تركيبيمتناقض آمريكايي نوع از روشنفكري
عمومي مشكلات
2_ عراق در معاصر اصلاحگر روحانيان
28_ نبود؟ احمق ميتوان چگونه
تركيبيمتناقض آمريكايي نوع از روشنفكري
آمريكايي روشنفكران بيانيه بررسي
سنت حفظ شوداما ناميده ميتوانستجهل بودكه خطا سنتيك وسيله قدرتبه حفظ
شود خوانده ميتوانستاغفال كه بود جرم قدرتيك وسيله به
باشد فهم براي اولموضوعي وهله در آن بودن آمريكايي تا است كافي بيانيه بودن روشنفكري
نقد براي موضوعي بعدا و
مرديها مرتضي سيد
به ناظر اما ميگيرد ، قرار "آمريكايي روشنفكران بيانيه بررسي" عنوان ذيل نوشته اين بحث
بلكه ندارد ، نظر در را آن اجزاي سياسي يا فكري تحليل و تجزبه و نيست مذكور بيانيه مفاد
گفتن سخن نظر يك از است ممكن كه مسئلهاي ;ميپردازد آن حاشيه در كلي مسئلهاي به
فن تعريضآميز تعريف گاه كه چيزي - باشد آن باب در كردن سكوت منظور به چيزي درباره
بحث مقدمات از فراگيرتر ، ديدگاهي از اما - است شده دانسته سياستمداري حرفه يا سياست
اصلي خطوط رد يا تاييد پي در ذيالمقدمه اينكه از صرفنظر است ، بيانيه همين درباره
.برآيد آن تفسير و توضيح پي در اساسا يا باشد ، بيانيه
پژوهشگران و اساتيد از تعدادي نظر اعلام كه آنجا از 1
بيانيه" عنوان به كشور آن دولت ضدتروريستي استراتژي از دفاع در آمريكا دانشگاهي
و روشنفكري كلاسيك گفتمان تا ميكند كمك ترم اين تحليل شد ، مشهور "آمريكايي روشنفكران
عنصر دو اين نقش ميتواند بررسي اين.گيرد قرار بررسي مورد "قدرت" و "سنت" به آن نگاه
.كند آشكار مذكور بيانيه فهم در را
آن در كه جايگاهي در يعني.مييابد روشنگري عصر رادر خود ريشههاي روشنفكري 2
اجتماعي مسئوليت حس با را ادبي ذوق و سليم ، باعقل را فلسفي هوش اغلب كه فرهيختگاني
.كردند قدرترو و سنت نقد به بودند ، آميخته هم در
كه دارد وجود زيادي احتمال گرفت قرار سليم عقل كنار در كه هنگامي فلسفي هوش:2- 1
خطر از بركنار لذا و -بديهي و عادي آنكه عين در كه باشد اموري گرفتن پرسش به آن پيامد
شك آنها درستي يا راستي در بتوان بسا چه تامل ، قدري با ميآيند ، نظر به - ترديد و انكار
دو ، اين جمع حاصل و عادي ، فكر موضوع سليم عقل و ميدهد غيرعادي فكر قدرت فلسفه ، پس.كرد
.عام امور در خاص تاملات يا عادي امور در است غيرعادي فكر
زيادي شانس شد ، تركيب اجتماعي مسئوليت حس و ادبي ذوق با مجموعه اين اگر حال:2- 2
و ذهني دغدغه يك از بيش چيزي جاافتاده و عادي امور گرفتن پرسش به آن كه دارد اين براي
.كند برقرار ارتباط ديگران با آنجا از و كند عبور زبان به ذهن از يعني.باشد دروني
در ترديد" مقابل در اول وهله در كه ميرود انتظار آنها از عادتا و غالبا كه ديگراني
.دهند نشان خود از تعجب جنس از واكنشي "عادي امور
بسا چهنيست سنت از جاافتادهتر و عاديتر چيز هيچ جهان اين امور ميان در:2- 3
ميشود اطلاق چيزهايي به بيشتر سنت.آيد نظر به هماني اين و تحليلي گزاره يك اين اصلا
مشروعيت و نيستند بهينهسازي و پسندفردي و عقلي تحليل مديون ضرورتا را خود موجوديت كه
رفتاري قالبهاي كه چيزهايي ;است مستقر نظم حفظ در آنها كارآمدي از ناشي عمدتا آنها
آنها فشار و وجودي تنگناي لذا و خوردهاند ، صيقل استعمال كثرت دليل به كه هستند موروثي
پشتوانه از تعريف به بنا چون.كرد آغاز سنت از را خود نقد روشنفكري.نميشود احساس گاه
خوبي به فلسفي هوش ماجراجوييهاي به كه داشت فراخي شكاف حيث اين از و بود بيبهره عقلي
.ميداد راه
قدرت كه جهت اين از اول.رسيد قدرت نقد به كرد ، آغاز سنت نقد از كه روشنگري اما:2- 4
.بود قدرت از بخشي سنت كه جهت آن از دوم و بود سنت از بخشي
جا و ديرپايي دليل به درست كه بود سنتي فرهنگ از بخشي سياسي قدرت يعني:2- 4- 1
را مردم مقهوريت و قدرتمند حاكمان همواره همگان.مينمود بلامنازع فكري لحاظ به افتادگي
سوي از.نداشتند نباشد ، گونه اين كه دنيايي از تصوري و بودند ديده آنان سلطه مقابل در
ذهني ، نظام خوردن برهم چون.بود سياسي قدرت برنامه از بخشي هم سنتي فرهنگي ترويج ديگر
سنت نظامي چنين محافظ بهترين و ميشد ، محسوب انقلاب واجب مقدمه كمياب مطلوبهاي توزيع
.ميشمرد مفيد و مشروع كاركردش و موجوديت صرف به را چيزي هر كه بود
به قدرت حفظ كه چرا.باشد قدرت نقد صرفا حتي ميتوانست روشنفكري ترتيب اين به:242
جرم يك قدرت وسيله به سنت حفظ اما شود ، ناميده جهل ميتوانست كه بود خطا يك سنت وسيله
آن دل در هم سنت نقد ميگرفت ، صورت قدرت نقد اگر پس.شود خوانده اغفال ميتوانست كه بود
كه داد قرار خود كار دستور در چنان را قدرت نقد روشنفكري ، از قوي روايت يك كم دست.بود
.شمرد "غيرروشنفكر" ضرورت به را "قدرتي غيرناقد" هر
سختي به پس اين از كه - روشنفكري سخت هسته تعيين در ماركس از لنين روايت:342
و دترمينيسم جاي به ولنتاريسم جايگزيني.داشت مهمي تاثير - نباشد چپ اصلا ميتوانست
.كرد بدل "سياسي مبارز" به را "روشنفكر" اكونوسيسم جاي به پليتيسيسم
به و مييافت دوام روشنفكري از روايت اين كه موازاتي به 3
ميگرفتند ، چالش به را خود وطن سياسي حاكميت كه ميشد تبديل مبارزاني براي وصفي
بود قدرت نقد روشنفكري اگر پس.يافتند بيشتري بروز جهاني عرصه در طلب برتري دولتهاي
نظريه از كه چيزي.بطلبد مبارزه به قدرترا هرم تا ميبود ، مراتبي سلسله نقدي بايد
.پذيرفت جدي تاثير امپرياليسم
در هم دليل همين به.بود آمريكا دولت دوم جهاني جنگ فرداي از ويژه به راس اين:3- 1
البته كه روشنفكري بينالملل هفتاد ، و شصت دهههاي در خصوصا و بيست سده دوم نيمه طول
بود ، ستيز در كه حاكميتي هر با و كجا هر در بود ، متفرق انجمن يك بلكه متمركز حزب يك نه
تبليغي مواجهه در لااقل كه ميكرد ترسيم گونهاي به را خود مبارزاتي استراتژي و سير خط
.برشمارد اصلي نبرد نشاني نقطه را آمريكا خود
نظام قدمت جمله از دلايلي به.ديگر كشورهاي چون نه است كشوري آمريكا اما:3- 2
تحرك عمومي ، رفاه مذهبي ، و قومي و ملي ريشههاي تنوع سنتي ، اشرافيت نداشتن دموكراتيك ،
اولويت سياسي قدرت با جدال بلكه و نقد كه گسترده اپوزيسيون يك داشتن از...و اجتماعي
در قدرت نقد سنت آلمان ، و فرانسه چون كشورهايي برعكس.است داشته بهره كمتر باشد ، آن اول
.باشند داشته بالا چگالي بتوانند آن شاخصهاي كه است نبوده گونهاي به آمريكا
مهمترين عنوان به را قدرت نقد كه روايتي در روشنفكري كه باشيم پذيرفته اگر اما:3- 3
سنت يك صورت به روشنگري ، عقل چشمان از دور ميكرد ، عرضه خود كار دستور تنها بلكه و
تركيبي امر بدايت در "آمريكايي روشنفكران" تعبير چرا كه ميفهميم درآمد ، نقد غيرقابل
هويتي از آمريكا در قدرت نقد سو يك ازميرسد نظر به تعجبانگيز لااقل يا تناقضآميز
قدرت نقد جز آن ، مسلط روايت منظر از روشنفكري ، كه حالي در نيست ، برخوردار شده تثبيت
روشنفكر كه است پرسش اين پذيرفتهاند تاثير روايت اين از كه كساني واكنش اولين پس.نيست
است؟ ممكن چگونه بيانيه اين امضاكنندگان شمردن
كه ميدهد نشان نامه اين مفاد كليات به گذرا نگاهي 4
.كردهاند دفاع نيز سنت از بلكه قدرت از تنها نه آمريكايي روشنفكران
به آن لحن.است مشغول سياسي حاكمان تبرئه و تقويت به خود جاي جاي در مذكور نامه:4- 1
روشنفكرنما چون مسئلهداري تعابير ياد به غافلانه هم را بصيرت اهل حتي كه است گونهاي
طرق از و آمد پديد مذكور روشنفكري سنت حاشيه در كه تعابيري ;مياندازد دولتي روشنفكر يا
.ميكرد القا است روشنفكري جوهر قدرت نقد كه را ايده اين نامشروع
خانواده ، همچون نهادهايي ساحت از بيانيه از فقراتي در.نيست مطلب تمامي اين اما:4- 2
اين از آمريكا جامعه از لايههايي كه فاصلهاي دليل به و است شده حمايت آن نظاير و مذهب
براي كه شدهاند همعهد امضاكنندگان از بخشي حتي.است شده تاسف اظهار گرفتهاند ، نهادها
.كنند تلاش نهادها اين حفظ
نويسندگان يعني.است مقدر دخل دفع نوعي اين كه ميرسد نظر به ابتدا در:4- 2- 1
را اجتماعي انتقادهاي پارهاي عجالتا سياسي ، قدرت از دفاع براي كردهاند سعي بيانيه
كه امور بعضي به آنها سخن مقابل در نتواند تا بدهند حريف به موقت امتياز نوعي و بپذيرند
بافت.نيست چنين من گمان به اما.كند استناد ميشود ، دانسته فرهنگي - اجتماعي ضعف نقاط
گرايشات جمله از - بيروني قرائن به توجه با البته نيز و آن دروني منطق به نظر با بيانيه
آزادي ايمان ، مذهب ، چون سنتي نهادهاي از دفاع كه است آن از حاكي - كنندگان امضا سياسي
.است آن اركان جزء...و جمعگرايي ازدواج ، خانواده ، محدود ،
و مكمل اساسا بلكه ندارند ، هم با تعارضي تنها نه سنت از دفاع و قدرت از دفاع:4- 3
بر.است سنت از بخشي قدرت و قدرت از بخشي سنت گفتم پيشتر كه طور همان يكديگرند ، مويد
سنت ، در ساختشكني به اعتراض بدون قدرت ، در ساختشكني به مذكور بيانيه اعتراض مبنا ، اين
.بود ناتمام دفاعي
يك به و اندازه يك به قدرت و سنت.ندارد توطئهاي به اشاره لزوما اين اما:4- 3- 1
يا حمله مورد ميتوانند اندازه يك به و شكل يك به دو هر.ميشوند پرورده هم دامن در شكل
را ديگري و قوت نقطه را دو اين از يكي كه ندارد وجود دليلي بنابراين.گيرند قرار دفاع
از دفاع كه غلتيم در كلاسيك روشنفكري گفتمان به گونه ، اين و بشماريم بيانيه ضعف نقطه
.ميديد قدرت از دفاع براي بهانهاي صرفا را سنت
و فلك سقف شكافتن منظور به عقلي برنامهريزي و است تاريخي تجربه به متكي سنت:4- 3- 2
قابل سخن ميتواند اين.ميداند تاريخي واقعبيني منافي را نو كاملا طرحي انداختن در
تاسستي بود ، لازم فلسفي هوش زماني اگر شايد.نيست سستي سخن اما نباشد ، يا باشد پذيرشي
فلسفي هوش كه درآيد رايجي گفتمان صورت به ميتواند خود سنتستيزي كند ، آشكار را سنت
ديدگاه اين از.بشمارد تاكيد و تكرار گرو در زيادي حدود تا را آن اعتبار ميتواند
در.بودهاند تاريخي مستمر خطاي و آزمون يك محصول سنتها يعني اجتماعي جاافتاده نهادهاي
اينبار اما روشنگري ، عصر اوايل مثل دهد دست تعجب عادي امور انكار از است ممكن هم اينجا
از مهمي بخش.است بيشتر فهم علت به و خواص سوي از بلكه عوام سوي از نه تعجب بسا چه
سنتيشكني شده كلاسيك اما مدرن سنت به افراد چرا كه است متعجب اين از آمريكايي روشنفكري
را موروثي تاريخي كلان نظامات كه درنمييابند عقلي فراست با و چسبيدهاند قدرتشكني و
.كرد زبر و زير كلي به آرمان و اراده و انديشه قوت به نميتوان
كه حدودي در و است آشكار بيانيه اين در كه حدودي در كم دست آمريكايي ، روشنفكري:4- 4
است معتقد و مينگرد قضايا به نو راست چشم از باشد معرف نمونه يك ميتواند مجموعه اين
ميتوان كه دارد وجود آمريكايي زندگي نام به چيزي.بود واقعبين بايد قدرت برابر در كه
قدرتها خرده با آن فاصله و قدرت اين بودن.درآويخت آن با نميتوان اما درنياميخت آن با
قدرت اين اينكه به رسد چه شود ، شناخته رسميت به اقتدار مراتب سلسله قالب در تا است كافي
با ميشود باز دست با كه را گرهي ممكن حد تا ميكند سعي و نميگويد زور قدرتش اندازه به
اما.بخواهد همراهي عمومي افكار از حتيالمقدور خود فعاليتهاي براي و نكند باز دندان
داشته نگه را دنيا كه است پيوسته و آهسته رشد و مراتب سلسله نظم ، اقتدار ، اين حال هر در
از سخن كه اينك و بود مطرح افراد ميان بيشتر زماني مراتب سلسله اين.داشت خواهد نگه و
پادشاه دو هم صحنهبينالمللي در.است كرده مكان نقل بينالملل صحنه به ميرود ، مساوات
.نگنجد اقليمي در
.نيست قدرت نهادهاي به وابسته فقط بسته زاويه با رشد و مراتب سلسله نظم ، اقتدار ، اما
ليبراليسم از منظور اين براي.ميفشارد پاي هم سنت نهادهاي ضرورت بر آمريكايي روشنفكري
هسته از گريز افراطي ، آزادي.ميكند دربند را شكار سنت خردگرايي و ميگيرد فاصله فرهنگي
را...و معنويت با مخالفت موروثي ، ميراث به كردن پشت اخلاق ، كردن فراموش اجتماع ، سخت
جغرافيا فرسنگ ميليونها و تاريخ سال هزاران كه ميداند نظامي ساختارشكني سكه ديگر روي
و قدرت گاه هر كه دارد آن از حكايت تاريخي متراكم تجربه.ميدهند گواهي آن كارآمدي بر
اقتدار ، دوباره تا ميكند بازتوليد را خود ديگري جلوه در زماني اندك در شد شكسته سنت
و اقتصادي اجتماعي ، سياسي ، انقلابهاي از انبوهي آيا.شود حاصل رشد و نظم مراتب ، سلسله
نميكند؟ تاييد را آمريكايي روشنفكري سخن فرهنگي
در و دانشگاهي جامعه در عادلانه جنگ به مربوط بيانيه 5
گفتمان تعبير از حاكي اين آيا شد ، معروف آمريكا روشنفكران نامه به مطبوعات اغلب
جايز كساني به تنها تعبير اين اطلاق روشنفكري ، كلاسيك گفتمان مبناي برنيست روشنفكري
كه كساني به تعبير اين اطلاق ميرسد نظر به بنابراين باشند ، سنت و قدرت منتقد كه است
كه است واداشته روشنفكري از عامتري تعريف قبول به را ما سنتاند ، و قدرت مويد و مدافع
تطابق روشنگري عقل مفاد با گستره اين و آنند اقسام.و اروپايي و آمريكايي روشنفكري
.دارد بيشتري
كه است اين مهم.ديدن چه به راجع نه كردن نگاه چگونه به راجع است وصفي روشنفكري:5- 1
فراهم نگاه اين در اجتماعي مسئوليت حس و بيان قدرت سليم ، عقل فلسفي ، هوش چهارگانه عناصر
اساس منهاي و كلي طور به او دغدغههاي و انسان زياد ، احتمال به نگاهي ، چنين در.باشد
كه امايي اما ، .مييابد محوريت طبقه حتي و جنسيت نژاد ، نوع از تقسيمبنديهايي قراردادن
كرد نگاه گونه اين ميتوان.ميشود ديده چه كه نميكند معلوم كرد نگاه نوع اين است ، مهم
كنسرواتيسم است ، چنين بيانيه اين در چنانكه ميآيد ، چشم به آنچه اما بود ، روشنفكر لذا و
.آمريكايي روشنفكري يعني ;است مدرن شيوه به سنت و قدرت از دفاع يعني جديد
روشنفكري ، كلاسيك ديسكورس در:خلاف ثمره 6
و لازم شرط و است مشترك چيزي ديدن مفاهمه امكان كافي و لازم شرط روشنگري ، مباني برخلاف
همچون اجتماعي سياسي گرايشهاي اساس اين بر.مختلف چيزهاي ديدن مخاصمه امكان كافي
ساختارگرايي عقلاني ، كنش همچون فلسفي - علمي پارادايمهاي حتي و كنسرواتيسم ، ليبراليسم ،
تا است كافي بيانيه بودن آمريكايي مبنا ، اين بر.ميشوند عميق صفبنديهاي عوامل...و
صورت آن در باشد ، ملاك كردن نگاه نوع اگر اما.شود جبههگيري آن بودن روشنفكري مقابل در
بيانيه بودن روشنفكري مبنا اين بر.نميشوند تبديل جدال خطوط به مذكور مختلف گرايشات
.نقد براي موضوعي بعدا و باشد فهم براي موضوعي اول وهله در آن بودن آمريكايي تا است كافي
عمومي مشكلات
پاياني بخش_ مدرن پست متون ترجمه معضل
يزدانجو پيام
بخش واقع در انگليسي ترجمه در هستيم مواجه آن با فارسي زبان در مثلا كه چيزي آن حداقل
.ميشود حل مشترك ، فلسفي فكري سنت خاطر به اصطلاحات ، بودن مشابه خاطر به آن از عظيمي
به كه است اين ميشود ، فرهنگي وضعيت به مربوط و عام مشكل يك ميكنم فكر كه مشكلي اما
كارها از بعضي كه معنا اين به.نميگيرد شكل عرصه اين در نقادانه تعامل و دادوستد نوعي
يا همه ايده اين من نظر به.ميشود مواجه درصد صد تكذيب يا صددرصد تاييد با كه درميآيد
را آن از نمونههايي كه خودم كارهاي مورد در حالا زده ، لطمه كارها به كلا بودن هيچ
گرفتهاند ، موضع من كارهاي به نسبت استناد بدون كه افرادي از همانقدر كردهام ، مشاهده
دلخور نسبت همان به ميپذيرفتهاند مرا كارهاي درست كه هم كساني از باشم دلخور ميتوانم
.هستم
و بگويند من به هم را انتقاداتشان دارم دوست هستند زرنگي آدمهاي اينقدر اگر حداقل چون
كه شده ما براي معضلي يك كل در مسئله اين.زدم مثال من حالا كنم بهتر را كارم بتوانم من
;جلوهفروشي براي شده مبنايي صرفا نيست ، يا هست چيزي چه متن اين اينكه از غير حالا
كه ديگري مورد.خودمان حرف تاييد براي بياوريم كتاب فلان از فكتي فقط مثلا اينكه براي
جدي را ميگيرد صورت خودمان حوزه در كه كاري هر ما كه است اين ميكنم احساس من
نابجايي جلوهفروشيهاي همان به بازميگرديم ميبينيم است هنوز كه هنوز يعني.نميگيريم
اثري كه ميشوم مواجه مسئله اين با من خود فرضا.نميكنم درك را دليلش شخصه به من كه
مقالهاي بخواهم اگر ولي است قبول قابل حد در هم ترجمهاش شده ، ترجمه فارسي زبان به
كتاب آن اصل به ميروم و نميكنم ارجاع فارسي اثر آن به هيچگاه بدهم ارجاعي و بنويسم
را فارسي ترجمه اين كه بگويم يا است گسترده چقدر من دانش بدهم نشان يا كه ميكنم ارجاع
معدود خواندهام انگليسي زبان در من كه آنجا تا ميكنم فكر كه صورتي در.ندارم قبول
فرانسوي زبان اصل به و برميگردند كه كردم پيدا مينويسند انگليسي زبان به كه را كساني
كه انگليسياي ترجمه اين دليل آن به دليل ، اين به بدهند توضيح اينكه مگر.ميدهند ارجاع
قايل احترام كه ميكنم فكر حد اين در باز حتي.نارساست من نظر به است دسترس در الان
در دريدا بحث به دريدا كتاب در كه هنگامي زدم مثال برايتان كه باس آلن همين ميشوند ،
فرويد انگليسي ترجمه در كه تعابيري ميكند احساس كه ميرسد جايي به ميرسد ، فرويد مورد
ميشود قايل احترام مترجم آن براي اينقدر اما ندارد همخواني دريدا بحث با رفته كار به
كه ميدهد توضيح پانوشت در اما ميآورد كتاب همان از را قولها نقل و تعابير عين كه
تعبير طور اين يا خواند طور اين را تعبير فلان بايد دريدا تعبير به توجه با مثال بهطور
يكديگر نه كه برميگردد قضيه حرفهاي آدمهاي به كه است مشكلي اين ميكنم فكر من و كرد
همديگر از جدي بهطور نه و ميپردازند همديگر نقد به جدي بهطور نه ميگيرند جدي را
خود وقتي.است كتاب و نشر رسانه ما ، رسانههاي كه است اين بحث آخرين.ميكنند حمايت
مشكل با ديگر متون مثل هم متون اين ميشود مواجه معضلاتي يك با كتاب صنعت و نشر وضعيت
.شد خواهند مواجه
يكسال حداقل فاصله به كه كرد مشاهده ميتوان را متعددي بسيار متون انگليسي در باز
كار اين نمونه و گرفته صورت كلي ويرايش چاپ سه از بعد بلافاصله و شدهاند چاپ تجديد
از بعد ولي ندارد ترديدي آن اعتبار و صحت مورد در كسي كه است دريدا گراماتولوژي كتاب
ويرايش اين سرعت وقتها خيلي و است شده ويرايش مترجم توسط كتاب اين دوباره سال پانزده
اين و ميرسد مجدد ويرايش به كاملا سال دو سال ، يك عرض در كه است سريع اينقدر دوباره
كتابي مثلا كه است ، نشر صنعت گريبانگير كه معضلاتي ميكنم فكر من.ميشود برطرف نواقص
را خودش جاي كتاب عدد هزار دو اين تا كند صبر بايد ناشر و ميشود چاپ عدد تيراژ 2000 در
كار بر انتقادي خودش مترجم اگر فرضا اينكه يا نرسد ، يا برسد فروش به آيا كه كند باز
اصلاح اين فرض كند اصلاح را آن بخواهد و شود وارد كارش به انتقادي يا باشد داشته خود
ترجمه براي اساسي مشكلاتي است ، دسترس از دور خيلي يا نميشود مهيا برايش اصلا يا كردن
.كردهاند ايجاد
2_ عراق در معاصر اصلاحگر روحانيان
صدر باقر محمد شهيد زندگي
تسخيري هادي محمد
منتظري جواد: عكس
اين در او با كه آگاه و فاضل روحانيون از عدهاي كه بود اين كرد مظفر كه كاري اولين
نامهاي ق._ه شوال 1340 چهارم تاريخ در و كرد جمع هم دور را بودند همراه اصلاحي مسير
در و فرستاد كشور وزارت به (بود آنها ضمن نيز خود كه) جوان روحانيون از عدهاي نام به
اين اساسنامه و شد خواستار را "النشر منتدي" نام به اشرف نجف در ديني جمعيت تاسيس آن
جمعيت به كشور وزارت سرانجام فراوان مذاكرات از بعد.كرد ضميمه نيز را جمعيت
:نمود وافر تلاش ذيل زمينههاي در آن از بعد و داد فعاليت اجازه"منتديالنشر"
.ميباشد طلاب دستهجمعي تحصيلات مقدمه كه درسي منظم برنامهريزي &
.آنها از سخت و غامض الفاظ زدودن و درسي كتابهاي كردن آسان &
زبان آموزش همچون درسهايي حوزهاي مواد بر علاوه كه درسي مواد در افزايش و توسعه &
دانشكده يا ديني علوم عالي مدرسه ق._ه سال 1355 در و شد افزوده نيز روانشناسي و خارجي
علم تفسير ، استدلالي ، فقه همچون درسهايي آن اول كلاس در كه كرد پايهگذاري را اجتهاد
همچون افرادي و بود واضح و آسان صورت به آن در تدريس روش كه ميشد تدريس فلسفه و اصول
و اصول علم تدريس رشتي عبدالحسين شيخ و تفسير و استدلالي فقه تدريس حلي عبدالحسين شيخ
را فقه دانشكده فراوان تلاشهاي از بعد مظفر شيخ سال 1376 در و شدند عهدهدار را فلسفه
و شناخت رسميت به را دانشكده اين عراق معارف وزارت سال 1377 در.نمود تاسيس اشرف نجف در
آن ، اصول و تفسير اصولالفقه ، و مقارن فقه امامي ، فقه همچون درسهايي دانشكده اين در
جامعهشناسي ، آن ، تاريخ و ادبيات روانشناسي ، اسلامي ، تربيت ،(درايه) آن اصول و حديث
و صرف نحو ، آموزش ، اصول معاصر ، تاريخ منطق ، نوين ، فلسفه اسلامي ، فلسفه اسلامي ، تاريخ
.ميشد تدريس بيگانه ، زبانهاي از يكي
درس وي.كرد صرف گرانبها تجربه اين رسيدن ثمر به براي را خود وجود همه بزرگوار شيخ
استاد جاي به ايشان نميشد حاضر درس در استادي هرگاه و گرفت عهده به را اسلامي فلسفه
در تدريس براي "فقه اصول" كتاب همچون گرانبها كتبي تاليف به همچنين.ميكرد تدريس
گاهي حتي و داشت عهده به را آموزشي فرهنگي موسسه اين مديريت و بود مشغول فقه دانشكده
اين نامههاي هم گاهي و ميداد انجام نيز را طلبهها ليستهاي نوشتن مانند دفتري كارهاي
.ميكرد تايپ تايپ ، دستگاه با را موسسه
و "البذر" مجله دو آن نتيجه و داشت تلاشهايي نيز نشر و چاپ زمينه در مظفر شيخ همچنين
.بود "النجف"
برگرفته آمد مقاله اين در مظفر محمدرضا شيخ و بزرگ علامه درباره آنچه است ذكر به لازم
علماي از يكي آصفي محمدمهدي شيخ علامه قلم به (الاماميه العقايد) ايشان كتاب مقدمه از
.بود اشرف نجف علميه حوزه تحصيلكردههاي و بزرگ
صدر سيدمحمدباقر چهارم شهيد
اسماعيل سيدحيدربن پدرش آمد ، دنيا به كاظمين شهر در ق._ه سال 1353 در صدر سيدمحمدباقر
شهيد كه حالي در.ياسين آل عبدالحسين شيخ دختر مادرش و بود خود زمان بزرگ علماي از صدر
مادر نظر زير و چشيد كودكي در را يتيمي طعم و رفت دنيا از پدرش بود ، چهارساله صدر
استعداد و هوش با را علمي مدارج و مراحل صدر سيداسماعيل دانشمندش برادر و بزرگوار
.كرد طي فوقالعاده
طي از پس و كرد شروع بود سال و كمسن هنوز كه حالي در را ديني علوم تحصيلات صدر شهيد
سن در.كرد مهاجرت اشرف نجف شهر به صدر سيداسماعيل برادرش نظر زير سطح ، و مقدمات مراحل
العظمي آيتالله و ياسين آل محمدرضا شيخ مجتهدش دايي خارج بحث درس در سالگي سيزده
صورت به را خود فقهي فتاوي و رسيد اجتهاد مرحله به تا كرد شركت خويي سيدابوالقاسم
به مستقلي عمليه رساله صورت به بعدا كه كرد تدوين دايياش ، علميه رساله بر حاشيهاي
جانب از بود نرسيده سالگي بيست به هنوز كه حالي در و رسيد چاپ به "الواضحه الفتاوي" نام
سالگي پنج و بيست سن در يعني سال 1378 در و شد اعطا وي به اجتهاد اجازه وقت تقليد مراجع
كتابهاي خويش بركت و پرخير حيات طول در صدر.پرداخت اصول و فقه خارج بحث تدريس به
:قبيل از كتابهايي كرد تاليف فراواني
المنطقيه الاسس ;علمالاصول في غايالفكر;دوم و اول جلد اقتصادنا;دوم و اول جلد فلسفتنا
شرحالعروالوثقي في بحوث ;دوم و اول جلد المدرسالاسلاميه ;اللاربوي البنگ;للاءستقراء
سه) علمالاصول في دروس ;الصالحين منهاج علي فقهيه تعليقه ;الواضحه الفتاوي ;(جلد چهار)
بحث ;حولالولاي بحث ;علمالاصول في الجديد المعالم;علمالاصول في بحوث ;(جلد
حولالمهدي
كه است نوآور و متعبد و زاهد و مخلص و انديشمند فقيه بارز نمونه صدر كردار و انديشه
نگرش با بايد ، كه آنگونه و ماند مجهور مسلمانان از بسياري نزد او فكري ابداع و نوآوري
در جز به او فقهي و علمي پروژههاي و نشد توجه صدر محمدباقر والاي انديشههاي به علمي
انجام عظيم شخصيت اين معرفي براي چشمگيري تلاش و نشد دنبال ديگر جاهاي در محدود ابعاد
كتاب مقدمه در حائري سيدكاظم ايشان دستپرورده كه بحثي مانند مواردي در مگر ;نگرفت
و نمودند تاليف زندگي درباره محققان و فرزانگان از عدهاي كه كتابي و "مباحثالاصول"
محمدرضا شيخ شاگردش كه كتابي اخيرا و كرد منتشر را آن لندن در دارالاسلام انتشارات
فقيه و فرزانه شخصيت اين ديگري جاي در.نمود تاليف شهيدصدر جهاد و زندگي درباره نعماني
با تهران در كنفرانسي قبل سال دو حدودا البته.است نشده معرفي نستوه مجاهد و مبدع
اين مدرسه دانشآموختگان از كثيري تعداد ويژه به غيرايراني و ايراني انديشمندان حضور
ابعاد محدود زماني مقطع يك در توانست كنفرانس اين حدودي تا كه شد برگزار بزرگوار ، شهيد
داراي صدر سيدمحمدباقر.كند معرفي را عظيم شخصيت اين جهادي و فقهي علمي ، مختلف
:ميشود اشاره اخلاقي صفات اين از نمونه دو به كه بود والايي اخلاقي ويژگيهاي
:اخلاص _ 1
مخلصانه جهاد و عبادت در ويژه بهبود مشخص كاملا صدر شهيد كردار و رفتار در اخلاص
:ميگويد صدر شهيد پيرامون خاطراتش در نعماني آقاي برميداشت ، قدم خدا راه در و خدا براي
نماز به سپس و مينشست نماز سجاده روي بر قبله به رو طولاني مدت بزرگوار شهيد اين گاهي
حضور با كه كردهام تلاش كودكي از من":گفت جواب در كردم سوال ايشان از روزي ميپرداخت ،
از مختلف افكار كردن دور براي گاهي لذا بپردازم ، نماز به دنيوي امور همه از بريده و قلب
".ميپردازم نماز به قلب حضور به رسيدن از پس و ميمانم منتظر ذهنم
28_ نبود؟ احمق ميتوان چگونه
فرم و محتوا
پاپر رايموند كارل و راسل برتراند به احترام با
موسويان سيدنصير
.كرديم مطرح را دليل و ادعا بين تمايز قبلي مقالات از يكي در باشيد داشته خاطر به اگر
ابطال يا اثبات براي كه بود چيزي دليل و بودم آن رد يا اثبات درصدد كه بود چيزي آن ادعا
به حمله فعلي ، شرايط در":ميكند ادعا كسي وقتي مثلا.ميگرفتيم كمك آن از ادعايمان
دليل مثلا بياورد ، دليل آن براي بايد و اوست ادعاي جمله اين ".آمريكاست نفع به عراق
و است شده نزديك ركود وضع به آمريكا اقتصادي شرايط" اينكه از باشد عبارت ميتواند او
اقتصادي بحران از خروج باعث جنگ ، جمله از خارجي ، بحران اقتصاددانان ، نظريات مطابق
ماست ، راي يا باور اختلاف موضوع آنچه گفتوگوهايمان ، تمامي در ترتيب هر به ".ميگردد
براي طرفين از كدام هر آنچه و بود خواهد او مدعاي تشكيلدهنده طرف ، هر نظر به بسته
فرايند بدهيد اجازه.است آنها دليل تشكيلدهنده ميآورند ، خودشان نظر اثبات و حمايت
است ، مهم تمايز يك استدلال ، و ادعا تمايز اينكه خلاصهبناميم استدلال را آوردن ، دليل
براي كه استدلالي اما باشد درستي ادعاي ما ادعاي بسا چه كردهام اشاره هم پيشتر كه چنان
خود خودي به ميكنيم ، كه استدلالي بسا چه يا و باشد نادرستي استدلال ميكنيم ، ارائه آن
.درنيايد آن از ميخواهيم ما كه نتيجهاي چنان اما باشد درست
تمايز ما اگر.ميشود قبلي تفكيك به مربوط دقيقا كنم ، مطرح ميخواهم امروز كه آنچه
نپذيرفتن كه چرا نداريم آن پذيرفتن جز چارهاي ظاهرا و بپذيريم ، را استدلال و ادعا بين
ميشود ، مطرح استدلال درباره كه ديگري تمايز است ، ديگري استدلال ارائه نيازمند هم آن
با را كارمان بدهيد اجازه.فرمي و دارد محتوايي استدلالي هر.است "فرم" و "محتوا" تمايز
.دهيم ادامه مثال
شبهاي به تابستان ، روزهاي آن تمامي به كودكيام ، دوران به ميكنم ، فكر گذشته به وقتي"
به ميگذاشت ، سربهسرم دفترچههايم ، و كتابها كردن جلد هنگام كه نسيمي به مهر ، اول
بقيه در داشتهاند ، خوبي كودكي دوران كه كساني كه ميرسد ذهنم به انديشه اين يكباره
هر و داشتنياند دوست و زيبا كودكيام ، خاطرات بيشتر چون و بود ، خواهند موفق هم زندگي
خود با پس ميآورند ، وجود به من در خوبي احساس چيز هر از بيش ميآورم ، ياد به چه
دوروبرم به وقتي راستش اما موفقام ، زندگيام در حتما دارم خوبي روزگار حتما ميگويم ،
"!نميبينم موفقيت از اثري ميكنم ، نگاه
موفقي انسان بايد شخص ميگويد كه است استدلالي متضمن آمد ، بالا در كه شخصي زمزمههاي
است رسيده نادرست نتيجهاي به پس نميكند مشاهده را موفقيتي چنين شخص ديگر طرف از باشد
او استدلال خلاصه است؟ آورده بار به غلطي نتيجه چنين كه است نادرست او استدلال كجاي اما
موفقي انسانهاي هم بزرگسالي در داشتهاند ، خوبي كودكي دوران كه كساني همه كه است اين
در هم ، اكنون بايد پس است بوده خوش و خوب كودكياش دوران كه ميداند خودش چون و هستند
.باشد موفقي انسان بزرگسالي ،
دارد را الف خاصيت چيزي هر:از است عبارت كنيم ، بيان را او استدلال "فرم" بخواهيم اگر
اين از.دارم نيز را ب خاصيت من پس هستم الف ويژگي داراي هم من و دارد نيز را ب خاصيت
من پس مهندسام هم من ميداند ، رياضي مهندسي هر مثلا زد زيادي مثالهاي ميتوان فرم
هستند يكساني فرم داراي استدلالها گونه اين تمام.آن شبيه چيزهاي يا و ميدانم رياضي
ميگوييم اين به.است ب چيز فلان پس است الف چيز فلان و است ب الفي هر از است عبارت كه
را استدلال يك "فرم" درستي اينكه است ، درست شخص استدلال فرم اينجا در.استدلال "فرم"
آن مهم نكته بگذريم ، .نميشود مربوط ما فعلي بحث به كه است موضوعي ميدهيم تشخيص چگونه
از ناشي يا و است آن "فرم" از ناشي يا نادرستي اين بود ، غلط استدلالي اگر كه است
صحيح مذكور شخص استدلال فرم يعني باشد درست زدهايم كه حرفهايي اگر و آن ، "محتواي"
هم طور همين كه شود ، مربوط استدلال محتواي به بايد آمده دست به نتيجه نادرستي پس باشد
.هست
داشته خوبي كودكي دوران كه هر" كه جمله اين ;است غلط استدلال اول جمله مضمون واقع در
موارد آن براي ميتوان كه چرا است نادرست "بود خواهد موفق هم بزرگسالي دوران در است ،
داشتهاند خوشي و خوب كودكي دوران كه داد نشان را زيادي اشخاص يعني يافت فراواني نقض
است ب الف هر فرم به جملهاي ديگر سخن به نبودهاند ، موفقي افراد بزرگسالي در اما
هر نادرست ، بعضي و درستند آنها از بعضي كه باشد متفاوتي محتواهاي بردارنده در ميتواند
شبيه فرم نظر از است ، مهندس ميداند رياضي كه كسي هر مثلا.دارند يكساني فرم همگي چند
و دارد را فرم همان ميداند رياضي مهندس ، هر جمله ولي است نيز نادرست و است جمله همان
.است نيز درست حال عين در
مشخصكننده فرمها اين تركيب چگونگي و جملهها فرم گفت ، ميتوان نتيجهگيري عنوان به
بنابراين.است استدلال محتواي معينكننده جملهها ، محتواي و مضمون و است استدلال فرم
جملات مضمون يعني استدلال ، آن محتواي از ناشي يا نادرستي اين بود ، نادرست استدلالي اگر
فرم تركيب چگونگي يعني استدلال ، فرم از ناشي يا و است آن در شده گرفته كار به قضاياي و
ساختماني به را استدلال ميتوان تشبيه ، مقام در.استدلال در شده برده كار به جملات
و ميدهد تشكيل را ساختمان آن فرم كه دارد را خودش خاص معماري و اسكلت هم كه كرد تشبيه
نامناسب طراحي به ميشود مربوط يا ساختماني هر ويراني است ، خاصي مصالح و مواد داراي هم
.آن در رفته كار به مصالح و مواد نامناسب جنس به ميشود مربوط يا و آن معماري و اسكلت
انجاميد ، نامقبول نتيجهاي به يعني درآمد ، كار از نادرست استدلالي اگر اينكه سخن پايان
متفاوت آسمان تا زمين از آن ، ساختن برطرف روش باشد استدلال فرم از ناشي نادرستي اين اگر
.است استدلال محتواي از ناشي كه نادرستياي با است
مضامين از استفاده با ميخواهيم كه ميگيرند نشات آنجا از احمقانه بحثهاي از بسياري
فرمهاي اينكه يا و برسيم درست استدلالهاي به صحيح فرمهاي در آنها ريختن و نادرست
استدلالي درستاند ، تنهايي به كه جملاتي كمك به ميخواهيم و برميگيريم را نادرستي
نخواهيم جايي به راه حالت دو هر در كه ميدانستيم اگر بود خوب چقدر و كنيم بنا معتبر
.برد
|