داريم؟ نياز عدالت تئوري به آيا
رولز جان عدالت ، نظريه فيلسوف درگذشت مناسبت به
بايد آيا باشد؟ بايد چه تئوري اين قلمرو و محدوده داريم؟ نياز عدالت بهتئوري آيا
به رسيدن امكان يا دهد "اميد" ما به و باشد داشته آرماني جنبه صرفا تئورياي چنين
و متفاوت بسيار پاسخهاي ميان اين در آورد؟ فراهم بدتر شرايطي از را بهتر وضعيتي
.ماركسيسم و ليبراليسم:است تمايز قابل مهم فكري جريان دو كه دارد وجود واگرايانهاي
.است امكانپذير آزادي ميدان در تنها عدالت كه است مدعي ليبراليسم
عدالت افزوني ليبراليسم ، براي.ندارد مفهومي و معنا عدالت بدون آزادي ماركسيسم براي
عينيت سرمايه و كار بين تضاد تا ماركسيسم براي.ميانجامد فردي آزاديهاي محدوديت به
منصفانه اجتماعي عدالت وجود ليبراليسم ، براي.است عينيت فاقد اجتماعي عدالت دارد ،
عملي و ممكن امري سرمايه در انحصار وجود با توليد ، و كار عادلانه شرايط و آزادي براساس
.است
مدني جامعه (است معتقد وي) ميكند اشاره دموكراسي ليبرال وجود ضرورت به هابرماس
.ندارد ضرورتي او براي عدالت تئوري يك وجود اساس براين.نيست ممكن دموكراسي ليبرال بدون
بر او تلاش دليل اين به.است آبستراكت و انتزاعي رولز اجتماعي عدالت تئوري هابرماس براي
كه هستند هنجارهايي "حقوق" هابرماس ديدگاه از.كند پايهريزي را حقوق تئوري كه است اين
بين اتصال نقطه هابرماس نظر از حقوق.ميگذارند وجود عرصه به پا دموكراسي روند يك در
و اخلاق هم:مينگرد اخلاق و حقوق بين رابطه به او ديگر سوي از.است زندگي محيط و سيستم
اين به متفاوتي جنبههاي از حقوق و اخلاق.دارند تداخل جامعه يك مشكلات در حقوق هم
.ميكنند برخورد مشكلات
از.است شناسانه فرجام حقوق دارد ، هنجاري و پاياشناسانه جنبه اخلاق كه حالي در
فضاي بين رابطه هابرماس براي ديگر سوي از.يكديگرند مكمل اخلاق و حقوق گفتماني ، ديدگاهي
.است نيازمند حقوق وجود به متقابلي رابطه چنين بقاي.است اهميت حايز خصوصي و عمومي
.باشد شده پيريزي واقعيت براساس كه برسد علمي تئوري يك به كه است اين هابرماس هدف
گفتماني شرايط به توجه با است ، دور به موجود واقعا واقعيت از هابرماس تئوري اما
جنبه نيز هابرماس تئوري كه ميرسد نظر به چنين است ، آن دنبال به هابرماس كه ايدهآلي
كه ميرساند ، نتيجه اين به را ما هابرماس و رولز بين كلي مقايسه يكدارد ايدهآلي
مركز كه گفتمان ، مفهوم حتي.است برخوردار قويتري استدلالي فلسفي سيستم از رولز تئوري
.نيست برخوردار فلسفي روشني از او تئوري در است ، هابرماس تئوري ثقل
***
چهار اوآمد دنيا به آمريكا مريلاند ايالت در بالتيمور در سال 1921 در جانرولز
چشم سالگي سن 81 در نوامبر 2002 يكشنبه 24 در.شد بزرگ مرفهي خانواده در و داشت برادر
بين جهان عرصه در و آمريكا متحده ايالات در اجتماعي و سياسي رويدادهاي.بست فرو جهان از
ايالات همچون كشوري عواملي چه كه ساخت روبهرو پرسش اين با را رولز سالهاي 19621971
در تجاوزگرانه و كشور درون در عادلانه سياستي به دارد ، دموكراتيك هستهاي كه را متحده
به خود مالي كمكهاي با اسلحهسازي و نفتي بزرگ كمپانيهاي.است كشانده جهاني عرصه
.ساختهاند پايدار اجتماعي و سياسي تصميمهاي در را خود سياستمداران ،
ناعادلانه جامعه از ميتوان چگونه كه ديد مواجه پرسش اين با را خود همواره رولز
.يافت دست عادلانه جامعهاي به موجود امكانات براساس كاپيتاليستي ،
