پرده پشت مردان همه
گلستان سياسي وصيتنامه
غريبه امر از آگاهي
پرده پشت مردان همه
ويرايش صلحجومدرس علي دكتر با گفتوگو
نخست بخش
كار.است متفاوت آن از برداشتها دليل همين به و ندارد زيادي عمر ما كشور در ويرايش
زمان همان از نيز ما ويراستاران و شد كشور وارد غرب از دهه 40 از كتاب روي ويراستاري
زمينه اين در پيشكسوتان از هيچيك و هستند مشغول ويرايش امر به شيوه ، همان پيرو تاكنون ،
خود اصيل معناي به ويرايش اگر.نكردهاند امر اين كردن نهادينه و دادن سامان براي تلاشي
بايد كسي چه حال.كرد خواهد كمك ما نشر به يقين بهطور بگيرد قرار طبيعياش بستر در
علي" دكتر.است نشده داده درستي پاسخ آن به هنوز كه است سوالي باشد ، حركت اين متولي
و كرده سفيد راه اين در را خود موهاي كه است سال حدود 30 زبانشناسي ، دكتراي ،"صلحجو
تاكنون كه او ، .ماست كشور نشر صنعت در ويراستاري كار پيشقراولان و پيشكسوتان از
و مشكلات و كشور در ويراستاري وضعيت درباره كرده ، تربيت مهم اين براي را زيادي شاگردان
.است گفته پاسخ ما سوالات به آن مسائل
ملكي پيمان:عكس
نصيريها فاطمه
ميخوانندو ويراستارها وقتها خيلي كه ميكرد تشبيه رااينطور ويراستارها من دوست
صحنه پشت ميخوانداين خوب چه ميگويند هم مردم و ميدهند راتكان دهانشان فقط نويسندهها
ويراستار ميشناسندولي خوب را مترجم يا نويسنده مردم يعني است ويرايش كار ذات در بودن
نميشناسند را
كيست؟ ويراستار و چيست ويرايش اصلا كه بدانم ميخواهم*
تقريبا.است مشكلي كار بسيار دادنش جواب ولي است مختصر و كوتاه خيلي سوال اين ببينيد
بنابراين ، .بزند را آخر حرف و بدهد را آن جواب است نتوانسته شده ، سوال اين هم كسي هر از
يك.باشد مانع و جامع كه بكنم ويراستار و ويرايش از تعريفي نميتوانم بقيه مانند هم من
از برداشتها سبب ، همين به و ندارد زيادي عمر ما كشور در پديده اين كه است اين آن علت
طيف كه است اين داد ويرايش از مشخص تعريف يك نميتوان كه ديگري دليل.است متفاوت آن
كه ميشود باعث شايد گستردگي اين و است فن ديگرش سر و علم آن سر يك.است گستردهاي
آن روي از را "ويراستار" ما كه ،Editor كلمه خود ببينيد.كرد آن از دقيقي تعريف نتوان
كه بودند فرهيختهاي آدمهاي فرانسوي ناشران.است "ناشر" معناي به فرانسه در ساختيم ،
يك كه را لازمي تواناييهاي آن همه كنند ، انتخاب چاپ براي را اثري ميخواستند وقتي
از نشان ميدهد ، ناشر معناي فرانسه در كه كلمه همين.داشتند باشد ، داشته بايد ويراستار
ممكن ويرايش انتخاب ، از پيش حتياست اثر انتخاب لحظه از ويرايش ، كار شروع كه است اين
فرهيخته ناشر ما البته نيست ، اينگونه ايران در ولي.شود شروع اثر سفارش لحظه از است
در مشاوراني.باشد داشته مشاور بايد ناشر بنابراين نيست زياد آنها تعداد ولي داريم ،
حكم در مشاور لحظه ، آن در ميدهد ، مشاور به را كتاب ناشر وقتي.تخصصي و متنوع رشتههاي
آن او و رسيده ناشر دست به كتاب.نميزند كاغذ به قلمي هيچ كه ويراستاري است ، ويراستار
چاپ براي كتاب كه ميگويد ناشر به و ميكند بررسي را اثر او و ميدهد مشاورش به را
