شنبه ۳۰ فروردين ۱۳۸۲- سا ل يازدهم - شماره ۳۰۲۷ - April . 19, 2003
تعداد كمي از معتادان ترك اعتياد مي كنند
گروه اجتماعي: يك كارشناس دفتر اعتياد سازمان بهزيستي كشور گفت: طبق آخرين آمار تجزيه و طبقه بندي شده، طي سال هاي ۷۹ و ۸۰ تنها ۹۰ هزار معتاد براي ترك به مراكز درمان سرپايي مراجعه كرده اند. دكتر شهرام نادري در گفت وگو با ايسنا، اظهار داشت: در سال ۸۰ ، ۳۰ هزار معتاد به مراكز درمان سرپايي دولتي و ۲۰ هزار به مراكز خصوصي ترك اعتياد مراجعه كردند.
به گفته وي در سال ۸۰، با احداث ۱۰ مركز «TC» (درمان اجتماع مدار) با ظرفيت ۳۰ نفر، حدود ۶۰۰ معتاد و مصرف كننده سنگين، پس از سم زدايي براي جلوگيري از بازگشت تحت درمان قطعي قرار گرفتند.
اين كارشناس با بيان اين كه در سال ۷۹، بيش از ۴۰ هزار معتاد در ۸۳ مركز دولتي درمان معتادان كشور، مورد پذيرش قرار گرفتند، تصريح كرد: در اين سال فقط ۴۵ درصد مراجعين با موفقيت مرحله سم زدايي را طي كردند.
وي افزود: از اين تعداد مراجعين در سال ۷۹ ، ۲/۹۶ درصد مرد، ۸/۳ درصد زن و ۱/۸۸ درصد شهري و ۹/۱۱ درصد نيز روستايي بودند.
به گفته دكتر نادري نوع مواد مصرفي ۲/۰ درصد اين معتادان حشيش، ۳/۵ درصد شيره، ۲/۶۹ درصد ترياك، ۴/۲۰ درصد هرويين، ۴/۰ درصد ساير مواد و ۲/۱ درصد نيز الكل بوده است. وي اضافه كرد: ۳/۴۹ درصد معتادان مراجعه كننده به مراكز درمان سرپايي معتادان به روش تدخين، ۶/۲۶ درصد بلعيدن، ۴/۶ درصد تزريقي، ۱/۰ درصد نوشيدن، ۲/۱ درصد انفيه، ۵/۱ درصد استنشاق و ۹/۱۴ درصد نيز با تركيبي از انواع روشها مواد را مصرف مي كردند.
كارشناس دفتر اعتياد سازمان بهزيستي با بيان اين كه ۳/۷۸ درصد معتادان مراجعه كننده ترياك مصرف مي كردند، يادآور شد: بر مبناي اين درصدها نمي توان گفت اولين ماده مصرفي در كشور ترياك است بلكه شايد حشيش اولين ماده مصرفي باشد.
وي، بيشترين سن مصرف در بين معتادان مذكور را ۲۰ تا ۲۴ سال با ۲/۳۳ درصد و سپس ۱۵ تا ۱۹ سال با ۸/۲۳ درصد دانست و افزود: ۳/۴۴ درصد معتاداني كه در سال ۷۹ به درمانگاه هاي بهزيستي مراجعه كردند سابقه يك بار ترك، ۶/۲۳ درصد دو بار، ۹/۱۴ درصد سه بار، ۳/۶ درصد چهار بار، ۵/۳ درصد
۵ بار و ۳/۷ درصد نيز پيشينه  ۶ يا دفعات بيشتر ترك را داشته اند كه البته بطور متوسط هر يك ۲۳/۲ درصد مرتبه، سابقه ترك اعتياد كرده اند.
دكتر نادري با اشاره به اينكه بطور طبيعي ۹۰ درصد افراد در حال ترك، بازگشت خواهند داشت، تاكيد كرد: اين كه با يك بار درمان، افراد معتاد قادر به ترك مصرف مواد شوند، تفكر اشتباهي است؛ زيرا در صورت درمان درست و رفتار مناسب اطرافيان، هر بار بازگشت مي تواند فرصتي براي حذف رفتارهاي بيمارگونه معتاد و پله موفقيت در امر درمان باشد.
