فرهاد شيرين خواب
فرهاد اندوه
سالخورده مردم شده روزگارسپري براي
تو صداي از تصوير آخرين
موسيقي خاطر به نه مشهور
ميگيرد قرباني همچنان توراندخت
فرهاد شيرين خواب
داد دست از را نمادهايش از يكي تهران
معطريان رضا:ها عكس
نااميدي بيهويتي ، تلخي خستگي ، از سرشار كه ميكنند توصيف را فرهاداوضاعي ترانههاي
مبهم و عظيم گوشتي چرخ توسط گذشته و عبوس و تلخ آينده.است بزرگ و كوچك دلواپسيهاي و
از رفتن بيرون كه ميبرد بنبستي به راه چيز همه ميان اين در.است شده بهدردنخور و خرد
است ابدي نفرتي و كينه كردن زنده نيازمند آن
كه افتاد اتفاق همانگونه غربت در مهراد فرهاد
مرگ:محمودي عليرضا _ هنر و ادب گروه
مبهم ميل خواننده.عصيان از هاشوري و حسرت از حاشيهاي با.تلخ و دورميرفت انتظار
حالي جماعت ما به شبانه ترانه همان ترجيعبند چون وطن از دور شبي ميش و گرگ در برآشفتگي
چندان و شده متناسب ما بيحالي با كه سالهاست او بيحوصلگي البته.ندارد حوصله كه كرد
و خبر چند جز نتيجهاش شد مخابره تهران به پاريس از كه عميق تلخي آن ميرفت ، انتظار كه
شاعر نه و بود قلبها سلطان نه او آخر.بود نخواهد ديگري چيز روزنامهها در يادداشت
دست دو انگشتان اندازه به طوفان از قبل آرامش سالهاي چم در پيش سال او 30.آينهها
شعر دفتر تحفه ترانهها اين اشعار از نيميبود خوانده گزندهاي و تلخ ترانههاي
.ميچشيدند را سركوب شوكران و كودتا خاكستر تهران شده مدرن شهر شيرازه در كه بود شاعراني
تبديل دهه 1350 عصياني و تبزده تهران از بيبديلي نماد به فرهاد آوايي و كلام چنين با
نفت بيحساب پولهاي كه بود سطحياي خوشبختي طعنه معاصر صداي بمترين اوج در او.شد
آن در.بود ترس وزارت فعاليت حاصل كه ميزد هم به را آرامشي باخواندنش او.ميآفريدند
بيصداي ضجههاي درون از فرهاد و خشم و كينه گسترش براي بود استعدادي كنايهاي هر دوران
تنهايي در كسي هر آنكه براي شد بهانهاي ايران سينماي نو موج فيلمهاي ناكام سارقان
.انتقام روز براي بزند صيقل را سلاحش خودش
در كنسرت يك و فرنگي ترانه و غمخورانه آلبوم چند جز چيزي عصيان نماد اين از سال اما 30
جمعه ترانه براي كشيده سوت يك تاب صدايش كه بود خسته آنقدر او.نماند باقي چيزي شرق هتل
چه.است ابدي رسمي اين واست كرده تمام فرهاد ;شنيدهاند را خبر همه حالا.نداشت هم را
.ميميرند خاك در ماهيها:كند كاري برايش نميتوانست هيچكس.پاريس در چه.تهران در
بد روز:شنبه
بودند ريخته رگهايش در جوانها كه تازهاي خون با كه هنري.شد شروع سينما از چيز همه
مسعود از پيام سينمايي سازمان مدير عباسي علي (1348) قيصر از پس سال يك.ميگرفت جان
جديدش فيلم تا خواست بود ريخته هم به را شهر دومش فيلم با كه جواني كارگردان كيميايي
ساختههاي بحثانگيزي دليل به فقط جوانها به توجه.بسازد او براي را (1349) موتوري رضا
را گيشهها نفس نفس ، تازه جوانهاي دوم ساختههاي (حاتمي علي) طوقي و قيصر.نبود آنها
;هستند همه.نميبرد دست چندان موتوري رضا در قيصر سازندگان تركيب به كيميايي.بود بريده
كه تلخي فيلم پايان براي كيمياييمنفردزاده و پرتو مفيد ، وثوقي ، نادري ، كيارستمي ،
از قبل و شده زخمي الكي ممد دست به سوزوكي موتور بر سوار رضاميخواهد ترانه ساخته
رفيقش تنها براي را واپسين پيام و بكشد را نفس آخرين زباله حمل ماشين سپرهاي با آنكه
است جايي همان اينجا ، .ميزند چرخ شهر خورده باران خيابانهاي در كمي بفرستد قراضه عباس
ترانه شعر ميشود قرار.ميرود قنبري شهيار دوستش سراغ به منفردزاده.ميخواهد ترانه كه
ترانهاي تولد باعث پيام سينمايي سازمان دوم طبقه در نخوابيدن شب يك.بگويد او را
كشيده را كلمات خواننده است قرار.ندارد قافيه زمان آن ترانههاي همه برخلاف كه ميشود
.ميشود منتفي فيلم روي رام عماد خواندن امااست رام عماد اوليه پيشنهاد.بخواند بم و
.ميشود آغاز شهر در بم صداي با خواننده يك براي جستوجو
(1952) شب زيبايان فيلم سال 1334 در.برگرديم عقب به كمي مجبوريم داستان ادامه براي
شده داده نمايش شيرين روياي عنوان با ايران در) رنهكلر ساخته فرانسه و ايتاليا محصول
.شد روبهرو خوبي استقبال با و درآمد نمايش به رويال سينما در متفاوتي دوبله با (است
استوديو در (قارون گنج كارگردان) ياسمي سيامك دوبلاژ مديريت با موزيكال فيلم اين
ميشد دوبله سالها كه فيلمهايي بقيه با فيلم اين دوبله تفاوت.بود شده دوبله سانترال
اركستر بار اولين براي فيلم اين آوازهاي دوبله براي.بود آن ترانههاي اجراي نحوه در
كه را ترانهها "وكيلي منير" و "باغچهبان اولين" و نواخت مجددا را آواز موسيقي مجلسي
شد باعث فيلم آوازي دوبله نوع اين موفقيتكردند اجرا بودند ، شده سروده دوباره و ترجمه
فيلم دوبله سالها آن پروسواس و سختكوش دوبلاژ مدير كسمايي علي (1345) بعد سال ده كه
عنوان با ايران در) واينر رابرت ساخته (1956) آمريكا محصول موسيقي آواي معروف موزيكال
پختهاي و حرفهاي كاملا شكل به اما روش همين با را (درآمد نمايش به لبخندها و اشكها
همايون" ،"وطنپرست رشيد" ،"كريمي زند نازيلا" ،"صفاييه سودابه" فيلم اين در.دهد انجام
را آوازها "آزرمي نسرين" ،"شادمند شمسي" ،"آزرمي آزيتا" ،"قديري سيمين" ،"مقدم معزي
كه بود حدي به آن از استقبال و شد دوبله دماوند استوديو در موسيقي آواي.كردند اجرا
بود ، گفته (معروف ترانهسراي) "نگهبان تورج" را آنها شعر كه فيلم شده دوبله آوازهاي صفحه
در كه فيلم اين دوبله به عمومي توجه.گرفت قرار توجه مورد بسيار و شد عرضه بازار به
در.كرد ترغيب راه اين ادامه به را خارجي فيلمهاي واردكنندگان بود ، شده صداگذاري آلمان
ساخته آمريكا محصول (1964) من زيباي بانوي موزيكال فيلم دوبله كسمايي علي به سال 1346
قبلي فيلم چون كسمايي.شد پيشنهاد "هريسون ركس" و "هپبورن آدري" شركت با و كيوكر جورج
تورج توسط آوازهايش كه فيلم اين در ميگشت ، تازه صداهايي دنبال به آوازها اجراي براي
را ترانه اين "داشتم شانس جو يه اگه" عنوان با دارد وجود ترانهاي است شده سروده نگهبان
اين اجراي براي كسمايي.ميخواند فقيرانهاش زندگي درباره هپبورن ادري پدر نقش بازيگر
معرفي را جواني او به كسي اينكه تا ميگشت گرفته و بم صداي با خوانندهاي دنبال ترانه
.ميخواند و مينواخت گيتار با را خارجي ترانههاي تهران متوسط كافههاي در كه كرد
دفتر در او نام.دارد گرفته شدت به صداي و ميخواند الويس و بيتل كه ساله جواني 24
استوديو به خواننده ، (سياه گربه) بلككت فرهاد به معروف فرهاد ;ميشود ثبت استوديو
ترانه نامعلوماين دلايلي به اما.ميكند اجرا را ترانه بهترين بار چند از پس و ميآيد
روي (لسآنجلس در اپرا خواننده هماكنون) گوژوين دانيل نام با روس خواننده يك صداي با
موفقيت دنبال به بلككت فرهاد صداي با "داشتم شانس جو يه اگه" ترانه.ميشود ضبط فيلم
ترانههاي ديگر با همراه تهران فروشيهاي صفحه در تومان قيمت 3 با دور صفحه 34 روي فيلم
بر است تاكيدي كه ترانه مضموننميشناسد را صدا آن صاحب هيچكس اماميشود توزيع فيلم
خواننده كه نبود دندانگير چندان فقير آدمهاي ترقي و رشد در آن جايگاه و اقبال و شانس
اليزابت بلوار كوچيني رستوران.ميشود كوچيني رستوران راهي فرهاد.كند مشهور را آن
مشتريان به جوانش خواننده توسط را جهان روز موسيقي شام صرف با همراه (كشاورز بلوار)
پايين را كوچيني پلههاي پيام سينمايي سازمان طرف از پيك يك بعد سال دو.ميكند عرضه
منتظرش شاعري همراه به آهنگسازش و كارگردان يك كه بگويد كت بلك فرهاد به تا ميرود
.هستند
نيمهتموم جدول:يكشنبه
زير كشيده صدايي كه خوانندگاني با ايران در دهه 1330 اواسط در ايراني پاپ موسيقي
موسيقي پاي دهه 1340 در اما.بود "دردريان ويگن" خوانندگان اين سرآمد.گرفت اوج داشتند
مارك با قيمت ارزان گرامهاي كه حالي در.شد باز ايراني راديودار خانههاي به فرنگي پاپ
تهران راديو دنبال به تهران فروشهاي صفحه بود ، گرفته قرار استقبال مورد شدت به توپاز
را فرنگي روز ترانههاي پخش و ضبط ميكرد ، پخش ترجمه با را فرنگي پاپ ترانههاي اغلب كه
وليعصر چهارراه) پهلوي چهارراه در بتهوون فروشي صفحه فعاليتها اين مركز.كردند آغاز
در روز آهنگ منوچهري ، در آپولون امجديه ، روبهروي دياموند فروشي صفحه.بود ((عج)
.بودند روز پاپ موسيقي صفحههاي پخش مراكز عباسآباد خيابان در الكوردوبس و لالهزار
در كه ميكرد منتشر صفحهاي دو دفترچه يك هفته هر منوچهري خيابان در مونتانا فروشي صفحه
تام پريسلي ، الويس از آثاري ترانهها اين.ميشدند معرفي پاپ موسيقي "سلرزهاي بست" آن
فروشي صفحه دهه 40 اواخر در.ميشد شامل را بيتلها و آزناوو شارل روسوس ، دنيس جونز ،
دو صفحه هر در كه (كوچك) دور صفحههاي 43 از مجموعهاي كه را "فورتاپ" مجموعه بتهوون
با سالها اين در كه تهران مردم.ميكرد منتشر را بود معروف خوانندگانش از ترانه
.بشنوند زنده را موسيقيها اين كه داشتند علاقه ميشدند آشنا فرهنگي تازه پديدههاي
ترانهها اين كه ميخواست نوازنده و مستعد جوانهاي از تهران ترياهاي و كافهها از برخي
از بسياري.كنند اجرا نداشتند ، ايراني موسيقي به علاقهاي كه خود متجدد مشتريان براي را
آغاز اجراها اين با را خود كار شدند مشهور و مطرح بعد سالها كه ايران پاپ خوانندگان
اين جمله از بود معروف بلككت فرهاد به سالها آن در كه نيز مهراد فرهاد.كردند
.كشاند فيلم براي خواندن و سينما به كارش ادامه در را او زندگي مسير اما.است خوانندگان
بزنه بارون اگه آخ:دوشنبه
و كرد چنداني فروش نه قيصر برخلاف و درآمد عمومي نمايش به سال 1349 در موتوري رضا فيلم
نحوه افتاد رضاموتوري عمومي نمايش از پس كه مهمي اتفاق اما.كرد سروصدا فيلم آن چون نه
شده توزيع صفحه روي كه قيصر فيلم متن موسيقي موفقيت از پس.بود آن موسيقي صفحه انتشار
ترانه ضبط صحنه از سفيد و سياه عكس با متفاوت جلدي روي با رضاموتوري ترانه صفحه بود ،
برخلاف عكس در فرهاد.شد منتشر (تنها مرد) فيلم ترانه خواننده فرهاد از عكسي و فيلم
بود گرفته قرار ميكروفن مقابل در مرتب چندان نه پوششي و آشفته ظاهري با فارسي خوانندگان
ميداد نشان تفاوتها اين.بود اركستر كوچك گروه رهبري مشغول منفردزاده اسفنديار و
.داشت خواهد فراواني پسلرزههاي آورد ، وجود به موسيقياش با قيصر كه زلزلههايي
خواننده يك از يكباره به فرهاد كه شد باعث و پيوست وقوع به بعد سال يك بعدي پسلرزه
.شود تبديل پرفروش و فراوان صفحههاي با و مشهور خواننده يك به كوچيني كافه مهجور
امير كارگرداني به فيلمي ساخت به دست قيصر تهيهكننده و فيلم آريانا مدير شباويز عباس
مرارت و سختي با كه فيلم اين."رفيق خداحافظ" عنوان با زد قيصر فيلم پرانرژي عكاس نادري
كه) طاهري باربد مالي كمك با و تهيهكننده مفرط بيپولي در سرانجام و شد ساخته فراواني
نخستين.رسيد پايان به (افتاد زندان به رگبار فيلم توليد هزينه خاطر به بعد سال يك خود
ترانه.داشت ايران پاپ موسيقي براي تازهاي رهآورد رضاموتوري چون نادري امير فيلم
ترانه شعرتركيد تهران در بمب مثل منفردزاده اسفنديار موسيقي و فرهاد صداي با "جمعه"
(بود شده اكران محرم ماه در) فيلم فروش از كه فيلم تهيهكننده.بود گفته قنبري شهيار را
به يكجا را آن حقوق همه كه مينگريست جمعه صفحه فراوان فروش به حسرت با بود ، نبرده سودي
بود افتاده اتفاق همزمان كه سياسي تحولات با جمعه ترانه مضمون.بود فروخته اندكي قيمت
فراخوان به ساواك ماموران كه بفروشد آنقدر صفحه كه شد باعث بود آميخته درهم عجيب
بود اوجي و بود ديگري چيز فرهاد صداي موفقيت ولي.بپردازند آن آهنگساز و شاعر خواننده ،
كه خواند آواز ايراني فيلمهاي براي ديگر بار دو شهرت اوج در فرهاد.تكرارنشدني
ساخته (1351) زنجيري فيلم براي خسته ترانهنكرد تكرار را جمعه موفقيت آنها از هيچكدام
در ماهيها فيلم براي سقف ترانه و اوشال محمد موسيقي و نگهبان تورج شعر با يحيايي خسرو
موسيقي و عطايي جنتي ايرج شعر با دلجو فرزان و مجاهد امير ساخته (1356) ميميرند خاك
.منفردزاده اسفنديار
خود جاي گرامافون و صفحه پديدههاي انقلاب اوجگيري با همزمان تا 58 سالهاي 53 بين
اين در فرهاد ترانههاي مجموعه ميان اين در.دادند جديد صوتهاي ضبط و نوار به را
پخش و ضبط دفعات از دقيقي آمار هيچ كه شد منتشر كاست شكل به مختلفي ناشران توسط سالها
.نيست دست در آن فروش و
شو برنامههاي در را سقف و كودكانه ترانههاي بار چند سالها همين طول در فرهاد
.شد روبهرو فراواني استقبال با همگي كه كرد برگزار هم كنسرت چند.كرد اجرا تلويزيوني
او آثار شكوه هيچكدام كه شد منتشر وبرف بيداري در خواب مجموعه فرهاد 2 از انقلاب از پس
فرهاد وحدت ترانه وحدت هفته مناسبت به گاهي چند از هر راديو).نكرد تكرار دهه 50 در را
در.نوشت جامعه روزنامه براي كرباسچي از حمايت در نامهاي سال 1377 در.(ميكند پخش را
گفتوگو براي خبرنگاران همه درخواست به.كرد برگزار تهران شرق هتل در كنسرتي سال همان
و شد منتشر تهران در آن VHS نوار كه كرد برگزار كنسرتي رفت كانادا به.داد منفي پاسخ
C هپاتيت بيماري اثر بر پاريس در بيمارستاني در سالگي سن 59 در شهريور 1381 شنبه 9
.درگذشت
من شناسنامه خورد موش:سهشنبه
حتما كند ، مطالعه ايران پنجاه دهه فرهنگي _ اجتماعي تحولات درباره بخواهد كسي اگر
و سياسي دگرگونيهاي حاصل كه تحولات اين جانمايه و عصاره كه باشد داشته نظر در بايد
.ميزند موج مهراد فرهاد ترانه و شعر در است اقتصادي
پشت سرمايهداري اقتصاد سوي به را همهجانبهاي گذار تا 1352 سالهاي 1342 بين ايران
را سرمايهداري سمت به حركت فرآيند نفت ، درآمد بيوقفه افزايش ارضي ، اصلاحات.گذاشت سر
كشور و شد مهار تورم گرفت ، پا خارجي كشورهاي و دولت كمك با مونتاژ صنعت.ميكرد عميقتر
حركت سلطنت كيان حفظ و قوي ارتش سرمايهداري ، بر مبتني اما نامعلوم توسعه مدل يك سمت به
كل از درصد از 22 شهري جمعيت و رسيد نفر ميليون به 6/33 سال 1355 در كشور جمعيت.ميكرد
جمعيت كل درصد پذيراي 14 سال 1356 در تهران.رسيد درصد به 47 سال 1319 در كشور جمعيت
بوي چيز همه.شد بالغ سال 1356 در دلار مرز 1514 به ايرانيان سرانه درآمد و بود ايران
پرريختوپاش ، مصرف فساد ، از شدت به كشور ظواهر اين پس در اما.ميداد دلار و نفت خوش
.ميبرد رنج سلطنتي خانواده و دربار كاست و بيكم سلطه و تسليحاتي ديوانهوار خريدهاي
در فقط ايران حال ميداد نشان آنهاهمه حمايتهاي و بزرگ كشورهاي به نظام شديد وابستگي
پرخرجي مراسم انجام با كه بزرگ دروازههاي سوي به حركت مراحل انجام.است خوش ارقام برخي
دانشجو ، روشنفكر ، اقشار جدايي باعث ميشد ، داده آن به نيز تاريخي و فرهنگي ابعاد
با نداشت دوست كه هر از كه بود كشور رسمي شده تبليغ شدت به جريان از دهقانان و كارگران
.كند ترك را كشور كه ميخواست شود همپياله آن
ميشديم دور كمي تهران مركز از كه بود كافيميداد نشان را خود چهره شدت به فقر اما
ناچيزي سهم رفاهي امكانات نظر از روستاها.ببينيم را گودنشينان و حاشيهنشينان تا
ما درآمد همه اين با.بود شبيه بزرگ تناقض يك به واقعيت تا كلام از چيز همه و داشتند
گستردهاي هنري و فرهنگي زمينههاي آمدن وجود به باعث تناقضها اين.بوديم فقيري كشور
نوعي شكلگيري و سالها اين در ايراني جامعه تناقضهاي برعليه عصيان و اعتراض براي
عمومي رسانههاي و رسمي مجاري كه حالي در.شد ايراني هنرمندان نزد اپوزيسيوني اخلاق
پردهاي چون را پيروزي از قبل عصر در ايران پيشرفتهاي و عالي را اوضاع داشتند قصد كشور
ايراني روشنفكران و فيلمسازان شاعران ، نويسندگان ، .بگسترانند موجود واقعيتهاي بر بزرگ
حركت و عصيان اوليه نطفههاي گرايش اين خلال در.ميكردند توصيف وخيم را اوضاع شدت به
دست نانوشته مرامنامهاي چون و ميشود ايران هنر وارد گسترده شكلي به رسمي جريان برخلاف
.ميشود اجرا و ميگردد دست به
توسط آنها از نيمي شعر كه خواند ترانه 12(1348_ 1357) سالها اين طول در مهراد فرهاد
مضمون.است عطايي جنتي ايرج كسرايي ، سياوش شاملو ، احمد سروده ديگر نيمي و قنبري شهيار
توصيف را اوضاعي ترانهها اين.است موجود وضع بر برآشفتگي ترانهها اين همه مشترك
.است بزرگ و كوچك دلواپسيهاي و نااميدي بيهويتي ، تلخي ، خستگي ، از سرشار كه ميكنند
اين در.است شده بهدردنخور و خرد مبهم و عظيم گوشتي چرخ توسط گذشته و عبوس و تلخ آينده
و كينه كردن زنده نيازمند آن از رفتن بيرون كه ميرود بنبستي به راه چيز همه ميان
.است ابدي نفرتي
رفتهاند ، دست از كه كوچكي دلمشغوليهاي بر حسرتخوارانه است نگاهي كودكان ترانه
.است شده شاعر سر بر آواري نبودنش كه نيمهراه رفيق و يار يك از است توصيفي "آوار" ترانه
"خسته".ميرود بين از كه معصوميتي از كودكانه است تلويحي "اشيمشي گنجشگك ترانه"
كه است زخمي تبلور "آينهها" كينه و است مرگ تعزيه "كوچهها".است خستگي مفرط ترانه
كه روزمرگي و تكرار و تكرار يعني "خاكستري هفته" و ميكند مسخ دچار را روح آهسته آهسته
كسرايي سياوش از شعرش كه ترانهاي "وحدت" اما.ميكند تبديل روح جذام به را خلاقيتي هر
"جمعه".ميبرد ستم به جانانه حمله يك به را راه كه است نبوي حديث يك مبناي بر است
.آسمان از خون بارش و شهريور و 17 سياهكل واقعه است ، تاريخ بازخوان
خستهاي شنونده به و ميدهند پرورش خود درون در را زمانه روح خوبي به ترانهها اين همه
ندارد را خود اوليه نيازهاي به پاسخ توانايي نفت از حاصل اقتصادي عظيم رشد پاي در كه
.ميدهد كهنگي بوي كه چيزي هر بر برآشفتگي:ميگذارد باقي راه يك فقط
بود گفته اينها از بيش:جمعه و..
كه اوجي به انقلاب از پس سالهاي در هنرياش اندك فعاليتهاي در هيچگاه مهراد فرهاد
ندارند بيشتر عمده دليل دو رابطه اين در صاحبنظران.نيافت دست بود ، رسيده پنجاه دهه در
.است بررسي قابل اجتماعي و حرفهاي ديدگاه از هركدام كه
و منفردزاده اسفنديار را ديگر ضلع دو كه بود مثلث يك از ضلعي فرهاد اينكه اول دليل
فرهاد تنهايي و ايران از هنرمندان اين مهاجرت.ميكردند تكميل قنبري شهيار چون شاعراني
موج آثارش در كه بود حالي و حس كاهش رهآورش بزرگترين ايران در ماندن بر تاكيدش و
اين گرچه.نبود خبري محكم كوبههاي و بيقافيه عصياني شعرهاي آن از ديگرميزد
.نكردند بودند ، كرده قبلا آنچه از بزرگتر كاري وطن از دور نيز هنرمندان
هنرمند همخواني و همگوني ميرسد ، نظر به اول دليل از مهمتر بسيار كه دليل دومين اما
ناهنجاريهاي تبعات از برآمده و اجتماعي كاملا خواننده يك فرهاد.است اجتماعي شرايط با
حتي چيزش هر و است آن تغييرات و اجتماع وابسته حد اين تا هنرمند كه وقتي.بود اجتماعي
بهاي بايد ماندن اوج در براي ميشود توصيف و تعبير مردم و اجتماع حالت با صدايش نوع
شود علت بر مزيد هم بيحوصلگي و فرسودگي و پيري است كافي ميانه اين در.پرداخت سنگيني
از ميشد ، تعيين اجتماعي التهابات با صدايش بم و زير زماني كه پرانرژي و جوان هنرمند تا
براي بلكه فرهاد براي فقط نه.شد نيز چنين كه ديديم و بماند عقب اجتماع پرشتاب قافله
.ديار اين اجتماعي هنر هنرمندان از بسياري
كار گزيده اما.است كمكاري خواننده ايراني ، خوانندگان از بسياري نسبت به مهراد فرهاد
مرگ براي ميتوان كه است حرفي شايد اين و نكرد ناموزون موزون ، شعر هر به را صدايش و كرد
.مياندازد چيزها بسياري دسترفتگي از يادآوري به را ما مرگ هميشه چرا.زد ديگري كس هر
هفته داستان هميشهمان داستان اينكه مثل و است داده دست از را نمادهايش از يكي تهران
.بيشتر چيزي نه و كمتر چيزي نه است خاكستري
.نيست كم گفتنيها
فرهاد اندوه
رسائل اميرحسين
طريق از شعرهايش و احمدشاملو با كه گفت دبيرستانم دوران همكلاسي وقتي پيش سالها
بيسوادياش و ناداني به را او و گرفت خندهام است شده آشنا فرهاد و داريوش ترانههاي
نياز همواره دانش خوب ، .دارد ايرادي مگرچه ديدم كردم ، فكر خود با كه بعد ولي كردم سرزنش
ترانههاي طريق از هم معاصر شعر از نفر يك شناخت برسد ، آدمي به تا دارد واسطهاي به
.بخوانند خوبي اشعار خوانندگان اين كه بهتر چه و ميشود حاصل علاقهاش مورد خوانندگان
ترانههاي و خواندن موسيقي ، تفاوت درك طريق از من همنسلان از بسياري كه است اين حقيقت
پاپ موسيقي ترانهسرايان و خوانندگان ديگر با فروغي فريدون يا و فرهاد چون خوانندگاني
كه تاثيري همان شبيه درستبردند پي فرنگي و ايراني برتر و غني موسيقي به ايران ،
سينماي راز كشف به را آنها و گذاشت سينما مخاطبان بر ايران سينماي نو موج فيلمهاي
دهد ادامه خود راه به توانست سينما فقط انقلاب از پس كه افسوس اما.گرداند نائل واقعي
.بازماندند خود راه ادامه از ندادند سفر به تن كه او همراهان از ديگر تن چند و فرهاد و
دهه اواخر فرهادنميشد منتهي مرگشان به زوديها اين به حتم به ادامه صورت در كه راهي
نخواند ، او از پس و بود نخوانده او از پيش كس هيچ كه جوري خواند ، پنجاه دهه اوايل و چهل
وارث كه نسلي جواني و نوجواني سالهايشد شنيده شصت سالهاي در فرهاد من اعتقاد به اما
فرهاد صداي همه جواني سالهاي.ميآيد كجا از او با نميدانست كه اندوهي جز نبود چيزي
بازار در است خاموش او كه حالا همين چون ايران موسيقي هم روزها آننميشنيدند را
خود با فرهاد كه هم بديهايي شايدهنرمندكش و است هنركش كه ميزد پا و دست مكارهاي
بغضي چون سرانجام تا ميكرد خفه گلو در را او صداي آنقدر كه وضعيتيباشد همين حاصل كرد
نوارهاي با و بود انباشته من نسل جواني و نوجواني خانههاي در همواره كه بغضي بتركد ،
.ميشد زمزمه دهان به دهان و ميگشت دست به دست نداشتند رمقي ديگر كه شده كپي باره چند
آن به نميتوانيم هيچوقت ديگر ميكنم فكر خود با دائم.نميدانم دارد ايراد كار كجاي
.ريا و بيرنگ.بود زلالي دوران گمانم به كه طلايي دوران بگويم نميخواهم.برگرديم روزها
خفه راستي به يكيميكند خفهمان دارد و گرفته را وجودمان تمام حالا كه ريايي و رنگ
اينها شايد.ميزند دست كار هر به و مياندازد جا هر به دست رهايي براي ديگري و ميشود
چگونه ولي من ، همسالان از ديگر تن چند يا من براي فقط هم آن.است دورماندگي اندوه حاصل
و گرفت جا ما دل در او صداي با كه اندوهي.نشد اندوه اين دچار و گفت فرهاد از ميشود
.شد جاودانه
ذهني تصاوير از است مجموعهاي كه صدا يك فقط نه دارند دوست را او كه آناني براي فرهاد
آن با ديگري ايراني هيچ ما از پس كند خدا كه دوراني از نشدني فراموش خاطراتي كنار در
.فرهاد صداي تلخي چون تلخ دوراني.نشود مواجه
سالخورده مردم شده روزگارسپري براي
داودي مسعود
روزمرگي وضعيت به منحصر تنها را زندگي عدهاي.دارد خاص مفهومي شخصي هر نزد زندگي ،
گذشت ، چون واژههايي كه ميكنند هدايت سويي و سمت به را زندگي هم عدهاي و ميكنند
ظواهر خرج را خود زندگي عدهاي.ميگيرند خود به تازه معنايي و مفهوم بودن ، و بزرگواري
كردن سپري چرخه بر تاثيرگذاري به معطوف را تلاششان ديگر عدهاي و ميكنند روزمره
و قضاوت ميگيريم قرار تقسيمبندي اين از دسته كدام در ما ، كدام هر كه اين.روزگار
بهانهجوييهاي كه روزگاري در و _ پيش سال 14_ دانشجويي زمان.ميطلبد را ديگران داوري
از يكي بود ، برده ابهام پرده در كه را هنرمنداني حضور منطق ، و انديشه بدون بعضا
با گذشته ، خوانندگان صداي اوج و اجرا شكل نحوه ، درباره پرسش به پاسخ در موسيقي استادان
موسيقي كلاس آرامش پاپ ، آهنگهاي اجراي در فردش به منحصر سبك و فرهاد نام كردن ياد
كنند ، 87 تصور نميتوانستند دانشجويان از يك هيچ كشاند ، چالش به باره يك به را دانشكده
غبار و گرد كه را گذشتههايي ياد و بسپارد نوارها به را صدايش دوباره فرهاد ديگر ، سال
تاوان و بود مانده كه هنرمندي نميدانست كسي.كند زنده بود ، كرده تارش و تيره سالها ،
فرياد ، با غمگنانه ديگر بار بود ، پرداخته خود عمر از سالهايي ارزش به را ماندش
.كرد خواهد بدرقه را خاموشياش
مشقتهاي از پس بود ، شده خوانده انقلاب از پس كه فرهاد كاست اولين بهانه به سال 69
فرهنگي - اجتماعي هفتهنامهاي در سالها آن.آوردم دست به را او تلفن شماره فراوان
پسغام و پيغام و فراوان تماسهاي از پسداشتم عهده بر را هنري صفحات مسئوليت
صدايي شنيدن گرفت ، تماس نامه هفته دفتر با بعدازظهر روز يك فرهاد بيشمار ، گذاشتنهاي
هيچ با نيست مايل كه گفت او.كرد متاثرم بيشتر داشت ، كلمات اداي هنگام خفيف لرزش كه
هراس تصميمگيران ناصحيح تلقيهاي و حرفهايش چاپ عواقب از كه چرا كند گفتوگو نشريهاي
عنوان به.است بيمناك گذشته او بر مدت اين در كه مصائبي و رنجها بيان از و دارد
حكايت كه گفتم او به تنها و نكردم گفتوگو به اصراري ديگر فرهاد ، صداي دوستدار
خشنود جملهام از انگار نيست؟ سالخورده مردم شده سپري روزگار روايت او ، مثل هنرمنداني
كه ميكند تعيين كردن صحبت براي را وقتي شائبهها ، شدن برطرف از پس حتما كه گفت و شد
...نشد
..هنري رويدادهاي با رفتن كلنجار و هنري صفحات هم باز !اصلاحطلب روزنامهاي و سال 78
.شده سپيد دست يك موهاي با فرستاد بازار به را ديگر كاست چند سالها اين در هم فرهاد.
باقي برايش كردن صحبت توان بيماري روزها آن گويا اما فرهاد ، منزل با تلفني تماس دوباره
گذشت از پس.گذاشت خواهد را گفتوگويي قرار بهبودي محض به كرد وعده همسرش.بود نگذاشته
.ميزند چنگ وجود بر غريبي نوستالژيك حس فرهاد "كودكانه" آهنگ شنيدن با هم هنوز سالها
نميانديشم ديگرشدند خواندنش مانع و دادند "هدر" به را او عمر از سال چند ميانديشم
خرج را زندگيشان كه عدهاي براي "نو سفره وسط" هم باز "دودي ماهي تند بوي" آيا كه
دارد؟ مفهومي و معنا كردهاند ، ظاهرسازيها
حكايت ميافتند ، دور سالهاي ياد به فرهاد صداي شنيدن با هم هنوز كه كساني حكايت آيا
است؟ سالخورده مردم شده سپري روزگار
تو صداي از تصوير آخرين
سامگيس بنفشه
دست در كه سيگاري و گيتارت سيمهاي به تو و.ميكنم نگاه تو به.نشستهاي روبهرويم
غرق را خودم.ميشوم غرق تو صداي در من و ميخواني كودكيهايت خاطرات از تو.گرفتهاي
.ميخواني كودكيهايت حسرت در كه نالههايت خش و صدايت غم در كردهام
.تو صداي از است تصوير آخرين اين و
آوازهايت در.ميداني خوب كه تو و.زندگي و زمانه با بازي.كه ميداني.است بازي اين و
خودم.ميشوم غرق تو گفتههاي در من و.سالها و ماهها و روزها بازي از گفتهاي بسيار
پنجرهها چارچوب باد ناله و.ميداني تو كه گذشتهاي و آينده تكرار در كردهام غرق را
شاد باد ، كه كشيدهاند حسرت پنجرهها و.باد ميزند ناله غمگين چه.ميآورد لرزه به را
.آورده لرزم به هميشه و بوده غمگين هميشه كه تو نالههاي در ميشوم غرق من و.باشد
.ميكرد دعوت خواب به را سكوت كه را صدايت.شنيدم را صدايت كه بود بار آخرين جمعه ، روز
و من غمهاي با من ، خاطرات با بود نزديك چه اما دور روزهاي و سالها از دور ، از صدايي
تو بود ، من غمهاي نوازشگر زمزمهات كه لحظه همان و.من اشكهاي سر بر داشت نوازش دست
كه آنكه از پيش بودي ، رفته خواب به و.كودكيت خاطرات و بازيها بر بودي فروبسته چشم
در را تنها گنجشگكي و بودي كرده خداحافظي زندگي و زمانه از.باشي برده خواب به را سكوت
را تو اعتماد كه ما بر شرم و.نخواند ناله به باد ديگر كه سويي به رفتي و گرفتي پناه
چه و بود ، دروغ همه كه بسپاري ما به را گنجشگك كه داشتيم پابند را تو و بوديم كرده جلب
.سال هزار اندازه به را تنها بيچاره داديم آزارش بسيار
از وقتي ميگرفت صدايت و ميشد فرياد زمزمهات در كه غصههايت براي دلتنگم...اكنون
بسيار من زمان از عمرش گرچه كه دلتنگم محزون نگاه آن براي.ميآوردي فرياد غصهها
كه سياهي به دوختن نگاه باشد ، نداشته پژواكي كه فضايي تهي در كردن فرياد.بود دورتر
آن از نوازشي هيچ كه همهمهاي در غصهها فروريختن يافتن ، نتواند آن در روزنهاي هيچ
براي دلتنگم.بود محزون چه هم ، كه فريادهايت دليل بود اينها.آري...برنيايد
مدفون خاك زير به را صدايت و گذشته هفتهاي به نزديك.اكنون شده خاموش كه زمزمههايت
وزني شايد ميريزم سر بر و برميدارم سرد زمين از خاك مشتي شرمگنانه من و.كردهاند
غصهها كه كردن سپري توان چگونه را لحظههادارم خود در كه شرمي بار از باشم كاسته
غصههايمان ما ، و من جاي به و بودي آميخته تو.نيست فريادي توان را ما و من و است بسيار
.ميغلتيديم خواب آسودگي به و ميگرفتيم آرام تو فريادهاي با ما و من و ميكردي فرياد را
كه بينتيجه ، كه نه.برآوردي ما و من جاي به كه فرياد همه اين از.خستهاي تو حالا و
و گيتارت سيمهاي به تو و ميكرديم نگاه تو به آن از ما و من كه روزنه تنها آن شد مسدود
.بودي گرفته دست در كه سيگاري
...هم غصهها و لحظهها و هم باد و است سياهپوش سكوت و گذشته هفته يك امروز و
موسيقي خاطر به نه مشهور
جان التون گفتوگوبا
فخرطاولي كوروش:ترجمه
دارد اعتقاد خودش اما است ، ديسك صنعت بحث غيرقابل و تاريخي قهرمان شك بدون جان التون
او آلبومهاي ،"شيرشاه" تا "Your Song" از.است هنرمند و آهنگساز يك چيز هر از قبل كه
خانواده به كه هنرمند اين.است موسيقي به علاقهمندان از نسل چند لذت و نشاط اسباب
زيادي خانههاي او:ميشود محسوب مرز بدون شهروند يك همچنين است ، نزديك بريتانيا دربار
ضد فعال يك و بزرگ مجموعهدار يك دارد ، ايتاليا و فرانسه متحده ، ايالات انگلستان ، در
راك درخشان ستاره همچنان دلار ميليون بالاي 100 ثروتي با و سالگي در 54 او.است ايدز
.دنياست
* * *
ميليون از 200 بيش مجموعا جهان ، موسيقي عرصه در حرفهاي فعاليت سال سي طول در شما *
تاريخ طول در زمينه اين در شما.است بوده آمريكا در آن ميليون كه 61 فروختهايد ديسك
چيزي چه.ميدهيد تشكيل را جهاني موسيقي صنعت درصد تنهايي 2 به شما.هستيد ركورد صاحب
بپردازيد؟ تازهاي آلبوم ضبط به شما ميشود باعث
زندگي از اول رسانهها در اين وجود با.كردهام ضبط آلبوم سه دهه 1990 ، طول در من
از هم بعد و دارم كه فوتبالي باشگاه از بعد ،"شيرشاه" از بعد ميشود ، صحبت من خصوصي
جان التون مورد در كه چيزي آخرين.دارم اختيار در را رياستش من كه ايدز با مبارزه بنياد
پاپ موسيقي تاريخ در بتوانم كه اميدوارم من حال هر به.اوست موسيقايي هنر ميشود گفته
.بگذارم برجاي اثري و رد خودم از
فروخت ميليون كه 18 "شيرشاه" آلبوم كنيد؟ ثابت
ميخواهيد را چيزي چه ديگر واقعا *
!رفت فروش ميليون نيز 32 خوانديد دايانا شاهدخت خاطر به كه "باد شمعيدر" و [اوريژينال]
بيشتري چيزهاي هم باز اما هستم ، علاقهمندانمنزديك به زماني هر از بيش من.بله
