چهل دهه روشنفكر برجستهترين
جلال بهنام منشوري
جلال سياسي گزارش فرديد فلسفي گفتار
شفابخش افسانههاي
شكست طعم
چهل دهه روشنفكر برجستهترين
آلاحمد جلال درگذشت سال سومين و سي مناسبت به
روشنفكري چهره برجستهترين (13481302) آلاحمد جلال:پيروزان عليرضا _ هنر و ادب گروه
كه بود گونهاي به آلاحمد آثار و شخصيت.ميشود محسوب خورشيدي چهل دهه در ايران
مناسبت به.برانگيخت ايران روشنفكري و ادبي جامعه در را متضادي و متفاوت اظهارنظرهاي
.داستانهايش و آلاحمد نويسندگي دوران به داريم اجمالي نگاهي او درگذشت سال سومين سيو
.ميكنند سير را خود تكاملي دوره او داستانهاي آدمهاي آلاحمد ، داستاننويسي دوران طي
كه هستند خود اجتماعي وضع از ناراضي شخصيتهايي آلاحمد ، داستانهاي نخستين شخصيتهاي
.را مبارزه و اعتراض و فرياد راه تا برميگزينند را عزلت راه بيشتر مشكلات ، با برخورد در
_ 1327_ تار سه و _ 1324_ بازديد و ديد مجموعه دو داستانهاي در ويژه به آدمها اين
است هدايت صادق آثار و كلام شخصيت ، نفوذ زير بيشتر دوره اين در آلاحمد.ميشوند مشاهده
فرآيند يك طي و ادامه در اما.ميكند تصحيح را او داستانهاي نخستين كه است هدايت حتي و
دست از را خود عزلتنشيني و گوشهگيري روحيه آلاحمد داستانهاي پرسوناژهاي تكاملي ،
1337_ مدرسه مدير رمان راويميشوند مبارز و پرخاشگر عصبي ، ;آن عكس جهت در و ميدهند
كه شرايطي در مدرسه ، مدير.ندارد آلاحمد داستانهاي نخستين شخصيتهاي به شباهتي ديگر _
سابق دوست براي آن ارسال و خود استعفاي نوشتن با ندارد ، خود اعتراض بيان براي راهي هيچ
.كرد عنوان "مدني نافرماني" نوعي را كار اين ميتوان كه برميگزيند را سومي راه خودش ،
شكست باشد ، مدرسه جديد مدير كه راوي _ داستان اصلي شخصيت اينجا در كه كنيد دقت اما
همين به.گزيدن را عزلت كنج و هستيم او تنهايي شاهد تنهايي پايان در هم باز و ميخورد
."گوري بر سنگي" و "زمين نفرين" ،"والقلم نون" !قهرمانهاي شخصيتپردازي است گونه
ميرسد ، نظر به تامل قابل آلاحمد داستانهاي در شخصيتپردازي مورد در كه ديگري نكته
و مطلق نوعي به _ داستانها بيشتر در _ آلاحمد داستانهاي شخصيتهاي كه است اين
.خودند روزگار نخبه و نمونه گويي كه شدهاند ساخته گونهاي به آدمها اين.مطلقنگرند
در آلاحمد اعتقاد از ديگري وجه به آن ، بيشتر توضيح براي و پيشين مولفه ادامه در
.است آلاحمد داستانهاي در "مبارزه در شكست" مسئله كه ميپردازيم داستاننويسي
.ميشوند روبهرو شكست با پايان ، تا داستانها نخستين از آلاحمد ، داستانهاي پرسوناژهاي
_ القلم و نون در قيامكنندگان مدرسه ، مدير رمان و نخستين داستانهاي مجموعه جز به
آلاحمد شخص خود كه "برگوري سنگي" راوي حتي و _ 1346_ زمين نفرين آموزگار و _ 1340
آن و.است شده هم اشتباهي اظهارنظرهاي مورد اين در اما.ميشوند روبهرو شكست با باشد ،
بررسي شكست مضمون و محتوا همين با را آلاحمد ي"كندوها سرگذشت" داستان اينكه هم
پرواز دستهجمعي صورت به زنبورها تمثيلي ، داستان اين پايان در كه حالي در.كردهاند
اين اگر حتي دهند ، ادامه آنجا در را مبارزه تا ميروند ديگري سرزمين به و ميكنند
صاحب با مبارزهاي نه و باشد ، خودشان بيشتر بقاي و زندگي براي مبارزهاي تنها مبارزه ،
.كندوها
حساب به آلاحمد آثار مضامين از ميتوان خود خودي به را _ شكست مسئله _ پيشين مولفه
را آلاحمد نوشتههاي و آثار اتفاق به قريب اكثريت مضمون.نيست قضيه همه اين اما.آورد
بالاتري سطح در و ميشود شروع اجتماعي و فردي سطح از مبارزه اينميدهد شكل "مبارزه"
تنها _ گوري بر سنگي _ آلاحمد اثر واپسين.ميگردد بدل زندگي نفس راه در مبارزهاي به
و است فاني كه انساني.ميدهد نشان بودن جاويدان و بقا براي را انساني مبارزه تنها و
ميتواند فرزند اين.است يافته ادامه كند احساس نوعي به تا باشد داشته فرزندي ميخواهد
فرزندي وقتي اما.است فرد آن يافتن ادامه از نمادي كه شود ، محسوب انسان آن گور بر سنگي
.برميگزيند را خودش گور سنگ انسان نباشد ،
* * *
:آلاحمد آثار
:است زير شرح به كه كرد بخشبندي ميتوان زير نوع پنج در را آلاحمد آثار كلي طور به
يادآوري به لازم.سفرنامهها ، مقالات تكنگاريها ، بلند ، كوتاه ، داستانهاي داستانهاي
.نميگيرد قرار رديف اين در آلاحمد ترجمههاي كه است
بيشتر.اوست بلند و كوتاه داستانهاي شامل آلاحمد داستانهاي:بلند و كوتاه داستانهاي
به گاهي داستانها اين از برخي ساختار.نيستند معتبر چندان ادبي نظر از او كوتاه آثار
تنها واقع در.ميانجامد داستاننويسي اصول ابتداييترين و سادهترين از درست درك عدم