اگر واقعا.نميگويند ويراستار را آدمي چنين يك ما ، كشور عرف در الان.نه يا است مناسب
ميخوانيم ، كه ويرايش تاريخ در.است ويراستار يك او كنيم ، تعيين را او حوزه بخواهيم
حال ، هر بهبودند بزرگ ناشرهاي مشاوران غربي ، معروف نويسندههاي از بسياري كه ميبينيم
ويراستار يك دست به بعد مرحله شد ، انتخاب اثر وقتي و ميشود شروع كتاب انتخاب از كار
چيف از كه هست ويراستار براي اصطلاح حدود 10 انگليسي ، زبان در الان.ميشود سپرده متخصص
ويراستار دستيار به و ميآيد پايينتر همينطور و ميشود شروع (ارشد ويراستار) اديتور
.نشرند كار از مرحلهاي مسئول هركدام كه ميرسد اديتور كپي يا نسخهپرداز و ويراستيار يا
فني ويراستار دست به كار بعد مرحله و ميكند برطرف را كار زباني اشكالات زبان ويراستار
گرافيستها ، با فني ويراستار كه ارتباطاتي بعد است ، وسيعي بسيار حوزه هم آن كه ميرسد ،
اول نقطه همان از ويرايشاست ويرايش حوزه در همه دارد...و نسخهپرداز و اپراتورها
توليد به نزديك پلههاي تا و شروع است هنري يا ادبي علمي ، كلي شناخت نوع يك واقع در كه
تلقيهاي حتي.بياوريم حساب به ويرايش جزء بايد را حوزه اين همهميشود شامل را
آن فروش و كتاب تبليغ نوع به راجع بايد ويراستار مثلا.دارد وجود ويرايش در جديدتري
فصل در تيراژ اين با كتاب اين اگر بگويد ناشر به يا بدهد ، نظر نيز كتاب جلد روي طرح حتي
كه ميدهد ناشر به ايدههايي يعني.بود خواهد برخوردار خوبي فروش از شود ، منتشر خاصي
ويراستار كه نيست هم كسي هيچ منتهي.است نيفتاده جا ما ويرايشي عرف در خيلي اينها البته
سرويس ميتواند خود ، تخصص بنابر خاص ، حوزه يك در ويراستاري هر باشد ، عرصهها اين همه
.دهد
گستردگي اين كردن مطرح با من كيست ويراستار و چيست ويرايش كه شما سوال جواب در واقع در
اين بايد كلي بهطور.دهم نشان را كاري طيف اين ته و سر توانستم حدودي تا ميكنم فكر
.گرفت نظر در ويرايش كار براي را گسترده طيف
دارد؟ وجود ويرايش به نگاهي چنين يك ايران در داديد ، شما كه توضيحاتي اين با*
دارد كه ميبينيم ناشران از بعضي در را آثارش ولي نيست ويرايش به نگاهي چنين الان خير ،
با ميخواهند كه شدند پيدا انقلاب از بعد خصوص به ناشران ، از بعضي.ميشود پيدا
زنده خيلي روزها ، اين ويرايش بحث خوشبختانه.نشده همهگير ولي.كنند كار غربي معيارهاي
اصولا كه ميكنيم حركت سمت آن به داريم و ميكند مطرح را آن از گوشهاي يك كسي هراست
.دربياييم آشفتگي اين از ميخواهيم و چيست نقششان ويراستارها
.هنر تا است فن يك ويراستاري شما نظر از پس *
ويراستار كه هست كار جاي يك دادم ، توضيح برايتان من كه ديدي آن با نخير ، كه كنم عرض
اسم نميشود ديگر شود ، انتخاب ميخواهد كتاب كه جايي آن يعني.باشد عالم يا هنرمند بايد
اين.نگيريم يا بگيريم بگويد ميتواند خوب نويسنده يك فقط را رمان يك.گذاشت فن را آن
قرار هنر و علم در طيف اين سر يك.است بالاتر فرمول يكسري دانستن و فن حوزه از ديگر
نشر مركز در كه ويرايشي كلاسهاي در ما الان.ميكند حركت فن سوي به آن ديگر سر و دارد
كه ويراستاري هنوز.ميكنيم تدريس را يادگرفتني چيزهاي داريم ، دانشگاهي جهاد و دانشگاهي
