جنگل نهضت روايت
فلسفي؟ پرسش يك و صد
23_ نبود؟ احمق ميتوان چگونه
مدرن پست كشكول
جنگل نهضت روايت
واقعه آن حقيقت به يافتن دست براي راهي ماجرايي يا روند هر تاريخ به رجوع اول نظر در
و ناچار ناخواسته ، و خواسته معرفتي منابع ديگر مانند هم تاريخ اما.ميشود دانسته
.ميگرديم نشدنشان متحقق چرايي و خود آرزوهاي دنبال به آن در كه ميشود آينهاي عامدانه ،
شد منتشر پيش سال پنج حدود كه شاكري خسرو نوشته ايران شورايي سوسياليستي جمهوري كتاب
چرايي و برآمدن بررسي به جنگل نهضت به مربوط اسناد آوردن گرد با كه است منابعي از يكي
عظيمي فخرالدين كه است معرفياي و نقد ميخوانيد كه را نوشتهاي.است پرداخته آن افول
.است1 كرده منتشر ايام همان در و نوشته شاكري كتاب بر كنتيكات دانشگاه استاد
اي منطقهاي عمدتا جنگل نهضت
اعتماد ايجاد در و ماند شيهايباقي'ح
ميان در يا مركز در كافي اطمينان و
نبود توانمند روشنفكرانتهران
اعتبار بر كمونيستها با نهضت پيوند
گذاشت نامطلوب تاثير آن ملي |
|
عظيمي فخرالدين
تيموري اميرحسين:ترجمه
رويداد يك كرد ظهور ايران در اول ، جهاني جنگ از حاصل آشفتگيهاي متن در كه جنگل نهضت
خانوادهاي از (ش م 1260 متولد 1880 ، ) كوچكخان ميرزا نهضت ، رهبر.است شده شناخته كمتر
اول جهاني جنگ بروز پي در و پيوست مشروطه انقلاب به كه بود ديني مطالعات داراي و مذهبي
به نيز و گيلان در مستقر روسي نظاميان به حملاتي انجام و نظامي نيروي سازماندهي با
به وي.شد برخوردار مردمي محبوبيت از ايران در بريتانيايي نيروهاي حضور با ستيز واسطه
از نيز جنگل نهضت.شد راديكال و برانگيخته روسيه بر حاكم تزاري رژيم سقوط واسطه
را شكننده اتحاد يك نهايتا و برد بهدر جان انگليسي ، نيروهاي توسط خردكننده هزيمتهاي
با.شد "ايران مشورتي سوسياليستي جمهوري" ظهور به منجر كه داد شكل ايران كمونيستهاي با
(ميشد حمايت انگليس سوي از هم و شوروي جانب از هم كه شخصي) تهران در رضاخان برآمدن
رضاخان تقديم (ش._ه 1301) م سال 1921 اواخر در ميرزا شده جدا سر و كرد افول جنگل نهضت
به علاقه پايان معناي به اما دارد نهضت پايان بر دلالت [ميرزا شدن كشته] موضوع اين.شد
شخصيت و عمده تمايلات همانند آن اهداف و قابليتها نهضت ، شكلنيست آن رهبر به يا نهضت
شده نيز تحريف و تعبير سوء ويژگيها اين همچنين.است بوده مناقشه مورد بسيار آن رهبر
سنگين و سبك و آرشيوي منابع در تتبع و تحقيق سالها از پس بار اولين براي اكنون.است
جامع و وزين غني ، اثري شاكري خسرو است ، موجود مختلف زبانهاي به كه مداركي و منابع كردن
.است كرده تاليف رويداد اين باب در
از اطلاعاتي شامل سودمند ضميمه يك و فراوان يادداشتهاي حاوي) موخره يك و بخش طي 17
اضمحلال و ظهور علل و وسيع تاريخي حوزه مولف ، (سرشناس افراد و سياسي فعالين بيوگرافي
به اما نشده تبيين وضوح به نهضت برنامه گرچه.ميدهد قرار كاو و كند مورد را نهضت نهايي
حكومت توليد باز براي اول جهاني جنگ از پس تلاش مهمترين" جنگل نهضت نويسنده عقيده
(ص 376).بود "خارجي تسلط از كشور رهايي و رفاه و پيشرفت ارتقاي قصد به ايران ، در مشروطه
تسلط و "داخلي سركوب با" مخالف و "بينظير صداقت" داراي "كاريزماتيك" شخص يك نهضت رهبر
يك داراي نهضت همچنين اما بودند كشاورزان طبقه از نهضت حاميان اكثر (ص 108)بود خارجي
سياست يك مثابه به [نهضت] آن انتخاب از البته كه بود ممتاز طبقات جانب از ضعيف پشتوانه
در خصوص به نهضت اهداف شاكري ، ديدگاه از.ميورزيدند اجتناب اراضي اصلاح براي روشن
دوباره ايرانيان ، اكثر قلوب در را بسياري اميدهاي" آن ضدتزاري موضع و آن نخستين مرحله
كه است ادعايي اين البته (ص 60) ".كرد خلق [مشروطيت اهداف رسيدن بنبست به از پس يعني]
جنگل نهضت بر تاثيرگذار خارجي و داخلي عوامل اگرچه.نيست اثبات و تاييد قابل آساني به
كتاب ، در شده عرضه مدارك و شواهد مبناي بر اما نيستند يكديگر از تمايز قابل وضوح به
به مسبوق نهضت سقوط و زوال امر آغاز در:شود گفته كه ميرسد نظر به قبول قابل و موجه
عواملي چنين پيرامون مفصل و جامع توضيحات از پس نويسنده حتي اما.است بوده خارجي عوامل
نهضت شكست ريشهاي علل" مولف كلام در.ميكند انكار را آنها تعيينكننده و "محوري" نقش
- اقتصادي و ذهني ساختارهاي در بايد را بيستم قرن ايران در آن شبيه نهضتهاي ساير و جنگل
(ص 11) ".كرد جستوجو ميدهند ، شكل را ايران رهبري كه شناختي جامعه
آن نظامي بعد در نهضت سقوط كه ميكند مطلب اين توضيح و تفهيم در سعي مولف وجود اين با
آنكه ويژه به بود ، ايران مركزي حكومت و انگليس و شوروي رهبران ميان سازشهاي حاصل
ياري آن برچيدن به سپس ولي كرده ايجاد را كمونيستها و جنگليها ميان اتحاد شورويها
اما بودند ، موافق اتحاد اين با تاكتيكي ملاحظات خاطر به امر بادي در جنگليها رساندند ،
.كردند بهرهبرداري خودشان خاص اهداف براي جنگليها از حقيقت در شورويها
شد ، مضمحل تنشها ساير و ايدئولوژيكي تنشهاي واسطه به اتحاد كه هنگامي شاكري ديد از
پايان در بلكه جنگل نهضت تقويت در نه را راه بهترين خودشان ، منافع حفظ براي شورويها
ضعيف و خوار را جنگل نهضت شورويها كه ميافزايد ادامه در شاكري.ديدند آن به بخشيدن
نهضت نابودي براي شوروي رژيم جانب از شده طراحي قبل از برنامه يك وجود" فرضيه و كردند
جنگل نهضت سقوط در شوروي نقش بنابراين.ميكند مطرح را "ايران شمال در انقلابي
با ائتلاف يك به دست متفقا انگليس و شوروي نتيجه در.بود ساز سرنوشت و تعيينكننده
(ص 376).زدند "پهلوي نظامي ديكتاتوري ظهور" از بهرهبرداري و تداوم براي ممتاز طبقات
تاريخي قهقرايي سير يك حاصل" كه رژيمي شد ، "پهلوي رژيم ظهور" به منجر جنگل نهضت اضمحلال
را پهلوي رژيم اصلاحناپذيري خود اين و بود فكري سطح در خصوص به تلخ و ناشدني فراموش و
(ص 11) ".كند اثبات ميتوانست
.ميكند كلي نتايج تبيين و ترسيم به مبادرت نويسنده جنگل ، نهضت تاريخ از نتيجهگيري در
اجتماعي فلسفه يك ايجاد از ناتواني ايران ، جامعه ضعيف پويشهاي" از را خود تاسف مولف
ابراز "نقدناپذير اقتباس و تقليد به تمايل افزايش و معاصر دوران در منسجم و منطقي
احتراز بيگانگان نكوهيدن از [زير دلايل به] كه ميكند توصيه همميهنانش به وي.ميدارد
بلوغ" به يازيدن دست (2"سياسي متحجر و قشري فرهنگ" بر آمدن فائق خاطر به (نمايند1
فرسايشي شكافهاي بردن بين از براي تكاپو" (و 3 "اجتماعي تعهد" تعالي و ارتقا و "سياسي
( 405- صص 406) ".مداوم تخريبهاي و گسستها و
