زندان روز 11000
شود پيدا ماندلايي مبادا تا..
هرتسن الكساندر تفاوت
نيستم كارگزار من
وزرا توافق
سياست حاشيه
زندان روز 11000
درگذشت آرامش سال و 24 زندان سال از 32 پس قهرمانيان صفرخان
به نظامي دادگاه از او پرونده ميشود مهيا او آزادي مقدمات مصدق دولت شكلگيري با
شود اعدام او كه ميكنند مقاومت همچنان فئودالها كه حال عين در ميگردد ارسال دادگستري
دادگاه به پرونده سال 1333 در دوباره ميدهد باد به را صفرخان فرصتهاي مرداد كودتاي 28
ميشود عودت نظامي
آبان 1381 ، يكشنبه 19 روز قهرمانيان ، صفرخان:افتخاريراد هوشنگ امير سياسي ، گروه
چيزي هيچ شايد..زندان سال ميگشت320 باز بود ، آمده كه را درازي راه شايد.درگذشت
در كه نباشد مرداني چهرههاي ديدن از بهتر نيست ، شانه فراخ مردان نسل از كه كسي براي
ميانسال اينان.نهادند خود برشانههاي و كردند بلند زمين از را صفرخان تابوت تشييع ، روز
تحمل زندان و بودند كرده تكيه صفرخان مقاومت به را روزگاري كه هستند سپيدموياني يا
در گاه فكرهايي و دارند متفاوت بسيار دستان.دارند متفاوت بسيار چهرههاي.ميكردند
خفته آن زير در ابد تا صفرخان كه بودند گرفته را پرچمي زير جملگي روز آن اما.هم مقابل
خود حضور ميكند ، سكونت قابل را آنجا ميرود كجا هر زنداني ميگفت كه همانطور و بود
مقاومت نماد !نه..ايران مردم مقاومت نماد.نماد يك آباداني:است آباداني از نشان او
.آينده در چه و حال در چه جهان مردم همه براي انسان يك
* * *
بود گفته گاندي مهاتما درباره زماني _ طلب صلح و فيلسوف فيزيكدان ، _ اينشتين آلبرت _ 1
در خصوصياتي چنين با و استخوان و پوست با انساني كه است درك قابل سختي به آيندگان براي
گفت بايد حقيقتا اما كنم مثل به قياس باشم داشته قصد كه بيآن.است زيسته زمين كره روي
بسيار قهرمانيان صفرخان شخصيت درك نيز معاصرين براي حتي بلكه آيندگان براي تنها نه كه
زندان در را خود زندگي از روز هزار يازده حدود چيزي يعني سال كه 32 او.است دشوار
هم امروزيان حتي بيشك ;بود كرده مقاومت و مبارزه صرف را خود ميانسالي و جواني و گذراند
اگر نگفتهام بيراه پر.است زيسته زمين روي بر انساني چنين كه ميكنند باور سختي به
و خواب به مربوط را آن بودهاند ، او كشيدنهاي زندان شاهد نزديك از كه كساني حتي بگويم
.است دشواري بسيار كار صفرخان ، منش و شخصيت تحليل و تجزيه حتي.بدانند خود خيالهاي
بعضي كه ميشنويم اتوبوس در مثلا گاهي.كرد نگاه نماد يك هيات در بايد را او بنابراين
كردند فراموش همه گويي اماباشد مطرح جهان در كه ندارند هيچ ايرانيها ميكنند ادعا
را آن ادامه و كردن زندگي ضرورت او.است جهان در سياسي زندان ركوددار قهرمانيان ، صفرخان
تصديق حتما باشيد ديده را او اگر.كند تحمل را دوزخي توانست بنابراين بود دريافته
كيست؟ او مگر اما.بود ديگران از بلندتر گردن سر و يك او كه كرد خواهيد
روزانه كار و زمين سر از كه حالي در مرد چهار سال 1321 ، شبهاي از شبي يعني شب آن _ 2
اجبار به را رعايا از يكي نوعروس - ملاك _ قاسمي ملك كه خبر اين شنيدن به بودند بازگشته
تا كنند مسلح را خود شدند قسم هم و كردند رها را نيمخورده شام است ، برده خود خانه به
فخرنژاد ، احمد آفاقي ، حيدرخان _ تن چهار اين.بپردازند مبارزه به فئودالها و خوانين با
و اولي بعد ، سال چند كه چنان نوشتند را خود طالع شب آن _ قهرمانيان صفر و نوري محمد
صفر اما و نشد خبردار او عاقبت از كسي و شد نيست به سر دوميرفتند چوبهدار پاي سومي
.سازد نمايان را انسان از ديگر وجهي تا نوشت زندان سال بر 32 را خود تقدير قهرمانيان
اروميه نزديك شير ، عجب توابع از شيشوان روستاي در خورشيدي سال 1300 در قهرمانيان صفر
نفوذ همهجا در آنها.بود فئودالها چنگ به روزگار زمان ، آن در.گذاشت دنيا به پا
ميدادند ، تشكيل را سامان آن مردم اكثريت كه را دهقانان فرصتي هر در و داشتند
زمين بر را سال تمام كه آن با دهقانان.نميكردند پوشي چشم جوري هيچ از و ميدوشيدند
وجود تمام با كه صفرخان فضايي ، چنين در.بود فئودالها آن از نتيجه اما ميكشيدند زحمت
تمام بايد چرا":ميگويد پدر به را خود اعتراض اولين ميكرد احساس را دردهايي چنين خود
در او بعدي حركتهاي و سياسي بنيان "شود مفتخورها اين صرف ما خانه در موجود آذوقه
.است نهفته جمله اين
.ميشود جنوبي آفريقاي راهي ابد براي وي و ميريزد فرو رضاخاني اقتدار بيست ، دهه اوايل
از كه ميبيند را فئودالها او.دارد شور پر سري و گذاشته جواني عرصه به پا صفرخان
مردم روز به روز حال عين در و ميكنند تعدي آنها ناموس به و ميبرند بهره مردم دسترنج
براي كه ميشود آشنا نامي تقيزاده داداش با زمان همين در.ميشوند فقيرتر و بدبختتر
و دولت برعليه _ تولدش محل _ مراغه به برگشت در او.بود كرده مهاجرت باكو به كار
مردم از و ميدهد تشكيل مخفيانه كميتهاي او طريق از صفر.ميكرد سخنراني فئودالها
ماه 1324 در 16آبان كه اين تا افتند در خوانين با تا ميكند مسلح را آنها و نامنويسي
سرواني درجه با صفرميگيرد شكل آذربايجان دموكرات فرقه و ميآيد پيش آذربايجان مسئله
فئودالها تعقيب به و ميكند سلاح خلع را پاسگاهها از بسياري و ميكند فعاليت آن در
دولت سال 1325 ، در تا ميگذراند ، تفنگ با و اسب روي را روزگارش تقريبا او.ميپردازد
سران از عدهايميدهد خاتمه آذربايجان غائله به خطه آن در انتخابات برگزاري بهانه به
.ميشود شروع زمان اين از صفرخان آوارگيهاي.ميشوند متواري ديگر عدهاي و اعدام فرقه
سخت بسيار شرايط با و ميرود ديگر قريه به قريهاي از و جنگلها و كوهها در ماهها او
ملامصطفي با را چندي و ميرود كردستان به هنگام اين در.ميكند سر بيغذايي و زمستاني
زندان به و ميشود اسير اردوگاهي در و پناهنده عراق به را مدتي سپس ميگذراند بارزاني
به فراوان مشقت با و سال 1327 در.ندارد را وطن از دوري تحمل اما ميآيد گرفتار اربيل
كه كجا هر بهاعداميهاست ليست جزو او اسم ميدانست كه حالي در ميگردد باز ايران
محاصره مغازهاي ، از شدن خارج موقع سال همان اسفند در 18 سرانجام و ندارد امنيت ميرود ،
دارند ، نفوذ دولتي مقامات و دادگاهها در كه فئودالها.ميشود داده انتقال پاسگاهي به و
بعد سپس.ميگذراند انفرادي در اروميه در را ماه او 6.دارند دست در را او اعدام حكم
جرم به نظامي دادگاه در سال 1329 در برعكس و مراغه به تبريز از پرونده عودت بار چند از
ابتدا درميگردد محكوم اعدام به..و پاسگاهها سلاح خلع دولت ، با مسلحانه مبارزه
بهتر مرگ" كه ميگويد ميكند اصرار كه كس هرنميشود فرجامدادن به حاضر وجه هيچ به او
زمان اين در او ".شدم اعدام منتظر و كردم خودداري اعتراض نوشتن از.است زندگي اين از
روز سه بالاخره اما.ميشنود را او اعدام خبر ميگيرد سراغ كه همرزمانش از كدام هر از
.ميكند فرجامي تقاضاي مانده حكم اجراي به
به نظامي دادگاه از او پرونده.ميشود مهيا او آزادي مقدمات مصدق ، دولت شكلگيري با
اعدام او كه ميكنند مقاومت همچنان فئودالها كه حال عين در.ميگردد ارسال دادگستري
به پرونده سال 1333 در دوبارهميدهد باد به را صفرخان فرصتهاي مرداد ، كودتاي 28 شود ،
لحظه هر كه سالي شش ;برده سر به اعدام زير را سال شش اوميشود عودت نظامي دادگاه
در پا از را او بلاتكليفي احساس اين چه اگر است ، بوده مرگ پذيراي و حكم اجراي آماده
اين و ميشود همسرش و پدر ديدار به موفق زندان ، سال دو از بعد سال 29 در او.نميآورد
به نبودند قادر زندگي روزمره مشقتهاي و مالي فقر دليل به آنها.اوست ديدار آخرين
و اسلحه چند تنها و ميبرند تاراج به را زندگيش او ، دستگيري از بعد.بيايند صفر ملاقات
آنها فروش از پدر و بود كرده پنهان جايي در را آنها كه بود مانده باقي او براي فشنگ
.ميبرد سر به را يكسالي
اعدام به وقتي.بود نديده را او دخترش تولد زمان از ميكند ، ازدواج سال 1324 در كه او
باقرپور ملوك و كنند آغاز را تازهاي زندگي كه ميدهد پيشنهاد همسرش به ميشود محكوم
آخر تا اگر.كرد خواهم خودكشي بزني ، حرف مورد اين در ديگر بار يك اگر":ميگويد او همسر
ميكنم فكر.ميكنم بزرگ را دخترمان تنها تو ، رهايي اميد به شدي ماندگار زندان هم عمر
".ميكشم ابد تو با هم مندادهاند ابد حبس و كردهاند دستگير هم مرا كه
سال ده صفر.است سال 1337 اكنون.ميشود تبديل ابد به او حكم تخفيف درجه يك با بالاخره
كه اين تا كرده تجربه را مهاباد و اروميه مراغه ، تبريز ، زندانهاي.گذرانده زندان در را
.برازجان دژ:ميشنود را خود تبعيد خبر
دژ ، ميكنند ياد جهنم به آن از.بوشهر و شيراز بين ما بوده كاروانسرايي برازجان
كه صفرخان.است خشكي و بيابان ميكند كار چشم تا آن اطراف كه است سنگي تمام قلعهاي
كه هوايي ;تلخ و شور آب ;كند تحمل را درجه گرماي 50 بايد اكنون چشيده را سخت زمستانهاي
از خيس يا كرده عرق تن كه زندانيان ميوزد ، شديد بادهاي وقت هر.دارد غبار و گرد دائم
خنده باعث نكته همين چه اگر.ميشوند گلي آدمهاي به تبديل دارند گرما از فرار براي آب
هر شبها ميخوابد حياط كه صفرخانخوابيد سلولها در نميشود گرما شدت از.ميشود آنها
سال.است غبار و گرد گرفته ، بر در را آسمان آنچه.نمييابد ستارهاي اما ميجويد چه
و سحابي و بازرگان سال 1344 در بعد و ميآورند آنجا به را توده حزب افسران ابتدا 1342
و بودند شده دستگير خرداد پانزده قيام در كه را كساني از تن دو و مليگراها از عدهاي
را آنجا ميرسد كه كجا هر به زنداني" است معتقد صفرخان.سوسياليستها جامعه از تن دو
".ميكند سكونت قابل
موجود امكان هر ازبكاهند محيط و زندان خشونت از ميكنند سعي و سازگارند هم با اينها
ميسازند ميزميكنند گچ را ديوارها".كنند تحمل راحتتر را رنج و درد تا ميبرند بهره
".ميكارند سبزي حياط در و
اطلاع:ميگويد صفرخان از "دردزمانه" نام به خود خاطرات كتاب در عمويي محمدعلي
به.ميكند زندگي عادي زندانيان بند در قهرماني صفر نام به سياسي زنداني يك كه مييابيم
اين ميگويد.ميشويم جويا را غيرقانوني عمل چنان دليل و ميكنيم مراجعه شهرباني رئيس
در.است بوده عادي زندانيان ميان در و آذربايجان زندانهاي در محكوميت بدو از زنداني
شده منتقل زندان اين به نيز او برازجان ، به آذربايجاني زندانيان از تعدادي تبعيد جريان
توضيح...ميشود نگهداري بند يك قبلياشدر زندانيهاي هم با گذشته همچون و است
اتهامي هر است بوده دموكرات فرقه فداييان از يكي آذربايجان وقايع جريان در او ميدهيم
حساب به سياسي زنداني بايستي و اوست سياسي حركت با ارتباط در باشد شده وارد او به كه
منتقل سياسي زندانيان بند به صفرخان روز آن فرداي و ميكنيم راضي را شهرباني رئيسآيد
بسياري سختيهاي.محجوب و حرف كم.استوار و استخواندار بالا ، بلند است مردي...ميشود
و قهرماني.نميشود قطع نيز سيگارش دود.است بوده دور هميشه دخترش تنها از كرده ، تحمل
شكست از بعد از.هستند سال 2524 طول در دموكرات فرقه بازماندگان جمله از برادران احمد
قديميترين.زنداني و بازداشت يا بودهاند فراري و دربدر يا آنها آذر 25 در فرقه
محسوب سياسي زندانيان جزو را صفرخان پهلوي ، حكومت ترتيب بدين.ايرانند سياسي زندانيان
.ميكند تحمل را چيز همه صبورانه او اما.نميكرد
معطريان رضا:عكس
تنها صفرخان.بروند بوشهر بندر به ميتوانستند گاهي داشتند پول كه آنهايي دوره اين در
در و ميدهند نگهبان به پولي.بود كرده مهمان دوستي هم آن و شد كار اين به موفق بار يك
آدم.كرديم نگاه را كشتيها و دريا لب نشستيم" ميكند باز را آنها دستبندهاي بندر
دارد كشتي آن ببين:ميگويد خود به.ميكند آزادي حس جور يك ميكند نگاه را كشتي وقتي
و شدند منتقل تهران به آزادي نهضت اعضاي و افسران سال 45 ، در ".ميرود آب روي آزادوار
لحظه هر گويي سنگي ديوارهاي و شد بيشتر دلتنگيها آنها ، رفتن با.ماندند باقي تن تنها 9
