جوانان جنگ
ايران در تركها
هميشگي مظنونين
10_ پورزند و طبري قضيه
جوانان جنگ
ميآيند ميدان به جوان اصلاحطلبان و جوان محافظهكاران
داراي خويش محافظهكارانه و طلبانه اصلاح صورت دو هر در جوانان جنبش ميرسد نظر به
است خود اسلاف به نسبت خواهانه استقلال گرايشهاي
مشهوردكتر ضارب عبدخدايي محمدمهدي "برادري منشور" مسئول مدير صاحبامتيازو
است ملي نهضت در حسينفاطمي سيد
اسلام ، فدائيان جنبش اول نسل به حزبالله به موسوم گروههاي بدنه از بخشي پيوستن با
.گرفت شكل اسلامگرا نيروهاي جبهه در تازهاي ائتلاف
ارگان "برادري منشور" نشريه يكم و پنجاه سال از اول پيششماره انتشار با كه ائتلاف اين
از برآمده جنبشي جديد و قديم نسل دو پيوند درواقع كرده ، حضور اعلام اسلام فداييان گروه
در و آميخته بههم را انقلابي راديكاليسم و مذهبي سنتگرايي كه است اجتماعي نيروهاي
"برادري منشور" مسئول مدير و صاحبامتياز.است نشسته اسلامي راست و چپ دوجناح تماس نقطه
اخير ماههاي طي كه است ملي نهضت در فاطمي حسين سيد دكتر مشهور ضارب عبدخدايي محمدمهدي
اسلامي انقلاب تاريخنگاري منابع از يكي عنوان به اسلامي جمهوري تلويزيون سوي از بارها
سال از پس صفوي نواب به اسلامگرا نيروهاي توجه اوجگيري با و گرفته قرار توجه مورد
جوانترين گرچه عبدخدايي.ميشود شناخته او شهادت گراميداشت مراسم سخنران عنوان به 1376
بيست و مصدق محمد دولت وزيرخارجه ترور به اقدام از پس اما بود اول اسلام فداييان عضو
از پس زندان سال به 8 محكوميت درواقعگرفت كناره سياسي فعاليت از آرامي به بازداشت ماه
.پرداخت اقتصادي فعاليت به تنها پس آن از و بود او سياسي كنش آخرين صفوي نواب شهادت
محدود توزيع و تيراژ دليل به نيز برادري منشور انتشار قالب در عبدخدايي مطبوعاتي فعاليت
ديگر يكبار قبل دوهفته اينكه تا نشد قلمداد سياسي اقدام يك بهمثابه چندان نشريه اين
.شد متولد "گرفت دست به مبارزه بيرق اسلام فداييان جديد نسل" اينكه اعلام با نشريه اين
فعاليت به را ساله پيرمرد 65 اين چيزي چه كه است اين دارد وجود اينك كه پرسشي درواقع
است؟ واداشته مجدد
سياسي بلوف يك را برادري منشور جديد دوره از اول شماره شعار تحليلگران برخي است ممكن
ردپاي كه است اين گرفت ناديده را آن نميتوان كه نكتهاي اما كنند قلمداد تبليغاتي يا
چشم به نشريه اين در حزبالله به موسوم گروههاي برخي توسط اسلام فداييان جنبش احياي
خود هوادار جوانان بسيج براي اسلامي اصلاحطلب گروههاي تلاش با همزمان درواقع.ميخورد
آن از كه هستند آيندهاي تعبيه پي در نيز محافظهكاران مينامند ، "سوم نسل" را آنان كه
نمونه عنوان به اگر ترتيب بدين.درميآيد "اسلام فداييان جديد نسل" چون شعارهايي
منشور است ، مسلمان روشنفكران سوم نسل ارگان (مشاركت حزب به نزديك) چلچراغ هفتهنامه
نام به روزنامهاي كه همچنان.باشد اسلام فداييان جديد نسل ارگان ميتواند نيز برادري
احتمالا آن سردبير كه است شده منتشر پيش هفته از سوم نسل شعار با "ايران گلستان"
.است ايران روزنامههاي سردبير جوانترين
فهرست در برادري منشور جديد دوره از شماره اولين سرمقاله نويسنده آنكه توجه جالب نكته
شريعتي علي به ميكند معرفي اسلام فداييان جديد نسل الگوهاي عنوان به كه نامهايي
اسلام فداييان جديد نسل كه طيفي سر دو در واقع در.است كرده استناد نيز مسلمان روشنفكر
سو ديگر در و صفوي نواب سو يك از است ايستاده متفاوت چهره دو ميگيرند الهام آنان از
را فداييان ايدئولوژي از بخشي شريعتي ضدسرمايهداري صورت جوانان اين نظر از.شريعتي علي
آن برادري منشور سرمقاله نويسنده كه را آن ديگر بخش نواب ليبراليستي ضد سيماي و ميسازد
تيزدندانهاي اي و دزد سنگرنشينان اي بگوييم آمدهايم":است كرده بيان اينگونه را
دست به را نواب مبارزه علم اسلام فداييان جديد نسل اينك پليد روبهصفتان و جنايتكار
خود قائد و زعيم به بيعت دست كبير خميني خلف فرزندان اين بسيجيان ديگر با همراه و گرفته
جهان در بيداد و ستم و ظلم هرچه ريشه كندن آماده دوران يگانه آن ولايت سايه زير داده
"شده است
موسس و رهبر صفوي نواب آموزههاي بازخواني به اسلام فداييان ارگان نخست شماره از بخشي
هر در برادري منشور او قلم به متني مجدد چاپ از گذشته.است يافته اختصاص جمعيت اين
"اسلامي كشور يك اداره منظور به اسلام فداييان انقلابي برنامه" جزوه از فرازهايي شماره
بخش در.است گرفته نام "اسلام فداييان منظر از اصلاحات" بار اين كه كرد خواهد چاپ را
:است آمده آن در و شده انتقاد مجازات قانون و اسلام احكام نشدن اجرا از بازخواني اولاين
ديگر از "كند استراحت زندان شهوتخانه و آسايشگاه در كه اين نه ميشود بريده دزد دست"
خانه تهران ، آزادي هتل در زنان عرياني ترويج تلويزيون ، مضرات چون برادري منشور خبرهاي
خود اسلاف همچون نيز اسلام فداييان جديد نسل كه ميآيد بر نيز..و جوانان كاخ و عفاف
انقلابي و راديكاليزه شيعي عقايد با آميزش در كه دارند شريعتگرايي نوع از دغدغههايي
پيرو را خود اسلامي انقلاب رهبران از سخناني چاپ با برادري منشور كه جا آنميشوند
همچون ميتوان رو اين از ميكند معرفي "خون قطره آخرين تا فقرا حقوق از دفاع" شعار
تركيبي راست و چپ آموزههاي از كه دانست انقلابي محافظهكار جنبش يك را آنان گذشته
.ميسازد ايدئولوژيك
نشان جوان نسل براي اصلاحطلبان فعاليتهاي كنار در برادري منشور تازه دوره انتشار
.هستند خود اجتماعي نفوذ دامنه گسترش پي در جناح دو هر ميدهد
روي خويش سوم نسل از بيرون به خود دادن نشان نوگراتر چه هر با اصلاحطلبان كه حالي در
را آنان خويش بدنه در سنتگرايي روحيه تقويت با ميكوشند نيز محافظهكاران آوردهاند ،
دير نيز آنان كه است اين مسئله امادهند قرار اصلاحطلب جوانان با متعارضي موقعيت در
نسل از پيروي به پيشتازي نقش ايفاي جاي به اصلاحطلبان همچون يا شد خواهند مجبور زود يا
همزمان ترتيب بدين.كنند مهار را خويش بدنه استقلالخواهانه تمايلات يا آورند روي جديد
نوگرايانه گرايشهاي داراي كه جنبشي:است تكوين شرف در ايران جوانان در اجتماعي جنبش دو
معنوي پدران گرو در دل جريان دو هر آيا اما.ميكند حمايت بنيادگرايي از كه جنبشي و است
استقلال گرايشهاي داراي خويش صورت دو هر در جوانان جنبش ميرسد نظر به دارند؟ خويش
خياباني جنبشهاي قالب در اصلاحطلب جوانان كه حالي در.است خود اسلاف به نسبت خواهانه
نشان اصلاحطلبانه نيز و محافظهكارانه نظم گونه هر عليه را خود آنارشيستي تمايلات
ميكشد ، خود پي در را دوم و اول نسل كه است سوم نسل اين اينك كه گونهاي به دادهاند
را مبارزه بيرق كه است جديد نسل اين كه كردهاند اعلام آغاز از نيز كار محافظه جوانان
.ميكنند تقبيح محافظهكاري و اهمال جهت به را قديم نسل و است گرفته دست به
سوي دو در جوان جنبش دو جنگ نه اما است شده آغاز اكنون هم از جوانان جنگ ترتيب بدين
جديد نسل كه هنگامي:اردوگاه دو اين از يك هر درون در كه اصلاحطلبي و محافظهكاري جبهه
خويش قديم نسل دست از را مبارزه بيرق كرد خواهند تلاش محافظهكاران و اصلاحطلبان
.كنند دريافت
ايران در تركها
صحيفه سعيد
در نقشي خود كه يافتند لفظي جنگي ميانه در را خود ناگهان ايراني ديپلماتهاي گذشته هفته
و تند سخنان و كرده متهم را ايران عراق ، رئيسجمهور صدامحسين معاون.نداشتند آن آغاز
كه بحراني كشاكش در كه جهت آن از غيرمنتظره.بود كرده بيان ايران عليه غيرمنتظرهاي
روز چند.نداشت وجود عراق مقامات از لحني چنين انتظار طبيعي بهطور است ، عراق گريبانگير
شركت يك از ايران كه بودند شده مدعي اسرائيلي مقامات رمضان ، ياسين طه سخنان از پيش
در آنچه نظير تبليغي جريان يك كردند سعي آنها كرده ، خريداري تسليحاتي اسرائيلي خصوصي
را موضوع اين ايران خارجه وزارت سخنگوي.كنند بازتوليد شد ، ايجاد A كارين كشتي جريان
.كرد تكذيب اكيدا
و خشم موجبات ميتواند حد چه تا صهيونيستها به كمك اتهام كه نيست توضيح به نيازي
ايران ، در سال 57 انقلاب از پس آنها.كند فراهم را ايراني ديپلماتهاي برآشفتگي
مشي يك كه مشكلاتي با زودي به و كردند ايجاد را جهان ديپلماسي دستگاه ضداسرائيليترين
طول در اما شدند ، آشنا كند ايجاد بينالملل مناسبات صحنه در ميتوانست ضداسرائيل
و فلسطين مسئله قبال در را مواضع اصوليترين ايراني ديپلماتهاي شده سپري سالهاي
با مبارزه مقدم خط در كه عربي كشورهاي از بسياري حتي كه گونهاي به كردند اتخاذ اسرائيل
چندان پيشينه اين بانميديدند خود در را آنها با همراهي جسارت و توان بودند ، اسرائيل
:گفت او بدهد ، كوبنده و شديد را عراقي مقام پاسخ ايراني ديپلماتهاي سخنگوي كه نيست عجيب
".است كرده صهيونيستها به را خدمت بيشترين كسي چه ميداند كسي هر از بهتر رمضان آقاي"
به فراواني خدمت عملا كه داشت اشاره كويت و ايران عليه عراق جنگ دو به آصفي دكتر
كريمانه برخورد گفت ، هشداردهنده جملهاي در سخنگو بود ، كرده منطقه در صهيونيستها اهداف
عراقيها قدرناشناسي از آشكارا ايراني ديپلماتهاي.كند توهم دچار را عراق نبايد ايران
ديدهاند عراق ناحيه از را لطمات بيشترين كه كساني بهعنوان ايرانيها بودند خشمگين نيز
عليه آمريكا اخير تهديد در بلكه كردند اتخاد بيطرف موضع خليجفارس دوم جنگ در تنها نه
.كردهاند اعلام عراق به حمله با را خود مخالفت بارها و بارها نيز عراق
شايد باشد؟ داشته ميتواند مفهومي چه شرايط حساسترين در گستاخانه موضعگيري اين اما
برخي اما بگذارند ، بغداد ديكتاتور كارگزاران پيشبيني غيرقابل رفتار حساب به را آن برخي
كالين گذشته هفته در.ميدانند عراق و آمريكا مناقشه در تحولاتي وقوع از حاكي را آن نيز
قرار بغداد موافقت مورد وي درخواست.شد عراق به ملل سازمان بازرسان بازگشت خواستار پاول
برخي پيشتر كرد؟ تفسير جنگ از كشور دو شدن دور مفهوم به ميتوان را نكات اين آيا.گرفت
ترفند را آن و نكرده استقبال بازرسان بازگشت براي عراق پيشنهاد از آمريكايي مقامات
.ميگويد سخن بازرسان بازگشت از آمريكا خارجه وزير بار اين اما بودند خوانده عراقيها
البته و سازد خارج آمريكا توجهات كانون از را خود بتواند كه است عراق آرزوي نهايت اين
ديپلماتهاي سخنگوي كه روست همين از شايد.كند خود جايگزين را ديگري شود ميسر اگر
مناقشه به تبديل را عراق _ آمريكا مناقشه كه ميداند آن از ناتوانتر را عراق ايراني
كاملا و دوگانه معني ميتواند صدام عليه تهديدات حجم كردن فروكش.كند ايران _ آمريكا
عراق به حمله از آمريكا انصراف هم شايد.باشد داشته ايراني ديپلماتهاي براي متفاوتي
بيارتباط نيز تهران به تركيه خارجه امور وزير گذشته هفته سفرباشد آنها براي خوشي خبر
گفتوگوهاي از مهمي بخش عراق تحولات به مربوط مسائل شك بدون.نبود عراق مسئله به
دغدغه مهمترين بهعنوان كردها مسئلهاست داده تشكيل را ترك و ايراني ديپلماتهاي
پس عراق براي طرحها از يكي در.يافته تازهتري ابعاد كه است دهه يك حدود آنكارا مقامات
شديد واكنش با طرح اينبود شده پيشبيني عراق شمال در كردنشين دولتي تاسيس صدام از
بسيار خود مرزهاي جوار در را كرد رسمي و متمركز دولت يك وجود آنها.شد مواجه آنكارا
در كرد دولتي تشكيل با تركيه ، در موجود بالقوه بحران كانونهايميكنند ارزيابي خطرناك
در خوبي فرصت فعلي شرايط معتقدند كارشناسان برخي ديگر طرف از.شد خواهد فعالتر همسايگي
كركوك و اربيل نفت منابع بر تسلط ديرينهاشبراي روياي به تا داده قرار تركيه اختيار
مركزي حكومت اقتدار زوال از پس عملا كردنشين مناطق اين.بپوشد عمل جامه (عراق شمال در)
مطبوعات و مقامات گذشته هفتههاي در كه نيست بيجهت.يافتهاند خودگردان حالتي عراق ، در
به كردنشين شهرهاي بهعنوان را اربيل و كركوك كه كردند عنوان تصريحا و تلويحا تركيه
اين.بودهاند تركمننشين تاريخ طول در همواره شهرها اين معتقدند و نميشناسند رسميت
توسط "بامرني" نام به اربيل شهر حوالي در متروكه فرودگاهي اشغال كنار در اظهارات
اين كردند اعلام تركيه مقامات.كند تقويت را پيشگفته فرضيه ميتواند تركيه نظاميان
به اماميگيرد صورت عراق شمال در كرد دولت يك تشكيل از جلوگيري هدف با تنها اقدامات
روشني به.باشد آن مضار از بيش تركيه به عراق شمال انضمام و اشغال فوايد نميرسد نظر
تركيه كرد جمعيت آمار (بودن ممكن فرض با) تركيه به عراق كردستان شدن اضافه با كه پيداست
امنيت براي چالشي بهعنوان كردها به كه آنكارا مقامات براي اين و مييابد فراوان افزايش
روزنامه با مصاحبه در "گورل شكورسينا" وقتي شايد.بود نخواهد مطلوبي گزينه مينگرند ملي
عراق شمال منابع ميگويد يا ندوخته چشم همسايگان خاك به آنكارا كه ميكند تاكيد حياتنو
رفع را آنكارا ، توسعهطلبي از همسايگان نگرانيهاي ميكند تلاش است عراق مردم به متعلق
خواهان و ميكند تاكيد عراق در تركمن اقليت حقوق احقاق بر است چندي تركيه مقامات.كند
شايد ترتيب اين به.هستند...و اقتصادي اجتماعي ، سياسي ، حوزههاي همه در آنها براي سهمي
اقليت طرف از كشور اين آينده سياسي صحنه در حضور به محدود عراق در تركيه خواستههاي همه
ديپلماتهاي علاقه مورد مسائل ديگر از تركيه و ايران تجاري تراز موضوع اما.باشد تركمن
عدم از همواره ترك طرف تركيه ، به ايران گاز صدور آغاز از پس.است بوده ترك و ايراني
ايران به كالا صدور طريق از آن جبران خواهان و كرده انتقاد كشور ، دو تجاري تراز توازن
ويژه وضعيت از تجاري تراز محاسبات در انرژي بهاي معمولا كه است روشن اما.است شده
.است سياسي احزاب شديد تنازع صحنه كه است مدتي نيز تركيه سياسي عرصه.است برخوردار
حاكم حزب (درويش كمال و جم اسماعيل مانند) چپ دموكراتيك حزب اعضاي برخي خروج و استعفا
صورت در.نيست گريزي زودرس انتخابات از ميرسد نظر به.داده قرار شكنندهاي وضعيت در را
شد خواهد تحولاتي دچار منطقه در معادلات ميرسد نظر به اسلامگرا احزاب پيروزي تحقق
راي دموكراسي از پاسداري براي و شوند صحنه وارد تركيه نظاميان باز كه زماني تا دستكم
.بگيرند نديده را مردم احتمالي
هميشگي مظنونين
معظمي علي
سطح به تعمق موانع دليل به كه هستيم روبهرو مذهبياي گرايشهاي به زدن دامن و رشد با
ديگر طرف از و دادهاند رازورانه جنبههاي خود اعتقادات به آن جبران به شدهاندو رانده
تاريخي هويتيابي و تمايزيابي نقاط از دارند هم رازداني طلب و ميكنند حركت سطح در چون
ميكنند رازورانه تعبيرهاي
را خود فعاليتهاي حجتيه انجمن...شدند بازداشت قم در حجتيه انجمن اعضاي از گروهي" - 1
افكنانه تفرقه مضمونهاي با جزوههايي و كتابها...است داده افزايش سنينشين مناطق در
"...شدهاند ضبط
وزارت مسئولان و اطلاعات وزير سخنان از پس و اخير هفته يك در كه است خبرهايي اينها
.شنيدهايم مذاهب بين تفرقهافكنانه فعاليتهاي درباره كشور
قانون برابر ديگري متهم هر مانند بايد است شده بازداشت اتهامي چنين به كسي اگر البته
.شود رسيدگي اتهامش به و محاكمه صالح دادگاهي در و شود رفتار او با
جا نه يا شود ثابت دادگاهي چنين در بازداشتشدگان اتهام نهايتا كه اين از صرفنظر اما
روبهرو اجتماعي مسئلهاي با ما كه چرا كنيم نظر تفرقه ايجاد امكان زمينههاي به دارد
به هم معمولا كه نيست گروهي دفعي دستپخت و دارد تاريخي و فرهنگي زمينههاي كه هستيم
به بدانيم ، اجتماعي زمينههاي با مسئلهاي را مسئله اگر.ميشوند متهم مذهبي انحرافات
كردهاند حركتي احيانا مهيا زمينه اين بر كه كساني كردن دستگير و دانستن متهم صرف
.نميشود حل مشكلي
و اخير مذهبي گرايشهاي وضعيت از نميتوان مذهبي اختلافهاي بروز زمينه پيجويي در - 2
معنوي گرايشهاي رشد.بود غافل باشند داشته مذاهب بين نسبت در ميتوانند آنها كه نقشي
در كه گروههايي و هياتها مذهبي ، محافل گونهگوني و افزايش و رسمي چهارچوبهاي از خارج
معاصر ديني پارادايم در رايج مفاهيم غريب و رازورانه وجوه دنبال به مذهبان شيعه بين
.ميكند حكايت معنويت بحران از كه است نشانههايي همه هستند
رشد است ، آنها معنوي جنبه اديان ، وجوه اساسيترين اصولا كه نكته اين ملاحظه با
كه مفاهيمي با رازورانه گرايشهاي آميختن اما بنمايد عجيب نبايد رازورانه گرايشهاي
مذهب تاريخ در ريشه كه ستيزهجويانهاي مسايل با آنها التقاط و هستند سياسي اساسا
و پير كه دارند حضور مذهبي محفل دهها تهران شهر همين در امروزه.است نگرانكننده دارند
در چه آن.بردارند معنوي توشه تا مييابند حضور آنها در سرتشنگي از و اخلاص با جوان
اول درجه در شايد اينها كه است اين است تامل قابل محفلها اين تعليم و تبليغ محتواي
غالب سياسي مذهبي پارادايم در اساسي و رايج مضمونهاي بعضي به خود رسميت تضمين براي
آن اطراف در را مفهومهاشان و تصويرها آنها قراردادن اصل با و ميكنند تمسك فعلي
.ميپرورانند
در كه است پرسشهايي يافت ميتوان امر اين براي ايشان انگيزه در كه مهمتري چيز اما
.است مانده بيپاسخ دليل هر به اما گرفته قرار غالب پارادايم برابر در دهه دو از بيش طول
پرسشگر طالبان و جويندگان حتي و منتقدان به كمتر معاصر رسمي و غالب مذهبي پارادايم
همرايان از بسياري وازدگي سواي ميان اين در.است داده را پرسشهاشان پيگيري اجازه خود
به را پرسشگري خود معرفتي مشكلات حل براي كه هستيم مواجه وفاداران از گروهي با پيشين
همه براي خود در و مينمايد همساز كه ساختهاند عقايد از منظومهاي و نهادهاند كناري
فضاي در كه معنويت به نياز و اسلام تاريخ شيعي گرايشهاي معاصر ، سياسي مولفههاي
.است كرده باز جايي هم كنار در ميشود مخدوش هميشه از بيش معاصر ستيزجويانه
و اينسو از حتي كه را مشتاقان خيل تا بزنيد سر هياتها اين از يكي به را شبي است كافي
آنها سخنرانيهاي از بعضي نيست لازم هم زحمت قدر اين حتي ;ببينيد ميآيند كشور سوي آن
.كنيد گوش اينترنتي شبكههاي برروي Online ميتوانيد را
آن براي غالب پارادايم دوستداران خصوصا كه راهحلهايي و معنويت بحران كنار در _3
.داشت توجه نيز رسمي رسانههاي در مذهبي تبليغات كيفيت به بايد يافتهاند
دين معنوي ابعاد كردن محدود به لاجرم كه صوفيانه ضدگرايشهاي بر انقلاب اوايل تبليغات
تبليغ دليل به گرايشهايي چنين كه اين يكي ميشد دنبال رويكرد دو با عمدتا انجاميد
مذموم اجتماعي فعاليتهاي صحنه از شخص كردن دور مالا و باطن به توجه و انزوا و عزلت
ايشان.هستند مراجع شمار در هماكنون بعضي كه بود عالماني راي دوم رويكرد.شدند دانسته
.كرد پرهيز مولانابايد چون صوفياني تعاليم مضمون و عبارات از كه بودند معتقد
سبكترين ميان در حتي كه هستيم شاهد اخير سال چند در خصوصا و جنگ سالهاي از پس
عارف آن و بزرگ اين از و ميدهند صوفيانه پندهاي نيز تلويزيوني و راديويي برنامههاي
در كه مواجهايم ديگري تبليغات با ندانسته ، تبليغ سبك اين كنار در.ميكنند نقل
مضمون در تامل.ميآيند گوش و چشم به بيشتر (ع)معصومان شهادت و وفات مذهبي مناسبتهاي
همان تلويزيون كه ميدهند نشان شدند پخش تلويزيون از اخير عزاداري ايام در كه كليپهايي
در ندارد ، عرفاني منابع از استفاده در را معنا فهم و خود منابع وزن رعايت دغدغه كه قدر
مختلف مذاهب براي ميدهد نشان آنچه معناي و ضمني تعبيرهاي و نتيجه به نيز مذهبي تبليغات
.زد ميتوان كه است حرفي خوشبينانهترين اين البته و ندارد توجه
كه است اين رسانهاي تبليغ متفاوت نوع دو اين ديدن هم با و نهادن هم كنار از منظور
.است مذهبي "احساسات" برانگيختن رسمي رسانههاي تبليغات كاركرد كلا ببينيم
هشدار آن به هم - اميني آيتالله - قم جمعه نماز خطيب پيش چندي كه است چيزي همان اين
عقلي و كلامي نقدهاي براي فضا كردن تنگ كنار در را احساساتگرايي اين اگر.بود داده
را گفته پيش رشدگرايشهاي رسمياند ، رويههاي همه اينها كه باشيم داشته توجه و ببينيم
.يافت خواهيم موجه
به شيعي نخبگان اخير قرن چند تاريخي ميل كرد توجه آن به بايد كه ديگري نكته.4
ادامه هم امروز به تا كه انديشه در تاليفگرايي به ميل ايناست تاليفي انديشههاي
مفاهيم التقاط به اندكي حساسيت غيررسمي و رسمي نخبگان ميان در كه شده باعث است يافته
.باشد داشته وجود مختلف
كاربردهاي همريختگي به و بدفهمي دچار اخير سالهاي در خصوصا كه مفهومهايي جمله از
.است ولايت مفهوم است ، بوده خود مختلف
تمايزهاي نديدن خطر از غفلت و مفهومها تاليف به تاريخي گرايش اين به توجه با امروزه
مذهبياي گرايشهاي همان در خصوصا كه شاهديم زباني مشابهتهاي دام به افتادن و معرفتي
ساخته اعتقادي هستهاي مذهب و فرهنگ پيشينيه در مختلف مفاهيم از تركيبي كرديم ، اشاره كه
.آميختهاند هم به همه آن در كه ميشود
دليل به كه هستيم روبهرو مذهبياي گرايشهاي به زدن دامن و رشد با ترتيب اين به.5
رازورانه جنبههاي خود اعتقادات به آن جبران به و شدهاند رانده سطح به تعمق موانع
نقاط از دارند هم رازداني طلب و ميكنند حركت سطح در چون ديگر طرف از و دادهاند
كه را آنچه ترتيب اين به و ميكنند رازورانه تعبيرهاي تاريخي هويتيابي و تمايزيابي
ديده خود خاص جايگاه در مذهبي نزاعهاي از عبور و حقيقي معنويت يافتن طلب در ميتواند
.ميكنند اصل به تبديل گفتيم كه اعتقادياي هستههاي بر تمسك با شود ،
برادران وضعيت به نگاه آن و ميماند هم ديگري چيز بپذيريم اگر را اعتقادي زمينه اين.6
براي اقدام به رفت ، تفرقهافكنان و تفرقه از سخن كه بود جالب.است تسنن اهل خواهران و
نظر كه نپرسيد آنها از كسي اما شد اشاره تسنن اهل مذهبي احساسات برانگيختن و آزردن
چيست؟ خودتان
هنگام در وقتي راستي است؟ چگونه شما نظر از افكنانه تفرقه اقدامهاي اين كه نپرسيد كسي
است؟ چطور وضع اوقات بقيه در ميشود بيتوجهي آنها به حد اين تا ايشان به توجه
بدترين بخواهيم اگر كرد؟ محدود را مذهبي گروههاي فعاليت بايد آيا كرد؟ بايد چه - 7
را زخم كه بدانيم بايد باشيم چاره پي در اگر اما.است همين راه البته باشيم كرده را كار
به و بگذاريم احترام سنيان به اولا كه است اين زخم اين مرهم.گذاشت مرهم بايد ابتدا
آزاد مذهبيشان فعاليتهاي در دهيم اجازه.بدهيم را قانونيشان آزاديهاي و حقوق آنها
فضاي دهيم اجازه مذهب در رسمي دخالتهاي كاهش با هم جامعه كل در ديگر طرف از و باشند
دخمهها به پرسشها تا شود فراهم فضا اين بگذاريم.شود فراهم مختلف صاحبنظران گفتوگوي
حداقلي شاذ عقايد كه است نقد براي آزاد فضاي در تنها.نشود سرطاني زخمها و نخزد
بيشترين اعتقادها عجيبترين مظلوميت حس ايجاد با و آن و اين سركوب با والا ميشوند
بيپايان است دوري سركوب.يافت خواهند نايافتگان پاسخ و سرخوردگان ميان در را طرفداران
راه جامعه.نميپذيرد هميشه را بالا از حل راه جامعه.ميكند ميل شدت به مدام كه
شايد برسد آن به تدريج به و خود درون از خود ، و باشند همساز آن با كه ميخواهد حلهايي
نكند تامين را مذهبي عقايد آزادي مذهبي حكومت اگر ولي آيد ، نظر به تناقضآميزي حرف اين
رفت؟ كجا به بايد آن طلب براي
10_ پورزند و طبري قضيه
مجلس گرفتن جدي
صديقي نادر
و شوروي فروپاشي نه "علمي مبارزه" و "حرفهاي انقلابيگري" مدعيان پرسشواره ايام آن در
ببرد راه آن فروپاشي به ميتوانست آن تعميق و بسط كه رخنههايي و شكافها از جلوگيري
"نفوذ" مسلط گفتمان.بود "رخنه" و "نفوذ" سياست پيشبرد و غربي دموكراسيهاي فروپاشي بلكه
هشدار خودي صفوف در امپرياليستها نفوذ و رخنه درباره مدام سو يك از تا ميشد باعث
"انقلابي" رهنمودهاي "دشمن" صفوف در نفوذ و رسوخ اشكال درباره ديگر سوي از و شود داده
در "نفوذ" گفتمان خدمت در كه آنجا تا "انتخاباتگرايي" و "مجلسگرايي".گردد صادر
و ميگرفت جدي را آن كسي اگر اما نباشد "بورژوايي" و "ليبراليستي" ميتوانست بود ديگري
آن بشري عموم خصلت بر بداند ، "ديگران" و غربيها "ويژگي" را پديدهها اين آنكه جاي به
سويه درباره طبري.ميشد شدن رخنه جادهصافكن و استحالهيافتگي به متهم مينمود تاكيد
نظير موارد در درست شيوه تنها":ميگفت "انقلابي پراتيك" يك همچون "رخنه" گفتمان تهاجمي
بسط در جسورانه عناد و ضعيف نقاط از رخنهگري (است انقلابي نهضت خود با آن تشخيص كه)
و كوچك بسيار هست اگر يا ندارد ، وجود رخنه قابل نقاط ميرسد نظر به گاه.رخنههاست
و برد قلعه درون به راهي بتوان ناچيز رخنههاي اين از كه نميرسد نظر به و است ناچيز
40...است اشتباه اين.است بيهوده كاري اينجا از رخنهگري
درون در "قلعه" و "دژ" همچون فرقهوار و بسته جوامع به مربوط استعارههاي كاربست
نداشت ، مطلب آسانتر تفهيم و ذهن به تقريب براي تمثيلي و كمكي جنبه هرگز نفوذ گفتمان
ديگر عبارت به.دارد اساسيتر جايگاهي گروهها آن استراتژي متن در تعابيري چنين بالعكس ،
و "ديگر" به پيشگفته انديشه پيروان مانند "دژ" سياسي معماي و قلعهوار هستي فرافكني
