پوزيتيويسم و وبر ماكس
شادماني باب در
ساختار نخستين ;شهر _ دولت
فرهنگ حاشيه
خودبيگانگي از فرهنگ
پوزيتيويسم و وبر ماكس
هاف.اي.توبي
فيضيخواه ابوالفضل:ترجمه
ميدهند نسبت او به را پوزيتيويستي تمايلات كه وبر منتقدان و محققان از دسته آن
كردهاند چنين پوزيتيويسم معناي از سطحي فهم و او روششناختي مقالات سطحي مطالعه براساس
در ميتوان منطقي ، پوزيتيويسم از را فراتجربهگرا علم فلاسفه انتقادات تمامي تقريبا
چند هر(شدند منتشر تا 1907 طي 1903 كه آثاري).كرد جستوجو وبر متاخر روششناختي آراي
اين هستند ، نوكانتي فلسفه در وبر فلسفي عميق تربيت گرفتن ناديده به مايل نويسندگان برخي
بهطور را او آثار - است كرده استفاده آن از چشمگيري بهطور وبر كه - پايه فلسفي سرمايه
.بود خود زمان منتقدان و فلاسفه آثار پرشور خواننده وبر.است ساخته امروزي پيشگويانهاي
آنچه و بود ريكرت"طبيعي علوم در مفهومسازي حدود" مشتاق خواننده او مثال عنوان به
پوزيتيويستهاي اخير قطعي تحقيقات برخلاف.ميكرد درك خوب بسيار بود كرده بيان ريكرت
دادهاند نشان (شده پيگيري پيروانش و هوسرل توسط كه همچنان) ريكرت هم و وبر هم منطقي ،
براي.طبيعي علوم در حتي باشد ، منطقي و مسلم نميتواند علمي نظريه از بسته نظام يك كه
منظور به تلاشي هر و بود بيپايان امكانات از "تمامنشدني مجموعهاي" جهان وبر و ريكرت
.بود تصادفي بيش و كم ذهني آغاز نقطه يك تنها زمينهها برخي كامل توصيف فراهمآوردن
:است داده نشان ريكرت كه همانطور
عبارت به.دارد هست ، كه آنگونه دقيقا واقعيت ، توصيف براي تصميم به نياز تنها انسان"
بيهودگي زود خيلي جزئياتش ، همه با كامل مطابقت اين از ذهني تصويري بهدستدادن ديگر
به كه دارند وجود وسيعي ابعاد كه ميدهد نشان تجربي واقعيت.ميكند آشكار را تعهدي چنين
به آغاز و كنيم كندوكاو آن درباره عميقا ما كه است آن از عظيمتر و بزرگتر ميآيد نظر
كه انساني هر توان از بيش محتوايي واقعيت اين از جز كوچكترين كه چرا.نماييم آن تحليل
آن ميتواند انسان كه واقعيت از بخشي آن واقع در.بردارد در كند راتوصيف آن دارد تلاش
نميداند او كه آنچه با كه هنگامي بگنجاند ، خود علم در بنابراين و خود مخيله در را
".است ناچيز بسيار شود ، مقايسه
كس هيچ زمينه اين در است "جاودانه پرسشي" علم معاصر ، معروف علم فيلسوف يك نظر در
اين پيروان همچنين و پوپر علم فلسفه آنچه كه بگيرد ناديده را واقعيت اين نميتواند
.است نئوكانتي نفوذ يك از متاثر (امروز و گذشته در) ميكنند بيان ديدگاه
در بيشتري طرفداري و جذابيت از كه آثاري) بود ريكرت آثار جدي محقق كه اين بر علاوه وبر
قرن برجسته دانشمند هلمهولتز ، وان هرمان آثار در (برخوردارند پوپر آثار با مقايسه
از ديگري شمار و فيزيولوژيست كرايز وان هوسرل ، وونت ، ماخ ، چون ديگراني همچنين نوزدهم ،
اشارهاي اما بود خوانده را آنها آثار وبربود كرده تحقيق اجتماع علماي و تاريخدانان
كه زماني (خودش دوران) طبيعي علوم آثار در وبر گسترده مطالعات اهميتنداشت آنها به
.ميشود مشهود ميكند پيشرفت آتياش مطالعات در او آثار خواننده
"وين حلقه" محصول افكارش اواخر اين كه جايي تا بود ، پوزيتيويسم به معتقد وبر كه اين
مواضع با وبر آثار محققان همه اين با.است كهنه توصيف يك حالت بهترين در ميشد ، قلمداد
وبر آثار به ،(ديگران و) رانسيمان جي دبيليو و وينچ پيتر تنبروك ، فردريش چون گوناگوني
"طبيعتگرايانه پوزيتيويسم" از عضوي و "پوزيتيويسم تكيهگاه" چون متنوعي عناوين