در "ايران مستبد حكومت شالوده" مثابه به ايران در را "سنتي تربيت و تعليم نظام" شاكري
...آسيايي فكري نظام شكستن درهم براي تلاش" جاي به كه را روشنفكراني و ميگيرد نظر
دست خاطر به روحانيون با "تاكتيكي پيوند" يك انعقاد با و كردند تقويت را پيشرو روحانيت
(ص42).ميكند نكوهش شديدا "كردند سرخورده خود از را زمينداران سريع ، موفقيت يك به يافتن
متدولوژي" از نويسنده كه نميشود اين از مانع "آسيايي فكري نظام" به تحقيرآميز ارجاع
كه چرا نكند ، انتقاد ايران تاريخ مطالعه در (Eurocentrist) اعتدال و ميانهروي اروپايي
(neocolonial) نئواستعماري تاريخي مكتب" طبيعي و قهري نتيجه [متدولوژي اين] وي نظر از
(ص 5) ".است
نگريست تحقيقي و آكادميك اثر يك عنوان به تنها نميتوان حاضر كتاب به كه است بديهي
جنبشهاي مهم فعالان از يكي خود مولف كه نگريست اثر اين به منظر اين از بايد بلكه
حاصل اندوههاي هم و جنگل نهضت شكست هم مولف ، .است بوده پهلوي دوران ايران در اعتراضي
بر و كرده بيان را آن اشتباهات و نقايص هم و است آورده قلم به را نهضت اين هزيمت از
توجه تاريخي وقايع تشريح در "بايد - است" مقوله دو هر به وي.است خورده افسوس آنها
شرايط ، كليت علت به كه است نكته اين بر مبتني كه تحليلي با كه است بديهي چند هر.ميكند
و پهلوي رژيم ظهور [تحليل همين براساس] باشد ، پيشگيري قابل نميتوانست جنگل نهضت شكست
.باشد پيشگيري قابل نميتوانست نيز زوال حال در كاملا مشابه رژيمهاي برخي
متمركز بوروكراتيك دولت يك شكلگيري توجيه در قدرتمندي ساختاري گرايشات اين بر علاوه
ايجاد در و ماند باقي حاشيهاي يا منطقهاي عمدتا جنگل نهضت.داشت وجود ايران ، در
با نهضت پيوندبود ناتوان تهران روشنفكران ميان در يا مركز در كافي اطمينان و اعتماد
مسئله دقيقا نويسنده همچنين.گذاشت مضر و نامطلوب تاثير آن ملي اعتبار بر كمونيستها
به اما نميدهد قرار توجه مورد را ايران در متمركز دولت يك ظهور براي ساختاري ضرورتهاي
.است آگاه مسئوليت و سازمان ساختاري ، عوامل تاثيرات
يعني آنها ، واقعي امكانات گستره به را تام توجه داخلي سياسي فعالين تقبيح در شاكري
دامنه.نميدارد مبذول باشند ، آن تابع بايد سياسي فعالان كه معرفتي و ساختاري موقعيت
هر [كه است مولفهاي دو] بااهميت و متمايز كاملا اعمالي انجام توانايي و انسان فرصت
.است آن نيازمند مسئوليت و سازمان درباره شايستهاي و مبسوط بحث
حاوي و است ستيزهجويانه و شعاري پراكنده ، كاري حال عين در اما عالمانه اثري كتاب اين
مايوسكننده شكست به نسبت مولف نزد محسوس عميقا واكنشهاي كه است اظهارنظرهايي
و تفاسير مقدمات ، شك بدون.ميسازد متبلور را ايران در اجتماعي - دموكراتيك نهضتهاي
سادگي به ايران تاريخ محققان همه.شد خواهد موجب را شديدي واكنشهاي مولف ذهني فرضيات
مثابه به جنگل نهضت از ايشان توصيف با و كرد نخواهند موافقت نويسنده ديدگاههاي با
متدولوژيك و تئوريك مباني نقد در محققان.بود نخواهند عقيده هم "ايران آزادسازي نهضت"
شده انجام مولف توسط كه مدارك و متون ساير و آرشيو به وابسته مطالعات نقد در و كتاب اين
به بردن پي در يا و كتاب و موضوعي و درونمايهاي انسجام در لغزشهايي يافتن در و
منتقداني چنين وجود اين با.خورد برنخواهند مشكل به كتاب ، مباحث موجودي تناقضات
مجدانه كار انصاف روي از نيستند قادر و ورزند دريغ كتاب از شدن بهرهمند از نميتوانند
از عالمانه بهرهگيري در وي كه سترگي و وزين كار به يا و بپندارند كماهميت را مولف
كتاب ، اين در شده عرضه مدارك و شواهد مبناي بر.نكنند اعتنا است ، داده انجام اصلي منابع
نه.شوند نائل مولف توسط شده ارائه نتايج با متفاوت نتايجي بر حتي است ممكن باز منتقدان
ايران تاريخ محقق نه و بكاهد آن ارزش و منزلت و قدر از ميتواند [كتاب اين] نقد
.ورزد استنكاف آن فراگيري از ميتواند
:پينوشت
:عنوان تحت كتابي پيرامون شده انجام معرفي و بررسي از است ترجمهاي حاضر نوشته (1
The Soviet Socialist Republic of Iran;
Birth of the Trauma,: 19201921
فلسفي؟ پرسش يك و صد
كوهن مارتين
صالحي آرش:تدوين و ترجمه
نيست؟ اين از بهتر جهان چرا پس است مطلق قادر كه خداوند:پنجم و بيست مسئله
نيست؟ اين از بهتر جهان چرا پس است خوب خيلي خداوند اگر:چهارم و بيست مسئله يادآوري
شب.نخورد بر جايي به شود ، نصيبم آن از قسمتي اگر كه دارد منال و مال آنقدر من رفيق
فرو برجي !...زلزله.بزنم نارو رفيق به تا ميروم بيرون خانه از شبروي ، هنگام و است
ما دوستي خوشبختانه.شدم منصرف تصميمم از.ميدهند جان دم در نفر پانصد و ميريزد
.است پايدار همچنان
شر:شويم قايل تمايز شر نوع دو بين ميتوانيم كنيم ، قبول را بدي و شر وجود اگر عجالتا
اگر و ميگيرد نشات اختيار از و است اخلاقي شر دزدي براي من تصميم.طبيعي شر و اخلاقي
شري زلزله اما.است گناه اخلاقي ، شر اين شود ، گرفته نظر در من خداي با نسبت در من عمل
.هستند آن مسبب طبيعي نيروهاي كه است طبيعي
بيشتر.باشد داشته توضيح به احتياج كه نيست چيزي شر است؟ مسئله ما براي شر چرا اما
آينده در احتمالا يا و گذشته در شري وقوع درباره تحليلي يا و گزارش رسانهها ، اخبار
دفع براي احيانا و است شر دفع خدمت در هم علم.است بدي و شر از مملو تاريخ كتب.هستند
.نكنند شر توليد هوس رقيبان كه ميكند خلق عظيم شري شر ، يك
اما.ميشود دوخته جهان اين به چشمها همه و نيست مشكلي ظاهرا نباشيم ، خداباور اگر
ميكنيم؟ توجيه چگونه را مسئله اين باشيم ، داشته ايمان است ، محض خير كه خدايي به اگر
شر ما آنچه كه است اين پاسخها از يكي.كردهاند ارائه متعددي پاسخهاي خداباوران
محض خير خداوند اگر پرسيد ميتوان.ندارد خارجي وجود شر و است خير نبود صرفا ميبينيم
.نميشود فهميده هم خير نباشد ، شر اگر كه است اين ديگر پاسخ چيست؟ سر از خير فقدان است ،
ثمره را شر نيز عدهاي ميرسد؟ نظر به لازم خير فهم براي شر همه اين وجود آيا اما
جهان نيز گروهي شود ، مصيبت دچار كه است كرده گناهي مگر نوزاد يك اما ميدانند ، گناهان
به شر عالم كل ملاحظه در است ، شر ما نظر به كه چيزي يعني.ميدانند خير نهايت در را
گيريم قرار خداوند جايگاه در بايد نظريه ، اين بنابر كه است اينجا مشكل.نميآيد حساب
.نبينيم جهان در شري تا
گرايش ديگري و اشاعره گرايش يكي:دارد وجود عمده گرايش دو اسلامي متكلمان ميان در
كه ميكنند فكر يعني.معتقدند عقلي قبح و حسن به اولا شيعه و معتزله.شيعه و معتزله
ميكنند فكر ايشان ثانيا.ميفهمد و بفهمد را عالم بد و نيك ميتواند خود عقل با انسان