هجوم خاطرهها همچون سكوت و خفقان.بود تشديديافته گرما.ميشدند نزديكتر هم به
.ميآورند
آن گفته به نزديك شايد اينجا ، در صفرخان وضعيت.كنند تنهايي تمرين بايد نفر اين 9
فقط كه مردي فهميدم وقت آن":باشد - فرانسوي نويسنده _ آلبركامو ي"بيگانه" كتاب شخصيت
خاطره آنقدر چون بماند زندان در سال صد رنجي ، بيهيچ ميتواند باشد كرده زندگي روز يك
كرد؟ رها را آنها يا گرفت را خاطرات جلوي بايد آيا اما ".نشود كسل كه داشت خواهد
دراز خودم جاي در من":ميدوزد چشم آسمان به تنهايي در هنگام شب كه حالي در صفرخان
با اگر حتي انسان كودكي دوران.ميرفتم فرو خودم دراز و دور فكرهاي در شبها و ميكشيدم
و سخت كارهاي از خاطرهاي.است پرخاطره دوران انسان براي هم باز باشد ، گذشته غم و رنج
را او كه دخترم تنها و زنمميآمدند چشمم جلو برادرهايم و مادرم و پدر قيافه جانفرسا ،
كه شبهايي و ميكرديم كار زنم با كه روزهايي.ميآمدند يادم به بودم نكرده بغل هيچگاه
و بيابان و كوه در اغلب كه من و او مضطرب هميشه قيافه.ميكشيديم نقشه آينده براي
و داشتيم شوري و شر پر دنياي چه و ميكرديم تلاشي چه.بودم گريز و جنگ در مختلف شهرهاي
بهتر.ميكنيم نگاه پرغبار آسمان به گرفتار بند در و پليس نظر زير.برازجان دژ در حالا
آزادي ياد به و ميكند وسوسه را آدم فكرها اينبگذارد كنار را فكرها اين انسان است
بايد را چهرهها آن تمامكني فراموششان است بهتر.ميزند سرت به بيرون هواي و ميافتي
".كرد ايستادگي بايد يادشان ماندن زنده براي نه اما...برد ياد از
به ستمديده پاپتي انسان تن صدها همراه به اسب بر سوار كه [ميآمد] يادم به روزهايي"
به كه ميافتادم روزهايي ياد به.ميرفتيم پروار و ترياكي چكمهپوشان و خانها تعقيب
كند ، قفل را دكانش يا خانه در كه آن بدون داشت حق انسان هر قزلباشها و زندهداري شب همت
".برد سر بر كامل امنيت در
تمام در او بيايد ، صفرخان ملاقات به ميگيرد تصميم پول ، گرفتن قرض با همسرش سال 1341
برازجان راه و بودند مالي تنگناهاي در او خانواده.نداشت هم ملاقات يك حتي مدت اين
از چشم و ميشود بيمار تهران در برازجان به رسيدن از قبل باقرپور ملوك خانم.دور بسيار
.ميبندد فرو جهان
در دختر.نامه ندرت به گاهي و راديو تنهايي ، :بود صفر مونس چيز سه برازجان زندان در
جاي را خودش نميتوانست كس هيچ لحظه آن در صفرخان قول به.ميدهد را مادر مرگ خبر نامه
تا اوميآيند ملاقاتش به ماهه شش نوه و داماد و دختر سال 1346 ، در بالاخرهبگذارد او
آنها بهتزده و متعجب بسيار ملاقات روز در بنابراين.بود نديده را آنها كدام هيچ حال به
برازجان دژ در زندان سال يازده.نداشت ملاقاتي هيچ سال يازده اين در اونميشناسد را
اقسام و انواع تحت چنان هم او.(1347) ميكنند منتقل تهران به را او و ميآيد سر به
تمام در ميرود فرو خواب به واليوم قرص با شبها.ميگيرد قرار جسمي و روحي فشارهاي
.ميدهد رخ بسياري سياسي و اجتماعي تحولات بيرون ، در.ميبرد سر به زندان در او كه مدتي
از.ميآورند روي مسلحانه جنبشهاي سوي به سياسي ، گروههاي اكثر پنجاه ، و چهل دهه در
تحولات به نسبت پهلوي رژيم سختگيري و شدت اوج.ميكند تغيير نيز رژيم رفتار رو اين
و ميزند زندانيان آزار و اذيت و شكنجه به دست ساواك كه است پنجاه دهه اول نيمه سياسي
.باشد دوره اين در جلادها خلاقيت شكوفايي و جنايتها اوج شايد.ميرود بالا اعدامها رقم
.ميشود برقرار زندان درون در زيادي سختگيريهاي نسبت همين به
او اما ميدهند قرار فشارش تحت مختلف طرق به.بنويسد ندامتنامه ميخواهند او از بارها
انفرادي در را او گاهي "بنويسم نامه كه نيستم آدمي من.نبريد مرا بيخود":ميگويد
.است "نه" هم باز او جواب اما ميدهند وعده گاهي و ميكنند
جهاني ، صليبسرخ نمايندگان بازديد هنگام به ساواك.ميشود بازتر فضا كمكم سال 56 از
براي اصطلاح به - رواني بيمارستان به را او بنابراينكند پنهان را صفرخان ميكند سعي
شنوايي زندان در كه گوشي:داشت ناراحتي گوش ناحيه از او كه حالي در ميفرستند - مداوا
را او ميشوند مجبور اينكه تا ميزند غذا اعتصاب به دست صفرخان.بود داده دست از را خود
نمايندگان براي را حالش شرح وقتي بازگردانند ، بود ، شده منتقل اوين زندان به حالا كه
در سرخ صليب نمايندگان.است زندان در سال او 31 كه نيست درك قابل برايشان ميكند ، بازگو
.نيست مقدور:ميگويد اما ميشوند او آزادي خواستار شاه ، با ديدار
گفته شكنجهگران به بارها و داشت اعتقاد خود كه طور همان آبان 1357 سوم در اينكه تا
تا ميمانم قدر آنميكنم صبر هم باز.ميكنم صبر هم باز.كردم صبر سال 31 بود
".كنند باز كشورم ، زندانيهاي همه روي به را زندان درهاي ايران ، واقعي فرزندان
جا هيچ او كه چرا ببرند خود خانه به را او ميآيند زندان به سحابيها آزادي ، هنگام به
ديوار ، جز سال اين 32 در او.برود دخترش خانه به ميخواهد صفرخان اما نميشناسد را
معنايي او براي كوچه و خيابان.است نديده ديگر چيز دوستان بسياري شدن كشته و شكنجه
از بعد سال بيست طول در."نيست امكانپذير هنوز آزادي زيباي كلام درك" او براي.ندارد
او حق كه - داشت نياز حقوق و خانه به كه حالي درشد سپرده فراموشي به صفرخان انقلاب ،
نفس متانت و عزت همان با بلكه نگشود اعتراض زبان گاه هيچ باره اين در كه چند هر - بود
در.بود آموخته قناعت و خودداري او به زندان ، سال كه 32 چنان آن.كرد تحملكرد سكوت
.كرد خودداري آنها از اما يابد دست ثروت و شهرت به ميتوانست كه حالي
من و كرد او با مصاحبه قصد دوستي بود ، پاييز و تابستان بين هوا كه هنگامي سال 78 ، - 3
گفته آن مشمول كه را انساني چنين ميخواستم.باشم ناظر يك نقش در تنها ميخواستم
را او واحدنبش ساختمان.شهدا كوچه.شيرازي ميرزاي.خ.ببينم نزديك از ميشود اينشتين
را او نام كدام هيچ صفرقهرمانيان؟كنيم پرسوجو همسايهها از شديم مجبور نميدانستيم
راحتي اين به ميكند وطن براي رنج و درد تحمل سال كه 32 كسي آيا.نميشناختندش و نشنيده
