سه شنبه ۶ اسفند ۱۳۸۱ - سال يازدهم - شماره ۲۹۸۹ - Feb.25,2003
گزارشي از بازتاب تصويب طرح فروش نقاشي هاي موزه هنرهاي معاصر تهران
بخريم يانخريم؟
توجه به قضيه چگونگي حفظ و نگهداري تابلوهاي نقاشي خود بحث قابل تأملي است كه حتي شايد اهميت آن بيش از بحث كنوني مبني بر فروش آثار نقاشي باشد
002065.jpg
سهيلا نياكان
سه شنبه هفته گذشته در همين صفحه، بخش نخست اين گزارش با عنوان «بفروشيم يا نفروشيم؛ مسئله اين است» به چاپ رسيد كه شامل نظريات دكتر عليرضا سميع آذر رئيس موزه هنرهاي معاصر تهران و سه تن از اعضاء كميسيون فرهنگي و كميته فرهنگ و هنر مجلس شوراي اسلامي يعني جليل سازگار نژاد، داود سليماني و فاطمه راكعي بود.
در گزارش پيشين، مسئولان موافق با طرح فروش برخي آثار نقاشي موزه هنرهاي معاصر تهران به سه پرسش اصلي پاسخ گفتند: «چرا بايد آثار را بفروشم؟»، «درآمد حاصل از فروش اين آثار صرف چه مي شود؟»، «چرا نمي توان از آثار غيرقابل نمايش نيز به عنوان سرمايه ملي نگهداري كرد؟» و البته بنظر مي رسيد كه پاسخ دهندگان در بخش هايي داراي اتفاق نظر بوده (مانند غيرقابل نمايش بودن تابلوهاي نقاشي و موضوع فرسايش آنها) و در قسمت هاي ديگر از سخنان خود با يكديگر اختلاف نظر داشتند (مثلا در زمينه فروش آثار خارجي و خريد آثار ايراني، خريد آثار خارجي و يا معاوضه آثار خارجي با آثار ايراني).
همچنين طي هفته اخير، علي اصغر شعردوست، مخبر كميسيون فرهنگي مجلس به توضيحاتي در اين باره پرداخته است. شعر دوست نيز همانند ساير همكارانش فروش آثار هنري موجود در موزه هنرهاي معاصر را به علت قابل نمايش نبودن تابلوها، بدون سبك بودن اثر هنري و وجود آثار متعدد از هنرمند ذكر مي كند.
او در گفت وگويي با ايرنا چنين اعلام داشته است كه براساس آنچه در لايحه بودجه سال ۸۲ آمده ، به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي اجازه داده شده آثار غيرقابل نمايش موجود در موزه هنرهاي معاصر تهران را تا سقف ۲۰۰ ميليارد ريال به فروش برساند و اضافه كرد: اين اقدام مي تواند در روزآمد كردن موزه و خريد آثار ايراني موجود در خارج از كشور كمك مؤثري داشته باشد.
چرا بايد آثار از بين بروند؟
يكي از مواردي كه هر سه عضو كميسيون فرهنگي مجلس به عنوان يكي از علل فروش آثار مطرح كرده اند، مربوط به فرسايش و از بين رفتن آثار است. اين در حالي است كه دسته اي از كارشناسان امور هنري اعتقادشان براين است، نگهداري بهينه از چنين آثاري با توجه به روشهاي معمول در جهان، به راحتي امكان پذير است و در واقع كافي است تا با آگاهي از اصول تخصصي اين امر و رعايت آن، به حفظ هر نوع اثر هنري براي هميشه مبادرت كرد.
به طور قطع توجه به قضيه چگونگي حفظ و نگهداري تابلوهاي نقاشي، خود بحث قابل تأملي است كه حتي شايد اهميت آن بيش از بحث كنوني مبني بر فروش آثار نقاشي باشد. همچنين بسياري از كارشناسان هنر، با اشاره به اينكه چرا بايد آثار از بين بروند و چرا ما نبايد قادر به نگهداري از آنها باشيم، معتقدند كه ابتدا بايد در اين زمينه آموزش هاي لازم را ببينيم و اصولش را ياد بگيريم.
كارشناسان و هنرمندان چه مي گويند؟
پس از درج توضيحات رئيس موزه هنرهاي معاصر و اعضاي كميسيون فرهنگي مجلس، شايد جالب باشد مروري نيز بر بخشي از گفته هاي دكتر مهدي حجت رئيس سابق سازمان ميراث فرهنگي داشته باشيم كه چندي پيش در گفت وگو با خبرگزاري ايسنا مطالبي را در اين باره عنوان كرده است؛ از اين لحاظ كه او به عنوان مسئول مبادله اثر دكونينگ با شاهنامه شاه تهماسبي در سالهاي گذشته شناخته مي شود.
