اعتزال تجربه تجديد
دانشگاه در سوداگراني
فلسفي پرسش يك و صد
31_ نبود؟ نادان ميتوان چگونه
اعتزال تجربه تجديد
(نخست بخش)
در دانشجويي عمومي محافل از دوري سال شش از پس سروش عبدالكريم شهريورماه ، يازدهم دوشنبه
تجديد داريد رو پيش را آن اول قسمت كه سخنراني عنوان.كرد سخنراني اميركبير دانشگاه
شد انجام اميركبير دانشگاه اسلامي انجمن دعوت به كه خطابه اين در وي.است اعتزال تجربه
براي ايشان عقلگرايانه تجربه تجديد لزوم و معتزله كلامي مكتب اصلي شاخصههاي بررسي به
و ياد داشتن گرامي با اسلامي انجمن اعضاي سخنراني اين پايان در.پرداخت ديني تفكر احياي
از دانشجويان جانب از سروش به هديهاي دادن با افشاري علي همچون سابق اعضاي فعاليتهاي
.كردند تقدير او
سروش عبدالكريم
ميبريم سر به ديني انديشه ركود دوران در ميبريم سر به كلامي دورانركود در ما
شدهايم استغنا توهم نوعي دچار ما
دوستان يكايك به.العظيم العلي بالله الا لاقو و لاحول و الرحيم الرحمن بسمالله
اينكه از خوشنودم.ميكنم عرض سلام عزيز استادان گرامي ، دانشجويان محترم ، و عزيز بسيار
گرامي بسيار دانشجويان با تا آوردهام دست به را مبارك توفيق اين و حاضرم شما محضر در
روز امروز هم من برايكنم مودت عهد تجديد و ديدار تجديد برادران و خواهران
اين تا ميكوشيم ما كه است سالي شش.دادند تذكر برادرمان كه چنان آن است خاطرهانگيزي
پيوسته حقيقت به و عمل به ديرينه آرزوي آن كه خرسندم اكنون و كند پيدا تحقق صورت ديدار
سايه كه اميدوارم و ميگيرم نيك فال به را آرمان اين تحققي و نميكنم خوشخيالي من.است
;بايستد فكر مقابل در فكر همواره كه شود گسترده ما دانشگاههاي سر بر چندان عقلانيت
هوشمندزاده پيمان :عكس
گفته ميكنم يادآوري كنند همسخني يكديگر با سخن صاحبان و بنشيند انديشه كنار در انديشه
ميكشند را يكديگر حيوانات:داريم فرق حيوانات با آدميان ما گفت كه را معاصر فيلسوف آن
نطق در او خصوصيت و است ناطق حيوان انسان.ميكشيم را يكديگر تئوريهاي آدميان ما ولي
صحنههاي بلكه نيست تن به تن جنگ صحنه آدميان جنگ صحنه.ميشود ظاهر او فكر در يعني او
قويتري حجت از كه هركدام و ميكنند رويارويي يكديگر با افكار آن در كه است جنگي
هر بهميكنند ترك را ميدان ضعف حكم به ضعيفند كه آنها و ميماند پايدار برخوردارند
بسيار كه من.ميسپاريم فراموشي به امروز حادثه شيريني به را تلخ خاطرههاي آن حال
ميخواهم خداوند از و باشد شما آن از بزرگش سهم خوشنودي اين كه اميدوارم و خوشنودم
شده مقرر سخن براي كه عنواني.را همدليها اين و همزبانيها اين و ديدارها اين تكرار
به آنگاه و كنم ذكر بايد مقدمتا كوچك توضيح دو "اعتزال تجربه تجديد" از است عبارت است
در كه ما فاضل دوستان از پارهاي ميدانم.است اعتزال تعبير آن اول.بپردازم سخن اصل
عرض نماند كلام در ابهامي كه آن براي اما ندارند واضحات توضيح به حاجت حاضرند محضر اين
سخن گزيدن عزلت باب در اينجا من ولي.است گزيدن عزلت لغوي معناي به اعتزال ميكنم
سياست و جامعه ترك و زاويه و خلوت در رفتن معناي به صوفيانه گزيدن عزلت خواه.نميگويم
باب اين در منحاكميت از خروج مشهور تز و امروزينش معناي به گزيدن عزلت خواه و كردن
مكتب آن فكري درونمايه باب در من و است كلامي مكتب يك نام اعتزال.گفت نخواهم سخن
.كنم بيان ايران در معاصر انديشه جريان براي را آن اهميت و بگويم سخن شما با ميخواهم
چگونه ما كه دهم نشان الهي توفيق به و بازگويم را مكتب اين فكري اركان اصلي ، نكتههاي
امروز خود اجتماعي و عملي فكري ، معضلات و گرهها از پارهاي حل براي آنها از ميتوانيم
.بگيريم بهره
كه است اين سوال آن.كند خلجان شما از پارهاي ذهن در شايد كه است سوالي دوم نكته اما
از تن دو مريدان از بلكه و شاگردان ، از خيرهماندگان از شيفتگان ، از باشم ، من كه فلاني
مولانا ديگري و است غزالي محمد ابوحامد آنها از يكي.اسلاميام فرهنگ بزرگ شخصيتهاي
مسلك و مذهب مخالف كه هستند اشعري مكتب به متعلق بزرگوار دو هر اين و رومي جلالالدين
دو آن به كه ارادتي و خضوع چنان و فكري سابقه و پيشينهاي چنين با كسي چنين ;است اعتزال
و بگويد سخن اعتزال تجربه تجديد باب در ميخواهد معنا چه به و چرا ميورزد بزرگ شخصيت
البته ايندارد بزرگواران آن به كه اعتمادي و اعتقاد رغم به كند توصيه را اعتزاليگري
به بسيار فقط كنم صرف را بسياري وقت آن درباره كه نميخواهم من اما است جايي به سوال
كه نيستند كوچكي ماهيان هيچكدام مولوي نه و غزالي نه من گمان به كه ميكنم عرض اجمال
مكتبي خود براي آنها از هريك و تحقيقاند درياي نهنگان بگنجند آب كوچك بركههاي اين در
علاوه به بشوند قلمداد كوچكي مجموعه از عضوي يا باشند ، مكتبي به متعلق اينكه نه هستند
تيپايدهآل دو از جامعهشناسان تعبير به ميگوييم سخن اشعريت و اعتزال از ما كه وقتي
كه وقتي اما دارند قاطع و كلي تمايز يكديگر از ايدهآلشان شكل در فقط كه ميگوييم سخن
آنجا ميدهيم ، قرار مداقه مورد را بزرگان اين عملكرد و ميكنيم مراجعه انديشه تاريخ به
مكتب هيچ اساسا و است ناگزير و هست اشعريت و اعتزال ميان آميختگي نوعي كه ميبينيم
نژاد هيچ كه چنان.ندارد وجود خالصي زبان هيچ كه همچنان ندارد ، وجود جهان اين در خالصي
دور كردن خلاصه و گنجاندن خاصي مكتب در را بزرگاني چنين سبب همين به و ندارد وجود خالصي
غزالي چون كساني ما اگر حتي همه اين با.است تاريخي تحقيق شرط از دور و انصاف و وفا از
باضدادها ، تعرفالاشيا كه آنجا از اعتزال ، شناختن براي بدانيم اشعريت آن از را مولوي و
چه و ميگويند چه كه ببينيم و كنيم استفاده بزرگواران اين آموزههاي از ميتوانيم
.كنيم پيدا بيشتر بصيرت و روشنايي اعتزال مكتب به نسبت آنان گفتههاي از تا گفتهاند
خطابه اين در من اساسي حرف.ميشوم مطلب اصل وارد من كوتاه بسيار مقدمه دو اين از بعد
اعتزال مكتب موسسان يا پيشوايان پيروان ، يا معتزليان تجربه كه داريم حاجت ما كه است اين
كار اين.است ما جامعه در حاضر حال در فرهنگي ضرورت يك اين.كنيم احيا و كنيم تجديد را
در ميبريم ، سر به كلامي ركود دوران در ما.بدهند انجام فكر اهل و نظر اهل بايد هم را
توهم اينشدهايم استغنا توهم نوعي دچار ما ميبريم سر به ديني انديشه ركود دوران
جهان به نه ما اغلب سبب همين به است ، بازداشته كردن جستوجو و كردن طلب از را ما استغنا
فرهنگ تاريخ به نه كنيم ، اقتباس و بياموزيم آنها از تا ميكنيم نظر خود پيرامون و معاصر
به و كنيم اقتباس و اخذ را گرانبها و لازم عناصر آنجا از تا ميكنيم مراجعه خود گذشته
كاهلي با يا خود دست به را خود پيشرفت و داشتهايم نگه خلا دو ميان در را خود سبب همين
و ميانديشيم خود تاريخي گذشته ميراث به وقتي كه است سبب همين به.كردهايم متوقف خود
استوارترين ، و صحيحترين و مناسبترين و فربهترينشان آن از يكي ميكنيم نظر
بتوانيم طريق اين از بلكه ميآيد ما كار به امروز كه است اعتزال مكتب دستاوردهاي
كوچك نكته يك به است ، اين خطابه اين در من اصلي حرف دهيم ، انجام را لازم گرهگشاييهاي
فكري جريانهاي با كه كساني.ميكنم اشاره هم حاضر زمان در اسلام امت به مربوط اجتماعي
تصديق دارند آشنايي عربي كشورهاي خصوص به و اسلامي كشورهاي داخل در اما ايران بيرون
متفكرين يعني.است اعتزالي نهضت كشورها اين در ديني فكر رفرم نهضت كه كرد خواهند
آن در كه فهميد و ديد ميتوان خوبي به آثارشان از كردهاند ظهور عرب جهان در كه تازهاي
و نهضت احياء جز نيست چيزي دارند را آن انجام قصد يا ميكنند كه كاري اشعري غليظ جو
تشيع و است تشيع ايران در غالب مذهب و ميكنيم زندگي ايران در كه ما.اعتزالي مكتب
از و گذاريم فرو گرفته غبار را ميراث اين كه است دريغ دارد ، اعتزال مكتب با زياد قرابت
اعتزال تجربه تجديد نيازمند من گمان به اسلام جهان همه امروزنبريم را لازم بهره او
ما اما.دارد بيشتر را نياز اين است اشعريت به مبتلا عليالاغلب كه سنت اهل جهان.است
به مجدد مراجعه يك بازگشت ، يك سبب همين به و نيستيم نيازمند امر اين به آنها از كمتر هم
ديگري وقت هر از بيش امروز سنت باارزش عناصر از عنصر اين به نسبت اكيد توجه يك و سنت
.مينمايد لازم
در قرن يك از بيش شايد بود ، مستعجل دولت ولي درخشيد خوش كه بود دولتي اعتزال ، مكتب
افتاد بودن غالب از كه معنا اين به نكرد دوام ميگويم اينكه.نكرد دوام ما فرهنگ تاريخ
ادامه مغلوب حاشيهاي جريان صورت به والا.درآمد مغلوب حاشيهاي جريان يك صورت به و
پيدا بيشتر غلبه سنت اهل جهان در خصوصا و اسلام جهان در كه آنچه.امروز تا داد حيات
را عبرت اين ما به و بگويد ما به بايد مسئله همين خود.بود اشعريت مكتب همان كرد
و مخالف نهضت و شد مغلوب چنين اين اعتزاليگري دلايلي و علل چه به و چرا كه بياموزد
همين.كند تسخير و بگيرد خود قبضه در هذا زماننا الي را اسلام جهان توانست او مقابل
تاريخا:است قوي بسيار جرياني اعتزال ، مخالف جريان كه دهد نشان و بگويد ما به بايد
او در قلابهايي عنصرهايي ، نكتههايي ، .دارد را ماندن كفايت و قدرت كه است كرده ثابت
و نكند رها را آنها و شود آويزان اذهان به قرنها براي ميتواند كه دارد وجود
نگاه كه ميگويد ما به اينها همه.نيست كوچكي درس اين و براند حاشيه به را اعتزاليگري
ابتدا ميكنند ظهور كه وقتي اسلام جمله من و اديان همه.بكنيم اعتزاليگري به مجددي
جامد و ثابت و ارتدوكسي حالت كلامي دستگاه اين مدتي از پس دارند سيالي كلامي دستگاه
و محسوس ديگر جاي هر از بيش اسلام مورد در.است جاري اديان همه در قصه اين.ميكند پيدا
از قيامت ، از نبوت ، از خدا ، از مسلمانان كه ايدهاي كه است اين من منظور.است مشهود
مسئله هر از و جهاد از امامت ، از خدا ، كتاب از وحي ، مفهوم از سعادت ، از معاد ، مسئله
.بود سيالي ايدههاي (ص) اسلام پيامبر حيات از پس اوليه قرون دو يكي در داشتند ديگري
از پس قرن دو يكي دوران همان در اسلامي فرقههاي بيشتر.بود بسيار نظر اختلاف مورد يعني
به مسلمانان ميشود گفته كه است آن از بيش بسي اختلافات و كردند ظهور (ص) اسلام پيامبر
در كه است تفرقي از كلان بسيار بيان يك اينمتفرقند فرقه سه و هفتاد يا دو هفتادو
مسلمانها تازه.بود اين از بيش بسيار فرقهها و اختلافها.افتاد اتفاق اسلامي جامعه
چيست ، خدا از راستين و درست مفهوم آن كه برسند نتيجه اين به و بگيرند تصميم ميخواستند
به.داشتند يكديگر با جدي بسيار فكري خورد و زد قرن دو يكي.چيست نبوت از چيست ، قرآن از
با بيشتري تماس و بيشتري ارتباطات كه يهوديان و مسيحيان يعني غيرمسلمانان ، كه خصوص
از پارهاي.ميكردند تزريق مسلمانان ميان در را انديشه رشته يك هم داشتند مسلمانان
جهان به خود با را خود پيشين ايدههاي.بودند شده مسلمان كه بودند مسيحيان و يهوديان
در از كه بودند هم نامسلماناني.ميگذاشتند بحث به مسلمان با و بودند آورده اسلام
را مسلمانان و ميكردند سوال ايجاد ميكردند ، شبههپراكني اصطلاح به و درآمدند مخالفت
يكي در مسلمانان كه ميشد باعث اينها همهميخواندند رويارويي و خودشان با مقابله به
را خود بخت و بگيرند قرار كلامي منازعات و مجادلات از داغي كوره در اوليه قرن دو
وقتي ارتدوكسي.كنند حركت ارتدوكسي سمت به ناآگاهانه يا آگاهانه رفتهرفته و بيازمايند
به را اديان اوليه ظهور حقيقتاميشود سخت رفتهرفته اوليه سيال جريان اين كه است
بيرون آتشفشان دهانه از مذاب مواد ابتدا:كرد تشبيه ميتوان آتشفشان يك اوليه انفجارهاي
و شوند سرد بعد و كند پيدا جريان رفتهرفته مذاب مواد اين تا ميكشد طول مدتي ميريزد ،
اجزا بقيه از و شود منجمد خود انجماد نقطه در مواد و اجزا از يكي هر بعد و شوند سخت بعد
اسلام آتشفشان مذاب مواد داغي و گرمي دوران اوليه قرن دو يكي و شود جدا طبيعي بهطور
ميكرد زندگي ;ميبرد سر به داغ فضاي اين در خواص جامعه خصوصا و اسلامي جامعه همه.بود
قرن ، دو از پس.ميداد رخ سرنوشتساز و دورانساز مبارك ، فكري خوردهاي و زد.ميكرد جدال
و سر ارتدوكسي رفتهرفته.ميشويم روبهرو مذاب مواد اين شدن سخت با كه است قرن سه
:"اين" يعني خدا ميگويد اسلام اگر اينكه.ثابت عقايد رشته يك يعني.ميشود پيدا كلهاش
در اختيار ، باب در جبر ، باب در "اين" يعني معاد ميگويد اينكه.نيست اين جز و است اين
رفتهرفته فرقهها.است اين اسلامي اعتقادات ايمان ، باب در كفر ، باب در ثواب عذاب ، باب
مواد رشته يك صورت به را خود اعتقادات همه و ميشدند متمايز يكديگر از.ميشدند تشكيل
تدوين و شكليافته كلامي مكتبهاي.ميگذاشتند ديگران اختيار در و ميكردند بيان مدون
عالم در قرن سه قرن ، دو از بعد آنها كله و سر يعني ارتدوكسياند دوران به متعلق يافته
در را اين امروز ، ما ميگويم اينكه.است آمده پديد اسلامي فرهنگ تاريخ در و اسلام
تفكر خصوصا كه معناست اين به شدهايم كلامي ركود و فكري ركود دچار ميگويم ، پرانتز
.ميكند تغذيه ارتدوكسي تفكر يك از كه است قرنها ما اسلامي تفكر عليالعموم و ما شيعي
ترك را او هم ما و است گفته ترك را ما و است بربسته رخت كه است مدتها كلامي سياليت آن
ما ديني جامعه در مباحث اين بايد دوباره.كلاميم كردن سيال نيازمند ما.گفتهايم
خدا درباره گذشتگان كه انديشهاي به بودن قانع.شود زنده فرهيختگان ميان در عليالخصوص
روزگاري.نيست عقلانيت شرط هيچگونه داشتهاند معاد و داشتهاند پيامبر و داشتهاند
نقد به ميكشيد بحث به را مسائل اين همه.بود پويا بسيار جامعهاي ;اسلامي جامعه
يا دو ارتدوكسي اين سنت اهل ميان در رفته رفته.ميكرد راي اظهار آنها درباره و ميكشيد
كفر و ايمان.شدند مسائلپيدا از مدوني و مشخص تعاريف و آمد پديد تا كشيد طول قرن سه
كافر است اين مسلمان:كردند تكليف تعيين مردم براي و كردند پيدا منجمدي و سخت تعريفهاي
ارتدوكسي اين كه گفت بايد البته شيعيان ميان در غيره ، و است آن باطل است اين حق ;است آن
آنها سخن و ميكردند اقتدا خود معصوم پيشوايان به شيعيان اينكه دليل به.آمد پديد زودتر
.كرد پيدا زودتري تشكل ارتدوكسي و آئيني راست آن سبب همين به و ميدانستند نهايي سخن را
ميان از فربه و كلان كلامي مكتب دو بودند ، بسيار كه آمدند پديد كلامي مكتبهاي كه وقتي
.اشعريت مكتب نام به ديگري و گرفت نام اعتزال مكتب نام به آنها از يكي كه برآورد سر آنها
نام به بود كسي او بنيانگذار چون ميشود ناميده او بنيانگذار نام به اشعريت مكتب
بنيانگذاري نام روي از است كنارهگيري معناي به كه اعتزال مكتب اما.اشعري ابوالحسن
بصري حسن از چون مكتب اين بنيانگذاران از يكي كه ميشود نقل داستاني.است نشده ناميده
مكتب يعني اعتزال مكتب لذا و گرفت كناره ما از فلاني گفت (بصري حسن) او گرفت ، كناره
زمان آن در ديني فكر جمهور از كه بود مكتبي كنارهگيران مكتب اين و بود كنارهگيران
بعد.گذاشت بحث به را مهمي كلامي عناصر و شد مكتبي رفتهرفته خود براي اماگرفت كناره
به و افتاد فرو غلبه و عظمت از و نكرد دوام بيشتر سوم ، و دوم قرن بين هم ، قرن يك از
.درآمد اسلام جهان در مغلوب حاشيهاي جريان يك صورت
دانشگاه در سوداگراني
طولاني قاسم:ترجمه
اشاره كه همانطور.شد بيان اختصار به دانشگاهها خصوصيسازي معايب و محاسن قبلي بخش در
تشديد اخص طور به دانشگاهي آموزش و اعم طور به آموزشي نظام كردن خصوصي عيب مهمترين شد
و حمايتي مراكز وجود بدون اگر.است دموكراتيك اصول افتادن خطر به و اجتماعي نابرابري
برخوردار صورت آن در كنيم ، خصوصي را دانشگاهها تحصيلي ، بورسهاي دهنده ارايه نهادهاي
اين و ميشود تبديل جامعه ثروتمند طبقات براي ويژه امتيازي به دانشگاهي تحصيلات از شدن
.سازگاريندارد دانش و علم ذات با اصولا وضعيت
ويژه به و آموزشي نظام كه است آن ميكند ، خطور ذهن به ارتباط اين در كه پرسشي مهمترين
حد چه تا سخن ديگر به ميكند ، تحمل را بازار وجود ميزان چه تا دانشگاهي آموزش نظام
كرد؟ تحميل آموزشي نظام به را آزاد بازار معيارهاي و اصول ميتوان
عضو كشورهاي كه ميكنند ، بحث باره اين در (WTO) جهاني تجارت سازمان كارشناسان اكنون هم
نيز آموزشي خدمات كنند ، حذف خدمات بخش مورد در را تجاري موانع بايد حد چه تا سازمان اين
خواهد جهاني تجارت سازمان قوانين مشمول اينرو از و ميشود محسوب خدمات بخش مجموعه زير
در مرزها حذف خواستار كه است كشورهايي جمله از آمريكا متحده ايالات حاضر حال در.شد
خدمات ارائهكنندگان صورت آن در شود ، برچيده موانع اين اگر.است شده آموزشي خدمات زمينه
تحصيلي مدارك و دهند ارائه جهان سراسر در را خود خدمات ميتوانند خصوصي بخش از آموزشي
شبكههاي گسترش به توجه با.كنند ارائه جهان سراسر در فارغالتحصيلان به را خود
اختيار در جهان وسعت به بازاري ميتوانند خصوصي دانشگاههاي جهان سراسر در رايانهاي
نفسگير رقابتي با جهان سراسر در آموزشي مراكز و دانشگاهها ترتيب بدين باشند ، داشته
.ميشوند روبهرو
به دانشگاهي تحصيلات داد اجازه نبايد كه هستند باور اين بر آموزشي كارشناسان از برخي
طور همين و خصوصيسازي در كه آنجايي از.شود تبديل ثروتاندوزي و تجارت براي بازيچهاي
عدهاي است ممكن بنابراين است ، نهفته بيشماري اقتصادي منافع دانشگاهي آموزش جهانيسازي
شاهد نيز اكنون هم.شوند عرصه اين وارد ثروتاندوزي هدف با تنها آزمندان و سودجويان از
و آموزشي عرصههاي وارد جهان كشورهاي از برخي در مادي اهداف با تنها عدهاي كه هستيم آن
دانشگاهي ، تحصيلات به جوانان روزافزون تمايل و اشتياق از و شده دانشگاهي آموزش ويژه به
كشورها گونه اين در معمولا كه آنجايي از.ميآورند عمل به را سوءاستفاده نهايت
كنند ، فراهم علاقهمندان تمام براي را آموزشي امكانات نميتوانند ، دولتي دانشگاههاي
به نيز دولتي دانشگاههاي از برخي حتي.است شده فراهم سودجويان اين براي مناسبي فرصت
.بگيرند شهريه خود دانشجويان از كه افتادهاند فكر اين
با شدت به كه است كساني جمله از آلمان فدرال جمهوري آموزش وزير بولمان ادگارد
كردن واگذار كه است باور اين بر او.است مخالف دانشگاهها جهانيسازي و خصوصيسازي
و آموزش كيفيت افت موجب نهايت در دارند تاجرمابانه تفكري كه كساني به دانشگاهها سرنوشت
.ميشود دانشگاهي تحصيلات معنوي ارزش رفتن ميان از
بياعتبار و بدبيني جز نتيجهاي دانش و علم و اقتصادي منافع آميختن هم در حال هر به
جهان ، دانشگاههاي معتبرترين و برجستهترين كه است آن واقعيت.ندارد علم شدن
است ، نداشته نقشي هيچگونه مادي منافع و اهداف آنها اداره در كه بودهاند دانشگاههايي
دانشگاه آموزشي نظام اصلاح روند در مختلف كشورهاي در آموزشي امور كارشناسان اينرو از
قرن از مثال عنوان بهآورند عمل به را استفاده نهايت ارزشمند تجربيات اين از دارند سعي
اين در البتهاست بوده دولت انحصار در آلمان در دانشگاهي آموزش بدينسو ميلادي نوزدهم
حال هر به.كرد استثنا ميشدند ، اداره كليسا نظر تحت كه را آموزشي موسسه چند بايد ميان
تحت تنها كشور اين دانشگاههاي كه است ، بوده زماني به مربوط آلمان آموزشي نظام برتري
.بودهاند دولت كنترل
كشورهاي از بسياري در خصوصي دانشگاههاي و آموزشي مراكز تاسيس تب كه است ، مدتي اما
دانشگاههاي شكلگيري شاهد ميگذرد كه روز هر.است گرفته بالا آلمان طور همين و جهان
دولتي رقيبان از كه ميكنند ادعا و دارند هم پرطمطراقي نامهاي البته كه هستيم ، خصوصي
هستند عامالمنفعهاي شركتهاي و موسسات خصوصي دانشگاههاي اين از برخي.هستند بهتر خود
دانشگاهها اين بيشتر.نشدهاند تاسيس مادي سود به دستيابي هدف با هيچرو به كه
و موسسات برخي از گرفتن ياري طور همين و مردمي كمكهاي طريق از را خود هزينههاي
به بورس ارائه براي موسساتي معمولا دانشگاهها اين كنار در.ميكنند تامين شركتها
.است گرفته شكل دانشجويان
اين كه چرا است ، اغراق نوعي آموزشي موسسات اين به "دانشگاه" عنوان اطلاق البته
شناخته استانداردهاي با اصولا ديگر معيارهاي تحصيلي رشتههاي نظرميزان از دانشگاهها
.نيستند سازگار شده
فلسفي پرسش يك و صد
كوهن مارتين
صالحي آرش:تدوين و ترجمه
:سيام و نهم و بيست مسئله يادآوري
نام "آبياري" كه نوين روشي از ماريونيها گذشت ، ماريون سرزمين خشكسالي از كه سالي چند
بكنند ، كانالكشي زمينهايشان و چشمهها بين اگر كه فهميدند.كردند پيدا اطلاع داشت
اين با ماريون شوراي كه داشتند انتظار فقير كشاورزان.شد خواهد حاصلخيز دوباره مزارع
كه آنهايي نيز و داشتند طبيعي چشمههاي خود زمينهاي در كه عدهاي اما كند ، موافقت طرح
نتيجه در.كردند مخالفت فوق طرح با دوباره بودند ، آمده كنار احوال و اوضاع اين با
سالها آن از.درآورند اجرا به زور با را كانالكشي طرح گرفتند ، تصميم فقير كشاورزان
طرحي ، هر تصويب براي اين از پيش.است شده عوض شورا در تصميمگيري ملاك و ميگذرد خيلي
را آرا اكثريت پايه بر تصميمگيري اصل ماريونيها ، حالا اما بود لازم اعضا همه موافقت
.پذيرفتهاند
خانه اينبار پربركت ، كانالهاي همان.است شده شايع هولناكي و مسري بيماري ماريون در
اعظم خوابگزار نزد تكليف كسب براي هياتي ماريون شوراي از.شدهاند بيماري ناقل پشههاي
."ميشود مقاوم پشهها مقابل در بجود ، تاباكو برگ كسي هر" اعظم خوابگزار عقيده بهرفت
خواهند نشان حساسيت تاباكو برگهاي جويدن به مردم از كمي عده.دارد وجود مشكلي هنوز اما
بايد مردم همه":ميكند توصيه اكيدا خوابگزارمرد خواهند حساسيت ، همين اثر بر و داد
مرض اين شود ، مبتلا بيماري اين به فردي كه هنگامي زيرا شوند ايمن بيماري اين مقابل در
از كه مقاومتي نتيجه در و شد خواهد ديگري باكتريايي مرحله وارد و شده مسري شدت به
".ميگردد بياثر شده حاصل تاباكو برگهاي
_ پشه 3 و ماريون:سيام مسئله
چرا":گفت و شد بلند ماريونيها از يكي شود ، گذاشته راي به پيشنهادي طرح ميخواست تا
گاز را مخم خر مگه بيندازم؟ خطر به را خودم جون لعنتي ، برگهاي اين جويدن با بايد من
مرض اين هم ديگر بار يك اگر ميدونمشدم خوب و گرفتم را مرض اين هم قبلا من گرفته؟
كه نميجوم تاباكو برگ من.نميره كتم تو حرفها اين من.ميشم خوب دوباره بگيرم ، را
"!كنه مجبور مرا نداره حق هم كس هيچ.نميجوم
و ميداد انجام موزون حركات فوق ، طرح به اعتراض نشانه به يكي شورا ، طرف آن در
...رفتند بيرون سرعت به همه و درآمد صدا به شورا اضطراري آژيرميكند را لباسهايش
خوابگزار با ماريونيها تمام تقريبا نفر ، چند جز به.گذشت خير به اوضاع حال هر به
تاباكو به حساسيت برابر در مردم از كمي عده گرچه دارد عقيده خوابگزار.موافقند اعظم
.مرد خواهند مردم اكثريت نكنيم كاري چنين اگر اما ميشوند تاسفباري سرنوشت دچار
.دادند راي ايمنسازي برنامه نفع به ملاحظهاي قابل اكثريت با ماريونيها ترتيب هر به
گياه اين به حساسيت اثر بر آنها از يك كدام كه ندانند ماريونيها اگر ميرسد نظر به
آيا.باشد منصفانه كافي اندازه به تاباكو برگهاي جويدن اجباري برنامه مرد ، خواهند
و زور مخالف ، نفر چند آن به آيا است؟ آن بودن منصفانه معناي به طرح اين بودن دموكراتيك
نميشود؟ اجحاف
31_ نبود؟ نادان ميتوان چگونه
است درست پس نميفهمم
پاپر رايموند كارل و راسل برتراند به احترام با
موسويان سيدنصير
مراجعه دانشگاهها از يكي به اداري كاري انجام براي شهريور 1381 ، چهارم دوشنبه امروز ،
ناهار از بعد به كارها و شد تعطيل دانشگاه اداري قسمتهاي ساعت 30/11 ، حوش و حول.كردم
آمفي سالن باز در كه بود احوال و اوضاع همين در.ساعت 13 از بعد يعني شد موكول نماز و
با بود شده نصب بزرگي نسبتا آگهي اعلانات ، تابلو روي در ، كناركرد جلب مرا توجه تئاتر
.بود بسته نقش روزه يك كنفرانس اين برنامه آن زير و ،"بيوشيمي دانش مرزهاي" درشت عنوان
تا از 12 آن استراحت زمان و دارد ادامه ساعت 12 تا كنفرانس شدم متوجه كردم ، دقت وقتي
نجات بطالت و سردرگمي از مرا ميتوانست هم سخنراني يك شنيدن حتي شدم ، خوشحال.است 13
و كردم پيدا صندلي يك آخرها همان.پر تقريبا اما بود كوچك نسبتا سالن شدم ، وارد.دهد
از كه آخري سخنراني اين از راستش نياورم ، درد را سرتان اين از بيشتر بدهيد اجازه.نشستم
اسمهاي و ميخورد گوشم به مواد غريب و عجيب نام هي فقط نفهميدم هيچي بود ، تا 12 30/11
.علمي متدهاي تازه
روي از داشتميافت پايان صبح جلسه و كرد تمام را سمينارش سخنران ، كه بود ساعت 5/12
.كرد جلب مرا توجه دستيهايم بغل از تا دو صحبتهاي كه ميشدم بلند صندليام
.بود علمي و فني واقعا بردم ، لذت خيلي بود ، فوقالعاده بسيار بود ، عالي روش عجب:اولي
.بود دقيق و جذاب چقدر.موافقم شما با است ، درست:دومي
.بود ستودني واقعا ايده اين:اولي
.است طور همين:دومي
.راحتبود و ساده عملي لحاظ از چقدر بود پيچيده بسيار كه حال عين در كرديد دقت حتما:اولي
.كنيم اجرا را آن ميتوانيم راحتي به هم ما ميكنم گمان كاملا ، :دومي
تحريك را كنجكاويام خورد ، گوشم به كه صحبتهايي اندك همين نياورم ، درد را سرتان ديگر
اقلا.است بد خيلي اينكه نياوردم ، در سر هيچي مهمي اين به چيز اين از من پس عجب ، .كرد
چشم با كه بودم فكرها همين در.ميفهميدم چيزي يك كلياتش از كاشكي نشستم اينجا ساعت نيم
هم جوانتر دومي چون شد ، جدا اولي از دومي ديدم ميكردم ، دنبال را نفر دو آن خروج مسير
.ميشود خسته ديرتر و است بيشتر هم حوصلهاش و صبر حتما گفتم خود با ميآمد ، نظر به
سخنراني اين در شركتكنندگان از يكي من محترم ، آقاي ببخشيد ، :گفتم و رفتم طرفش به آرام
موضوع كليات كنيد لطف اگر ميخواستم نشد ، دستگيرم موضوع از زيادي چيز واقعيتش بودم ، آخر
خيلي موضوع واقع ، در اه ، اه ، :گفت و داد تكان سري شخص همان.بدهيد توضيح من براي را
چون ناگزير ، به من كه...البته است شده مطرح اروپا در تازه پيش ماه چند همين است جديد
باشم خبر با حدي تا موضوع اهميت از ميكنم فكر ببخشيد ، :گفتم داشتم ، عجله بسيار
:كرد اضافه و كرد سكوت اندكي دوبارهبدانم موضوع خود به راجع چيزهايي دقيقا ميخواستم
در شاخ داشتم گفت كه را اين.نشدم متوجه را موضوع درست هم من من ، راستش ا ، ا ، خوب ،
!بود عجيب كه واقعا آه ، !نفهميدم چيزي تمجيد ، و تعريف و چهچه و بهبه همه آنميآوردم
با چنين ميدانيم ، كم بسيار آنها درباره اساسا يا نميفهميم ، كه چيزهايي از بايد چرا
...موضوع اين طرح براي بود بهانهاي تنها اتفاق اين.كنيم تمجيد و تعريف حرارت
ميشود مربوط مشابه نسبتا نمونه يك.است زياد ما بر و دور رويداد اين مشابه نمونههاي
طور به معاصر ، هنرمند دو از نمايشگاهي تهران ، معاصر هنرهاي موزه در كه پيش ماه چند به
با مخصوصا مختلف ، افراد.افتاد اتفاق موضوع همين عين تقريبا بود ، شده برگزار مشترك ،
و شكوه و اهميت درباره حرارت با ،!بود هويدا صورتشان و سر از بودن هنري كه تيپهايي
سبكشناسي به راجع ابتدايي جزئيات درباره وقتي اما ميكردند ، صحبت آثار تاريخي ارزش
.نميگرفت را دستتان هم معنيدار جمله سه دو حتي ميپرسيديد ، آثار
از يكي پيش ، سال چند نيست لطف از خالي ذكرش كه آمد يادم به هم ديگر خاطرهاي اينجا در
صورت به آن از بعد گويا كرد ، نقل برايم را واقعه اين مينستر وست دانشگاه ايراني استادان
.است شده منتشر نيز مكتوب
بود ، آمده ستوه به خاصي مجله مقالات دست از كه زبل ، استاد يك كه بود قرار اين از داستان
مقاله مجله ، داوري هيات مدتها از پس ميفرستد ، آنها براي مقالهاي مستعار ، نام با
مقاله ديگر جايي در استاد همان كه بود نشده خشك چاپ مركب هنوز و ميكند چاپ را مذكور
و چرت يكسره مذكور ، مجله توسط شده چاپ مقاله محتواي كه مضمون اين با ميكند چاپ كوتاهي
نميفهمند ، كه را چيزي هر آقايان بگويد كه است نوشته را آن خاطر بدين تنها و است پرت
!حماقت نوعي هم اين ميشمرند ، ارزشمند و مهم
|