وي در پايان اعلام كرد: در بين معتادان مراجعه كننده به مراكز درمان سرپايي طي سال ۷۹ ، ۲/۲۴ درصد بيكار۱،/۷ درصد كارگر، ۹/۶ درصد مغازه دار، ۶/۵ درصد كشاورز، ۷/۴ درصد كارمند غيرنظامي، ۶/۳ درصد خانه دار، ۸/۱ درصد بازنشسته، ۵/۰ درصد دانشجو، ۵/۰ درصد سرباز و ۴/۰ درصد دانش آموز بودند.

انفجار خمپاره   در خرمشهر دو  كشته  برجاي  گذاشت
ايرنا:  بر اثر انفجاريك  گلوله  خمپاره  ۱۲۰ ميلي  متري  عمل  نكرده  مربوط به  دوران جنگ  تحميلي  در منطقه  دريفرم  خرمشهر سه  نفر از جمله  دو دانش  آموز سوم  وچهارم  ابتدايي  بنام  امير و عليرضا پورحسين  در دم  كشته  و يك  نفر بشدت مجروح  شد. به  گزارش  خبرنگار ايرنا اين  حادثه  بعداز ظهر پنجشنبه  هفته گذشته در يك  منطقه ممنوعه  آلوده  به  مواد منفجره  رخ  داد.
تنها مجروح  حادثه  با كمك  نيروهاي  امدادي  به  يكي  از بيمارستانهاي  خرمشهرانتقال  يافت .

نماينده مردم تهران در مجلس:
مركز اطلاع رساني  زنان  گامي  براي  ارتقاي  وضعيت  زنان  است
ايرنا: نماينده  مردم  تهران  در مجلس  شوراي  اسلامي  گفت : مركز اطلاع  رساني  زنان  گامي  براي  ارتقاي  اجتماعي  زنان  در آينده  است .
فاطمه  راكعي  ديروز (جمعه) در حاشيه  كارگاه  تدوين  مشاركتي  مركز اطلاع رساني  زنان  در مهمانسراي  عباسي  اصفهان  به  خبرنگار ايرنا گفت : وجود پايگاهي  اطلاعاتي  به  روز، علمي  و دقيق  در زمينه  وضعيت  اقتصادي ، حقوقي ، فرهنگي ، بهداشتي و آموزشي  مسئولان  را در تصميم گيري  براي  زنان  كمك  مي كند.
وي  يادآورشد: بررسي  نتايج  اطلاع  رساني  از وضعيت  زنان  و مقايسه  آن  باشرايط مطلوب  مي تواند زنان  را در راه  ارتقاي  اجتماعي  ياري  رساند.
وي  احترام  به  قوانين  شرعي  اسلام  را مهمترين  عامل  در تاثيرگذاري  بخش  حقوق زنان  دانست  و گفت :در تمامي  بخشهاي  دفاع  از حقوق  زن  اگر بخشي  مغاير بااسلام  بود، بايد آنرا حذف  كرد.
راكعي  بزرگترين  مشكل  حقوق  زنان  را در خانواده  دانست  و گفت : زنان  شاغل بيشترين  فشار كار را متحمل  شده  و به  حقوق  مادي  و معنوي  آنان  توجه  نمي شود.
وي  نگاه  به  زن  را در جامعه  امروز يك  نگاه  مردسالار دانست  و گفت : جامعه  زن  را
به عنوان  جنس  دوم  به  شمار مي آورد و اجازه  دخالت  در تصميم گيري  ومديريت  كلان  داده  نمي شود. وي  تصريح  كرد: برخي  از مواد قانوني  در رابطه  با حقوق  زنان  مربوط به  ۸۰سال  پيش  و با ديد مردسالارانه  تنظيم  شده  است  و به  انواع  مختلف  امكان  تجديدنظر و بازنگري  به  مجلس  شوراي  اسلامي  داده  نمي شود.
وي  تاكيد كرد: در اصول  اسلامي  اگر تبعيضي  هست  به  نفع  حقوق  زنان  است  ولي بين  آنچه  بايد باشد و آنچه  در قوانين  امروزه  هست  شكاف  بسياري  را شاهدهستيم .