فن آن اول جنبه يعنيكرد تربيت كلاس در نميتوان باشد ، هنرمند يا دانشمند معناي به
هنري ديد و علم فن ، يعني اينها همه كه است گستردهاي حوزه ويرايش.است هنر و علم نيست ،
.ميشود شامل را
و شده مطرح ايران در زماني چه از اينكه و بگوييد ايران در ويرايش تاريخچه درباره *
در.نكردند مشخص را نقششان ابتدا از چرا بودند ، كشور در ويرايش امر بنيانگذار كه كساني
كه بگويد اثر مولف به كتاب ويرايش از بعد كه دارد حق آنقدر ويراستار ايران از خارج
ويراستار ايران در نميكنم فكر اما شود حذف بايد و است زايد كتاب از صفحه اين 40 مثلا
.است آن مولف براي حق اين كمال و تمام و باشد داشته ويرايش امر در تصرف و دخل حق اينقدر
موسسه در دهه 40 در ويرايش كه گفت ميتوان مدرنش معناي به ويرايش تاريخچه به راجع
بود ، آمريكايي منشاش اينكه دليل به فرانكلين موسسه واقع در.گرفت شكل فرانكلين انتشارات
دليل به بودند ، شده جمع آنجا كه هم افرادي و ميكرد نگاه نشر پديده به غربي ديد با
كه شد سبب امر اين و بودند قلم اهل كه بودند آدمهايي زمان ، آن سياسي _ اجتماعي اوضاع
.شود رايج ايران در نشر غربي هنجارهاي
همكاري فرانكلين با ابنسينا اميركبير ، مثل ناشران از عده يك نيز موقع همان در
مشترك سرمايه با آمدند داده ، تشكيل ويرايش براي هستهاي فرانكلين ديدند وقتي و ميكردند
از هم و ميكرد كمك آنها به مالي نظر از هم فرانكلين يعني كردند ، چاپ كتاب فرانكلين با
مثلا ناشر مينوشتند آنها شناسنامه صفحه روي و ميداد سرويس آنها به تخصصي نظر
آنها ويرايش تخصص از كه بود اين همكاري از منظور.فرانكلين موسسه همكاري با ابنسينا
آن چرا ميگوييد اينكه ولي.كند پيدا بهتري شكل كتابهايشان تا ميكردند استفاده
اين كردند ، حركت مختلف جهتهاي در و نكردند مطرح كامل صورت به را ويرايش بنيانگذاران ،
.است قرضي پديده هر ذات در ديگر
ايران در تحولش خودبهخود گرفتيم ، غربيها از را كتاب كردن رفته شسته و ويرايش چون ما
همين خاطر به ميبينيد الان كه نتيجهاي اين و بود همراه هم سوءتفاهمها مقدار يك با
شرايط برحسب ميروند ، ديگري جاي به وقتي كه ديدهايم سبكها تاريخ در ما.است مسئله
كه است اين خاطر به چندگانگي اين.ميكنند طي را ديگري مسيرهاي اجتماعيشان و فرهنگي
.است گرفته شكل ديگري جاي در پديده اين
.دانستند مناسب و ضروري آن چاپ و كتاب امر در را الگويي چنين اينكه.است همين بحث بله ، *
كار يك فقط نبوده دغدغهشان اصلا شايد يا و نكردند ايجاد تحول آن در چرا اينكه اما
را آن درست شكل آن به هم شايد و دادند ادامه را همان و گرفتند غرب از كه است تقليدي
ميداده؟ انجام را كار اين بايد كسي چه واقعا ;نكردند پياده
ميكنم ، احساس من اتفاقاچيست منظورتان نميدانم نبوده ، دغدغهشان ميگوييد اينكه
اهميت ويراستار به و ميزند حرف ويرايش از جامعه و ميكنند ويرايش از صحبت ناشران همه
ما كه است آن پديده اين نشدن روشن اصلي دليل يك شايد منتها ، بوده ، دغدغهشان پس.ميدهد
كه نداشتيم آن براي بولتني يا ويراستاران انجمن آمده ، ايران به ويرايش كه سال اين 40 در
اصولا ، نگارش ، و ترجمه فرهنگ ، و قلم اهل اينكه يكي.دارد متفاوتي دلايل امر اين هم باز
و بولتن نهاد ، يك اگر ماهستند تكثر اهل معروف قول به و نيستند يگانه هم با خيلي
درست شمابكند چه بايد ويرايش كه بود روشنتر خيلي الان داشتيم ، ويرايش براي انجمني
.نيفتاده اتفاق اين چرا كه ميگوييد
است؟ نكرده اقدام انجمن يك تشكيل براي نهادي يا كس هيچ تاكنون يعني *
براي ايشان و بودند ما راس در امامي كريم آقاي و بوديم گروه يك ما پيش سال چند چرا ،
و آمد پيش مجوز و ثبت و اداري مشكلات رشته يك ولي كردند تلاش ويراستاران انجمن تشكيل
كه هستند تلاش حال در بچهها كه ميبينم دانشگاهي نشر مركز در اخيرا من.شد رها قضيه
هم هنوز من ولي.گرفت صورت صحبتهايي نشستي طي هم پيش هفته.باشيم داشته انجمني
_ اين 50 در نهادي يك ما اگر شما ، سوال پاسخ در بنابراين.نميبينم روشن را چشماندازش
كنار مقداري يك سوءتفاهمها ، و برداشتي تشتت اين از ويرايش داشتيم ، امر اين براي سال 40
.ميشد روشن آن وضعيت و ميماند
هم ويراستاري كار و نيست پررنگي نقش ما ، كشور در ويراستار نقش كه است همين خاطر به *
دست به دست عوامل سري يك يعني.است فيلم تدوينگر ويژه به فيلم صحنه پشت عوامل كار مانند
را فيلم فقط _ اندك تعدادي جز هم همه و ميكنند نمايش آماده را فيلم يك و ميدهند هم
چيزهايي چه شما نظر به اينها ، از جداي حالا.ندارند فيلم پشت جريانات به كار و ميبينند
بداند؟ خوب ويراستار يك تا است لازم
دوستان از يكي حتي.ميگوييد درست كاملا است ، صحنه پشت ويراستار ميگوييد اينكه
بازي فردين كه فيلمهايي انقلاب از قبل.ميگفت مورد اين در جالبي چيز من ، ويراستار
لبخواني فردين فقط و ميخواند را آواز ايرج واقع در.ميخواند آواز آن در ميكرد ،
را ويراستارها من دوست.ميخواند خوب چقدر فردين ميگفتند عموما مردم اما.ميكرد
را دهانشان فقط نويسندهها و ميخوانند ويراستارها وقتها خيلي كه ميكرد تشبيه اينطور
ويرايش كار ذات در بودن صحنه پشت اين.ميخواند خوب چه ميگويند هم مردم و ميدهند تكان
البته.نميشناسند را ويراستار ولي ميشناسند خوب را مترجم يا نويسنده مردم يعني.است
از ويراستار ولي دارد زيادي سابقه ما تاريخ در نويسنده خوب كنيم ، حساب هم سابقه لحاظ از
به منتهي.نميشناسند خيلي را ويراستار طبيعتا شده ، زنجيره اين وارد جديدتري زمان يك
كرد پيدا اهميت نشر آنكه براي گرفت ، شدت انفجاري شكل به ويرايش بحث انقلاب ، از بعد خصوص
اين بايد جوري چه گفتندنداشتند نوشتن بضاعت كه شدند ميدان وارد قلم اهل زيادي تعداد و
كردند فكر شد ، شروع جا همين از هم سوءتفاهمها اتفاقا و شد مطرح ويرايش بحث كه شود حل
عظيمي خيل وقت آنميشود درست اثر آن كند ، نگاه اثري به اگر كه است معجزهگري ويراستار
را آن كه ويراستار اميد به ميدانستند ، نويسنده را خود خودشان ، زعم به كه نويسندگان ، از
حال هر به شود توليد زيادي آثار اگر ببينيدكردند توليد اثر بودند ، نشناخته و نديده
باز اينجا بنابراين.نيست ماشين است ، آدم يك هم ويراستار.بگذرد ويراستار فيلتر از بايد
شود نوشته زيادي نوشتههاي كه نيست اينطور اصلافهميدند دير البتهخوردند بنبست به
بدون كتاب زيادي تعداد.فراوان نويسندهها اندك ، ويراستارها.شود درست ويرايش با و
به واقعا هم همان و _ نشد ويراستاري اما ويرايش ، نام به ديگر تعدادي و ماند ويراستار
بيايد كتاب روي اسمشان كه بودند نام دنبال به كه بودند هم ويراستاراني و _ زد لطمه كتاب
اين براي.كرد كمك بلبشو به اينها همه نهايت در ندادند انجام را آن ويرايش كار اما
ويراستار شد ، نوشته نوشتهها.نبود كافي انساني نيروي انقلاب از بعد انتشارات انفجار
شرايط تمام اينكهبزنند شناسنامه توي را ويراستار يك اسم ميخواستند هم ناشران و نبود
.شد آماده پايين سطح كارهاي و مبتذلنگري نوع يك براي
بداند؟ بايد را چيزهايي چه خوب ويراستار يك نفرموديد *
اولين.كنم ويرايش ميتوانم را كتابي هر من نكند ادعا كه است كسي اولا خوب ، ويراستار
دانش بايد خودش رشته در داد ، تشخيص كه را حوزهاش.است خودش حوزه بداند بايد كه چيزي
عمل در و بگيرد ياد را آنها بايد كه است فن زيادي مقدار آن از بعد و باشد داشته كافي
چه كتاب بداند بايد كه حسي نوع يك بعد و باشد داشته رشتهاي دانش بايد اول.كند پياده
ذهن يك ذهنشان يعني.نيست حس اين ويراستاران همه در اما.باشد داشته وضعيتي و شكل
متن در دروني انسجام و دروني منطق اگر كه ميشود تربيت جوري ويراستار.نيست تناقضبين
كه باشد داشته را ويرايش فن و دانش بايد ويراستار نهايت در.بدهد نشان واكنش زود نباشد ،
در.است گسترده آن شرح كه است جزئياتي داراي اينها از هركدام و است كلي نگاه در اين
.باشد داشته حساسيت رسمالخط ، نظر از بداند ، را كتاب كالبدشناسي بايد ويراستار فن ، حوزه
ما كشور در كه مرجعنگاري ، لحاظ از.باشد حساس آن به نسبت و آشنا نشانهگذاري با
همچنين و دهند انجام را كار اين بايد ويراستارها ضعيفند ، لحاظ اين از نويسندهها
كار به مكانيكي خيلي هم را معيار نثر البته.باشد آشنا نيز معيار نثر با بايد ويراستار
موضوع هر براي ويراستار و داريم...و گزارش علمي ، كتب رمان ، براي معيار نثر مانگيرد
ساعت هشت هفت ، و خواندن كتاب حوصله ديگر مسئله.ببرد كار به را آن معيار نثر بايد
.بداند بايد ويراستار كه است چيزهايي اهم اينها.باشد داشته هم را كار براي نشستن
گلستان سياسي وصيتنامه
جني دره گنج اسرار انتشار خبر بهانه به
نوشآذر حسين
درواقع رمان اين.شود منتشر ايران در گلستان ابراهيم نوشته "جني دره اسرارگنج" بناست
اجتماعي اوضاع بر است نويسنده تسلط نمايانگر و است گلستان ابراهيم سياسي وصيتنامه
انقلاب ، وقوع از پيش سالها رمان ، اين در گلستان ابراهيمبهمن 57 انقلاب از پيش ايران ،
فرهنگ كه ميكند پيشبيني و دارد باد در ريشه !آريامهري بزرگ تمدن توهم كه ميدهد نشان
برداشته ميان از روستاييان دست به !بزرگ تمدن ماجراي كل و ايران در شهرنشيني نوپاي
نمونههاي اندك از بلكه است ، مهم اثر يك تنها نه رمان ، اين نظر اين از.شد خواهد
و زبان زاويه از را "جني دره گنج اسرار" من نظر به.است ايران معاصر ادبيات در پيشگويي
.كرد بررسي ميتوان سينمايي ادبيات و داستاني ادبيات پيوند لحاظ از و نگارش شيوه نظر از
مناجاتنامههاي در كه Repetition تكرار يا تكرير صناعت استادانه بهكارگيري با گلستان
ادبيات تمثيلي سويه بر اتكا با و داريم سراغ همينگوي آثار در و كلاسيك شعر در و عرفاني
در هم كه نگارشي شيوه.يابد دست متقدمان از مستقل نگارش شيوه يك به ميشود موفق عرفاني
"جني دره گنج اسرار" دردارد ريشه زمين مشرق عرفاني ادبيات در هم و زمين مغرب ادبيات
تمثيلي داستان يك پوشش در رمان اين در نويسنده.دارد تسلط زبان بر اثر تمثيلي سويه
جز به پس آن از و ميكند اميد قطع ايران از كل به.مينويسد را خود سياسي وصيتنامه
دليل اين به هم را "خروس" رمان.نميسپرد چاپ به اثري ش"گفتهها" و "خروس" بلند داستان
منتشر آنتالوژي يك در ايران در غلط نثر با و معجول شكل به او اجازه بدون كه سپرد چاپ به
موافق "جني دره گنج اسرار" انتشار با گلستان ميرسد نظر به بعيد مفهوم اين دربود شده
.ببرد قلم به دست نو از نويسنده و بشود هياهو كتاب اين انتشار از پس است ممكن و باشد
غريبه امر از آگاهي
آزرم محمد
ستون اين در نظر وطرح وپاسخ پرسش حد در شعر فعال مخاطبان با گفتوگو امكان كه اكنون
بحث ، در خوانندگان مشاركت خاطر به و شده فراهم خواندني ، مكان من ، تعبير به يا روزنامه
پرسش دهيم ، خرج به ميشود طرح وآنچه شده گفته آنچه بر بيشتري دقت تا آمده پيش فرصتي
قبلي ، يادداشت بحث ادامه ميتواند موضوعي لحاظ از كه ميخوانيم را ديگري مخاطب از ديگري
نظر آيا.نيست شعر آن مخاطب نشد متوجه را شعري كسي اگر ميگوييد:شده پرسيده.شود تلقي
بگوييد ، است اين شما نظر اگر ميسرايد؟ خاصي مخاطبان براي را شعر شاعر كه است اين شما
باشد ، مخاطبش خود كه نمايد انتخاب را شعري چگونه گوناگون ، اشعار انتشار موج بين از مخاطب
بگردد؟ خود خاص مخاطبان دنبال به بايد چگونه شاعر و
نميدهد؟ قرار تاثير تحت را شعر فراگيري و نيست ، اشعار كردن محدود باعث نظر اين آيا
كه ميگيريم نظر در را فرضي خوانندهاي ابتدا پرسش ، اين مختلف بخشهاي به پاسخ براي
كه همانگونه.نميشود موفق اما كند برقرار "ارتباط" آن با شعر يك خواندن هنگام ميكوشد
تلاش كه موردي چنين در پس است ، دوجانبه امري ارتباط شدهايم ، يادآور بارها تاكنون
نميشود ، منجر او دلخواه نتيجه به ويا ميماند نتيجه بي شعر متن خواندن براي خواننده
قبلي آگاهي بر تكيه با ما فرضي خواننده است ممكن.كرد تصور ميتوان را مختلفي حالتهاي
غريبه يا متفاوت كاملا امري با مقابل در و باشد رفته آدم سراغ به شعر از مشخص تعريف ويك
وضعيت يك به رسيدن و كشف براي زمينهاي را قبلي آگاهي اگر صورت اين درباشد شده مواجه
بورزد ، اصرار خود ذهني و قبلي تعريف بر و ندهد قرار شعر اين با متناسب دانستگي از جديد
از كه انتظاري و شود نايل دريافت اين لذت و شعر "آني شكل" ودريافت درك به است بعيد
زباني امكانات و نشده خوانده هنوز شعر حالت اين در.گردد برآورده داشته شعر خواندن
شكل متوجه خواننده است ممكن ديگر حالت در.است نگرديده آشكار خواننده براي آن در موجود
به.نباشد متعارف ومعنايي منطقي ارتباطهاي گر نمايان شكل اين اما باشد ، شده هم شعر متن
دلايل به وهمنشيني نشدهاند همنشين معنايي دلالتهاي اساس بر شعر زباني اجزاي ديگر بيان
به زبان كه وامكاناتي دلايل اين كشف با خواننده صورت اين دراست افتاده اتفاق ديگري
اين خود اما كرده ، برقرار ارتباط خود ، ودانستگي آگاهي جديد وضعيت به بسته آورده ، دست
ارتباط ، عدم به را غريبگي همين است وممكن ميرود شمار به غريبه امري او براي هنوز ارتباط
واكنشهايي متفاوت شعرهاي مقابل در كه خوانندههايي موارد از بسياري در.كند تعبير
را متفاوت شعر خود بوسيله شعر از جديد تعريف وارايه ميدهند نشان انكار و حذف بر مبتني
كه دريافتهاند خوبي به و كردهاند درك گرفتهاند ، قرار وضعيتي چنين در نميپذيرد ،
از كه وانتظارهايي شده گرفته ناديده متفاوت شعر اين با شعر ، از آنها وذهني قبلي تعريف
.نميشود برآورده ديگر و كرده تغيير كاملا كردهاند ، عادت آن به نوعي وبه داشتهاند شعر
منتظرش ما ، فرضي خواننده كه دارد خوانندگانش از ديگري انتظارهاي ياغريبه ، متفاوت شعر يك
امر يك منتظر كه است اين شعر خواننده از انتظار حداقل متفاوت ، شعرهاي گفتمان در.نبوده
شعر هر هستي كه غريبه و متفاوت امر.نباشد مشخص و آشنا يا قبل از شده تعريف قطعي ،
در هميشه.است نامشخص همواره.باشد شده تعريف پيش از نميتواند ميسازد ، را متفاوتي
يك با كه ندارد رمزي.است تغيير حال در مداوم طور به خاطر همين وبه ميگيرد شكل لحظه
خواندن ، بار هر در هم آن رمز عبارتي به.آيد نظر به وقطعي مشخص هميشه ، براي رمزگشايي بار
.نيست شعر اين مخاطب نباشد ، آگاه شعري چنين هستي از كه خوانندهاي.است تغيير حال در
كه بحثهايي هم صورت اين در زيرا.باشد نميتواند كه معنانيست اين به سخن اين اما
و ساكن آگاهي با را شعر خوانندگان هم و است بيهوده كاملا ميشود آن وضعيت و شعر درباره
.نميشود نوشته خاصي مخاطب براي شعر كه بوديم شده يادآور اين از پيش.كردهايم فرض ثابت
وقتي.است آن خصايص از آگاهي تنوع و بودن متكثر كه است احتمالي و فرضي مخاطب داراي بلكه
با واين ميشود اشاره آگاهي تنوع و تكثر همين به است شعر از بخشي مخاطب ميشود گفته
آگاهي اين خود شد ، اشاره كه گونه همان.دارد فرق متفاوت ، شعرهاي هستي از نبودن آگاه
حضور دليل به كه متفاوت شعرهاي گفتمان در ويژه بهاست مداوم تغيير و دگرگوني بر مبتني
شده تعريف پيش از و ثابت آگاهي با اگر متفاوت ، امر همان يعني متغير و نامشخص خصيصهاي
كرديم ، فرض آنچه مشابه وضعيتي به و ندادهايم انجام را عمل اين حقيقت در بخوانيم ، را شعر
قبلي ، آگاهيهاي و دانستهها از بايد همواره شعر مخاطب جايگاه در پس.شد خواهيم دچار
.سازيم فراهم آن خواندن بار هر در و شعر هر براي تازه آگاهي يك به رسيدن براي زمينهاي
چيزي شعر ، نوشتن هنگام خود آگاهي از فراتر مخاطبي براي نميتواند شاعر كه نبريم ياد از
فراتر شاعر دانستههاي و آگاهيها از بارها كه است امكاناتي داراي زبان اما بنويسد ،
زواياي از او متغير آگاهيهاي با.بگيرد شكل شاعر براي نوشتن هنگام شعربايد.ميرود
.زبان پنهان
|