نواخت بار چهار ساعت
است زن زن ،
ادبيات حاشيه
انگليسي بهشيوه پنبهزني
نواخت بار چهار ساعت
آزرم محمد
با فصلي است ايران معاصر شعر در ديگري فصل سرآغاز سرد فصل بهآغاز بياوريم ايمان
شعر عرصه در زن شاعر مقتدرانه حضور به آوردن ايمان لحظه برخي براي كه گوناگون خصلتهاي
است
.شده دانسته "فرخزاد فروغ" شعر مهمتريناست مهمي شعر "سرد فصل آغاز به بياوريم ايمان"
فصل سرآغاز او.است فرخزاد فروغ خاطره يادآور دي پانزده.اوست شعرهاي عصاره و خلاصه
آوردن ايمان لحظه برخي براي كه گوناگون خصلتهاي با فصلي.است ايران معاصر شعر در ديگري
روز ادبيات از اقتباس امكان ديگر ، برخي براي است ، شعر عرصه در زن شاعر مقتدرانه حضور به
"پروفراگ آبفرد.جي عاشقانه آواز" و "هرز سرزمين" شعرهاي مثل آن با رابطه ايجاد و جهان
دريافت پاسخي ديگر سوي از و بماند سو اين در رابطه اين كه چند هر ،"اليوت.اس.تي" اثر
و شعر عبارتهاي و سطرها تدوين از جديدي شكل بعضي براي "...بياوريم ايمان".نكند
يافتن براي جايي همچنان و هنوز ديگر ، بعضي براي و است ناهمگون زباني بافت دو شدن همگون
شعري و روان زبان زيبا ، استعارههاي درخشان ، تصويرهاي:ميگفتهاند آن به گذشته در آنچه
.اجتماع دردهاي بيانگر
در كه وادارد را آن و ببيند را "..بياوريم ايمان" متفاوت ديدي با ميكوشد حاضر متن
از ذهنياش شناخت ببيند.بيندازد نگاهي هم خودش به گاهي و بايستد خود مقابل ديدگاهي
دروني "خودانديشي" به منجر چقدر خورده ، پيوند آن از ديگران شعرهاي شناخت با كه بيرون
.بازميماند مسئله اين از چقدر و ميشود
ياس و / زمين آلوده هستي درك ابتداي در /سرد فصلي آستانه در / تنها زني / منم اين و
/ سيماني دستهاي اين ناتواني و / آسمان غمناك و ساده
قرار آن در كه را موقعيتي هم و ميكند اعلام را خود هويت هم متن راوي شعر ، ابتداي از
توصيف را آن نميدهد ، نشان احتمالي خواننده به "زبان" در را مكان و زمان ولي.گرفته
و ذهني موقعيتي نيز ، توصيفي موقعيت شده ، آميخته راوي ذهنيت با توصيف اين چون و ميكند
قراردادهايي با كه ميداد را امكان اين احتمالي خواننده به شعر متن اگراست جهتدار
با وقت آن كند ، برآورد خود را آن چگونگي و كند مشاهده زبان خود در را "موقعيت" زباني
دعوت خود كردن درك به را احتمالي خواننده طرف هر از كه بوديم مواجه بيطرف روايتي
.نميكرد اكتفا مكان و زمان از راوي درك به فقط همه ، جاي به خود و ميكرد
ماه دي اول روز امروز / نواخت بار چهار / نواخت بار چهار ساعت و گذشت زمان / گذشت زمان
خفته گور در دهنده نجات / ميفهمم را لحظهها حرف و /ميدانم را فصلها راز من / است
/آرامش به اشارتيست /پذيرنده خاك خاك ، و / است
آن ، دوم بند در ويژه به و شعر اين در همواره ميخوانيم ، شعر از بند اين در آنچه اساس بر
زماني در شعر وقتي كه است جايي همان دقيقا اين و.است ماه دي اول روز چهار ساعت زمان ،
جهان مكان و زمان از متن راوي ذهني تعريفهاي همه شود ، خوانده شده ، ياد زمان از غير
.ميشود مردود اساسا بلكه ميگيرد ، قرار ترديد مورد تنها نه آن ، به نسبت آگاهي و بيرون
زماني.پذيرفت شعر متن در "درزماني" مبدا يك عنوان به را شده ياد زمان ميتوان طرفي از
استعارهاي و نشانه بلكه.نيست مطابق بيروني زمان با دقيقا و دارد جريان شعر متن در كه
يك كه شعر بعدي بند در.ميدهد توضيح را بيروني سنجشهاي اساس بر زمان گذشت نحوه كه است
