سه شنبه ۲۷ اسفند ۱۳۸۱ - سال يازدهم - شماره ۳۰۰۸ - Mar.18,2003
بازتاب
موسيقي و خلسه
موسي بلوچ از نوازندگان و مقام خوانان صاحب نام موسيقي بلوچستان

005930.jpg
گلگشتهايي از اين دست، نويدي است بر خستگان زندگي سرد و شلوغ و خاموش امروزي
كه پروانه وار در آرزوي بال و پر سوختن بر گرد شمع مهر در پروازند
سلامي چو بوي خوش آشنايي بدان مردم ديده روشنايي
اقدام الهام بخش و تحسين برانگيزتان در چاپ نامه زيبا و دلنشين آقاي ثمين باغچه بان به آقاي محمدرضا درويشي و پاسخ هنرمندانه و خواندني ايشان به آن استاد هنرآموز برآنم داشت تا دست به قلم برده، احساسات خويش را بر روي كاغذ آورم كه اينك به شما خوبان پيشكش مي گردد.
باشد كه ديده زيباپسندان را به دام افكند و با اميد به اينكه «همشهري» عزيزم ،ديگر به هيچ ولايتي «قصد ده روز» نكند كه تاب هجرانش نيست!
عباس ملكشاهي (شهريار)
به نام يگانه مهرآفرين
روز وصل دوستداران ياد باد
ياد باد آن روزگاران ياد باد
كامم از تلخي غم چون زهر گشت
بانگ نوش شادخواران ياد باد
هرازگاهي كه زيبا سخني مي يابم و به فراخور لذت ترنم آن؛ حالي دست مي دهد و در آتشكده عشق ديرينم به ادب و نوشتار، اشكي روانه مي شود؛ دست به قلم مي برم و چيزكي مي نويسم اما به هزار و يك دليل پاره اش مي كنم و در گورستان سرد سينه به خاكش مي سپارم. اين بار اما سيلاب سرشك ديدگان، توان از انديشه ناتوانم ربود و در آوردگاه خروشان اقيانوس قلب متلاطمم عقل را در زمزم زلال «عشق» سر فروبرد و به آب ادب غسل تعميد داد تا شايد زنگار هزار ساله از دامن اين فلاطون بيزار از دل بزدايد...
اما چه شد كه بدينسان صبرم و آرام رفت؟!- قاب قدسي «گفت وگوي دو نسل»(۱) يا بهتر بگويم «مغازله» باغچه بان و درويشي كه رنگ خدايي بود از گونه هزار و يك رنگ بي رنگ شمس و آفتاب؛ چنان در طور سيناي مهر و محبوبم به دام افكند كه ياراي رهاييم نبود و به سان صيدي نااميد كه در تور گرفتار آمده باشد، دل به اميد صياد بستم و...
نامه «ثمين» و پاسخ «رضا» كه رضاي خاطر و ثمن دردافشان باغ دل است، تلنگري بود به پنجره بسته به روي گذشته هاي شيرين و ديرين باغ خاطرات تا عقده دل گشوده شود.
گلگشتهايي از اين دست، نويدي است بر خستگان زندگي سرد و شلوغ و خاموش امروزي كه پروانه وار در آرزوي بال و پر سوختن بر گرد شمع مهر در پروازند؛ هرچند كه ديگر آسمان آبي نيست و آبها نشان از زمزم ندارند و خاك تيره است و آفتاب در حجاب! اما چه باك كه:
هر دم از اين باغ بري مي رسد
تازه تر از تازه تري مي رسد
آري! هنوز هم مي توان در اين جهان جنگزده و سياستزده براي وارستگي و «رهايي» دست نياز به دامان بلند احساسات و عواطف رقيق انساني زد و لختي- هرچند كوتاه- سنگيني ناشي از گذر شتابان دنياي مدرن و فشارهاي فزاينده زندگي را بر زمين نهاد و بر لب جوي عمر نشست و در چشمه سار پاكيهاي فرهنگ و ادب، دل به رؤياي نويدبخش كنگره عرش آدميت در اين آب حيات خوش داشت كه «هستي» خود دمي است. پس بياييد با هم به «آفتاب»  سلام كنيم.