.ميبرد راه سياسي مبارزه يك بطن در استعارههايي و تمثيلات چنين كاربست به "ديگر" جوامع
جوامع آنكه بر مقدم حزبي تئوريسينهاي و ايدئولوگها ديگر از تبعيت به طبري احسان
مطلوب آرمانشهر و "خودي" جوامع از دريافتش ببيند ، بسته قلعه و دژ يك همچون را "ديگر"
يك همچون سياسي و اجتماعي آزاديهاي تلقي.است كرده استوار تصويري چنين يك بر را خود
دژ يك تصوير بر را بسته جامعه يك تصوير خود ، مكاني و تصويري سويه در بيگانه نفوذ منفذ
.مينمايد منطبق بسته
و مادي كاملا مفهومي دوره آن سياسي كنشهاي جريان در "مرزبندي" لنين واژه كاربست
در نرمش" ميگفت طبري وقتيميساخت متبادر ذهن به "خودي حصارهاي" و "مرز" از فيزيكي
در ابهام و برود ميان از دشمن و دوست بين مرز كه شود منجر آن به نبايد قوا جلب
عمدتا بلكه نداشت نظر "ابهامزدايي" روشنگرانه مفهوم به ، 41"بشود ايجاد صفبنديها
هرگز گفتماني چنين دل در مرزبندي به معطوف كنشهاي.بود مدنظر فيزيكي و عملي مفهوم
عكس ، به كاملا نميپذيرفت ، ابهامات كردن روشن براي اصل يك بهعنوان را آزاد مباحثه
خصلت تمام با "مواضع كردن روشن" به ميگفتند گفتمان اين پيروان چنانچه اصلي مسئله
صف آن يا اين در استراتژيك و مكاني استقرار و "جايگيري" همچون "مواضع" فيزيكي
مباحثهگون بااشكال مغاير كلي به مفهومي "مواضع كردن روشن" به معطوف كنشهاي.بازميگشت
سخن ابهامزدايي "عمليات" از فرقهوار و گروهكي ادبيات دليل همين به و داشته "روشنگري"
هنگامي "مرزبندي" عمليات همين.آزاد مباحثه سقف زير قضيه طرفين ديالوگ از نه و ميگويند
خودي جامعه بسته "قلعه" و "دژها" از دفاع به و شده فارغ دگرستيزانه و تهاجمي جنبه از كه
.ميگيرد خود به "سد" يك روزنههاي پوشاندن همچون رخنهپوشانهاي خصلت ميشود ، معطوف
حصارهاي و مرزها متضمن طبري ايدئولوژيك سدسازي مهندسي كه بود دانايي نظام همين دل در
رخنه براي روزن يك" كه آنچه با ميناميد مسئول42 آزادي" كه آنچه بين محكمي و قاطع
و سدسازانه كوششهاي اين چارچوب در طبري.بود مينهاد ، داخلي43نامش و جهاني ضدانقلاب
فقط انقلاب جامعه در آزادي" ميگفت "آزادي مسئله" به دادن پوشش براي و رخنهپوشانه
44.كند رشد عيني شرايط با متناسب كه باشد اصيل روند يك ميتواند زماني
از ميناميد "سوسياليستي كشورهاي در نو طراز دموكراسي پرتوان رشد" كه را آنچه طبري
از متفاوت كاملا را بدان نيل راه و كرده تفكيك دقت به "سرمايهداري" و "غربي" دموكراسي
اصليترين" دارد وجود شوروي در كه آنچه ميگفت او.ميدانست "سيا جاسوسان" القائات
:ميرساند "جهان در مسئول آزاديهاي وسيعترين" به نهايتا را ما و است خلقي45 دموكراسي
و پيكادلي و شانزهليزه ، پيپكشيهاي منفيبافيهاي در البته صد و البته آن راه ولي"
و برژينسكي و كيسينجر رستو ، نوع از كاليفرنيا و ماساچوست دانشگاههاي جاسوس روشنفكران
ابرواتور ، نوول اكونوميست ، اكسپرس ، نيوزويك ، تايم ، مانند رنگيننامههايي هوچيبازي
انقلابي نيروهاي كه است خردمندانهاي و اصولي نبرد همان در آن راه.نيست غيره و اشپيگل
46.است سرگرم بدان شوروي اتحاد ويژه به و سوسياليستي كشورهاي آن پيشاپيش در و
:پينوشتها
.ص266 ;اجتماعي و فلسفي نوشتههاي ;طبري احسان _ 40
.ص290 ;اجتماعي و فلسفي نوشتههاي ;طبري احسان _ 41
.ص 316 نخست ، بخش ;اجتماعي و فلسفي نوشتههاي ;طبري احسان _ 42
.پيشين _ 43
.همانجا ;طبري احسان _ 44
.همانجا ;طبري احسان _ 45
.ص 317 همانجا ، ;طبري احسان _ 46
|