پس./نواخت بار چهار ساعت و گذشت زمان:ميخوانيم را سطر اين دوباره نيست ، بيشتر سطر
سطر ، اين نوشتن يا و ميكند اشاره ماه دي اول از غير ديگري روز به يا بند اين از شعر متن
اما ميكند اشاره زمان گذر به شعر گفتار.ميشود شعر رفتار و گفتار بين تناقض باعث
سطرها اين به دوباره شعر از ديگري بند در.ميدهد نشان را زمان ايستايي منطق شعر ، رفتار
تجربههاي سوگوار اجتماع و / آينهها عزاي محفل در / سرد فصلي آستانه در:برميخوريم
پس.است "ماه دي اول روز" از استعارهاي "سرد فصلي آستانه" تعبير كه.../رنگ پريده
و "سرد فصل آغاز" از متن ، از ديگري جاهاي در گذشته اين از نيست ، پذيرفتني هم اول فرض
متن تمام زمان ، ايستايي و توقف يعني دوم فرض پذيرش اما.ميشود صحبت آن به آوردن ايمان
.باشد داشته رازي كه ندارد وجود فصلي زمان ، گذر بدون كه چرا.ميكند مشكل دچار را شعر
و فصل براي نه ندارد ، وجود پاياني و آغاز و باشند داشته حرفي كه ندارد وجود لحظههايي
.ميزند حرف آنها از شعر متن در راوي كه اتفاقهايي همه براي نه
در كه كن نگاه.../ ميگذرد خيس درختان كنار از مردي و / مسلول خسته زمان اين و
كه چرا نميشود ، برطرف متن مشكل هم ، سطرها اين با حتي.../دارد وزني چه زمان /اينجا
آن ، توقف با و است مرتبط زمان گذر با است ، آن از حسي تعبيري كه زمان سنگيني يا كندي
در است مفهومي "زمان" گذشته ، اين از.ميشود بيربط و ميدهد دست از را خود معناهاي
نامفهوم را خود ايستايي در و است حركت نيازمند هنري اثر يك در آن شكستن حتي كه جريان
در كه ميشود نقل راوي يك ذهن از "...بياوريم ايمان" شعر بپذيريم اگر اكنون.ميكند
اول روز چهار ساعت راس در راوي توقف ميافتد؟ اتفاقي چه دارد ، قرار زمان از خاص لحظه يك
فرودهايش ، و فراز همه با شعر تمام و باشد شعر راوي مرگ لحظه از تعبيري ميتواند ماه ، دي
و آغاز انطباق.باشد لحظه يك همين از استعارهاي پيشگوييهايش ، و يادآوريها همه با
ريز يك زيربارش كه جوان دست دو آن دهنده ، نجات متن ، راوي شدن يكي و برهم لحظه اين پايان
كه كسي آن به ميشود چگونه:ميگذرد خيس درختان كنار از كه مردي و شدند مدفون برف
كه گفت مرد به ميشود چگونه /داد ايست فرمان / سرگردان / سنگين / صبور / اينسان ميرود
نجات" با كنيد مقايسه را سطرها اين.../است نبوده زنده هيچوقت او نيست ، زنده او
/ميآيم؟ كجا از من:سطرها اين با و است شده تعريف شعر ابتداي در كه او وضعيت و "دهنده
جوان سبز دست دو آن مزار /است تازه مزارش خاك هنوز / آغشتهام؟ شب بوي به چنين اين كه
/ميگويم را
هزاران مردههاي مثل ما:"مرگ مفهوم" براي شدن سرد استعاره و سطرها اين با نيز و
سردم من /كرد خواهد قضاوت ما اجساد تباهي بر خورشيد / آنگاه و ميرسيم هم به هزارساله
آن تا / نكردم نگاه من و /.../ شد نخواهم گرم هيچوقت انگار و است سردم من / است
من و / نواخت چهاربار / نواخت چهاربار غمگين قناري آن و شد گشوده / ساعت پنجره كه زمان
آيا.../ بودند سيمرغان خالي لانههاي مانند چشمهايش كه / برخوردم كوچك زن آن به
شعر ميتوان باشد ، اينطور اگر كرده؟ مرور آن يك در را زندگياش تمامي مرگ لحظه در راوي
پيشگوييها ، و راوي ذهني روايت و دانست لحظه آن از اجرايي "..را بياوريم ايمان"
خودانديشي اين نقض و متن خودانديشي و دستوري فعلهاي تغيير و جابهجاييها يادآوريها ،
.گرفت ناديده را آنها نبايد كه هست نيز ديگري وجود اماكرد توجيه آن با نيز را
خواننده ذهنيت براي كه است جهتدار زباني شد ، اشاره كه همانگونه شعر ، اين زبان
واگذار او خود به را امر اين و ميكند جهت تعيين او دريافت و درك امكان و احتمالي
را بودن شعر موقعيت در حضور توانايي اكنون شعر ، اين سطرهاي از بسياري طرفي ، از.نميكند
پس شدهاند ، شده ، مصرف بسيار كليشههاي به بدل خود ، ساخت نوع خاطر به و دادهاند دست از
...بياوريم ايمان" شعر ميكند؟ خواندني را آن هم هنوز كه دارد وجود شعر اين در رازي چه
در كه ميشود زده حرف چيزهايي از.است متن خودانديشي نمايانگر كه است سطرهايي داراي "
با بيشتري انطباق شعر ، رفتار و گفتار سطرها اين در.ميشود مشاهده رفتارها اين شعر متن
امكانپذير متن براي را احتمالي خواننده نقد به پاسخگويي و آيندهنگري حتي و دارند هم
از كه / بود متحدي وجود آن راز شدن تكه تكه و:ميشود گفته شعر از جايي در.ميكنند
داده ارجاع شعر اين خود به كه هنگامي سطر دو اين /آمد دنيا به آفتاب ذرههايش حقيرترين
ايمان" شعر كل از تعريفي ميتواند نگردد ، اكتفا متن از بيرون ارجاعات به صرفا و شود
ايمان" شعر كل.گردد تلقي آن رفتار نمايانگر و گفتار بيانگر و باشد "...بياوريم
صورت تدوين و يكديگر با همنشيني اثر در كه ندارد چندگانهاي هستيهاي "...بياوريم
گاهي و شده تكهتكه كه دارد متحدي وجود بلكه.شود جلوهگر كل يك صورت به آن ، در گرفته
اين تكراري ، تكههاي.كردهاند عوض تكرارجا صورت به يا شدهاند جابهجا تكهها اين
به را شعر شده تلقي قطعي تدوين از غير ديگري تدوينهاي كه ميدهند شعر متن به را امكان
آن ميتوان كه است شعر آغاز اين ،/...تنها زني منم اين و.كند پيشنهاد احتمالي خواننده
:است سطر اين تكرار نيز شعر پايان.كرد تدوين شعر از ديگري جاي در را
بار چند نيز ، شعر از ديگري تكههاي و سطرها../ سرد فصل آغاز به بياوريم ايمان
تكه اما متحد وجود اين طرفي از.ميسازند امكانپذير را تدوين تغيير كه شدهاند تكرار
يك ميخواهد وقتي حتي دارد ، واحدي لحن و است نفر يك تنها كه متن راوي ذهنيت با شده تكه
نوشته سطري شعر متن در.دارد همخواني نيز كند ، ارائه را قديميتر ظاهرا زباني بافت
جهان از من:باشد توجه جالب زبان دستور به پايبند شاعران براي ميتواند كه شده
تفاوت مترادف را "بيتفاوتي" حاضر ، متن.../ ميآيم صداها و حرفها و فكرها بيتفاوتي
كه سطر اين هم و باشند راضي دستور طبق شاعران هم تا ميگيرد نظر در بودن يكسان و نداشتن
وجه و باشد "...بياوريم ايمان" شعر خودانديشي نمايانگر نشده ، نوشته نيت اين به
.دهد توضيح است ، زباني شكل نظر از صداها و حرفها و فكرها بودن يكسان كه را آن از ديگري
لحظه در راوي گرفتن قرار دليل به شايد.است شكلي بيتفاوتيهاي جهان شعر اين متن جهان
اتفاق اين "آن" يك در آنها همه آوردن ياد به و قبلي رويدادهاي همه شدن ذهني و زمان توقف
.اتفاقميافتد كني فكر آنكه از پيش هميشه:اينشعر قول به كنيم ، رها را خطوط.باشد افتاده
است زن زن ،
1_ خاطرات چاپ تجديد بهانه به دوبووار سيمون جهان به نگاهي
يزدانيخرم مهدي
به را فراموششدگي اين ميكوشد كه است شده فراموش و گمشده زمانهايي نويسنده دوبووار
كند تبديل زنده متعدد تصاوير
اين همهبودن زن آخر در و جنگ از بعد هياهوي گسيخته ، لجام آنارشيسم حمله ، اعتراض ،
فرانسه كه دورهاي در.دوبووار سيمون و سارتر پل ژان:ميشود ختم نفر دو به فريادها
مشت در را الجزاير وفادارش نزديكان همراه به دوگل و است برده را جهاني دوم نبرد
نفرت و خشم دوبووار و ميرود دانشجويان ميان به سارتر.ميريزد هم به سوربون ميفشارد ،
و محقق نويسنده ، دوبووار سيمون.بگذريم..ميكند تصوير كتابهايش با را خود
قشر به او خانوادهآمد دنيا به پاريس محلات از يكي در سال 1908 به فرانسوي آزاديخواه
مادر و پدر سايه زير نوجواني سالهاي تا مذهبي سيمون و داشت تعلق دوران آن متوسط
فلسفه ، در مدرك اخذ و سوربون دانشگاه به ورود از پس او.كرد پيدا سنتي شخصيتي سختگيرش
تا نامتعارف ازدواج آن با دو اين.شد آشنا سارتر پل ژان يعني دانشكده پرآشوب جوان با
مطالعات به توجه با خانواده ، سنت از رهايي از پس دوبووار.زيستند هم با عمر پايان
چهل و سي دهههاي روشنفكران سمت به داشت روانشناسي و فلسفه ادبيات زمينه در كه فراواني
سارتر هميشگي همراه و مشوق مبارز يك نقش علاوهبر جنگ سخت دوران در او.كرد پيدا گرايش
سايه او برافكار چنان نيستي و هستي يعني سارتر فلسفي آثار نخستين از يكي كه طوري به بود
مانند به دوبووار.است كتاب اين از انديشهاي تقليدي دوبووار اول كتاب دو كه افكند
،(1954) ماندارانها ،(1946) ميميرند همه مانند آثاري.بود هم داستاننويس سارتر
انقلاب از بعد.ميآيند حساب به آثارش مهمترين از (1945) ديگران خون و (1943) ميهمان
تحقيقياش كتاب به توجه با و برافراشت علم فمينيسم رهبر بهعنوان دوبووار دانشجويي 1968
كه است "خاطرات" حجيم مجموعه دوبووار اثر مهمترين.يافت شهرت جهان در "دوم جنس" يعني
شد منتشر اثر اين جلد آخرين كه سال 1981 تا و شد منتشر سال 1958 در آن جلد نخستين
كتاب پايان.ميآمد حساب به فرانسه اتوبيوگرافي - ادبي آثار بزرگترين از يكي بهعنوان
را اودرگذشت سال 1986 به و سارتر از بعد سال شش حدود دوبووار.است همراه سارتر مرگ با
چاپ.است كرده منتشر توس نشر و ترجمه صنعوي قاسم را كتاب اينكردند دفن سارتر كنار در
در نشر خبرهاي مهمترين از دوم جنس چاپ تجديد همراه به دوبووار سيمون مهم كتاب اين دوم
.بود گذشته ماه چند
به كه كسي.است خطرناكي آدم دوبووار سيمون كه بگويم بايد ابتدا در:بودن پروست روياهاي
خاطرات مايه درون حذف با و قضيه اين به توجه با.ميچسباند آدم به وصله و انگ راحتي
عشق خاطرات نخست جلد در دوبووار.ميكنم اشاره شاهكار اين در او نوشتاري سبك به بيشتر
تاثير تحت نوعي به خاطرات.است كرده آشكار "او كلمات بلعيدن" عنوان تحت پروست به را خود
.است رفته دست از زمان جستوجوي ساختارروايي و زبان
در و داستاني كاملا تكنيك يك از خاطرات كتاب در دوبووار:حركت كندي و جزيينگري _ 1
تنگ فضايهاي تغيير استاد پروست كه گفتم باشد يادمان اگر.است جسته سود پروستي حال عين
صبغه يك از پروست مانند به خاطرات در دوبووار.است بالعكس و رنگ از پر و شاد فضاهايي به
پرسوناژي با ما رمان آغاز در.ميكند استفاده گزارشي حال عين در و امپرسيونيستي رويه و
است اثر كل داناي كه راوي ايندارد را خود كودكي تصاوير بيان قصد كه هستيم روبهرو
.ميكند پريشان "راوي من" نوعي به تبديل و ميشكند آگاه كل داناي از را روايت زاويه
.كند وصل كودكي تصاوير به را خود كودكي نگاه ميكوشد تكنيك اين از استفاده با دوبووار
شده ، اغراق توجهي اشيا به كودك يك بهعنوان راوي توجه تا ميشود موجب كار اين واقع در
حسي مولفههاي كلا و بو رنگ ، دادن قرار محور با دوبووار.باشد جزيينگر همچنين و شخصي
نكته اين به بايد.ميكند تبديل باور قابل رويايي به را نخست صفحه صد چند كودكانه فضاي
ندارد دخالتي متن در او اصولا و نميشود بزرگ خود راوي همراه به نويسنده كه كرد توجه
را تصويرسازي جنس و ابعاد همچنين و روايت ريتم خود سني كند حركت با كه است راوي بلكه
متن حافظه به آگاه كاملا شخصيت يك ديگر راوي كه اثر پايان تا روال اين.ميكند دگرگون
رويكردي به كلاسيك حسبنويسان و خاطرهنويسان عكس بر دوبووار.ميكند پيدا ادامه است
اكشنروايي كلا و شوك حادثه ، پيشبيني با خود اثر بافت در اودارد اعتقاد داستاني
زمانهايي نويسنده دوبووار نوعي به.ميكند داستاني روايت دچار را خود زندگي حوادث
.كند تبديل زنده متعدد تصاوير به را فراموششدگي اين ميكوشد كه است شده فراموش و گمشده
مكث و ايستايي همچنين تصاير ، و خاطره جزييات بر نويسنده تاكيد ديگر مفهومي به و نوعي به
.است روايت زماني محور با مبارزه نوعي اثر خستهكننده
اين براي نويسنده آنتيتز.است زندگي روايت كردن حس مثل چيزي دوبووار تعريف به زمان
يك از خود تعليق بسط با او.است روايي زمان به خواننده احساس كردن كمرنگ همان مولفه
يك از "دوبووار سيمون" بهعنوان خود شخصي ويژگيهاي از داستاني كاملا استفاده و طرف
انگاره و مفهوم ديگر طرفي از و ميكند خود زندگي قصه و روايت كنجكاو را خواننده طرف
جوهر به توجه با متن ايدئولوژي اصولا.ميكند مرده زمان به تبديل را داستاني زمان
به پروست مانند به دوبووار.است شخصي خاطرات نوشتن در تئوري نوعي بودنش محور خاطره
به درك اين با او.دارد ايمان خود راوي ذهن بر آن بسط و انعكاس و تصويري كليدهاي
مبدا گونهاي به و علت عناصر اين از يك هر كه ميكند كارگرداني را تصاوير گونهاي
.ميزند را اول حرف اثر در تصاوير تسلسل نوعي پس هستند بعدي تصاوير
نوعي.است خود از نويسنده امپرسيون ميشودكه اثري تكنيك اين به توجه با "خاطرات"
محو در دوبووار عهد ببينيم حال.ميشود نوشته ساكن و ضدروايي كاملا كه دروني مكاشفه
زمان روايتهاي بودن ، زن يعني خود مفهومي عنصر به باتوجه دوبووار چيست؟ محور زمان روايت
زن مفهوم او.ميگذارد كناري به كنند متهم بودن فمينيست به را او است ممكن كه را محور
و ارزشگذاري رمان در.ميكند خلاصه پرتنش زندگي اين قطعات بر مكث در را خود بودن
اطراف جهان حسي ، كاملا ابزاري بهعنوان راوي.نميشود ديده كنشي هيچ به يكسويهنگري
و سختترين با ما كه قسمتهايي در حتي.ميكند روايت رمانتيك معيارهاي با را خود
همان و نميشكند را اثر درونگرا پوشش اين هستيم ، روبهرو راوي زندگي دوران سياهترين
درونگرايي همين در اثر ديگر ويژگي.ميكند روايت را اثر سرگردان بيش و كم و حسي روحيه
وسيله به شدن طرد و شدن محكوم از ابايي و مينويسد خود براي "واقعا" دوبووار.است او
هنوز گويا كه مينويسد قصه كودكانه چنان سارتر با روابطش روايت در اوندارد خود دوران
در چنان را بودن زن علتهاي و طغيان بنمايههاي همچنين.هستيم اثر اول جلد در ما هم
در دوبووار.نميبينيم مفهوم اين از دستيابي قابل نشاني ما كه است كرده پنهان و محو اثر
خود مخاطب و سهيم اعتراف اين در را جهان و نشسته اعتراف به خود نزد تا كوشيده خاطرات
.ميشود خلاصه مولفهها همين در اثر ويژگي بزرگترين:دروني قصه مستند ، قصه _ نمايد20
.است كرده فرض داستاني روايت نوع دو خود زندگي اصلي نيمه دو طرح براي دوبووار
اصلي ثقل بهعنوان راوي:است بيروني وقايع و آدمها با تقابل در كنشروايي و وضعيت اول
كه آنچه هر با مواجهه در كلاسيك مفهوم اينپويا قهرمان.دارد كلاسيك مفهوم يك داستان
جزء نخستين.است خبري و گزارشي واگويههاي و بازتابها دچار ميگذاريم واقعه را نامش
رويكردهاي خاطر به راوي.است سارتر جمله از اطراف آدمهاي با راوي رويارويي بافت اين
.ميكند درك آن اجزاي عملي بازتابهاي مثابه به را اطراف جهان اگزيستانسياليستي ،
ادبيات حاشيه
بامداد هميشه *
روال اينديدهايم را فراواني...و يادنامهها نوشتهها ، شاملو ، احمد درباره تاكنون
است كتابي نام "هميشه بامداد".است گرفته بيشتري سرعت امروز به تا شاملو مرگ از بعد از
به و شده تدوين سركيسيان آيدا زيرنظر كه شعرش و شاملو درباره نظرات و مقالات بر مشتمل
توسط و صفحه در 700 هستند نشده چاپ آثار مقالاتش اعم كه كتاب اين.ميشود منتشر زودي
شعر تاريخ بررسيهاي در "هميشه بامداد".شد خواهد منتشر نگاه نشر يعني شاملو آثار ناشر
در فراوان تجربههاي از پس او.است نو شعر مهم شاعران از شاملو احمد.است سودمند نو
اين با كه داد انجام شعر زمينه در تازهتري تجربههاي نو وشعر كلاسيك شعر زمينه
.گذاشت تازهتري عرصههاي به پا نو شعر تجربهها
ژيد دوباره *
اثر اين.است گذشته قرن آثار يادماندنيترين به از يكي ژيد آندره اثر زميني مائدههاي
احمد ، آل جلال به ميتوان كتاب اين مترجمين معروفترين از.است شده ترجمه بارها ايران در
مترجم بحريني مهستي را كتاب اين جديد ترجمه.كرد اشاره هنرمندي حسن دكتر و داريوش پرويز
را خود جيان گائوشينگ اثر جان كوهسار كتاب ترجمه با كه بحريني.است داده انجام معاصر
.ميكند زنده را بزرگ نويسنده اين نام ژيد آندره زميني مائدههاي با بار اين كرد مطرح
.است نيلوفر انتشارات كتاب ناشر
بازي شهر *
روايتگر رمان اين.دارد چاپ زير كارنامه موسسه نشر در را "بازي شهر" رمان ياوري حميد
.است ياوري حميد رمان اولين و دارد صفحه حدود 120 "بازي شهر".است خاص آدمي نگاه
واقعه يك تحليل *
و نويسندگان از بسياري توجه مورد همواره مهم ، تاريخي پروسه يك عنوان به مشروطه انقلاب
با خود جديد كتاب روزها اين معاصر نويسنده اصغري حسن.است بوده خارجي و ايراني مورخين
در و رسانده رابهچاپ ميپردازد "مشروطه انقلاب وقايع تحليل" به كه "تاريخ زايش" نام
"مرا اسب كنيد ول" نام به تاريخي رمان يك اين از پيش اصغري حسن.ميشود توزيع جاري هفته
عاشقي" داستان مجموعه و ميپردازد خان كوچك ميرزا مبارزات و زندگي به كه كرده منتشر را
با ادبي ، نقد و داستاننويسي حاشيه در سال 1350 از اصغري حسن.اوست از نيز "مقبره در
انقلاب مهم پديدههاي و قاجار دوره تاريخ بهويژه تاريخ مطالعه به پيگيرانه و علاقه
.است بوده مشغول آن در موثر شخصيتهاي شرححال و مشروطيت
رمان يك مهندسي *
حدود در رمان اين.برد پايان به را "رمان يك مهندسي" يا "بازي" رمان نوشتن كشكولي قاسم
از ديگر كتاب دو نيز اين از قبل كه است قصيدهسرا نشر اثر اين ناشر.دارد حجم صفحه 120
.است رسانده چاپ به كشكولي
ادبيات اهالي موردتوجه كشكولي نخست كار "ميرود راه پيادهرو در زن" كوتاه قصه مجموعه
اغلب.رسيد چاپ به نويسنده اين از "ناهيد" نام به بلند داستان يك آن از پس.گرفت قرار
است ، كشكولي قاسم خوب كارهاي از يكي "ميرود راه پيادهرو در زن" كتاب معتقدند منتقدان
داشته درخشاني آينده ميتواند دقت و تلاش با نويسندهاش كه است آن نمايانگر كتاب اين
.باشد
نزديك آيندهاي در *
صفحهاي پنجاه مقدمه در گلشيري احمد كيست؟ چخوف اينكه يا است؟ چهرهاي چه چخوف چهره
كتاب ، كه اين.دهد پاسخ پرسش اين به تا كرده تلاش "چخوف آنتوان" رسيده چاپ به تازه كتاب
مجموعه اين از است قراراست چخوف از برگزيده كوتاه قصه كرده ، 34 چاپ را آن نگاه نشر
آلنپو ، ادگار همينگوي ، ارنست از ديگري كتابهاي گلشيري احمد گزيده و ترجمه به
.شود منتشر كارور ريموند و ماركز گارسيا گابريل موام ، سامرست ويليام گيدوموپاسان ،
معمولا چخوف داستانهاي در:است نوشته "چخوف آنتوان" كتاب مقدمه در گلشيري احمد
خانوادگي زندگي با كمابيش كه داستان آدمهاي از يكي وجدان خلال از داستاني رويدادهاي
نيز را طرح مفهوم داستان بسط و شرح از خودداري با چخوف.ميشود تعريف است ، بيگانه معمول
نمايش به ميكند سعي زندگي تغيير جاي به داستانهايش در او.داد تغيير داستاننويسي در
زندگي از جزيي تراژيك ، رويدادهاي او موفق داستانهاي در حال ، عين در.بپردازد زندگي
.ميدهند تشكيل را او داستانهاي آدمهاي روزانه
قرن شاعران *
زيرچاپ را غرب شاعران كتاب تازگي به ادبي و فلسفي آثار مترجم و نويسنده فرهادپور مراد
در افسرده عقل.است نويسنده اين كتابهاي جمله مدرنيتهاز تجربه افسردهو عقل.دارد
در برمن مارشال نوشته مدرنيته تجربه.است خواندني و تامل درخور كتابي انديشه حوزه
اهالي هم و هنر و ادبيات اهل براي هم كه دارد جذاب و بديع رويكردي فلسفه و ادبيات حوزه
تخصصي مجلات با او.است فعال نيز مطبوعات زمينه در فرهادپور مراددارد كاركرد فلسفه
...و كارنامه فلسفه ، و ادبيات ماه كتاب نو ، نگاه كيان ، ارغنون ، :مثل ادبيات و فلسفه
.دارد همكاري
انگليسي بهشيوه پنبهزني
غلامي احمد
.ميپردازد سال اين در ترجمه و تاليف داستانهاي مرور به داستان 81 ستون
و آكيرا وقتياست اساسي نظرم به كه دارد وجود جملهاي "بوديم يتيم وقتي" كتاب در
شكسته انگليسي كه آكيرا ، مييابند ، باز را يكديگر جنگ ويرانههاي در بنكس كريستوفر
يتيم" وقتي داستان در".آورد خاطر به خورد ، حسرت ما وقتي":ميگويد دارد ، بستهاي
كارآگاه:است بنكس كريستوفر داستان روايتگر.ميبرد پيش را داستان حسرت و خاطره "بوديم
از چين شانگهاي شهر در را مادرش و پدر اسرارآميزي ماجراي در كودكي در كه انگليسي مشهور
كاملا كه كند حل را پروندهاي معماي بار اين تا برميگردد شانگهاي به اواست داده دست
.بازميگردد زندگياش به
روايت را داستانش شخص اول روايتگر شيوه به او.است چيرهدستي نويسنده ايشيگورو كازوئو
اگر.نميكند مشكل دچار را او محدوديتها اين اما.دارد فراواني محدوديتهاي كه ميكند
جنبه جوان داستاننويسان براي ميتواند ايشيگورو توسط شيوه اين از استفاده بگويم
:نكردهام اغراق باشد ، داشته آموزشي
رمان اين در كه ميآيد وجود به روايت در بيموردي اطناب شخص اول شيوه در معمولا - 1
.دارد كاركرد داستان در بهگونهاي ميكند روايت كه را هرچه كريستوفر.نميشود ديده
اطناب كندي ، اين اما باشد داشته كندي ضرباهنگ روايت داستان ابتداي در دارد امكان البته
.نيست
و دقيق خاطرات ، يادآوري زمان و ميآورد ياد به ترديد با را خاطرهها اغلب روايتگر - 2
.است شده انتخاب هوشمندانه
شخصيتپردازي.ميگيرند شكل و ميشوند خلق داستان آدمهاي خاطرات اين بازگويي در - 3
اين دام به ايشيگورو اما كند ، پيدا جهتدار و سليقهاي شكل ميتوانست كريستوفر نگاه از
.دارد چيز همه به منفعل احساسي كه ميكند خلق را روايتگري و نميافتد احساسات گونه
آنان غيبت و حضور يعني.ميافتد اتفاق بجا و دقيق خاطرات ، در آدمها حضور - 4
حضوري يا ناموجه غيبت بخش اين در شخصيتي نميكند احساس هرگز خواننده كه است بهگونهاي
.دارد بيدليل
و نميشود سانتيمانتالي احساسات اسير نويسنده اما است نوستالژيك داستاني داستان - 5
.دارد طپش و ميكند جلوه زنده حال زمان در كه ميسازد را گذشتهاي
و هولناك صحنههاي چين و ژاپن جنگ زمان در خصوص به شخص اول روايت اين با نويسنده - 6
در.برود خوانندگان ذهن از مديدي مدتهاي تا است بعيد كه ميكشد تصوير به را فجيعي
.است دشوار بسيار صحنههايي چنين پرداخت شخص ، اول روايتگر داستانهاي
به منطقهاي در را كودكياش كريستوفر:دارد هم منسجمي داستان "بوديم يتيم وقتي" داستان
با كه ميكند كار شركتي در پدرش.ميگذراند چين شانگهاي شهر در بينالمللي مهاجران نام
تلاش و است مخالف كالا اين تجارت با مادر اما است ، فعال چين كشور در ترياك تجارت توسعه
.است مادر همراه نيز فيليپ عمو مبارزه اين در.كند مبارزه جريان اين عليه ميكند
مادر و پدر شدن مفقود با.ميگذراند آكيرا ژاپنياش دوست با را كودكياش كريستوفر
.ميانجامد داستان كشش به معما اين كه ميكند پيدا معماگونه شكلي داستان كريستوفر
پرداخت خوب كه ميكند آشنا گوناگوني شخصيتهاي با را ما خود داستان بيان در روايتگر
اين محوريترين و بهترين از يكي.ميكنند ايجاد خواننده در را همدلي حس و شدهاند
.است خود تقدير و سرنوشت دنبال و يتيم كريستوفر چون كه زني ;است همينگز سارا شخصيتها
شخصيتي او از واكنشها همين.است بينظير ميدهد نشان مسائل به كه واكنشهايي در سارا
;نميدهند راه ميهماني به را او كه زماني او برخورد مثلميسازد استثنايي و داشتني دوست
ميهماني وارد زور به و ميشكند را رسمي فضاي اين حريم او امااست نشده دعوت چون
انتخاب ميهماني اين در هم را آيندهاش شوهر بلكه ميگذرد خودش او به تنها نه و ميشود
.ميكند
كريستوفر ، است ديگري كننده تكميل نوعي به يك هر كه ميچيند هم كنار شخصيت سه گورو ايشي
آنان مشترك نقطه بيكسي و هستند بيكس و يتيم شخصيتها اين سه هر.جنيفر و همينگز سارا
كه بگردند چيزي دنبال و بزنند جستوجو به دست آنها ميشود باعث كه مشتركي نقطه.است
همه از كريستوفر رسالت اما.دارند رسالتي آنان همه ;ندارند را آن ميكنند احساس
.است پررنگتر
كشور در آن مكان و پليدي و جنگ آستانه در جهان يعني ;داستان زمان انتخاب با ايشيگورو
فاجعه انتظار در بلكه است ژاپن با جنگ درگير تنها نه كه توسعه حال در كشوري ;چين
رسالت آنچه به رسيدن براي داستان اين آدمهاي همه.است كرده عمل هوشمندانه است ، بزرگتري
.هستند فقر و پليدي تبعيض ، جنگ ، شهر:شانگهاي از عبور به ناگزير ميدانند ، خود هدف و
باز گرانبار تجربهاي با خيليها و ميروند فرو منجلاب اين در سرسيسيل چون خيليها
.ميگردند
لازم وسواس جاها بعضي ايشيگورو اما است اثرگذاري و مهم كتاب بوديم يتيم وقتي اينكه با
آكيرا كريستوفر كه وقتي مثال براي.است حيرتانگيز كمي نكته اين و است نداده خرج به را
اگرچه غيرمنتظره ، و تصادفي ملاقات اين درميآورد ، چينيها چنگ از ويرانهها ميان در را
.دهد روي ميتوانست نيز ديگري شكلهاي به اما نيست ، بعيد
به او.است انگليسيها از گورو ايشي انتقاد دارم ، دوست خيلي داستان اين در من آنچه اما
.ميزند را انگليسيها پنبه انگليسي كاملا
شيوه
|