وي گفته است: تابلوي نقاشي با هر محتوياتي كه باشد غير فرهنگي نيست. بلكه يك كالاي فرهنگي است كه احيانا ممكن است براي ما قابل قبول نباشد. حقوقدانان در اصل تبصره مي توانند استفاده كنند كه آيا اين «غيرفرهنگي» شامل نكته اي كه آقاي سازگار نژاد گفته است، مي شود يا نمي شود. تعداد آثاري كه از اين قبيل داريم به قدري نيست كه نيازمند چنين حركتي باشد و ديگر اينكه نحوه عرضه اين نوع كالا در صحنه بين المللي اينگونه نيست. دكتر حجت همچنين اظهار داشته كه آثار هنري، برنج و گندم نيست كه در يك حراج بين المللي عرضه شود. به محض اينكه خبر اين مطلب پخش شد كه ايران در صدد فروش اين اشياء است، قطعا ابتياع آن تغيير و بسيار تنزل مي كند.
وي تأكيد كرده است: وقتي مجلس يك كشور بر امري صحه مي گذارد، بار سنگيني ايجاد مي كند. اما فكر مي كنم مجلس در مقابل اين پيشنهاد درايت كافي به خرج داده و آن را از بخش هاي صدمه زننده خالي و عاري كرده است. يعني خواندن تبصره نشان مي دهد تبصره بي آزاري است و آنقدر كلي است كه متوجه يك موضوع خاص نيست، گرچه خاستگاه اوليه آن ممكن است طور ديگري باشد. بنابر اين كاري كه مجلس انجام داده، يعني فكر را تأويل و عام كرده و صورت كلي به آن داده، مقداري از خساراتش را كم مي كند، اما وقتي توضيح داده شده كه منظور از تبصره چه بوده است، آن توضيحات كار را خراب كرده است.
آنچنان كه از نظرات كارشناسي دكتر حجت برمي آيد، وي نظري موافق با چنين نحوه برخوردي ندارد.
از سويي ديگر طي هفته هاي اخير بسياري از هنرمندان و نقاشان نيز در قالب يك رشته نظرخواهي كه در نشريات و خبرگزاري هاي مختلف كشور درج شده، به اعلام نظرات شان پرداخته اند. غالب اين نظرات مخالف با طرح تصويب شده اند و اين مخالفت گسترده در عناويني شامل «تعويض آثار پشيماني مي آورد»، «آثار موزه قبلا به فروش رفته اند»، «اين اقدام به نفع سودجويان است»، «به آينده فروش آثار خوشبين نيستيم»، «غربي ها منتظر چنين فرصتي بودند»، «فروش تابلوها حكيمانه نيست»، «هزاران راه براي بازگرداندن آثار ايراني وجود دارد»، «آثار غيرقابل نمايش اصلا بايد تا ابد در انبار موزه ها نگهداري شوند چرا كه ثروت ملي اند» و... عنوان شده و به چاپ رسيده اند.
عده ديگري نيز همچون ساعي آريان از هنرمندان قلمزن كشور از جانب خود و اعضاء گروه موسوم به هنرمندان ملي اعلام داشته به منظور جلوگيري از فروش هر نوع اثر هنري موزه ها، داوطلب اند تا در سراسر دنيا اقدام به برپايي برنامه هاي مختلف اعم از نمايشگاه آثار هنري و يا كنسرت موسيقي كنند و درآمد حاصل از آن را براي خريد آثار مورد نياز موزه در اختيار اين مركز قرار دهند.
همچنين ما براي جمع آوري نظرات بيشتر در اين زمينه با چند تن از كارشناسان هنري برجسته كشور از جمله روئين پاكباز نيز تماس گرفتيم كه متأسفانه اين استادان محترم (كه برخي نيز خواستند نامي از آنها برده نشود) از هر گونه اظهار نظر خودداري كردند. شايد آراء اين دسته عزيزان هنرمند مي توانست راه گشاي مناسبي براي اين منظور مهم باشد.
علاوه بر اين، در ميان انبوه ديدگاههاي قشر هنرمند در اين باره كساني نيز بودند كه اظهارات خود را به گونه اي شفاف مشخص نكردند و همه چيز را به تشكيل هيأت امناء موزه منوط دانستند.
در خاتمه، همچنان كه در ابتداي اين گزارش آورديم، صفحه هنرهاي تجسمي با هدف رفع شبهات موجود در اين زمينه و نيز آگاهي هرچه بيشتر هنرمندان و عموم جامعه، منتظر دريافت نظرات مختلف است.

