سه شنبه ۶ اسفند ۱۳۸۱ - سال يازدهم - شماره ۲۹۸۹ - Feb.25,2003
لطفا معلول نشويد
خبر كوتاه بود: بهزيستي از پذيرش معلولان جديد معذور است. دكتر مكارم معاونت توانبخشي سازمان بهزيستي، علت اين امر را كاهش بودجه سازمان دانست.
موضوع اين نيست كه اين بودجه به كجا تعلق گرفته. حتي بحث انتقاد از سياستگذاري بهزيستي هم نيست. زيرا جراحي كه حرفه اصلي خود را رها مي كند و در اين سازمان به كار مشغول مي شود، هدفي جز خدمت بيشتر ندارد. سازمان يا ارگاني هم كه بودجه بهزيستي به آن تعلق گرفته باز به ديده اهل فن شايد اولويت بيشتري داشته باشد- دست كم ما معلولان در اين باره با بهزيستي هم درديم كه همه مسائل خاص معلولان به آن سازمان ارجاع داده مي شود و به همين نسبت همه از پذيرش مسئوليت شانه خالي مي كنند. هر چند پس از سالها پي برده ايم كه حتي قانون معروف به سه درصد سهميه استخدامي معلولان نيز تنها روشي است براي سرگردان كردن معلول و حكم «مهر باطل شد» را دارد. چرا كه معلول ياد گرفته حتي الامكان بايد از ارائه معرفي نامه بهزيستي در خصوص استفاده از سهميه  سه درصدي ممانعت به عمل آورد. تازه آن گاه مي تواند انتظار داشته باشد بخت با او يار باشد و اگر قيافه كج و معوجش مانع نشود، بتواند فرصت استخدام بيابد. حال آن كه بهزيستي با حجم عظيم بروكراسي اش و اين همه كارمند غيرمعلول كه به كار گرفته تا هم از نرخ بيكاري بكاهد و هم معلولان را اداره كند، با وجود كاهش بودجه و وسواس بي نظير اين سازمان در رسيدن حق به حق دار مسلما با غول عظيم تري از ديوانسالاري مواجه خواهد شد كه اين نيز به نوبه خود مي تواند باعث كاهش نرخ بيكاري شود!
باري، روي سخن با كساني است كه از قافله مددجويان بهزيستي عقب مانده اند و تازه تصميم گرفته اند به اميد يافتن شغل، دريافت امكانات، كمك هزينه، وام و يا... در بهزيستي پرونده تشكيل بدهند. همه نوزاداني كه به هر دليل معلول به دنيا مي آيند، يا همه كساني كه براثر سوانح معلول مي شوند، همه و همه بايد بدانند كه لطفا معلول نشوند! اگر هم شدند نپندارند كه دير به معركه رسيده اند و از خوان گسترده نعمات بهزيستي بي بهره مانده اند. چرا كه اينجا خبري نيست و اصلا به مشكلات و دردسرها و تحقيرهاي آن نمي ارزد، نه آن كمك هزينه  سه چهار هزار توماني يا وام دويست هزار توماني كه گرفتنش كار هر كسي نيست، و نه كاريابي كه تنها به تشكيل پرونده ختم مي شود و بس.
به هر حال، گاه سياست هاي يك بام و دو هوايي از اين دست، انسان را به ياد قرنها پيش مي اندازد كه معلول را مسبب همه بلايا مي دانستند و به محض روبه رو شدن با او خود را از شرش رها مي كردند.
راضيه كباري

معلولان، شوراها و مديريت شهري
002105.jpg
عكس از مجتبي جانبخش
چهار سال است كه كار شورايي را در اداره شهرمان تجربه مي كنيم. كمترين چيزي كه اين امر برايمان به ارمغان آورده است، انديشه كردن درباره سخن خداوند متعال است كه مي فرمايد:
«وشاورهم في الامر» و «وامرهم شوري بينهم»
يعني دست كم در اين چهار سال تحقق عيني كلام خداوند و كاربرد آن را در جامعه  خويش به نظاره نشسته ايم، آزموده ايم كه چه قدر به اين كلام نزديكيم، چه قدر دلها و انديشه هامان همسان و پذيراي اين سخن است و چه قدر در توانمان هست اين كلام خدايي را به كار ببنديم.
و هم از اين روست كه در قانون اساسي ما، يعني همان حبل المتيني كه تحقق و اجراي قانون را ضامن است، مشاركت عامه مردم در تعيين سرنوشت سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي جامعه اسلامي پيش بيني شده و باز هم به همين سان، تلاش براي جلب همكاري مردم در پيشبرد سريع برنامه هايي از اين دست، خواسته شده.
هر آينه اكنون ديگر مي توان انتظار داشت كه جامعه شهري ما نظامي قانونمند يافته باشد، يا دست كم حركت به اين سو را آغاز كرده باشد و نيز مي توان انتظار داشت كه جايگاه همه گروه هاي مردمي در آن رعايت شده،  حقوق همه آنها تحقق يافته باشد و مشاركت همه گروه هاي مردمي صورتي عيني يافته باشد.
در اين ميان مردمي كه شايد كمتر به آنها توجه شده گروه هاي معلول جامعه ما بوده اند. كساني كه حق رأي دارند، رأي مي دهند، مشاركت مي كنند و به همان نسبت حقوق خود را مطالبه مي كنند. يعني دريافته اند كه بايد چنين كنند. چون مردمند و حق دارند و درخواست حقوق انساني حق مسلم آنان است.
اما اين كه شوراي شهر ما چه قدر به حقوق اين انسانها ارج مي نهد، چه قدر در پي آن است اينان نيز به عنوان عضوي از همين جامعه شهري و انساني حقوقشان را دريافت كنند، شايد هنوز جاي بحث داشته باشد.
به راستي منتخب شوراي شهر ما چه قدر درباره اين آدمها مي داند؟ چه قدر خود را در برابرشان مسئول احساس مي كند؟ چه قدر به نيازهاي ويژه اين گروه انساني واقف است؟ و چه قدر در اين باره كار كرده و انديشيده است؟
درست، بررسي و شناخت كمبودها، نيازها و نارسايي هاي مختلف شهري و تهيه طرحها و پيشنهادها و راه حل هاي كاربردي، از وظايف اصلي شوراي شهر است، ولي در اين مورد خاص، يعني در مواجهه با معلول و معلوليت، تعبير يك شورا از كمبود، نياز و نارسايي چيست؟ آنچه كه معلول در برخورد با شهر آن را نارسايي يا نقصان مي خواند چه قدر با تعبير شورا همسوست؟ و آيا اصلا شورا در خود الزامي احساس مي كند كه همسويي و همساني از اين دست را به وجود آورد تا شهر براي معلول هم شهر شود؟
اين جاست كه معلول مي پرسد و درست و بجا هم مي پرسد، كه برنامه شورا در دراز مدت و كوتاه مدت دست كم براي ايجاد اين فهم متقابل چيست؟ اجراي چه قوانيني را در اين باره لازم مي شمرد، قوانينش چه قدر ضمانت اجرايي دارند؟ چه قدر فضاي شهري را مناسب سازي كرده تا محيط شهري براي معلول هم محيطي امن و سالم شود؟ براي رفت و آمد معلولان چه قدر انديشيده؟ براي مناسب سازي ساختمانهاي عمومي و حتي مسكوني چه طرحهايي دارد و چه كرده؟
و چه قدر قايل به وجود يك معلول به عنوان مشاور در شوراي شهر و شهرداري هاست؟ و مهمتر از همه اينها، چه قدر فرهنگسازي كرده تا اين گروه نيز به عنوان عضوي از جامعه قانونمند شهري، بهتر و مناسبتر جايگاه خويش را بيابد و به عنوان عضوي سربار و نيازمند به حساب نيايد؟ عضوي كه مي تواند و بايد همپاي ديگر گروه ها در جامعه سالم شهري رشد كند و حتي باعث رشد شود.
اين جاست كه معلول، در آستانه انتخابات شوراي شهر از منتخبان شورا انتظار دارد كه اين گروه انساني را هم چون ديگر گروه ها بنگرند و آنجا كه حتي نياز به اندكي توجه بيشتر است، توجه كنند واگر كاري هم نمي كنند، دست كم در اين باره قدري فكر كنند. چرا كه فكر تغيير و اصلاح است كه يك اصلاح واقعي را مي سازد. از اين رو، حتي انديشيدن به معلول تنها به عنوان يك انسان كه حقوقي دارد و چون ديگر شهروندان نيازمند برآورده شدن حقوق انساني و شهروندي خويش است، مي تواند بستر فرهنگي مناسبي را براي اقدامات شايسته  بعدي فراهم كند.