ميشود؟ پاك اذهان از
و بزرگ مرد يك نام كه بود اميدوار بايد پس":بگويد داشت حق پدرش رثاي در هملت گويي
بايد ماه شش سر در سوگند ، عذرا مريم به ولي !بماند باقي مردم خاطر در تمام ماه شش نامي ،
".افتاد خواهد گرفتار فراموشي دست به وگرنه نهاد ، بنا او ياد به و نام به كليساها
(دوم صحنه.سوم پرده هملت ، )
چراغ.نكرد باز را در كسي زديم در چه هر.كرديم پيدا را "تنها پيرمرد" خانه بالاخره
من تصوير اولين اين ، و بود داده تكيه ديوار به عصايي:كرديم نگاه در شكاف از.بود روشن
نفس.بهتزده چشماني و قدبلند.ديدمش در چارچوب در كرد ، باز كه را در.است صفرخان از
.شديم داخل و كرديم روبوسي.داشت كشيدهاي انگشتان.بود تنش خانه لباس.ميزد نفس
روز آنروزنامه هشت - هفت طرف يك و داروها طرف يك.بود انداخته ديوار كنار را رختخوابش
.آورد چايي حالش آن با.خلق كج و بود تلخ كمي.ميكرد خسخس دايم سينهاش.بود حال مريض
براي كس هر" گفت گذاشت پاهايش روي را دستهايش كه حالي در "بعد باشد":گفت را مصاحبه
خودش چهره از روغن و رنگ از تابلويي.انداخت روزنامهها به نگاهي و "ميزند حرف خودش
با سلحشوريش ، و جواني دوره از قديمي تصوير يك.بود آويزان بود شده حك كوه يك در كه
.نداشت حوصله صفرخان و بود نمور و تاريك اتاق.دست در تفنگي
به دوباره شد ، انجام مصاحبهاي او درباره دوستانش از يكي با اينكه از پس بعد ، ماه چند
ما و گفت اخبار و روزنامه از روز آن.راضي مصاحبه از گويا و بود حالتر سر.رفتيم ديدنش
درباره.زد حرف گذشته از كمي.ميكند دنبال را تحليل و خبرها دقتي ، چه با كه كرديم تعجب
احوال و حال آن با كرديم تعجب و ميگفت تحليل بود ، ريخته دورش كه روزنامههايي تكتك
.دارد توجه پيرامونش به پيگيرانه هنوز
سرش موهاي ديدم كه را او عكس.شده وخيمتر سرطان و نيست خوب حالش شنيديم تابستان 81
ميدان حوالي بار اين رفتيم سراغش به باز ماه 81 مهره.بود شده لاغر شدت به و بود ريخته
بند 6 به خان:گفتند شوخي به دوستانش.داشت خوبي روحيه و بود سرحال بسيار روز آن.نور
.قبلي جاي از بهتر و بود روشنتر و بزرگتر خانه اينآمدهاي
سكوت او بيشتر هميشه مثل.بودند كناري در هم معروفش ميلهايبود ديوار به عكسها همان
.بود درآمده دوباره بود ريخته شيميدرماني اثر در كه سرش موهاي.ميزد حرف كم و كرد
همه اين براي انگيزهاش و رفتنش زندان از كمي.دراومده موهام:گفت و كشيد سرش بر دستي
گوشش.ميآمد بيرون سختي به صدايش و ميكرد خسخس هنوز سينهاش.گفت ماندن زندان در سال
براي انگيزهاش درباره و بياييم او پيش ديگر يكبار گذاشتيم قرار.ميشنيد دشواري به هم
.كرد قبول.كنيم صحبت مفصل مقاومت
تكيه عصايش به كردم نگاهش پشت شيشه از ماشين در وقتي آمد كوچه دم تا خداحافظي موقع
اگر حقيقتا.نميشد كوچكتر اما قهرمانيان صفرخان ميشد دورتر ماشين چه هر.بود داده
ايستاده بالاتر ديگران از گردن و يكسر كه كرد خواهيد تصديق باشيد ، ديده نزديك از را او
.است
در سياسي فعالين از بسياري احتمالا.بود سياسيون همه ميزبان زندان در صفرخان- 4
قول به و ميكرد درست كه كوفتههايي از و خوردهاند چاي صفرخان چاي فلاكس از شاه زندان
را او سنگين ميلهاي دارند ياد به همچنين و خوردهاند بود ، پلاستيكي توپ اندازه به خودش
.بود شده دست خمير و روزنامه از كه
احتياج دموكراسي و آزادي به مردم نيست كافي شكم بودن سير تنها":بود معتقد صفرخان
خود و داشت ارتباط سياسي گروههاي همه با او "...است بد مرامي هر در تعصب...دارند
.نميدانست خاصي گروه جزو را
.بود نگرفته شكل فلسفي نظريه و تئوري هيچ براساس كه بود ذاتي عدالتطلب و آزاديخواه او
.داشت ايمان كه برد راهي به را او ديگران و خود براي خوب زندگي ضرورت
به نسبت او.فلسفي نظريات ميان در و بيرون در نه كرد احساس خود درون در را ضرورت اين
.بود قائل فرق ميكردند عمل او از بعد سياسي گروههاي كه آنچه و بود داده انجام خود آنچه
صورت اين غير در كنند احساس را چيزي رنج و كنند پيدا آمادگي بايد مردم كه داشت اعتقاد
:بود نخواهد موفقيتآميز چندان مبارزه
نباشد ، زمين مسئله اگر.كنند قيام شدند ناچار مالك ظلم فشار از زمين خاطر به دهقانان"
پارتيبازي پاپادهاتيها بودم ، دهات در اسلحه پخش مسئول كه من.نميكنند انقلاب
.دستهاش دارو و شاه و فئودال و ژاندارم و مالك ظلم از چرا؟...شوند مسلح كه ميكردند
دهقانان ، همين خود و نداشتند آمادگي دهقانان..كردند شروع زود خيلي سياهكل در اما
...دادند شاه تحويل و كردند دستگير را آنها
شاه ديگر درآمدند ، حركت به كه مردم ديديم بعدا اما...شدند كشته انسانها اين از چقدر
او از سياسي گروههاي از بسياري انقلاب ، از بعد ".بكند مقاومت نتوانست قدرتش همه آن با
او.شود سوءاستفاده او از نميخواهد.نميكند قبول اما بپيوندد آنها به تا ميكنند دعوت
كه حالي در.نشد كدام هيچ جذب بنابراين نميدانست خاصي گروه هيچ جزو را خود چون
در سياسي زندان طولانيترين كه كسي عنوان به ;كند كسب شهرت و بگردد جهان دور ميتوانست
.ماند ايران در باز نداشت هم خوبي اقتصادي شرايط آنكه با.است كرده تحمل را جهان
و چپي چه ميآمدند ديدنم به بچهها اغلب آزادي از پس بودم ، خوب گروهها همه با چون من"
نميدانم.گروه يك اين گروه يك آن.ديگر بود يكي هدفمان همه ما چه؟ يعني آخر.مذهبي چه
ظلم ديگر كه جامعه براي اصولي كردن پياده بعد و شاه رفتن بود يكي ما هدفبگويم چه
بدبختي و فقر و باشد نوشتن آزاديباشد فكر و بيان آزادي.نباشد ديكتاتوري.نباشد
.شود ريشهكن
.شدند جدا جدا طور همين آمدند كه هم بيرون بعد...بود ما همه هدف اين
".نرفتم كردند كاري هر...[باش ما با] بيا ميآمدند هي
(چشمه 1379 نشر) درويشيان علياشرف كوشش به صفرخان خاطرات كتاب از استفاده با مقاله اين
.است شده نوشته
.است كتاب همان از برگرفته گيومه داخل عبارات
كوثري عباس:عكس
شود پيدا ماندلايي مبادا تا..
بهنود مسعود
نلسون ميزدند فرياد جمعي بدرقهاش در كه شنيدم و خواندمدرگذشت قهرمانيان صفرخان
سالهاي در كه است تحولي نشانههاي از يكي وجودش كه بود كسي به اشارهشان ماندلا ،
شعار آن در اما.است داده رخ عالم سياسي تفكر به نگرش و سياست در بيستم قرن پاياني
مدت طول جهت از و ثباتقدم مظهر كه كسي احترام به مثلا نشود باز اگر كه است حكايتي
.ميبرد گمراهي به راهي من باور به بود ، ركوردي صاحب زندان
گزافه نميدانست چيزي سياست از بگويم اگر كه سادهدل مردي آذري.بودم ديده را صفرخان
علم اين از او.گذراند بند در سياسي زنداني عنوان به را سالي سي كه عجب واي نگفتهام
داشته روا زادگاهش روستاي مردم به كه ستمي و ظلم عليه دور سالهاي در.نميدانست چيزي
زبان از تنها را خود فرياد كه چرا شد تودهاي حبس همان در و افتاد حبس به و شوريد ميشد
و ماند بند در طولاني سالهاي اين همه در و بودند افتاده بند به كه شنيد تودهايهايي
فاني زندگي از يا و حبس از يا شدند آزاد و رفتند بند به او همفكران از تن دهها.ماند
زندان از زنداني قديميترين عنوان به و مردم دوش بر كه روزي تا ماند و ماند صفرخان ولي
از همه اين با ولي آمد بيرون مفتخر سالخوردهاي و بود رفته بلندبالا جوانيدرآمد به
و بود ديده بندش در كه آنها از يكي ياري به را چند و بيست اين و نميدانست چيزي سياست
اول روزهاي برخلاف آن ازاي در و گرفت كوچك خانهاي بود سركردگان از انقلابي حكومت در
دوباره كه تودهايها ديگر مانند درنيايد بند به دوباره تا گرفت فاصله سياست از آزادي ،
ميشود خلاصه آن در ماندلا به عزيز صفرخان شباهت پس...و دادند جان و افتادند حبس به
كه آنها از بسيار چه كه نيست ماندلا مشخصه اين و.بود بند در طولاني سالهاي هم او كه
بودند كرده مقاومت و ديده شكنجه بيشتر هم ماندلا و صفرخان از و بودند حبس در روزگاري
در قهرماني و مقاومت حتي و شدن زنداني كه است ديريدرآمدند به كار از زندانباناني سخت
از كه گفت بايد بگردد زبان اگر.نيست كافي شرط روزگار و جوامع بر گذاشتن اثر براي زندان
ميبرند ، سر به جامعه از دور روزگاري و ميگيرند دل به كينهاي چون زندانيان بيشتر قضا
كه نه رسته بند از جوامع به _ روزگار از عقبافتادن و كينهورزي _ خصلت دو همين به
زنداني به هرگز كه آنهاست از بيشتر زيانشان ديدهايم گاه كه نميرسانند فايدهاي
خود اندازه قضا از و بود بيادعا و سادهدل كه نيست صفرخان از بدگويي اين و.نرفتهاند
احساس سر از مبادا كه است شعار آن سر بر سخن.ميآيد كار چه به كه ميدانست و ميدانست
.بنمايد كج را راهي و شود بيان
تمام تاريخ بر كه نه سياه قاره تاريخ در بزرگي به نامش بيشك و هست و بود بزرگ ماندلا
و بنهد خود از الگويي و كند در به دل از كينه توانست كه رو آن از ميدرخشد بشري تمدن
كشيد زجر و رفت حبس به خاطرش به كه مردمي همان براي بهتر آيندهاي سوداي به را گذشته
برافتد وطنش در ستمكاره آپارتايد كه شد آن پيشرو چون هست و بود بزرگ ماندلا.كند فراموش
و شود پا بر دار چوبههاي نژادي تبعيض به معتقدان پيشبيني و خواست مطابق بيآنكه
نكرد پيشه عوامفريبي كه نه ماندلا.بجويند مرگ و بخواهند را ديگران مرگ نفر ميليونها
از تانداد هم ديگران به بودند آن آماده كه را جنوبي آفريقاي سياهان تحريك مجال كه
خود دنبال به را نفر ميليونها و افتاد جلو ساختن براي و گذاشت را كلنگ آمد در به زندان
.ببرد قهقرا رابه جامعه پيشين شعارهاي تكرار با كه نكرد آن سوداي كشيد ، وادي همين به
را فقر و بماند راس در اشارتها همان با سالها ميتوانست.او براي كاري چنين بود آسان
ستمگر سفيدپوستان به دنيا دراز سالهاي كه آن بهانه به و كند فراگيرتر بود كه هم آن از
دوران در و بود دردآشنا و خوانده درس.بپراكند را آنها از دشمني تخم بودند رسانده ياري
از بزرگتر كاري آمد در به قفس از چون پس.نشست خود نقد به و كرد فكرها زندان طولاني
است بزرگ ماندلا اين.آموخت مهرباني و كردن آغاز ساختن ، .گرفت پيش در ستمگران با مبارزه
راهي به بسياري ستمكاري و ستم با مبارزه بهانه به كه دنيايي در.زمان اين افتخار و
ستمهاي كه كردند كاري بيتدبيري از و كردند سفيد را خود زندانبانان روي كه افتادهاند
رساندهاند جايي به خودفريب خودخواهان را مقدس آرمانهاي كه دنيايي در.شد فراهم پيشين
و سابق زندانيان آنقدر گذشت كه قرني همين در و دوران اين در رسانده ، لادن بن كه
و بدكاري نشستند قدرت اريكه بر وقتي جهان ، در آزاديبخش قهرمانان و ستم عليه مبارزان
كه بياورم يادتان به.افتاد ذاتي ارزش از مقدس آرزوهاي و شدن زنداني نفس كه كردند ستم
ضد نهضتي از بودند حاكمان فاسدترين از كه هايلهسلاسي هم موسوليني ، هم استالين ، هم
تمام هنوز كه طالبان همين نرويم دور.نبودند اين جز و بودند برآورده سر ظلم ضد و بيگانه
را دنيا بدكاريشان و تحجر آوازه و نشده كشف قدرتمنديشان ساله شش دوران جمعي گورهاي
قهرمانان ميبينند ، آسيب آنها با همديني جرم به دارند مسلمان ميلياردها و گرفته
تمامي و او مردم كه بنگالي مجيبالرحمان مگر بودند ، متجاوز روسهاي عليه مجاهدت
قهرمان.كردند ويران را دفترش و خانه آجر آجر و گذراندند تيغ دم از را خانوادهاش
شرق آزادي نوشتهاند كه كارگري آن لخوالسا مگر نبود ، بنگال آزادي _ عجب اي _ و استقلال
جهانگير محبوبيتي زماني در كرد نثارش را نوبل جايزه كه اوست مبارزات مديون هركس از بيش
و نشناس دموكراسي رفت ، رياست كاخ به سرزمينش آزادي از بعد لهستاني ماندلاي اين.نداشت
با تا بود آن تدارك در كه كردند پشت او به مردم زماني و باخت را سرمايه بيدرايت
از و بخشيده جهاني افتخاري را او مبارزه ، در پايداري.بماند قدرت بر زور به كودتامانندي
.نبود اين جز هم هيتلر.رساند خود كشور جمهوري رياست به گدانسك كشتيسازي تشكيلات كارگري
استقلالش و افتخارات و غرور اول جهاني جنگ پايان در كه بود آلماني رهاندن بند از قهرمان
...و ساخت نو سرزميني كوفته درهم كشوري از او و بودند گرفته متحدين را
جايگزين و ساختن و ناتواني در بودند قهرمان روزگاري كه ضدقهرماناني اين تمام مشخصه
ستوه به و داده كف از اميد ديروز ، اميدوار مردم كه روزي تا.است عمل جاي به شعار كردن
.كردند ميلوسويچ يا و مجيبالرحمن بر كه كنند همان و برخيزند آمده
و زنان به خودنمايي و شعار و هيجانسازي دوران از درگذر جهان ، امروز بزرگ و كوچك جوامع
كين ، و خشم و تندي جاي به شادابي و تعادل با كه است اميدوار و نيازمند واقعبيني مردان
