خانواده يك حزبدر سه
"سياست" كمند در دل"قانون" ركاب در پا
14-دهه دو بازيگران
5_ پورزند و طبري قضيه
خانواده يك حزبدر سه
وارد جنسيتي نگرش بايد است وخامت به رو حتي و دارد ادامه تبعيضها وقتي
شود برنامهريزيها
نمازيخواه سحر
پا سرتا نه عبوسند ، نه جواني دختران و زنان كشور ، وزارت طبقه 12 شماره 2 ، اتاق در
سبز ، آبي ، روسريهاي و روپوش به چشمتان وزارتخانهها ديگر برخلاف دفتر اين در.سياهپوش
ارسال حجم از خستگي و تندي جاي به.ميكند برخورد هم - مشكي چادر روكش با البته - صورتي
و ميكنيد دريافت انرژي و لبخند ،(امروز)پنجشنبه زن بزرگداشت مراسم براي دعوتنامهها
بانوان امور دفتر كل مديرميشويد هدايت كل مدير دفتر به زن روز پيشاپيش تبريك با
مصطفي سيد" همسرش كه زماني تا كه زني ،"محتشميپور فخرالسادات" جز نيست كسي كشور وزارت
وزارتخانه اين به داشت عهده بر را كشور وزارت امنيتي - سياسي معاونت مسئوليت "تاجزاده
نشستهاي اكثر در را او ردپاي.باشند كرده محسوب او ترقي پله را همسرش مبادا تا نيامد
چهرهاش كسي كمتر اطرافيان جز اما.ببينيد ميتوانيد احزاب سياسي زنان گردهمايي و زنان
مصاحبههاي براي مگر بنشاند ، مصاحبه ميز پشت را او توانسته خبرنگاري كمتر و ديده را
فرانسه "رولاند مادام" ياد به را شما نفسش به اعتماد و استقلالطلب روحيه تلفني ، كوتاه
سياسي فعاليتهاي خاطر به را سرش رولاند مانند محتشميپور مطمئنا كه چند هر.مياندازد
از بسياري نيز او اما فرستاد نخواهد گيوتين زير انقلابيگري و زنان حقوق از حمايت و
نااميديهاي از گاه و برنميتابد زنان به نسبت را مملكتش مردان تبعيضآلود نگاههاي
خانوادهاي در سال 1359 تاميكند صحبت مسير اين رساندن سرانجام به در لحظهاياش
روحيه كه پدري.بود گسترده آن بر اسلامي موتلفه جمعيت اعضاي از پدري سايه كه كرد زندگي
تاجزاده ، مصطفي سيد با او ازدواج با و ميشناخت را دخترش انتخابگر و استقلالطلب
اسلامي انقلاب مجاهدين سازمان عضويت به بعدها كه آمريكا ، از بازگشته اول سال دانشجوي
فخرالسادات.كرد موافقت گرفت ، پيش را موتلفه جمعيت با مخالف كاملا مشيء و درآمد
انتخابي نيز او.است همسر حزب عضو نه و پدر موتلفه جمعيت عضو نه امروز محتشميپور ،
كه ميگويد صراحت به چند هراسلامي ايران مشاركت جبهه ;است برگزيده را متفاوت
بررسي و تجديدنظر حال در هنوز كه چرا بگويد سخني مشاركت در عضويتش مورد در نميخواهد
كل سياسي دغدغههاي تمامي كنار در.جمعاند او خانواده در حزب سه اكنونمشيهاست بيشتر
خودش قول به و است كشور وزارت بانوان امور دفتر مديركل و كشور وزير مشاور خانواده ،
.كرد خواهد پيگيري هايش"نااميدي" تمام با را "رسالتش"
دو گفتوگوي در.است بيروت جامعاللبنانيه در تاريخ دكتراي دانشجوي و ساله امروز 39 او
چگونه كه ميگفت تدريس كنار فوقدر و ليسانس سختيهايدوران از داشتيم كه ساعتهاي
از مملو مردي دوشادوش حال عين در و ميكشيد همراه به را فاطمه و عارفه دخترانش
دبيرستان نيمكتهاي پشت كه زماني.ميرفت پيش تاجزاده همچون اعتقادي و سياسي دغدغههاي
عربي او به زنان امور در جمهور رئيس امروز مشاور ،"شجاعي زهرا" بود ، نشسته تهران علوي
كه زماني خرداد 76 ، دوم از پس و سپرد ذهن به را ناآرامش روح روزها همان ازميداد درس
محتشميپور.كرد دعوت كار به را او شد تشكيل محمدخاتمي سيد دستور به مشاركت امور مركز
عملكرد بر گفتوگو حين در كه نقدهايي تمامي رغم به و ميآورد جا به را شاگردي حق هنوز
.ميكند اشاره مركز مثبت گامهاي به ميشود ، مطرح زنان مشاركت امور مركز
ميكند؟ چه كشور وزارت دوازدهم طبقه در محتشميپور فخرالسادات خانم بگوييد اصلا*
هم ديگري فيزيكي و مكاني موقعيت هر در ميكنم كشور وزارت دوازدهم طبقه در من كه كاري
در كار براي كه يافتهام را يقين و اطمينان اين كه حالا خصوصا ميدهم ، انجام باشم كه
بانوان امور دفتر نيست ، كردن ريسك به حاضر كس هر آن پرچالش عرصه به ورود و زنان حوزه
هم صرف مطالعاتي گروه يك چند هر.است شده تعريف مطالعاتي گروه يك عنوان به كشور وزارت
مختلف اقشار و قضايي و اجرايي تقنيني ، مختلف دستگاههاي با ارتباط وظايفش در و نيست
محورهاي از نيز زنان مختلف اقشار براي برنامهريزي و مسائل شناسايي.است شده ديده زنان
.است دفتر فعاليت
رفته؟ پيش چقدر و*
امور دفتر كه است سال از 10 بيش.بگيريم نظر در تدريجي پروسه يك در بايد را پيشرفتش خب
آرام آرام و است شده تشكيل كشور وزارت در - نوري عبدالله آقاي وزارت زمان از - بانوان
را برنامهريزيها و فعاليتها بتواند تا كرده پيدا وزير نظر زير را نسبي استقلال
.كند ساماندهي
به كه..و كميسيون و دفتر و ستاد.شود تعريف باز بايد جامعه در زنان دولتي تشكيلات
.بگيرند قرار وجودي بازنگري و تامل مورد بايد ميكنند فعاليت زنان امور متولي عنوان
سازمان.نميخواهد يا ميخواهد زنان دولتي تشكيلات كه بگيرد تصميم بايد دولت اصلا
.كند اعلام را نتيجه و بكند كارشناسي كار بايد برنامهريزي و مديريت
محترمانه سكوتي با نميكنيد فكر استانها در بانوان كميسيونهاي دفاتر انحلال با خب*
كردند؟ نتيجه اعلام
تمامي و هم با استانها دفاتر شهرستان ، دفاتر رابطههاي بايد نميشود ، كه اينطور
.شود مشخص هماهنگي و ارتباطي كانالهاي
كاري موازي و خلط دچار كشور وزارت دفتر و جمهوري رياست نهاد زنان امور مركز وظايف*
نميشود؟
مناسب هماهنگي و ارتباط اگر اما نميشود تداخل دچار باشد ، داشته مشخصي مرزبندي اگر
.شود هم مشكلاتي موجب حتي اوقات گاهي ميتواند نباشد
مشكلات رفع در كوچكي سهم حتي بانوان امور يا زنان امور نام با "دفتر" دو ميكنيد فكر*
باشد؟ داشته ميتواند جامعه زنان
را وظايف همه اين نميتواند اصلا نشده تعريف تشكيلات يك كه هستيم معتقد هم ما خود
عهده از اگر هست هم طبيعي.نميشوند تعريف باز و بازنگري كه وظايفي هم آن.كند پيگيري
كمبود كنار در ناكارآمد تشكيلات كه چرا.برنيايند گرفتيم نظر در ما كه ماموريتهايي
.بدهد نميتواند اهداف پيگيري و اجرا در تضميني هيچ امكانات
ميكنيد؟ چه مگر چيست؟ وظايف "اينهمه" از شما منظور*
به موجود منابعنشده انجام زنان حقوق و امور در بخشي آگاهي حوزه در مطلوبي كار هنوز
مساوي طور به يك هيچ مادي ، چه و معنوي امكانات چه.نشده تقسيم مرد و زن بين مساوي طور
نگارش بر ناظر تشكيلاتي يا فرد هيچ.است نگرفته قرار جامعه مردان و زنان اختيار در
و موانع من منظور نميشوند گرفته نظر در زنان عنوان هيچ به انتصابات در.نيست قوانين
تاروپود و ذهن در "نانوشته قانونهاي" شكل به كه است جامعه در عيني موجود محدوديتهاي
تشكيلاتي بايدشود تنقيح افكار ، اين تمامي بايد و افتاده جا ما جامعه و مسئولان فكري
ببيند ، باشد داشته عهده بر را تبعيضها اين ديدهباني خاص طور به كه باشد داشته وجود
.كند پيگيري را آنها رفع و كند بررسي
ما؟ مملكت در هم آن است؟ جنسيتي نگرش تقويت منظور*
وارد جنسيتي نگرش بايد است ، وخامت به رو حتي و دارد ادامه تبعيضها وقتي
.شود برنامهريزيها
يا شود نهاده دولتي تشكيلات عهده بر بايد زنان امور ما كشور شرايط در شما نظر به*
غيردولتي؟ تشكيلات
در را زنان تشكيلات بايد ابتدا.است يكديگر مكمل غيردولتي و دولتي تشكيلات من نظر به
سو آن از و باشند زنان مشاركت تسهيل تا كنيم نظاممند و بياوريم وجود به دولت دل
يك پيشبرد براي دو اين و شوند تقويت كار تخصصي و اصلي ناظران عنوان به غيردولتي تشكيلات
مطرح مسير اين در را خود مشخص پيشنهادات دو هر و باشند هم با همكاري و تعامل در خاص هدف
.كنند
طور هر پذيرفته را زمانهاش فكري جبرهاي نوعي به كه زناني.كرديم صحبت "زنان" از مدام*
نيستيد ، مواجه دختراني با شما زنان اين از پس بعدي لايه در اما.كردهاند زندگي شده كه
.بپوشد مشخصي يونيفورم و بشنود شعاري حرفهاي كه
ميگوييد كه نسلي براي اما شده تبيين شما براي حداقل ما تشكيلات.هست هم ما سوال اين
براي كند حساسيتزايي كه ميكند تلاش امكانات و بودجه اندك با شايد تشكيلات اين.نه
.دارند متولي دستگاه جوان دختران.زنان مسئله
است؟ جوانان ملي سازمان منظورتان*
بيرون مطالعاتي نتيجه سازمان اين از بالاخره منتظريم مااست جوانان ملي سازمانبله
نميتوانم ولي ندارم تيرهاي نگاه.ندارد خود آينده از روشني افق ايراني دختر.بيايد
.است تبعيضآلود ذاتا كه دارد وجود ما دختران جامعه در مسائلي كه نكنم اعتراف
بود قم دختران براي افسردگي بالاترين مشاركت مركز گذشته سال دو نظرسنجي در هست يادم*
.نشد گرفته نظر در هم خاصي برنامه كنم فكر هيچ ، نكرديد كه اطلاعرساني اما
تلاش.داشت پي در هم را سياسي بحثهاي چه كه هست يادتان مطالعاتي كار آن مورد در البته
را تلاش اين برخي اما.نكنيم تلقي سياسي صرفا حوزهاي را زنان حوزه كه است اين ما
برخورد آن با برنامهريزي ، و معضل رفع جاي به شد تهيه كه آماري همينميكنند خدشهدار
يا بگيرد نجيب صفت تا شود منزوي بايد يا ما دختر.شد كتمان نيازها اصل حتي و شد سياسي
چگونه را دختر عصيانگري كه كنيم تعريف بالاخره بايد.بگيرد طغيانگر صفت و شود مطالعهگر
.ميشود نزديك واقعيت به دارد موضعگيريها البته.كنيم تعريف ميخواهيم
زنان صنفي انجمن و تاريخ پژوهشگر زنان انجمن مثل انجمنهايي تشكيل پيگيري كنار در*
.نميكنيد صحبت زنان براي سياسي حزب يك تشكيل از كه ميكنم تعجب...و بازنشسته
.ببينيم را احزاب در زنان حضور و باشيم داشته زنان حزب بايد معتقدم من
.بگوييد است تشكيل حال در كه ايران زنان حزب از ميخواهم نرويد طفره*
.ميپرسيد من از چرا
.من سوالهاي اصل به رسيديم بالاخره ميكنم فكر چون*
بايد شرايطي چنين در پس ميبينند؟ حاشيه در را زنان چرا كه است اين ما اصلي مسئله
بايد هميشه.داريم...و زنان اطلاعرساني در تخصصي بهكار نيازمند.كنيم كار تخصصي
.نباشند يا باشند زنان كه كنند اراده ديگران
نداريد؟ دخالت ايران زنان حزب راهاندازي در شما*
البته.گفتم را خود اعتقادات فقط من كنم بحث مورد اين در نميخواهم حال عين در نه
حزب ميتوانند معتقدم و ميكنم هم حمايت.باشيم داشته زنان حزب كه نميبينم اشكالي
در اما.پاياپاي و همزمان كارنيستم معتقد هم ديواركشي به اما.باشند داشته هم تخصصي
.برابرند مرد و زن معتقديم است ، سهم تقسيم بحث چون سياسي گروهبنديهاي و حزب بحث
و زن يك كه است جالب اما است زنان روي به بسته درهاي با حزبي مجاهدين سازمان كه هرچند*
.باشند عضو جدا حزب دو در شوهر
خانوادهاي در كه است طبيعي اما.بدهم توضيح خيلي نميتوانم و دارم ملاحظات سري يك من
سياسي فكر كه كردم انتخاب من.نيست بلااراده زن تصميمگيري است حاكم برابر بينش كه
بر اصراري هيچگونه ابتدا از هم همسرمنيست يا است قبول قابل من براي صددرصد همسرم
.نداشت من به فكرش تحميل
ميگوييد؟ چه احزاب در زنان حضور شدن نهادينه براي و*
را خودش ميتواند فردياش قابليتهاي با زني هر كه را تفكر اين.دارد مبارزه به نياز
زير در قابليتها از بسياري هنوز.نيست اينطور ما مملكت در حداقل.ندارم قبول كند اثبات
.است گرفته قرار متحجر نگاههاي سايه
"سياست" كمند در دل"قانون" ركاب در پا
گذار حال در جوامع در حقوقي معضلات مديريت نقش
ياشارهدايي
متن تفسير علم يا هرمنوتيك گرفتن خدمت به حاصل هرمنوتيكال يا و معناكاو جامعهشناسي
و آدميان رفتار سر كشف و نهفته معاني در كاوش آن هدف و است جامعهشناسي علم توسط
بايد آنها ، مركزي معناي دريافتن و رفتارها فهم براي اساس اين بر.است اجتماعي نهادهاي
از قبل حقوقي ، رفتارهاي در نهفته مركزي پيام يافتن.كرد رجوع جامعهشناسي نشانههاي به
:است وقايع بازخواني گرو در چيز هر
تعطيلي همچنين و پورزند اعترافات چون وقايعي درخصوص پراكنده انتقادات آنكه از پس:يكم
نامه قرائت مرز تا آزادي ، نهضت انحلال حكم و "نو روز" و "جنوب آئينه" روزنامه دو
دولت سخنگوي اظهارات رفت ، پيش آن برابر در محافظهكاران واكنش و مجلس صحن در نمايندگان
كارشناسي صورت به تا كرد ارجاع پيگيري هيات به را مسئله رئيسجمهور" اينكه بر مبني
فرو به منجر ،"خير؟ يا است گرفته صورت اساسي قانون از تخلفي آيا كه شود مشخص و بررسي
.گرديد انتقادات اين نسبي كاهش
ضمانت فاقد هيات اين كارشناسان ، از بسياري نظر به كه گرديد اعمال شرايطي در مديريت اين
مذكور هيات همايش سومين در رئيسجمهور سخنان نظر ، اين عزيمت نقطه شايد.بود حقوقي اجراي
رئيسجمهور نيم ، و سال سه از بعد كنم اعلام بايد":بود گفته كه آنجا.بود سال 79 در
اساسي و مهم كارهاي جمله از...ندارد را مهم وظيفه اين انجام براي كافي اختيار هنوز
با بتواند رئيسجمهور تا است ابهامات شدن برطرف و نقيصه اين رفع گيرد صورت بايد كه
قدري به سخنان اين به محافظهكاران واكنش ".كند عمل خود وظايف به قانوني قدرت و اقتدار
مراسم 16 در رئيسجمهور دليل همين به كشيدند ، پيش را اساسي قانون تغيير بحث كه يافت شدت
:داشت اظهار سال همان آذر
هستم اساسي قانون مجري من كه ميگويد رئيسجمهور اما نيست ، اساسي قانون تغيير از صحبت"
حفظ و دفاع عين دقيقا اين و باشم داشته مسئوليت انجام براي را لازم امكانات بايد و
دست امكانات اين به رئيسجمهور عادي ، قانون تغيير با بايد است ، اساسي قانون اجراي دغدغه
و است تذكر و اخطار دارد رئيسجمهور كه اختياري و حق تنها":گفت ادامه در وي ".يابد
اگر باشم ، داشته نيز اجرايي امكانات بايد هستم اجرا مسئول من اگر نيست ، آن از بيشتر
و كند متوقف فورا آن كه باشد داشته قدرت بايد ميشود ، تخلف كه ديد جايي در رئيسجمهور
بين تناسب يعني حقوقي اصل يك اظهارنظر اين با وي ".كند رسيدگي آن به صالح دادگاه بعد
.است مانده مغفول مجريه ، قوه رئيس مورد در حداقل كه رفت نشانه را مسئوليتها و اختيارها
و شده كاسته رئيسجمهور مسئوليت از نه و ميگذرد اظهارات آن از سال سه به قريب اكنون
بر نظارت و پيگيري هيات تشكيل كه جامعهاي در اما است ، شده افزوده او اختيارات به نه
شايد ميشود ، تلقي ديگر قواي در دخالت و جرم رئيسجمهور ، مسئوليت عليرغم انساني قانون
.باشد اندكي زمان سال سه
نمايندگان نامه به واكنش در قضاييه قوه رئيس كه گرفت شكل هنگامي قضيه ، همين مشابه:دوم
يك ".است معين آن قانوني راههاي دارد ، اعتراض قاضي حكم به كسي اگر":داشت اظهار
اعتراض حكمي به كسي اگر معتقديم نيز ما":گفت خود دستور از پيش نطق در مجلس نماينده
و تحقيق و اصل 90 كميسيون راهها اين از يكي آيا اما است ، معين آن قانوني راههاي دارد ،
"نيست؟ اساسي قانون صريح نقض آن ، به نكردن اعتنا آيا و نميباشد تفحص
احكام به اعتراض طرق بر ناظر قوانين متون در طرفين ، كه بود تاويلي حاصل نظر دو هر
از ميكردند ، مشخص تاويل دو از يك هر كه اعتراضي راههاي اما.ميدادند انجام قضايي
قانون بر نظارت هيات همچون ، نود اصل كميسيون توسط پيگيري.نبودند برخوردار يكساني اهميت
.بود كافي اجراي ضمانت فاقد قضايي ، تجديدنظرخواهي مراجع برخلاف اساسي
در حقوقي موضوع دو _ اسلامي انقلاب مجاهدين سازمان ارشد عضو _ آقاجري هاشم سخنان:سوم
را وثيقهاي قرار قرار ، تشديد با دادگاه قاضي كه گرفت شكل هنگامي موضوع نخستين.داشت پي
تبديل ، اين.كرد مبدل موقت بازداشت قرار به بود شده سخنران آزادي به منجر اين از قبل كه
طرفين ، اظهارات بنابر و بود شده تعيين محكمه برگزاري تاريخ و وقت قبلا كه آنجايي از
متهم وكيل انتقاد مورد بود ، يافته خاتمه تحقيقات و بوده موجود دادگاه در سخنراني نوار
وجود متهم براي آثار امحاي و تباني امكان فوقالذكر ، شرايط با بود معتقد ويگرفت قرار
به استناد با بازار و اصناف اسلامي انجمن كه خورد كليد زماني دوم موضوع اما.نداشت
هاشم اظهارات دليل به اين از قبل كه _ قم علميه حوزه مدرسين جامعه توسط صادره اطلاعيه
سياسي مشروعيت _ بود دانسته ديني مشروعيت فاقد را اسلامي انقلاب مجاهدين سازمان آقاجري ،
بررسي عهدهدار احزاب ماده 10 كميسيون متعاقبا.داد قرار پرسش مورد نيز را سازمان اين
نفر يك و قضاييه قوه عضو دو و مقننه قوه عضو دو از متشكل مذكور كميسيون.شد مسئله اين
و احزاب به اخطار و تذكر اعلام چون وظايفي ميتواند مورد حسب بر و است كشور وزارت از
ماجراي خصوص در حقوقي نكته اما.شود عهدهدار را صالحه دادگاه از انحلال تقاضاي نهايتا
مجاهدين سازمان كل دبير اصناف ، جامعه توسط مطروحه شكايت از قبل حتي كه بود اين اخير
اقدام هرگونه لذا.بود ندانسته حزب موضع را ، سازمان آن ارشد عضو مواضع اسلامي ، انقلاب
"مجازات و جرم بودن شخصي اصل" انگاشتن ناديده يعني حقوقي معضل يك گرفتار كميسيون ، سوي از
انجمنهاي جامعه دوگانه ، دلايل به بنا اما شده ، ياد دليل به نه چه اگر.ميگرديد
جهت آن از دلايل اينگرفت پس را مجاهدين سازمان عليه خود شكايت اصناف و بازار اسلامي
در مذكور تشكل كه آنجا ميخورد ، چشم به آن در حقوق و سياست از آميزهاي كه بود دوگانه
بود شده متذكر كميسيون ، آن عضو سه از انتقاد ضمن احزاب ماده 10 كميسيون به نامهاي
به و بوده مخدوش مجاهدين نامشروع سازمان مورد در قضاوت نظر از فوق كميسيون صلاحيت"
قضايي محاكم طريق از موضوع پيگيري براي را حق اين و گرفته پس را درخواست اعتراض ، عنوان
.ميداريم محفوظ خود براي
داراي نگهبان ، شوراي سوي از چهارم بار براي منصفه هيات طرح گذشته روزهاي طي:چهارم
مجلس خارجي سياست و ملي امنيت كميسيون اين از قبل كه بود حالي در اين.شد دانسته ايراد
از آنچه كه طوري به ميخواست ، نگهبان شوراي كه بود كرده اصلاح صورتي همان به را طرح اين
مجلس مصوب مطبوعات قانون اصلاحيه در منصفه هيات موضوع با تفاوتي بود ، مانده باقي آن
طرح كه پيش چندي.بود منصفه هيات اعضاي تركيب در تفاوت تنها.نداشت سال 79 در پنجم
:بود داشته اظهار مجلس نماينده يك بود ، شده رد نگهبان شوراي سوي از بار سومين براي مذكور
موظف قاضي و شده قائل قضايي شان منصفه ، هيات براي قبلي طرح كه است معتقد نگهبان شوراي"
وضعيت ايراد ، اين كردن برطرف براي ملي امنيت كميسيون.است منصفه هيات نظر از تبعيت به
كه را مهم اين لذا كرد ، حاكم فعلي طرح بر را مطبوعات قانون منصفه هيات بر حاكم فعلي
مصوبه تاييد براي راه تا كرد حذف طرح از كند تبعيت منصفه هيات نظر از است موظف قاضي
از قاضي تبعيت حذف چه اگر (19/1/81_ بورقاني احمد) ".شود هموار نگهبان شوراي در مجلس
به شايد و ميكرد مخدوش را منصفه هيات چون نهادي وجودي فلسفه واقع در منصفه هيات نظر
تصويب":داشت اظهار مجلس نماينده يك چهارم ، بار براي طرح رد از پس نيز دليل همين
شوراي ايراد مورد چهارم بار براي آنچه اما ".است محال مجلس اين در بنيادي طرحهاي
.بود شده گرفته نيز بررسي نخستين در كه بود ايرادي ادامه بود ، شده واقع نگهبان
موضوع جرائم به":بود آمده طرح يك ماده در كه هنگامي گذشته سال ماه دي در بار نخستين
داده نظر چنين نگهبان شوراي "ميگردد رسيدگي منصفه هيات حضور با اساسي قانون اصل 168
در ميشود ، رسيدگي روحانيت ويژه دادگاه در روحاني اشخاص جرائم به اينكه به نظر" كه بود
قانون اصل 57 با مغاير آن اطلاق لذا است ، نشده تكليف تعيين امر اين به نسبت يك ماده
".شد شناخته اساسي
همين نگهبان شوراي و مجلس بين منصفه هيات طرح برگشت و رفت دليل محوريترين آن از پس
به اصلاح به توجه با" است شده عنوان نگهبان شوراي ايراد آخرين در كه طوري به.بود موضوع
ويژه دادگاه چون...لكن ميشود ، روحانيت ويژه دادگاه شامل صالح دادگاه آمده ، عمل
جهت اين از است ، مدظلهالعالي انقلاب معظم رهبر مطلقه ولايت اعمال بر مبني روحانيت
رهبري معظم مقام الزام باشد ، داشته منصفه هيات بايد حتما اينكه به دادگاه اين الزام
".است اساسي قانون و 57 اصول 5 مغاير و شرع موازين خلاف لذا است ، مدظلهالعالي
***
سعيد پيش چندي كه باشد همان شايد فوق ، حقوقي رفتارهاي و حوادث در نهفته مركزي پيام
پيام اين ديگر وجه ،".نيست ساختار وجه هيچ به حقوق" داشت اظهار گفتوگويي در حجاريان
به ساماندهي براي كه است جامعه اين بلكه ميسازد ، را جامعه كه نيست حقوق اين كه است اين
گاه آن ايران چون گذري حال در جامعه در وضعيت اين.ميشود قانون دامان به دست خوب ، امور
كه ميشود پديدهاي ظهور به منجر ميايستند گذرگاه اين سر دو در اجتماعي نيروهاي كه
اين آرماني ، نگاه با شايد.نهاد "كمندسياست در دل قانون ، ركاب در پا" را آن نام ميتوان
تكوين به ميتواند صورتي در ما جامعه در واقعيت اين وجود وليكن باشد ناخوشايند پديده
كه بود يادداشتهايي مدعا ، اين مثال سادهترين.شوند مديريت كه بينجامد حقوقي ساختارهاي
اين موضوع.رسيد چاپ به گذشته هفتههاي در واقعه يك مورد در مختلف روزنامه دو در
به ديگري و "همداني عينالقضات" به را آن يكي كه داشت سخنراني به اختصاص يادداشتها
چنين در منصفه هيات چون نهادي وجود ضرورت و معنا شايد.بود كرده تشبيه "رشدي سلمان"
منصفه ، هيات طرح خصوص در نظام مصلحت تشخيص مجمع آيا.شود نمايان زماني هر از بيش مواقعي
كرد؟ خواهد اعمال را مديريت اين
14-دهه دو بازيگران
خوشتيپترين
قزويني حميد
صادق سيد: نام
طباطبايي: خانوادگي نام
قم تولد1322
انتقال ، امور در نخستوزير معاون كشور ، وزير سياسي معاون:انقلاب پيروزي از پس مشاغل
.نظامي تجهيزات خريد در فعاليت دولت ، سخنگوي وزيري ، نخست ادارات سرپرست
از را او بتوان شايد.ميكند فراموش كسي كمتر را طباطبايي سيدصادق دكتر چهره و نام
و سادهپوشي كه روزها آن در.دانست انقلاب نخست سالهاي سياستمدار متفاوتترين جهاتي
كه يافت حضور موقت دولت در ساله مردي 35 ميشد قلمداد ارزش نوعي شخصي ظاهر به كمتوجهي
سياسيون و همكاران ساير از بيش كه نميكند رعايت را ويژگي اين تنها نه ميرسيد نظر به
اين روزها آن كه بود توجه همين دليل به.ميكند توجه خود آراسته ظاهر و پوشش به
.ميشد ياد مردم ميان در اينها نظاير و "خوشتيپ صادق" ماند عناويني با جوان سياستمدار
دستمال از كراوات جاي به و است كرده حفظ كوچك تغيير يك با تنها را ويژگي اين هنوز وي
قبل سالها از طباطبايينبود جوان سياسي فعاليتهاي در او البته.ميكند استفاده گردن
تحصيل به بيوشيمي رشته در كشور اين بوخوم دانشگاه در تا شود آلمان عازم آنكه از پيش حتي
از سياسي و روحاني خانواده يك در تولد واسطه به وي.بود آشنا سياست عرصه با بپردازد
.داشت ارتباط حوزه اين با كودكي دوران
قم علميه حوزه برجسته علماي از "طباطبايي سلطاني محمدباقر سيد" آيتاللهالعظمي او پدر
طباطبايي صادق.داشت مثبت موضعي ايران مردم آزاديخواهانه مبارزات به نسبت همواره كه بود
و بود لبنان مقيم ايراني برجسته روحاني "صدر موسي امام" خود دايي شخصيت از متاثر همچنين
داشته توجه مبارز روحاني اين انديشه و ديدگاه به خويش فرهنگي و سياسي زندگي در هميشه
اروپا دانشجويان اسلامي انجمن تاسيس در سياسي پراكنده فعاليتهاي بر علاوه وي.است
با ارتباط آنكه ضمن.بود مرتبط نجف با همواره امام تبعيد دوران در و داشت جدي مشاركت
اروپايي شاخه مانند مبارز گروههاي با وي.كرد حفظ نيز را صدر موسي امام شخص و لبنان
.داشت همكاري نيز كشور خارج مقيم فعال سياسي نيروهاي و آزادي نهضت
نقش فاميلي نسبت همين و بود خميني احمد سيد حجتالاسلام برادرزنمرحوم وي ديگر سوي از
.است داشته امام دفتر و بيت با او ارتباط در كنندهاي تعيين
رهبر بازگشت هنگام و شد نوفللوشاتو عازم فرانسه در امام استقرار محض به طباطبايي
.برگشت تهران به او همراه ايران به انقلاب
خاطرات اين از يكي در.دارد سينه در را مهمي و شنيدني خاطرات همراهي همين واسطه به وي
ايران به بازگشت زمان ديگر كه كردند اعلام عشا و مغرب نماز از بعد امام شب يك":ميگويد
.شد جمع چشمهايش در اشك شادي از عراقي شهيد جلسه آن در چيست؟ آقايان نظر است ، شده فراهم
شد تاييد امام نظر جلسه آن در حال هر به است؟ زود نميكنيد فكر ميگفتند بعضيها البته
بازگشت اعلام.شود گرفته نهايي تصميم بعد و كنيم چك را شرايط روز سه يا دو شد قرار اما
طيف ايشان بازگشت مخالفين داشت همراه جالبي عكسالعملهاي بعد روز سه يا دو در امام
.ميدادند تشكيل را آمريكا جمهور رئيس كارتر تا محافظهكاران و انقلابي موافقين از وسيعي
ديدن به هم يكبار حتي بودند پاريس در امام كه زماني در افراد و آشنايان از بعضي..
پيام ايشان.بود پاريس در دربار مذهبي نماينده كه روحاني آقاي مثلا بودند نيامده امام
ايران اوضاع چون نرويد ايران به فعلا كه ميكنم توصيه علاقه و دلسوزي روي از من كه داد
اصرارها اين ولي نرويم ، ايران به ما كه دارند اصرار خيليها ميگفتند امام.است ناجور
امام براي فرانسه دولت طريق از آمريكا.برگرديم ايران به زودتر ما كه ميكند ايجاب
براي هم بختيار خود ميدادند ، پيغام هم غيرانقلابي ايرانيها از برخي ميداد ، پيغام
كه ايراني ميليونها مثل هم من:مينويسد نامه سوم يا دوم بند در و نوشت نامه امام
وضعي است ممكن مخل عناصر ايران در اما دارم را شما ديدار آرزوي هستند شما ديدار مشتاق
دولت كه زماني باشد ، عالي حضرت براي خطري آن و باشد اجتناب غيرقابل كه آورند وجود به را
تا ميآييم شما استقبال به نمايد تضمين را شما امنيت و بكند پيدا تسلط اوضاع بر توانست
(نو 20/11/79 حيات) ".برگرديد
بود شده تهيه حبيبي حسن دكتر توسط كه تهران به اساسي قانون پيشنويس انتقال درباره وي
و رفتم امام پيش من هواپيما در.بود شده تهيه اساسي قانون پيشنويس پاريس در":ميگويد
من:گفتند ميشود؟ چه ميشويم مهرآباد وارد وقتي است من پيش اساسي قانون پوشه:گفتم
را شما يا.باشند نداشته كاري شماها با و بگيرند را من است ممكن ميشود ، چه كه نميدانم
دست به پوشه اين كه است ممكن حالت دو هر در:گفتم.باشند نداشته كاري من با و بگيرند
پوشه من بدهم ، است من دوست كه خبرنگارها از يكي به را پوشه دهيد اجازه پس بيفتد دشمن
به و ميدهم آلماني خبرنگار به چيست آن درون بگويم اينكه بدون را اساسي قانون پيشنويس
وگرنه بده تحويل من به را پوشه اين رسيديم سالم اگر باشد ، تو پهلوي پوشه اين ميگويم او
كار اين.نيست بد:گفتند امام.كني كار چه پوشه با كه ميگويم و ميگيرم تماس تو با من
خبرنگار به را پوشه كه صحنهاي از كه گفتم نيز فيلمبردار به حال آن در و دادم انجام را
(نو 20/11/79 حيات) "...بگيرد فيلم ميدهم آلماني
سو يك از اواست ماندني ياد به روزهاي آن در او موقعيت بيانگر حدودي تا خاطره دو همين
متن در فراوان تحرك و جواني واسطه به ديگر سوي از و بود نظام رهبري اعتماد و توجه مورد
.داشت قرار وقايع
5_ پورزند و طبري قضيه
مرزبندي تكنيكهاي
صديقي نادر
مرزبندي به معطوف تكنيكهاي مينامد ، "خويشتن ديدار از" كه زندگي يادنامه اين در طبري
:است كشيده درخشان تحليلي رشته به و داده بيشتري بسط و شرح را
مبتذل مبارزه ، اين خود اندازه به گروهي ، ذهنگرايانه مبارزات اساسي حربه ايام ، آن در"
شانتاژ يا و ساختن مرعوب قصد به كه بود صرف دروغ گاه.ميآمد در زدن تهمت صورت به و بود
.بود اخلاقي و مالي ، ناموسي صرفا ابتدا در تهمتها.ميشد اختراع امتيازگيري و
سوءظني ، عقدهاي ، را خود افراد.بود باب سخن مرد و زن حق در ناموسي شرمآور تهمتهاي
.ميشد ديده سجايا و رفتار در شديد انحطاط نوعي.ميدادند نشان رسواگر و هيستريك
پديد تحملپذيري وضع افترا و تهمت حربه با ذهني نقشههاي دستهبندي ، اسلوب تركيب
محيطها اين در را خود و بودند استاد وضع اين انداختن راه به در كه بودند كساني ميآورد
وليانگيزهها گرفت خود به "اصولي" رنگ تهمت بعدها.ميدادند نشان مسلط و بيرگ و خوش
بود130 پيشين انگيزههاي همان
و ميكند تن به "آرمان" و "اصول" لباس جايي در كه "دوگانه انسان" آن ويژگيهاي بررسي
و انتزاعي مقولات از دور به بخواهد اگر ميسازد ، آشكار را خود پنهان چهره ديگر جايي در
آغاز "مرزبندي" تكنيكهاي نوع همين از ميبايست را خود عزيمت نقطه شود ، پيگيري دشوار
.نمايد
كرد ، اثبات را او نوشتار اصالت ميتوان راحتي به و است كرده توبه خود گذشته از طبري
از چقدر ما خود كه داد پاسخ ساده سوال اين به بايد اما بيامرزد خدايش او ، حال به خوشا
"ايدئولوژيك" و "اصولي مرزبندي" قالب در شكلي ماهرانهترين به كه شيوههايي و تكنيكها
در بنده يك ندامت و توبه كه عظيمي شان و حريم رعايت براي كردهايم؟ توبه ميشد پوشيده
و توابسازي تكنيكهاي با شريف مقوله اين بين ميبايست دارد خويش خداي با صميمانه خلوت
عبرت از بهرهگيري با ميتواند فاصلهگيري اين و.گذاشت تفاوت اعتراف توليد مهندسي
توليد به موفق عراق ارتش كمپهاي حاشيه در و بغداد در كه كساني عبرتآموز تجارب و تاريخ
به تودهاي حرفهايتر تجربه از عبرتآموزي يا و شدند "خوديها اعترافات" از انبوهي حجم
.يابد ارتقا استعلايي اوجي به استاليني محاكمات الگوي از تبعيت
انسان" درباره ايدئولوژيك وعدههاي آنها پشت در ايدئولوگها كه تربيونهايي جاي به
از و گذاشت قدم ايدئولوژيك نامرئي و مرئي هاي"زندان" به ميبايست ميدهند "نوين طراز
جريان در طبري كه پديدهاي آن بررسي يعني.پرداخت دعاوي آن دادرسي به آن زندانيان منظر
حبس جامعه آن اجتماعي زمينههاي درباره دستگيري از پيش و سال 60 مخفي دوران خاطرهنويسي
:است نوشته هويتپرداز و بنياد _
نظر به ولي نگرديده ، نابود كلي به اجتماعي "لمپنيسم" اين اجتماعي عوامل آنكه با"
به ما اينجا در كه است روشن.است شده تيزتر كمابيش اصولي افراد تنفس براي هوا ميرسد
لجنهاي از "كار اسلوب" عامل تا نيازمنديم جنبشي و ايراني جهاني ، سطح در عيني تحولات
غريزهاي كه انساني خودخواهي و بدهد فرومايه و شانه با او روشهاي ديرينه و خشكيده
سودمند كار محرك به و آيد در به خويش بهيمي صورت از و يابد والايش و اعتلا است ، ناگريز
مراتب به محيطي در شما:بگوييم بعدي نسلهاي به ميتوانيم ما.شود بدل اجتماعي
14.زيست خواهيد انسانيتر
به "اصول" جامه اوباشيگرانه افشاگريهاي و "لمپنيسم" جامعهاي چنان در ديگر عبارت به
و ميكند تحرير را فوق كلام وطن به بزرگ15 انتقال منگي" لحظه در طبري.بود كرده تن
و "تهورستاني _ مرزبندي" ميكروبهاي وطن آفتاب و انقلاب علنيت نور زير در است اميدوار
:شوند محو فرقهبازي
:گوته قول به.برگشتهام خود تاريخي سنگر به كه بود اين من احساس...سال از 30 پس"
تماما من براي حالت اين در ميهن..".كنم زيست اينجا در بايد و انسانم ، من اينجا"
دست و دارد تعلق من به كه بود جهان گوشه اين در خود بشري وظايف اجراي "فلسفي تجلي" يكي
توانا دست اين بود شده كوتاه مردم تواناي دست به اينك بود ، رانده آن از مرا كه بيرحمي
.بود بازگردانده آن به مرا
كه صدفين فرشته اي !ايستادهاي خود سپيد تاج با آنجا هنوز !دماوند اي تو بر درود
خزر كه سو آن در ;هستي و بودهاي خود سوي دو در بيجان و جاندار ماده تماشاگر هزارهها
از دلي و سياه موي با كه فرزندي من ، اينك است خفته شنگرف كوير كه سو اين در و ميخروشد
16...آمدم باز سياه غمها از دلي و سپيد موي با اينك و رفتم ، سپيد اميدها
تهورستانيهاي و ميبرد راه "دوگانه انسانهاي" توليد به كه تشكيلاتي و اجتماعي ظرف آن
:است شده توصيف چنين طبري توسط ميپوشاند "آرمان" و "ارزش" و "اصوليت" لباس را فاشيستي
كه مخفي كار.است شيوهها چنين موجد (مهاجرت و زندان مانند) راكد محيطهاي ويژه به"
ميان از را اجتماعي نبرد زاينده و پالاينده جريان و جمعي كنترل و سازماني دموكراسي
از پيوسته ما حزب كه آنجا از و است خطرناك و سري ميكروبهاي اين نشاگاه نيز ميبرد ،
مخوف ديوهاي اين بهشت به بود ، گذشته مخفي كار و مهاجرت و زندان نمناك و تاريك پستوهاي
اين در شدن وارد "عرضه" ساده و صاف كه افرادي آن و بود شده بدل گروهگرايي و ذهنگرايي
محكوم باشند ، سنگرگريز و بشكنند پيمان نميخواستند حال عين در و نداشتند ، را ميدانها
بودند قادر نه و سازند دگرگون را عرصه ميتوانستند نه:بودند دردناك روحي شكنجههاي به
17.كنند ترك را آن
:پينوشت
شيوا ، ف كوشش به باران ، :ناشر پاييز 97 ، سوئد ، چاپ ;خويشتن ديدار از ;طبري احسان _13
.ص 89
.ص 90 ;خويشتن ديدار از ;طبري _14
.ص 199 همانجا ، _15
.همانجا _16
.ص 86 ;خويشتن ديدار از ;طبري _17
|