«... پيرمرد رقاص كفش هايش را درآورد و گذاشت زير يكي از نخل ها. آمد وسط ميدان و شروع كرد به رقص سر و گردن و مچ ها و شكم و كمرش را چنان مي لرزانيد و مي چرخانيد كه انگار يك رقاصه نوجوان عرب است. بدنش نرمش بدن كودكان خردسال را داشت و آن قدر سبك مي رقصيد كه انگار شاهپرك است. گاه چشم هايش را مي بست و ابروهايش مي رقصيدند. از خود بي خود شده بود. در وسط ميدان مثل يك سپيدار تنهاي پائيزي بود كه مي لرزيد و مي لرزيد و برگ مي ريخت. با بدنش شعر مي خواند،  بدنش نقاشي مي كرد، مجسمه مي ساخت،  با بدنش قصه مي گفت، دعا مي كرد. با بدنش شوخي مي كرد و متلك مي پراند...»(۲)
به راستي چه مي توانم در وصف اين همه شيريني و احساس و لطافت بياورم؟!- همان بهتر كه دست به دامان درويشي بزنم كه سزاوار اين خطاب ثمين است و جلوه هاي روح انگيز پاسخ در خور وي را ديگر بار به تماشا بنشينيم.
«... نثر ساده،  بي تكلف و روايت گونه تان، انعكاسي از صافي دل و آينه ضمير شماست و اين سادگي و صميميت در عين جسارت در بيان باورها و به تصويركشيدن تجربه ها، ويژگي  زيبا و بسيار دوست داشتني تان بوده و هست... چه زيبا بود تأثير و نفوذ شما و باغباني تان از باغچه هاي پرنهال، باغچه بان عزيز!... بلوچستان را چه روان ديده ايد و چه زيبا پلان هايي از آن خاطرات را بر كاغذ مي آوريد... آقاي باغچه بان عزيز! تصويري كه شما از رقص پيرمرد بلوچ در نامه تان ارائه كرده ايد نيز خودش يك شعر است، يك نقاشي است و يك نيايش است. احساس شما به مانند آفتاب است و به مانند شاپركي در رنگين كمان...»(۳)
عنقريب است كه از ما اثري باقي نيست
شيشه بشكسته و مي  ريخته وساقي نيست
هزاران درود بر جبار و ثمين باغچه بان و محمدرضا درويشي!
منبع: (۱، ۲ و ۳): گفت وگوي دو نسل، روزنامه همشهري: سه شنبه ۱ بهمن ۸۱ ص ۱۸.

نظري كوتاه بر آلبوم غزل ۱، از كيهان كلهر
براي شنونده ،براي ناشر
رامين صديقي*
مدت زيادي نيست كه آلبوم موسيقي غزل(۱) توسط نشر ماهريز مهر روانه بازار شده است. مجموعه اي كه با هنرنمايي كيهان كلهر(موزيسين مشهور ايراني و يكي از ۵ كانديداي دريافت جايزه بهترين موزيسين آسيايي سال ۲۰۰۲ از كانال ۳ راديوي بي بي سي كه در آبان ماه امسال در نمايشگاه بين المللي موسيقي ملل WOMEX - معرفي شد) در نقش نوازنده كمانچه، شجاعت حسين خان(سيتار) و سواپان چات هوي(تبلا) عرضه شده است.
به عنوان يك شنونده موسيقي كه به نوعي در صنعت نشر موسيقي نيز فعاليت دارد، علاقه داشتم كه عرضه شدن اين اثر را از دو ديدگاه نسبتا متفاوت و بسيار فشرده (با توجه به محدوديت  فضاي روزنامه) بيان كنم.
به عنوان يك شنونده: چند سالي است كه براي مخاطبان و علاقه مندان موسيقي، اين شرايط مهيا شده است تا آثار صوتي بسيار متنوعي در زمينه موسيقي ملل، كلاسيك، جاز و بلوز، الكترونيك و نسل نو از مجاري قانوني قابل تهيه باشد. با گسترش اين جريان و طبعا تنوع يافتن سليقه شنيداري علاقه مندان ايراني، اين دغدغه ذهني بيشتر تقويت شد كه چرا موسيقي ايراني(با توجه به غنايي كه دارد) هيچگاه در حد شأن خود در ميان موسيقي دوستان غيرايراني كشورهاي خارجي جايگاه واقعي خود را به دست نياورده است. بر موسيقي دوستان غير ايراني كشورهاي خارجي تأكيد دارم چرا كه هموطنان ايراني مقيم در كشورهاي ديگر به علت سابقه شنيداري و همچنين دارا بودن ريشه فرهنگي ايراني اصولا علاقه و گرايش به انواع سبك هاي موسيقي كشورمان را دارند. صرفنظر از موارد معدودي همچون حسين عليزاده، اعضاي هنرمند خانواده كامكار، كيهان كلهر، احمد پژمان و تني ديگر از آهنگسازان ايراني(كه آنها نيز نه از طريق فعاليت سازمان يا ناشري خاص بلكه عموما با تكيه بر پشتكار و همت خود در صحنه هاي بين المللي اعتبار يافتند) همواره عدم حضور مطلوب موسيقي ايران(در مقايسه با موسيقي ساير ممالك و علي الخصوص شبه قاره هند كه خاستگاه هايي كمابيش مشابه با موسيقي ما دارند) دل همه را مي آزرد. ضمن اين كه تمايل شنوندگان ايراني به محصولات وارداتي نيز داستان ديگري است و آن در شرايطي كه عمده محصولات شنيداري مزبور به نحوي از مضامين اين منطقه بهره مي برند، در اين شرايط انجام پروژه هاي فرامرزي مي تواند نقش مؤثري در معرفي موسيقي ايراني و توانمندي هاي آن داشته باشد.
توليد و انتشار غزل(۱) يك اتفاق بسيار خوب بود. تلفيقي دلنشين و گوش نواز ميان دو نوع سبك متفاوت با ريشه هاي مشترك. نقش كمانچه در كنار سيتار و تبلا، قابليت هاي اين ساز اعجاب انگيز و كامل ايراني را در فضايي متفاوت و خارج از چارچوب هاي رايج نمايان مي كند. شنيدم كه قسمت دوم و سوم مجموعه غزل نيز به زودي آماده و منتشر خواهد شد. بي صبرانه منتظريم. اما توقعمان نيز براي حركتهاي بعدي بيشتر شد.
به عنوان يك ناشر: در نقش مسئول نشر موسيقي هرمس و يك همكار، همصنف يا حتي رقيب بايد بگويم حضور ناشري با انديشه هايي نو در كنار فعاليت خود را به عنوان واقعه اي مسرت بخش تلقي مي كنم. گام نخست نشر ماهريز مهر(عرضه آلبوم پل پنهان) اين اميدواري را پديد آورد تا مخاطبان تشنه، ديدگاههاي متنوعي را در عرصه نشر محصولات صوتي(خارج از بدنه رايج بازار) پيش روي خود ببيند. عرضه شدن غزل(۱) (اگرچه اين اثر در گذشته در خارج از كشور منتشر شده بود)، بر استمرار اين جريان دلالت كرد و نشان داد كه آلبوم پل پنهان گروه كنستانتينوپل يك حادثه نبود. وسواس و توجه ناشر به مسائلي از قبيل كيفيت صوتي، كيفيت طراحي و بسته بندي، بها دادن به شنونده از طريق ارائه اطلاعات كافي در دفترچه آلبوم و صد البته پذيرفتن ريسك انتشار اثري خارج از جريان رايج، پردرآمد و پرمخاطب موسيقي كشور، چشم انداز جديد و انگيزه هاي بيشتري را در ما تزريق مي كند از جمله:
۱- تقويت يافتن اعتقادمان به راهي كه شروع كرديم.
۲- تقويت انگيزه جهت تلاش بيشتر.
۳- پذيرفتن رشد و ارتقاء بينش و سليقه شنونده
۴- لذت بردن از مناسبات بازار رقابتي در مقابل نوع انحصاري آن كه عموما موجب كاهش نرخ رشد كيفيت مي شود.
۵- وجود افرادي با اهداف و دغدغه هاي مشابه كه بتوان از اين طريق به مبادله تجربه پرداخت.
۶- هموارتر شدن زمينه هاي فعاليت هاي بين المللي از طريق اثبات ريشه هاي قوي اين جريان در ايران.
۷- تزريق انگيزه و انرژي به بسياري از هنرمندان جوان ايراني كه علاقه به كسب تجربيات جديد دارند اما به علت نبود سرمايه گذاران مناسب هيچگاه مجال طرح ايده هاي خود را نداشته اند.