رضا بهار

معلوليت محدوديت نيست
002110.jpg
به راستي تا كي مي خواهيم واژه ها را برقصانيم و آنها را جابجا كنيم،  تا به منظور اصلي خود برسيم. چرا هيچگاه به اين نمي انديشيم كه خود حركتي كنيم،  تا ديگران منظورمان را درك كنند. معلوليت در معناي كل «بيماري» تأثير افكار منفي بر روي ذهن نيمه هوشيار انسانها است، كه طبيعتا در جسم و جان آنها عينيت پيدا مي كند و در آن هنگام افكار مخرب را با چشم غيرمسلح نيز مي توان ديد. در اين ميان آنچه كه از ديده همگان دور مانده و تنها راه علاج همه بيماريهاست ايمان است. ايمان به خدايي كه در بخشندگي و مهرباني هيچ محدوديتي ندارد و به هر كس كه بخواهد نظر لطف مي نمايد. پس با ديدن محدوديت در خود،  نبايد خدا را محدود كنيم و بدانيم كه اگر با خدا همراه شويم همه چيز ممكن و ميسر خواهد شد. بايد با موانع طرح دوستي بريزيم تا هر مانعي پله اي شود براي بالا رفتنمان و ايمان داشته باشيم كه اگر دري بسته شود به سرعت در ديگري باز خواهد شد. اگر انسانها خود را با افكار منفي و غيرسالم محدود نكنند هيچ كس نمي تواند براي ايشان محدوديت ايجاد كند. يك فرد معلول مي تواند با ايمان به خدا و اراده اي راسخ توان ياب باشد كه موانع را يكي پس از ديگري و بدون سختي از سر راه خود كنار بزند و به مقصد مطلوب خود برسد، به شرط آنكه دربرابر وضعيت خود مقاومت نكند و همه چيز را دست او كه تواناترين است بسپارد و ايمان داشته باشد كه در هر وضعيتي كه باشد به پيروزي خواهد رسيد و آنگاه كه ما به قصد توفيق وارد شويم،  با وجود معلوليت هم مي توانيم خوشبخت باشيم. حصارهايي كه ما به دور خود مي كشيم جز اينكه ما را از زيبايي هاي زندگي دور نگه دارد و حق طبيعي مان ناخودآگاه دراختيار ديگران قرار بگيرد هيچ سود ديگري نخواهد داشت. درون حصار نااميدي و يأس هيچ خوشي و موفقيتي نفوذ نمي كند، بايد از حصارها بيرون آمد و براي گرفتن حق خود تلاش كرد تا آن را به دست آورد.
درانتظار نشستن و چشم به در دوختن تا پستچي حق طبيعي مان از زندگي را به در خانه بياورد كاري است بيهوده، بايد به اين مطلب اعتقاد داشته باشيد جايي هست كه جز تو هيچ كس نمي تواند آن را پر كند و كاري هست كه جز تو هيچ كس قادر به انجامش نيست. پس به خدا و به خود ايمان داشته باشيد،  اين شمائيد كه زندگي را براي خود مي سازيد و زندگي شما آنگونه كه بخواهيد ساخته مي شود. انديشه منفي زيربناي اين بنا را سست خواهد كرد. پس نبايد انتظار داشته باشيد كه زندگي هموار و زيبايي در پيش روي شما باشد. خود را باور كنيد تا باور شويد. گامي به جلو برداريد تا خدا نيز گامهاي بعدي را بردارد. با موانع نجنگيد زيرا تنها خستگي حاصل شما خواهد شد. موانع را در ذهن نيمه هوشيار خود پله هايي به سوي موفقيت فرض كنيد تا خود بي هيچ دردسري از سر راهتان كنار روند. به مشكلات بخنديد تا اراده فولادين شما مشكلات را درهم بكوبد. بخواهيد تا بتوانيد. مطمئن باشيد معجزه خدا شامل شما نيز خواهد شد و آن هنگام كه انتظارش را نداريد به سراغتان خواهد آمد. خدا را براي برآورده كردن آرزوهايتان در محدوديت نگذاريد.
او خود مي داند كه از چه راه و چگونه شما را خشنود كند. زندگي يك بازي است و محدوديتهاي يك بازي براي بهتر انجام شدن آن وضع شده. ايمان شما به خدا به پيروزشدنتان در اين بازي كمك شاياني خواهد كرد. اين بازي آنقدر ارزش ندارد كه براي رسيدن به نقطه پاياني همبازي هاي ديگرمان را اندوهگين كنيم. به جاي اينكه به تلاش آنها براي پيروزشدن غبطه بخوريد،  معلوليت را نفي كنيد و چون توان يابي كه روحيه ورزشكاري دارد باايمان به خدا به سوي نقطه پاياني گام برداريد. كه مي داند شايد شما زودتر از ديگران به موفقيت برسيد و كامياب شويد.
ترانه ميلادي
عكس از فرزانه اسعديان

معلولين
اجتماعي
ادب و هنر
اقتصادي
آموزشي
انديشه
خارجي
سخنگاه آزاد
سياسي
شوراها
شهري
علمي فرهنگي
محيط زيست
موسيقي
ورزش
ورزش جهان
صفحه آخر
همشهري اقتصادي
انفورماتيك
همشهري جهان
|  اجتماعي   |   ادب و هنر   |   اقتصادي   |   آموزشي   |   انديشه   |   خارجي   |   سخنگاه آزاد   |   سياسي   |  
|  شوراها   |   شهري   |   علمي فرهنگي   |   محيط زيست   |   معلولين   |   موسيقي   |   ورزش   |   ورزش جهان   |  
|  صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |