زمين گوش چهار هوا گوش دو
40_ تندرستي بحران
دستاورد
زمين گوش چهار هوا گوش دو
برديك آلن
اللهي فيض كاوه:ترجمه
.است "ژيرو و اشتراوس فرار ، " انتشارات براي طبيعت درباره كتابي نوشتن مشغول Alan Burdick
شنوايي ابزار است ممكن پا فيل ، براي آن براساس كه ميدهد خبر پژوهشي از زير متن در وي
.باشد نيرومندي
پستانداران سالن در ساعتها ، از پس آمريكا طبيعي تاريخ موزه ترك هنگام به هرازگاهي ،
از عدهاي.كردهاند اشغال را تالار مركز آنها.ميكنم عبور فيلها كنار از آفريقايي
علفزار يك و آنها و من از غير.شده تاكسيدرمي وضعيت در ابد تا عريض ، سكويي روي آنها ،
است من گامهاي صداي موجود ، صداي تنها.است خالي تالار چشمشيشهاي ، سمداران استوايي
.ميشود تقويت حدي تا فيلها عظيم جرم وسيله به ميرسد نظر به كه
تازگي به تنها اما داشتيم ، بيكلام گفتوگويي يكديگر با همواره فيلها و من يعني ما ،
فهميدهاند دانشمندان كه سالهاست اكنون.دارند گفتن براي چيزي چه آنها كه دريافتهام
دريافت حد از پايينتر بسيار كه ميكنند برقرار ارتباط يكديگر با فركانسي در فيلها كه
ميتوانند هوا طريق از انتشار با صوتي آواهاي اين.هرتز حدود 20 در يعني است انسان گوش
گوشهايش شنونده فيل بهتر ، دريافت برايبرسند دورتر كيلومتر فاصله 8 در ديگر فيل يك به
.ماهوارهايميكند ديش يك به تبديل را سرش موثر شكلي به كار اين با و ميگستراند جلو به را
پژوهشگران از يكي تازگي بهماجراست از نيمي تنها اين است ، رسيده اثبات به كه طور آن
C.)رادول اوكانل كيتلين خانم نام دانشگاهاستانفوردبه
تقويت در است ممكن آن گونههاي در چربي تجمع همچون فيل آناتومي عجيب ويژگيهاي از بعضي
رود بهكار ورودي ارتعاشات
توليد جداگانه صداي دو عملا فيل صوتي آواي كه است كرده اكتشاف (Connell-RodwellصO
.مييابد انتقال زمين طريق از لرزهاي موج شكل به كه صدايي ديگري و هوابرد يكي:ميكند
فيلي توسط شده توليد لرزهاي امواج.دارد برد بيشتر برابر دو لرزهاي نوع اين ، بر علاوه
كيلومتر به 32 بردش و ميرود دورتر هم باز ميكوبد زمين بر هشدار علامت به را پايش كه
:فيلهاست توسط علائم اين دريافت احتمالي چگونگي است ، جالبتر همه از آنچه اماميرسد
از گوناگون جانداران.است رايج بسيار لرزهاي ارتباط.ميشنوند پاهايشان با آنها ظاهرا
شكار البته و) شكار تشخيص و بالقوه جفتهاي موقعيت تعيين براي كروكوديل ، تا گرفته عقرب
شن روي خود بزرگ چنگال با نر ويولنزن خرچنگهستند متكي زمين ارتعاشات به (نشدن
ديوارههاي به سرش با كور موش رات.است من قلمرو اينجا يعني ميزند هشدار علامتهاي
موش رات به طرفتر آن تونل دو را برترياش ترتيب اين به و ميكوبد ، خود زيرزميني تونل
.نشنود يا بشنود را آن ديواره به خود سر فشار با است ممكن كه ميكند ، اعلام ديگري كور
زير از Delphacidae خانواده) هاپرها پلنت لرزهاي آوازهاي از بار نخستين رادول اوكانل
آن نوك در متحركي مهميز و مثلثي بخش يك داراي عقب پاي ساق آنها در كه همبالان راسته
با پلنتهاپر.گرفت الهام ميكرد ، بررسي را آنها كارش اوايل در كه كوچكي حشرات ،(است
ايدهآل حالت در و حشره زير برگ كه ميشود موجب كار اين ميخواند ، آواز شكمش لرزاندن
براي احتمالا برگ ، روي پلنتهاپرها كه كرد مشاهده او.بلرزاند اطراف پلنتهاپرهاي تمام
بيشتري وزن كه ديگر پاهاي نتيجه در:ميكنند بلند را پايشان دو يا يك بشنوند بهتر اينكه
مشابهي رفتار رادول اوكانل بعد سالها.ميشوند حساستر ارتعاش به نسبت ميكنند تحمل را
از ديگري گله آنكه از پيش دقايقي.كرد مشاهده نامبيا در آبگير يك در فيلها ميان را
شده كج پنجههايشان روي باشند چشمانتظار چنانكه نخست گروه اعضاي فرارسند راه از فيلها
پلنتهاپرها كه بود كاري همان اين":ميگويد اوكردند بلند را عقب پاهاي از يكي و
".ميدادند انجام
رود؟ مي راه فقط يا شنيدن يا است گفتن مشغول گذردآيا كنيامي در نمكزاري از نري آفريقايي فيل
به فيلها كه ميدهد نشان رادول اوكانل وسيله به دقيق آزمايش چندين بود؟ طور همان آيا
را آنها ميتوانند ديگر فيلهاي آيا اما.ميكنند توليد دوربرد لرزهاي علائم راستي
پاسخ كه ميكند ثابت شدت به شمالي كاليفرنياي اوكلند باغوحش از شواهد نخستين بشنوند؟
لرزهاي علائم به منحصرا كه بود شده تربيت طوري دونا نام به فيلي آنجا در.است مثبت
اما نداديم انجام شده كنترل شرايطي در را آزمايش ما":ميگويد رادول اوكانل.دهد پاسخ
".است اميدواركننده اين وجود با
چندين فيل براي ارتباطي وسيله عنوان به لرزهاي امواج كه ميكند اشاره نكته اين به او
تغييرات توسط ميميرند ، كمتري سرعت با هوابرد امواج به نسبت امواج اين.دارند امتياز
هارمونيكهاي.نميشوند بلعيده جنگل انبوه برگهاي و شاخ توسط و نشده مختل دما يا هوا
پيام سادهترين حتي امانيستند لرزهاي امواج به ترجمه قابل خوبي به پيچيده صوتي
.نميشود شنيده اصلا شيوه اين به جز _ "!خطر" يا "هستم اينجا من" _ دوربرد
دور شنونده يك به آن لرزهاي نسخه از پيش فيل هوابرد آواي يك:است سريعتري محيط هوا
امتيازي خود است ممكن رادول اوكانل نظر به علامت دو اين ميان تاخير اما.رسيد خواهد
خواهد ياد زودي به تيزهوش شنونده يك و مييابد افزايش فاصله افزايش با تاخير اين.باشد
هوابرد همتاي با تركيب در لرزهاي علامتكند برآورد را فاصله تاخير ، روي از كه گرفت
و موثرتر خوراكجويي براي خود دور همكاران با را حركاتش كه ميسازد قادر را جانور خود
(الكترونيك پست) ايميل و مقياس قطبنما ، توانايي ، اين.كند هماهنگ ناديده خطرهاي تشخيص
اوكانل اعتقاد به و.است فيلي (دستي راهنماي) پايلوت پالم يك واقع در و است جا يك فيل
داخلياش گوش به فيل پاي از لرزهاي ارتعاشات است ممكن.است فيل دست در معما كليد
ويژگيهاي از بعضي پديده ايناست معروف استخواني هدايت به كه فرايندي _ يابد انتشار
است ممكن كه آن ، گونههاي در چربي تجمع جمله از ميكند تبيين را فيل آناتومي عجيبتر
چربي" مشابه تجمعهاي دريايي پستانداران دررود كار به ورودي ارتعاشات تقويت براي
.ميشود ناميده "آكوستيك
شده كوك زمين با اينها از دقيقتر حتي ميتواند فيل گوش كه ميانديشد رادول اوكانل اما
روي دليل همين به و ميشود متصل پايشان ناخن به كه باشند داشته اعصابي بايد آنها".باشد
گوشتي بالشتك آيا كه است اين بررسي مشغول اكنون او همكاران از يكي ".ميكنند تكيه آنها
ارتعاش و خفيف حركت كه تخصصيافته عصبي انتهاهاي) مايسنر و پاچيني بن داراي فيل پاي كف
اين داراي ديگر جانوري اندام هر از بيش فيل خرطوم نوك.خير يا است (ميدهند تشخيص را
استانفورد زيستشناس گفته به).است لمس به حساس بسيار بسيار و سطح واحد در ساختارها
ميگذارد ، زمين روي را خرطومش فيل گاهي شنوايي ، بهبود براي پا يك كردن بلند بر علاوه
(.است تقويتكننده نوعي گويي
انجام را شنوايي كار دو اين از كداميك كه است اين ميكند پرسش ايجاد كه چيزي آن تمام
برساخته و معنايي تفاوت يك "شنوايي" كه است اين حقيقت فيل؟ گوش يا فيل پاي ميدهند ،
ظريف مژكهاي هوابرد ، صوتي امواج كه هنگامي كه است چيزي "صدا" ما ، براي.است انسان زبان
.ماباشد گوش شبيه كه است صوتي اندام يك "گوش".ميشود شنيده ميكنند ، مرتعش را سرما
درون
:باشد داشته جريان محيط هر در كه است تراكمي امواج از مجموعهاي صوت درست تعريف اما
علايم به مكانيكي امواج اين تبديل شيوههاي تمام جانوران در.جامد ماده يا مايع هوا ،
بدنش طرف دو روي يافته تخصص گيرندههاي از خطي با را حركت ماهي.است تكامليافته عصبي
آنها آيا.برماند را آنها شما پاي صداي تا برداريد گام ماهيها مخزن سوي به.ميكند حس
تفاوتي هيچ هم با دو اين ماهي براي كردهاند؟ احساس را شما يا شنيدهاند را شما صداي
.ندارند
رادول اوكانل گفته به.كردهايم تحميل را خود حواس گوشمحورمان ، جهانبيني در ما شايد
تازگي به او ".نميدهيم نشان توجه آن به هرگز ما كه آوردهاند روي چيزي به جانوران"
به _ زرافه شير ، آبي ، اسب كرگدن ، بيزون ، _ بزرگ پستانداران ساير بودن متكي احتمال بررسي
.است كرده آغاز را روزانه زندگي در لرزهاي علائم
زماني در ديگر بزرگ پستانداران شايد و فيلها لرزهاي ارتباط احتمال اكتشاف آنكه طرفه
مانند درست.ميشود دشوار روزافزون بهطور ما براي آنها شنيدن كه است شده امكانپذير
منابع ساير و خيابان كنار بيشمار چراغهاي "نوري آلودگي" با تدريج به كه شب آسمان
آشفته "زيستلرزهاي صداي و سر" با زمين ساز كاسه ميشود ، تيرهوتار مصنوعي روشنايي
و تمدن غوغاي و هياهو جت ، هواپيماي ارتعاشات برق ، ژنراتورهاي غران ، كاميونهاي:است شده
.تجارت
كارشان اسارت در آيا ميكند؟ مختل طبيعت در را فيلها گفتوگوي انساني پارازيت اين آيا
كيلومتري شعاع 32 در باشند مجبور فيلها آنكه بدون باغوحش محيط ميكشاند؟ جنون به را
انساني اينكه مانند درست.هست پرتنش كافي اندازه به خود بشوند ، صدايي چوله چاله هر از
كه ميزنم حدس من":ميگويد رادول اوكانل.بخوابد منهتن ترافيك هولناكترين در كند تلاش
".ميدهند دست از لرزهاي علايم به را خود حساسيت شهري محيط در فيلها
روزي قضا از انسان پاي.هستيم ما خود لرزهاي زيست صداي و سر اصلي قرباني پايان ، در
به تقريبا انسان پاي در فشار گيرندههاي تراكماست بوده حساسي بسيار شنوايي ابزار
نسبت ما بود بيشتر سكوت كه روزگاري در ميكند گمان رادول اوكانل.است فيل خرطوم اندازه
طبلهاي همچون وسايلي ارتعاشات.ميداديم نشان لرزهاي علايم به بيشتري توجه امروز به
براي گذشته زمان در بود ممكن پايكوبي با همراه رقصهاي حتي يا ديدجريدو يا سخنگو
از آسفالت و اتومبيل تلفن ، سپس.باشد داشته بر در گفتاري مفاهيم پابرهنه و دور شنوندگان
صداي بازتاب.دادهايم دست از كفشهايمان بهاي به را اصوات جهان ما.كفش و رسيدند راه
تاريك سالن در بار آخرين كه هنگامي.است داشته مشغول خود به را ذهنم اكنون گامهايم
.است كفش در شدن مدفون همچون ما كنوني وضعيت كه آمد نظرم به چنين ميزدم ، قدم موزه
خروج درب سوي به مرا نخستين غرايز قاره _ آرام زرافههاي ساكت ، شيرهاي خاموش ، فيلهاي
.شوم وارد جهان به برهنه پاي با و كنم باز را كفشهايم بند كنم ، شل را خودم:ميراند
N2002atural History,Apr.
40_ تندرستي بحران
(Placebo)دارونما
بهزاد محمود دكتر
و دارد نام Placebo ميشود فرد بيماري شفاي موجب كه غيرپزشكي روش هر و غيردارو ماده هر
ناقص معادلي ولي ميرود كار به عموما كه كردهاند وضع لغت اين براي را دارونما كلمه
.ميبريم كار به را آن است جاافتاده اصطلاحي چون اما.است
عوارض بدون و شد آزمايش حيوانات روي و رسيد پايان به خاصي داروي ساختن آنكه از بعد
مصرف با را آن مصرف كنند دارويي بازار وارد را آن آنكه از قبل درآمد ، آب از مهم نامطلوب
همان به كه ميكنند انتخاب بيمار گروه دو كار اين براي.مينمايند مقايسه دارونما
به ولي ميكنند تجويز را دارو گروه يك به.هستند كنترل تحت بيمارستان در و مبتلا بيماري
(اندازه شكل ، رنگ ، ) دارو ظاهري خصوصيات تمام كه ميدهند (قرص يك مثلا) دارويي ديگر گروه
عموما درمان ، دوره پايان از پس.است (نشاسته مثل) بياثر ماده يك حاوي ولي دارد را
بيماران تعداد اگر.شدهاند درمان نيز دارونما گروه بيماران از بعضي كه ميشود ديده
.ميكنند كم دارو گروه بيماران تعداد از را تعداد آن باشد ، توجه قابل دارونما گروه
اين با ميشود ، داده دارويي بازار به دارو ورود دستور باشد درصد از 50 بيش تفاضل چنانچه
ميشود ايجاد كه نامطلوبي عوارض خصوص به خود ، تجويز نتيجه آن تجويزكننده پزشكان كه شرط
جمعآوري دارو بازار از وگرنه كنند اصلاح را آن باشد اصلاح قابل دارو اگر تا دهند گزارش
.شد خواهد
ميشوند؟ درمان خوردهاند دارونما كه آنها چرا *
انعكاس ولي ناشناختهاند همچنان دارونما اثرات روانشناختي و زيستشناختي مكانيسمهاي
.ميشوند پنداشته آنها دستاندركار هيپنوتيزم و تلقين قدرت شرطي ،
سرفه ، درد ، مانند ميدهند ، مثبت پاسخ دارونما به بيماريها از بسياري كه است جالب
چربي تراز پوست ، التهاب سردرد ، افسردگي ، آسم ، بيخوابي ، خون ، گلبولهاي تعداد
.خون (ليبوپروتئين)
مورفين اثر درصد و 56 كدئين اثر درصد آسپرين ، 54 اثر درصد شده 54 انجام پژوهش براي
ميكند مصرف دارونما كه بيماري درمانكننده عامل تنها كه است شده معلوم !است دارونمايي
بيماران درمان به گياهي داروهاي با "پزشك _ كشيش" سلك در افرادي قديم مصر در.است باور
در وضع همين ميبردند ، سود خداوند وسيله به درمان به مردم باور از اينان.ميپرداختند
مردم باور از استفاده جز قبيلهها جادوگران اصولا.داشت وجود قرنها قديم يونان و روم
.نميآمد بر دستشان از كاري
بسيار كه است اين است مسلم چه آن ولي است غيرممكن روشها اين تاثير دقيق اندازهگيري
_...و دادن صدقه توسل ، نياز ، و نذر مانند _ غيرپزشكي روشهاي يا دارونما با كسان
.غيرپزشكياند روشهاي و دارونما اثر مهم عامل دو تلقين و باور.ميشوند درمان
خلاقيت كه پرمشترياند جهت آن از حاذق پزشكان.ميكند ايجاد باور پزشك به داشتن اعتماد
محكم و دوستانه لحني با اعتماد مورد پزشكي وقتياست كرده ايجاد باور و شده شهره آنها
اين ".ندارد نگراني شد ، خواهد خوب زودي به حالت بخور مرتب را قرصها":بگويد بيمار به
.ميافزايد دارو بركارآيي باور اضافه به تلقين
توجه.پزشك به ايمانش و باور به كه است مربوط دارو به اندازه همان به بيمار هر بهبود
در عمدتا غيرپزشكي روشهاي و دارونما با بيمار شفاي كه است لازم نكته اين به
آشكار تني روان بيماريهاي بررسي از كه تن بر ذهن عظيم قدرت.است تني روان بيماريهاي