* مدير نشر موسيقي هرمس

گفت وگو با مهرداد پازوكي آهنگساز و سرپرست گروه راما
پاپ ؛ استمرار يك مسير علمي
005935.jpg
درآمد: در چند سالي كه از حضور موسيقي پاپ در ايران مي گذرد، آهنگسازان و خوانندگان متعددي حضور و بروز پيدا كرده اندكه برخي از آنها اگرچه توانايي هايي از خودنشان دادند، اما نتوانستند جريان ساز بشوند. شايد يكي از دلايل نبود جرياني جدي در موسيقي پاپ، به فقدان بصيرت و دانش كافي در اين كار بازگردد. در هر حال جريان جدي موسيقي پاپ از زمان مرحوم واروژان شروع شد و عليرغم گسستي دو دهه اي در چند سال اخير برخي تحركات هنري نيز در اين جريان مجال بروز پيدا كرده است.
مهرداد پازوكي آهنگساز و نوازنده كمانچه كه تنظيم وي از آثار استاد تجويدي در اثر «ياد استاد» با استقبال گسترده علاقه مندان روبه رو شده بود، پس از تجربياتي چند در موسيقي سنتي، اين بار به سراغ موسيقي پاپ رفته و اثري را به نام راما به بازار عرضه كرده است. آنچنانكه خود پازوكي مي گويد، اين اثر حاصل تلاش و تحقيقي سه ساله روي موسيقي پاپ ايراني و جهاني است. با وي به بهانه انتشار اين اثر، گفت وگويي كرده ايم كه مي خوانيد.
گفت و گو: الف- نجوا
a_najva@hamshahri. org
* علاقه مندان به موسيقي شما را به نواختن ساز سنتي كمانچه و نيز آهنگسازي در اين حيطه مي شناسند. تنظيمهاي شما از كارهاي ساخته خودتان يا ديگران نيز در فضايي شبيه برنامه «گلها» سير مي كند. براي همين جاي تعجب است كه ناگهان از شما كار پاپ بشنويم.خود شما اين گونه فكر نمي كنيد؟
- من معتقدم، هنرمندي كه در موسيقي كار حرفه اي مي كند، به نوعي تابع زمان و مكان است و اين گونه نيست كه تعهد داده باشد، تمام عمرش در موسيقي سنتي كار كند و يا موسيقي پاپ و... درواقع اين مخاطبان هستند كه هنرمند را وامي دارند تا به سليقه آنها فكر كند و خوشا به حال كسي كه بتواند اين سليقه را درك و در كار خود تغيير ايجاد كند.
* پس؛ بحث موسيقي هنري چه مي شود؟
- به اين سادگي نمي توان ثابت كرد كه در موسيقي پاپ، هنر وجود ندارد.
* اما هنر آن بسيار سطحي و گذرا است؟
- من اين ديدگاه شما را قبول ندارم. اگر ما اثري را پاپ يا مردمي مي خوانيم به اين معني نيست كه اصل موسيقي را به سطح بكشانيم و آن را نزول دهيم. بلكه به اين معنا است كه اندكي ذوق و سليقه جوانها و عامه مردم را نيز لحاظ كنيم و نيز فضايي بين المللي براي آن درنظر بگيريم.
* منظور شما از فضاي بين المللي چيست ؟ آيا اعتقاد داريد موسيقي پاپ كه خود فراورده اي غربي است، اگر در اينجا ساخته شود، مي تواند برد بين المللي  هم داشته باشد، يا به تعبير صريح تر، موسيقي پاپ ايراني كه گرته برداري ناشيانه اي از موسيقي پاپ روز دنياست مي تواند چنين هدفي را تأمين كند؟
- الآن چنين ادعايي نداريم. اما معتقديم در آينده مي توان نوعي از موسيقي پاپ ايراني را با استفاده از سازها و ابزار ايراني فراهم كرد. در واقع ما در كارهاي خودمان شنوايي عمومي جواني را درنظر گرفته ايم و ملوديهايي را در گامهايي نوشته يا مي نويسيم كه قابليتهاي جهاني داشته باشد. چرا كه اعتقاد ما اين است كه دنيا به قول مك لوهان دهكده اي شده است و موسيقي مي تواند بيشترين نقش را در اين ميانه ايفا كند. همچنان كه در گذشته اين تبادل در موسيقي هند، عرب و حتي اسپانيا رخ داده است.
