نگاهي به اهميت شوراها با تأكيد بر مقوله تربيت و فرهنگ سازي در توسعه شوراها
در شين شوراييم هنوز...
|
|
همانگونه كه وقتي قطره به قطره و نهر به نهر مي پيوندد و رود و دريا پديد مي آيد، همانگونه كه موجي به موج ديگر متصل مي شود تابه ساحل برسد، انديشه ها نيز اين چنين اند.
هر موضوعي را كه با ديگران در ميان مي گذاريم پيرامون آ ن چيزهاي تازه و فكرهاي پخته تري متولد مي شود، چرا كه همه چيز را همگان دانند. مشورت ضريب درستي تصميم و گزينش را افزايش مي دهد و از شدت اشتباهات، لغزش ها و خامي ها مي كاهد، عاقل و فرزانه بي جهت فكر خود را از ثمره انديشه ديگران محروم نمي سازد، چرا كه در فرمايش گرانقدر مولي الموحدين علي(ع) مي خوانيم:«من استبدبرايه هلك- هر كس استبداد رأي داشته باشد، هلاك مي شود.» پس چگونه است با وجودي كه همه ما به شورا و مشاركت در برنامه ها اعتقاد داريم، از شورا تعبير و برداشت هاي متفاوتي مي كنيم و در عمل برخي از شوراها از كارآيي مطلوب برخوردار نيستند؟
شايد بتوان گفت چون قبل از انقلاب شكوهمند اسلامي سايه حكومت هاي استبدادي بر سر ملت ما گسترده بود، تربيت و فرهنگ غالب بر ما، فرهنگ استبدادي و ديكتاتوري و خودرأيي بوده است، بعد از انقلاب هم با توجه به حركت هاي جدي كه در جهت انتقال قدرت به مردم صورت گرفت، به نظر مي رسد با همه گامهايي كه در اين مسير پيموده شده تا رسيدن به مطلوب فاصله زيادي داريم، خصوصا در حال حاضر كه در دوران گذار و توسعه كشور به سر مي بريم، تشكيل شوراها در سطوح مختلف جامعه هنوز در بين دو كشمكش استبدادي و مردم سالاري اسير است و به نظر مي رسد ما هنوز در ابتداي يك مسير
پرپيچ و خم و دشوار قرار گرفته ايم و هنوز تا تحقق واقعي شوراها، راه بسيار طولاني را در پيش داريم و تا رسيدن به «شورا» كه يك مفهوم چهار حرفي است، بايد گفت: «در شين شوراييم هنوز».
و اين تأكيدي بر اين است كه هنوز در گام اول شورايي ديدن، شورايي فكر كردن، شورايي تصميم گرفتن، شورايي عمل كردن و شورايي زندگي كردن هستيم، چرا كه بايستي يك عمر شورايي زندگي كرد تا بتوان يك لحظه شورايي تصميم گرفت.
با اين ديد است كه اختلاف نظر در شوراهاي مختلف در سطح شهر و كشور طبيعي به نظر مي رسد، با اين ديد است كه درمي يابيم چرا شوراها كه فلسفه وجودي آنها تعديل كنندگي قدرت و خارج ساختن قدرت از انحصار است، خود گاهي به مراكز قدرت و انحصار تبديل مي شوند و يا اين كه در سيستم آموزش و پرورش پس از گذشت چند سال از طرح پروژه مدرسه محوري كه اصولش بر چهار ركن شورايي: شوراي معلمان، شوراي مدرسه، شوراي انجمن اولياء و مربيان و شوراي دانش آموزي، استوار است، هنوز اندر خم يك كوچه ايم و يا اين كه كساني كه نظريه پرداز و مدرس مديريت مشاركتي هستند، وقتي خود بر مسند مديريت مي نشينند همانگونه عمل مي كنند كه مديريت هاي خود رأي عمل مي كرده اند و گاهي اين تصوير در ذهن نقش مي بندد كه مطالب شورايي و مديريت مشاركتي فقط حرف هاي قشنگ و اقناع كننده اي است كه به درد نقل در مجالس علمي و خوشايند مخاطبين مي خورد و از كارآيي لازم برخوردار نيست.
چه بايد كرد؟
به نظر مي رسد قبل از اجراي هر طرح و برنامه اي، مي بايست بسترهاي اجرايي آن را فراهم كرد و فرهنگ سازي هر طرح و برنامه اي مقدم بر اجراي آن است و فرهنگ سازي، نيازمند برنامه اي تربيتي است و اتفاقا تربيت، امري آني و مقطعي نيست، بلكه مستمر و تدريجي است. به تعبيري تربيت و فرهنگ سازي بايستي همانند بارش برف باشد بر روي زمين، كه اتفاقا چون بارش برف تدريجي و مستمر و آرام است، سبب آن مي شود كه آب در دل زمين ذخيره شده و بعدها با حفر آن بتوانيم آب را استخراج كرده و مورد بهره برداري قرار دهيم، ولي بارش هاي آني و مقطعي مانند تگرگ، با وجودي كه داراي آب فراوان هستند، نه تنها ذخيره سازي آب را در دل زمين ندارند، بلكه بر عكس موجب تخريب و ايجاد سيل هاي خانمان برانداز مي شوند.
اين فرهنگ سازي موضوع شورا و مشاركت در دل جامعه است كه مي تواند ضمانت اجراي برنامه هاي شورايي و مشاركتي را بيش از پيش در جامعه فراهم كند و پس از آن مي بايست به فكر رفع موانع اداري، قانوني و اجرايي آن بود. ايجاد فرهنگ شورا و مشاركت، نيازمند اصلاح نگرش است، اصلاح نگرش در تمامي افراد تأثيرگذار در چرخه تربيت نيروي انساني اعم از خانواده و مدرسه و جامعه و در پس اصلاح نگرش است كه ايده هايي براي مواجهه با آن موضوع و پديده تجلي پيدا مي كند، ايده هايي كه به ما، اين توان را مي دهد كه حتي براي لحظاتي حصار الان و هر آنچه هست را بشكنيم و فكر كنيم به بهتر شدن، فكر كنيم به اصلاح دمادم و به هر چيزي كه بتواند ما را و جامعه ما را به جلو هدايت كند و توسعه دهد.
بخشي از ايده هايي كه در موضوع شورا و مشاركت مي توان با هم در ميان گذاشت و در آن تأمل كرد به اين قرار است كه يقينا هر كس مي تواند بر آنها بيفزايد و در گروههاي مشورتي به نقد و تحليل آنها پرداخته شود و سپس به كار آيد تا شايد از كنار هم چيدن اين ايده ها: «فلك را سقف بشكافيم و طرحي نو دراندازيم»:
* برگزاري جلسات گفت وگو و نشست هاي پرسش و پاسخ براي بچه ها در خانه، مدرسه و جامعه مي تواند از شدت واهمه آنها در صحبت كردن با بزرگترها و ارائه نظريات بكاهد و مشاركت بيشتر آنها را در برنامه ها به همراه داشته باشد.
* بايد فرهنگ مشاركت پذيري در مديريت هاي خانه و مدرسه و جامعه توسعه يافته و آنها شور و مشورت را يار و ياور خود بدانند.
* اولياي خانه و مدرسه و جامعه به شيوه اي عمل كنند كه احساس تحميل نظر يا القاي فكر خود به ديگر اعضا دست ندهد.
* شورا مولود مبارك، ولي نارسي است كه توجه و مراقبت بيشتر مديران و دولتمردان را مي طلبد.
* بهتر است مديران سازمانها و نهادها، تشكيل شورا را به عنوان اداي حق به اعضاي خود قلمداد نمايند،نه به عنوان يك وظيفه اداري.
* فرق است بين شورا و تشكل؛ در تشكل، عده محدودي با اعتقاد و هدف و منش و شيوه اجرايي مشترك گردهم مي آيند و براي رسيدن به آن هدف، تلاش مي كنند ولي در شوراها، الزامي وجود ندارد كه افراد هدف و منش و شيوه اجرايي مشترك داشته باشند، كار شورا عام است.
* راه پويايي هر چه بيشتر تشكل از شورا مي گذرد.
* شورا آمده است كه انحصاري كردن امور را از پيكره سيستم بزدايد. پس بايد دقت كرد كه خود اسير انحصار نشود.
* در شوراها يك گام مطمئن در مسير صحيح، بهتر از صد گام در حاشيه و بيراهه دويدن است.
* راه ارتقاي شوراهاي دانش آموزي در مدارس، از احياي شوراي معلمان و انجمن اولياء و مربيان مي گذرد.
* كار شورا بر سه عنصر استوار است: مشورت، انتقاد و پيشنهاد.
* شورا و مشاركت مي تواند عامل اصلي تحول در روش هاي تربيتي و آموزشي و مديريت جامعه نيز محسوب شود.
* شوراها در كشور با انتخابات پرشور و احساس خوشايند شروع شد، ولي اگر هدايت و نظارت و حمايت نشوند به مطلوب دست نخواهند يافت.
* كار شورا و مشاركت سهل الوصول نيست، وقت گير است، حوصله مي خواهد، خصوصا در ابتداي كار.
* شوراهايي كه توانايي خود را باور دارند، در انجام امور موفق ترند.
* اين مهم نيست كه ديگران با شورا چگونه برخورد مي كنند، مهم اين است كه شورا با ديگران چه برخوردي دارد.
* بهترين راه براي اين كه شوراها باور كنند كه موفقند، اين است كه خود را موفق ببينند.
* بهترين راه براي آن كه ديگران حرف هاي شورا را گوش كنند و بپذيرند، اين است كه اعضاي شورا هم به حرف آنها گوش كنند.
* شوراها اگر خود را جدي بگيرند و توانايي هاي خود را باور كنند، ديگران هم آنها را جدي مي گيرند و باور مي كنند.
* شورا و مشاركت، مرحله اي فراتر از شور و شعار است و صحنه به كارگيري انديشه ها و عمل است.
* در نظام مردم سالاري، هر مدير همان قدر مي ارزد كه «شورا» برايش مي ارزد.
* اعضاي شورايي كه در شرايط سخت احساس عجز نكنند، معجزه خواهند كرد.
* شوراهايي كه جاذبه قوي تري دارند ، موفق ترند.
* مدير شورايي، نياز نيست زبانهاي بسياري بداند، فقط كافي است كه زبان زيردستان را بفهمد.
* مدير شورايي اگر اعضاي در جلسه حرف هايش را نمي پذيرند، ترجيح مي دهد «تحمل» كند، ولي حرفهايش را «تحميل» نكند.
* در مديريت مشاركتي مدير بيشتر به وسيله شوراها مديريت مي كند تا با رأي خويش.
* هر مدير آن قدر رياضي بايد بداند كه بفهمد شورا چه «تواني» مي گيرد.
* اگر مي خواهيم نور تفكر شوراي اسلامي بر ايران و جهان بتابد، بايستي به «سرعت نور» به وضع شوراهاي موجود در مدارس (شوراي معلمان، شوراي دانش آموزي، شوراي مدرسه و شوراي انجمن اولياء و مربيان) رسيد، چرا كه مدرسه ،محل تمرين و آموزش فرهنگ اجتماعي است و از اين رو اصل است.
حسن زارعيان
|