شر عقل دريافت به آنچه و ميكند رعايت را قبح و حسن همين عالم تدبير در خداوند كه
پس نيستند معتقد عقلي قبح و حسن به اشاعره اما.نمييابد راه او اعمال به ميشود خوانده
كند فرضي اعمالي نبودن يا بودن شر به قضاوت الهي افعال مورد در نميتواند عقل واقع در
بنا واقع در.ندارد راه خداوند افعال به فعل فلان عقلي قبح و حسن رعايت براي بگويد تا
;ميدهد انجام خدا كه است كاري آن خير و است خير عين بكند خداوند چه هر اشاعره عقيده به
ديگر مانند به اصلا اشاعره براي شر مسئله ترتيب اين بهبود شيرين كند خسرو آن آنچه
.نيست مطرح متكلمان
و است برتر خيري به شدن نايل براي شرها ، اين وجود كه است اين خداباوران بيشتر استراتژي
.است نظريه اين طرفداران از نيتز لايب.بدتر مراتب به شري از جستن دوري براي احتمالا يا
در محدوديت وجود با دارد ، عقيده لايبنيتزاست ممكن جهان بهترين جهان اين او نظر به
خيرهاي جزئيات و ظرايف همه به بتواند بشر كه ميرسد نظر به بعيد انسان ، شناختي قواي
جهاني هرگاه نيتز لايب نظر به.نمايد درك را شر وجود ضرورت كه است بعيد و ببرد پي برتر
و "ممكن" ديگر عبارت به آيد ، وجود به ميتواند باشد ، نداشته تناقض منطق قوانين با
جهان اين در.ميكند خلق را ممكن جهان بهترين است ، خوب چون خدا اما.است محتملالوجود
ضروري برتر خيرهاي به رسيدن براي شرور ، از پارهاي جهان اين درميچربد بدي بر خوبي
براي وي نكنند ، گناه كه بيافريند طوري را انسانها ميتوانست خدا آنكه عليرغم.هستند
زيبا بسيار تصوير يك از كوچكي قسمت به اگر.داد اختيار انسان به برتر خيرهاي به رسيدن
كنيم ، نظاره آن به هم فاصله نزديكترين از اگر حتي نبينيم ، را تصوير بقيه و كنيم نگاه
ولي ساخت قانع را پروس ملكه برهان اينديد نخواهيم برهم و درهم لكههاي جز چيزي
.نياورد بيرون ميزش كشوي از را آن هيچگاه كه داشت هم ديگري فلسفه لايبنيتز
23_ نبود؟ احمق ميتوان چگونه
البته و اما
پاپر رايموند كارل و راسل برتراند به احترام با
موسويان سيدنصير
تمام من ميفرماييد ، صحيح البته درست ، ميفرماييد شما كه مطالبي اين خدمتتان ، كنم عرض"
ندارد ، كتاب و حساب اصلا قيمتها ما ، كشور در است درست دارم ، قبول را شما حرفهاي
مثل زندگي اوليه لوازم من نظر به اما ميشود ارزان روز يك ميشود ، گران روز يك ماشين
..."!ميشود گران دائما اينها ، و ماشين و خانه
گاهي است ، برهم و درهم خيلي نگارشي و ادبي لحاظ از من نوشته ميگوييد ، درست شما البته"
نمره بهترين اميدوارم اما ندارند مناسبي شكل يا و نيست فهم قابل اساسا جملات از خيلي
"!بدهيد آن به را
آنها از يكي كنيم ، صحبت "..اما..البته" كاربرد نوع دو به راجع ميخواهيم امروز
به شكل بدين كه است عبارتهايي "...اما...البته" از منظورم.غلط ديگري و است درست
و ثروت كه دارم قبول من البته":بزنم كوچك مثال يك بدهيد اجازهميكنيم مربوطشان هم
خيلي و جاها خيلي ببينيد.نيست توجه قابل چندان ميكنم گمان اما است مهمي چيز اقتصاد
با هم بعد و ميبافيم هم به نقيضي و ضد چيزهاي باشيم داشته توجه آنكه بدون ما وقتها ،
با كه است مواردي از يكي اين كنيم ، دفاع حرفهايمان از ميخواهيم اصرار و زور
وصله را گفتارمان ميخواهيم "...اما...البته" شبيه تركيبي ساختارهاي بهكارگيري
قابل البته" بگويم نميتوانم ديگر است مهمي چيز پول ميگويم من وقتي مثلا كنيم ، پينه
زبان در وقتي كه است دريافته بداند ، فارسي زبان اندكي كه هركس كه چرا ،"نميباشد توجه
وقتي يا ميباشد "توجه قابل" كه است اين آن معناي حداقل ميشود تلقي مهم چيزي فارسي
بگويم نميتوانم ديگر ميرود ، پايين و بالا دائما و ندارد ، ثبات اتومبيل قيمت ميگويم
پايين هم و ميرود بالا هم گفتهام آن از قبل كه چرا ،"ميشود گران دائما البته"
قالب در را نقيضمان و ضد حرفهاي تا باشيم داشته وقت بايد آنكه كلام خلاصه.ميآيد
داشت ، نخواهد دوام هم چندان كه پنهانكاريهايي ، چنين جاي به نكنيم ، پنهان جملاتي چنين
در خودمان اول را نقيض و ضد افكار اين تكليف و كنيم انتخاب را ساكت گوشهاي است بهتر
!برد خواهند سود بيشتر ما سكوت اين از هم ديگران باشيم مطمئن و كنيم ، روشن خودمان ذهن
ما اوقات گاهي.نميشود محدود شكل ، همين به تنها "..اما...البته" غلط كابرد
آن بودن خطا به اذعان با ميكنيم گمان و داريم نادرستي عقيده يا شدهايم مرتكب خطايي
انجام بدي نحو به را درسيام تكليف من وقتي مثلا بقبولانيم ، ديگران به را آن ميتوانيم
اين البته.دهم جلوه موجه را كارم تكليف ، اين نقص بيان با كه باشم فكر اين به دادهام ،
نشان را صداقتمان و شده ياد ضعف به نسبت ما خودآگاهي اينكه آن و دارد مزيت يك كار
بدانيم ما اينكهباشند مذكور ضعف يا نقص كننده توجيه نميتوانند هرگز اينها اما ميدهد
يك البته است ايراد بهمان و اشكال فلان داراي كارمان يا عقيدهمان حرفمان ، نوشتهمان ،
بيان اما هستيم ، جلوتر يقين به ندارد ، هم را آگاهي همين كه كسي به نسبت و است مثبت نكته
.كند جبران را مذكور نقص نميتواند خود خودي به خودآگاهي اين
اين بوديم ، رفته مشتركمان قديمي دوست ديدن به دوستانم از يكي همراه به پيشتر روز چند
با من دوست بحث.است پزشك يك الان او.بود همكلاسي دوستم ، و من با روزگاري مشترك دوست
.بود ايران در آن گسترش احتمال و ايدز سر بر دكتر آقاي يعني مشتركمان دوست
شود؟ جدي مشكلي به تبديل ايدز در دارد احتمال چقدر واقعا دكتر ، آقاي:من دوست
كه روز هر بگويم بايد بدهم ، جواب شما به آماري روش به بخواهم اگر ببينيد ، :دكتر آقاي
...ميشود بيشتر ايران در احتمال اين ميگذرد
.درنميآيد كار از درست شما پيشبينيهاي هم وقتها خيلي اما درست شما حرفهاي:من دوست
خطر روزبهروز كه ميدهند نشان آماري روشهاي گفتم تنها هم من شماست ، با حق:دكتر آقاي
.ميشود جديتر
!نميشود جدي خطر ايدز ايران در اما دارم قبول را شما حرفهاي همه من:من دوست
جمله جاي به من دوست اگر كنيد قضاوت خودتان نميآورم ، درد را سرتان ديگر اين از بيشتر
!نبود بهتر ميكرد ، سكوت و فكر اندكي آخرش ،
عبارت اين كاربرد درست نوع اما بود "...اما...البته" غلط كاربردهاي همه اينها بگذريم ،
روبهرو متضاد ظاهرا چيز دو با ما كه است وقتي آن صحيح نوع من ، نظر به است؟ چگونه
را آنها هيچكدام و ميباشند درست نحوي به هم آنها دوي هر كه ميدانيم اما هستيم
مثلا.ميكنيم احساس هم خودمان را تضاد و تعارض اين اما بگذاريم كنار قطعا نميتوانيم
