ستيزي يهود و هايدگر
بخش واپسين _ گو و گفت هرمنوتيك فيلسوف ; گادامر گئورگ هانس با با گو و گفت
:اشاره
اوضاع و خانوادگي پرورش چگونگي باب در كمي گفتگو اين گذشته بخش در گادامر گئورگ هانس
جمله از مسايل از ديگر برخي به پاياني ، بخش در اينك.گفت سخن زمانهاش اجتماعي-سياسي
.ميپردازد آلمان در يهوديستيزي بارويداد همسرش و (وي استاد) هايدگر ارتباط چگونگي
:ميخوانيم هم با
انديشه و فرهنگ گروه
عباديان محمود دكتر:از ترجمه
زبان به باشد ، اجبار يا قهر و (اتوريته) اقتدار بين تفاوت بر مثالي ميتواند امر اين *
زمان آن در را اختلاف اين هابرماس.Potestasوauctoritasبين اختلاف لاتين
.نميشناخت
او حال هر بهميدانم را آن كه مدتهاست من كه ميپنداشت شايد.احتمال به بله ، -
خوب.بود آشكار شكست يك او براي واقع در امر اين.بود فهميده بد زمان آن در مرا نظريات
:گفت او.كرد ايراد گفتاري من عليه او داشتيم ، گفتگو شب يك كه مانهايم در دارم ، ياد به
آنجا شلوك فولكمان جمله از نيز من دانشجويان از بسياري.است قدرت با مساوي سنت اقتدار ،
امر اين شما":گفتم او به من پايان در.درنيافتند وضوح به را او سخنان نيز آنها.بودند
ميآيد سنت از كه آنچهرا انسان كه نيست آن مساله.ديدهايد وارونه را تعيينكننده
از آنچه البته"برسد قضاوت به باره آن در خود انسان كه است آن بلكه شمرد ، معتبر حقيقت
بعدا و نداد نشان خود از متحجري واكنش او بودكه آن بود ، خاطرهانگيز بيشتر هابرماس
به كه امري است ، غلط تربيت تعليم كه بود پنداشته طبعا اوداد حق من به اندازهاي تا
را آنهايي نميخواندم ، ميآمد خانه به كه را روزنامههايي منبود بديهي كلي طور
.ميخواندند موسسه متصديان كه ميخواندم
بود؟ شده شما نصيب پيروزي شب آن در كه معتقديد اندازه چه تا*
بلكه انقلابي ، يك كه ندارم باور من.بود دريافته پايان در حاضران از يكي را نكته اين -
.بودند اينگونه هم ليبرالها.بودم منتقد يك
محافظهكاران؟ يا ليبرالها جناح در ميگرفت ، قرار كجا در هايدگر اما *
.نبود ميليتاريست او كه است مسلم.است دشوار بسيار گفتن سخن باره اين در -
اول جنگ در او كه اين نه مگر نيست؟ طور اين ميستود ، را نظاميان زماني نيز او كه آن با*
كرد؟ شركت
.دوم جنگ در نه ، -
دوم جهاني جنگ پايان در او.فراخواندند جبهه به سرباز عنوان به را او اول جنگ در ولي *
و مرزرسيدند سوي اين به فرانسويها وقتي يعني بود ، شده فراخوانده مدتكوتاهي براي نيز
.كنند دفاع فرايبورگ از ذخيره سربازان شد قرار
جهاني جنگ در او كه است درست.نداشت بعدي اهميت هيچگونه او براي تجربه اين اما درست ، -
آزاد فورا را او سبب همين به.شد قلبي سكته يك دچار او.كوتاه بسيار ولي بود ، نيز اول
گفته زيادي چيزهاي باره اين در.نكنيم صحبت او خصوصي زندگاني باب در كه آن بهتر.كردند
.است شده
نيز زنان جنبش در و بود ليبرال اصل در كرد ، هدايت نازي حزب به را او سپس كه همسرش *
نيست؟ طور اين داشت ، مشاركت
است؟ولفها معني چه به كه ميدانيد.بود ولف يك او.بود پيچيدهتر اينها از او وضع -
و بود شده آغاز پروس سر بر كه اتريش و آلمان جنگ از پس سال 1866 در كه بودند آنهايي
شمالي آلمان و هانوور استانهاي.بودند مخالف آن با شد ، آلمان رايش تشكيل منجربه
هانوور پادشاه حال عين در انگلستان پادشاه كه دانست بايد.بمانند انگليسي ميخواستند ،
ديپلماسي فقطآيد پديد متشنج وضعيت يك كه شدند باعث نظاميان سال 1870 جنگ در.بود نيز
به دوم جنگ در آنها كه شد زمينهاي مساله اين.كند حل را معضل توانست كه بود بيسمارك
صدر تاسيس منجربه مسئله اين.شد ملحق آنها به نيز جنوبي آلمان دولت.پيوستند يكديگر
اجباري پيوستن كه بودند آنهايي ولفها كه اين خلاصه.شد آن به معطوف حقوق و آلمان اعظمي
.نپذيرفتند را پروس در
زندگي از و مورش هرمان روايت از كه چنان آن داشت ، تعلق حزب اين به هايدگر خانم چه اگر *
اوليه ليبرالگرايي از او كه نيست درست آيا برميآيد ، انسكي سافر قلم به هايدگر نامه
باشد؟ كرده پيروي او از شوهرش كه اين و باشد پيوسته نازيها به خود
برازنده واقع به و محترم زن يك او همسر وانگهيبود كه بود چيزي آن هايدگر برعكس نه ، -
.دارم كامل اطمينان باره اين در.ميكرد تبعيت شوهرش اراده از كاملا و بود زمانه خلقيات
سوءتفاهم موجب كه است نكته اين.نميكرد مراعات را رسوم و آداب او كه ميآمد پيش البته
من.است شده پراكنده نيز من از نقل به و شده گفته من به و دارد وجود واقعه يكاست شده
هم هايدگر خانم.داشت يهودي دستيار يك هايدگر.دارد حقيقت اينواقعه كه ترديديندارم
او به و ميرود هايدگر نزد شبي دستيار ايناست داشته يهودستيزي ملاحظات مناسبتهايي در
هايدگر."مرابخواهيد عذر داريد نظر در چنانچه يهوديام ، من بدانيد نيست بد":ميگويد
او بنابراين."ندارد تاثير ما رابطه در امر اين":ميگويد و ميكند دراز او سوي به دست
.نبود يهودستيز
بود؟ يهودستيز او همسر آيا اما *
زني.ميكرد گزافهگويي چيز هر درباره او البتهاست پرگويي حرفها اين.من خداي نه ، -
اين.بگيريد ناديده رهگذر اين در را ليبرال -بورژوا شهروند نقش نبايد شما.بود باهوش
بايستي باره اين دريهودستيزي مساله در همه از بيش نكنيد ، مبرا آن از كلا را امر
شلزيا در عمده بهطور من. داشت نظر در را نكته اين بايدكرد بررسي عيني طور به كاملا
از كساناند ، پراستعدادترين از واقع به كه يهودي ، افراد چگونه كه ببينم توانستم خوبي به
اين.بود عظيم سيل يك آنميآوردند روي آلمان به روسيه از بهويژه و لهستان از شرق ،
.داشتم بسياري يهودي دوستان منتنفر تا برميانگيخت آنها به رانسبت ترس بيشتر واقعيت
كجا به كار اين ادامه كنيد ، توجه":ميگفتند من به كه بودند كساني نخستين از آنها
صهيونيست يك خارجه امور دفتر متصدي كه گفتهاند من به":گفت من يكيبه حتي" ميكشد؟
همين در.بود كلاين ياكوب فرد اين. "داشت خواهد بدي خيلي تاثير ما براي امر اين.است
صحنهسازي يك يا داشت ، خواهيم يهودستيزي پيگرد يك سبب همين به":گفت من به رابطه
پيشبيني اينگونه ميتوانست بيشتر انسان زمان آن در كه است اين واقعيت".آن پيرامون
