ترجمه فلسفي امكان
5_ چيست؟ فلسفه
فرهنگي مجامع
فلسفي پرسش يك و صد
26_ نبود؟ احمق ميتوان چگونه
ترجمه فلسفي امكان
1_ مدرن پست متون ترجمه معضل
مناسب كلمات فقدان نحوي؟ ساختارهاي تطابق عدم چيست؟ فارسي زبان به متن يك ترجمه مشكلات
كه اوليه مبادي برخي با فارسي مخاطبان نبودن آشنا اصلي؟ زبان مفاهيم تاباندن باز براي
چطور؟ باشند پستمدرن نوع از متون اين اگر حال ميشوند؟ فرض مسلم زبانها ديگر متون در
اول بخش ميآيد پي در آنچه دارند؟ وجود نيز باشند متنها اين مختص كه جديدي مشكلات آيا
نمايشگاه ايام در پستمدرنيستي متون ترجمه معضلات مورد در يزدانجو پيام سخنراني متن
.است شده ايراد نمايشگاه محل در امسال كتاب
يزدانجو پيام
گذاشتند من اختيار در را فرصت اين حال هر به كه سخنرانيها اين برگزاري مسئولان از
از فارغ ترجمه ، معضل نفس مورد در مقدمهاي با را صحبتهايم كه ميكنم فكر من.متشكرم
آن با پستمدرن بحث در كه دشواريهايي به كنم اشاراتي بعد و كنم شروع پستمدرنيسم ، بحث
.هستيم روبهرو
بخشي آن مخصوصا ترجمه بحث در اصولا هستند آشنا مقوله اين با دوستان اكثر كه طور همان
نبود هم آن كه داريم كلي مشكل يك ما فلسفه ، خصوص به و (ادبيات و فلسفه) كردم كار من كه
معضل اين ميكنم فكر كه غرب فلسفه درباره ويژه به ;است ترجمه ديرپاي و مستحكم سنت يك
در را سنت اين ما اينكه خاطر به يعني.ميشود هم متاخر متون ترجمههايياز گريبانگير
گريبانگير خواهناخواه مشكلات اين _ دليل هر به حالا _ نكرديم نهادينه فارسي زبان
توجه مورد اينجا ميتواند ميكنم فكر كه ديگري مسائل از يكي.هست هم پستمدرن ترجمههاي
دارد را اين قابليت حدي چه تا فارسي زبان اينكه است فارسي زبان امكانات نفس بگيرد قرار
است اين است مطرح كلي طور به كه بحثي.بدهد تطبيق را خودش غربي فلسفه دشوار متون با كه
زبان با زبانها اين كه ميدانند هستند آشنا اروپايي زبانهاي با كه دوستاني اكثر كه
در اينكه نمونهاش.كاستي يا است مزيت صرفا بگوييم نميتوانيم كه دارد تفاوتهايي فارسي
فرانسوي يا انگليسي زبان در است ممكن كه ايجازي.است مشهود خيلي ايجاز عدم فارسي زبان
اين در ميكنم فكر مشكل اين و ميآيد وجود به كمتر خيلي فارسي زبان در باشد ، داشته وجود
كه ميشويم روبهرو موجز بسيار و منسجم متون سري يك با ما كه ميدهد بروز را خودش شيوه
گسترش و بسط را آنها مجبوريم خواهناخواه برگردانيم فارسي به را اينها ميخواهيم وقتي
دشواري به ما را خطي ده جمله و عبارت يك ديگر ، بحثهاي همه از گذشته يعني.دهيم
به را كوتاهتر خيلي جملات مجبوريم وقتها خيلي حتي يا و برگردانيم فارسي به ميتوانيم
مواجه آن با پستمدرن نوشتههاي بحثهاي در خيلي كه ديگري مشكل.كنيم بازسازي ديگري نوع
تركيبسازي قابليت عرصه ، اين در شدن كار كمتر دليل به فارسي ، زبان كه است اين ميشويم
در ميشويم ، مواجه آن با ما كه اصطلاحاتي و مفاهيم از خيلي.نداده نشان خيلي را خودش
زبان در ولي بسازيم آنها با را مختلف تركيبهاي راحتي به ميتوانيم خارجي زبانهاي
هر كه بياوريم تعابيري براي را مختلفي معادلهاي كه هستيم ناگزير حتي وقتها خيلي فارسي
و جواب به كنيم پيروي فارسي زبان ضوابط از بخواهيم اگر جاها خيلي دارند ، واحد ريشه يك
با فرانسه زبان در كه داريم سادهاي خيلي مصدرهاي اسم مثلانميرسيم خودمان منظور هدف