به نثر اين البته.ميبخشد ديگري بوي و رنگ داستانها اين به كه است آلاحمد شيواي نثر
به كوتاه داستان نگارش در دولتآبادي نثر كه طور همان واقع در.نميآيد رمان نوشتن كار
همين از و.نميخورد رمان يا بلند داستان نوشتن درد به هم آلاحمد نثر نميآيد ، كار
.نميكند جلوه چندان _ 1346_ زمين نفرين رمان همچون اثري كه روست
خود اظهارات بنابر هست ، نيز كوبنده و قاطع بسيار كه آلاحمد تلگرافي و موجز نثر
هنگامي امااست گرفته سرچشمه "سلين" يا "كامو" مانند آن فرانسوي نمونههاي از آلاحمد
چيزي كار حاصل ميشود ، همراه آلاحمد مزاج تند و عصبي شخصيت و روحيه با ايجازي چنين كه
و تلاش و او ، بيباكي و شجاعت:ميشناسيم آلاحمد ميراث عنوان به امروز ما كه است
.كرد خواهيم صحبت بيشتر "مقالات" بخش در آلاحمد نثر به راجع.پيگيرش مبارزه
كارهاي نمونه بهترينهست هم نيرومندي حتي و دلنشين داستانهاي ميان اين در اما
به و ديد ميتوان "داستان پنج" و "زيادي زن" ،"تار سه" داستان مجموعه سه در را آلاحمد
و بهترين بايد را است آلاحمد كارهاي واپسين جزو كه "داستان پنج" ترتيب ، همين
زبان هم و فرم لحاظ از هم مجموعه اين.دانست داستاننويسي ديدگاه از او كار نيرومندترين
سه" در.دارد همراه به خود با را سالها اين در پارسي كوتاه داستانهاي بهترين از برخي
ضعف اصلي دليل شايد اما.دارد جاي نيرومند داستانهاي برخي نيز "زيادي زن" و "تار
اعتقاداتش و انديشهها بيان به نسبت او شتابزدگي در بايد را آلاحمد داستانهاي ساختاري
آفرينش مگر نيست چيزي شتابزدگي اين نتيجه.كرد جستوجو _ داستاني سطح در ويژه به _
لحاظ از هم داستانها اين از برخي.ندارند چنداني ارزش شايد امروزه كه داستانهايي
اين ساختاريبهدرونمايه ضعف اما ميگيرند ، قرار بالايي درجه و رتبه در محتوا
اندازهاي تا شتابزدگي اين.است ساخته آسيبپذير را آنها و كرده وارد ضربه داستانها
از دفاع در آلاحمد نخستين جزميتانديشيهاي.داشت باور آن به هم آلاحمد خود كه بود
با ابتدايي و ساختگي ضعيف ، اثري آفرينش به منجر داستان ، در سوسياليستي رئاليسم انديشه
خود اشتباه اين به گفتوگويي در بعدها آلاحمدشد _ 1326_ ميبريم كه رنجي از عنوان
.نداشت مجموعه اين چاپ تجديد به علاقهاي حتي و كرد اعتراف
* * *
با و خود ، زمان در كه است نوع اين نمونه بهترين جزو است نوشته آلاحمد كه تكنگاريهايي
باارزشترين و بارزترين بخواهيم اگر شايد.است شده نگاشته محدود بسيار و اندك امكانات
به او تلاشهاي حقيقي و اصيل دستاورد عنوان به را آلاحمد اجتماعي و فردي زندگي كار وجه
خود ، نوع در نيز تكنگاريها اين.است نوشته او كه باشد تكنگاريهايي همين آوريم ، حساب
_ آلاحمد كار اين نمونه واپسين.برسند خود اوج به تا كردهاند سير را تكاملي فرآيندي
كار اين نمونه نخستين با بنياديني و چشمگير تفاوت _ خارك جزيره فارس ، خليج يتيم در
خردتر سطح در تكنگاريها برخي و "زهرا بلوك تاتنشينهاي".دارد _ اورازان _ آلاحمد
.ميگيرند قرار رده همين در نيز
* * *
بيمعنا "سفر" بيمفهوم تعريف اين بدهيم ، آلاحمد زندگي از درستي تعريف بخواهيم اگر
جهان و ايران مختلف نقاط به بلندش و كوتاه سفرهاي در آلاحمد زندگي سراسر.بود خواهد
اروپا ، به هم سفرهايي ديگر سوي از و پيمود پايش زير را ايران خاك آلاحمد.است گذشته
سفرها ، اين بيشتر از كه گفت ميتوان تقريبا و.داشت اشغالي فلسطين سرزمينهاي و آمريكا
ولايت" ،"فرنگ سفر".است گذاشته جاي به خود از را ارزشمند سفرنامهاي يا تكنگاري
مقالاتش ، مجموعه در كوتاهتري سفرنامههاي اضافه به "آمريكا سفر" و "روس سفر" ،"اسرائيل
.است آلاحمد زندگي از وجه اين دستاورد
* * *
مقالات ، اين درميدهد تشكيل وي مقالههاي را آلاحمد آثار و زندگي بخش جنجاليترين
با كنيد قياس).دارد "شتابزده" خودش عقيده به حتي و عصبي پرخاشگر ، روحيهاي آلاحمد
اين اما (ساعدي غلامحسين به آلاحمد خود توضيح و _ 1342_ شتابزده ارزيابي مجموعه
كه داشت اعتقاد آلاحمد خود.ميگيرد سرچشمه آلاحمد دروني و ذاتي باور از شتابزدگي
و تاريخ بعدا و فروبندد لب كه نباشد ناچار تا دهد تن شتابزده ارزيابيهاي به است حاضر
در اظهارنظرهايش كه بود رو همين از و.كنند آشكار و روشن را چيز همه تاريخنويسان
تا.داشت همراه به برايش هم دردسرهايي نداشت ، تخصصي آنها در بعضا كه گوناگوني حوزههاي
معروفترين.آوردند ميان به سخن بحث مورد زمينه در او ناآگاهي از منتقدان برخي كه جايي
نگاهها در بابت همين از نيز "روشنفكران خيانت و خدمت" و "غربزدگي" در او بلند مقالات
در البته اشتباهو اظهارنظرهايي"غربزدگي" مثالدر براي.كرد جلوه كمارزش گاهي
.ميشود مشاهده كمتر نقص اين "روشنفكران"
مقالات اين در او نثر است ، بسيار اهميت حائز آلاحمد مقالات مورد در كه ديگري نكته اما
در برد ، سود و گرفت آن از بهرهاي هيچ نميتوان رمان نگارش در كه آلاحمد نثر.است
آشكار اشتباهات عليرغم را آلاحمد مقالات نثر اين.مييابد ديگرگونه جلوهاي او مقالات
است ، شگفتانگيز مقالاتش در آلاحمد نثر.است كرده توجه حجالب و خواندني آن ، در مكرر و
خواننده ديد از مقاله آن كاستيهاي و ميكند غرق خود در را خواننده كه جايي تا
بازپسين تا "مقاله هفت" در مقالات اين نمونههاي نخستين از.ميماند پنهان غيرحرفهاي
كارش ، وجوه ديگر همچون آلاحمد نثر باشد ، "روشنفكران خيانت و خدمت" همان كه آنها
.است رسيده خود كمال و اوج نقطه به و كرده طي را تكاملي فرآيندي
جلال بهنام منشوري
غلامي احمد
تاريكي در آنها وجود ديدن يعني هنرمندان به تكبعدي نگاه.ندارد معنا تاريكي در منشور
كه بازميتاباند را آنان شخصيت از طيفهايي فقط كه معين نوري در آنان وجود ديدن يا
نازل ايران هنرمندان و سياستمداران سر بر ديگر هركس از بيشتر بلا اينماست دلخواه
نور جلوي را آن خودش موقعيت و وضعيت به بنا ميگيرد دست در را منشور اين هركس.ميشود
متقاعد را ديگران ميخواهد يا و است خودش دلخواه كه ميدهد نشان را طيفهايي و ميگيرد
آيتالله يا مصدق دكتر زندگي به نگاهي.ميبيند او كه ببينند را چيزي همان كه كند
از هركسي بگويم نميخواهماست منشور اين گردانندگان بيانگر متفاوت زمانهاي در كاشاني
حقيقت كردن خدشهدار منشور ، چرخاندن وقتي ;وجودندارد ياري بلكه...من شديار خود ظن
معناي بيشتر.است بيمعني يار لفظ است ، سياستمدار و سياست يا و هنرمند و هنر شخصيت و
نه هم آن.است "عام" مخاطبان به هنري و سياسي نگرش نوعي تحميل و واقعيت قلب فرصتطلبي ،
نويسندگان ديگر مثل هم آلاحمد جلال.منفعتطلبانه كاملا تحميلي سليقه ، سر از تحميلي
....و چوبك بهرنگي ، ساعدي ، مثلاست بلا اين دچار ملك اين
فرهيخته قوم كه ميسازند اسطوره او از چنان و ميكنند تجليل و ستايش آنقدر را جلال
را ساعدي و بزند پوزخند حرفها اين شنيدن با دارد جلال به كه ارادتي همه با است ناگزير
چرا؟ كه ميسوزد دلش داستاننويس هر كه ميكنند سياه سكه چنان
آنان به كه است نويسندگان و سياستمداران وجودي حقيقت هستند ، آن تشنه خوانندگان آنچه
نه.مردم خود مثل زمينيميكند جذاب را او كه است آدمي قوتهاي و ضعف.ميورزند ارادت
اينكه براي فقط داشت نگاه كتابخانه در بايد را كتابهايشان كه دستنيافتني و اسطورهاي
.بزرگاند آنان
رسيده آن وقت جلال ، مرگ سال سيوسومين گذشت از بعد چيست؟ آلاحمد جلال حقيقت بهراستي
همه و بدهيم نشان مردم به بود بودنش مردمي افتخارش تنها كه را مردمي نويسنده اين جلال
ديگران نداريم دوست ما آنچه باشيم نداشته بيم هرگز و كنيم جلوهگر را او رنگي طيفهاي
زلال ، و كوچك حقيقتي.ميريزد فرو نباشد ، اسطوره هرچه نكنيم فكر و ندارند دوست
.است بزرگ دروغي از ماندگارتر
جلال سياسي گزارش فرديد فلسفي گفتار
روزنامهنگار و منتقد ضرابي ، اصغر با گفتوگو
و 50 دهههاي 40 پرآوازه روزنامهنگار و حافظپژوه منتقد ، فارسيدان ، ضرابي ، اصغر از
علياصغر نام با نگين و فردوسي مجلات در كه سالهايي برخلاف وي ميشود ، شنيده چيزي كمتر
خود نفسگير چالشهايي و نقد محك از را اولي تراز هنرمند و شاعر نويسنده ، كمتر ضرابي ،
در نگارشكاري حال در و است دمخور حافظ با بيشتر سالها اين در ميگذاشت ، بينصيب
استاد.فارسي متون ويرايش و فارسي زبان ظرايف و دقايق همچنين و حافظ تفكر و زبان زمينه
آنها از برخي كه است داشته مباحثه بر 80 بالغ خود مطبوعاتي فعاليت سال در 40 ضرابي
از كه رسيده چاپ به كيهان روزنامه و نگين ، و فردوسي ماهنامههاي در شماره چندين
محاكمه" عنوان با مباحثهاي نيز و شاملو با ساعته گفتوگويي 17 مباحث ، اين معروفترين
بود برانگيز واكنش و بديع بسيار ضرابي مباحثات شيوه.است "مدعي با جدال" نيز و "شاملو
حضوري نقد و شفاهي نقد بنيانگذار عنوان به ضرابي از آريانپور اميرحسين دكتر كه طوري به
نويسنده آلاحمد ، جلال درگذشت سالگرد مناسبت به.است برده نام ايران معاصر ادبيات در
براي ميخوانيد ، را آن از چكيدهاي كه دادهايم ترتيب ضرابي با گفتوگويي كشورمان ، فقيد
.شود حفظ متن محاورهاي لحن است شده سعي گفتوگو ، فضاي انتقال
اصغري رسول
سفرنامه بر مبتني وي نثر نكردپايه ارايه فارسي نثر رادر جديدي شگرد و شيوه آحمد آل
به حذف و چكشي شمايل و شكل آن با نه اما داريم را نثر اين نظير و بود ناصرخسرو
ميكند احمد آل كه قرينههايي
(Problems) مسائل از يكي احمد آل جلال كه داشتيد اشارهاي گفتوگو اين ضبط از پيش *
بود؟ انديشههايي چه از ملهم و يافت پرورش محيطي چه در ايشان بود ، شما زندگي
سال در آلاحمد جلال آقايباشيم داشته او زندگي به مجملي نگاه نخست وهله در است بهتر
وي اصلي اسم شد ، متولد مذهبي خانوادهاي و پاچنار در سيدنصرالدين محله در 1302
سركار هم را ما همه و شد سيدجوشي هم دليل همين به.است "احمد آل جلالالدينسادات"
.جوشي و بود شيطون بچگي همان از طبري ، احسان قول به (ميخندد)..كرد بيچاره و گذاشت
داستان يك كه "هميشه مثل پاچنار" نام به دارد قصهاي احمد آل بود ، شاخصي روحاني وي پدر
بزرگتر برادر كمالالدين آلاحمد ، پدر...آمد دنيا به آن در كه محلهاي از است كوتاه
.بخواند ديني علوم و عربي تا فرستاد عاليات عتبات به حوزوي علوم فراگرفتن براي را جلال
مدتي بازگشت ، مدتي از پس وي كه ،(ما ادبيات كلام يك جلال آسيد) رسيد جلالالدين نوبت پس
آن يادگاري "مدرسه مدير" كتاب و برانگيخت جدالهايي وي فعاليت كه بود مدرسه مدير هم
به ميشود متولد سنتي خانوادهاي در وي.ميدانيد كه هم را زندگياش بقيه.است دوران
.ميشود پدر مغضوب چگونه بعدا كه ميبينيم و كلمه واقعي معناي
شديد؟ آشنا او با چگونه شما و...*
بزرگ دانشمند و استاد شادروان توسط آن از پيش و شاهرودي اسماعيل آقاي وسيله به من
.شدم آشنا وي با "چرندابي واعظ عبدالله" تبريزي
...و *
هم گلستان ابراهيم مجذوب كه همانطور شدم ، آلاحمد مجذوب زيادي حدود تا سال و سن آن در
...و شدم
...گرفت نيما از را خود نخستين تاثير وي ظاهرا *
(يوشيج نيما) اسفندياري علي رثاي در "بود ما چشم پيرمرد" معروف مقاله اصلا !بله
.است شده نگاشته
وجود التقاطي نگاهي وي ، گفتمان در ميرسد نظر به آلاحمد ، آثار به پرداختن از پيش *
كنار در اروپايي اگزيستانسياليسم ماركسيستي ، اقتصادي تحليل ايراني ، ناسيوناليسم.دارد
مذهب به آوردن روي طريق از بومي ، رسوم و آداب حفظ ميگويد ، وي نيرومند مذهبي گرايش يك
...است امكانپذير شيعه
خويش آينده انسان" ميگويد سارتر.است الحادي سارتر تفكر چون ندارد ، دوست را سارتر او
آل اماندارد وجود شدهاي تعيين پيش از اخلاق هيچگونه و دارد تام اختيار و آزادي "است
.ميآيد خوشش او از ميگذارد باز را نويسنده دست سارتر اينكه از احمد
ميشود؟ تعريف چگونه بعدي احمد آل ميكنيد ، وصف كه سنتي محيط آن در *
كافههاي و پيالهفروشيها به برميخورد بالا ، ميآيد توپخانه از آلاحمد وقتي
ميآيي كه توپخانه از اما است محفوظ حدودي تا توپخانه تا پاچنار..چارراهاستانبول
و بود ، حزب عضو آلاحمد.قضيه اصلي ركن يعني ميشود شروع توده حزب ديگر اينجا بالا ،
ميشود مزمن البته است ، علاج غيرقابل ماركسيسم اما كرد ، انشعاب بعد كه ميدانيد
آن از رگههايي معتقدم باز زد ، بعدها كه حرفهايي تمامي وجود با اينرو از (ميخندد)
بانوي اين كه) دانشور سيمين با ازدواج از پس هم چندي.داشت وجود او در هنوز آبشخور
البته - وادبي سياسي ظل زير همواره ناحق به هميشه البته ايران بزرگ نويسنده و هنرمند
.كرد زندگي بود ، قاجار شازده كه نادرپور نادر خانه در (است مانده پنهان جلال - غيرممدود
از يعني است گلستان ابراهيم آنها از يكي كه ميكند پيدا جديدي معاشران ايشان يعني
همه از قبل و داريوش پرويز و خبرهزاده علياصغر و ما روشنفكران باشعورترين و بزرگترين
ميآيد كه توپخانه از آلاحمد..و طبري احسان و خامهاي انور و ملكي خليل اينها ،
بالاتر بعد و فيروز كافه و نادري هتل..بالاتر هم بعد و ميشود عوض پوزيسيونش بالا ،
...و كمودور هتل بالاتر كمي هم باز بعد و مرمر هتل
افكار پاي جاي كه ، چرا باشد فرديد آقاي با آشنايي ايشان ، زندگي فراز مهمترين شايد *
سخن تكنولوژي و علم مورد در وي وقتي چه ميشود ، ديده ايشان كارهاي اكثر در فرديد
كتاب نگارش در را فرديد اندازه چه..غرب چه و است هايدگر از متاثر كه ميگويد
ميدانيد؟ موثر غربزدگي
اما ميگيرد ، وام به فرديد آقاي از را غربزدگي اصطلاح نوشته ، هم آلاحمد خود چنانچه
توصيف و نوشته شما كه نيست آن كردم اصطلاح من كه غربزدگي اين !آقا:گفت جمعي در فرديد
تاريخي حوالتهاي به و نميكرد مطرح را تكويني و تقويمي و تنجيني غرب فرديد ، .كردهايد
همسخن فرديد.است غيرعلمي بگويم بايد و نوشته آلاحمد كه را غربي آن نه داشت ، اشارت
صحبت هم ميبرد ، كار به را "ظهوري تقرر" معادل اگزيستانسياليسم براي وقتي يعني نداشت
وي مطالب و گذاشتند ضبط وي جلسات در هم انقلاب از پس ميآمدند ، خيليها خانه ، آن نداشت ،
فلسفه ويژه زبانشناسي مشكلات آن با هم آن كردند ، منتشر خود اسم به [..] آقايان را
پاره بعد و كردند ترجمه هايدگر خيليها نيست ، ممكن فارسي زبان به آنها انتقال كه هايدگر
"نيستي و هستي" از انوار سيدعبدالله ارزنده دانشمند عالمانه ترجمه اميدواريم و كردند
ميگويد وقتي نميفهمد را او حرف هم اشپيگل حتي.پوشد خود بر نشر و طبع كسوت بهزودي
ميتواند ، كه خداست تنها":مينويسد ما مترجم و "دهد نجات را ما ميتواند خدايي تنها"
ميگويد فرديد مثلا و دارد وجود بسياري تفاوت "خدايي" و "خدا" واژه بين "دهد نجات را ما
و غيرعلمي نگاهي من نظر به غربزدگي دارد؟ تقويم يا تكوين شرق مقابل در غرب آيا
جعلي معني يك ديدگاه اين از.است مرتبط ظروف يك مثل جهان كه چرا دارد ، تكسونگرانه
بومي نگاهي با نميتوان ميزند ، رقم را سرنوشتها جهاني ، سرمايه وقتي.است (قراردادي)
خيلي چپ انترناسيوناليستي نگاه كه دوران آن در باشيد داشته خاطر به.پيشبرد را كار
نگاه يك وي روبهروييم ، طبقات با كه غرب و شرق با نه ما اينكه يعني دارد ، بروبرو
.ميكند مطرح را ناسيوناليستي
ادبيات در انقلاب پيروزي از پس اتفاقا ميخوانيد فلسفي كه را فرديد آراي و افكار اما *
...آمد كار به غالب جناح
اما نبود ، سياسي فرد فرديد نگرفت ، او اما گفت ، آلاحمد به را غربزدگي مفهوم فرديد ،
در فرديد فلسفي گفتار ترجمان":درآورد سياسي رپرتاژ يك قالب در را او حرفهاي آلاحمد
مثلا.است تاريخي فرداست ، و امروز و ديروز جستوجوي هايدگر ، غرب "سياسي رپرتاژ يك قالب
جمله اين از من حال "آمدهايم دنيا به دير وجود براي و زود عدم براي ما":ميگويد وي
ميفرماييد تصديق زهرماري؟ چه يا فلسفي يا اقتصادي مثلا يا سياسي يا كنم اجتماعي برداشت
مثل است ، دشنامنامه يك ندارد ، علمي ارزش من نظر به آلاحمد غربزدگي ميشود ، مضحك كه
:مينويسد كه داستان اما است سياسيتر او از علوي بزرگ !ببينيد ،"آمريكايي شوهر" داستان
و هياهو و شعار نه و است ناب هنر منظورم..و "چشمهايش" ميشود "گيلهمرد" ميشود
...اسكاندال
بود؟ چگونه كتاب اين به روشنفكران واكنش *
آل براي ميدان ولي.ميگرفت صورت بيش و كم هم نقد اما بود ، سمپاتيك بيشتر واكنشها
نمينوشتند...يا طبري احسان آريانپور ، دكتر عرصه اين در يعني.بود خالي احمد
داشتند ، اپوزيسيون حالت كم دست بودند ، سلطنت مخالف روشنفكران اين !ببينيد چرا؟ ميپرسيد
نقد پهلوي سلطنت به و روز حكومت به آلاحمد مقاله اين از درصد چند مثلا ميديدند وقتي
همكاري نوعي شايد آلاحمد از انتقاد كه چراميكردند سكوت است ، حكومت ضد درواقع و دارد
.ميشد محسوب رژيم با
بسيار واكنشهاي ميگيرد ، صورت آشوري داريوش چون افرادي توسط كه نقد چند از جداي اما *
رساله نخستين احمد آل غربزدگي:مينويسند براهني آقاي مثلا شاهديم ، نيز را سمپاتيكي
.ميكند روشن استعمارگر غرب غرب ، برابر در را شرق وضع كه است شرقي
و فيروز كافه در نه ميكند گل اميرآباد دانشجويي خوابگاه در احمد آل مقالههاي
علي و پورداود و تقيزاده كه چرا...و صديقي غلامحسين و سياسي علياكبر دكتر جلسههاي
و بود دودم شمشير يك غربزدگي ميكنند ، سكوت اما هستند ، ناراحت...و حجازي محمد و دشتي
تحقيقي رساله يك كتاب اين ميگويم باز كه چرا داشت سياسي جنبه بيشتر آلاحمد از استفاده
.نيست علمي
نظر به روشنفكري ، مقوله به آلاحمد كلي نگاه و روشنفكران خيانت و خدمت در به برسيم *
روشنفكر كه واقعيت اين از است ، بوده محيط و فضا آن از جزيي خود كه كسي عنوان به ميرسد
و غيرتاريخي پديدهاي مورد در گويي كرده ، غفلت است ، جامعه طبيعي مناسبات و ساختار معلول
...ميكند صحبت زمان از خارج
نميتواند جامعهاي هيچ كوئستلر قول به نيست ، جامعهاش بدبختيهاي تمام مسئول روشنفكر
به نسبت كتاب اين البته.سازد متهم را خودش اينكه بدون كند انتقاد روشنفكرانش از
و بيشتر نظر تدقيق و امعان كه سمت اين به ميرود است ، پختهتر قدري وي پيشين كارهاي
يك مجموع در هم باز اما باشند متقنتر شواهد و امثله و باشد داشته علميتري تفحص
.است مانيفست
...جامعه در دارد زمينههايي حتما مبحث ، به ورود و نوشتن اينگونه حال هر به اما *
اين پاسخ يك !خوب ميكند؟ پيدا طرفدار سروش دكتر آقاي عقايد ما دوران در چرا !ببينيد
دارد ، عقيدتي تب و لهيب كه جامعهاي در پس بوده ، خالي زمينهاش نوشتن ، نوع اين كه است
.داشت زمينه !بله ميكنم ، صحبت كلي تقاضاي يك از دارم اينجا تقاضا ، يعني ميكند ، گل
به و داشته پيامدهايي غربزدگي پارادايم و گرفتهايم فاصله دوران آن از كه اكنون *
هنوز آيا است ، مطرح (بوميگرايي) اسلامي جمهوري گفتمان پررنگ ويژگيهاي از يكي عنوان
ماجرا اين بايد ابتدا همان از يا ميدانيد مثبت شرايط آن در را روشنفكري جامعه سكوت
ميشد؟ برگزار ملاحظه بدون
همانطور بود ، موجه حكومت حتمي بهرهگيري دليل به روشنفكران سكوت ميكنم فكر حال هر به
بالين و علمي نقد البته.كردند سكوت نيز خارج و داخل در حكومت مخالف جريانهاي كه
آن ژورناليستي و سطحينگرانه نقد و است مقولهاي غربزدگي ، ديالكتيكي و شناسانه
پرداخته علمي و آكادميك منظري از غربزدگي مقوله خود به بود نياز شايد ديگر ، مقولهاي
.شايگان داريوش فرهيخته ، دانشمند توسط مثلا.ميشد
،"اورازان" او ، تكنگاريهاي ببينيم ، قصههايش منظر از را آلاحمد باشيد مايل چنانچه *
ميكند حكايت كه آثاري...و "خليج يتيم در خارك ، جزيره" ،"زهرا بلوك تاتنشينهاي"
يا ساخته مختل ايران روستاهاي در را طبيعي اجتماعي روابط غربي ، شيوه به مدرنسازي چگونه
...كارهاي
و "زيادي زن" ،"ميبريم كه رنجي از".اوست داستاننويسي به مربوط احمد آل چهره مهم بخش
كارهاي از "ميقات در خسي" بعد ميبينيم رگههايي اينجا در است اوليه كارهاي اينها غيره
احمد آل اما.است بوده او همراه و شده عجين او با چقدر سنت ميدهد نشان كه وي آخر
بهرام "ملكوت" يا بنويسد ، را چوبك ،"بود؟ شده توفاني دريا چرا" نظير قصهاي نميتواند
.است چيرهدست و ماهر گزارشنويسان از يكي احمد آل..را "سووشون" يا را صادقي
ميبينيد؟ ژورناليستي حد در را ايشان داستانهاي شما يعني *
به آلاحمد كار تنها گزارشنويسي ، نه هستيم طرف قصهنويسي و نوول تكنيك با ما ببينيد
يك او !نه كارها بقيه است ، قصه تكنيك و ساختار داراي حدودي تا "فرخنده جشن" نام
.چكشي مقالهنويس يك و است يك درجه گزارشنويس
سبك ايشان آيا باشد ، مربوط او كارهاي زبان ويژگيهاي به آلاحمد معروفيت از بخشي شايد *
كرد؟ خلق جديدي
سفرنامه بر مبتني وي نثر پايه.نكرد ارايه فارسي نثر در را جديدي شگرد و شيوه آحمد آل
به حذف و چكشي شمايل و شكل آن با نه اما داريم را نثر اين نظير و بود ناصرخسرو
بگوييم ، فارسينويسي به بخواهيم تكنيكي نظر از را اين اگر.ميكند احمد آل كه قرينههايي
پرخون و دارد تپش نثر ، اين اما دارد ، اغلاطي و نيست جالب چندان فارسي نثر در آن ساختار
در چه و مسنداليهها و ساختار در چه ميكند آلاحمد كه قرينههايي به حذف.تپنده و است
نثر چون اما است غلط شايد ميدهد ، فريب را ما شعرش سپهري سهراب كه همانطور افعال ساختار
.عصبي و است تلگرافي نثري است ، جذاب دليل اين به ميدهد قرار هدف را مخاطب و است تخاطبي
"شد قصه شرح به پس نبشت ، خواهم فصلي اين ابتداي در":نوشته كه ميبينيم بيهقي تاريخ در
فني نثر اين."شد خواهم قصه شرح به" يعني شده حذف (قريبالوقوع مضارع) استقبال شناسه
.چكشي و است مهتابي كافه نثر.است برو بزن و مخملي كلاه و تلگرافي آلاحمد نثر اما.است
بگويم ، خلاصه بخواهم اگر.خواننده باور شكار و است دگنگ با يعني است هم القايي و اقناعي
با هم كاري زباني ، آرايههاي بدون است محتوي بند در نيست ، زبان بند در كه است نثري
.ندارد صدر الي ردالعجز
ايشان پايبندي دوره كرديد ، تفكيك احمد آل زندگي در را دوره سه شما نكنم اشتباه اگر*
به بازگشت سرانجام و شدن دفرمه حكايت و روشنفكري جامعه با آشناييشان سنت ، و مذهب به
.سنت آشيانه
حزب از بريده برزخ ، دوران يعني است مانده آنجا از و رانده اينجا از كه هست هم دورهاي
عصبي بنابراين و 42 ، سالهاي 41 در ميزند پا و دست.سوم نيروي و ملكي باختن رنگ بعد و
حزب در حتي داشت تزلزل اما بود ، افكارش عاشق احمد آلاست عصبي هم غربزدگي نثر است ،
آن آب و ميجوشد كه آشي مثل ميداشت نگاه سوم نيروي در را او ملكي خليل نفس اما.توده
به احمد آل.است زنده ملكي وقتي تا كه است اين ميريزيد ، آب هي شما و ميشود تمام
.است بازنگشته خود سنت و اول آشيانه
گر هركسي" ميرسد ، فرا زندگياش اوان به بازگشت دوره و ميبوسد را پدر دست كه هم بعد
آخر بود ، شده بلند كه پشتبامي از معلقي ، كفتر يك مثل احمد آل ،"..اصل از ماند باز
بود ، چه هر آلاحمد بگذارم ، ناگفته نبايد را نكته يك امانشست پشتبام همان روي هم سر
شرح كه بزرگي استاد مثلا ميشوند لال و قدرت مجذوب كه روشنفكراني برخلاف نميشد ، نوكر
منقل پاي نويسنده و هنرمند و شاعر كه برخي يا ميكند تقديم اقبال دكتر به را مثنوي
منقاد ،..و ميبخشيد خرقه بود مرادبازي و مريد اهل نميشد ، نوكر هيچگاه.ميشوند
.داشت تقوا حكم ، كلي معناي در و بود شريفي انسان اما ميشد ، فكر يك شيفته و عقيده
شفابخش افسانههاي
يثربي چيستا ترجمه "نيلوفري پري پنج" افسانههاي به نگاهي
الف _ رضا
چيستا توسط كه است هند و چين كشورهاي شفابخش افسانههاي از مجموعهاي "نيلوفري پري پنج"
.است كرده كتاب بازار روانه را آن ميرا نشر و ترجمه يثربي
آثار محتواي به توجه با طرحهايي متن حاشيه در كه است كوتاه افسانه شامل 23 كتاب اين
با آنها.داشتهاند بشر زندگي در جاودانهاي حضور تاريخ طول در افسانههااست شده درج
در نفوذ با البته و كردهاند ، حفظ را خود جادويي قدرت هنوز غولآسا جمعي رسانههاي آمدن
ارزشمند آثاري بهعنوان...و تئاتر متحرك ، تصوير سينما ، تلويزيون ، _ نمايشي مديومهاي
ساختار و شكل از دنيا كل در افسانهها.بودهاند بزرگ تا كوچك از _ مخاطبان توجه مورد
هندي ، و چيني افسانههاي.شدهاند جهانشمول كاملا خاطر همين به و بردهاند ، سود مشتركي
با ميتوانند راحتي به كه برخوردارند شفادهنده فضايي از سرگرمكنندگي ، بعد بر علاوه
و اشيا حيوانات ، زندگي چيني افسانههاي.برآيند مخاطبان آرامشدهي پس از تلقين نيروي
را امكان اين افسانهها فكاهي و طنز فضاي.ميگيرد بر در تمثيل و نماد بهطور را آدمها
و اخلاقي نكتهاي متوجه شيرين لحني با را او خواننده ، خنداندن ضمن كه ميسازد فراهم
خود درون اصلاح به خواننده كه است شده آن بر سعي افسانهها اين در.نمايند انتقادي
مثلا.كند رعايت را انساني اخلاقيات ممكن نحو بهترين به اجتماعي روابط در تا بپردازد
كه است شده تصوير جاهطلب و رياكار فرد يك شيرين و نرم زبان به "خفاشي تبريك" افسانه در
.ميسازد منفعل يا فعال شخصيتي خود از ديگر افراد شرايط بنابه
كه است تاثيرگذار و تصويري چنان چيني افسانههاي در پنديات ارائه نحوه و شكل گاهي
لحن همان به بتواند ضروري مواقع در تا بسپارد حافظه به را آن تا ميدارد وا را خواننده
نمونه بهترين "پروانه دانش" افسانه مثلا.كند تعريف ديگران براي را آن مناسب بيان و
بال شدن بسته و باز در تمثيلي و موجز شكلي به كه است خويش خويشتن و جهان با انسان دوستي
است تخيلي و فانتزي افسانههاي دست آن از هم "نيلوفري پري پنج".است شده تصوير پروانه
بيشتر هندي افسانههاي.ميدهد نشان انسان با را طبيعت ارتباط تمثيلي زبان به كه
با افسانهها اين.ميكنند ارائه حيواني شخصيتهاي معرفي با را اخلاقي درونمايههاي
حسرتي با توام آنها.دارند گذشته زمان بر دلالت كه ميشوند آغاز "روزگاري روزي" جمله
فراگيري پي در تا ميكنند ايجاد خواننده در را انگيزه اين رواني لحاظ به كه هستند غريب
چون منصف و فداكار پادشاه اين ،"شيبي پادشاه" افسانه در مثلا.باشند انساني مثبت فضايل
گوشت كردن هديه با كه ميداند موظف را خود است ، داده پناه عقاب هجوم مقابل در كبوتر به
.كند محافظت او از جان پاي تا تنش
شكست طعم
ميرعابديني حسن
.ميدانست نويسنده كار ذاتي جزء را اجتماعي مسئوليت روشنفكر ، عنوان به آلاحمد
بنيانگذاري در سازندهاش نقش.بود صريحاللهجه و شجاع روز ، سياسي مسائل درگير روشنفكري
.است انكارناپذير ايران ، نويسندگان كانون
مثلا و ;نيستند ادبي آنها همه كه است گوناگوني مسائل بر متكي آلاحمد شهرت رو ، اين از
و خدمت در و غربزدگي چون كتابهايي نوشتن و اجتماعي امور زمينه در او نظريات و آرا به
نداشتن و متعدد تاريخي اشتباههاي وجود با كه كتابهايي ;ميشود مربوط روشنفكران خيانت
خور در معاصر ايران فرهنگي - اجتماعي تحولات شناخت نظر از استنادي ، و تحقيقي ساختار
.بود سوم جهان متفكران نزد بومي هويت به بازگشت انديشه طرح عصر دهه 1340 ، .اهميتاند
در بود ، چشيده را شكستها طعم و بود روشنفكري و سياسي جنبشهاي درگير كه نيز آلاحمد
پنجاه و چهل دهه در او منظر ، اين از.كرد مطرح را "غربزدگي" تز پناهي ، و چاره جستوجوي
نظرياش ، ديدگاههاي گرفتن قرار ترديد مورد با ما ، زمانه در اما داشت ، مستحكمتري جايگاه
.برميانگيزد را روشنفكران تحسين كمتر
به نيز شد آن به كه اشارهاي.ميطلبد ديگر مجالي آلاحمد اجتماعي انديشه به پرداختن
ندارد ، او آثار در چنداني جاي تخيل.است ادبياش جنبه بر او سياستگرايي جنبه چيرگي دليل
برخلاف.ميدهند بازتاب را زمانهاش هواي و حال و هستند زندگينامهاي عمدتا نوشتههايش
دارد ، نمايي عين و داستان صحنه از خود كشيدن كنار به تمايل كه چوبك ، چون نويسندهاي
همه در نميبيند ، خود دوروبر در ارزشي كه بيگانهاي و عصبي راوي صورت به آلاحمد
و خودش از و مينويسد را زيستياش تجربيات و مشاهدات شرح او.دارد حضور داستانهايش
براي نتيجهاي ، پايانبنديهاي با و ميكند نظر اظهار ;ميدهد گزارش ديگر آدمهاي
نظريههاي اثبات براي را بلندش داستانهاي جمله ، از و ميكند تكليف تعيين خواننده
پرورش و آموزش نظام با انتقادي برخوردي - مدرسه مدير - آنها بهترين.مينويسد عقيدتياش
ساختار در ميدارد نگه تعليق حالت در را آلاحمد داستانهاي راوي كه دوگانگياي.است
نظري بحثهاي به پرداختن بهانه داستانسرايياش سويي از.ميخورد چشم به نيز او آثار
كه سبكي ;ميگيرد كار به را روايتگرانه سبكي نيز سفرنامههايش در ديگر سوي از و ميشود
داستاني ميتوان را "بود ما چشم پيرمرد" مثلا ميشود ، ديده نيز مقالاتش از برخي در
.است نيما قهرمانش كه دانست
چون ادبياتي نثر به توجه شكل به او ادبي آثار در آلاحمد بازگشتگرايانه گرايش تاثير
از والقلم نون و كندوها سرگذشت در.مييابد بروز كهن قصههاي ساختار و سعدي و ناصرخسرو
اما.ميرسد تمثيلي سبكي به اجتماعي ، و سياسي نقد با ايراني سنتي قصهگويي سبك تلفيق
به رسيدن راه در زيباييشناختي ، تحولي ايجاد به قادر كه است پيام ابلاغ درگير چنان
به بازگشت براي جديتري تلاش گلشيري هوشنگ او ، پي در.نميشود ايراني بومي داستان
داستاننويسي جهاني دستاوردهاي با آن داستاني شگردهاي زدن پيوند و بومي ادب سرچشمههاي
.است خويش نثر مديون را والايش جايگاه عمده بخش اديب ، آلاحمد اما.ميدهد خرج به
موجز نثر با او.دانستهاند ادبياش آفرينندگي جنبه بزرگترين را او نثر محققان ،
به مطلب ، درك براي را خواننده حواس و ذهنيت تا ميكند ، قناعت اشارهاي به تصويرياش ،
;احساسات از بري گزارش و بيان در ايجازكند ماجرا درگير را او نوعي به و طلبد ياري
از و دارد بازار و كوچه مردم محاوره و كلاسيك ادبيات در ريشه كه نثري ;اوست نثر ويژگي
.است پذيرفته رنگ نويسنده صراحت و بيحوصلگي شتابزدگي ،
در - (سخن ، 1324 مجله) "زيارت" - كرد آغاز داستاننويسي با را خود ادبي كار آلاحمد
.ميرفت شمار به زندگياش متن قصهنويسي ، و بود حاشيهاي كاري او براي اجتماعي كار آغاز ،
مقالهنويسي در چند هرشد دور متن از و رفت "حاشيه" به بعد به چهل دهه از ويژه به اما
آثار آفرينش براي تخيلياش توان و فرصت از اما اوست ، خود خاص كه يافت دست سبكي و نثر به
در را او داستاننويسي ويژگيهاي اساسيترين آلاحمد ، داستان نخستين.شد كاسته روايي
اين.ترديد و باور بين روحي جدالي درگير و جمع از بيگانه است آدمي داستان راوي.بردارد
نيز - (1324) بازديد و ديد - آلاحمد داستان مجموعه نخستين نوشتههاي ديگر در را ويژگي
فراتر مطبوعاتي شتابزده اما پرشور گزارشهاي حد از داستانها اين چند هر.شاهديم
.ميكنند تصوير را سنتي _ مذهبي خانوادههاي زندگي از تازهاي فضاي حال عين درنميروند
داستانهاي اما.روياند حاشيه و حرافي از آكنده (1327) تار سه مجموعه داستانهاي
به آلاحمد.دارند متقاعدكنندهتر ساختاري و روانتر زباني (1331) زيادي زن مجموعه
اعتراض قدرت.ميشوند زندگي نابهنجار شرايط قرباني كه ميپردازد سادهاي آدمهاي زندگي
بيست غرور" از كه او.دادهاند تن است فقر و جهل نتيجه كه ياسي به و است ، مرده آنها در
.ميسازد برجستهتر را "شكست" بنمايه است ، رسيده "سالگي سي تلخي به سالگي
تكگويي شيوه - "زيادي زن" و "مردم بچه" - دورهاش اين داستانهاي بهترين در آلاحمد
واكنشهاي دادن انعكاس و راوي خاص لحن آفرينش با ميكوشد او.ميكند تجربه را دروني
.بسازد را خود داستاني جهان ميآورد ، وجود به لحن در كه تغييري طريق از او مخاطب
- اخلاقي بنيانهاي از انتقاد كه هستند همينها نيز او انتقادي داستانهاي موفقترين
.ميكنند جاري داستان پي و رگ در پوشيده شكلي به را سياسي
فكر.مينويسد كودكي دوره حسرت در را كوتاهش داستانهاي بهترين از برخي آلاحمد
.ميزند لطمه (1350) داستان پنج مجموعه داستانهاي از برخي اصالت به اجتماعي پيامگذاري
در اما."آمريكايي شوهر" در غربزدگي يا "فرخنده جشن" در حجاب كشف مسئله طرح مثلا
برداشتهاي گنگي به وفاداري با "فلك و گلدستهها" و "عنكبوت و خواهرم" چون داستانهايي
.ميآفريند هنرمندانه و شاعرانه فضايي كودكانه
.رفت آثارش سراغ به ميتوان گوناگون نيتهاي با كه است جامعالاطراف نويسندهاي آلاحمد
داستاننويسي عنوان به زمانه ، الزامهاي و ايدئولوژيك جنبههاي از فارغ او ، به اگر اما
،"زيادي زن" چون كوتاهي داستانهاي بر ميتوانيم مدرسه مدير بلند داستان جز بنگريم ، خلاق
كه داستانهايي.كنيم تاكيد نيز "فلك و گلدستهها" و "عنكبوت و خواهرم" ،"فرخنده جشن"
.كردهاند حفظ را خود ادبي ارزش همچنان
|