است دعا از شكلي نوشتن
رئاليسم از فراتر
ادبيات حاشيه
مجنون يك خاطرات دفتر

است دعا از شكلي نوشتن
ايماژيست شاعر لورتوو ، دنيس با گفتوگو
خوبي گوش درونتان اگر حتي بخوانيد بلند ميكنيد كار رويش كه را شعري مجبوريد شما
شد نخواهند آشكار نخوانيد بلند صداي با را شعر تا كه هستند بيقوارگيهايي باشيد داشته
دوست بسيار خوانندگانش بست ، فرو جهان از ديده دسامبر 1997 در 20 كه را ، "لورتوو دنيس"
عينيانگار سخت و خشك سبك زدن پيوند با و بود شاعران از نسل چندين الهامبخش او.داشتند
راهي ،"اليوت.اس.تي" چون چهرههايي متافيزيكي و موسيقي آرمانهاي با ايماژيست شاعران
در "ويليامز كارلوس ويليام" خود ، معلم همچون لورتوو.آورد وجود به مدرن شعر در را ميانه
متولد.ميبخشيد سوژهها به استعاري اهميتي و بود همگان سرآمد سوژه بيواسطه نمايش
آخرين و كرد مهاجرت آمريكا به شوهرش همراه به دوم جهاني جنگ از پس و بود انگلستان
:بود گذاشته تاثير او روي عميقا كه مكاني جوار در واشنگتن ، ،"سياتل" در را عمرش سالهاي
.كرد منتشر و تاليف را مقاله و ترجمه نيز و شعر كتاب جلد از 20 بيش لورتوو "راينير" كوه
:كبود ياقوت و جويبار ما" و "طبيعت از اشعاري گزيده:ما اطراف زندگي" او تاليفات آخرين
"لورتوو" منزل در اكتبر 1997 ، در 27 ذيل مصاحبه.است "ديني سوژههاي درباره اشعاري گزيده
.گرفت انجام سياتل نزديكي در پارك سووارد در واقع صميمي و دنج مكاني در آجري خانه يك ،
شميراني لطفي ميترا:ترجمه
بود؟ كي كرديد شعر نوشتن به شروع كه باري اولين*
.بودم كوچك خيلي وقتي
مينوشتيد؟ شعر چرا *
.ميآمد خوشام كار اين از
چرا؟ نپرسيديد وقت هيچ *
.نه
بود؟ خوب كارتان *
كه ميدانستم كودكي ، سالهاي اولين همان از.بودم تودار خيلي شعرم مورد در من واقع ، در
تحصيل باله رشته در هم سالها شوم نقاش است قرار ميكردم فكر ضمن در.شوم شاعر است قرار
كنار ديگر چيزهاي از بسياري باشيد ، داشته واقعي استعداد يك شما وقتي اما.ميكردم
.ميگذارند تنها اصليتان استعداد با را شما و ميشوند گذاشته
برديد؟ پي هنرتان به چهطور *
.خواندن زيادي مقدار و نوشتن با
داشتيد؟ هم معلم *
مدرسهاي به اصلا.ميخواندم درس مادرم با خانه در.ميرفتم مدرسه به زحمت به من.نه
.نرفتم باله مدرسه جز
داشت؟ شعر به شما نگرش بر تاثيري چه مسئله اين *
وقت هيچبودم خوششانس بسيار خاصام ، تواناييهاي با من.بود مفيد تاثيرش ميكنم فكر
البته.بنويسم نداشتم دوست كه را چيزي يا بخوانم نميخواست ، دلم كه را چيزي نبودم مجبور
خانهاي در.داشتند ادبي بستر حدي تا و بودند ادب اهل بسيار كه هستم خانوادهاي از من
طور اين هم كنار در خانواده شبهاي.ميخواندند كتاب آنجا همه كه شدم بزرگ كتاب از پر
.نبود انگليسي ما خانوادهبود ويكتوريا عهد در كودكي دوران گذراندن شبيه.ميشد سپري
از ميآمدند ما خانه به كه آدمهايي و بودند كرده زندگي مختلفي جاهاي مادرم و پدر
.داشت مومني بسيار تبار و ايل و بود "هاسيديگ" يهودي پدرم.بودند اروپا مختلف مليتهاي
انگلستان در او شدم متولد من وقتي.بود شده مسيحي ميرفت دانشگاه به آلمان در كه زماني
ولي بود معروفي بسيار دانشمند و واعظ.بود درآمده انگليس كليساي عضويت به و شده مستقر
و "ايتون" يا "كمبريج" و "آكسفورد"از شما اگر چون ;ميكردند نگاه او به ترديد ديده به
من بنابراين.كنند كار چه شما با نميدانستند ديگران بوديد نشده فارغالتحصيل "هارو"
.هستم انگليسي ادبيات و انگليس روستاهاي عاشق اينكه گو داشتم ، را اروپايي يك احساس
كرديد؟ منتشر را آثارتان كي *
"دوگانه تصوير" كتابم اولين.بودم نوشته سالگي شانزده در شد منتشر من از كه شعري اولين
سالم دو و بيست كه وقتي كتاب اين بودم نوشته سالگي يك و بيست تا هفده بين را ،(1946)
.بود شده منتشر انگليس در (آمريكا) اينجا به آمدنم از پيش كتاب اين.شد منتشر بود
داشت؟ اوليهتان آثار بر مهمي تاثير "ويليامز كارلوس ويليام" *
كنار زندگيام دشوار موقعيت با ميكردم تلاش و بودم تازهوارد آمريكا در من كه موقع آن
اشعار از بعضي در را تاثير اين ميتوانيد.بود مقلدانه و سريع بسيار او تاثير بيايم
من به زيادي علاقه ويليامز.ميزند داد دور از است روشن خيلي.كنيد مشاهده اوليهام
و ميفهمد را حرفهايش آمده انگليس از كه كسي يك طور چه كه ميكرد تعجب اين از و داشت
آثار.بود ضدانگليسي حسابي او آخر.ميكرد درك ميپسنديد او كه طور آن را نوشتههايش
درگذشته اكنون كه همسرم ، و من.خواندم پاريس در كتابفروشي يك در بار اولين را "ويليامز"
."استيونز" و او آثار خواندن به كردم شروع كه بود وقتها همان.ميكرديم زندگي آنجا است ،
بود؟ چه در او آثار جذابيت شما نظر به *
گفتارشان مردم ، رفتن راه آهنگ ميبردم رنج فرهنگي شوك يك از آمدم ، اينجا به آنكه از پس
همراه پانسيون در داشتيم ، دانشجويي زندگي يك پاريس در ما و بود متفاوت يكسر چيز همه و
.نداشتيم را قاعدهمند و عادي ازدواج و مشترك زندگي تجربه ميكرديم ، زندگي والدينمان
نيازمان مورد خواروبار ناچيز پول با چطور كه بگيرم ياد بودم مجبور.آمديم اينجا به بعد
بهعنوان من پيشرفت براي بود مدخلي منزله به "ويليامز"قبيل اين از چيزهايي و بخرم را
برايم هم نظرياتش و مقالات.گشود من بر زبان با برخورد براي را تازهاي راه او.شاعر يك
.شد فوقالعاده دوستي به تبديل رابطه اين شدم ، آشنا او با وقتي.بود تاثيرگذار و مهم
ميكرديد؟ احساس هم "اليوت.استي" به نسبت را كشش همين *
زود خيلي را آثارش خواندن و بودم شده بزرگ مهم چهرهاي بهعنوان "اليوت.اس.تي "با من
شده بزرگ است انگليسي شاعر يك او كه اين فكر با ما.بود نافذ بسيار تاثيرش كردم آغاز
به كردن نگاه.ميدانستيم انگليسي رماننويس يك را "جيمز هنري" كه طور همان.بوديم
و انگليس در ادبيات درباره متفاوتي بسيار عقايد وقتها ، آن.است شگفتانگيز گذشته
گرفتم ، فاصله "اليوت" از واقعا "ويليامز" آثار با آشنايي از پس وليداشت وجود آمريكا
قادر دوباره كه بود اخير سالهاي در فقط.ميكند نزول ناگهان خطي هر انتهاي در او چون
.شدم "اليوت" درك به
ميكنند؟ انتخاب را شما آنها يا ميكنيد ، انتخاب را شعرتان موضوعات شما آيا *
.دارد وجود كم خيلي صرف تعمد ميكنم كه كاري هر در
شدهايد؟ نزديك "راينير كوه" به تعمدا شما آيا *
دربارهاش همينطور هم من و بود جا همين كوه اين و آمدم اينجا به زندگي براي من نه ،
از بايد مردمنكنم بيحرمت را آن آنجا به رفتن با خوردهام سوگند.گفتم شعر
محل ساختن ضرورت از و ميريزند آنجا را آشغالهايشان بكشند ، دست مكان اين لگدمالكردن
اجازه وحشي طبيعت به بايد آنها.ميزنند حرف كوه وحشي طبيعت اصطلاح به اطراف استراحت
.بازگردد خود بودن وحشي به تا دهند
كرديد؟ "راينير كوه" درباره اشعارتان نوشتن به شروع چهطور *
.ببينم آشپزخانه و كارم اتاق پنجره از را آن ميتوانم باشد ، پيدا كوه كه هنگامي
حال در كه طور همان اغلب ميگذارم جيب در كاغذي و قلم ميروم پارك به كه وقتي معمولا
.ميشود شروع چيزي هستم حوش و حول آن زدن قدم
بيتي؟ يا ايدهاي *
.كامل پيشنويس يك وقتها بعضيبيت يك از بيشتر وقتها بعضي.بيت يك
ميرسيد؟ دوم پيشنويس به چطور *
درست كاملا بيت شكست اينكه يا نيست ، صحيح نقطهگذاري كه ببينم شايد.دارد بستگي خوب ،
از پيش كنيد ، نسخهبرداري دست با اگر.كنم اضافه يا حذف را چيزي بخواهم شايد يا نبود ،
بخش يك اين.دادهايد كار در را جزيي تغييراتي پيش از برويد ، ماشينتحرير سراغ آنكه
شده حذف (كامپيوتر) كلمات پردازشگرهاي از استفاده با كه چيزي همان است ، خلاق روند شهودي
دستتان با را حروف واقعا بخواهيد اينكه تا نميگيرد وقت آنقدر كامپيوتر با كار.است
.است متفاوتي چيز اين.دهيد شكل است متصل بدنتان به و دارد قرار بازويتان انتهاي در كه
.است خلاق فرآيند از بخشي شاق و پرزحمت روند اين كه نيافتهاند در آنها
صور آزمودن به آگاهانه ميپردازيد شعر يك اجزاي كردن هم سر به كه همانطور شما آيا *
ميزنيد؟ دست خيال
اول":كه بگويم ناگزيرم روند ، اين از صحبت درمينويسم شعر كه است دهه چندين من.نه
".ميكنيد را كار آن و ميگرديد باز بعد را كار آن بعد ميكنيد را كار اين شما
توصيف آن از بايد.مييابند جريان يكديگر در و دارند همپوشاني هم ، با چيزها اين ولي
باز خود به و باشد شهودي بيشتر و نبوده خطي چندان واقع در كه كرد استفاده فرآيندي خطي
وقايعي توالي بهعنوان آنها از باشد مجبور آدم كه است راحتي محض فقط اين ولي.گردد
.نيستند طور اين واقعا چون بزند ، حرف معمولي
درميآوريد؟ كار از چگونه را آن طور؟ چه شعر طنين *
.بخوانيد بلند ميكنيد كار رويش كه را شعري مجبوريد شما ضمن در ولي داشت ، خوبي گوش بايد
صداي با را شعر تا كه هستند بيقوارگيهايي باشيد ، داشته خوبي گوش درونتان اگر حتي
من.كنيد زمزمه خودتان با ناچاريد حداقل مراحل ، برخي در.شد نخواهند آشكار نخوانيد بلند
.ميكنم زمزمه خيلي مينويسم ، كه وقتي
برآمده كه ميزنيد حرف فرمي يافتن از شما "انداموار فرم بر يادداشتهايي" مقاله در *
دهيد؟ انجام شعري هر در داريد سعي كه است كاري همان اين آيا.است تجربه يك از
تعمدا هميشه منتقدين ميشود پديدار كه باشيم فرمي متوجه و مراقب است ، اكتشاف اين بله ،
.مينويسند نقد آنها كه ميگويند شعر شيوهاي همان به شاعران انگار كه ميكنند صحبت طوري
به نيازي و ميآيند وجود به خود اشعار از بعضي نمينويسند ، طور آن را داستان يا شعر
را آنها نبايد هستند كامل كه دريابيد بايد شما.سربرميآورند كجا هيچ از.ندارند اصلاح
كه است اشتباه هم اين ولي نميافتد شعري هر در اتفاق اين كه است معلوم.كنيد دستكاري
.كرد اصلاح بار چندين بايد را شعري هر كنيد فكر
لوكاس ويليام" آثار از را شما آثار كه است شعر متافيزيكي بعد بر شما تاكيد آيا *
.ميكند متمايز "ويليامز
باشند شده متوجهاش منتقدين و خوانندگان بسياري آنكه از بيش خيلي او شعر در بعدي چنين
.دارد وجود
كنند؟ غوطهور خود فردي خويشتن از بزرگتر چيزي در را خودشان بايد شاعران آيا *
الگوي كه ،"سكستون آن" و "لوول رابرت" كه زماني گذشته در.باشد طور اين كه اميدوارم
تا بريد سر به رواني بيمارستان يك در را مدتي بوديد ناگزير شما بودند ، تازهكار افراد
لقب اين شايسته تا بگيريد قرار سوءاستفاده مورد مجبوريد حالا.شويد شاعر نام شايسته
ولي گرفتهاند ، قرار سوءاستفاده مورد واقعا افراد بسياري كه ميدانم خوب من.بشويد
من.ميشود سوءاستفاده بودن شاعر براي مجوزي بهعنوان حقيقت از كه است اينجا بدبختي
.شدهام خسته خودستاييها جور اين از قطعا
است؟ كرده ياري را شما مذهبي ايمان داشتن از تصورتان در شاعرانه الهام از شما درك آيا *
خود ميتواند اين ميشويد ، شعري نوشتن درگير واقعا كه وقتياست همينطور طريقي به
من به شعر نوشتن در كه تجربهاي ولي نيستم ، وارد خيلي كردن دعا در من.باشد دعا از شكلي
شعري هر در نه البته و ميكنم حس متفاوت درجات به را آن است دعا به نزديك ميدهد دست
.است دعا از شكلي نوشتن خاصي طريق به ولي
بلكه كنيد آمدن به وادار را آن نميتوانيد كه است شاعرانهاي الهام شبيه كردن دعا آيا *
بكشيد؟ را انتظارش بايد فقط
كارهاي ميبينم كه است شگفتآور واقعا من براي.هستيد توجهتان تمركز از ناگزير شما
بوده نزديك صحنه يك از رماننويس يا شاعر يك تصور به چقدر "لويولا" از "ايگناتيوس سنت"
تا ميكنيد تلاش.ميكنيد معطوف مسيح زندگي از خاصي جنبههاي به را خود توجه شما.است
است ، "دولوروسا ويا" اينجا اگر بگذاريد آنجا را خود و بسازيد تخيلتان در را صحنه آن
دوست و هستيد تماشاچي آيا رهگذريد؟ آيا هستيد؟ حواريون از يكي آيا پرسيد خود از بايد
را آويختن دار به صحنه داشتند عادت مردم كه همانطور ببينيد ، جايگاه از را ماجرا داريد
چيزي به گاه آن و ايستادهايد كجا و هستيد كي ميكنيد تعيين كه شماييد اين كنند؟ تماشا
.ميكنيد نگاه ميبينيد كه
رئاليسم از فراتر
1_ روايت
كابلي پل
محمديسرشت مريم:ترجمه
نحوي به ميتوان ، روايت از اينكه نخست:است ويژگي دو اين روايت ، ويژگيهاي مهمترين از
اينكه دوم و كرد استفاده انساني هويتي خلق براي و خاطره اندوختن براي ابزاري عنوان به
كمك به تنها نه اين بر افزون.ميكند عمل گزينشي كاملا هويتها اين خلق براي روايت
روايت كه داد ، شكل را خاصي هويتهاي و كرد گلچين را خاصي افراد راحتي به ميتوان روايت
دلايل آنها خالقان حتي و داستان شخصيتهاي تكتك هويتهاي براي آن مكتوب فرم در خصوص به
خاصي معاني خواننده باشند ، داشته مشخصي كاملا هويت شخصيتها كه روايتي در.دارد خاصي
متن نويسنده هويت با را خواننده كه روايتي ترتيب همين به ميكند ، برداشت روايت آن از را
معني چند به محدود قاعدتا ميكند برداشت روايت از خواننده كه معانياي ميكند ، آشنا
هويت كه روايتي در عبارتي به يا ،[(1971) "تمدن و جنون" نويسنده فوكالت ، ] ميشود خاص
.هستند ثابت نيز نمادها مسلما باشد ، مشخص افراد تكتك
روايتهاي تحليل و تجزيه هنگام كه اساسياي موارد از يكي كه نيست تعجب جاي بنابراين ،
مورد در آنچه خلاف بر.است نويسنده زندگينامه ميگيرد ، قرار توجه مورد مكتوب ادبي
در:مربوطند هم به زيادي حد تا نويسنده زندگينامه و اثر ميكند ، صدق شفاهي داستان
هدايت را روايت فردي خلاقانه نيروي كدام برد پي نميتوان هيچوجه به شفاهي داستان
شاعران كار شيوه در [(2000) "داستانها خواننده" نويسنده] لورد كه نيست شكي.ميكند
نويسنده] هولاكس آثار از اما است ، نويسندگان خلاقيت نظير كه ميبيند را خلاقيتي شفاهي
در كه خلاقيتي او عقيده به كه گرفت نتيجه ميتوان [(1963) "افلاطون كمبريج بر مقدمهاي"
كه است قصهگويي مشترك سنت اين درواقع نيست ، فرد مهارت از ناشي است ، شفاهي روايتهاي پس
و كند كه گرفت نتيجه ميتوان نفر دو اين استدلالهاي از نهايتا است ، خلاقيت اين منشاء
چه تا شفاهي روايتهاي اصلي خالقان يافتن براي صاحبنام نويسندگان زندگينامه در كاو
.است بيهوده اندازه
تجزيه نويسنده زندگينامه بررسي با را روايت كه ميكرد ايجاب ادبيات اهل فرهنگ بنابراين
در.است آنها شده منتشر آثار گرو در روايت نويسندگان اعتبار علاوه به كنند ، تحليل و
در اما است ، روايت اين واژههاي خالق كه كند ادعا نميتواند كسي شفاهي روايت با رابطه
حاصل روايت كه است واضح دارد ، خاصي ترتيب آن نوشتاري نمادهاي كه مكتوب ، روايت با ارتباط
.كردند تصويب انگلستان در سال 1970 در را كپيرايت قوانين اينرو از است خاصي فرد زحمات
به شانزدهم و پانزدهم قرن در كه بود فراميني از ناشي هجدهم قرن در كپيرايت به نياز
روايت هر مسئوليت كپيرايت ، جديد قانون مطابق.ميكردند صادر دولت درآمد افزايش منظور
نويسنده به روايتي هر بابت اين بر علاوه است ، خاصي شخص عهده به مكتوبي متن هر يا
.ميكنند مجازات را نويسنده آن خاطر به حتي يا ميدهند حقالزحمه
صرفا ميان اين در و كنند تحليل و تجزيه نويسنده زندگينامه اساس بر را روايت اگر اما
اينكه اول:ميشود ديگري فرضيات به منجر شيوه اين نباشد ، كافي متن نويسنده شخص شناختن
خود در بيواسطه صورت به را متن نويسنده هويت است قادر كه كند تصور چنين شخص است ممكن
(Transmission Model) "انتقالي مدل" از متن نوشتن براي نويسنده اينكه و كند كشف متن
مضامين مجموعه با همراه را پيامي خاص نويسندهاي كه معني اين به كرده ، استفاده روايت
رمزگشايي به شروع جسوري خواننده سپس و گنجانده روايي فرمي در رمزي صورت به محدودي
در و كمتر ، بعضي براي و كند بيشتري تلاش بايد مضامين از بعضي كشف براي البته كه ميكند
.بوده نويسنده نظر منظور كه ميكند برداشت را مضاميني همان خواننده ضمن
كه ميكند ايجاد را تصور اين احتمالا نويسنده زندگينامه اساس بر روايت بررسي اينكه دوم
به كاملا نويسنده روانشناختي همينطور و روايت يك شخصيتهاي و مختلف شرايط روانشناختي
نويسنده شخص خودآگاه مشخص ناقل يا ابزار ظرف ، را روايت بايد فرضيه ، اين طبق.مربوطند هم
روانشناختي ابزار شخصيتها و رويدادها داستان ، پيرنگ ، نظريه ، بنابراين.كرد تلقي
فرد ، از غير را ، ديگري عوامل روايت خلق فرآيند در كه صورتي در.بالعكس و هستند نويسنده
شناخت ابزار كدام ، هر روايت ، و نويسنده كه گفت يقين با نميتوان ديگر بدانيم دخيل
ثابت تقريبا روايت در نويسنده هويت كه بنگريم ايده اين به ترديد ديده به اگر.ديگرياند
"روايت انتقالي مدل" صورت اين در است ، محسوس روايت در حضورش كه است فردي دستكم يا است
اين ميشود انتقالي مدل بياعتباري باعث كه ديگري مسئله.باشد داشته وجود نميتواند نيز
.بنگريم نمادها از مجموعهاي عنوان به كه ساده ابزاري عنوان به نه روايت به كه است
كه است اينجا جالب.ميپردازيم (1857- 1924) كنراد جوزف مورد در بحث به ادامه در
بررسي را او زندگينامه ميبايست او آثار شناخت براي كه نويسندهاي كنراد ، شناخت نتيجه