در سهيم را جامعه بسازند ، بتي و بخواهند بتي بيآنكه دشمنسازي و خودرايي از دور
كار چون كه وقتي شد بزرگتر بود بزرگ ماندلا.ببرند راه بهتر زندگي سوي به خود سرنوشت
را بدخواهي و كينه از دوري او از كه وانهاد ديگر نسلي به را قدرت ديد ، كرده را خود
كساني همه به جفاست دانستن الگو را آن تنها و ديدن را ماندلا زندان تنها.بودند آموخته
بلكه ميخواهند خود براي را خودكامه جاي كه آن براي نه ميكشند درد و ميبينند زندان كه
.برافتد خودكامگي رسم و عهد كه سرند آن بر
اشغالگران سركرده" مغربزميني روزنامههاي نوشته به كساني وقتي كه ما حال به بدا و
به كين كه دريافتند چون و ميداشتيم بزرگشان بودند "گروگانگيران سخنگوي و آمريكا سفارت
روانه تيري ساخت و رفت جهان سراغ به آشتي و صلح با و آموخت مردمي بايد و نميآيد كار
ميبرند جهان به گفتوگو و دوستي و صلح پيام تا ميكشيم ، بندشان به يا و ميكنيم مغزشان
كه باشد يادمان.شود پيدا ماندلايي مبادا تا ميكنيم تنبيهشان دشنامها سختترين به
.صاحبانديشه است ديگر ماندلايي اين گفتند و نوشتند كه كساني نبودند كم آمد خاتمي وقتي
كسي درآنيم كه دنيا اين در.بدهيم دنيا به ديگر ماندلايي مبادا كه ميكنند همه اين پس
.نميكند خود با چنين جفايي
كه بند ، دراز سالهاي همه به او رنج و درد شرح بماناد پايدار و صفرخان نام باد بزرگ
:سعدي فرموده به.درد نامه اين براي شد موجبي رفتنش
گل و لاله تو كه است اين من مقصود
ميچينم بر تو درد من و ميچيني
ميبينم همات غايبي تو كه وانگه
ميبينم ميكنمت نگه كه جا هر
ديگر بهنودي وبلاگ از برگرفته *
هرتسن الكساندر تفاوت
ما يادداشتنويسان از برخي با
جعفري محمود
كه ،(ماه 1381 آبان جمعه 24 همشهري) "سياسي زنداني كهنه مرگ" لعن و طعن سراسر يادداشت
را آزادهاي انسان هر وجدان ميشد ، نوشته سياسي زنداني قديميترين رساي در بايد قاعدتا
نيز و مبارزه وضعيت از شناختي هيچ است مشخص كه يادداشت نويسنده.ميكند جريحهدار
و تمسخر به را دوره آن سياسي زندانيان مقاومت نماد ندارد ، انقلاب از قبل مبارزين روحيات
را آرمانخواهي و آرمان هرگونه تاسفبار واقعيتي بر گذاشتن انگشت با و است گرفته ريشخند
و بود انقلاب از پيش در مبارزه بارز مشخصههاي از يكي تئوري فقر متاسفانه.ميكند نفي
دوره آن در.بودند برخوردار ويژگي اين از كيفي ، نه و كمي تفاوتهايي با مبارزين ، همه
مراتب به اجتماعي روانشناسي منظر از سال دو و سي مدت به هم آن شاه رژيم به "گفتن نه"
اكثر سن متوسط بياوريم ياد به اگرداشت را كتاب هزاران خواندن از بيشتر اهميتي
مدت به "گفتن نه" اهميت به گاه آن بوده ، سال سي از كمتر ميرفتند زندان به كه مبارزيني
يادداشت نويسنده ذهن در جايگاهي هيچ موضوع اين چون اماميبريم پي بيشتر سال دو و سي
زندانيان از اگر اما.است داده هدر را سال دو و سي صفرخان كه ميكند فكر بنابراين ندارد
بند درون در كه شود سوال آنها ، عقيدتي و سياسي وابستگيهاي از صرفنظر دوره ، آن سياسي
را صفرخان دراز ساليان "گفتن نه" بيترديد است ، ميشده آنها مقاومت سبب انگيزههايي چه
.ميبرند نام خود انگيزههاي از يكي عنوان به
پيش چندي او خود گفته به كه پرداخته پاسخي و پرسش شرح به خود يادداشت پايان در نويسنده
اصطلاح به و بديع فلسفي ، ميكند سعي نويسنده كه را پرسشهايي.است داشته صفرخان با
لويي از هرتسن الكساندر پيش سال پنجاه و صد از بيش دهد ، جلوه "پستمدرنيستي" امروزيها
ذكر از حتي كه يادداشت ، نويسنده با هرتسن الكساندر قياس اگرچه.است كرده فرانسوي بلان
هرتسن پاسخ و پرسش نقل ميكنم فكر اما است ، معالفارق قياسي است ، داشته ابا نيز خود نام
:نباشد بيفايده چندان يادداشت اين خوانندگان براي بلان لويي و
است اجتماعي بزرگ وظيفه يك انسان زندگي كه گفت بلان لويي روز يك [كه ميدهد شرح هرتسن]
.كند جامعه فداي را خود هميشه بايد انسان و
"چرا؟":پرسيدم ناگهان
رفاه جز چيزي انسان رسالت و غرض تمام كه است واضح خوب چه؟ يعني چرا":گفت بلان لويي
".نيست جامعه
".نميشود حاصل وقت هيچ غرض اين نگذراند خوش كس هيچ و كنند فداكاري همه اگر آخر" _
".ميكني بازي كلمات با داري تو" _
".است مغشوش فكرمان وحشيها ما آخر":گفتم خنده با
(ص 294.دريابندري نجف ترجمه برلين ، آيزايا نوشته ;روس متفكران)
آنقدر هرتسن كه بوده ، اين يادداشت نويسنده با هرتسن الكساندر تفاوتهاي از يكي البته
.بگويد بلان لويي به پاسخ در را آخر جمله كه است داشته شفافيت اصطلاح به و صداقت
و بوده سي.بيبي سايت از نقل به بود آمده آن پانوشت در كه همانطور مذكور مقاله:همشهري
نميشود محسوب روزنامه ديدگاه
نيستم كارگزار من
2_ كديور جميله با گفتوگو
مشخص استراتژي برنامه مجلس در و عام صورت به اصلاحات جريان كه كردهام اعلام بارها من
اصلاحات طيف از را متناقضي گاه و متفاوت صحبتهاي مختلف مقاطع در دليل همين به ندارد
ميشنويم
شريفيراد فريماه
وابسته نه را شما عمومي افكار اينكه به توجه با كرديد ، ارائه كه تحليلي همين مورد در *
رفسنجاني آقاي اخير صحبت ميكنند ارزيابي حزب اين به گرايش با بلكه كارگزاران ، ذيل يا
از را مقدس درخت اين ميكنم خواهش نشستهاند ، شاخ سر بر كه كساني از" اينكه بر مبني را
اساسي قانون حمدالله به امروز..باشد مردم سر بر درخت اين سايه بگذارند و نبرند بين
منطبق اساسي قانون و شرع با كه را قوانيني نگهبان شوراي است بسته را دشمنان نفوذ راه
ميكنيد؟ ارزيابي راستا همين ، در"است نظام اختيار در سيما و صدا ميكند ، تاييد هستند
نيستم ، كارگزاران به وابسته من كه كنم اصلاح را ديدگاه اين شما ، سوال به پاسخ از قبل
با حزبي رابطه نه و طرفدارشان نه هستم ، كارگزاران عضو نه كه كردهام اعلام بارها من
اعلام مجلس به ورودم از قبل.نيستم كارگزاران فراكسيون عضو هم مجلس در دارم ، كارگزاران
مسائلي و رفسنجاني آقاي بحث مورد در اما.كردم مطرح نيز شدم مجلس وارد وقتي و بودم كرده
دارد نكته همين به اشاره گفتم كه مباحثي همين اتفاقا ميآيد نظرم به كردهاند ، مطرح كه
وجود ششم مجلس نمايندگان اكثريت و ششم مجلس به نسبت بياعتمادي نگاه يك متاسفانه كه
نسبت كه است عمومي بياعتمادي همين بر گرفته صورت مدت اين در كه اقداماتي شاكله و دارد
نمايندگان است قرار كه اقدامي هر ميكند احساس ديدگاه اين.دارد وجود نمايندگان به
حساسيتهاي با دليل همين به.باشد اسلام و نظام عالي مصالح خلاف است ممكن دهند ، انجام
مجلس نماينده هم قبلا كه نمايندگاني از بسياري.مواجهيم ششم مجلس به نسبت حدي از بيش
بيشتري حساسيت با گذشته ادوار در كه مجلس مصوبات از خيلي كه ميكنند اشاره بودهاند ،
صورتي در ميكرد ، عبور نگهبان شوراي كانال از راحتتر و سريعتر خيلي است ، بوده مواجه
شوراي در برنميانگيزد ، را چنداني حساسيت و ندارد هم مشكلي كه مصوباتي از خيلي الان كه
.ميشود مواجه مشكل با نگهبان
به توجه با اصلاحطلبان چرا ندارند ، گفتوگو به تمايلي جريان دو از يك هيچ گفتيد *
ندارند؟ گفتوگو به تمايلي ميكنند را آن تبليغ كه ساختاري
طرف دو تمايل به نياز گفتوگوداد نشان را خود تمايل اصلاحطلب جناح البته جلسه آن در
هستند ، حق بر آنها و است غالب منطق آنها ، منطق كه معتقدند اين به طرف دو هر چون.دارد
را خود ديگري و است گرم پشت مردم ميليوني چند راي و عمومي افكار به كه حيث اين از يكي
راهكار تنها.كند باز را گفتوگو باب دو هر بايد بنابراين ميداند ، گرم پشت ارزشها به
خواهان اگر و نيست مطلق عقل و مطلق خير جريان دو اين از هيچكدام بپذيريم كه است اين
در كه است گرايشهايي تمام همكاري و حمايت گرو در هستيم ، بانشاط و آباد و آزاد ايراني
هستند جناح دو اين از غير ديگر جريانهاي قطع طور به.ميكنند عمل قانون و نظام چارچوب
آنها حركت و فعاليت براي را فضا بايد كه دارند اعتقاد نظام چارچوب در حركت و نظام به كه
.كرد فراهم هم
بنبست از خروج براي ميكنيد فكر است داده انجام مجلس تاكنون كه اقداماتي به توجه با *
گلايههاي و گفتوگوها راهحلها ، است ، آمده وجود به مجلس اصلاحي طرحهاي براي كه فعلي
است؟ بوده كافي نمايندگان
"گفتوگو" ; ميدانم گفتوگو صرفا را اصلي راهكار كه گفتم هم قبلي سوال به پاسخ در
شوراي برعهده را وظيفه اين اساسي قانون است ، قضيه طرف يك مجلس.حاكميت نهادهاي بين
.كند بررسي اساسي قانون و شرع با تطبيق نظر از را مجلس مصوبات كه داده قرار نگهبان
آن نكنيم ، تلاش و باز نگهبان شوراي با را گفتوگو باب (نمايندگان) ما كه زماني تا
نظر به كنيم ، مرتفع را دارد وجود مصوبات يا مجلس به نسبت كه منفي نگاه و بياعتمادي
.كنيم فراهم دادهايم انجام كه اقداماتي قالب در را مطلوبي و مثبت اقدام بتوان نميرسد
ساير و مجلس بين سرد جنگ فضاي تا است حساسيتزدايي براي گفتوگو راه ، تنها و اولين
بيشتر را خود توجه نمايندگان از معدودي كه است لازم حال عين در.شود رفع حاكميت نهادهاي
.شود تشديد بياعتمادي فعلي فضاي كه نكنند صحبتهايي و نزنند دامن حساسيتها به كرده ،
فضاي و شوند مانع را افراطي حركتهاي كنند سعي اصلاحطلبان عقلاي است بهتر كار اين براي
ميبرد ، پيش نظر مورد اهداف سمت به را اصلاحات جريان كه را معقولانه منش و اعتدالي
.دهند سامان
ميكنيد؟ پيشنهاد مشخصي برنامهريزي قالب در را اقدامات اين آيا *
اعلام بارها من.كنيم مشخص را اصلاحات براي لازم استراتژي شود سعي بايد بله ، ...
همين به ندارد مشخص استراتژي برنامه مجلس ، در و عام صورت به اصلاحات جريان كه كردهام
.ميشنويم اصلاحات طيف از را متناقضي گاه و متفاوت صحبتهاي مختلف مقاطع در دليل
بحث برخي است ، شده ارائه اصلاحات انفعالي وضعيت از خروج براي راهحلها سري يك *
_ بوديد مخالف آن با شما كه _ را حاكميت از خروج بحث ديگر برخي كردند ، مطرح را رفراندوم
است؟ شما ذهن در شده طرح موارد جز به ديگري راهحل آيا
نشان شد ، عنوان اصلاحطلبان از طيفهايي سوي از كه موسمي و پراكنده بحثهاي همين
اصلاحات براي موجود بنبست با مقابله براي مشخصي برنامه هيچ اصلاحطلبان كه ميدهد
طرح را رفراندوم بحث يكي.ميكرديم خنثي را همديگر اظهارات ما خود واقع در.ندارند
تمام گويي كه ميكرد صحبت گونهاي به يكي آن.ندارد ضرورتي ميگفت ديگري ميكرد ،
درون در ميكرديم سعي اگر قطع طور به.دادهايم انجام رفراندوم برگزاري براي را اقدامات
در خردادي دوم فراكسيونهاي و خرداد دوم جبهه هماهنگي شوراي از اعم خردادي دوم تشكلهاي
برنامه آن براساس گروهها و افراد و كنيم ، عمل مشخص برنامهاي با و شده محاسبه مجلس ،
قبل كه آمده پديد فضايي متاسفانه اما.نبوديم مواجه مشكلاتي چنين با ميكردند ، اظهارنظر
مواردي در و ميشود طرح مطالب اظهارنظرها ، و سخنان برابر در بازخوردها به انديشيدن از
براي حركت ابتدايي گامهاي از حتي كه ميشويم مواجه مقابل جناح سوي از واكنشهايي با
چند از هر كه چرااست منتقدانه دوستان برخي به نسبت من ديدگاه.بازميافتيم اهداف تحقق
مجموعه درون در كردنش مطرح حتي و شدن پخته سنجيدن ، از پيش و ميرسد فكرشان به چيزي گاه
بيان نميگيرند نظر در و ميكنند عنوان عمومي افكار معرض در را آن بلافاصله خرداد ، دوم
آماده مقابله براي را خود اصلاحات مخالف جريان تنها نه ;دارد تبعاتي چه مسائل اين
در را انتظاراتي يكسري حال عين در بلكه (نكردهايم آن براي فكري هيچ ما و) ميكند
اظهارات از پس اقدامي هيچ ميبيند وقتي كه ميكند ايجاد جوان نسل ميان در ويژه به جامعه
.ميشود بياعتماد مجموعه به نسبت نگرفت ، صورت مكرر
كه اصلاحطلبان جريان از طيفهايي پرگوييهاي به برميگردد جوان نسل كنوني نااميدي
زمينههاي آنكه بدون كردهاند ، ايجاد جامعه در را انتظاراتي نشده محاسبه و نسنجيده
.باشند كرده فراهم را ميدهند ارائه عمومي افكار به كه طرحهايي كردن عملياتي
وزرا توافق
مفيدي بدرالسادات
كل بازرسي سازمان بازرس گزارش در كه ميدارد اعلام تفحص و تحقيق هيات رابطه همين در
تذكر زمينها اين واگذاري شيوه بودن غيرقانوني سازمان اين قضايي بازرس به خطاب كشور
ثبتي پلاكهاي در عمل مورد مذكور زمينهاي از قطعاتي كه است گرديده تصريح و شده داده
مسكن تعاوني شركت كه طوري به است شده واگذار غيرعضو افراد به كرج حسنآباد در واقع 154
.دارد عضو نفر كرج 450 كشاورزي و جنگلداري كاركنان
طي كشور كل بازرسي رياست تاريخ 19/10/1371 در مجلس تفحص و تحقيق هيات گزارش استناد به
خصوص در كشاورزي وزارت عملكرد از اجرايي دستگاههاي اعتراضات وقت جمهوري رئيس به گزارشي
و واگذاري توقف خواستار متعاقبا و ميدهد انعكاس را مسكن امر براي زمين واگذاري نحوه
اعتراضات اين ادامه در.ميشود قضايي مراجع در خصوص اين در شده انجام تخلفات به رسيدگي
زمين قانون صراحت كه مينمايند توافق شهرسازي و مسكن وقت وزير و كشاورزي وزير نهايتا
وزير و سازندگي جهاد وزير ميان ديگري توافقنامه در ديگر سوي از و شود شمرده محترم شهري
از قبل مسكن احداث براي زمين واگذاري خصوص در ماده 32 كميسيون ميشود قرار مسكن وقت
اراضي روي بر ساز و ساخت امكان مورد در شهرسازي و مسكن كل ادارات نظريه تصميمي ، هرگونه