كه است استوار باور اين بر كلياش نقد اما.است نامنسجم تقريبا وينچ اتهام.دادهاند
.داشت گرايش نيز "طبيعي علوم الگوي" به وبر
ممكن كه طوري به است گنگ و عجيب قدري رانسيمان جي دبيليو توسط وبر علم فلسفه از انتقاد
:بود اشتباه در موضوع درباره 3 وبر" رانسيمان نظر مطابق.باشد داشته توضيح به نياز است
مفهوم" تبيينات آن در كه شيوهاي ;ضمني ارزشي قضاوتهاي و نظري پيشفرضهاي ميان تفاوت
."توصيف و تبيين رابطه و ;ميگيرند قرار علي قوانين ذيل (Ideogrphic) "نگارانه
است حاضر مقدمه از عميقتر و پيچيدهتر بسيار وبر آثار در ارزشي قضاوت اهميت
و ارزش علم ، " بروون اچ اچ دقيق مطالعه.ميشود آن از بيشتر بحث مانع كه بهگونهاي
وبر موضع سازگاري هم و خاستگاهها اثبات خدمت در هم ميخواست "وبر روششناسي در سياست
تبيينات مجاز طبقهبندي درباره وبر كه ادعا اين ديگر سوي از.باشد زمينه اين در
بود ، اشتباه در علي قوانين ذيل (جامعهشناختي و تاريخي دادههاي از) "مفهومنگارانه"
بدون) ميشود روشن پژوهش نتيجه در كه آنچه از متفاوت نادرست ، تصورات از برمجموعهاي
.است استوار ،(حاضر متن به اشارهاي هيچ
جنبش كه حالي در شود ، ناميده پوزيتيويست است ممكن دشوار بسيار وبر كه گفتهام پيشتر
پوزيتيويسم اوليه خاستگاههاي به كه جايي تا و شد پديدار او مرگ از پس منطقي پوزيتيويسم
الگوي به تعهد بخواهد كسي اگر همه اين با.نبود بياطلاع آنها از وبر است مربوط
پوزيتيويستي هويت از انتقاد قابل بخشي عنوان به را (قياسي - فرضيه الگوي) قانونشناختي
.است شده رد موكدا وبر شخص توسط اغلب ، موضوع اين كه باشد متوجه بايد ميكند معرفي وبر
در هم و طبيعي علوم در هم قوانين ، نقش تحليل زمينه در معتبري بسيار متنوع دلايل كه چرا
او چون.است عجيب وبرقدري از رانسيمان نقد كه است اينجا.شدهاند ارائه انساني علوم
كردن قلمداد پوزيتيويست از نادرستتر ايدهآليستها زمره در وبر دادن جاي كه است مدعي"
او" كه بود استثنا و "داشت پوزيتيويستها با كاملي موافقت" اغلب وبر كه اين و "اوست
.موضوع اين با "ميكرد مخالفت عجولانه
كارل و ميل.اس.جي) كلاسيك پوزيتيويستهاي نظر با آشكارا را وبر كه ديدگاهي كه اين با
اجتماعي ، علوم در تبيين بناي سنگ عنوان به علي قوانين ضرورت به اعتقاد يعني ،(منگر
كه ميكند فكر رانسيمان است ، كرده رد مداوما اغلب وبر كه است ديدگاهي ميشناسد همراه
نيازمند كه است خطايي "اجتماعي درعلوم كلي قوانين اجرايي قابليت درباره وبر تكذيب"
انكارناپذيري بهطور حاضر ، حال در نفسه ، في وبر علي ديدگاه" كه شده ادعا حتي.است تصحيح
آثار منظر از ديد خواهيم بعدا كه همچنان ".است قديمي تعليمي وضعيت يك از برخوردار
از اجتماعي ، علوم معاصر فلاسفه از ديگري متنوع طيف و ديويدسون دونالد هانور ، و هارت
به وبر كه ميكند استدلال رانسيمان خلاصه.است منسوخ خودش ادعا اين وايت ، مورتون جمله
در علي ، قوانين ضرورت به باور يعني شناختي ، چنين اصلي بخش اما بود ، پوزيتيويست نوعي
و محققان از دسته آن كه ميانجامد نتيجه اين به اينها تمام.است پنهان وبر روششناسي
مقالات سطحي مطالعه براساس ميدهند ، نسبت او به را پوزيتيويستي تمايلات كه وبر منتقدان
الگوي مدافع وبر چه اگر.كردهاند چنين پوزيتيويسم معناي از سطحي فهم و او روششناختي
به رسيدن مسير در تفهمي جامعهشناسي كه داشت تاكيد اما نبود ، علم از قياسي _ فرضيه
خود سال 1913 مقاله در او كه همانگونه.ميورزد اهتمام اجتماعي كنش از علي تبيينهاي
را فرض اين بايد جامعهشناسي" است ، كرده استدلال "تفهمي جامعهشناسي مقولات برخي" يعني
آنچه و "بگذارد كنار ندارند ، يكديگر با ارتباطي هيچ علي تبيين و (Verstehen) تفهم كه
شروح از يك هيچ.است نگرفته قرار محققان توجه مورد اغلب داشت منظور علي تبيين از وبر
كرده بحث آنها از عالي بسيار يقينا كه پارسونز تالكوت آثار حتي وبر ، روششناسي معتبر
.(شوند اصلاح اندكي اگر حتي) نيستند بخش رضايت است ،
را ، متعارف "روانشناسي قوانين" از استفاده امكان وبر رانسيمان ، نظر برخلاف كه است آشكار
پذيرش عدم اين براي وبر دلايل.است كرده رد جامعهشناختي ، تبيين در اصلي ركن عنوان به
به نياز تنها فعلي شرايط در.ميشود نمايان تحقيق نتايج عنوان به روانشناختي قوانين
نه و قانونشناختي الگوي نه وبر كه واقعيت اين به توجه با كه داريم مطلب اين بر تاكيد
.است هولناك است پوزيتيويست كه اين به او كردن متهم نميپذيرد را روانشناختي نوقوانين
تبيينهاي صورتبندي به وبر توجهات كه ميماند باقي پيشنهاد اين براي ممكن دلايلي تنها
الگوي جاي به طردشود گرفته نظر در جميعا ميبايست اجتماعي علوم و جامعهشناسي از علي
به تنها ميگيرد سرچشمه هرمنوتيك يا تفسيري اجتماعي علوم از كه وبر سوي از قانونشناختي
"انساني علوم" است معتقد كه تعبيري.است علي تبيين به محض سرسپردگي با وبر مخالفت معناي
علوم الگوي ترديد غيرقابل اجزاي به مراجعه با احتمالا.تبيين نه هستند تفسير خواهان
اشاره در ديلتاي فعلي مفسران هم و وبر فعلي مفسران هم تاكنون چه اگر.ميبازد رنگ طبيعي
توصيفي روانشناسي مكتب از كلي بهطور و اخير موضوع از پيشگفته دقيق انتقاد بيان به
باز ديلتاي ويلهلم زمان به مناقشه اين كه باشد شگفتي باعث نبايد اما بودهاند ناكام
.ميگردد
مشاهده و نظريه معرفتشناختي مبادي عميقتر بررسي آماده بايد مناقشه اين شدن روشن براي
همان اينبودهاند آن راغب مناقشه اين در شركتكنندگان اغلب كه باشيم ادراك و تفسير و
كه نميرسد نظر به روشر و كينس از اخير ترجمههاي تا اماداد انجام وبر كه است كاري
.باشد كرده اجتماعي علوم روششناسي براي آن پيامدهاي و موضوعات اين به اشارهاي كس هيچ
كه ديدگاهي هابرماس و گادامر تحتتاثير [است شده منتشر دهه 80 در كتاب] اخير دهه دو در
.است داشته محافل برخي در ملاحظهاي قابل موقعيت ميدانست تفسيري منحصرا را انساني علوم
علوم و تفسير" نام با تيلور چارلز اثر در [بينش] اين از باريكبينانه دفاعيات اغلب
همان بررسي به نياز ما هرمنوتيك جديد مدعيات ارزيابي براي اما.ميشود يافت "انساني
توسط كه آنگونه ابژكتيويسم ، از انتقاد سابقه بررسي علاوه به تفسير ، شناختي مباني
.است شده نامبرده هرمنوتيسينها
شادماني باب در
9 بودايي حكمت
مولر ماكس فردريش
ادبي جواد محمد:ترجمه
در و ميكنيم زندگي شادمان راستي به ميورزد ، كين ما به كه كس آن به نورزيدن نفرت با
هر از دور به.ميبريم سر به نفرتي هر از فارغ ميگيرند دل به را ما تنفر كه آناني ميان
به دهيد رخصت دل ، بيمار مردمان بين در !شادانيم حقيقت در ناخوشان ، ميان در ناخوشياي ،
در كه ماييم اين آنكه است ، ما رهن در شادي آينه هر.كنيم زندگي بيمارياي هر از دور
از فارغ روزگاران پريشان جمع در و ميكشيم نفس آزمندياي هرگونه از آزاد طماعان ، ميانه
و نميخوانيم خود آن از را چيزي چند هر ماييم خوشبخت حقيقت در.ميبريم سر به پريشاني
.ميكنيم تغذيه شادماني از كه بود خواهيم تابناك خدايان همانند واسطه اين به
شكست و فتح آنكه ميبرد ، سر به ذلت و فلاكت در مغلوب زيرا ميپروراند ، را كينه غلبه ،