به را (داخلي محيط اوضاع ثبات) بدن فيزيولوژيكي اوضاع رواني منفي حالات كه است چنان شده
:از عبارتند شايع روانتني بيماري شش.ميشوند بيماري موجب و ميسازند مختل زيانباري نحو
التهاب و تيروئيد پركاري نايژهاي ، آسم خون ، (زيربنايي) پرفشاري اثنيعشر ، و معده زخم
.بزرگ روده زخم با توام
دادن تغيير از استفاده با افراد ذهني حالت در تغيير ايجاد با كه است شده معلوم امروز
است تاسف جاي اما.كرد درمان يا داد تخفيف ميتوان را بيماريها از بسياري اجتماعي محيط
درمان فقط بلكه ندارد توجه بيماريها هيجاني و روانشناختي عوامل به امروز پزشكي كه
ناراحتي اصلي عامل ولي ميگيرد آرام موقتا بيمار شد رفع كه علامتميكند علامتي
.ميكند اعمال بيشتر را خود سوء اثر تدريجا
است ، ناراحت همواره كارفرمايش ناجور و خودخواهانه رفتار از كارخانهاي در كه كارگري
و عروس است ، رنج در معلمانش يا معلم تربيت و تعليم اصول از دور رفتار از كه دانشآموزي
استرس دچار ملاقات بار هر در و ميكنند نگاه يكديگر به غلط ديدهاي با كه مادرشوهري
و خود انساني و مشروع خواستههاي به را شوهرش بيتوجهيهاي نميتواند كه زني ميشوند ،
است ، استرس دچار همواره و كرده تحمل بنده و ارباب رفتار چون خود به نسبت را رفتارش
نادرست تلقينهاي رفع تفاهم ، ايجاد آن درست راه نميشود ، رفع دارو با روانياش ناراحتي
.است آرامش كسب براي رفتار تغيير و
دستاورد
جديد پاي هزار
بزرگترين از يكي قلب در كه كردهاند كشف را هزارپايان از جديد گونه يك دانشمندان
نيويورك شهر سنترالپارك در كه ميليمتري ده موجود اين.ميكند زندگي زمين روي شهرهاي
اين است ممكن و يافته انتقال منطقه اين به شرقي آسياي از احتمالا است ، شده شناسايي
.باشد پيموده آمريكا وارداتي كشاورزي محصولات و گياهان همراه را طولاني مسير
آمريكا طبيعي تاريخ موزه محققان از تيمي توسط و دارد پا عدد زردرنگ 84 كوچك شكارچي اين
تاكنون كاشفان.است شده شناسايي بودند ، نيويورك پارك سنترال از نمونه جمعآوري سرگرم كه
آنها.يافتهاند هكتاري پارك 843 اين از متفاوت بخش دو در را جديد گونه اين از نمونه 10
ويرجينيا ، طبيعي تاريخ موزه مدير هوفمن ، ريچارد دكتر براي را جديد گونه از نمونهاي
دقيق بررسي مورد را آن تا فرستاد ايتاليا در همكارانش براي را نمونه نيز او و فرستادند
زيراستوايي يا استوايي جانور يك آن":گفت بيبيسي خبرگزاري به هوفمن دكتر.دهند قرار
.نهادهاند نام (Nannarrup hoffmani) را جديد هزارپاي اين همكارانش و هوفمن دكتر ".است
و حشرات شايد كه داده افزايش را احتمال اين نيويورك مركزي پارك در هزارپا اين يافتن
ديگر سوي از و باشند زندگي حال در شهري درون زيستگاه اين در نيز ديگري ناشناخته موجودات
موجودات طيف نظر از اندازه چه تا اكوسيستمها و زيستگاهها قبيل اين كه ميدهد نشان
.هستند متنوع و غني زنده
كشف اين":گفت زمينه اين در آمريكا ، طبيعي تاريخ موزه مسئولان از نواسك ، مايكل
".ميآيد حساب به جشن يك زمين برروي جديد زنده موجود يك كشف":افزود وي ".است حيرتآور
اين ميرود احتمال و ميكند زندگي شرقي آسياي در جديد هزارپاي اين خويشاوند نزديكترين
.گذاشتهباشد پا آمريكا قاره به وارداتي خارجي گياهان همراه به قبل سال صد حدود در تازه گونه
|