عنوان به را خود موجوديت ها ، كاپيتاليست كه آمريكا ، متحده ايالات مانند جامعهاي در
ميبينند ، اجتماعي عدالت از شكلي هر با تناقض در جامعه بر حاكم اقتصادي ابرقدرتهاي
جامعهاي چنين در انسانها حد چه تا و چگونه كه ميكند مشغول انديشه اين با را خود رولز
پرسش ، .باشد داشته را كردن زندگي واقعي ارزش زندگيشان ، كه بهطوري هستند ، نجات قابل
اجتماعي نظم چنين يك ايجاد براي كاربست قابل و واقعگرايانه اوتوپي يك آيا كه است اين
ميتواند منصفانه اجتماعي عدالت نوع يك پيوستن واقعيت به او نظر از.است امكانپذير
اثبات كننده قانع دلايل با بتوانيم كه وقتي تا ديگر عبارت بهباشد پرسش اين به پاسخي
تلاش نيز آن به رسيدن براي است ، امكانپذير انسانها ميان در اجتماعي عدالت كه كنيم
:ميكند متمايز يكديگر از را مختلف رژيمي سيستم پنج رولز منظور اين براي كرد ، خواهيم
بر كنترل بدون و آزادانه كاپيتاليستي اقتصاد آن مبناي بر كه ،"آزاد كاپيتاليسم"
دارد ، توجه نيز اجتماعي رفاه به كه سالم ، كاپيتاليسم ميكند ، رشد تقاضا و عرضه اساس
سوسياليسم و تصاحب حق با دموكراسي دولت ، طرف از ديكتهاي اقتصاد با دولتي ، سوسياليسم
دموكرات سيستم يك در تنها و نميگنجند او اجتماعي عدالت معيارهاي در اول نوع سه.ليبرال
به سخن اجتماعي عدالت از ميتوان ليبرال دموكراسي يا سوسياليسم نوع يك يا و تصاحب حق با
.آورد ميان
انتشار از پس.است سياسي ليبراليسم سيستم يك در اجتماعي عدالت رولز ، سياسي فلسفه
كمونيتار ، راستهاي و چپها انتقاد سيل متحده ايالات در "اجتماعي عدالت تئوري يك" كتابش
بدون سرمايهداري ، و سرمايه آزادانه رشد به معتقد اجتماعي كليت از هواداري در كه
پارلمان به حتي انتقادات اين محدوده كه بهطوري شد ، جاري هستند ، محدوديتي هيچگونه
نماينده عنوان به ريگان رونالد از ميتوان.شد كشيده جمهوري رياست انتخابات در و آمريكا
انتقادات ديگر سوي از.برد نام كمونيتاريستها چپ جناح نماينده كلينتون و راست جناح
هابرماس ، آنها مهمترين) دنيا تمام در جامعهشناسان و فيلسوفان از بسياري سازنده
تا سياسي ليبراليسم بعدياش ، اثر در كه داشت آن بر را رولز ،(آلماني معاصر جامعهشناس
.كند اصلاح را اول اثر در موجود قديمي ديدگاههاي و انتقادات مشكلات ، اندازهاي ،
در.شد نگاشته "عدالت تئوري" انتشار از پس سال بيست حدود "سياسي ليبراليسم"
و بحثها انتقادها ، نتيجه در را خود پيشين ديدگاههاي از بسياري رولز "سياسي ليبراليسم"
پيچيدگي از "عدالت تئوري" تكرار بر علاوه رولز تازه اثر اين.كرد تصحيح خود از انتقاد
.است برخوردار بيشتري مراتب به
جامعه مشخصه.است "عقلاني پلوراليسم" نوعي "سياسي ليبراليسم" در رولز خاستگاه
از كه است پلوراليسم نوعي (هنجاري شرطهاي پيش براساس يعني ضرورتا ، ) دموكرات
.است برخوردار "عقلاني كامل آموزشهاي"
است عادل تاريخ ،(پلاتون) لياقتش اندازه به هركسي معناي به عدالت رولزي ، آموزه در
كار و همه براي مساوي شانس و امكانات (هگل) !است عدالت براي قاضي بهترين سرنوشت ، يعني
.است...و استثمار بدون
يك از اينجا در او "است اجتماعي بنيادهاي نهاد نيك اولين عدالت":ميگويد رولز
:ميپردازد اخلاق در متفاوت مفهوم دو تمايز به و مينگرد عدالت به اخلاقي ديدگاه
جامعه درون اجتماعي بنيادهاي بين متقابل روابط به مربوط كه "مورال" معناي به اخلاق
بيرون يا درون افراد بين رفتارها و روابط كننده منعكس كه "اهتيك" مفهوم به اخلاق و است
بديهي.است اجتماعي بنيادهاي و مورال به مربوط عدالت تئوري تعبير ، اين با.است جامعه از
همواره دو اين بين متقابل تاثير و باشند جدا يكديگر از نميتوانند اهتيك و مورال است
بنيادهاي به عدالت ، تئوري يك با ارتباط در رولز اساسي توجه اين ، وجود با.است جاري
از رولز منظور.است ميكنند ، تعيين را جامعه آن اساسي ساخت كه جامعه يك اجتماعي
با مقامهايي و ادارات عمومي ، نظم سيستمهاي اينستيتوتسيونها ، يا اجتماعي بنيادهاي
.است اجتماعي مشخص نفوذ و قدرت حقوق ، وظايف ،
***
تئوريك اهميت سياسي فلسفه سو ، اين به قرن 19 از علمي تئوري مسير در فلسفه تكامل با
بودن ممكن تجربي و علمي شناخت روزافزون اهميت باداد دست از فلاسفه ميان در را خود
سپرده فراموشي به "سياسي فلسفه" فلسفي هويت روند اين در.رفت پرسش زير به سياسي فلسفه
در تنها فلسفه كه توهم اين.داد دست از را خود استقلال اخلاق ازعلم بخشي عنوان به و شد
.بود بيستم قرن اوايل و قرن 19 در مسلط انديشه است ، ممكن علمي تئوري چهارچوب
اثر اين به كه چيزي.داد انتشار را "عدالت تئوري" خود معروف كتاب سال 1971 در رولز
لوياتان از پس گفت ميتوان كه است فلسفي دقيق استدلالهاي ميدهد ، فوقالعادهاي اهميت
نقطه رولز "عدالت تئوري" انتشار گفت ميتوان رو اين ازاست بينظير خود نوع در هابز
حيات به كهنقراردادها ايده اثر اين در.است ما دوران در سياسي فلسفه پژوهشهاي در عطفي
به سياسي فلسفه درنتيجه و اجتماعي انتخاب و بازيها تئوري با و يافت دست تازهاي
است پروژهاي كننده منعكس و ما قرن در سياسي فلسفه رنسانس رولز اثر.رسيد مدرن محتوايي
به كه است اين رولز هدف.جامعه در اجتماعي بنيادهاي و افراد آزادي فلسفي استدلال براي
سرمايهداري براندازي او هدف.بدهد عادلانه و ليبرالي ساختي كاپيتاليسم موجود جامعه
.است آن بهسازي بلكه نيست ،
***
اندازه به كسي هر سيستم اين در.دارد نام منصفانه اجتماعي عدالت رولز ، عدالت تئوري
-ماركسيسم سياسي فلسفه برخلاف.كند موفقيت كسب ميتواند هوشش و كوشش كار ، لياقت ،
يا كارگر چه جامعه در فرد هر براي تساوي و آزادي رولز ، سياسي فلسفه در لنينيسمي ،
و نظم تنها سيستم ، اين در.است اجتماعي عدالت اساسي شرط مخالف ، يا موافق سرمايهدار ،
توسط نهايتا كه باشد همراه جامعه افراد منصفانه توافق با كه است عادلانه قانوني
به فرد منصفانه ، اجتماعي عدالت سيستم در.شود گذاشته اجرا عهده به اجتماعي بنيادهاي
غريزي طور به اولا كه است فردي اخلاقي ، فرد يك.ميشود شناخته "اخلاقي فرد" يك عنوان
شكلي به ميتواند يعني است ، عقلاني فردي ثانيا ،(عدالت غريزه) دارد عدالت از دركي
(موفقيت) باشد كوشا هدف به رسيدن در ثالثا و (عقلانيت) كند برخورد مسايل با انتزاعي
منصفانه اجتماعي عدالت از رولز كه مدلي.هستند تواناييهايي چنين داراي جامعه افراد همه
از جامعه نگهداري و كنترل:است خصوصيات اين داراي كه است جامعهاي يك مدل ميدهد ، ارائه
پايداري و ثبات جامعه ، اعضاي عنوان به مساوي و آزاد اخلاقي افراد عمومي ، عدالت درك طريق
.غريزانه عدالت براساس
.است شدهاي تضمين پديده افراد ، آزادي و دموكراسي جامعهاي چنين در
:است مشخصه دو داراي رولز عدالت در "انصاف" اصول
بهطوري است ، منافع بين متقابل رابطه نتيجه وظايف و حقوق:وظيفه عنوان به انصاف -1
.است جامعه كل منافع منظور بلكه ندارد ، گروهي يا فردي جنبه منافع كه
گونهاي به است ، اجرا قابل منصفانه شرايط تحت متقابل انصاف:اخص معناي به انصاف -2
.هستند آزاد و مساوي جامعه اعضاي همه آن در كه ميكند منعكس را شرايطي شرط پيش انصاف كه
***
تئوريهاي ميتوان هنجارها اين به نگرش شيوه و جامعه در هنجارها وجود با ارتباط در
:نمود متمايز يكديگر از را زيرين
.باشند فايدهمند بايد هنجارها:اصولي اوتيليتاريسم -1
.هستند اقتصادي و اجتماعي روابط انعكاس هنجارها:ماركسيسم -2
.هستند فردي اعتقادي و طبيعي بديهيتهاي نتيجه هنجارها:باوري شهود -3
.هستند اجتماعي توافق هنجارها:قراردادها تئوري -4
اصل با (تصميمها تئوري) عقلاني انتخاب تئوري از است مجموعهاي اوتيليتاريسم
فايده اصل اوتيليتاريسم براي.(كل تقدم اصل) اجتماعي انتخاب تئوري و فايده پيشينهسازي
.باشد جامعه در محدودي اقليت زيان به كل فايده اگر حتي است ، محوري جامعه كل باري
رولز.ميكند دوري اوتيليتاريستي مطلقيت از مفيد هنجارهاي پذيرش با اصولي اوتيليتاريسم
عدالت تئوري و آن بين ارتباطي اما نميكند ، رد را اوتيليتاريسم آوري فايده تئوري
ميان منافع مقايسه" رولز.ندارد موضوعيتي عدالت اوتيليتاريسم براي كه چرا نميبيند ،
از زيادي حد تا رولز رابطه اين در.ميكند جامعه كل منافع افزايش جانشين را "فردي
:ميجويد بهره بازيها تئوري
عدالت تئوري.دهد را نتيجه بهترين شرايط ، بدترين در كه كن اتخاذ را تصميمي همواره
خود استدلالي اساس كه تئوريهايي يعني است ، قراردادي تئوريهاي خانواده به متعلق رولز ،
و مساوي افراد ميان قرارداد و توافق بر اخلاقي رفتارهاي و اجتماعي بنيادهاي وجود در را
(قراردادي مدل از غير به) ديگر مدلي رولز ديگر سوي از.ميبينند استوار جامعه آزاد
.است استوار فكري توازن تئوري پايه بر كه عدالت از "منطقي پيوستگي" مدل:ميدهد ارايه
اين در هنجارها.است روزمره زندگي در اخلاقي مشخص اصول "منطقي پيوستگي" مدل خاستگاه
طريق از كه حالي در.ميگيرند نشات بودن انسان طبع از يعني دارند ، شهودباوري جنبه ميان
به تنها فكري توازن مدل رسيد ، عدالت هميشگي و قطعي اصول به ميتوان قراردادها تئوري
براساس ويژه به رولز "سياسي ليبراليسم" بعدياش اثر در.ميانجامد موقتي نتايج
.ميرسد "فكري توازن" از تازهاي ابعاد به كانتي كنستروكتيويسم
خود استدلال اساس تئوريها گونه اين.است سيستماتيك قراردادي ، تئوريهاي كاري روند
.ميبينند استوار طبيعي عيني ضرورتهاي بر نه و خداوندي براراده نه را
يك فكري سيستمهاي در حقيقت همچون اجتماعي ، بنيادي فضيلت نخستين عدالت" رولز براي
ريخته دور به بايد نباشد ، حقيقت گوياي اگر آيد ، نظر به منسجم و زيبا كه هرچند تئوري ،
اجتماعي بنيادهاي و قوانين اساس برهمينشود جايگزين جديد تئوريهاي توسط و شود
.بدهند عادلانه قوانين و بنيادها به را خود جاي و شوند عوض بايد ناعادلانه
متقابل رابطه در افراد آن در كه ميبيند ، هميارانه و پرثمر سيستمي جامعه ، در رولز
تمايل فرد هر.است خويش فردي منافع ميزان افزايش دنبال به فرد هر حال عين درهستند
براساس كالاها عادلانه تقسيم طرح عدالت تئوري يك وظيفه.باشد داشته "كمتر از بيش" دارد
كه جامعهاي:باشد "بسامان نيك جامعه" يك اوتوپي بايد عدالت تئوري.است پذيرش مورد اصول
چنين پايهاي اصول از اجتماعي بنيادهاي و دارند عدالت از واحدي تصور آن اعضاي تمامي
.است عادلانه نيكبسامان جامعه بنيادين ساخت.كنند پيروي تصوري
طبري اسفنديار
دارد ادامه
|