همراه؟ يا رقيب ;ادبيات و زبانشناسي
بخشيم غنا رنگ تنوع با را جامعه نشاط
لندن دانشگاه در"جهان و ايران" همايش
يافت گشايش
ميشود منتشر "آلاحمد يادمان" كتاب
همراه؟ يا رقيب ;ادبيات و زبانشناسي
ديگر كشورهاي در ايران فرهنگ و تمدن
كزازي ميرجلالالدين دكتر با گفتوگو
:اشاره
راجع گوناگوني بحثهاي اخير سالهاي در كه است موضوعاتي از ما كشور در فارسي زبان آموزش
ازآن گاه كه كرد اشاره زبانشناسي جديتر حضور به ميتوان جمله از است ، شده مطرح آن به
گسترده آنجا تا بحث اين دامنه.ميشود برده نام دانشگاهها در ادبيات رقيب عنوان به
زبانشناسي)دوگانگي اين تحتالشعاع نيز "ديگر كشورهاي در فارسي زبان تدريس" كه است شده
.است گرفته قرار (وادبيات
دكتر با ادامه در. است رسيده چاپ به روزنامه در گفتوگوهايي و مقالات خصوص ، اين در
:ميخوانيد كه است شده گفتوگويي نيز كزازي ميرجلالالدين
به جنابعالي كه بفرماييد گفتوگو ، براي مقدمهاي عنوان به وشنود ، گفت آغاز در لطفا *
كه ميشود گفته گاهي.داريد زبانشناسي درباره نظري چه فارسي وادبيات زبان استاد عنوان
ديگري و اديبان اردوگاه يكي:است آمده پديد متخاصم اردوگاه دو ما دانشگاههاي در
زبانشناسان؟ اردوگاه
كشمكش.بود خواهد من بسيار تلخكامي و دريغ مايه ميگوييد ، شما كه باشد گونه بدين اگر -
و نيازها و آز از يا داشت ، ميتواند خامي و ناداني در ريشه تنها دست ، اين از ستيزي و
با بينادل خردمند هيچ.گرفت ميتواند مايه دچارند ، بدانها كسان پارهاي كه هواپرستيها
گفتيد ، شما كه سان بدان سخنشناس ، و ادبدان چونان خود ، من.نيست ستيز سر بر وآگاهي دانش
.نيست چنين راستي به اما.زبانشناسان با ستيزنده و باشم اديبان اردوگاه در ميبايد
زمينه در آنها ، خوانندگان گواهي به نوشتهام ، من كه جستارهايي بهترين از پارهاي
در وگاه دارد گيرايي من براي نو زبانشناختي ديدگاههاي زيرا.است بوده زبانشناسي
خردهاي گاهي اگر.بود ميتواند راهگشا و سودمند ادبي ، نظريهپردازي و رايمندي
از يكي كه است بوده دانشورانه خردهاي و نقد بيگمان كردهام نقدي يا نيزگرفتهام
.دارد ناگزير نياز بدان نيز دانش آن پروردگي و تازگي دانشي ، هر در مايههاست و زمينهها
كه است بوده پايه اين بر است ، بازتافته گفتههايم و نوشتهها در كه من خرده بيشترين
دستاوردهاي وارونه ندارند ، جهاني و همگاني كاربردي همواره "انساني علوم" دستاوردهاي
مينوي و ذهن ميبخشد ، بدو انساني هويت و چيستي و ميسازد را آدمي آنچه زيراطبيعي علوم
از كه ميسازد "بومي منش" و تاريخ و فرهنگ نيز را مينو و ذهن.وي گيتي و تن نه اوست ،
انساني علوم ازدستاوردهاي ميتوانيم زماني ما.ميپذيرد تفاوت ديگر مردمي به مردمي
آنها اگر.باشيم كرده ايراني و بومي را آنها كه ببريم بهره درستي به
بومي" و شتابزده و خام هستند ، ديگر منشي و فرهنگ و تاريخ از برگرفته و برآمده كه را
ما و داشت نخواهند كارايي بگيريم ، كار به ايراني منش و فرهنگ بررسي و شناخت براي "ناشده
نه داشت خواهند ما براي آنچه دستاوردها اين سان ، بدين.انداخت درخواهند بيراهه به را
چونان نيز ، زبانشناسي.گرداند خواهد بيگانه و گسست ماخواهد از را ما و پريشيد خواهد
بنيادين پرسماني نكته اين.نيست بيرون ودايره چنبر اين انساني ، از علوم قلمرو در دانشي
كرد ياد تنها من خواست ;گفت سخن آن درباره فراخي به ميبايد كه ماست امروز جامعه در
نقد با كنيد ، نقد را چيزي شما اگر روي ، هر به.بود نقدها و خردهها آن از نمونهاي
.داشتهايد گرامي و گرفتهايد جد رابه چيز آن كه ميدهيد خويشنشان
به فارسي زبان تدريس براي كه است آن گفتوگوست و بحث آن سر بر كه ديگر نكتهاي *
ادبيات استادان از آيا شوند؟ اعزام بايد تخصصيهايي و قابليتها چه با كساني چه خارجيان
فارسي غير به فارسي آموزش دوره فارغالتحصيلان ويژه به زبانشناسي ، يا باشند بايد فارسي
زبانان؟
آن از شما كه چندوچون و چالش اين كه بگويم شما به "كرده باز پوست" و بيپرده بگذاريد -
كه است روشن آنچنان -ميانگارم من -نكته اين هيچ ، براياست بسيار هياهوي ميگوييد ، سخن
گسيل از خواست ميشود ، گفته گاه كه آنچنان اگر ، .ندارد فرياد و بانگ همه اين به نيازي
به نه هست ، پارسي ادب و زبان استاد به نيازي نه باشد ، پارسي پايه زبان آموزش تنها استاد
اين كه كس كارآمدترين و شايستهترينديگر بلندپايه دانشآموخته هيچ به نه زبانشناس ،
آغازين سالهاي آموزگار رسانيد ، ميتواند انجام به شيوه كاملترين و بهترين رابه مهم
با روزانه نياز رفع حد در آموزگاران اين اگر.ميدهد درس "بار بابا ، آب ، " كه است دبستان
اين داستان اما.آمد برخواهند كار اين عهده از كس هر از باشند ، بهتر آشنا خارجي زبان
سرشت.داد ميبايد انجام شده گسيل استاد كه است ووظايفي كارها از يكي زبان آموزش كه است
كساني از و فرهيختگانند از آن آموزش خواستاران كه است آنچنان بيگانگان به پارسي آموزش
انساني ، علوم در ويژه دانشگاهي ، به رشتههاي از يكي در كه
كه كسي بيگانه كشورهاي در زيرا "ميدانيم؟ كجا از چرا؟"بپرسيد شايد.دانشآموختهاند
گذشته فروغ و فر از روزگار ، اين در پارسي ، زبان.دارد فرهنگي ناب انگيزه ميآموزد پارسي
تاجيكستان و افغانستان چون كشورهايي در ومگر نيست جهاني زباني و است مانده بيبهره خويش
كسي -ميگويم نمونه براي -روي اين از.ندارد روايي ايرانند ، از افتاده جدا پارههايي كه
دارند ، جهاني گسترشي كه ميآموزد را زبانهايي ديگر يا انگليسي كه انگيزه آن با را پارسي
از و بينالمللي پيوندهاي و دانش و فناوري و بازرگاني در كه ميداند زيرا.نميآموزد
بيگانه ، آموخته پارسي براي كار ، بازار.برد نميتواند بهره پارسي از اينگونه
ميآموزد ، پارسي كه كسي پس.بود ميتواند خارج در ايراني نهادهاي ديگر و سفارتخانهها
پارسي ، زبان ياري و بهانه به ميخواهد ، او.نيست زبان آموختن او خواست راستي ، به
.است ايران ادب و فرهنگ جهان كه بگشايد مرزناشناس و فسونبار و شگفت جهاني به روزنهاي
واسطه و بيميانجي ميخواهند و يافتهاند آشنايي ايران فرهنگ با گونهاي به كه هستند
.بخوانند نخستين زبان در را آن آبشخورهاي و متنها بتوانند و بشناسند را فرهنگ اين
مدرك داراي همه دانشجويانم ميگفتم ، درس اسپانيا در من كه آنگاه:بياورم نمونهاي
كمترين.بود آموخته مخابرات مهندسي كه تن يك مگر انساني علوم در همه بودند ، دانشگاهي
دكتري كه بارسلون دانشگاه استادان از تن دو دورهاي ، در.بود ليسانس دانشجويان اين مدرك
پايه بر درس ، ديدارهاي در روي اين ازبودند من دانشجوي داشتند ، اسلامي علوم تاريخ در
گونه از ;ميآمد ميان در سخن گونهگون دانشهاي و زمينهها از دانشجويان ، پرسش و خواست
ايراني ، اسطورهشناسي سخن ، زيباشناسي ريشهشناسي ، ايراني ، دينشناسي و فرهنگ و تاريخ
من از پارسي ، درس دوره يك از پس بارسلون ، دانشگاه.آن بيهمانند شاهكارهاي و پارسي ادب
دوره پس.دهم قرار آموزشيام برنامه به نيز را ايرانشناسي همداستانم اگر كه خواست
كه كرد دعوت من از دانشگاه اسلامشناسي بخش سال ، يك از پس.گرديد داير هم ايرانشناسي
.شوم عهدهدار نيز را "شيعهشناسي"تدريس
و ديگر دانشگاههاي سرپرستان خواست به آن ، بر افزون.نهادهشد پايه بارسلون دانشگاه در
در تدريس و راندم سخن ايران فرهنگ درباره آنها در خصوصي آموزشي و فرهنگي بنيادهاي
درباره كه ميخواهم پوزش همشهري وخوانندگان شما از من.گرفتم عهده به را ويژه دورههايي
كشورهاي در شده گسيل استاد آنچه از بود نمايي دادن دست به من خواست اما.گفتم خودسخن
.كردم ياد خويش كارهاي و آزمودهها از كه بود روي اين از.داد ميتواند انجام بيگانه
گسيل استاد روي ، هر بهاست شده آورده"كاتالونيا روزهاي"كتاب در فراخي به آنها گزارش
ايران درباره پرسشي كه كس هر.پارسي زبان آموزگار تنها نه است ، ايران فرهنگ نماينده شده
بنيادي:ديگر نمونهاي.ميجويد را او كرد ، ميخواهد ايران با درپيوند كاري يا دارد
من نزد به سفر كارگزار.بود داده سامان دانشگاه استادان براي را ايران به سفري فرهنگي
.زند راي من با آن مسير و سفر برنامه زمينه در تا آمد
از را كساني نميدانند و نادانند و خام كنندگان گسيل كه است آن از نه ميدارند ، گسيل
بر پارسي ادب و زبان استادان كه است آن از نه نيز ;داشت ميبايد گسيل رشتهها ديگر
دستاندركاران.ميگردانند ناچار كار بدين را آنان و دارند نفوذ و چيرگي گسيلكنندگان
است كاري كه كار انجام عهده از ديگران از بهتر استادان اين كه دريافتهاند آگاهانه
سبب به آنان.برميآيند وابسته ، بدان ديگر كشورهاي در ايران روي آب و نام و نغز و دشوار
به را فرهنگ اين ميتوانند روي ، اين از آشنايند ، ايران فرهنگ با آموختهاند كه دانشي
پهناور قلمرو و آن ساختار و سرشت سبب به پارسي ، ادب و زبان رشته.بشناسانند خواستاران
اگر باري.است نهفته خود درون در ناخواه ، خواه نيز ، را ايراني فرهنگشناسي آموزشياش ،
،"كباب نه و بسوزد سيخ نه" پارسي زيباي زبانزد آن برپايه و باشند خشنود همگان كه بخواهيم
و زبان استاد دستيار چونان زبان ، آموزش دعويدار هر يا دبستان آموزگار آن ميتوانند
در داشت ، بتواند افزونتر تواني و زمان استاد اين تا بدارند گسيل ديگر كشورهاي به پارسي
آن در ايران فرهنگي نماينده عنوان به آموزشياش ، و فرهنگي تلاشهاي و كارها به پرداختن
.كشورها
.سپاسگزارم شما از *
كه آرزومندم دادار درگاه از و سپاسگزارم همشهري گرانمايه و سودمند روزنامه از هم من -
.بفرمايد ارزاني پايدار كامگاري و بختياري روزنامهنگاري ، و فرهنگي كارهاي در را شما
محمدزندي:از گفتوگو
بخشيم غنا رنگ تنوع با را جامعه نشاط
مي زنند ، حرفمي ما با زباني بي زبان با رنگها.است ديگري دنياي رنگها ، دنياي
.سازند غمگين را او يا و آورند وجد به را انسان توانند
در رنگآبي و بيمارستان نيروهاي سفيدبراي رنگ عمل ، اتاق در سبز رنگ از استفاده
از يكي رنگها:معتقدند روانشناسان.نيست موضوع اين با ارتباط بي بخش آرام فضاي
فرد جسمي و رواني وضعيت نشانگر و آيند شمارمي به افراد شخصيت سنجش معيارهاي
ميگذارد باقي برفرد رنگ كه روحي و جسمي تاثيرات كه درحاليست اين و.ميباشند
.است اهميتتر كم ما درجامعه چيزي هر از امر بهاين توجه اما نيست پوشيده بركسي
و برد رنجمي رنگها كاربرد تنوع فقر از ما جامعه كه پذيرفت را واقعيت اين بايد
سنتي شيوه و رنگ كاربرد تاريخي سير.است شده شايسته تيره رنگهاي ما عرف در
ما براي را تيره رنگهاي انتخاب و است نگذاشته باقي ما براي را انتخابي جامعه
ما جامعه در زنان براي رنگها از استفاده تنوع ميان اين در.است كرده نهادينه
شده خلاصه تيره رنگ چند در زنان پوشش رنگ عرف كه بهطوري است محدودتر بسيار
.است
رابطه دراين روانشناسي ارشد كارشناس يك مشهد ، از اسلامي جمهوري خبرگزاري گزارش به
ارتباط اين در رنگ هزاران و است رنگ داراي ميسازد كهبشرامروز هرچيزي:گفت
اينكه به اشاره با"مهاجر مهدي".است فراهم رنگخاصي منظوري هر براي داردو وجود
بيشتر:افزود بودند ، شده شناخته رنگي ومواد رنگ تعدادي فقط نوزدهم قرن از قبل تا
انحصار در فقط تزئيني مواد و رنگي پارچههاي استفادهاز و داشتند ريشهآلي رنگها
رقابت با همراه رنگها از افزون روز استفاده:كرد نشان خاطر وي.بود ثروتمندان
زيادي تحول هستند خود محصولات فروش افزايش مشتاق كه توليدكنندگان فزايندهميان
طبيعت رنگهاي اينكه به اشاره با وي.آورد پديد رنگها روانشناسي زمينه در را
بايد توليدكننده يك:گفت جايگزينشدهاند ما روان و جان در ژرف بهگونهاي
خواهند ترجيح مشابه كالاهاي بر را او خريداران ، جنس كه شود مطمئن تا نمايد تحقيق
.داد