سروده هاي آهنين و سفالين گل سر سبد هنرستان هنر تهران
002070.jpg
عباس مشهدي زاده ‎/ پژوهشگر و مدرس دانشگاه
در درازاي تاريخ بسيار كم ديده شده كه كساني به ياري يافته ها و دانايي و هوش و آينده نگري خويش توانسته باشند با ارزيابي درست از زمان خود به گونه اي اينچنين چشمگير و آكنده و سرشار به نوآوري و آفرينش دست يابند.
تناولي، بي گمان از بزرگترين شاخه آن درخت اهورايي هنرستان- هنر است كه توانسته با هوشياري بسيارش در درازاي پنجاه سال گذشته دريايي از شكوفايي را از جهان رنگارنگ، پر رمز و راز، هزار تو و جادويي هنر(كه هرگز و هرگز آسان به دست نمي آيد) فراهم و به تماشاي تاريخ آينده اين سرزمين فرهنگساز بگذارد. بي گمان گزاف نخواهد بود كه گفته شود، آورده تناولي توانايي آن را دارد كه با برخي از دوره هاي هنري اين سرزمين برابري نمايد.
اينجا بلندا و ژرفاي انديشه هاي نو و آفرينه هاي خلاقه از اندازه و شماره يك كس و يا يك گروه بسيار فراتر است و اين همه دريافت پر و پيمان و نو و نوين را از يك استاد ايراني در امروز جهان به همه اين سرزمين و كسانش شادباشي جانانه بايد گفت! اينك خلاقيت و آفرينش راستين هنري در جاي جاي آستانه ها و دهليزها و تالارهاي موزه هنرهاي معاصر تهران برپاست. جانمايه و ساز و كار آنچه كه اين جشنواره را سامان بخشيده همه اش از پايمردي و كاوش و پژوهش پي گير و هشيارانه يك ايراني آفريننده و هنرمندي شايسته و نخستين فرزند برومند هنرستان هنر- تهران است.
اين هنرستان پرشكوه و پربار اگر هرگز هيچكس را در دل خود نمي پرورد و تنها همين تناولي را به اين سرزمين پيشكش و ارمغان مي داد براي برهان درستي و شايستگي و كارآمد بودنش بس بود! پشت سر تناولي نيز آن درخت بارور باز هم به بار نشست و قندريز، پيلارام، عربشاهي، زنده رودي، شهوق، روحبخش، شيدل، عاليوندي، پولادي، مهدي حسيني، بروجني، زرين افسر، معيري، بانگيز، صفرزاده، سوسن آبادي، كاكو، متقي، عادلي، ويكتوريا افشار، فرح اصولي، نيلوفر قادري، بخشپور، طهماسب، اسپهبد، حاجي زاده، گارنيك درهاكوپيان، ايماني، ياراحمدي، ايرج محمدي، خسروجردي، حبيب صادقي، چليپا، شيشه گران، امداديان، آقاميري ، پويا آريان پور و... دريايي از نام آوران ديگر را پرورده و به آستان اين سرزمين پهناور و پاك و چهارگوشه جهان پيشكش نموده است.
امروز اين نمايش درياوار هنر تناولي هر بيننده آگاه را واله و شيداي جهان پرشكوه خلاقيت مي نمايد. تناولي با بهره وري از هر گونه مواد و وسايل و مصالح و اسباب و همه فناوري ها كه در هر جا در دسترس داشته بهانه اي يافته است تا بيشترين و شايسته ترين برداشت ها و دستاوردها را فراهم آورد و چنانكه مي بينيد و مي يابيد، او به زمينه هاي فلزي، سنگي، سفالي، مفرغي و هر چيز ديگر پرداخته است.
افزون بر اينها، تناولي با پژوهشهاي توانمندانه و موشكافانه با ارزشي كه در كتابهايش درباره شماري از سازه ها و بافته هاي هنري كاربردي مردمان بخشهاي گوناگون اين سرزمين انجام داده، توانسته است اين پديدارهاي هنري فرهنگ آبايي ما را، نخست به خودمان و نيز به جهانيان و با شيوه اي هنر شناختي- مردم شناختي به خوبي و شايستگي والايي بشناساند از آن ميان مجموعه هاي: قاليچه هاي تصويري، گبه، سفره نمكدون، قفلهاي ايراني، شيرهاي سنگي و... و كوتاه سخن اين كه در همه قلمروها كه دست يازيده مانند مردمان پيشين اين سرزمين سربلند و پيروز بيرون آمده است: «آفتاب آمد، دليل آفتاب»
تناولي اكنون سوار بر بال سرودي روحاني در جهان هستي است و چه پادشاهي دل انگيزي بر سرير هنر امروز اين زمان و اين سرزمين دارد؟! خوشا به احوالش و هزاران بار نوش جانش باد اين سرور، اين سرمستي و چه نيكو گفته است!: «مزد آن گرفت جان برادر كه كار كرد».
شگفتا كه يافته هاي تناولي آن چنان نشان و سامان از فرهنگ آبايي اين سرزمين دارند كه نه تنها تو و من از ديدنش سرشار مي گرديم، بسي شگفت تر آن كه بيگانگان و اغيار از ديدن چنين هنري و با چنين نشان و ساماني از فرهنگي ديرين ولي پويا بسيار بيش از ما و دو چندان خشنودند و اين خود بالاترين هنر است و مي رساند كه او تا چه اندازه «فرزند زمان خويشتن» است!
تناولي پنجاه سال زندگي آگاهش را عاشقانه و شاعرانه كاويده، نگريسته، كوشيده و سرانجام نيز عاشقانه هنر آفريده و هنر سروده همان گونه كه پيشترها رودكي، فردوسي، كمال الدين و نصيرالدين و جلال الدين نيز چنين كردند و چنان نيز يافتند. اين سرور و اين سرفرازي را به همه هنرستاني هاي همدوش و همتايش درود و شادباش بايد گفت، چه آنان كه ميراثي گران نهادند و دست پر رفتند و اكنون در ميان ما نيستند و چه باك كه آثار جاويدشان در موزه ها، گنجينه ها، كتابها و بويژه در دلها شور شيدايي و سرور مي آفرينند و چه آنان كه خوشبختانه هنوز هستند و خورشيد هنرشان در اينجا و هر جاي جهان به جامعه بشري گرما مي بخشد.
به هر روي، نگاه و نگرش در كاوش ها، پژوهش ها و آفرينه هاي تناولي چون از ديدگاهي زيبا و فرهنگين سرچشمه مي گيرد لاجرم سرانجامي زيبا دارد گرچه بيشتر كارهاي او تزييني و آرايه اي است ولي چه باك، اين هرگز از ارزش هنرش نمي كاهد و اين نيز بديهي  است كه جانمايه و سامانه هنر و فرهنگ اين سرزمين هميشه چنين بوده و آرايه اي كار كردن بخش جدايي ناپذير زندگي و ساخت و ساز آفرينه ها، بافته ها، نگاره ها، بناها و همه هنرهاي كالبدي بوده و فراتر از آن، نوشته ها و سروده ها را نيز پوشش مي داده است و اين روند دست كم بيش از بيست سده ميان ما مردم پيشينه تاريخي دارد و شما اينجا هنرمندي ايراني را مي يابيد كه هنر زمانه اش را خوب، درست و هوشمندانه دريافته و نيز مي يابيد كه چه اندازه پيشي گرفته است از همه استادان و آموزگاران دور و نزديكش و اين همان چيزي است كه در اين دوران يا رخ نمي دهد و يا بسيار بسيار اندك است.
اينجا بيش و پيش از نمايشگاه، دانشگاهي است پربار براي آموزشها و پژوهشهاي بسيار سترك و گسترده و جانانه و شما اينك گلستاني را به تماشا ايستاده ايد كه هرگز ميرايي را نمي شناسد و گونه اي مانايي و ماندگاري را نويد مي دهد چنان كه آن تكه بافته يك قالي در پازيرك كه همچون گلي فرهنگين از هزاران سال پيش در زير يخبندان ماند، ولي هرگز نپژمرد!! و چه نيكو فرمود آن بزرگوار شيرازي: «اين گلستان هميشه خوش  باشد.»
آيا جز از اين است كه رمز پايداري و بيداري و هوشياري و شادابي آدميان و تمدن ها در همين گونه تلاش ها و يافته هاست؟!
و باشد اين نمايش، طلايه اي باشد براي برپايي نمايشي، جشني يا جشنواره اي براي پنجاهمين سال راه اندازي همان هنرستان نازنينمان!
و... اي هنردوستان ارجمند، آداب به موزه رفتن و به تماشاي هنر ايستادن، گواراي كامتان باد.

ادب و هنر
اجتماعي
اقتصادي
آموزشي
انديشه
خارجي
سخنگاه آزاد
سياسي
شوراها
شهري
علمي فرهنگي
محيط زيست
معلولين
موسيقي
ورزش
ورزش جهان
صفحه آخر
همشهري اقتصادي
انفورماتيك
همشهري جهان
|  اجتماعي   |   ادب و هنر   |   اقتصادي   |   آموزشي   |   انديشه   |   خارجي   |   سخنگاه آزاد   |   سياسي   |  
|  شوراها   |   شهري   |   علمي فرهنگي   |   محيط زيست   |   معلولين   |   موسيقي   |   ورزش   |   ورزش جهان   |  
|  صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |