ميآيد خوشاش نهي و امر فعل از كلي طور به.ميداند كارآمد بيشتر
ديگر افعال همه از مستقبل و مضارع فعل نكرد ، ايجاب را نهي يا امر جمله كه بود موقعيتي
يا آينده در فردا ، مثل -آينده زمان قيد سياق همين به.دارد بيشتري بسامد ايشان زبان در
.دارد را مستقبل و مضارع فعل اقتضاي -زودي به
سخنراني در او چيرگي:ميگويد همكاران از تعدادي حضور در را حرفهايش اصولا رئيس آقاي
دارد ، كاري كسي با وقتي ايشان كه ميافتد اتفاق كمتر.برميگردد مدام تمرين همين به
كارمندي به بخواهد اگر بزند ، را حرفهايش دوستانه و بكشد كناري به را او تنها و يكه
به حضور كه باشند داشته عنايت آقايان:ميگويد جلسه در غالبا نيا ، سركار به دير ;بگويد
محترمانه جمله اين نظر مورد كارمند اگر و دارد سودمند بسيار نتيجهاي كار محل در موقع
مشكل اين دچار ما نبايد:ميگويد رئيس بعد جلسه در بيايد ، ديرتر بازهم و بفهمد دير را
آن بيايد ، دير كارمند اگر هم باز.بشويم برخورد نيازمند آمد و رفت در نظم براي كه باشيم
رفت بابت از نميخواهد دلمان ما واقعا:ميگويد جلسه در و ميشود قلم به دست رئيس وقت
مشكلات انشاءالله داديم ، پرونده در درج بدون اخطاري بار اين بيايد ، كسي به فشاري آمد و
در.ميكنند پرهيز مستقيم رويارويي از ايشان جناب كه است آن مسلم قدر دستآخر.گردد حل
فردي مخاطب ايشان ديگر قضاياي در.است مطرح دادن دستور و كاري بحث صرفا حضوري مواجهه
و ميزند حرف جمعي و صورتكلي به كند ، مذاكره وي با مستقيما كه نميكند حساب آدم را
.باشد عاقل بايد شنونده
رسمي فضا و باشد نداشته صميميت فرد اگر كه دارند رسمي ايرانيان ديگران با گفتن سخن در
اين.آمديد كه شما:ميگويند مثلا ميدهند ، قرار مخاطب جمع ضمير به را فرد باشد ،
رئيس آقاي اما است ، احترام افاده براي جمع ضمير الان.ميشود گفته نفر يك درباره جمله
زيردست كاركنان مورد در.ايرانيست رسم اين پيرو خود از بالاتر مراتب سلسله در فقط
نحوه اين كه باشيد داشته توجه منتهي.ميكند تبعيت مفرد شخص ودوم "تو" لفظ از اصولا
ضمير به را همديگر نفر دو هر يعني ;است دوطرفه صميميتباشد ، نشاندهنده اگر استعمال
باربه يك حتي كه داريد جرات شما مگر اما.نيست طرفه يك ميخوانند ، مفرد شخص دوم
شما رئيس هميشه نه قبيل؟ اين از جملهاي يا!بودي گفته قبلا خودت تو بگوييد ، رئيستان
سپهري سهراب كه است ، همانطور شاعرانه اطواري "شما" لفظ اصولا.ميكند خطاب"تو" را
;است گفته
(7)شما ميگفت سوسن گل ديدمبه شاعري
رئيس سرجمع.شود زده حرف شما شما ، آنها با كه ندارند وزني قدر آن ديگر آدمهاي هم بعد
.لاغير و بخواند تو ، تو را همه ميتواند
.باشد گرفته پا رابطه بدون سرورياي هيچ نميرسد نظر به ;است روابط رياست در اول حرف
با رئيس باز ، با باز كبوتر ، با كبوتر" مصداق به.پيچيدهاست كاملا قضيهاي رابطه
قبول از قبل سالها به مطمئنا فرادستان با دوستيهايش سوابق دارد ، روسارابطه
اينكواجد كه است بوده نشسته قبلا فرادستان چشم در كلي بهطور.برميگردد مسئوليت
بشناسيدش ، پيش از كه ميدهيد مسئوليت كسي به هم شما هست ، هم طبيعي.كفايتتصديست
اين ، از گذشته.است گذشت غيرقابل شرط قبلي شناسايي.كارگماردن به ناشناسرا آدم نميشود
رئيسي هر.شد نخواهد كسي خور رياستدر ابداميز مياننباشد ، در دوستياي اگر
.است داشته عاليتر مقامي با عيار تمام و وثيق ارتباطي شدن رئيس آغاز بالاخرهدر
رئيسي بخواهيد شما اگر.است متصور بالاتر به نسبت مريدانه ارادت بر رياست ديوار زيرساخت
خالص ارادتمندان و شفيق دوستان سابق ، آشنايان كه است بديهي ميكنيد؟ برگزينيدچه را
.باشد شده شناخته كه واميگذاريد كسي به را خود حساس كار هم شما ترجيحدارند ،
;است قرار اين از رويكرديمنحصرا چنين فوايد
با پيوند در را خود منافع و است اسرار محرم است ، پردهپوش و امين شده ، شناخته آدم يكم ،
است ، حساس شدت به باشد ، كار صاحب متوجه خسارتي كه جاي بدان لذا ميبيند ، مال صاحب منافع
داشته بالاتر الطاف پاس كه ميكند ايجاب اين و نيست جوانمردي روش نمكناشناسي بالاخره
.كند پردهپوشي نمود ، روي نقصي احيانا اگر و ماند محفوظ اسرارش شود ،
اقتضا دوستي روش كند ، تصميم اتخاذ راسا كسي كه نميگذارد رفاقت و آشنايي سابقه دوم ،
نظر اگر احيانا كني ، نظر كسب و بازگويي رفيق با را كاري آن هر چون و چند كه دارد
تكيه شخصيات و عقلفردي بر صرفا و كني اهتمام بدان داشت ، وجود تصحيحي تكميلييا
.نكني
تكليف كسب عاليتر مقام از جزييات در حتي همواره رئيس كه است آن رهيافتي چنين جمع حاصل
و باشد ، تغييرات داده خودش هم را چارچوباوليه فرضكه به و است فرامين مجري ميكند ،
.دارد منت ديده به ميكنند ، تجويز مقامات كه را تصحيحاتي
شما دوست اگر دارد ، بيشتري شنوي مرتبطينحرف و دوستان از آدمي.فرمانبريست سوم ،
جان و دل رااز دوستاش فرمان آدمي.نيست چندشآور و زمخت كاري فرمانبري كند ونهي امر
.است آسانتر كاري هم فرمانبري باشد ، رياست منشا رابطه اگر پس ميپذيرد ،
حتي.باشد مردم منظر و مرعي در كه آن بويژه است ، آدم خود حيثيت رفيق ، چهارم ، حيثيت
از كردن جفت كفش و تواضع نمودن.كند جفت هم را دوستاش كفشهاي بايد آدمي آمد ، اگرپيش
را خود رفيق آدمي كه دارد عيب چه.دل سويداي از و مريدانه همرابطهاي آن خيزد ، رابطه
از او با و سخنشندود ميان در شمرد ، واجب را او احترام يابد ، اوعز از و نشاند صدر بر
كند؟ جفت هم را كفشهايش حتي آمد پيش اگر و گويد تكليفسخن كسب و تاييد و تواضع سر
و حرص موش دوستانش ، روي در آدمي.گيرد پر و بال توقع ، كه نميگذارد قبلي رابطه پنجم ،
اگر.كند مطرح را خودش خواستههاي كه ميكشد خجالت اصلا ميزند ، افسار را روباهطمع
خود زيردست بالاتر ، مدير مقام البتهميكند صرفنظر رفيق روي گل به باشد ، گرفتاريهم
رياست همين خود باشد ، وانگهي او مسائل با بيگانه كه نيست طوري اين ميكند ، درك را
كه نيست رابطه و رفاقت شان همدر قضايا باقي است ، نبوده ناچيزي كردنامتياز واگذار
.شود بزرگ
فردا كه كند رئيس را كسي بايد آدمي عاقبت و رفاقتاست ميوههاي شكرين از بودن توقع بي
پس باشد ، نداشته او با طلايي سكههاي ماشيني ، خارجي ، سفر زميني ، دلاري ، پولي ، مشكل
كار در توقعي هيچ يعني ;ميآورد پديد را محاسن اين همه جاني رفاقت و ديرين آشنايي
.بود نخواهد
آن فرع كه كار ندارد ، دريغ رفيق راه در راه سر آدمي.ميدود كار دنبال خود رفيق ششم ،
انجام شخصياش نيازهاي تامين براي دارد انگار كه ميكند پيگيري چنان را كارها.است
يا برادر خويش ، و قوم رفيق ، وقتي.است متصور رفقا براي فقط كاركردن قبيل اين ميدهد ،
را كار اخلاص سر از چنان نباشد ، روا شك او كردن كار در كردي ، نصب كاري به را خودت خواهر
اين بيگانهاي هيچ آيا ميزند ، غنج خوشي از دلت كه ميدهد انجام و ميپندارد خود آن از
دهد؟ كار به دل طورحاضراست ،
اين از و هستند هم من دشمنان من ، دوست دشمنان هستند ، هم من دوست دوست ، دوستان هفتم ،
كند ، اواحترام را كه هر است ، خود از بالاتر روابط تابع رئيس آقاي ديگر روابط كه جاست
شده تعيين كند ، معين او را كه هر است ، شده پذيرفته توصيهكند ، او را كه هر است ، محترم
.بندد صورت دلگشايي روابط چنين كه است بعيد شود ، داده سمت غيردوست ، اگر..و است
ميكند ، حل آنان با را مشكلات ميگذارد ، درميان دوستان با را خود امورات رئيس آقاي
رفيقانه را گرهكارها و دوستانند ديگر جاهاي در تراز هم روساي باشي ، رئيس وقتي بالاخره
را نتيجه شفيق دوست از ميرود وپيكي ميخورد دور بروكراسي تلفن يك با ميگشايند ،
موقع به لااقل دارد ، ربط ديگر جاهاي به كه كارهايي نباشد ، روابط اگر.ميآورد و ميگيرد
.نميشود انجام
رئيساش وقتي را ديگر جاهاي كارهاي كه دارد اقتضا روابط و رفاقت و بزرگواري ديگر طرف از
چه نيست ، دريغي بگذاري ، اختيار در را خود نيروهاي كه اين از حتي.شود است ، انجام دوست
در بستاني بده ، اصولا وانگهي.است يكي همه ديگران ، حوزه كارهاي چه خودمان ، حوزه كارهاي
است مشكلات حلال رابطه پس تو ، براي او فردا ميگذاري ، مايه او براي تو امروز است ، كار
.ذكرنيست درخور چيزي شخصي كار ريز خرده يابد ، نظم بازي رفيق با كارها اگر و
.برود سر رئيس آقاي حوصله است ممكن شود ، بس مقدار همين به خوب
حقي مرتضي سيد
;مثنوي ابيات اين از مستفاد -1
ميبرند روزگارم كه او گويد
سودمند روزگار ندارد خود
خلق برآوردند كارم از گويد
(سوم دفتر)حلق به تا جانش ست بيكاري غرق
كدكني شفيعي محمدرضا استاد از غزلي مطلع -2
مطلع با غزلي حافظ ، از -3
تيزهوش كارداني پنهان گفت من با دوش
ميفروش سر كرد نشايد پنهان وزشما
.نجفي ابوالحسن استاد "ننويسيم غلط" كتاب به كنيد نگاه آن صحيح شكل و كلمات اين براي -4
غساله سلاسه با بحث وين ميرود لاله و گل و سرو حديث ساقي مطلع با غزلي حافظ ، از -5
ميرود
آن معني كه كسانيست براي ماخذ اين ببخشيد) دبستان پنجم سال فارسي كتاب به كنيد نگاه -6
(نميدانند را كلمه
سپهري سهراب آب ، پاي صداي كتاب ، هشت -7
آهنين اراده با پسري
ايرن8 و ساله خود ، آندره6 فرزند دو كه ژوئيه1997 ، سوم روز باتيسان ، خانم و آقا
آنان به آندره شب ، ساعت10 در بازگشت هنگام بودند ، برده آتشبازي تماشاي به را ساله ،
او كه خواست مادرش از و بايستد نميتواند ديگر و ديده صدمه پاهايش ميكند احساس كه گفت
بود بازيگوش و فعال اندازهاي به.برود راه آهسته حتي آندره كه نداشت سابقه.كند بغل را
.ميشد خانه وارد اسكيت با ناهار ، صرف هنگام كه
او و داد تيلنول قرص يك او به است ، گرم حد از بيش آندره بدن ديد وقتي ربكا ، خانم مادرش ،
شده مبتلا انفلوآنزا به آندره كه ميكرد فكر اسكات ، پدرش ، و داد قرار رختخوابش در را
.است
را موضوع و شد نگران سخت وي پريده رنگ ديدن با مادرش و نشد بهتر آندره حال بعد روز صبح
پيشنهاد و دانست ويروس را آندره بيماري منشا او و داد اطلاع خانوادگيشان اطفال پزشك به
روي اسكات كه بودند نكرده حركت هنوز.ببرند هاسبرو كودكان بيمارستان به را وي كه كرد
.كرد مشاهده را قرمزرنگي نقاط آندره شكم و سينه
.كرد جلب را آندره معالج پزشك ليناكيس ، جيم توجه رنگ قرمز نقاط اوليه ، معاينات هنگام
اين و نميدهند رنگ تغيير فشار اثر در كه كرد مشاهده و داد فشار را قرمزرنگ نقاط او
ديده نيز رنگ زرشكي نقاط تعدادي ضمنا.دارد وجود خونريزي جايي در كه بود آن نشانه
.بود خوني شديد عفونت علامت هم اين كه نميكرد تغيير فشار اثر در هم آنها رنگ كه ميشد
بالقوه و نادر بيماري يك كه شده مبتلا مننگوكوكسمي به آندره كه دريافت فورا ليناكيس
كردن عطسه سرفهكردن ، بوسيدن ، طريق از مذكور بيماري.ميباشد خون عفونت از ناشي كشنده
است باكتري همان آن منشا و ميكند سرايت ديگري به يكي از مشترك ليوان يك از نوشيدن يا
-را مبتلا شخص ساعت چند عرض در ميتواند مننگوكوكسمي.ميشود مننژيت به ابتلا سبب كه
.درآورد پاي از -نگيرد يا گيرد قرار درمان تحت خواه
تماس مواقع در دستياران و پزشكان كه است بيماري اين بودن مسري دليل به كه شد متوجه ربكا
اعتقاد بيشتر آنان ميگذشت ، كه ثانيه هر.ميكنند استفاده ماسك و دستكش از آندره ، با
دليل همين به.مرد خواهد آندره نزنند ، دست كار چند انجام به چنانچه كه ميكردند پيدا
و قلب ضربان ميزان و گرفتند اندازه را آندره خون فشار ابتدا آسيبشناسي بخش كاركنان
نيز را خون اكسيژن اشباع درجه و دادند نمايش مونيتور صفحه روي را وي تنفس دستگاه
آندره براي "ياكسون سفتر" نام به را قوي آنتيبيوتيك يك همچنين آنها.كردند اندازهگيري
تراوش ، حال در عروق مقابل در وي بدن ايمني سيستمدادند قرار استفاده مورد و تجويز
در آندره ، بدن.باشد داشته التيام به نياز بريدگي يا شكاف كه ميكرد عمل مواقعي همانند
براي اغتشاش حالت در كه را ، خون لختهكننده عوامل و پلاكتها از سيلي وضعيت ، بدين واكنش
لختهها اين چون و بود انداخته راه به ميكردند ، تلاش سختي به كوچك لختههاي ايجاد
و پاها نتيجه در ميساخت ، متوقف آندره پاهاي و دستها سمت به رگها در را خون جريان
.ميشدند سردتر دم هر دستهايش
.است گرفته قرار وخيمي شرايط چه در فرزندشان كه نميدانستند هنوز باتيسان خانم و آقا
آزمايش مجبوريم ما":گفت او به و فراخواند انتظار اطاق به را آندره پدر ليناكيس ، دكتر
اين.است شده مبتلا مننگوكوكسمي به آندره كه هستم مطمئن من ولي.كنيم تجديد را خون
".كنم تضمين را وي ماندن زنده نميتوانم من دليل ، همين به و است خطرناك خيلي بيماري
"است؟ ممكن چطور":پرسيد سرانجام بود ، شده منقلب كه اسكات ،
پزشكان اينكه وجود با رو ، اين ازميكند عمل سريع خيلي مننگوكوكسمي":داد پاسخ ليناكيس
هستند ، باكتري اين محصول كه سمومي بردهاند ، بين از را بيماري مولد باكتري احتمالا
هيچكس ميپذيرد ، پايان نبرد اين زماني چه اينكه.هستند فعال آندره بدن در هنوز
كاملا بگذارد ، درميان وي با را واقعيت تا برگشت ربكا نزد اسكات هنگاميكه".نميداند
.بود شده خرد
در و يافت انتقال يو.سي.آي بخش در جداگانهاي اطاق به آندره بعدازظهر ، ساعت5/12 در
و دستها.گرفت قرار معاينه مورد "كلينمان مونيكا" نام به مسئول پزشك توسط بخش اين
از بعضي كه شد متوجه كلينمان بهعلاوه ، .ميزد ضعيف او نبض و بود شده سرد پاهايش
آنچه يعني.ميكنند رشد است ، بيماري اين خاص كه زماني از زودتر آندره ، سينه روي لكههاي
آندره اينكه از ضمنا.ميدهد رخ دقيقه چند مدت در بكشد ، طول ساعتها بايد معمولا كه
كلينمان ، گمان به.بود شده شگفتزده گويد ، پاسخ وي سوالات به ميتوانست كه بود قوي چندان
وضعيت او ، نظر به.ميشود محسوب بيماري بر غلبه در ناشناخته عاملي بيمار ، هر شخصيت
احساس را وظيفه اين او و بگيرد صورت كوتاه زماني در كارهايي كه ميكرد ايجاب آندره
دليل همين به.نمايد آماده را آنها و دهد قرار جريان در را آندره مادر و پدر كه ميكرد
ساخته ما از كه كاري هر داريم قصد و است بحراني و وخيم بسيار آندره شرايط":گفت آنها به
".شود بدتر هست ، اينكه از او وضع كه دارم ترديد اما.دهيم انجام وي است ، براي
"مرد؟ نخواهد آندره آيا":پرسيد ربكا
از احتمال براي بايد اماشما.برد خواهيم كار به را خود سعي نهايت ما":داد پاسخ كلينمان
".باشيد داشته او ، آمادگي دادن دست
خواهد مشاهده كه را آنچه ميكرد سعي كس هر.شد حكمفرما انتظار اطاق در كامل سكوت لحظاتي
.كند درك كرد ،
گيج و پريشان.بود يافته تغيير وي روحي وضع بازگشت ، آندره اطاق به كلينمان هنگاميكه
گردش ميكرد ، زيرا تنفس زحمت به.ميداد حركت طرف آن و طرف اين به مرتبا را سرش و بود
به كلينمان رو ، اين از.نميرسيد وي بدن اعضاي به كافي اكسيژن و بود شده مختل او خون
قدري بايد ابتدا اما.برد اكسيژن چادر زير به بايد را او كه كرد اعلام آندره مادر و پدر
تا يعني -دارد قرار اكسيژن چادر زير كه زماني تا "كما" حالت كه ميشود موجب اين.بخوابد
.ادامهيابد -هفته چند
"مرد؟ نخواهد او آيا":پرسيد دوباره ربكا
مرد ، نخواهد كه بگويم و كنم نگاه شما چشمان در بتوانم هنگاميكه":داد پاسخ كلينمان
".كرد خواهم را اينكار
ميخواهيم ما.كند كمك تو به ميخواهد پزشك.هستي مريض خيلي تو":گفت آندره به ربكا
و پدر".باشد شده بهتر خيلي حالت ميشوي ، بيدار كه موقعي تا بخوابي قدري تو كه بگذاريم
بار آخرين اين كه نميدانستند ميرفتند ، بيمارستان راهرو طرف به هنگاميكه آندره ، مادر
.نه يا ميكنند صحبت فرزندشان با كه است
به و شده كبود پاهايش عليالخصوص.بود شده پوشيده زخم از بدنش و كرده باد آندره اكنون
به ربكا دليل ، همين بهميرسيدند نظر به اسفنجي شيئي شبيه كه بود شده متورم اندازهاي
كه همانطور و پرداخت آنها دادن ماساژ به شود ، بهتر آندره پاهاي در خون گردش آنكه اميد
مرا خواسته اين اگر.نگاهدار زنده من براي را او خدايا":ميكرد دعا ميداد ، ماساژ
".كرد خواهم تحمل باشم ، آن قبول به مجبور كه را ديگري چيز هر كني ، اجابت
اصلا خون زانوها زير در كه ميداد نشان استخوان عكس آندره ، شدن بستري روز چهاردهمين در
را آندره معالجه مسئوليت كلينمان ، دكتر بعداز كه -مورين مليندا دكتر نظر.ندارد جريان
فساد) غانقاريا" به ساقهايش اينكه دليل به عمدتا آندره كه بود اين -بود گرفته عهده بر
خاطر به مجبورند پزشكان شرايطي چنين در و داشته قرار شديد تب در شده ، دچار "(استخوانها
.كنند قطع را او پاي دو هر بيمار ، زندگي نجات
كه همينطور اسكات ، رفتند بيمارستان باغ به بودند ، خورده تكان آندره ، كه مادر و پدر
با و ميشتافت خانه خارج به هميشه آندره خدايا ، ":ميكرد نياز و راز خدا ميزد ، با قدم
را كودكان ساير بازي ويلچر ، در بود خواهد مجبور حالا اما.ميگذاشت مسابقه دوستانش
از را پاهايش بايد او بگويد فرزندش به چگونه كه داشت دلهره و هراس ربكا ".باشد نظارهگر
.شكست خواهد معصوم كودك اين قلب مسلما بدهد ، دست
را جراحي عمل بود قرار كه را ، داماتو چارلز دكتر عمل ، از قبل شب باتيسان ، خانم و آقا
محفوظ كودك زانوهاي اگر كه ميكردند فكر چون و كردند ملاقات دهد ، انجام آندره روي
سعي كه كردند خواهش جراح از بود ، خواهد رفتن راه به قادر مصنوعي اندام با بماند ، آندره
و بتواند كه آنجا تا كه داد قول جراح.دهد نجات را كودكشان زانوهاي حتيالمقدور كند
.كرد خواهد حفظ را آندره پاهاي قسمت كوچكترين باشد ، نشده فاسد استخوان
عمل انجام به نسبت آندره مادر و پدر نظر از تا آمد بخش به بعد روز صبح كلينمان دكتر
مطمئن خطر رفع از وقت هر كه بودم گفته شما به":كرد تاكيد و نمايد حاصل اطمينان جراحي
كه بگويم و كنم نگاه شما درچشمان كه است آن وقت اكنونگفت خواهم شما به شوم ،
".است گذاشته سر پشت را مرگ خطر آندره خوشبختانه
وي مادر و پدردادند انتقال عمل اطاق به را آندره بخش ، كاركنان بعدازظهر ساعت2 در
از پرستاري بعد ساعت دوميكردند دعا فقط و نشستند انتظار به دوستانشان و خانواده با
توانستهاند و كردهاند تمام را پا يك جراحي عمل كه گفت شدو خارج عمل اطاق
مجددا پرستار تا كشيد طول ديگر ساعت يك.نگاهدارند را آندره زانوي زير دهسانتيمتر
پايان به موفقيت ميزان همان با نيز آندره ديگر پاي جراحي عمل كه داد مژده و آمد بيرون
.است رسيده
نفس توانست دوباره درواقع ربكا بهطوريكه.نداشت اندازه و حد آندره مادر و پدر خوشحالي
چادر زير از را وي پزشكان و گرديد تثبيت آندره جسماني وضعيت بعد روز چند طي در.بكشد
.ساختند خارج اكسيژن
از آزاد هواي در تنفس براي آندره مادر و پدر كه ژوئيه ماه هفتم و بيست روز عصر
به آندره كه آورد خبر دوستانشان از يكي لحظه همين در درست بودند ، آمده بيرون بيمارستان
.است آمده هوش
بود گشوده حدي به را چشمانش او شدند ، وارد آندره اطاق به باتيسان خانم و آقا هنگاميكه
.باشد شده بيدار عجيب خواب يك از گويي كه
"است؟ چطور حالت عزيزم پسر":گفت و گرفت آغوش در را او مادرش
.است آمده پاهايش سر بر چه كه نميدانست هنوز آندره اما
در و شدند وارد او اطاق به مادرش و بود ، پدر آمده هوش به آندره آنكه از بعد روز چندين
.بستند را
او براي و ".كنيم صحبت تو با افتاده كه اتفاقي درباره ميخواهيم عزيزم":گفت مادرش
بايد آندره كه كرد تاكيد و كنند قطع را او پاهاي شدند مجبور پزشكان چرا كه داد توضيح
.باشد داشته جديدي پاهاي
".باشم داشته ميخواهم را خودم پاهاي مامان ، من":ميگفت مرتب و گريست سختي به آندره
".نميكردند كار..تو براي ديگر...تو پاهاي.عزيزم نميتواني تو":گفت مادرش
.بگيرد را خود گريه هقهق جلوي تا ميداد كوتاه جوابهاي عمدا ربكا
"بروم؟ راه دوباره ميتوانم آيا":كرد سوال مدتي از بعد آندره
انجام خواستهاند ، كاري هر كه شنيدهام داستانهايي بچهها از.پسرم البته":گفت مادرش
".دادهاند
كرده كار بسياري آسيبديده كودكان با تاكنون هاسبرو ، بيمارستان توانبخشي سرويس كاركنان
قرار آنها توانبخشي برنامههاي تحت ضعيف حد اين به تا كودكي نداشت سابقه اما بودند ،
خود تختخواب به معالجه جريان در آسيبديده كودكان اگر ميدانستند كه آنانباشد گرفته
آندره كردند پيشنهاد پزشكان به ميدهند ، دست از بيشتر هفته هر را خود توانايي بچسبند ،
.سازند رها بيمارستان تختخواب از را
صندلي روي را آندره داشتند قصد بيمارستان توانبخشي پرسنل هنگاميكه روزها ، از يكي
زير به نگاهي اينكه بعداز و كند نگاه پاهايش به خواست او ببرند ، جكوزي سالن به چرخدار
.باشد خورده يكه سختي به خود وضعيت ديدن از كه نميرسيد نظر به انداخت ، پارچهاي لفاف
.ترساند را او كمتر بعد ، به لحظه اين از دشوار ، آزمون اين
بهطوريكه.ميداد نشان خود از فزايندهاي ناهماهنگي علائم آندره اوت ، ماه اواخر در
ابراز خانه به رفتن به را خود تمايل طريق بدين آندره كردند تصور وي توانبخشي متصديان
بدين و كردند موافقت آنها ولي.بود زود هنوز اينكار پزشكان نظر از البته.ميدارد
.رفت خانه به و شد مرخص بيمارستان از سپتامبر ماه هفتم روز در آندره ترتيب
ميبايست چون اما.شدند آماده بيمارستان از وي شدن مرخص از پس روز چند آندره جديد پاهاي
آنها از نبود قرار چون.بودند مناسب ظاهر و پوشش فاقد هنوز يابند ، تطبيق نصب محل با
آندرهاز كه نميرسيد نظر به و نبودند بيش فلزي لخت ميله شود ، استفاده پا بهعنوان
.باشد خشنود آنها پوشيدن
به مصنوعي پاهاي از استفاده نحوه فراگيري براي روز پنج هفتهاي بود مجبور آندره اكنون
با ديگري كمك بدون بار اولين براي توانست وي كه بود اكتبر سيزدهم روز.برود بيمارستان
راه كاملا آنها با بتواند آندره كه بود لازم زمان ديگر ماه دو اما.بردارد گام آنها
.برود
.شود سوار را دوچرخهاش ميتواند وقت چه كه ميكرد سوال مادرش و پدر از مرتبا آندره
خواسته و ديده را آن بيماري از قبل كه هارلي مدل شبيه دوچرخهاي از استفاده براي هنوز
سوار قبلا كه را كوچكي زردرنگ دوچرخه دليل ، همين به.بود كوچك خيلي بخرند ، برايش بود
.كردند آماده برايش ميشد ،
پاهاي امابزند پا كرد تلاش آندره.راند جلو به و داد قرار زين روي را او ابتدا اسكات
دقيقه چند براي فقط پدرش كمك بدون توانست او بهزودي.ميخورد سر ركابها روي او فلزي
بزند ، پا اينكه بدون سرازيري در كه خواست آندره بعد ، .دارد نگاه زين روي را خود
جلو به را او آهسته و كرد مجهز بند آرنج و ايمني كلاه به را او پدرش.كند دوچرخهسواري
درآمد حركت به پيادهرو پائين سمت به مستقيما بعد اما.بود دل دو ابتدا آندره.داد هل
من پدر":گفت حال همين در و كرد گريه به شروع و خورد زمين و شد منحرف اصلي راه طرف وبه
خواهي حتما مدتي از پس":كه ساخت مطمئن را او پدرش ".شوم سوار را دوچرخهام نميتوانم
".شوي سوار توانست
تمرين روز هر تقريبا.پرداخت دوچرخهسواري به دوباره مصمم ، كودك اين بعد ، هفته يك
با ميخواست زمان هر و كند دوچرخهسواري متر چندين عادي بهطور توانست بهزودي و ميكرد
گرفت ياد را زدن پا تا كشيد طول ماهي چند.سازد متوقف را آن زمين روي پاهايش دادن قرار
.كند استفاده هم خودش اسكيت از شد قادر تدريجي آن از پس و
در شيب يك كرد تقاضا پدرش از كه رسيد آنجا به دوچرخهسواري براي آندره شهامت و جرات
ياد و كند تمرين نيز را دوچرخه با پرش بتواند او تا كند ايجاد او دوچرخهسواري مسير
.آورد چنگ به نيز را موفقيت اين بهزودي كه ميرفت و بگيرد
خانهاش در را او كلينمان دكتر بود ، گفته ترك را بيمارستان آندره اينكه از پس سال يك
در را او ساعات اولين است ، بازي حال در دوستانش با او ديد دكتر هنگاميكه.كرد ملاقات
اما برساند ، صبح به را شب آن آندره كه نبود مطمئن موقع آن در.آورد خاطر به بيمارستان
.است رفتن حال در خيابان پائين سوي به اسكيت ، بر سوار شجاع پسرك اين كه ميديد اكنون
بهطور اينچنين را خود كار نتيجه ميتوانند بهندرت پزشكان كه ميكرد فكر كلينمان دكتر
به خود كار دفتر در و گرفت آندره از عكسي روز همان.كنند مشاهده خود چشم به مستقيم
كار بدين چگونه و چرا كه بياورد خاطر به ميكند ، نگاه عكس اين به زمان هر تا زد ديوار
.است ورزيده مبادرت
ريدرزدايجست:منبع
الوندي كاظم رسول:ترجمه
برخي درباره مجلس به انتظامي نيروي گزارش
اخلاقي ناهنجاريهاي
گذشته روز نيرو ، اين مسئولان از برخي و انتظامي نيروي اجتماعي معاون:اجتماعي گروه
وضعيت از وگزارشي يافتند حضور شوراياسلامي مجلس فرهنگي كميسيون در
.كردند ارائه را ايران در واجتماعي ناهنجاريهاياخلاقي
خبرنگارپارلماني با گفتوگو در دوشنبه روز كميسيون اين مخبر شعردوست ، اصغر علي
انتظامي نيروي مسئولان جلسه ، اين در:گفت جلسه اين جزئيات خصوص در ايرنا
و پاساژها مبتذل ، لباسهاي بدكاره ، زنان شبانه ، پارتيهاي از عكسهايي و فيلمها
.دادند نشان پاركها
وزارت مجوز با كارها اين كه گفتند و كردند پخش قزوين در موسيقي كنسرت يك از فيلمي آنها
.ميشود انجام اسلامي ارشاد و فرهنگ
اماكن اداره به مربوط مساله اين كه گفتيم هم ما:افزود تبريز مردم نماينده
موزيسين ، تنها نه انتظامي ، نيروي اماكن اداره كه است دست در شواهدي.است انتظامي نيروي
.كند كنترل نيز را او موسيقي و شعر ميخواهد بلكه او ، صندلي و لباس
حفاظت درباره پرسشهايي كميسيون اين اعضاي ديروز ، جلسه در كه كرد خاطرنشان وي
مطرح ميشود ، مردم با كه برخوردهايي و انتظامي نيروي اماكن اداره و اطلاعات
.كردند
زيربنايي و جانبه همه و علمي برخورد بر انتظامي ، نيروي مسئولان:گفت شعردوست
انتظامي نيروي پشتيباني و عملياتي نيروهاي كيفيت و آموزش ارتقاي بانارساييها ،
نرسيده ايدهآل نقطه به هنوز اما است بهبود به رو وضعيت ، گفتند و كردند تاكيد
.است
از يكي عنوان به را انتظامي نيروي فرهنگي ، كميسيون اعضاي:داشت اظهار وي
ارتقاي بر و برشمردند كند ، راتقويت نظام به مردمي اعتماد ميتواند كه اهرمهايي
اصولي راهكارهاي اتخاذ جرم ، زمينههاي شناسايي حوزههاي در نيرو اين خدمات كيفيت
:كرد اضافه وي.كردند تاكيد مشهود جرائم با اصولي برخورد و جرم وقوع از جلوگيري براي
ديگري جلسات در امنيتي و اطلاعاتي اجتماعي ، حوزههاي در انتظامي نيروي عملكرد شد قرار
.گيرد قرار بررسي مورد مجلس فرهنگي كميسيون در
در انتظامي نيروي عمومي روابط توضيح
لباسشخصيها خبر مورد
عنوان با ديروز همشهري روزنامه در ايران دانشجويان خبرگزاري از نقل به خبري چاپ درپي
روابط معاون ذاكري حسن "ميآيند دوباره اما ميدهيم تحويل ميگيريم را شخصيها لباس"
:ميگذرد نظرتان از عينا كه است كرده ارسال توضيحاتي ناجا سياسي عقيدتي سازمان عمومي
اينجانب از نقل به جرايد بعضي در ومندرج محترم خبرگزاري آن سوي از منتشره مطلب به عطف
آن از يكشنبه 6/5/81 روز كه بوده قبل هفته يك به مربوط مذكور مصاحبه:ميرساند آگاهي به
نسبتا زمان گذشت از بعد مذكور خبر انتشار بنابراين.است گرديده ارسال مطبوعات به طريق
نظر به منطقي و صحيح عنوان هيچ به كشور در اجتماعي تحولات سرعت به توجه با و طولاني
از اقتباس با كه نموده پيدا انتشار ناقص و بريده صورت به اينجانب مطالب همچنين.نميرسد
به است شده دگرگون آن محتواي و معنا و گرديده درج جرايد در نادرستي و متفاوت تيترهاي آن
قضايي مراجع به و ميگيرد را مجرمان انتظامي نيروي" بر مبني اينجانب جمله مثال عنوان
نيروي به ارتباط ديگر ميشوند ديده شهر سطح در دوباره اينافراد اگر ميدهد ، تحويل
اما ميدهيم ، تحويل ميگيريم ، را لباسشخصيها" عنوان تحت جرايد بعضي در "ندارد انتظامي
"چرا؟ بپرسيد قضايي مراجع از" نادرست و تكميلي جمله با جرايد بعضي در و "ميآيند دوباره
اصلي جمله و ميباشد كذب جمله اصل اينكه به عنايت با لذا.است شده درج تيتر عنوان به
و پاسخ انتشار به نسبت فرصت اولين در است خواهشمند ، بود شده مشروط اگر كلمه با نيز
.فرمايند معمول را لازم اقدام مطبوعات قانون مطابق خبر ، تصحيح
طرح بيانكنندگان به قضائيه قوه هشدار
عفاف خانههاي
ارزشهاي نافي آنرا "عفاف خانههاي" طرح در دخالت رد ضمن قضائيه قوه:اجتماعي گروه
طرح انتشار پي در:كرد اعلام قوه اين عمومي روابط.دانست خانواده مستحكم بنيان و معنوي
طرح اطلاعيهاي ، انتشار با قضائيه قوه عمومي روابط مطبوعات ، سطح در "عفاف خانههاي"
انحراف در سعي موارد اينگونه بيان با كه افرادي به نسبت و دانسته اعتبار فاقد را مذكور
.داد هشدار مينمايند اذهان تشويش و
كارشناسي آزمون ورودي كارت توزيع زمان
نور پيام دانشگاه ارشد
دانشگاه فراگير دوره ارشد كارشناسي آزمون ورودي كارت:تهران - ايران دانشجويان خبرگزاري
.ميشود توزيع پذيران دانش انتخابي مراكز در جاري ماه مرداد و 16 نور 15 پيام
جاري ماه مرداد و 18 نور 17 پيام دانشگاه ارشد كارشناسي مقطع فراگير دوره ورودي آزمون
.ميشود برگزار
مردادماه آزمون در شركت گذشتهبراي اسفندماه تا 28 كه است پذيراني دانش براي آزمون اين
اصل داشتن دست در با ميتوانند پذيران دانش.كردهاند واحد انتخاب و ثبتنام 81
نوشته آن پشت در را خود انتخابي رشته و مختصات كه xعكس34 قطعه عكسدار ، يك شناسنامه
وقت پايان تا واحد ، انتخاب و ثبتنام به مربوط بانك پست قبض يا بانكي فيش اصل و باشند
.كنند مراجعه مربوط انتخابي مراكز به خود كارت دريافت براي اداري
روشني كشور در نشريه هر چراغ خاموشي
مرزهاست سوي آن در اطلاعرساني چراغ
توقيف به نسبت بود ، ارشاد وزارت مطبوعاتي معاون زماني خود كه بورقاني:اجتماعي گروه
در كه ميداند چراغي خاموشي تاييد را نشريه هر توقيف او ميكند ، خطر اعلام مطبوعات
.ميكند روشن را ديگري چراغ دسترس غيرقابل و دورتر جايي در مقابل ،
درباره -اسلامي شوراي مجلس رئيسه هيات سخنگوي و تهران مردم نماينده -بورقاني احمد
امنيت كميسيون رئيس نوروز نشريه مسئول مدير:گفت ايسنا خبرنگار به نوروز روزنامه توقيف
و مردم راي مختلف فيلترهاي از كه افرادي صالحترين از يكي يعني است ، خارجي سياست و ملي
شوراهاي در و است شده انتخاب مسئوليت اين براي و كرده عبور ملي امنيت كميسيون اعضاي راي
ملي امنيت و منافع با و دارد حضور است ملي امنيت و خارجي سياست حوزه در كه مختلفي
بر نيز را روزنامه يك مسئوليت كه فرد اين حال.ميكند دفاع آن از و است آشنا كاملا
اين كه زماني در هم آن ميشود ، محكوم آشوب به تشويق و نظم در اخلال جرم به دارد عهده
در كه كند قانع را آنها ميكوشد كه است طرفهايي با مذاكره ماموريتش از بخشي مسئول مقام
قانون چارچوب در انتقاد امكان است ، ميسر قدرت نقد امكان دارد ، وجود بيان آزادي ايران
.كنند فعاليت ميتوانند احزاب و افراد و مطبوعات و دارد وجود
پارلمان از عاليرتبهاي هيات ميزبان ملي ، امنيت كميسيون اعضاي گذشته هفته:افزود وي
رئيس باز دوشنبه ، روز و بود فرهنگي مسايل درباره مباحث از عمدهاي بخش و بودند اروپا
در ميردامادي حالا دارد ، ملاقات اروپا اتحاديه خارجي روابط مسئول با ملي امنيت كميسيون
براي ما و ميشود مواجه زندان حكم با خود كشور ملي امنيت از دفاع براي تلاشهايش بحبوحه
اروپا اتحاديه خارجي روابط كميسر با چگونه ميردامادي آقاي داريم؟ پاسخي چه تعارض اين
داد؟ خواهد پاسخي چه ايران وضعيت درباره او پرسشهاي برابر در و شود روبرو
حوزه در كلان نگاه كه ميدهد نشان اتفاق اين:كرد تصريح ملت خانه در تهران مردم نماينده
تاكيد با وي.ميشود جدي كمتوجهي كشور كلان منافع و حساسيتها به و ندارد وجود مطبوعات
جاهايي در بايد بيان آزادي اصل:افزود بيان ، آزادي در عادي و اساسي قانون صراحت بر
آن براي ويژهاي جايگاه منظر اين از و است آن تجليگاههاي از يكي مطبوعات كه شود متجلي
.نيست مستثني امر اين از نيز ما جامعه ميشود ، گرفته نظر در جوامع در
فرودها و فراز همه رغم به خوشبختانه:گفت مطبوعات فعلي وضعيت درباره رئيسه هيات سخنگوي
كه فراواني فشارهاي چه اگر.هستيم مطبوعات گسترده فعاليت شاهد همچنان ما فشارها همه و
در اما شود ، دشوارتر كشورمان در مطبوعاتي فعاليت كه شده موجب ميشود وارد حوزه اين بر
نفع به مطبوعات آزادي كه شد خواهند قانع روزي هم مطبوعات آزادي مخالفان حتي كلان ، نگاهي
.بود خواهد هم آنها
شكايتهاي و فشارها مشكلات ، دليل به مطبوعات حوزه در كاستيها از بخشي:كرد خاطرنشان وي
.است روشن همه براي خودسانسوريها مفهوم و است درك قابل مطبوعات از حرفهاي شكات مرتب
اصلي و رفيع جايگاه و پايگاه به را مطبوعات قانوني ، چارچوبهاي رعايت با ميتوان اما
مطبوعات كه كرد كمك و كرد نزديك عمومي آموزش و اجتماعي نظارت كاركرد به و اطلاعرساني
.باشند جامعه در اوضاع بهبود موجب خود ، شاداب و سالم فعاليت با بتوانند
اين:گفت و دانست مطبوعات براي بيشتري محدوديت داراي را مطبوعات فعلي قانون بورقاني
با دقيق هم قانون همين با اگر معتقديم ما كرد ، اما دشوارتر را مطبوعاتي فعاليت قانون
خبره حقوقدانان بيشتر مثلا.باشيم نبايد فشار اين شاهد ما باز شود ، برخورد مطبوعات
را مطبوعات نميتوان آن و 13 مواد 12 و تاميني اقدامات قانون با كه كردهاند تاكيد كشور
آن وارد بايد قانون آن با تنها دارد را خود خاص قانون كه حوزهاي در بهويژه كرد توقيف
به دست تاميني اقدامات قانون به تمسك با قضايي دستگاه كه ميبينيم متاسفانه اما شد حوزه
حقوقدانان و ششم مجلس اكثريت مخالفت و اشكال و ايراد با كار اين و ميزند مطبوعات توقيف
.شد مواجه
|