گذشته مثل ديگر كه است اين كرده تغيير من در چيزيكه.كنم اعطا آنها به ميتوانم
به.كنم تشويق را آنها و ببينم را جوان استعدادهاي كارهاي سعيميكنم من.نيستم خودخواه
به آلبومي كه است آمريكايي جوان خواننده يك ،
(Rayan Adams) آدامز برايان مثال عنوان
مردم.است شده فوقالعادهاي كار كه كرد ضبط روز ظرف 12 نشويل در را Heartbreaker نام
فرانسه همين در خوبي خيلي استعدادهاي الانشدهاند خسته قديمي خوانندههاي از ديگر
نگاه فارمر ميلن به شما.دادهاند تغيير را فرانسوي موسيقي به نگاه كه سربرآوردهاند
.باشم داشته او با مشتركي كار دارم دوست خيلي من كه كنيد
مبارزه در فعال جان التون مجموعهدار ، جان التون نشريات جلد روي ما كه است سالي چند *
.نه راكرا خواننده يك عنوان به جان التون اما ميبينيم ، را
باشگاهدار جان التون ايدزو با
شاهدخت] دايانا و [معروف مد طراح ورساچي ، ] جياني دوستانم مرگ از بعد ويژه به من چون
انجام ميتوانم كه كاري كمترين.كردهام ايجاد تغييراتي زندگيام روش در ،[انگليس دربار
من.كنم كمك ايدزيها به كردهام ، تاسيس كه ايدزي با مبارزه بنياد با كه است اين دهم
بنياد.ميكنم مبارزه و فعاليت باشند ، داشته دسترسي دارو به نيازمندان همه اينكه براي
را تلاشم تمام من و است ايدز فاجعه دچار آفريقا الان.است فعال دنيا كشور در 47 من
.ببينم را ايدز واكسن كشف نتوانم حيات زمان در كه دارم بيم اين از البته ميكنم ،
كسب براي ستارگان عليه كثيفكاري گونه هيچ از كه انگليس جنجالي تابلوئيدي نشريات با *
ميكنيد؟ چه نميكنند ، امتناع بالاتر تيراژ
و هستند جا همه در شكارچي عكاسان.كرد رفتار واقعي جنگجوي يك مثل بايد آنها مقابل در
حال اين با.مينويسند آدم مورد در بخواهد دلشان كه را چه هر انگليسي روزنامهنگاران
زيادي كه ميكنند وادار را ما مطبوعات.دارند خودشان در هم مثبتي نكات نشريات گونه اين
.برويم راه زمين روي كه ميكنند ملزم را ما نشويم ، مغرور
با آيا.دارند هم برفپاكن آنها از بعضي كه عينك هزار و داريد مختلف كفش جفت شما 500 *
نميدهيد؟ منتقدان دست گزك كارها اين
دهها در كردم ، ضبط آلبوم تا 1975 ، 17 سالهاي 1970 بين مثلا بودم ، جوان وقتي من
و عجيب عينكهاي از استفاده زمان همان از.دادم پرشماري كنسرتهاي و كردم شركت مصاحبه
خيلي را كار اين البته دادم ، قرار كارم دستور در مختلف مكانهاي و اجراها در را غريب
براي را اعتبارم از بخشي من است ممكن البته.دربرداشت خوبي نتايج كه دادم انجام غريزي
جگر ، ميك راداستيوارت ، به.است انگلستان در هنري سنت يك اين اما باشم ، گذاشته كارها اين
سن روي وقتي هستند ، شومن آنها همه كنيد ، نگاه (Police) پليس و بونو باوي ، ديويد
.نشستهاند آخر رديف در كه آنهايي حتي كنيم ، جذب را تماشاگران همه بايد ميرويم
گاه و دراماتيك درونمايههاي با جدي آهنگهاي با پوششتان و ظاهر كه ميماند اين فقط *
.ندارد همخواني مذهبي
روراست ديگران و خودم با ميخواستم من.ميشود بودم كه چيزي آن شبيه من لااقل ولي بله ،
...است ديگري مسئله اين ندارند ، دوست را روراستي اين مردم اگر باشم ،
كنيد؟ عوض را پوششتان و روش است ممكن برگرديد كارتان اول سالهاي به الان اگر و *
استثنايي هنرمند يك اول سالهاي هميشه.بود غريزي و نبوغآميز واقعا كارم اول سال پنج
.نيست من به مختص فقط اين و است
;ميبرد جلو به را آدم كه است علاقه و عشق ميزند ، حرف كه است غريزه اين اول سالهاي
من امااست كارهايش در هنرمند انسان محرك و ميزند را اول حرف "كار و كسب" ادامه در
مشغولم موسيقي كار به همچنان كنم ، درست گرفته نام جان التون كه را غولي اين شدهام موفق
اول همان از من اما.است من كار اين.ميكنم هديه مردم به تازهاي آلبومهاي و
كه ميدانستم را اين يا.باشد يك شماره نميتواند من آهنگهاي همه كه ميدانستم
[اسميت آئرو گروه] تيلر استيون و جگر ميك البته.بپرم سن روي عمر آخر تا نميتوانم
.بنشينم پيانو پشت سن روي ميتوانم فقط منهستند استثنا
از.كرديد ملاقات لاسوگاس در وي با پريسلي الويس مرگ از قبل سال يك سال 1976 ، در شما *
داريد؟ ياد به را چيزي چه ملاقات آن
زودي به كه ميدانست او.ترسيدم خيلي ديدم ، نگران و ناراحت آنقدر را الويس وقتي من
او البته.ميشوم دچار او سرنوشت به نباشم مقاوم اگر كه فهميدم موقع همان منميميرد
موسيقي بر بيستم قرن در كسي هر از بيش و داد تغيير جهان در را موسيقي چهره كه بود كسي
.باشند داشته وجود نميتوانستند الويس بدون اصلا و نبودند چنين بيتلها حتي.گذاشت تاثير
و كرد امضا لرزان دستي با او.نميشناخت مرا اصلا كه مطمئنم و خواستم امضا يك او از من
.ديدهام حال به تا كه است خطي بدترين امضا اين
شديد؟ آشنا چگونه لنون جان با *
من ;كنم همكاري وي با آهنگهايش از يكي در من كه ميخواست جان.مشترك دوست يك واسطه با
هم آن صحنهاي اجراي در بايد هم من شد ، يك شماره آهنگ اگر اما.نيست حرفي":گفتم او به
از يكي سال 1980 در وي قتل و بود محبوب واقعا لنون جانشد هم طور همين ".باشم حاضر
هم آن دايانا ، پرنس و جياني جان ، دادن دست از.ميشود محسوب من زندگي تالمات بزرگترين
.بود برايم باورنكردني شوكي تراژيك ، شكل به
چيست؟ بريتانيا در سلطنت آينده درباره شما نظر *
براي اليزابت ملكه ميكنم فكر من.است داده تغيير را اوضاع دايانا ليدي مرگ و زندگي
را او جاي كسي آيا اينكه.دارد سن سال فقط 75 او:ميماند باقي مقام اين در هميشه
.نميدانم من ميشود ، تضعيف هم اينجا در ديگر كشورهاي مثل سلطنت يا ميگيرد
اكسپرس:منبع
ميگيرد قرباني همچنان توراندخت
ديانتي نوشين:ترجمه
سوال و آلمان است ، درست بود؟ تيم كدام سال 1990 جهاني جام برندهورزشي كوتاه امتحان يك
را همه لوچيانوپاواروتي آهنگ كدام.است ساده موسيقي دوستداران براي اندازه همين به بعدي
اثر _"دخت توران" بزرگ اپراي سوم پرده _ است دورما نسون پاسخ ميدارد؟ وا زمزمه به
واقعا پايان اين اما.ميشود اجرا دوباره نيز اپرا پاياني قطعه در كه جياكوموپوچيني
.نباشد نيز او پسند مورد است ممكن حتي و نيست پوچيني ساخته
پارتيتور اين و رفت دنيا از "دخت توران" اپراي شدن كامل از پيش سال 1924 در پوچيني
صحنههاي براي پوچيني كه آن عليرغم.شد تكميل سال 1926 در آلفانو فرانكو وي ، شاگرد توسط
حال به تا كه ساخت خود دلخواه به را نهايي قطعه آلفانو بود ، گذاشته جا به نتهايي آخر
آهنگسازان از يكي بريو ، لوچيانواست نرسيده پايان به هنوز ماجرا اما.ميشود اجرا نيز
بريو ساخته.رسيد راه از خود خاص و متفاوت كاملا پاياني قطعه با ايتاليا ، در پيشرو
قناري ، جزاير در آزمايشي اجراهاي از پس و گرفت قرار تاييد مورد پوچيني بازماندگان توسط
.شد اجرا سالزبورگ فستيوال در ماه همين لوسآنجلس و آمستردام
اين پاياني قطعه از مدت اين تمام در اندازه ، يك به اپرا پروپاقرص طرفداران و منتقدين
آن در كه است شرقي بيرحمانه افسانه يك ،"دخت توران".بودند ناراضي آلفانو اثر اپرا
.ميكند طرح معماهايي خواستگارانش براي اوست ، نام از برگرفته اپرا نام كه خانمي شاهزاده
وقتي.بريدن براي خواستگاران سر يا ازدواج براي او دست:بالاست خيلي شرطبندي ريسك
كه شاهزاده به "دخت توران" شد ، پيروز و داد درست پاسخ معما سه به "كالاف" شاهزاده عاقبت
تنش بر سرش كند كشف را نامش كه زماني تا ميگويد داده قيافه تغيير و پوشيده مبدل لباس
ليو اما.ميكند _ ليو _ شاهزاده مهربان خدمتكار دادن شكنجه به شروع _ ماند خواهد باقي
پوچيني كه آن از پيش و ميميرد ليو.ميكشد را خود نكند ، خيانت شاهزاده به كه آن براي
توجه كانون او.نهاد پيش قدم آلفانو.رفت دنيا از نيز خود برساند ، پايان به را داستان
آن از مرگ بوسه با را دخت توران قلب جوان شاهزاده كه زماني و نمود متمركز بركالاف را
به را بريو خون پاياني چنين.ميكند همراهي ترومپت نواي با را او آلفانو ميكند ، خود
اما.گذشت بياعتنا او از نميتوان كه است مهم قدر آن ليو":ميگويد او.ميآورد جوش
".است معطوف "كالاف" به فقط آلفانو توجه
نمايش يك دخت توران از آلفانو.ميدهد تغيير كلا را اپرا طبيعت بريو برداشت نوع
پاياني بريو اما.بود ساخته پاياني بخش در خود برق و پرزرق همخواني با موفق ، موزيكال
آن بر سالزبورگ تماشايي برنامه در پونتني ديويد كه ميدهد ترجيح را آشفتهتر و آرامتر
مرده بدنهاي جز چيزي ميرسد نظر به كه كارخانهاي در داستان قراردادن وسيله به _
مجذوب را شنوندگان زهي سازهاي ليو ، مرگ از پس.ميكند تاكيد _ نميكند توليد
و ميكنند عزاداري شوم طبلهاي و سنتور لرزان صداي و ميكنند ناراحتكننده هارمونيهاي
بلكه ;نيست او پيروزيطلبي فرط از ترومپتها غريو آلفانو ، اثر درميدهند مرگ از خبر
انتقام و است گرفته قرار تجاوز مورد "توراندخت" جد كه ميشود يادآور خشونت با
تنها با را پوچيني ملوديهاي جلال و شكوه بريو.است دليل همين به مردم از او بيرحمانه
.است خطر و دلهره حاكم هواي و حال.ميبرد بين از موسيقي ، آلات كردن رها
را نيازي چنين نيز ، اپرا صنعت آيا اما.كرد احساس را جديد پاياني لزوم آشكارا بريو
او.نيست مطمئن خيلي مورد اين در گرامافون مجله سردبير جولي ، جيمز ميكند؟ احساس
به كه "توراندخت" اپراي كسي اگر اما شنيد ، خواهد را آن اپرا متعهد هواداران":ميگويد
تنها ميكند فكر جولي.نداشت كسري و كم كه ميكند تصديق باشد ديده را شد اجرا تازگي
.است مشهور اركستر رهبران پشتيباني از برخورداري بريو ، وارياسيون طولانيمدت حضور شانس
".مييابد گسترش سرعت به جديد نسخه كنند ، حمايت آنها اگر":ميگويد او
در چايلي ريكاردو:گرفتهاند برعهده را "توراندخت" اجراي اركستر بزرگ رهبر سه تاكنون
با گرگيف.سالزبورگ در گرگيف والري و لسآنجلس در ناگانو كنت آمستردام ، و قناري جزاير
از جالب چنين پاياني.ميكنم تاييد صددرصد را جديد روايت اين من":ميگويد شوق و شور
اوقات گاهي ميگويد كه روس موسيقي استاد اين ".است خارقالعاده نمايشي و موسيقايي لحاظ
نخواهد در جنگي اپرا ، از روايت دو بين كه دارد اصرار كرد ، خواهد رهبري را آلفانو هم باز
كدام هنري گروه هر كه دارد بستگي".ميدهند ادامه خود حيات به هم كنار در دو هر و.گرفت
به رو و ابتدا در اوج پر آكورد يك با بريو پاياني قطعه "بخواهد را توراندخت نوع
با.ميشود بيشتر آن صداي لرزش كه ميرسد نظر به ميگذرد بيشتر هرچه.ميشود تمام زوال
به بمانند؟ باقي هم كنار در ميتوانند مدت چه تا جفت اين كه است باقي پرسش اين حال اين
ما كه را آنچه هر خشونت ننگ اگر ميپرسد ، جديد روايت اين طريق از بريو كه ميرسد نظر
دهيم؟ ادامه وضع اين به ميخواهيم موقع چه تا ميكند ، لكهدار ميدهيم انجام
تايم:منبع
|