باير و موات اراضي ميبايستي توافقنامهها اين اساس بر.نمايد اخذ را نظر مورد
در.ميگرفت قرار مسكن وزارت اختيار در محدوده داخل و شهرها استحفاظي حوزه محدودههاي
عمل ميخواسته خود كه آنچنان منطقهاي و محلي مجريان توافقها اين از بعد كه حالي
و داشته دنبال به را شهرسازي و مسكن وزارت مكرر اعتراضات مجددا كه طوري به نمودهاند
.گرديد مجلس تفحص و تحقيق ضرورت مستندات از يكي نيز اعتراضات اين
و بود شده اشاره تفحص و تحقيق هيات نظر از تلخي واقعيت يك به گزارش اين در صورت هر در
متاسفانه واگذاري نحوه قانون و 32 مادههاي 31 استناد به زمين واگذاري از بعد آنكه
زمين دريافتكنندگان تعهدات خصوص در را خاصي پيگيري هيچگونه مربوطه مسئولين و مراجع
به غيرمسكن و غيركشاورزي مصارف براي كه زمين هكتار صدها طوريكه به نكردهاند ، دنبال
كسب بدون مدتي از پس است ، شده واگذار شهرداريها و موسسات سازمانها ، ارگانها ، نهادها ،
و خريد به و كردهاند صادر را مسكن امر براي واگذاري اطلاعيه و كرده قطعهبندي مجوز
به مربوط مناطق در نيز را مشكلات از بسياري البته كه ورزيدهاند مبادرت زمينها فروش
دادهاند كاربري تغيير خود ميل به را شده دريافت زمين اينكه يا و گذاشتهاند جاي به خود
پايان در هيات اين همچنين.نگرفتهاند قرار بازخواست مورد هم مسئولي مرجع هيچ طريق از و
سال بودجه قانون تبصره 54 از بند دو اجراي با كه بودند كرده اميدواري اظهار خود گزارش
در ماده 32 مجوز از اشتباه برداشت به مستند غيرقانوني و ناصواب اقدامات از بخشي 1374
دريافتكنندگان و مسئولين همه و گردد مرتفع گرفته صورت مسكن براي زمين واگذاري امر
بيتالمال حقوق خود قانوني مجراي به اجرا هدايت بر علاوه تا نمايند تلاش شرايط غيرواجد
.برگردانند را
سياست حاشيه
فوقالعاده كنگره *
حزب اين عمومي روابط كه اطلاعيهاي در.ميكند برگزار فوقالعاده كنگره مشاركت جبهه
و كشور سياسي شرايط تحليل و بررسي از پس مركزي شوراي":است آمده كرده ، منتشر
اخير هفتههاي اجتماعي - سياسي رخدادهاي ارزيابي نيز و سياسي فضاي پيشروي چشماندازهاي
مشاركت جبهه فوقالعاده كنگره برگزاري به تصميم شوراها انتخابات پيرامون بحث همچنين و
".گرفت
آذرماه در 22 رمضان مبارك ماه پايان از پس بلافاصله جمعه اولين در كنگره اين است قرار
كه بود شده برگزار امسال تابستان در مشاركت سوم كنگره.شود برگزار تهران در جاري سال
.شد مواجه سياسي محافل واكنش با ميكرد ، مطرح را "حاكميت از خروج" بحث آن پاياني بيانيه
غيررسمي دستور *
طي آنكه از پيش كه داد خبر مجلس نمايندگان برخي از نقل به گزارشي در "رويداد" سايت
اين غيررسمي شكل به شود ، صادر آقاجري هاشم عليه صادره حكم در تجديدنظر دستور نامهاي
.است نگرفته صورت اقدامي تاكنون كه بود شده مطرح شاهرودي هاشمي با را درخواست
بورقاني درباره شايعاتي *
رئيسه هيات سخنگوي "بورقاني احمد" بازداشت احتمال بر مبني شايعاتي انتشار با همزمان
بورقاني كه صورتي در":نوشت خبري در مهندسين اسلامي جامعه ارگان "جام" هفتهنامه مجلس ،
براي كنندهاي قانع دلايل نتواند ارشاد وزير مطبوعاتي سابق معاون و مجلس نماينده
به كه حالي در ".شد خواهد بازداشت كند ، ارائه گرانپايه خصوصي موسسه به دولتي كمكهاي
چون كه شد مدعي جام باشد ، زمينه اين در مانعي بورقاني "پارلماني مصونيت" ميرسد نظر
او ، با قضايي برخورد براي است ، ارشاد وزارت در وي معاونت دوران به مربوط بورقاني تخلفات
.نيست مجلس رئيسه هيات با هماهنگي به نيازي
حج در نوري *
عربستان راهي حج سفر براي شب دوشنبه يافته ، رهايي زندان از تازگي به كه "نوري عبدالله"
وي مسئوليت دوران در سال 77 در آن يكبار كه شده مشرف حج به بار چندين تاكنون نوري.شد
دستگاه توسط تهران شهردار "كرباسچي غلامحسين" او سفر با همزمان كه بود كشور وزارت در
كرباسچي منزل به مستقيما حج از بازگشت از پس بلافاصله زمان آن نوري.شد بازداشت قضايي
.داشت دنبال به را مخالفان برخي منفي واكنش او اقدام كه رفت
شهرداري مثل دادگستري *
مجوز كسب بهدنبال اخيرا ميشود ، منتشر تهران دادگستري توسط كه "قضاوت" ماهانه نشريه
مطبوعات ، بر نظارت هيات در قضاييه قوه ميشودنماينده گفته امااست بوده سراسري انتشار
نشريه اين انتشار حيطه كه است گفته دادگستري مسئولان به و كرده مخالفت مسئله اين با
.باشد تهران استان محدوده در بايد تنها است ، تهران شهرداري ارگان كه "همشهري" همانند
سيما كنايه *
ايران در ماهواره پيشروي قانوني محدوديتهاي كاهش براي مجلس طرح مقابل در سيما و صدا
:است گفته اينباره در سيما و صدا مجلس امور معاون "ضرغامي عزتالله".است گرفته موضع
طرحي ماه مدت 6 ظرف بايد تلفن و تلگراف و پست وزارت كه است استوار فرض اين بر طرح اساس"
تعيين ارشاد وزارت كه را كانالهايي فقط بتوانند خاص كنندههاي دريافت كه كند ارائه را
به وي ".كنند دريافت نتوانند را ديگري شبكه هيچ خاص ، مورد اين جز و بگيرند ميكند ،
كه گيرد صورت بايد جديدي اختراع قالب در قانون رهنمود اين ميرسد نظر به":افزوده كنايه
".است نيافته دست آن به بشريت هنوز
"ظريف" انگشت ماجراي *
ملل ، سازمان در ايران نماينده "ظريف جواد محمد" شده لغو سفر مورد در بحث كه حالي در
اصرار" كه داد خبر "رسالت" روزنامه است ، سياسي محافل در توجه قابل مسائل از همچنان
به سفروي لغو باعث ملل ، سازمان در ايران نماينده از انگشتنگاري براي آمريكاييها
وزارت سوي از برنامهريزي عدم و ناهماهنگي رسمي ، مسئولان اين ، از پيش "شد واشنگتن
خود سفر حاشيه در ظريف بود قرار گويا.بودند كرده عنوان مسئله اين دليل را آمريكا خارجه
.كند ديدار كنگرهنيز و سنا نمايندگان برخي با
انتخاباتي نشست *
در.است شكلگيري حال در تهران شهر شوراي انتخابات براي جديدي ائتلافهاي ميشود گفته
رئيس فريبرز" و كارگر خانه همبستگي ، دبيركل حزب كهدبيركل ميرسد خبر چارچوب ، اين
محل در را مشتركي جلسات اخيرا است ، چپگرايانه ديدگاههاي داراي كه دانشگاه استاد "دانا
شوراها انتخابات در خردادي دوم گروههاي ميشود پيشبيني.ميكنند برگزار كارگر خانه
.دهند ارائه را چندگانهاي ليستهاي
كارتدار شخصي لباس *
در دانشجويان دوشنبه روز تجمع در حاشيهاي مسائل و درگيريها از "اعتماد" روزنامه
حراست كارت داشتن دست در با شخصي لباس افراد از يكي" كه داده خبر شريف صنعتي دانشگاه
مورد آنان فعاليت نحوه خصوص در را حاضر خبرنگاران ايران ، اسلامي جمهوري خبرگزاري سازمان
".ميداد قرار بازخواست
|