.است شادي معناي حالت اين و بود خواهد رضايت در كه است او تنها است وانهاده را
و كالبد اين حمل چون دردي هيچ ;نفرت چونان خسراني هيچ ;نيست شهوت از تيزتر آتشي هيچ
هيچ است ، بيماريها بدترين گرسنگي.نيست (رهايي) آرامش از برتر شادمانياي هيچ
چنين انساني اگر.نيست قياس قابل ميكنند ايجاد ما وجود اعضاي آنچه شر با بيچارگياي
تندرستي.است سعادت برترين نيروانا به نيل كه يافت خواهد در حقيقت به بپذيرد را باوري
بالاترين ولي است روابط بهترين اعتماد و ثروتها برترين خاطر رضاي ;موهبتها بزرگترين
.است نيروانا به حصول شادمانيها
دور به نافرماني و التهاب از چشيده را (صلح) آرامش و عزلتگزيني شيرين طعم كه كس آن
طريق مالكان) نخبگان ديدار ميچشد را حقيقي قانون در زيستن شيريني كه است او و است
را نابخردان با دوستي آدمي اگر.است شادي قرين آنان با همزيستي است ، پسنديده نيروانا1
مصائب ميكند ، سپري روزگار كمانديشان معيت در كه كس آناست شادمان راستي به نتابد بر
;است دردناك همواره دشمنان نيز و كوتهفكران با همراهي داشت ، خواهد پيشرو در بسياري
.است خوشايند خويشان و احباب ديدار مثل خردمندان با همنشيني
;پيمود را نخبگان و وظيفهشناسان شكيبايان ، فرهيختگان ، هوشمندان ، خردمندان ، راه بايد پس
در را ستارگان راه كه ماه همانند كرد پيروي شايستهاي و حكيم آدميان چنين از بايستي
.ميگيرد پيش
.Ariyaپينوشت1
ساختار نخستين ;شهر _ دولت
حيدرينيا صادق
در.ميشود آغاز يونان در فكر تاريخ مطالعه با پژوهشها اغلب سياسي ، انديشه بررسي در
هرچند.است نشده درخوري توجه كهناش ، فرهنگي و تاريخي پيشينه با مشرقزمين به ميان اين
تاريخ از تازهاي افقهاي باستانشناسان ، كاوشهاي و خاورشناسان اخير ساله يكصد مطالعات
تاريخ درباره عميقي مطالعه اندك ، مواردي در جز هنوز اما است ، نمايانده را شرق تمدن
از را مشرقزمين در سياسي انديشه و فلسفه به توجه عدم.است نگرفته صورت شرق در انديشه
ايران ، :آمد پديد بزرگ تمدن سه پهناور ، زمين قطعه سه در ;كرد بررسي ميتوان منظر چند
مبتني و شكل يك (ظاهرا) قرنها تا تمدنها اين سياسي ساختار كه آنجايي ازچين و هند
آراي فاقد را وسيع تمدني گستره اين نظريهپردازان ، رو اين از بود ، مطلقه حاكميت بر
دوران در نامدار انديشمندان نبود و مدون سياسي نظريه فقدانپنداشتهاند گوناگون سياسي
سياسي انديشه مباحث از مشرقزمين رفتن بهحاشيه در ديگري عامل تمدنها ، اين باستاني
از سياسي فلسفه عرصه در كهن متون و بزرگ فيلسوفان داشتن با يونان كه هرچند.است شده
هر كه داشت دور نظر از نبايد را مهم واقعيت اين اما است ، برخوردار ويژهاي جايگاه
فكري مباني داراي _ خير يا باشد مدون نظريهاي بر مبتني آنكه از نظر صرف _ سياسي ساختار
را مشرقزمين خاورشناسان ، باستانشناسي ، و تاريخي اخير مطالعات به استناد با.است نظري و
اولين و "شهر" يعني مدني ، واحد نخستين كه معناست بدين سخن اين.ناميدهاند تمدن گهواره
در باستانشناسي كاوشهاي.است برآورده سر نقطه اين از "شهر _ دولت" يعني سياسي ساخت
.ميگذشت عمرشان از سال هزار شش كه آورد بيرون خاك زير از را شهرهايي بينالنهرين ،
_ دولت تاريخ گلي ، و سنگي الواح و كتيبهها ترجمه و باستاني خطوط كشف با همچنين
هزاره از شهرها _ دولت اين.شد روشن پژوهشگران براي زيادي ميزان به بينالنهرين شهرهاي
مهمترين قرنها ، براي شهر _ دولت.كردند ظهور گوناگون عنوانهاي با ميلاد از پيش سوم
كيش ، شهرهاي _ دولت جنوب به شمال از.ميشد محسوب بينالنهرين اجتماعي و سياسي ساختار
خود به را پادشاهان از سلسلهاي كدام هر...و اريدو اور ، اوروك ، لاگاش ، نيپور ،
اين پادشاهان كارهاي از دقيقي نسبتا و مفصل گزارشهاي بابلي كتيبههاي.ديدهاند
.ميكند ارائه آنها سقوط و برآمدن تاريخ و سلسلهها
ساختار اين.آسماناست در خدايان كثرت است ، توجه قابل دوره اين سياسي ساختار در آنچه
سبب يونان پاره پاره جغرافياي.ميخورد چشم به هم يوناني جزاير و شهرها در بعد قرنها
به گاه خدايان اين.باشد داشته مستقلي پادشاه و خدا خود براي جزيره يا شهر هر كه گشت
در.ميكردند ياري ديگري برابر در را خود پادشاه هركدام و برخاسته يكديگر با رقابت
و داشتند ويژهاي خداي سلسلهها اين از هريك ;بود حاكم ساختار همين نيز بينالنهرين
حاكميت تنها نه ميگشت ، غالب او بر و ميكرد حمله خود همسايه به شهري _ دولت هرگاه
اسارت به هم را شهر خدايان بلكه ميآورد ، خود فرمان زير را مغلوب شهر مردمان و سياسي
در كه چين و هند ايران ، تمدنهاي شايدميكرد منتقل خود شهر معبد به و درآورده
تمايل متكثر حاكميت به كمتر جغرافيايي ، يكپارچگي دليل به كردند ، ظهور پهناوري فلاتهاي
و همعصر پادشاهي چند برپايي امكان سرزمينها اين جغرافيايي پهنه زيرا.دادهاند نشان
صورت به يوناني ، جزاير و جزاير شبه جغرافياي آنكه حال.ميداد تقليل را يكديگر كنار در
براي كه ميداد را امكان اين جزيره هر مردمان به و بود كرده ايجاد مشخصي مرزهاي طبيعي
و خدايان تعداد موارد اغلب در مشرقزمين در اما.باشند داشته مستقل پادشاهي خود
آنكه با نيز ، بينالنهرين در.بود واحد حتي يا و اندك تمدنها اين از هريك در پادشاهان
قدرتي فقدان و شهرها بين قدرت تقسيم اما داشت ، وجود يكپارچهاي و كوچك نسبتا جغرافياي
از كه آنگونه.ميكرد تقويت را متكثري وضعيت چنين (م ق سوم هزاره در) غالب
تصميمگيريهاي و كارها تمام شهرها _ دولت اين در ظاهرا برميآيد ، سومري سنگنوشتههاي
شهرها اين در آنكه عليرغم.است ميشده انجام شهر بزرگان و ريشسفيدان شوراي توسط مهم
تصميمگيري نظام وليكن ميشد محسوب مذهبي و سياسي مقام عاليترين "لوگال يا و انسي"
كه مهاجرتهايي و شهرها _ دولت اين از بعضي قدرت افزايش بااست نبوده فرد يك بر مبتني
از پيروي عين در كه كردند ظهور بينالنهرين در جديدي قدرتهاي داد ، رخ منطقه اين در
سياسي تركيب به بعدي نوشتار در.نمودند ايجاد بزرگتري سياسي ساختار شهري ، _ دولت نظام
.شد خواهد اشاره گذاشتند باستان ايران سياسي ساختار در كه تاثيري و قدرتها اين
فرهنگ حاشيه
اشارات از بهشتي احمد تفسير*
اسلامي كلام و فلسفه گروه مدير و مدرس بهشتي ، احمد دكتر:فرجامي محمود _ انديشه گروه
در را حوزوي سپس و مكتبخانهاي تحصيلات او.آمد دنيا به فسا در سال 1314 تهران دانشگاه
(حوزه در) سطح اتمام و ديپلم اخذ به موفق سال 1336 در و داد ادامه كلاسيك تحصيلات كنار
شاگردان حلقه به آنجا در.كند شركت اصول و فقه خارج دروس در تا رفت قم به سپس.شد
ادامه براي بعد چندي.پرداخت فلسفه فراگيري به ايشان محضر در درآمدو طباطبايي علامه
موفق (سال 1342 در) سال سه از پس و رفت تهران دانشگاه الهيات دانشكده به كلاسيك تحصيلات
راهنمايي با بعد سال سه.پرداخت تحصيل ادامه به دانشگاه همان در و شد ليسانس اخذ به
مسائل برخي در "ابنسينا و ارسطو فلسفه مقايسه" عنوان با را خود دكتري رساله مطهري شهيد
.كرد دفاع آن از بعد سال يازده و داد پيشنهاد فلسفي
از پسپرداخت تدريس به قم پرورش و آموزش در دبير عنوان به تا 57 سال 44 از همچنين او
نمايندگي به فسا زادگاهش ، از اسلامي شوراي مجلس دوم و اول دورههاي در بهشتي انقلاب
پرورش و آموزش از سال 65 و پرداخت علمي كارهاي به بيشتر دوران اين از پس اما.شد انتخاب
تهران دانشگاه اسلامي فلسفه گروه مديريت سمت به بعد سال دو و شد منتقل تهران دانشگاه به
مقالات و است كار پر نويسندهاي بهشتي.است مسئوليت اين عهدهدار امروز تا و شد منصوب
و حوزه در تدريس را خود اصلي كار اما است رسانده چاپ به تاكنون را زيادي كتابهاي و
قرآني ، و تفسيري موضوعات مثل گوناگوني موضوعات در او وجود اين با.ميداند دانشگاه
به انگليسي و عربي از را آثاري بعضا و است نوشته كتاب كلام و فلسفه تربيتي ، مسائل
شرح به اخير ، سالهاي در او.ميرسد عنوان شصت به آنها شمار كه است برگردانده فارسي
كتابهايي صورت به را كتاب اين از (5و4) نمط دو تاكنون و است پرداخته سينا ابن انتشارات
انتشارات" كتاب دو اين ناشر:است كرده كتاب بازار روانه مبسوطي شرح با و جداگانه
است شده نگاشته بهشتي توسط روال همين با نيز ششم نمط شرح همچنيناست "تهران دانشگاه
شرح بتواند امسال كه دارد اميد او و است چاپ دست در قم تبليغات دفتر توسط اكنون هم كه
شروح نگارش و اشارات به توجهش علل درباره بهشتي دكتر.رساند اتمام به نيز را هفتم نمط
مورد ارزشمند بسيار كتاب اين چون كه كردم احساس":ميگويد آن نمطهاي برخي بر مبسوط
بنويسم ، آن بر فارسي به روان شرحي است بهتر است طلاب و دانشجويان از كثيري جمع استفاده
شيخالرئيس اشارات بايد حتما ارشد كارشناسي دوره در اسلامي فلسفه دانشجويان كه خصوص به
اينها بر علاوه و است اصلي منابع از كتاب اين نيز دكتري دوره امتحانات در و بخوانند را
را كتابها اين بنابراين كردهام ، تدريس را كتاب اين مكررا مختلف دانشكدههاي در هم من
".كردم تاليف درسي كمك كتاب صورت به
كتابهايي تاليف نيز و مجمعالبيان تفسير از بخشي ترجمه به ميتوان بهشتي قبلي آثار از
...و "قرآن در خانواده" ،"قرآن در مستضعف" ،"قرآن در انسان":نظير قرآني موضوعات با
دل از ديگر يكي هم تربيتي بحثهايبرد نام شدهاند تدوين موضوعي تفسير صورت به كه
،"نوخاسته نسل" ،"كودك تربيت" مثل كتابهايي نگارش باعث كه است بوده او مشغوليهاي
.است شده "كودكان تربيت و اسلام" ،"اسلام ديدگاه از تربيت" ،"كودك حقوق و اسلام"
مرحوم سياسي انديشه" كتاب جمله از.دارند ديگر بويي و رنگ بهشتي دكتر تازه كارهاي اما
_ بود مشروطه موافقان از كه - شيعه مرجع سياسي انديشههاي بررسي و بيان به كه "نائيني
رسيد هم نجف مراجع و علما از ديگر جمعي امضاي و تاييد به كه كتاب اين در".ميپردازد
ميگويد و ميكند اظهارنظر قوا تفكيك اصل و شورا مجلس اساسي ، قانون باب در نائيني مرحوم
به را شاه ميكند سعي همچنين او.است رسيده "قوم" عقلاي تاييد به كه است مسائلي اينها
قرار نخستوزير و وزرا بر نظارت و قانونگذاري مرجع را مجلس و بدهد تنزل تشريفاتي مقامي
چاپ زير روزها اين هم بهشتي "دين فلسفه" كتاب ".انجاميد شكست به تلاشها آن گرچه.دهد
كه است مقالاتي مجموعه كتاب اين.گرفت خواهد قرار علاقهمندان اختيار در زودي به و است
شرف و گوهر" كتاب همچنين بهشتي.رسيدهاند چاپ به "اسلام مكتب" نشريه در بهشتي توسط
.بود خواهد مقالات سلسله صورت به هم آن كه دارد تاليف دست رادر "دين
كوبا در فلسفه بينالمللي كنفرانس*
كنفرانس اينميشود برگزار (كوبا) هاوانا دانشگاه در فلسفه پاييزي بينالمللي كنفرانس
شوراي و FISP فلسفه انجمنهاي جهاني فدراسيون همكاري با امسال آذر اول تا آبان از 29
آمريكاي ميراث در فلسفه جايگاه.شد خواهد برگزار اومانيستي مطالعات و فلسفه
.بود خواهد سمينار اين موضوع مديترانهاي
مدرنيسم پست و محافظهكاري *
و ادبيات مجله شماره آخرين با گفتوگويي در "مدرنيته؟ از گذار" كتاب مولف حقيقي شاهرخ
:است گفته و كرده تعجب ابراز مدرنيسم پست با ايراني محافظهكاران همسويي از فلسفه
مدرن پست فرهنگ كلي به دستراستي و محافظهكار سياسي و فكري جريانهاي غرب در دستكم"
."مخالفاند سخت آن با و ميدانند مضر را
نيروهاي جانب از يكي است انتقاد مورد سو دو از مدرنيسم پست غرب در كلي بهطور
نوعي به بنيادگرايان...چپ جريانهاي سوي از دوم و محافظهكار و بنيادگرا
.دارد مطلق اصولي به تكيه اساس و پايه در آنها فكري نظام و شالودهباورند
اخلاق و اگزيستانسياليسم فلسفه ، *
مارسل گابريل و كيركگارد سورن سارتر ، پل ژان درباره آثاري مولف و نويسنده اندرسن توماس
درباره وي.كرد خواهد سخنراني (كانادا) مونترال كونكورديا دانشگاه در آذرماه اول
.ميگويد سخن اخلاق و اگزيستانسياليست فيلسوفان
ميخواهند مقاله هنديها*
ميشود منتشر هندوستان فرهنگي و علمي مراكز از يكي سوي از كه سياسي فلسفه مطالعات مجله
است عبارت تاسيس تازه مجله اين موضوعات.است شده صاحبنظران سوي از مقاله ارسال خواستار
اين آدرس.ژورناليسم و اجتماعي علوم سياسي ، علوم فلسفه ، پزشكي ، حقوق ، اخلاق ، اقتصاد ، از
.است شده منتشر تهران چاپ فلسفه و ادبيات مجله شمار آخرين در مجله
خودبيگانگي از فرهنگ
بارنارد فردريك
بشيريه حميد:ترجمه
فرهنگ.افتادهاند جدا هم از احساسش و انديشه قلبش ، و مغز ;است شده بيگانه خود از انسان
براي دستاويزي همچون كه انتزاعي ، و مبهم آرمانهايي با كاغذي ، است فرهنگي عصر اين
.است خودفريبي
از درباره اروپا ، هجدهم سده تمدن گرفتاريهاي درباره منتقدان اين آنچه بيشتر
در بودند ، گفته آن مانند و استعمارگرياش ، مالاندوزي ، و حرص فزونخواهي ، خودبيگانگي ،
جا هيچ در كه گفت بايد اما.كرد پيدا انعكاس نيز آنان از پس اجتماعي _ سياسي نوشتههاي
نوشته (231918) غرب زوال كتاب اندازه به كلمات ، كاربرد و فكري حالت ميان توازي و تناسب
و پاشيدگي هم از نشانه تمدن او نظر از.است نبوده توجه جالب و چشمگير اشپنگلر ، اسوالد
عملا ميدهد دست به تمدن از او كه نيز توصيفي در.است فرهنگ يك احتضار مرحله واپسين
و بزرگ شهرهاي در را فرهنگ زوال اصلي ريشه اشپنگلر.يافت را مضامين اين تكتك ميتوان
بلكه منجسم ، و مرتبط اجتماعي نه آنها جامعه كه ميبيند ، ها"شهر كلان" خودش گفته به يا
است ، تهي آينده و گذشته از دارد ، انگلوار و كوچنشيني زندگي نوعي كه است تودهاي
و كجا به نميداند اما است حركت در پيوسته و ندارد رسومي و آداب است ، ناآرام و بيريشه
خويش ويراني بذر و ميپرورد ، خود در را خود ضد _ تمدن آن با همراه و _ شهر سرانجام.چرا
در فرهنگ آرنولد ، ماتيو و كالريج ، كانت ، همچون متفكراني نظر در.مينشاند بار به را
فرهنگ شك بدون.است اجتماعي پيمانهاي و رسوم معناي به تمدن و فردي ، اخلاق نمايشگر اصل
هفتم قضيه در) كانت.مييابد ارتباط "مادي" ارزشهاي با تمدن و "معنوي" ارزشهاي با
به هم چندان ابتدايي زندگي ترجيح در روسو اينكه اظهار با (جهان تاريخ انديشه كتاب
ظرافتهاي و ادب رعايت در حتي" و متمدنيم ما چند هر كه ميافزايد است ، نرفته بيراهه
پيش در دراز راهي اخلاقي مرحله تا هنوز اما...ميگراييم نيز افراط به اجتماعي رفتار
تنها و دارند ، نقش تمدن تشكيل در صرفا ظاهري آداب و عرف كه دارد عقيده وي ".داريم
ناباوري و شك همچنين و تمايزگذاري اين ".دارد تعلق حقيقي فرهنگ به" كه است اخلاق
در كانت ، سرسخت هواخواه و مريد كالريج تيلر ساموئل تاثير تحت بيشتر تمدن ، ارزش درباره
خود كتاب پنجم فصل در كالريج.شد متداول بسيار نوزدهم سده انگليسي نوشتههاي و كتابها
ناسره ، كالايي مگر نيست چيزي..تمدن:مينويسد (1830) حكومت و كليسا شكلگيري درباره
بود ، نتواند نيز تندرستي جوانه نباشد ، بيمارگونه التهابي و فسادانگيز ، رخنهاي اگر كه
استوار بشريت ويژه توانشهاي و كيفيات هماهنگ رشد بر و فرهيختگي ، بر تمدن كه آنجايي و
.پيراسته انسانهايي نه شوند خوانده آراسته افرادي كه آنند درخور بيشتر مردمانش نيست ،
كمال با را فرهنگ كه ديدگاه اين برجسته مدافعان از ديگر يكي آرنولد ، ماتيو كه است جالب
"فرهنگ دو" نظريه ،(1896) آنارشي و فرهنگ خود كتاب نخست فصل در ميكند ، وصف انسان اخلاقي
به چيز هر از بيش و پيش فرهنگ كه دارد عقيده وي.است كرده پيشبيني را اسنو.پي.سي
توينبي."ناب آگاهي به نيل براي علمي [يافتگي تكامل] صرفا" نه و است ، اخلاقي رشد معناي
ابتدايي سرچشمه از فرهنگها رشد مرحله والاترين كلي طور به را تمدن ديدگاه ، اين برخلاف
.ميداند خود
بازتاب جديد فرهنگي انسانشناسان نوشتههاي در تمايزات ، اين از يك هيچ حال ، هر در
بدوي فرهنگ خود كتاب در او.است متفكران اين برجسته نماينده نخستين تايلر.است نداشته
قانون ، هنر ، باورها ، دانش ، " كه ميكند تعريف "پيچيدهاي كليت" عنوان به را فرهنگ ،(1871)
عنوان به انسان كه برميگيرد در را ديگري عادات و قابليتها همه و رسوم ، اخلاقي ، اصول
;نبود تازهاي استنباط فرهنگ از كلينگر برداشت اين البته ".ميآموزد جامعه از عضوي
.بود گرفته آنها از پس و هردر تا ويكو از را خود فكري پيشينه بلكه
بديع نيز فكري سوي و سمت اين در ويكو انديشههاي.يكپارچه كل مثابه به فرهنگ (2
روشني به او چرخهاي تحول نظريه و فرهنگ ، چندگانه سرچشمههاي نظريه دو هر.مينمايد
.ميكرد تصور پيكرهوار يا يكپارچه كليتي صورت به را فرهنگ ويكو كه نكتهاند اين بيانگر
مولفههاي از پيچيدهاي مجموعه خود پيشرفت از مرحله هر در معيني ، فرهنگ هر او ، ديد از
با مشخصي ، ويژگيهاي در آنها از يك هر كه ميدهد ، نشان را پيوستهاي هم به و همبسته
كه" ميبيند "تنهاي همانند" را فرهنگ جديد علم كتاب در ويكو.است شريك ديگري مولفههاي
روياي خود اثر در ديدرو ".ميزنند جوانه آن از سياست و اقتصاد ، اخلاق ، منطق ، شاخههاي
ميآورد ، انداموار وحدت ديدگاه اين توصيف براي را زنبورها همهمه مثال ،(1769) دالامبر
به منحصر كيفيتي كل ، يك آن موجب به كه كند بيان را انديشهاي ميخواهد ديگر عبارتي به و
تنيده ، درهم چيزي عنوان به كل ، از معني اين.دارد خود منفرد اجزاي مجموع از متفاوت و فرد
ملل ، روحيات و عادات پيرامون يعني فرهنگ مطالعه زمينه در ولتر دورانساز و مهم اثر از
زندگي جريان در كه ميبيند كليتي صورت به را تمدن ولتر.ميشود برداشت مشخصي طور به نيز
از پس چه و پيش چه را انديشمندي كمتر.ميشود پرداخته و ساخته انسان اجتماعي كنشهاي و
براي خود وي كه مفهومي _ "زمانه روح" درون به بيشتري ژرفاي با كه يافت ميتوان وي
دايره از را پاي شد موفق ندرت به او كه چند هر ;باشد كرده رخنه _ كرد معرفي بار نخستين
.گذارد فراتر خويش زمانه ارزشهاي
|