اين از پس كه بود خواهد اين شده انگليس ادبيات آتشه دو طرفداران از يكي بعدها و كرد
مدل هميشگي اعتبار طور همين و روايت شناخت براي منطقي ابزاري عنوان به زندگينامه
داستانهاي دارد ، آشفتهاي زندگينامه اينكه بر علاوه كنراد.ميرود زيرسوال انتقالي
داستانهاي - متفاوت هويت نه و - واحد هويت كه مينوشت تاريخ از دورهاي در را خيالياش
روايتهاي هويت چگونه كه ميپردازيم مسئله اين به بخش اين در.بود رفته سوال زير غربي
در و رفت سوال زير كل ، در روايت ، هويت - است تفكيكناپذير روايت كه آنجا از و - غربي
.ديد آسيب نتيجه
ادبيات حاشيه
شد صدساله تاريكي قلب *
.بود قريحه و ذوق از ناشي نه و داوطلبانه انتخابي نه نويسندگي حرفه كنراد ، جوزف نظر در
- آورد روي ادبيات به دير خيلي بود ، گذرانده سر از را دشواري و غيرمعمول زندگي كه او
از هم آن و - كرد منتشر سالگي سن 38 در را "آلماير ديوانگي" يعني خود رمان اولين كنراد
كه كنراد ، .بود آمده پيش برايش سال 1893 به كنگو رودخانه بر سفر طي كه جسمي ناتواني سر
پدر سالگي در 11 و مادر سالگي دو در بود ، تزاري روسيه امپراتوري سلطه تحت لهستان متولد
كرده سپري روسها با مبارزه به را خود عمر از زيادي سالهاي ايشان دو هر _ را خود
و خارج لهستان از سالگي در 16 بود ، دريانوردي و دريا شيفته كه او.داد دست از _بودند
مشغول انگلستان تجاري ناوگان در مدتي از بعد و پيوست فرانسه دريايي نيروي به مارسي در
روي سفري در اينكه تا گذاشت ، پا زير را درياها همه سالگي تا 30 ترتيب اين به و شد خدمت
باعث امر همين.داشت باز دريايي سفرهاي از را او كه شد حادي بيماري دچار كنگو رودخانه
به چندي از پس و بردارد علاقهاش مورد حرفه از دست ناچار لندن در اقامت با تا شد
مشاهدات او ، دريانوردي ماجراهاي و تجارب از وي آثار اعظم بخش طبعا.آورد روي نويسندگي
تمام اهميت وجود با اما.ميشود تغذيه انسان وجود از او تشريح و توصيف قابليت و عيني
روايي خارقالعاده استادي ساخته ، متمايز همكارانش ديگر از را كنراد كه آنچه موارد ، اين
از تنها او و نبود او مادري زبان انگليسي.مينوشت آن به كه است زباني بر مطلق احاطه و
همين.كرد برقرار تماس ناآشنا كاملا زبان اين با كرد عزيمت انگلستان به كه سالگي سن 21
رديف در را او زبان ، اين ظرفيتهاي بهكارگيري در كنردا چراي و بيچون مهارت
در غرب نويسندگان درخشانترين مقام در شايد و آنگلوساكسون ادبيات نويسندگان برجستهترين
نقش ايفاي به آن در كه دنيايي در كنراد قهرمانان غالب.است نشانده اخير قرن دو
موج بيمارگونه و گسيخته لجام تنفر او آثار در نيز و ميشوند محسوب غريبه ميپردازند ،
از دور به خود همسبكهاي ساير مانند اكسپرسيونيست ، نويسندهاي بهعنوان كنرادميزند
وي برجسته آثار از يكي كه "تاريكي قلب".ميزند قلم باورهايش نيز و عواطف و احساسات
روي است سفري شرح رمان.يافت انتشار پيش سال يكصد درست يعني ;در 1902 ميگردد محسوب
اصلي شخصيت نزول خود نوبه به و نويسنده خود زندگي با همخوان بسيار و كنگو رودخانه
از يكي رمان اين از آزاد برداشتي با "كاپولا فورد".خويش دروني دوزخهاي قعر به داستان
.است برده پرده روي به Apocalyps now نام به را خود سينمايي آثار برجستهترين
است زنده فلسطين *
و آمريكايي زبانشناس چامسكي نوآم ادبي ، نوبل دارنده و پرتغالي نويسنده ساراماگو ژوزه
درباره را "است زنده فلسطين" نام به كتابي هم همكاري با جامعهشناس ، پتراس جيمز
.ساختند منتشر اورتيس خاوير از مقدمهاي با "دارد گذشته قرن در ريشه كه قديمي" مسئلهاي
وضعيت در كتاب اين انتشار":ميگويد چنين اين "است زنده فلسطين" مقدمه در اورتيس
ظرف تا شد سعي توان تمام با همين براي و بود ضروري بسيار امروز فلسطين بغرنج و بحراني
مصاحبهاي متن همچنين او ".ببريم پايان به را آن چاپ سپس و متن آمادهسازي كار ماه يك
گرفته ، صورت رامالله از پرتغالي نويسنده ديدار هنگام كه را ، ساراماگو ژوزه با طولاني
درباره ادبي نوبل دارنده پرتغالي اين آن طي كه مصاحبهاي.است آورده كتاب اين در
خود برداشت و ادبيات در ساراماگو ژوزه رئاليستي شاخصههاي و عقايد در گسترده تجديدنظر"
.ميگويد پاسخ "فلسطين مردم برابر در اسرائيل دولت پرخاشگر و ستيزهجو خوي از
به دست آشويتس و رامالله درباره خود اظهارات به نظر با كتاب اين در ساراماگو
بيشتر وقتي رامالله و آشويتس شنيع و دهشتناك روح و كنه":ميزند توجه قابل مقايسهاي
ارتش كه چند هر ميزنند ، باز سر آن با شدن روبهرو از همه ميبينيم كه ميشود آشكار
".ميكند تاكيد آن بر و اعمال وحشيانهتري طرز به را خود مسئوليت اسرائيل
بيعدالتي مستمرترين و عظيمترين اين":ميگويد نسلكشي پديده مورد در نويسنده اين
غيرقابل شوند مرتكب امروز كه هم جنايتي هر كه باورند اين بر آنها.است اسرائيليها
خويش ، برگزيده قوم خوني و موروثي وجدان با آنها.رفته آنها بر كه است ستمي با مقايسه
ديگران بر عقوبتي بيهيچ قرنها تا كه است مجوزي رفته ، ايشان بر كه ظلمي ميكنند تصور
".كنند ستم
جنگهايي عرصه آينده ، شرق":نميگذارد باقي آينده به نسبت خوشبيني براي عاملي وي عقايد
بمبارانها كه دسته آن براي.هست نيز استراتژيك و اقتصادي بلكه ديني ، و سياسي تنها نه
".دارد حداقل ارزشي منطق و اندك كشتهشدگان تعداد هميشه ميكنند رهبري و اداره را
ممكن و تصور قابل موضوع كوتاهمدت ، در":ميافزايد خود مصاحبه ادامه در ساراماگو
مشخص شده ، تعريف مرزهايي با نام ، همين به مستقل دولتي داشتن در فلسطينيها حق بازشناسي
".شود شمرده محترم درگير طرف دو سوي از كه است اعتماد قابل و
.دبليو ادوارد از مقالاتي همراه به خود تحليلهاي در نيز پتراس جيمز و چامسكي نوآم
در نظامي مسائل تحليلگر پيريس آلبرتو ژنرال و كلمبيا دانشگاه ادبيات پروفسور سايس ،
اين در همچنين.ميپردازند فلسطين مسئله مختلف جنبههاي به "مادريد صلح تحقيقات مركز"
به نظري مستند تحليلي در بارسلونا ، دانشگاه تاريخ برجسته استاد سگورا ، آنتونيو كتاب
.است انداخته پديده اين شكلگيري تاريخي روند
مجنون يك خاطرات دفتر
"ساعات" رمان مترجم غبرائي مهدي با گفتوگو
شانسهاي از يكي و دارد شركت امسال اسكار جشنواره در دالدري استيون ساخته ساعتها فيلم
كتاب.است شده ساخته كانينگهام مايكل نوشته ساعات كتاب براساس فيلم اين.است انتخاب
گفتوگويي مترجم با مناسبت همين به.است چاپ زير و كرده ترجمه غبرائي مهدي را ساعات
.ميخوانيد كه دادهايم انجام
است؟ بوده موفق ساعات رمان اقتباس در چقدر دالدري استيون *
خواندم ، كه را كتاب و ديدم دوبار بد ، كيفيتي با البته را ، فيلم كتاب خواندن شروع از قبل
توجه با اما است ، موفق آن اصلي حرف و كلي فضاي انتقال در فيلمساز چند هر رسيد نظرم به
دارند ، را خود خاص زبان و ابزار يك هر كه مختلفند دورسانه فيلم و ادبيات كه اين به
فيلم از سروگردن چند رمان و آورد در كار از را كتاب ظرايف از بسياري نميتوانسته طبعا
برگمان ، بونوئل ، مثل سينما ، بزرگ استادان دست به داستاني چنين اگر شايد.است بلندتر
.دارد خصوصيتي چنين رمان من نظر به كه ميشد بدل جاوداني اثري به ميافتاد ، غيره و فليني
كه) نميروم يك درجه آثار سراغ اقتباس براي من ميگفت رندانه بونوئل كه اين از بگذريم
(.نماند اصلي چنين پايبند هم هميشه البته
چقدر شده ، نوشته او نوشتن وسوسه و وولف ويرجينيا دغدغههاي اثر بر رمان اين چون *
بياورد؟ در كار از را وولف ويرجينيا جنون و عصيان و آشفتگي توانسته
و (سال 1941) ميكند وصف رودخانه در را وولف ويرجينيا خودكشي كه دارد درآمدي پيش رمان
و كلاريساست دالووي خانم مثل كوچكش نام كه ميرود دالووي خانم به ملقب زني سراغ سپس
گل _ رمان ابتداي در دالووي خانم مثل _ است ايدز بيماري به مبتلا كه ريچارد محبوبش براي
حامله كه ميرسد براون لورا خانم به نوبت فصل اين از بعد ،(نيويورك سال 1998 ، ) ميخرد
سرگرم و است آشپزخانه در او با _ است ريچارد اختصاري نام كه ريچي _ ساله سه پسري و است
و سال 1923 از و برميگردد وولف خانم به باز بعد و (آنجلس لس سال 1949 ، ).است كيك پختن
و ميگويد او وبينش زندگي و وولف ويرجينيا دغدغههاي و دالووي خانم رمان نوشتن چگونگي
خانم رمان آغاز از قسمتهايي.ميرود زنها از يك هر سراغ ترتيب به باز بعدي فصلهاي در
نويسنده كه ميشود مشخص ساعات رمان متن با آن مقايسه از و شده نقل كتاب در نيز دالووي
روايت يعني) روايي ساختار در هم باشد ، كرده تقليد كوركورانه دالووي خانم متن از بيآنكه
با پيدرپي ، معترضههاي يعني) نثر ساختار هم و (شخص سوم و محدود كل داناي زبان از
و ميرسد سطر دوازده - ده به گاهي كه وصفي طولاني جملات تيره ، خط و پرانتز از استفاده
كردار ، و عمل و فعل تعليق و افكار و دروني احوال وصف (كلمهاي دو كوتاه جملههاي گاهي
تاملبرانگيز اثري توانسته ظريف ، بسيار موزاييككاري و مينياتوري و دقيق و ريز بافت
اثري چنين ترجمه طبعا).كند خود نصيب را فاكنر/پن و پوليتزر مهم جايزه چند و بيافريند
شيدايي از چيزي رمان اين كه معتقدم و است مثبت شما پاسخ ترتيب اين به(.است دشوار نيز
.دارد منسجمي و محكم ساختار و نگذاشته كسر وولف سرگشتگي و جنون و
و زمان اختلاف به توجه با منظورم كرديد؟ برخورد ظرايفي چه با كتاب اين ترجمه در شما *
.است مكان
از كه مكان وصف از غير كه بيفزايم هم را اين.نوشتم قبلي سوال به پاسخ در ظرايف درباره
حس شهرها اين از يك هر هواي و حال و ميكند تغيير نيويورك و لسآنجلس تا آن حومه و لندن
فضاي فقط و نميكند تغييري لحن و زبان است ، محدود كل داناي زبان از روايت چون ميشود ،
طور همان قسمت سه هر در و دارد تفاوت هم با كه است آنها زبان از محيط وصف و زن سه ذهني
.است موجز و دقيق و ريزبافت
ساعتهاي است ممكن شده ، آورده ساعتها صورت به مطبوعات در كه كتاب نام:نكته يك و
.است آنات و اوقات منظور اينجا در كه آن حال بگيرد ، بر در هم را..و مچي و ديواري
.است كاروان نشر ايران در كتاب ناشر و كانينگهام مايكل نويسنده نام
|