يا و بريم كار به را مدرنيته لفظ همان ميتوانيم ما.مدرنيته مثل.ميشود ساخته "ie"
ميتوانيم را اصطلاحات از خيلي ميكنم فكر تبعش به كه "مدرنيت" اسم به بسازيم مصدري اسم
خودم كار حيطه در حالا.است مشكلساز وقتها خيلي هم اين خوب اما بسازيم صورت همين به
همين با بخواهيم اگر كه است ، سكسواليته اصطلاح داشتم سروكار خيلي آن با كه نمونهاي
سكسواليته بايد قطعا بگيريم جنسي را سكسوال اگر برگردانيم فارسي به را اصطلاح اين ضوابط
تجربهاي براساس من خود ولي شده انجام كه است روالي اين ميكنم فكر.كنيم معنا جنسيت را
اينكه خاطر به.نيست رسايي معادل جنسيت كه كردم احساس آوردم دست به كار حين در كه
مشخص را جنس نوع واقع در كه ميگيريم انگليسي Gender معادل فارسي در را جنسيت معمولا
به خودم مثلا من كه بود اين.داريم جنسي مسائل به ما كه رويكردي يا و رهيافت نه ميكند
تاكيد هم خيلي البته ;بگذارم سكسواليته برابر در را جنسي رهيافت معادل شدم ناگريز شخصه
زبان نحوي قوانين از جا همه بدهم نشان كه حد همين در فقط.ندارم هم دفاع قصد و ندارم
زبان به را بيگانه تعابير و اصطلاحات ما قوانين آن تابع كه گرفت كمك نميشود فارسي
زبان كه است اين برميگردد فارسي زبان امكانات به كه خاصتري مشكل.برگردانيم خودمان
با حوزه اين در كه دشواريهايي از خيلي يعني ;نگرفته خو فلسفيدن با من تعبير به فارسي
اگر يا و شده انجام فلسفي كار تاليف صورت به اگر يا كه است همين معلول ميشويم مواجه آن
به نزديك و فهم قابل را بحث امكان حد تا كه كرديم سعي عمدتا شده انجام ترجمه صورت به
به منجر ديگر سوي از اما بوده درستي رويكرد اين معنا يك به.دهيم ارائه فارسي مخاطب ذهن
سابقه كه تعابيري بردن كار به از هميشه يعني.بمانيم سطح اين در هميشه ما كه شده اين
زبان اين با بشود اينكه پذيرفتن اصلا خاطر همين به و كنيم اجتناب نداشت خوبي خيلي
آلماني زبان در هايدگر يا و آلماني زبان در هگل فرضا اگر يعنياست شده دشوار فلسفيد
كه ندارد انتظار هم كس هيچ طبعا كنند ، دنبال فلسفه در را خودشان خاص نوع آن ميتوانند
در مشروعيتي يك هگل كه است حد اين در اما.شود بدل فهم همه فيلسوف يك به واقع در هگل
اين در سادهگيري مقدار يك ميكنم فكر متاسفانه.ميكند پيدا خودش براي آلماني زبان
سعي من شخصه به كه كاري.نكنيم كشف را فارسي زبان پتانسيلهاي ما كه شده منجر بحثها
اين حدودي تا هست متون اين پس در كه سنتي به توجه با محدودم كارهاي همين روي كردم
كه معضلات اين كلي بحث به حالا.بدهم گسترش را زمينهها اين و كنم كشف را پتانسيلها
نميكنم فكر هم سخنراني دو و سخنراني يك با و نيست ديروز و امروز بحث بحث ، اين برگرديم ،
آن با بيشتر تجربي لحاظ به خودم كه چيزي آن اما.كرد تفهيماش يا و كرد تحليلاش بشود
ما اگر اينجا در.است ادبيات و فلسفه حوزه در هم باز و پسامدرن متون در بودم ، مواجه
اين پس در فلسفي معضل يك ما اينكه يكي.نباشد بد شايد كنيم جدا هم از را بحث دو ابتدا ،
غير ديگري زبان به يا فارسي ، زبان به صرفا كه است اين از فراتر خيلي كه داريم ترجمهها
كه است ديگر زبان به زبان يك از ترجمه صرف فلسفي ، معضل اين.شوند ترجمه فارسي زبان از
اين سير در كه) شالودهشكنها بحث در ويژه به كردهاند مطرح پستمدرنها كه بحثهايي در
مدرن ، هرمنوتيك اصحاب هم حدودي تا آن تبع به و (هست بحث خيلي ميدانيد خودتان هم اصطلاح
امكان و ميافتد "اتفاق" خودش زبان در متني هر كه ، كردند مطرح را مسئله اين آنها
.ندارد وجود ديگري زبان به زبان يك از متن ، آن تجربه انتقال
مسئله اين با ما كه ميآيد در شكل اين به شالودهشكني و پساساختارگرايي بحث در بحث اين
است ، سوءخوانش يك بدهيم ، ارائه متن يك از كه خوانشي هر آنها تعبير به كه ميشويم مواجه
ندارد وجود متن آن از يكهاي و اصيل فهم هيچ بنابراين.است متن آن از سوءفهم يك فهمي هر
كه ببينيم بايد و كنيم ، نزديك متن آن به را خودمان كنيم ، سعي بسيار تلاش با ما كه
كه است مسئله اين يكي.كنيم نزديك فارسي ترجمه زبان به را متن آن كه چيست امكاناتمان
كه خاطر اين به.كند ساده را كار خيلي است ممكن جهت يك از و دارد فلسفي ريشه يك واقع در
.باشد سوءتعبير ميتواند هم ما ترجمه خوب هست ، سوءتعبير يك تعبيري هر كه حالا كنيد ، تصور
ترجمه در سهلانگاري قدر اين ميشود كه نيست اين پساساختارگراها منظور ميكنم فكر قطعا
كه ديگر بحث يك.است داشته وجود پستمدرنها كار در هميشه فلسفي زمينه پس اين اما كرد ،
مورد در ويژه به ميكند ، پيدا محوري جنبه خيلي ادبيات در و زبان در بيشتر ميكنم فكر
و هايدگر از بعد زبان كردن پيدا اهميت بحث ميدهند ، اهميت زبان به خيلي كه فيلسوفهايي
پيدا نمود پيچيده خيلي زباني بازيهاي شكل به ادبيات در عملا ، كه است ويتگنشتاين از بعد
فكر هم فلسفه در.ميبندد كردن ترجمه براي را مترجم دست ديگر وقتها ، خيلي كه ميكند
خيلي كه ميشود مشخص خوبي به دريدا كارهاي يا هايدگر كارهاي مثل كاري در مثلا ميكنم
اگر كه انديشيد بايد چارهاي چه اينكه حالا.است منتفي كلي به ترجمه امكان اصلا وقتها ،
من ، .است ديگر بحثي كرد ، بايد كاري آنچه ازاي در و نيست ترجمه قابل دليل هر به متن اين
به را دريدا آثار كه مترجمي ;دريداست آثار فرانسوي مترجم باس آلن:كنم عرض را نمونهاي
"تفاوت و نوشتار" جمله از هم را دريدا شاخص آثار از تا چند و برگردانده ، انگليسي زبان
يكي كه تفاوت ، و نوشتار كتاب همين مقدمه در او.است كرده ترجمه را "پوزيسيون" كتاب يا
مشكلات ميآورد ، را خودش مقدمه اينكه از بعد است ، انگليسي زبان به درخشان ترجمههاي از
كه است اين مشكلات از بخشي يك:ميگويد او.ميكند تقسيم قسمت سه به را دريدا ترجمه
نكرده پيدا نمود اينها من ترجمه در كه هستم معترف من.است ترجمه غيرقابل كلا دريدا آثار
كه ديگر بخش يك و كنم منتقل توانستهام تفسير ، و شرح و حاشيه با را ترجمهها از بخش يك
.شده منتقل انگليسي زبان به فرانسوي و انگليسي زبانهاي نزديكي يمن به طبعا هم آن باز
هنوز من ميگويد و ميسازد مطرح را اساسي سوال يك ميدهد ، كه توضيحاتي از بعد وي اما
تصور خوب.نه يا خواند ميشود فرانسوي زبان جز زباني به را دريدا آيا كه دارم ترديد
بر علاوه را كارش مبناي ميدهد توضيح مقدمهاش در حتي كه تبحر سطح آن با مترجمي يك كنيد
دريدا آثار از قبلا كه ترجمههايي كرده ، ترجمه كتاب اين در بار اولين براي كه متوني
هم با را انگليسي ترجمه سه اوقات گاهي مقاله ، يك ترجمه در فرضا داده ، قرار هم بوده شده
كه ميكند ترديد و ميكند مطرح را سوال اين داده ، ارائه را بعدي ترجمه و كرده مقايسه
مقدمه همان در نمونه براي.خواند فرانسوي زبان جز زباني به را دريدا نتوان واقعا شايد
به را خط پنج اين ترجمه و ميكند نقل فرانسوي زبان به را دريدا از خط پنج باس آلن
اضافه پايان در بعد ، و شده ترجمه انگليسي به سطر حدود 20 اغراق بدون.ميآورد انگليسي
نزديك صددرصد بهطور بگويد داشت قصد دريدا كه چيزي آن به ميكنم فكر من هم باز ميكند ،
هر به كنيم ، تصور ما كه بدهد ما به ميتواند كلياي ذهنيت يك ميكنم فكر من حالا.نشدم
در را اين بايد و كرد نخواهيم پيدا دست هيچگاه نقص ، و عيب بدون و ناب ترجمه آن به حال
از ما كه تعبيري به بسته هم آن ;بشويم نزديك آن به ميتوانيم نسبي بهطور كه بگيريم نظر
من نظر به.ميدهم ارائه متن اين از مترجم من كه تعبيري ;ميدهيم ارائه متن آن
كه است اين نشانگر خوبي به داريم فارسي زبان در چنيني اين متون از كه متعددي ترجمههاي
معادل اين كه ميكنند استدلال هركدام درست ، و محكم خيلي استدلالهاي با شايد مترجمها ،
;كرد پافشاري قضيه اين روي نبايد خيلي ميكنم فكر باشد ، مناسب اصطلاح اين براي ميتواند
شويم جدا كه نظري بحث اين از اما.گرفت جدي را قضيه اين خيلي بايد حال عين در اينكه ضمن
بپذيريم را اساسي فاصله يك تا ميكند وادار را ما نوعي به كه زبان محوري اهميت اين از و
انگليسي متن آن شد ، نخواهد فرانسوي متن آن فارسي ، متن اين بالاخره كه بپذيريم يعني ، )
از برخي كه نميكنم انكار.كند نزديك را ما ميتواند كه است چيزي هرحال به (شد نخواهد
اصلي متن از ضعيفتر جنبههايش از برخي شايد باشد ، اصلي متن از برتر است ممكن جنبههايش
.باشيم داشته ذهن در هميشه بايد را فاصله اين ولي باشد
مشغول ميخواهيم و گرفتهايم نظر در را متني ما مثلا كه عملي ، جنبه به برسيم اگر حالا
دادهام صورت كلي خيلي تقسيمبندي يك اينجا در هم باز ميكنم فكر البته شويم آن ترجمه
به كوتاه خيلي قبلا كه مشكلي يك.ميكند پيدا نمود مرحله چند در ما كار دشواريهاي كه
هستند آشنا انگليسي زبان با كه دوستاني از خيلياست زبان نحوي پيچيدگي كردم ، اشاره آن
.دشوار بسيار فارسي زبان در و است غني انگليسي زبان در ساختن قيد قابليت كه ميدانند
.برسانيم را آن مفهوم تا كنيم ترجمه جمله يك صورت به بايد را قيد اوقات اكثر در ما يعني
سعي ما كه است اين آن ، از بخشي يك كه ، است زبان دو نحوي تفاوت نفس واقع در هم ديگر مشكل
است اين هم ديگرش بخشكنيم بازسازي فارسي زبان در امكان حد تا را انگليسي نحو ميكنيم
جريان صرفا نابسنده ، و نامتعارف هرچند شكل همان به كنيم ، بازسازي نميتوانيم ، اگر كه
مثلا ، .است مشخص ادبيات در هم و فلسفه در هم نحوي پيچيدگي اين من نظر به.كنيم منتقل را
سال چند يا دهه 60 از كه است چيزي تقريبا ميشناسيم پستمدرن ادبيات تحت كه چيزي آن
و كراك گينزبرگ ، مثلا است ، آمريكا در "بيت" نسل با آغازش ميشود ، شروع از 1960 قبل
رمان مانند.نيست ترجمه قابل زبانها از خيلي به آثارشان اينها هم هنوز كه هستند غيره
معتقدند خيليها ، ولي شده ترجمه هم فرانسه زبان به چند هر كه "آندرو" نام به كراك شاخص
در نمونهها اين.نكرده پيدا بازتاب فرانسه زبان در انگليسي زبان قابليتهاي اصلا كه
طرف اين به جويس اوليس از بگيريم ، مدرنيستي ادبيات از.است شديدتر خيلي فارسي زبان
ادبيات در متاخرش نمودهاي در و بوده گرفتار مخمصه اين در فارسي زبان هميشه كه بگيريم
.است شديدتر خيلي كه پستمدرن
5_ چيست؟ فلسفه
صندلي روي گربه
پاركينسون
بهلولي محسن:ترجمه
يك تا داشت قصد ويتگنشتاين كه گفتيم.شود تاكيد آن برروي بايد كه دارد وجود نكته يك
مراد بلكه نيست هدف بهخوديخود اين اما.بدهد دست به زبان كاركردهاي از واضح ديدگاه
انجام روانكاو يك آنچه با فيلسوف وظيفه بنابراين.است معماها حل و فلسفي پيچيدگي رفع
بايد بيمار كه ميكند حل چنين اين را بيمار يك مشكلات كه كسي ميشود ، مقايسه ميدهد
.بياورد ياد به وضوح به است افتاده اتفاق گذشته در (مونث يا مذكر) او براي كه را آنچه
.ميپردازد بيمار خصوصي سرگذشت به روانكاو.دارد وجود مهمي تفاوتهاي البته اينجا در
بلكه نميپردازد ، جداگانه صوبت به آنها خصوصيات واسطه به افراد به ويتگنشتايني فيلسوف
.است موضوعيت داراي مقايسه حال اين با.دارد سروكار پيچيدگي عنوان به تفكر روشهاي با
بعدي فلسفه براي "تحليل" نام قبول با را مقايسه اين صحت نيست مجبور نفر يك اما
و بود كردن رها يا كردن آزاد analusis يوناني واژه اصلي معني.بپذيرد ويتگنشتاين
.است بوده همين دقيقا تحليل انجام از ويتگنشتاين هدف مطمئنا
بر بلافاصله كه فلسفي تحليل انواع با تنها نه را اساسي گسست فلسفه به جديد رويكرد اين
تفاوت اينآورد وجود به مشكل ، يك عنوان به پيشين فلسفههاي اغلب با بلكه گرفت ، پيشي آن
در بود ، نظاممند امر يك فلسفه فلاسفه ، از بسياري براي:كرد بيان ميتوان جمله يك در را
ويژگي مفهوم.نبود چنين ميانديشيدند او مانند كه كساني و دوم ويتگنشتاين براي كه حالي
صحبت فلسفي نظام يك از كسي كه هنگامي.است توضيحات پارهاي نيازمند فلسفه بودن نظاممند
ذهن در عظيم متافيزيكي نظام يك داشتن به مايل شخصي ميشنود ، آن درباره چيزي يا ميكند
دوي هر منظم ، شيوه به آن در تا شده سعي كه هگل فلسفي علوم دايرالمعارف مانند به است ،
.شود ارائه ميناميم طبيعي علوم و فلسفه امروزه ما آنچه
عقيده اين بر نيز منطقي پوزيتيويستهاينيست متافيزيسينها كار تنها فلسفي ، نظام اما
يك تدوين در سعي آنها از برخي و شود عرضه نظام يك مانند به ميبايد فلسفه كه بودند
كاملا طريقي به اما هگل ، دايرالمعارف شبيه) آن در كه داشتند "واحد علم دايرالمعارف"
نظامهايي چنين تمامي.بود شده ارائه طبيعي علوم و فلسفه از نظاممند طرح يك (متفاوت
ما زبان از خطا تصوير يك آنها كه دليل اين به شد ، رد او پيروان و دوم ويتگنشتاين توسط
كه حالي در بالنسبهاند ، و ثابت استدلال ، فرآيند در نظام يك قواعد.ميكنند ارائه
نظامي هيچ كه منعطفاند و فراوان چنان آن ميكنند اداره را عادي زبان كه قواعدي
.بدهد آنها به را حقانيت اين نميتواند
بسيار شده ارائه "فلسفي تحقيقات" در كه فلسفه ماهيت مورد در ويتگنشتاين ديدگاه
انتقادات ايناست گرفته قرار شديدي انتقادات مورد چنين هم نگرش اين اما بوده تاثيرگذار
به فلسفي تحليل ايدهآل با كلي خصومت هرگونه از برخاسته ميشد تاكيد آنها برروي بايد كه
شده وارد تحليلي چنين يعني ويتگنشتاين مفهوم به مخصوصا اعتراض نيست ، كلمه دقيق معناي
.است غيرنظاممند ذاتش واسطه به فلسفه كه بوده ويتگنشتاين نظر اين انتقاد ، عمده هدف.است
.شد واقع انتقاد مورد ميكردند فعاليت دهه 1950 در كه فلاسفه از گروهي توسط نظريه اين
آنها سردمدار و ميكردند دفاع ميشد ناميده "عادي زبان فلسفه" عموما كه آنچه از آنها
بسياري كه تفكر اين در ويتگنشتاين با آستين.بود آستين الجي نام به آكسفوردي فيلسوف
تلاش در كه فلاسفهاي بخصوص بود موافق است ، شده ايجاد خودشان توسط فلاسفه خطاهاي از
داشتند ، را عادي زبان به نسبت آن بودن بهتر ادعاي آنها كه جديد تخصصي زبان يك معرفي براي
زبان كه كرد استدلال آستين.شدند اشتباه دچار بود ، نازلتر آن به نسبت واقع در اما
به توجه عدم با فلاسفه و است گرفته شكل قرنها طي كه است دقيق و پيچيده ابزار يك عادي
بود ، نظامسازي هرگونه مخالف ويتگنشتاين كه حالي در اما.ميگيرند قرار مخاطره در آن
با مطابق كه مهم روشهاي برخي طبقهبندي شكل به نظامسازيها بعضي كه بود معتقد آستين
.بود مفيد هم و ممكن هم ميروند ، كار به جملات آنها
ساير اما.نماند باقي سال 1960 در آستين مرگ از پس زيادي زمان مدت عادي زبان فلسفه
سير خط يك در فلسفه تاريخ.است نفوذ با چنان هم ديدگاههايشان ويتگنشتاين منتقدان
ديدگاه يك كه است هنگامي اين و است تابهايي و پيچ شامل اوقات گاهي.نميرود پيش مستقيم
"كاربرد نظريه" كه افتاد اتفاق هنگامي احيا اين از نمونه يك كه چنان آن.شود احيا قديمي
فرگه توسط بار اولين نظريه اين.آمد ميشد ناميده "صدق شرط" نظريه آنچه دنبال به معنا ي
فلسفي تحقيقات در بعدها او خود اما كرد ، دفاع آن از تراكتاتوس در ويتگنشتاينشد مطرح
مرتبط داويدسون دونالد آمريكايي فيلسوف با مخصوصا نظريه اين امروزي شكل.كرد رد را آن
.ميدانستند دفاع و شرح مستلزم را آن آتلانتيك منطقه دو هر فلاسفه از بسياري اما است ،
يك فهم:باشد شده بيان تراكتاتوس كتاب از عباراتي در ايجاز كمال در ميتواند نظريه اين
مثال براي ;دارد وضعيتي چه باشد صادق گزاره آن اگر كه است اين دانستن به منوط گزاره
اين كه است اين دانستن جمله اين معناي درك.بگيريد نظر در را "است صندلي روي گربه" جمله
بياني.باشد گرفته قرار معين صندلي يك برروي مشخص گربه يك اگر تنها و اگر است صادق جمله
ايجاد هنگامي مشكل و جذاب مسائل اما ميآيد ، بهنظر انديشه در زلزله يك مانند اين شبيه
كوششهايي.دهد پوشش را ما زبان كل ميتواند معنا ديدگاه اين آيا شود پرسيده كه ميشوند
از كه است جديد فلسفه در برجسته تخصصي بخش يك معنادار جملات تمامي صدق شرايط يافتن براي
.دادهاند "معناشناسي" نام آن به كه است چيزي آن و ميكند ، استفاده صوري منطق شيوههاي
فرهنگي مجامع
نسلي تجارب و اعتزال تجربه
سخنرانياي دانشجويان اسلامي انجمن دعوت به سروش عبدالكريم ماه ، مرداد چهارشنبه 30 روز
كه سخنراني اين موضوع."اعتزال تجربه تجديد" عنوان با داشت خواهد اميركبير دانشگاه در
تاون جورج دانشگاه در كه سروش سخنرانيهاي از يكي در پيشتر شد خواهد برگزار صبح 10
.دارد دست در مضمون همين با هم كتابي او قرار از و گرفته قرار بحث مورد شده برگزار
دانشگاه هنري فرهنگي كانونهاي دعوت به فرهادپور مراد روز همين ساعت 18 در همچنين
خواهد نسلي تجارب عنوان با سخنرانياي پليتكنيك تابستاني جشنواره قالب در و اميركبير
.داشت
فلسفي پرسش يك و صد
كوهن مارتين
صالحي آرش:تدوين و ترجمه
:هفتم و بيست مسئله يادآوري
پيش طرح بيشتر ، درآمدزايي براي بود ، شده خصوصي تازگي به كه لندز ساني بيمارستان بنياد
سالگي سن 50 به دانشجويان وقتي طرح ، اين براساسآورد در اجرا به را بدن اعضاي خريد
در و شد خواهد خريداري بدن اعضاي بانك در ذخيرهسازي براي آنها ، بدن اندامهاي رسيدند ،
قبل اهداكنندگان اگر ضمن در.ميشود داده آنها به هنگفتي پيشپرداخت حالا ، همين عوض ،
اين پرسش.ميپذيرد كمال و تمام را آن خسارات لندز ، ساني بنياد بميرند ، سالگي سن 50 از
است؟ اخلاقي برنامهاي چنين آيا كه بود
پيوند 2:هشتم و بيست مسئله
و جوان اقشار خصوص به مردم ، از زيادي شمار چهنباشد ، و باشد اخلاقي ميخواست چه خلاصه
شيرين ، پول اين با حداقل تا كردند ، امضا را خود بدن اعضاي پيشفروش اوراق دانشجويان ،
.بيايند در خودشان خجالت از صباحي چند
اما.كند دنبال گستردهتر چه هر را ، خود برنامه توانست ، لندز ساني بنياد ترتيب بدين
.قبيل اين از و مغز قلب ، مانند بود ، كم بسيار آنها عرضه كه داشت وجود اندامهايي هنوز
از خارج عملا داشتند ، حياتي نسبتا ارزش اهداكننده براي نامبرده ، اعضاي كه جا آن از
.بودند گرفته قرار طرح
ساني بيمارستان مديره هيات به داشت درخشاني بسيار مديريتي سوابق كه لندز ساني مديرعامل
تصميم خودشان درباره بتوانند مردم كه كنيم كاري بايد ما".كرد ارزندهاي پيشنهاد لندز
پيري و كهولت دوران مردم كه است موقع آنبالاتر ببريم را قيمت است كافي فقط.بگيرند
".ميفروشند ما به را خود
"ببينيد؟ آينه در را خود چروك و پرچين صورت كه نشستهايد منتظر آيا"
سري يك در لندز ساني بنياد اين بر علاوه.بود پرشده تبليغ اين با ديوارها و در همه
در سفارشي تحقيقات و مقالات چاپ.كرد سرمايهگذاري هم ديگر نيكوكارانه فعاليتهاي
تصميمگيري آزادي از اينها همه در تلويزيوني ، مناظرات و كليپها جرايد ، و روزنامهها
.نزند صدمهاي ديگران به كه جايي تا البته ميشد ، گفته سخن خود درباره فرد
"ميكنيد؟ پيشفروش را خود مغز شما چرا !آقا ":ميشد سوال سيبيلو آقايي از تلويزيون در
چرا" ميشد سوال خانمي دختر از "!آبجي.دارم جونمو اختيار":ميداد جواب سيبيلو آقاي و
."نوع هم به كمك خاطر به" ميداد جواب خانم دختر و "ميكنيد؟ پيشفروش را خود قلب
جوان هميشه جامعه جمعيت كردند پيشبيني جمعيتشناسان فوق طرح موفقيت با ترتيب بدين
.بماند
كند؟ محدود هميشه براي را فردي آزادي گونه اين بايد آيا.است نگران ليبرال دولت اما
26_ نبود؟ احمق ميتوان چگونه
آقا جواد بهبه ،
رايموندپاپر وكارل برتراندراسل به بااحترام
موسويان سيدنصير
...شدي شكسته چقدر آقا هستم ، حسيني من قديمي ، همكار آقا ، جواد بهبه ،
*
...!حسيني آقاي نميآورم ، جا به را شما من آقا ببخشيد ،
.بوديم همكار نفت وزارت در ديگر هستم حسيني بابا اي
*
.نميكردم كار نفت وزارت در اصلا من گرفتهايد ، اشتباه ميكنم فكر قربان ، نه
جواد آقاي بله بله ، جامي ، آقاي ميآورم ، ياد به را شما دقيقا من ميزنيد ، حرفي عجب
*
... جامي ،
...است احمدي من فاميل من ، عزيز نه
!كردهايد عوض كه هم را فاميلتان ا ، ا ، *
اين از بود ، رسيده جالبي جاهاي به بحث واقعا كنيم ، رها را بالا گفتوگوي بدهيد اجازه
:كنيد توجه ديگري نمونه به اكنون.زيادند بحثها جور
سجادي آقاي دست كارها همه محله اين توي بگويم ، شما به ميخواهم چيزي يك آقا ، محمد
*
...باشد خودش نفع به آخر دست كه ميدهد انجام جوري يك را كارها همه است
آقاي است كوچه ابتداي كه ملكي آن معامله سر بر باشد يادتان اگر پيش ، سال چند ولي عجب ،
...و كرد ضرر خيلي سجادي ،
.كند سود بيشتر بعدا كه ميزد موشمردگي به ظاهر در را خودش است ، ظاهري همش اينها نه ،
*
مسكونياش منزل كه كرد سعي خيلي سجادي آقاي ميگوييد؟ چه شهرداري طرح قضيه به راجع
مذاكره هم شهرداري مسئولان با بار چند ميگويند حتي.نيفتد شهرداري اتوبان طرح درون
.خورد ضربه خيلي هم قضيه اون توي نداشت فايدهاي ولي بود ، كرده
اين كه ميفهميم ما همه روزي يك كنيد باور اما است درست شما حرفهاي البته درست ،
*
...است بوده نفعاش به همه كارها
طوري؟ چه آخر
كاري هيچ است ، سجادي آقاي دست كارها همه كه ميدانم را اين فقط نميدانم ، هم خودم
*
...نميشود انجام او ميل برخلاف
مثال كه گفتوگويي دو آيا شما نظر به.ميكنيم رها نيز را گفتوگو اين شما اجازه با
از را گفتوگو يك ساختار بار اين بدهيد اجازه چيزي؟ چه در مشتركاند؟ چيزي در شد زده
اگر دارند ، اختلاف آن در طرفين كه موضوعي سر بر گفتوگو هر.كنيم بررسي ديگر منظري
انجام بايد كه كاري از توجهي قابل بخش من بهزعم باشد روشن و مشخص گفتوگو موضوع واقعا
يك هر اكنونباشد روشن اختلافنظر و بحث موضوع كنيم فرض حالا.است رسيده انجام به شود
.بياورند خود نظر سود به تبييني ، يا توجيهي استدلالي ميكنند سعي گفتوگويي ، طرف دو از
صحيح را آنها كه دارد پيشفرضهايي يا فرضها گوينده استدلالها ، اين از كدام هر در
اكنون ميپندارند ، صحيح را آنها كه دارد پيشفرضهايي و فرض تفاوت اكنون ميپندارد ،
پيشفرضها يا فرضها آن درستي براساس و نيست ، مهم چندان ما براي پيشفرض و فرض تفاوت
از بعد را قديمياش ، همكار كه ميكند تصور شخصي اول ، گفتوگوي در مثلا.ميگويد سخن
.نيست او همكار كه ميآورد متعدد دلايل دوم ، شخص مقابل ، در است ، كرده پيدا دوباره سالها
فاميلتان":ميگويد بردارد نادرستش فرض پيش از دست نيست حاضر چون اول شخص هم ، آخر دست
شخص اين كار كه باشيم داشته قبول ما همه ميكنم گمان ببينيد ، "كردهايد عوض كه هم را
تحت باشيم حاضر بايد كه داريم پيشفرضهايي يا فرضها ما موردي هر در است ، اشتباه
است جامي آقاي من مقابل شخص ميكنم فكر من وقتي مثلا بگذاريم ، كنار را آنها شرايطي
اندازه به شواهد و دلايل اگر و كردهام اشتباه من شايد كه بپذيرم هم را نكته اين بايد
نه كردهام اشتباه من كه كنم قبول بايد نيست ، جامي آقاي شخص ، اين كه داشت وجود كافي
همه كس ، فلان ميكند فكر كه كسي دوم ، مثال در يا !است كرده عوض را اسمش جامي آقاي اينكه
هيچ تحت و ميشود انجام خودش نفع به و او توسط فعاليتها و كارها تمام و است كاره
است خودش عقيده برخلاف وضوح به كه مواردي حتي بردارد خود فرض از دست نيست حاضر شرايطي
.ميكند تفسير و تغيير نيز را
تفسير و تعبير حدودي تا ماست عقيده خلاف كه را چيزهايي يا نقض موارد كه اين حال ، هر به
كه باشد آن بر ما بناي اينكه اما اجتناب ، قابل نه و است نادرست نه عليالاصول ميكنيم ،
آشكار مصداق برنداريم ، آن از دست هم باز شد ، ثابت امري بطلان اگر حتي وجه ، هيچ به
هنوز شايد كه بگوييم بايد بگوييم سخن دقيقتر بخواهيم اگراست بيخردي و ناداني
بايد كه آنجايي و كنيم تفسير را نقض موارد بايد كه آنجايي بين دقيقي مرز نتوانستهايم
كه چيزي اما بتوانيم ، دقيق طور به كه نيست هم معلوم و بكشيم ، برداريم ادعايمان از دست
ممكن ميكنيم ، ادعايي ما وقتي يعني بپذيريم ، را تمايزي چنين وجود بايد كه است اين هست
اين ميتوانيم حدودي تا هستند ، ما ادعاي برخلاف كه شويم روبهرو نقضي موارد با است
.بشوييم ادعايمان از دست بايد بعد به جايي از اما كنيم ، تاويل و توجيه را مواردنقض
|