.كند
بود؟ شما دوست و يهودي نيز يوناني فرهنگ در قياسي منطق و رياضي محقق اين آيا *
همكاران و دانشجويي دوران دوستان همه لويت ، و اشتراوس لئو.بود يهودي او كه است بديهي -
فريب هم لحظهاي من.بوديم دوست همديگر با ما كه خدا شكر.بودند يهودي ماربورگ در من
يهودستيزي.است يهودستيز او.نيست من گزينش مورد او ميگفتم خودم به.نخوردم را هيتلر
.ميكرد آشكار را انساني خصلت بدترين كه چون بود ، مردود استدلال يك
نميكرد؟ همدردي يهودستيزي با بعضا آيا بود ، ولف يك كه آن با هايدگر ، همسر و*
آن در من بوديم ، راي هم چيز يك اين در ما.ميكرد پرحرفي دربارهاش كه است اين كم دست -
خراب را او كار من كه ميكرد ادعا هايدگر كه آنجايي.نكردم رفتار مبهم هيچگاه مورد
كار كردن خراب در فيلسوفان همه كه من ، تنها نه البته.ميكرد دفاع من از همسرش كردهام ،
به وقتي.است شده ديوانه او ميگفتند همه بود ، نازيها ميان در اغلب او.بودند سهيم او
سرخورده سختي به او.ناسزابگويد ما به كه بود اين برايش ممكن واكنش تنها نرسيد مقصود
ماه نه تنها كه طوري به ميكرد ، برخورد شهامت و ملاحظه با كافي حد به همه اين با.بود
به چراغ با بايد !بفرماييد.استعفادهد آن از ميخواست كه بود گذشته دانشگاه رياست از
يك روحيه اين به نكردن توجه.ميكرد رها داوطلبانه را دانشگاه رياست كه رفت كسي سراغ
سال يك براي حتي را دانشگاه رياست كسي وقتي كه چرا.است هايدگر به نسبت بزرگ ناعدالتي
كه اين مورد در.نيست كمكاري خود اين ميگيرد ، كناره آن از موعد از پيش و برنميتابد
موارد گونه اين در ميبايست او كه است اين من نظر غيره ، و كرده محكوم را همكارش او
.اندازد دام به را انسان كلمه يك است ممكن باب اين كهدر چون باشد ، كرده عمل محتاطتر
سروكار احمقانه و خبرچين دنياي يك با كه بگويم بايد شخصي تجربه بر تكيه با مورد اين در
.كردهام تعريف بودم لايپزيگ در كه را زمان آن وقايع از ميكنمپارهاي فكر...داريم
بوديد؟(ركتور) مدير كه زماني *
پس يكي محكوميت آنجا در.ميكردند حكومت هنوز نازيها و بودم پروفسور كه زماني خير ، -
طور بود ، به محض احمقانه كار يك آن بپرسيد ، من از.مينمود طبيعي آن و ميرسيد ديگري از
در كه دانشجو دختري.شد مطرح واقعي اتهام يك بار يك اماشود تلقي جدي نداشت ارزش كلي
را تصورش بودم ، گادامر نزد امروز":نوشت دوستش نميكرد ، به شركت درس كلاس سر نيمسال آن
يك از بود نوشته نامه آن به او كه دختري حال ، ."قهوهاياند الاغها همه:گفت چه او بكن
و ميبينند را آن مادرش و پدر.ميگذارد باز خانه در اونامهرا.بود نازي خانواده
مرابهنزدركتور خوب ، .ميدهند مرابهرئيسدانشگاهنشان مدرسه در.ميخوانند
خوب ، ":گفت من به او...ولي;بود من خود مثل نبود ، نازيها از كلا او.خواندند فرا
"چيست؟ منظورتان ،(قهوهاياند الاغها تمام) گفتهايد شما چيست؟ قضيه!همكار آقاي
توضيح وسطا قرون مشهور مثال همراه به را ارسطو قياسي منطق اول مقدمه فقط من":دادم پاسخ
نظر دراست قهوهاي است ، برونلوس الاغ يك برونلوس قهوهاياند ، الاغها تمام.دادهام
رئيس."بود الاغي نام برونلوس و بودند قهوهاي الاغها همه ميانه قرون فيلسوفان
يك به توجه با را قياسي منطق اول مقدمه فقط گادامر پروفسور:نوشت پرونده در دانشگاه
هر بهبود همنظر من با دانشگاه (رئيس) ركتور.است داده توضيح وسطا قرون مثال نمونه
در آنرا هنوز آنجاكه در توماس كليساينميشد يافت نازي چندان لايپزيگ حالدر
نصب ضدفاشيستي پلاكارت گونه هيچ آنجا در.بود ضدنازي مقاومت كانون لايپزيگميبينند ،
.نميشد
نميكردند؟ اقدام آن عليه و بودند بيخبر آن از نازيها آيا*
ارتش كه ميدانند همه.ميكرد نگهداري ارتش را كاتوليك كليساي همه از بيش و كليساها -
آن در وانگهي.داشت لازم سربازان براي و جنگ كشتهشدگان براي را كليسا تسلي و كمك هميشه
كسي.بود شده درج معين مرزهاي آن مقررات در البتهداشت وجود موافقتنامه باره
.شود سوءاستفاده كاتوليك كليساي از بود ممكن زيرا گيرد ، ناديده را آن مرزهاي نميتوانست
سياست در دخالت به را كاتوليك كليساي ميشد آنها به توجه با كه داشته وجود مقرراتي پس *
كرد؟ متهم
جرم كاتوليك كليساي از سياسي استفاده آن موجب به كه بود شده تدوين قانون يك بله ، -
.ميشد محسوب
گفتيد آنباره در شما و كرديم آغاز را بحثمان آن با كه ستيزي يهود مساله به بازگرديم*
از سپس.كرد تامل دربارهاش پيشداوري بدون بايدكاملا ابتدا در كه است پديدهاي
مبارزه از كه چرا گرفت ، ناديده را آن نميتوان كه كرديد صحبت بورژوازي مسئوليت
از آلمانيها كه ترسي از و است گرفته شكل جامعه فرهيخته قشرهاي ميان رقابتجويانهدر
بگوييد؟ ما به بيشتري مطالب اينباره در.داشتند آلمان جانب به يهوديان تودهوار مهاجرت
وضعيت آن تبع به و هستيم مواجه آن با ما امروزهنيز كه است مهاجرتي آن از منظور آيا
ميآيد؟ پديد ميزبان كشور براي آن اثر در كه مسايلي و اقليتها دشوار
موارد با رهگذر اين در ما كه بوده اين عقيدهام و بودهام درگير موضوع اين با اغلب من -
پاي كه هم آنجا اقليتها هواداران كه شد ، توهم دچار نميتوان.داريم سروكار دشوار بسيار
من بگويد ، داشت عادت پدرم.ميكنند دفاع اقليتها از كوركورانه نيست ، ميان در يهوديان
يهودي سههمكار از بيشخوب بسيار -يهودي همكار دو يا يك ;ندارم يهوديها به اعتراضي
.داشت نميتوانيم دانشگاه براي هيچغيريهودي آنگاهديگر زيرا كنيم ، قبول نميتوانيم
همه.بودند بسيار آنجا در يهوديانبود موردي چنين ماربورگ.داشت حق بيش و كم او
اشتراوس لئو كلاين ، لويت ، ياكوب همچنين بود ، يهودي يك آويرباخ.بودند خوبي مردمان
هيچگونه آنها بودن در من.جزآن و زبانشناس ياكوبسن باستانشناس ، شتال ياكوب فيلسوف ،
.نميديدم فاجعه
بود؟ ماربورگ در و يهودي نيز معروف زبانشناس ياكوبسن*
وضع رشتهها آن در.نبود چنين طبيعي علوم مورد در تنها.بودند ماربورگ در همه و بله -
بودند ، آنجا يهودي سه وقتي:بود چنان امر منطق ما ، مورد در اما.بود ديگر قرار از
اين كه است گفتني البته.نميآمد ديگري آنجا ، يهودي يهوديهاي ديگر به توجه با آنگاه
اين.بود چنين نيز اقليتها از يك هر درباره بلكه نبود ، صادق يهوديان باب در تنها امر
از كه آناني مبارزه جهت همين بهميشد اقليت آن افراد همبستگي موجب و بود عادي امر يك
با مبارزه كه معتقدم طبيعتا من. داشت خودخواهانه زمينه ميشدند ، ناآرام واقعيت اين
بد بسيار ميشود ، كشيده بدان همگاني رسانههاي و مردم پاي وقتي و نيست عادلانه اقليتها
.ميشود
داريد؟ آن از احساسي چه شما واقعا اما بله ، *
كوچك خانواده يك من اتاق بالاي.ميبردم سر به ساده بسيار خانه يك در ماربورگ در من -
حشراتو پرورش كارشانبودند خوشايند بسيار مردماني آنها.ميكرد زندگي بورژوا
آنها با ما.داشت ابريشم پرورش دستگاه خانه مرد.ميكردند ابريشم توليد بود ، شبپرهها
زياد فقط او.جاذبهدار بود ، استعداد با بسيار او اول همسر.داشتيم دوستانه بسيار رابطه
:زد فرياد نوميدانه و آمد ما خانه به شبي.بود مهربان او دوم زن.نميپرداخت فرزندش به
."زدند آتش را كنيسه آنها شنيديد؟ ،(بودم كرده دريافت دكتري عنوان زمان آن) !دكتر آقاي"
.آمدند خشم به تعصبآميز و صحنهسازيويرانگرانه اين از آلماني فرد هر و خانواده اين
خشن بسيار دارم ، بهخاطر خوب را صحنه منآن
.بود بيرحمانه و
داشتند؟ سرنوشتي بود؟چه چه وضعيتشان واقعه آن از پس شما يهودي دوستان و*
دوستان بيفتد ، اتفاق سال1933 در رويداد اين كه آن از پيش كردم ، اشاره كه همانطور -
;اويرباخ و فيلسوف فرانك اريش باستانشناس ، شتال ياكوب بعد لويت ، بودند يهودي همه من
دانشجويي دوران از قديمي دوست يك من.بودند يهودي همه اينها.ديگران و من خوب دوست
.ميكرد تدريس فلسفه دوستانه كوچك جمع يك در برلين در او.بود كلاين ياكوب او;داشتم
كردم دعوت را آمدواو من نزد بعدشد پنهان او رسيد ، قدرت به هيتلر وقتي كه بود طبيعي
او.داشت اقامت من نزد بود آلمان در كه را آخر سال دو بدينگونه.بماند من پيش كه
حماقت افراد.نبود دشواري زياد كار.ميبرد سر به آلمان در من مسئوليت به اصطلاحا
عهده از شوم نازي حزب وارد كه بيآن توانستم چگونه ميدهم شرح بهسادگي حال.ميكنند
من كه است اين حكايتشوم (استادي كرسي صاحب)اورديناريوس پروفسور و برآيم كار اين
اين براساس."مناند تني من ، دوستان دشمن دشمنان":مينويسد او.خواندهام را ماكياولي
.داشتهام معذور بودند ، شده نازي حزب وارد ناراحت وجدان با كه را افرادي هميشه من نكته
رابطه قطع آنها با و ميدادند بهخرج شجاعت رهگذر اين در كه كساني مانند كه آن جاي به
بعدا هم اساس همين بر.كنم تلقي جدي را فرهيخته افراد همه از قبل ميكوشيدم ميكردند ،
انجام حسابگرانه واقعا را كار اين من(ميزند لبخند سرور با گادامر) آمدم لايپزيگ به
عنوان به او زيرا كرد ، كمك من به نيز او.بودم دوست نيز بولتمان با زمان آن.ندادم
پروفسور مثابه به بتوانم نهتنها كه كردند كمك من به همه اينهاداشت فراگير شهرت متكلم
و نگهداري كلاين ياكوب دوستان از بتوانم نيز بلكه بيايم ، لايپزيگ به اورديناريوس
.كنم پشتيباني
|