در را شكرخود كه بداند بايد صورت اين در باشد شكر او محصول اگر:كرد اضافه وي
از وجه هيچ به و كند عرضه آبي زمينه يك داراي حداقل يا و رنگ آبي بسته يك
رنگ با دررابطه انسان فيزيولوژيك احساس:داد توضيح وي.نكند استفاده سبز رنگ
و ميآورد پديد انسان در را "گس" احساس يك سبز رنگ ديگر سوي واز است شيريني آبي
و كرد اشاره جامعه در رنگها كاربرد بهاهميت وي.است "گس" شكر خواستار كسي چه
جا اينگونه كه بهطوري دارد كاربرد كمتر رنگها تنوع ما جامعه در متاسفانه:گفت
.است فرد بيشتر وقار و متانت نشاندهنده تيره رنگهاي از استفاده كه است افتاده
با را وشادي غم و كنند متحول را افراد روحيه ميتوانند رنگها:افزود روانشناس اين
معيارهاي از يكي رنگها رنگ ، نوين روانشناسي در:گفت وي.آورند همراه به خود
كه است خاصي تاثيرات همچنين و فرد نمايانگرشخصيت رنگها انتخاب استو افراد شخصيت
.ميگذارند برجاي درمخاطب
لندن دانشگاه در"جهان و ايران" همايش
يافت گشايش
چهارشنبه روز "صفويه عصر در جهان و ايران" باعنوان همايشي:فرهنگي علمي گروه
لندن دانشگاه به وابسته "سوآز" به موسوم آفريقايي و شرقي مدرسهمطالعات درمحل
.شد آغاز شهر اين در
به جهان مختلف كشورهاي از صفويه ، عصر پژوهشگر و مورخ دهها حضور با همايش اين
.دارد ادامه روز چهار مدت
برگزار "جديد سدههاي اوان در صفوي امپراتوري" عنوان با همايش اين نشست نخستين
.شد
آلمانپيرامون "بامبرگ" دانشگاه ايرانشناسي بخش رييس "فراگنر برت" نشست اين طي
ميلادي و 17 قرون 16 طي جهاني نظام در راهبردي و سياسي توازن و صفوي امپراتوري
.گفت سخن
و فرانسه ملي تحقيقات مركز پژوهشگر "شيرواني مليكيان سورن اسدالله" نشست همين در
خصوص در مقالهاي نيز "تريبيون هرالد" روزنامه فرهنگي و هنري بخش نويسنده
.كرد ارايه "صفويه دوره در ماوراء و ايران در ايراني فرهنگ"
نقاط از پژوهشگر دارد 48 ادامه آينده شنبه تا كه همايش اين تخصصي نشست طي 16
را "صفويه عصر در جهان و ايران" پيرامون پژوهشي يافتههاي آخرين جهان مختلف
.ميكنند ارايه
محقق سه تنها ايران از همايش ، اين در خارجي پژوهشگران كثير تعداد حضور رغم به
تاريخ ازكتابخانه "جعفريان رسول" بلوچستان ، و سيستان دانشگاه از "دهمرده برات"
حضور لندن همايش در تهران دانشگاه از "صفتگل منصور" و قم در اسلام و ايران
.دارند
ميشود منتشر "آلاحمد يادمان" كتاب
روشنفكر و نويسنده درگذشت سالگرد مراسم برگزاري با همزمان:فرهنگي علمي گروه
مجموعهاي كتاب اين.ميشود منتشر "آلاحمد يادمان" كتاب ،"احمد آل جلال" ايراني
كه كشور مطرح روزنامهنگاران و نويسندگان دانشگاه ، استادان مقالات از است
گزارش ، اين بر بنا.است شده نگاشته احمد آل جلال انديشههاي و آثار پيرامون
جلال" نشريه شماره نخستين احمد ، آل جلال درگذشت سالگرد مراسم با همزمان
.ميگيرد قرار علاقهمندان اختيار در نيز "آلاحمد
|