* اما در موسيقي عرب، هند يا اسپانيا، هويت موسيقايي آن مناطق (چه به لحاظ بافت ملوديك و يا استفاده از سازهاي آن ناحيه) هنگام انتقال يا گرته برداري حفظ شده است، در حالي كه در كار شما چنين شاخصه  هايي بروز ندارند؟
- حضور سازهاي ايراني در بافت موسيقي پاپ جهاني كار آساني نيست، اما خود من بنا دارم در آينده نه چندان دور اين فضا را تجربه كنم.
* يعني از سازهاي ايراني براي نواختن ملوديها و بافتهاي موسيقي پاپ استفاده كنيد؟
- بله. اما نه براي اجراي موسيقي غربي، بلكه براي اجراي نوعي موسيقي سبك (پاپ) ايراني. هم اكنون هم در خلوت خودم و به شكل تجربي برخي از اين تلفيقها را صورت مي دهم. ضمن آنكه چند تن از دوستان خوش فكر آهنگساز نيز در اين زمينه تجربه هايي را دارند. براي نمونه برخي از دوستان روي شعر مولانا به انگليسي كار كردند و يا آقاي محقق كه در بافت موسيقي پاپ توانسته فضاهاي دستگاه ماهور ايراني را وارد كند و از تار هم استفاده آوازي كرده است.
* آقاي پازوكي! مي دانيم كه يكي از ويژگيهاي موسيقي شرق و نيز ايران ساخت ملوديك موسيقي آن است، شما در كارهايتان تا چه اندازه سعي كرده ايد از اين رويه تبعيت كنيد؟
- من هم سعي كرده ام از اين ويژگي استفاده كنم. همچنانكه گفته ايد، موسيقي ايراني اين ويژگي را دارد كه از ملوديهاي متنوع در يك قطعه استفاده كند، در حالي كه در غرب بيشتر از آنكه به بافت ملوديك اهميت بدهند به ساخت تكنيكي كار توجه نشان مي دهند.
* به كار تازه شما، «راما»، بازگرديم. اين كار با چه ذهنيتي ساخته شده است؟
- ايجاد رابطه با كل دنيا؛ نوعي موسيقي كه بتوان همه جا شنيد. البته ابتدا قرار بود در دو ورسيون، با شعر فارسي و انگليسي، كار شود، اما امكانات اجازه نداد.
* اگر مي خواستيد شعر انگليسي كار كنيد، موسيقي چه نقشي در اين ارتباط دوجانبه ايفا مي كرد؟
- چون موسيقي اي كه در اين اثر (راما) از آن استفاده شده، به بافت موسيقايي غرب نزديك است، لذا گوش غربيان با آن آشناست و نوعي شنوايي قبلي نسبت به آن وجود دارد.
* اين گونه ، فكر نمي كنيد موسيقي ايراني را به قربانگاه برده ايد؟
- نه! ما ابتدا مي خواهيم يك رابطه ايجاد كنيم و در ايجاد رابطه هم بايد به دنبال نقاط مشترك بود تا ذهنيت مثبت در طرف مقابل ايجاد شود. به محض اينكه اين حس ايجاد شد، آنگاه ما خواهيم توانست، به انتقال يا بازسازي و حتي تلفيق ملوديهاي موسيقي خودمان با همان تركيب خاص بپردازيم.
* مخاطبان موسيقي شما چه رده سني اي دارند؟
- عمدتا نوجوان و جوان. اما در استفاده از شعر و آهنگها سعي كرده ايم متانت كار حفظ و از هرگونه جلف گرايي پرهيز شود. درواقع ما براي گوش مخاطبان خودمان ارزش ارتقايي قايل هستيم و اين كار را به صورت محك زدن ميان دوستان و آشنايان و اهل فن تجربه كرده ايم و پاسخ نسبتا مثبت هم گرفتيم. چنانكه در ارزيابي وزارت ارشاد از اين كار (هنگام اخذ مجوز انتشار) و در مقايسه با ساير گروههاي پاپ درجه كيفي بالاتري دريافت كرديم. من روي موسيقي اين كاست، حدود سه سال كار كرده ام. در حالي كه در موسيقي پاپي كه عموما شما مي شنويد، برخي از قطعات به صورت سردستي و بزن در رو، درهمان استوديو و في البداهه ساخته مي شود.
* موسيقي پاپ ايراني، هم جريان هنري داشته و هم جريان غيرهنري! شما با توجه به پشتوانه كار آهنگسازي، مدعي جرياني هنري در موسيقي پاپ هستيد، اگر بخواهيد از آغازكنندگان اين جريان هنري بگوييد، نام چه كساني در ذهن شما جاي مي گيرد؟
- موسيقي پاپ ايراني، به جز بخش وارداتي آن، با رقيق و قابل هضم شدن موسيقي خالص و كلاسيك ايراني براي طبقات جوانتر به صحنه آمد. چهره هايي چون مهندس همايون خرم، عطا ءالله خرم و سپس آهنگسازاني چون بابك افشار، پرويز مقصدي و بابك بيات و ناصر چشم آذر اين مسير را ادامه دادند تا اينكه شخصيتي چون واروژان به صحنه آمد كه آثار و ساخته هاي وي، حتي توانست مخاطبان بين المللي پيدا كند.
* درباره واروژان و سبك كاري اش بيشتر توضيح دهيد؟
- واروژان آهنگساز و تنظيم كننده اي بود كه در موسيقي سالهاي ۵۰ به بعد تحولي ايجاد كرد و به لحاظ استعداد و قابليتهاي خاص خودش، ديگر كسي نتوانست مسيري را كه وي آغاز كرد، تداوم ببخشد. پس از درگذشت واروژان وقفه اي جدي در موسيقي پاپ به وجود آمد و متأسفانه هنوز كه هنوز است، آن مسير كه مي توانست در نهايت به
شكل گيري و ايجاد نوعي خاص از موسيقي پاپ هنري ايراني بينجامد، در مسير خودش دچار توقف و ركود شد.
* چرا به جاي استفاده از خواننده (تكخوان) از گروه استفاده كرديد؟
- چون اعتقاد دارم كار گروه از كار تك، تأثير بيشتري مي گذارد و ما اين پتانسيل را داريم كه بتوانيم در كار گروه جاي صداها را با هم عوض كنيم و شنونده در طول كار چند صدا را بشنود. اين ايده در كاست «راما» ۳۰ تا ۴۰ درصد تجربه شده و خوشبختانه جواب داده است. به اين معنا كه گروه در شرايط حاضر۴ تا خواننده دارد. البته هم اكنون خوانندگان اصلي گروه، بيشتر شده اند.
* برنامه هاي آينده گروه شما چيست؟
- اجراي زنده اين نوار به صورت كنسرت زنده در اواخر ارديبهشت۸۲ در سالن ميلاد. ضمن آنكه قرار است از كارهاي ديگر اعضاي گروه نيز بهره ببريم و قطعات ساخته شده آنها را هم اجرا كنيم. الان در گروه ۴ آهنگساز حضور دارند كه خود اين تنوع فكر ها هم مي تواند به تنوع كار كمك برساند. ما در اين گروه مبنا را بر تجربه و تخصص افراد قرار داديم. چهره هايي كه در اين گروه حضور دارند، تقريبا از مستعدترين و شناخته شده هاي موسيقي پاپ علمي امروز ايران هستند. شما در اين كار مي توانيد يك نوازنده حرفه اي موسيقي پاپ را ببينيد و توانايي هاي آن را در مقايسه با نوازندگان غيرحرفه اي و
بزن در رو، دريابيد.

موسيقي
اجتماعي
ادب و هنر
اقتصادي
آموزشي
انديشه
خارجي
سخنگاه آزاد
سياسي
شوراها
شهر
شهري
علمي فرهنگي
ورزش
ورزش جهان
صفحه آخر
همشهري اقتصادي
انفورماتيك
همشهري جهان
|  اجتماعي   |   ادب و هنر   |   اقتصادي   |   آموزشي   |   انديشه   |   خارجي   |   سخنگاه آزاد   |   سياسي   |  
|  شوراها   |   شهر   |   شهري   |   علمي فرهنگي   |   موسيقي   |   ورزش   |   ورزش جهان   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |