هنرمند به ابزاري نگاه نكوهش در
فرهيخته مخاطب
هنرمند به ابزاري نگاه نكوهش در
شجريان محمدرضا استاد با ساعت 5/2
پوراميد عليرضا و شجريان محمدرضا استاد فراست ، قاسمعلي
(بالا راست سمت عكس ) كوچكش فرزند همراه به شجريان استاد
;درآمد
سحرآميز صداي كه است كسي كمتر و است درآميخته فارسي ادب و آواز با شجريان محمدرضا نام
نوشته.نيايد وجد به طراوت و زيبايي همه اين از و نشنود را آوازي موسيقي صديق راوي اين
بخش و دارد قلم و موسيقي در دستي خود كه -پوراميد ساعتهعليرضا نشست 5/2 حاصل زير
ديدار اين در.است شجريان استاد با - اوست عهده بر معاصرنيز هنرمندان فرهنگ موسيقي
اين در پوراميد.داشت حضور نيز معاصر هنرمندان فرهنگ مسئول و داستاننويس فراست قاسمعلي
اين نيز و انعكاس را شجريان استاد با گفتوشنودشان از صميمي فضايي است ، كرده سعي نوشته
اين وي از سپاس با.بدهد ما به نيست خبري استاد وجود در بيماري از راكه بخش مسرت خبر
.ميخوانيم را گزارش
هنري بخش
پر جواني ، از شادابت پرلحن زمهرباني صدايت اي
مرحوم درگذشت مراسم در شركت به را دعوتم وقتي بودم ، نديده ديگر را او پيش سال دو از
تنها و ميگذشت تاريخ آن از دوسالبود پذيرفته وظيفه حس از و بزرگوارانه سروستاني رضوي
اتفاق به امروز ولي.بس و ديگر هنرمندان و دوستان از احوالپرسي و تلفن چند دوسال اين در
جبال سلسله تمام در قله مرتفعترين كه او منزل در فراست قاسمعلي آقاي بزرگوارم دوست
فرهنگي نماد عنوان به افراد مطرحترين از يكي اكنون كه مردي.بوديم است ايران هنري
.است جهاني مجامع در اسلامي ايران
چينش تقارن و رنگها تناسب ميزد ، موج خانه در آرامش شد ، پذيرا را ما مهرباني و صفا با
و معاصر هنرمندان فرهنگ مورد در.ميكرد جلب را نگاه سادگي عين در منزل لوازم
رفته (كلمه مثبت بار با) خطگيري و راهنمايي براي گفتيم ، سخن هنري جامع دايرالمعارف
گهگاه ميشنيد ، بيشتر و ميگفت كمتر و داد گوش و داد گوش صدر سعه و هوشمندي با بودم ،
زدن ورق و حلاجي و بررسي پي در توجه با بود مشخص حاليكه در ميكرد ، تعارف چاي و ميوه
.ماست كار كتاب
باشد موثر و دخيل نميتواند جدي و هنري كار در كه دوستي و ارادت از صرفنظر نيز ما
همراهي براي او از دعوت ميدان به درستي و راستي اعتبار و صداقت سرمايه با (او با بويژه)
و كتابسازي مخالف سرسختانه او كه كرد كمك را ما بيشتر هوشمندياش و درايت بوديم ، رفته
و ما ناگفتههاي به كرد سخن به شروع وقتي و است فرهنگ حوزه در جنگنويسي و پروژهپردازي
كوچك ظرفهاي در كريمانه تجربياتش و اندوختهها درياي از و داشت اشارت گفتههايمان ناقض
به آمد ، ميان به سخن نكوداشت برگزاري از سپس بود ، مغتنم برايمان بسيار البته كه ريخت ما
تاييد نوعي به و خنديد كه ميبرد بالا بسيار را شما سن هنري فعاليت سال پنجاه:گفتم طنز
هنري بخش جديترين را قرآن قرائت و تلاوت به پرداختن و نوجواني سالهاي اما كرد ،
در آنروزها حال و شور و مصدق محمد دكتر رهبري به مردم ملي قيام از خاطراتي با.ميدانست
حاميان و كنندگان تظاهر عظيم خيل مقابل در (1331) سالگي دوازده در قرآن قرائت و مشهد
علاقهمندان كه شبها همان در.ميانگاشت شده برگزار را خويش بزرگداشت..و ملي جنبش
ورود مجوز تا ميخوابيدند خيابان و بليت فروش گيشه كنار صبح تا كنسرتش بليت تهيه براي
مراسم برگزاري از بينياز و ميدانست خود بزرگداشت اوج را اين و آرند كف به را سالن به
.ديگر مجالسي و
ميگفت تجليلها و بزرگداشتها از غيرفرهنگي بهرهبرداريهاي و سوءاستفاده از وقتي
بزرگداشت 4 و آمد يادم به فرهنگ حافظان انجمن و آمد ذهنم به فرهنگياي موسسه بياختيار
و مكان يك در و شب يك در هم آن (سروستاني -لشكري -ميرنقيبي -تجويدي) استاد هنرمند
كه سپاس كلمه نقش با تابلو يك اهداي با كه رسيد خاطرم به ديگري ادبي انجمن (جلالخالق)
را شاهي ستم رژيم در سياسي زندانهاي نادمين نامه سپاس بيشتر) شد داده ميرنقيبي استاد به
همه از جالبتر و داشت را ميرنقيبي مرحوم هنري مقام بزرگداشت ادعاي (ميآورد ياد به
-پاريزي باستاني -آشتياني سيدجلال:كه بود تلويزيون در ماندگار چهرههاي معرفي برنامه
-پايور فرامرز -تجويدي علي -كسائي حسن -قمشهاي حسينالهي -كدكني شفيعي -حكيمي محمدرضا
و بودند (شدني محو !احتياط با) ناماندگار چهرههاي جزو...و شجريان محمدرضا -شهناز جليل
قرار از اما برشانهداشت موسيقي را ، طولاني برنامه تحمل و جذابيت اصلي بار كه حالي در
!نداشت؟ وجود ديار اين موسيقي در ماندگاري چهره
مالي پيشنهاد ياد ميگفت ، فرهنگي بهظاهر پيشنهادهاي قالب در فرهنگي غير اهدافي از وقتي
رديفهاي ثبت) داد صديف استاد به حقير توسط !صوتي؟ فرهنگي موسسه يك كه افتادم چشمگيري
امتناعي و گرفت سخره به را تفكرشان مايه بن و داشت برحذر مرا خردمندانه ايشان و (آوازي
كرد ذكر جوانان جذب براي مناسب الگويي را نكوداشت مراسم اجراي فراست.نمود محكم و شديد
تخريب فرهنگي ، تحريف همانا كه داشت اشاره بزرگتر مفسده به مطلب ، اين تاييد ضمن ايشان و
اين سيئات جمله يك در و سوءاستفادهبود و چاپلوسي رواج سطحينگري ، و مسخ هنري ، شخصيت
.ميدانست حسناتش از بيشتر را كار
نقطه گويي را ، برجستهاش و مثبت نقاط گفت كه هر از تنقيد بدون گفت ، و گفتيم هنرمندان از
معتقد و ميدانست غيرهنري كار يك را..توسط تدريس فقط نميداند ، او يا ندارند ضعفي
و مسعوديه مرحوم امضاي كه افتادم نامه يك ياد) شود دلجويي ديگر نوعي به ايشان از بود
مرحوم استادمان كلاس از اخراج يا و ميكرد خودنمايي ورقه زير در صديف و كياني آقاي
تا كسايي و شهناز استاد از گفتيم ، سخن ميرنقيبي آقاي و عبادي مرحوم از (..و كريمي
و فرهت و صفوت از..تا بيژني بيژن ساكت ، كيوان تا آذرسينا مهدي از فرهنگفر ، مرحوم
داشت هنري نكتهاي بر رندانه و آگاهانه اشارتي بعد و فرهنگفر ناصر معروف بيت و ابتهاج
و شهناز جليل از بسياري مثال شاهد و مقولهاند يك از نوازي بديهه و بديههگويي:كه
خاص قافيهيابي و شگفت قريحه به معترف حتي نيز (سايه) ابتهاج هوشنگ كه فرهنگفر زندهياد
گفتم وقتي ميدانست ، دوستان و اطرافيان ادراك حد از فراتر را ناصر.است ، آورد بوده او
.كرد تاييد را كلام و جمله رسايي بود ، كوچك فرهنگفر براي زمين
مستتر غروري با پدرانه كشيدم ، جوان خوانندگان به احوالش پرسش و همايون طريق از را بحث
به را سخن زيركانه و ندارد عجلهاي او:گفت تنها كلام در منتشر فروتني و چشمان در
قله به رسيدن براي كه فراست پرسشهاي به پاسخ دركشاند دلآواز شركت در همايون مديريت
همراه به داشت انتقال سرعت و گوش و هوش و شجاعت و برتلاش بسيار تاكيد كرد ، بايد هنرچه
سوي به كردن حركت مستقيم و هدف تعيين و تشخيص چيز ، هر از مهمتر ولي مناسب ، محيط و معلم
مناظر و چشماندازها و خاكيها و بيراههها و چالهها مقابل در هوشياري و اعوجاج بدون آن
رساي و زيبا اصطلاح.راه در شدنها گم نيز و گمراهيها خطر يعني و بيشمارند كه دلفريب
كه ميدانيم و برد بكار (نام ذكر بدون) آواز افتادگان پرت از يكي براي را كرد كمانه
چند آگهي.را هدف وصال و وصول توفيق نه و داراست را بازگشت امكان سعادت نه كردن ، كمانه
مجموعه در (لاكونته -سانچز -ويلاس) جهان بزرگسالانتنيس مسابقه كه آمد يادم به پيش روز
به.الابصار اولي يا فاعتبرو !!ميشود؟ برگزار اصفهاني محمد آقاي هنرمندي با انقلاب
ايراني زبان تواناييهاي وبه داشت ارزشمندي شناخت با توام حساسيت چه پارسي ادب و زبان
وزنگي هنگ و شيرين تهلهجهاي با ميگفت سخن سادگي بهداشت توجهي جالب توانايي و تسلط
و پيرايه بدون را كلمات و ما با كه داشت سخن روي همانگونه من نوجوان فرزند با دلپذير
چه هنرمند شهامت و جسارت از وقتي ميبرد ، كار به مستفرنگ و مستعرب كلمات بدون را جملات
افتادم لاريجاني آقاي به نامهاش ياد ميگفت ، سخن اجتماعي زندگي در چه و هنري اجراي در
(كلهر آقاي زمان) بود برداشته را موسيقي واحد نامهاش در كلمهخالطور كه ولولهاي و
استفادههاي و سوءاستفادهها از بود ، ريخته مورچگان خوابگه در آب:تعبيرنيما به
لاريجاني به خطاب دوم نامه از خبر و بود گلايهمند پخش ، عدم خواهش برغم كارهايش مناسبتي
تحويل را يونسكو جايزه فروتنانه ايران هنري جامعه طرف از نمايندگي به او كه چرا داد
سر بر را اعتراض بلند فرياد ميبايد رنجديدگان همان از نمايندگي به اينك و بود گرفته
. دهد سر نوا و رنگ بنگاه
نيست بخش تسلي را دل خانگي نالههاي
زد خاطرخواه فرياد ميتوان بيابان در
و ميآورد درد به را هنر اهل دل ميگردد ، پخش سيما و صدا از موسيقي عنوان به امروز آنچه
را عكسسازها ساز رويت به علاقهمند جوانان براي دارد نظر در موسيقي واحد مدير گويا
!كند؟ ارسال
لعل دل در زند موج خون كه است آن جاي
عنوان نكردنها ، مصاحبه دليل را مستقل كاملا نشريه يك فقدان و مطبوعات بودن دسته دو
گروه همان طرف از غيرفرهنگي برداشت و سياسي تاييد بيدرنگ را گروه هر با مصاحبه و كرد
ياد مهاجراني عطاءالله از ارادت و نيكي به و داشت كامل آشنايي سياست با.ميدانست
ايستاده محكم خود جايگاه در.خوردگي سياست و بازي سياست از داشت كامل پرهيز اما ميكرد ،
جايزه دريافت نحوه بيتزلزل ، و استوار اعتقادي و هنري اصول بر و كجاست كه ميداند و
هر حضور كردن ممنوع و جايزه اهداي صحنه بر هنري -فرهنگي كاملا فضايي ايجاد و را يونسكو
اثبات براي بلكه سياستمداران و سياست با تضاد دليل به نه را سن روي بر سياسي فرد
توسط هنر رفته تاراج به شخصيت اعاده و سياست ضرربار مساعدت از هنر و فرهنگ استغناي
.بود داده انجام ايشان ، سوءاستفادههاي و بازان سياست
خنداني و روحيهبخش نگاه تاثير و ميشدم خيره چهرهاش محكم خطوط و ابروها در گهگاه
آنچه شنيدن از مرا او حركاتدست و سكنات در دقت و لبهايش و فك تركيب و فرم و چشمانش
جذبه و سكروسماع به را لحظاتي و دقايق او صداي با سالها كه من اما ميساخت ، غافل ميگفت
چو آنرا ميلغزيد هرچه روي به چشمم:فروغ قول به كه بود آن جاي اينك بودم گذرانده شور و
احساس سرشار من و ميكرد سوال و ميداد فرا گوش پختگي با دوستم.مينوشيد تازه شير
پايان لحظه تصور و سررسد اندوهي نكند اينكه هراس با ميدويدم ، حضورش دشت در سرخوشانه
گرفتم اجازه من و بود رسيده خداحافظي هنگام اندي و ساعت دو از پس.ميداد آزارم ديدار
من و فراست آقاي.آورم قلم به همشهري روزنامه در بود گذشته كه را آنچه حافظه از نقل به
غمگين روز كه حالي در شديم ، خارج منزل از همسرش و او صميمانه و گرم بدرقه با فرزندم و
ذهن در بعد به اين از (ركس 1357 سينما حادثه و كودتايآمريكايي 1332 دليل به) مرداد 28
زيادي پرسشهاي كه حالي در آمديم.بود شده تبديل پرنشاط روزي به دوستم و من براي خاطره و
نوازندگي و سازسازي از ميرخاني ، حسين و حسن مرحومان اساتيد و خوشنويسي از بود مانده
.ماند مغفول حادث جهت در همه كه..و شكار و اسب از گياه ، و گل از سنتور ، بويژه
و مداهنه بوي و رنگ كلام ، و سخن گريبان احساس ، حتيالمقدور كه بود اين سعيام بههرحال
بينيازترين نيز من و طلبي تمجيد از فراتر او مقام و قلم شان كه نگيرد را چاپلوسي
.نميشود تعريف صداقت در جز هنر اهل حرمت و جهانم نيازمند
فرهيخته مخاطب
مختاباد سيدابوالحسن
نسبتا برنامههاي فرهنگي ميراث زيرنظر و نياوران فرهنگي مجموعه در كه است چندي
گروه اجراي برنامهها دست اين از برنامه نخستين.ميشود اجرا موسيقي درباره متفاوتي
اجرايي آن قبلدر كهچندي بود نواحي موسيقي پژوهشگر حميدي حسين سرپرستي به شمشال
مخاطبان بهخصوص علاقهمندان عموم تماشاي معرض در ايران نواحي بادي سازهاي از متفاوت
آن در كه ، اسمادا گروه تحسينبرانگيز اجراي نيز گذشته هفته.گرفت قرار موسيقي فرهيخته
اجرايي.بوديم شاهد را پرداختند ، اجرا به ساكسيفون نوازنده يك و پيانو نوازنده يك
سوي از و قبل سال چند در كه اجراهايي با مقايسه در كه اروپا "جز" موسيقي از متفاوت
نشان و بود بهتر و كيفيتر بسيار شد ، نهاده عموم تماشاي به جشنواره در موسيقي مركز
معرفي شهروندان به اروپا "جز" موسيقي عنوان به موسيقي مركز سوي از آنچه كه ميداد
انتخاب كه بود نكته اين مويد نيز و نيست دستپنجمي و كابارهاي "جز" موسيقي جز ميشود ،
شناخت و دقت حاصل نياوران ، مجموعه در موسيقي اجراي براي آنها از دعوت و اسمادا گروه
.است موسيقي به آنها درازمدت نگاه و موسيقي نوع از برنامهها سلسله اين مجريان
بيان مفهوم ، اين از استفاده از قصد.گفتم سخن "فرهيخته مخاطب" از نوشته ابتداي در
خصوصيسازي از خاصي نوع بروز و حضور با و گذشته سال چند در متاسفانه كه است نكتهاي
و جدي موسيقي به توجه آن ، و است گرفته قرار فراموشي و غفلت مورد موسيقي ، عرصه در هنري ،
از برخي تا است شده سبب كه واقعآنچه در.است موسيقايي گونه اين خاص شكلدهيمخاطبان
هنر به كاسبكارانه نگاه همين كنند ، اختيار كنجانزوا آنها مجريانجدي و موسيقي نواهاي
فرهنگساز موسيقي بهعنوان جدي موسيقي از دنيا كشورهاي بسياري در كه حالي در ;است جدي
اين از حمايت به خودرا يارانههاي از بخشي رسانههايدولتي و نهادها و ميشود حمايت
در.ميكند طي را عكس روندي حمايت اين ما كشور در ظاهرا ميدهند ، اختصاص موسيقايي گونه
در ميبايست كه دارد وجود ايراني احيايموسيقي عنوان تحت رديفي كشور سالانه بودجه
تجميع صرف بودجه اين از ميزان چه كه اين و شود مشخص آن هزينهكرد نحوه تفريغبودجه
عمل به مواردحمايتي گونه اين در هم سيما و صدا.ميشود جدي موسيقي و فرهيخته مخاطب
از آگهي هزينه بدون موسيقي جدي برنامههاي اجراي گذشته ، در كه حالي در نميآورد ،
شنيديمدستاندركارانبرنامه كه گونه آن.ميشد آگهي "تماشا" نشريه در حتي سيماپخشو
در ;كنند اقتصادي را خود برنامه نوعي به كه فشارند تحت "آواها و بناها" وزين و جدي
موسيقي دغدغهداران از بخشي اختيار در را فرصت اين كه فرهنگي ، ميراث مسئولان از كه حالي
كه ميرود انتظار اين نهند ، فن داورياهل و تماشا معرض در را كارشان تا نهادند جدي
كه بدانيم حتم.بگيرد پا و شود سفت اندكي نوپا ، نهال اين تا دهند خرج به بيشتري شكيب
شاهد را همراهي اندك اگر شود ، سبب را عميق و جدي كاري بناي سنگ ميتواند مجموعه اين
.باشيم
سيمرغ عرصه
است ، ايرانيان ما نكوهيده عادات جمله از كه بيجا ، تعارفات و شجاعانه و جدي نقد نبود
شود شور آش و آشفته بازار كه هم وقتي.كند بودن هنرمند و هنر دعوي هركسي تا ميشود سبب
و داده در صدايي دوستانه ، محفل چند در كه رسم و اسم فوتباليستصاحب يك كه است طبيعي
هم را خوانندگي كه كند هوس سردادند چهچهيبرايش و به به تشويق ، باب از دوستان
قطعا ;گرفت ايرادي خواننده فوتباليست اين كار بر نميتوان كار اينجاي تابيازمايد
پسند يا و شنيد خواهند را كار هنرمندانند ، كار داوراناصلي كه هم محترم شنوندگان
فرهنگي نهاد يك كه گشود ميتوان زماني را انتقاد زبان اما برنميتابندش ، يا و ميكنند
ورزشفوتبال ، چنان حيطه در البته آن ، نسبتاخوب مجريان از يكي و سيما و صدا همانند
گزارشگر اين خدمت حال هر در.است كرده كشف را نهفته استعدادي گويي كه كند تمجيد كار از
گزارشگري كه خود حيطهتخصصي همان به است بهتر كه كنيم عرض مقبولفوتبال نسبتا
به صورت اين غير در كه ندهند سخن داوريو داد مقولاتديگر در و بپردازند است ، فوتبال
.شد خواهند دچار همكاران ديگر سرنوشت
|