عمل در آن نتيجه اما دارد مطابقت ما نقشههاي با جدول اين اطلاعات البته":كنيد فرض
به "..اما...البته" عبارت گفتن از بعد موارد گونه اين در ".درنميآيد كار از درست
.كنيم فصل و حل را مذكور تعارض بتوانيم تا هستيم جديدي چيزهاي بيان دنبال
بافتن هم به با ميخواهيم "..اما...البته" عبارت غلط كاربردهاي در اينكه خلاصه
.بنشانيم كرسي به را خودمان نظر حرفهايمان ، ضعف نقاط بيان يا متضاد و متعارض حرفهاي
خاصي حرف نشاندن كرسي به ما قصد "..اما..البته" عبارت درست كاربرد در كه حالي در
.بيابيم آن ساختن برطرف براي راهي و كنيم آشكار را تعارضي ميخواهيم بلكه نيست
گفتوگو يك پايان بهعنوان آن از ميخواهيم "...اما..البته" نادرست كاربرد در
تازه گفتوگويي براي دري كه است اين قصدمان آن ، درست كاربرد در اما كنيم استفاده
.بگشاييم
.است نگارنده آرزوي از بخشي اين كنيد ، تلقي ديگر گفتوگويي براي آغازي را ايننوشته
مدرن پست كشكول
پستمدرن دو
يوسفي حامد:ترجمه و گردآوري
نيچه فردريش
(1844_ 1900)
مغزي بيماري دليل به فردريش تولد از پس سال چهار كه مذهب لوتري كشيش فرزند پروس ، متولد
سال در.گذراند نكرده شوهر خاله دو و خواهر مادر ، با را كودكي سالهاي نيچه.درگذشت
قديم فلسفه و الهيات تحصيل به جسم سلامت ضعف دليل به و رفت شبانهروزي مدرسه يك به 1858
كانت ، تاثير تحت آن در كه جايي بازگشت ، لايپزيگ به آن از پس.پرداخت بن دانشگاه در
.گرفت قرار آهنگساز واگنر ريچارد و شوپنهاور
!درآمد پا از ناگهان نيچه سال 1889 در كه است اين است مهم اينها همه از بيش آنچه اما
تا پس آن از و آورد تاب را اسبي خوردن شلاق تماشاي نتوانست تورينو شهر در خياباني در
نيچه عمر پاياني سالهاي در كه پذيرفتهاند عموما.كردند قلمدادش "ديوانه" عمر پايان
شدن مخدوش در عمدهاي نقش نيچه ، فورستر اليزابت قيمش ، و خواهر (او مرگ از پس نيز و)
.كرد ايفا او تاثير و فلسفه
بر را آثارشان از بسياري دريدا ژاك و بودريار ژان نظير معاصر پستمدرنيست نويسندگان
پدر" يا "پسامدرنيسم پيامبر" را او بسياري و كردهاند بنا نيچه نوشتههاي پايه
فيلسوفان اعتماد از نيچه بيپرواي انتقادات خصوصادانستهاند "پسامدرنيسم بنيانگذار
مجال مختصر اين در كه دارد پسامدرن انديشه شكلگيري در خاصي اهميت بشري ، عقل به مدرن
مراجعه راه مناسبترين بدانيد بيشتر نيچه درباره مايليد اگر.نيست آن به مشروح پرداختن
و شگفتانگيز ترجمههايي آشوري داريوش خصوصا كه است نيچه نوشتههاي به مستقيم
مطالعه براي ميتوانيد شما حال هر به.است كرده ارائه فارسي در آنها از فوقالعاده
:كنيد انتخاب را گزينهها اين از يكي نيچه درباره
فوقالعاده اثري كتاب اين.آشوري داريوش ترجمه ،"زرتشت گفت چنين" فردريش ، نيچه ، _1
به (!زرتشت ببخشيد ، ) نيچه با همراه كوهستان دامن از و بنشينيد محكم پس !است غيرعادي
.شويد سرازير پايين
با كتاب ، اين فصل نخستين.آشوري داريوش ترجمه "بد و نيك فراسوي" فردريش ، نيچه ، _2
فلسفه بر نيچه انتقادات نشاندهنده خوبي به هم ،"فيلسوفان پيشداوريهاي درباره" عنوان
حقيقت اگر":ميشود آغاز چنين كتاب اين مقدمه.نيچه ويژه سبك نشاندهنده هم و است غرب
جزميت اهل كه آنجا تا همگي فيلسوفان كه رفت نخواهد ظن اين آيا شد؟ خواهد چه باشد زن
"بودهاند؟ خام سخت زنان كار در بودهاند ،
انتشارات از جور و جمع و كوچك كتابيفولادوند عزتالله ترجمه ،"نيچه" پ ، .ج استرن ، _3
.نيچه افكار و آثار معرفي براي نو طرح
در كه بكنم ابك حميدرضا براي هم تبليغ يك ميكنم تبليغ بقيه براي دارم كه حالا _4
بسيار البته و كلامي مطايبههاي از سرشار كوتاه ، مقالهاي ماه همشهري دوازدهم شماره
".زمان با ناجور مردي پرسههاي واپسين" عنوان با است نوشته نيچه درباره مفيد
فوكو ميشل
(1929_ 1984)
:مدرنيته مذهب" را آن او كه چيزي آن جامع نقد و است مدرنيته دقيق و كامل نقد فوكو آثار
جامعه بر مشرف تازهاي چشمانداز توسعه درصدد او.ميخواند (بشر اصالت) "اومانيسم يعني
سياست گفتمان ، قدرت ، /دانش:از عبارتند او رهيافت در كليدي مفاهيم.بود اجتماعي قدرت و
عظيم منبعي به تبديل را او اينها همه.نظارت يا مراقبت و (Bio-Politics) حيات به مشرف
در و "است مرده انسان":داشت اعلام او كه هنگامي خصوصا است ، كرده پسامدرن انديشه براي
اثبات مختلف چشماندازهاي از را موضوع اين كوشيد فلسفي ، _ تاريخي مطالعات از مجموعهاي
فرمهاي شكلگيري انساني ، علوم پيدايش جرمشناسي ، و مجازات پزشكي ، روانپزشكي ، .كند
از نيچه نقد و روشنگري عقل از باتاي نقد تحتتاثير فوكو."سوژه" اساس و انتظام ، مختلف
.بود غرب فلسفه و اومانيسم
جنون تاريخ:تمدن و ديوانگي" كتابش ، نخستين از فوكو كه دغدغههايي اساسيترين از يكي
و فاعلشناسايي خود كه انسان چگونه:كه بود اين ميكرد دنبال (1961) "عقل عصر در
درواقع ميكند؟ مطالعه را خودش خودش و ميشود شناخت موضوع به تبديل است ، جهان شناسنده
عنوانش فوكو كتابهاي معروفترين از يكي ميآيند؟ پديد "انساني علوم" كه ميشود چهطور
."انساني علوم ديرينهشناسي:چيزها نظم":هست
و (دهه 1970 از پيش) ديرينهشناسي دوره:ميكنند تقسيمبندي دوره دو به را فوكو آثار
كجا از مسئله فلان":اينكه دانستن براي است تلاشي فوكو پروژه درواقع.تبارشناسي دوره
:بود چنين "كلژدوفرانس" در فوكو ميشل كرسي عنوان دليل همين به شايد "آمده؟ پديد كي از و
.انديشه نظامهاي تاريخ
.است برده كار به Archaeology واژه براي بشيريه حسين دكتر كه است معادلي ديرينهشناسي
در آنچه اما.باستانشناسي:نوشتهاند واژه اين برابر در فارسي _ انگليسي فرهنگهاي در
(Archive) آرشيو چيز ، هر ديرينهشناسي در ميكوشد او كه است اين دارد اهميت فوكو كار
ديرينهشناسي جاي به معتقدند مترجمين برخي دليل همين به.دهد قرار كندوكاو مورد را آن
هوشيار.باشد محفوظ آن در (آركئولوجي) "آرشيوشناسي" معناي كه كرد استفاده واژهاي بايد
"سوابق" واقع در فوكو:ميگويد و ميدهد پيشنهاد را "سابقهشناسي" معادل انصاريفر
عبارتاند فوكو آثار مهمترين از ديگر برخي.ميداد قرار مداقه مورد را امور (آرشيو)
:مجازات و انتظام پزشكي ، ادراك ديرينهشناسي:درمانگاه تولد دانش ، ديرينهشناسي:از
.جنسيت تاريخ زندان ، تولد
كتاب سطور واپسين در او كه جملاتي از يكي به و نوشت فوكو درباره نميتوان هرحال به
.نداشت وجود انسان هجدهم سده پايان از پيش تا":نكرد اشاره آورده "چيزها نظم"
و است متاخر اختراعي انسان ميدهد ، نشان سادگي به ما انديشه ديرينهشناسي كه همانگونه
".باشد نزديك آن پايان شايد
|