وي  اظهار داشت :كميته  و فراكسيون  زنان  مجلس  شوراي  اسلامي  معتقد است  كه  جايگاهي  كه  امام  خميني  (ره ) براي  زنان  مطرح  كردند با وجود اين  قوانين تبعيض  بين  زن  و مرد همخواني  ندارد. وي  تصريح  كرد: بايستي  در چهارچوب  تعاليم  اسلامي  و قانون  اساسي  و همچنين  راهكارهايي  كه  امام  راحل  با توجه  به  مقتضيات  زمان  ارائه  مي دادند، حقوق زنان  مورد توجه  قرار گيرد.
وي  در بخش  ديگري از سخنان  خود به  تحولات  اخير در خاورميانه  اشاره كرد و گفت : اگر دولتها، مردم  را با خودشان  همراه  كنند وبه  مطالبات  مردم  جواب  قانع كننده  بدهند قدرتهاي  بزرگ  به  خود حق  نفوذ و دخالت  نمي دهند.
راكعي  افزود: مساله  برخورد با افكار و سليقه ها كه  امروزه  در كشور با آن روبرو هستيم  به  حفظ اسلام  و استقلال  كشور ضربه  جبران  ناپذيري  وارد مي سازد. وي  عدم  حضور گسترده  مردم  را در دومين  دوره  انتخابات  شوراهاي  اسلامي  شهر را يك  واكنش  منفي  سياسي  از سوي  مردم  ارزيابي  و گفت  :همه  مسئولان  بايد ازاين  عدم  حضور درس  بگيرند و تلاش  خود را براي  پاسخ  دادن  به  مطالبات  اصولي مردم  بيشتر سازند.

هشدار يونيسف درمورد شيوع بيماريهاي عفوني در ميان كودكان عراقي
ايرنا: دبيركل  صندوق  حمايت  از كودكان  سازمان  ملل  (يونيسف ) در اتريش  اعلام  كرد كه  اكنون  بروز بيماري هاي  عفوني  خطرناك  مردم  عراق  به ويژه  كودكان   اين  كشور را تهديد مي كند.
روزنامه  اتريشي  ناخريشتن  به نقل  از گودرون  برگر نوشت : بيش  از ۲۷۰مورد بيماري هاي  عفوني  خطرناك  در مناطق  جنوب  عراق  مشاهده  شده  است .
وي  افزود: اين  بيماري ها كه  توسط حشرات  نيز به  انسان  منتقل  مي شود موجب تب  شديد و تورم  غدد مي شود.
وي  تأكيد كرد، ۹۰ درصد مبتلايان  به  بيماري هاي  عفوني  شديد را كودكان تشكيل  مي دهند كه  دچار سوءتغذيه  هم  هستند و به  دليل  نبود امكانات  پزشكي  و عدم  درمان  جان  خود را از دست  مي دهند.
دبيركل  يونيسف  گفت : يونيسف  موفق  به  ارسال  داروهاي  مورد نياز بيماران عفوني  به  شهر ناصريه  شد اما در مناطق  ناامن  ارسال   اين  كمك ها غيرممكن است .
وي  تأكيد كرد، رنج  كودكان  عراقي  هنوز به  پايان  نرسيده  است  و ما از نيروهاي  نظامي مي خواهيم  كه  زمينه  ورود مراكز كمك  رساني  به   اين  مناطق  را فراهم  سازند.
وي  با اشاره  به  وضعيت  نامناسب  موسسات  پزشكي  و كمبود دارو و واكسن  در عراق  گفت : براي  نجات  جان  كودكان  بايد هرچه  زودتر با كمك  عراقي ها شبكه تأمين  امور بهداشتي  را برقرار كرد.

چرا كودكان افسرده مي شوند؟
نه تنها بزرگسالان افسرده مي شوند، بلكه بچه ها و نوجوانان نيز به افسردگي كه بيماري قابل علاجي است، مبتلا مي گردند. در حدود پنج درصد كودكان و نوجوانان در جامعه از افسردگي رنج مي برند. كودكاني كه زير فشار استرس هستند، در معرض خطر بيشتري براي افسردگي مي باشند. اين كودكان اختلالات توجه، يادگيري يا اضطراب دارند. افسردگي مي تواند جنبه خانوادگي داشته باشد.
رفتار كودكان و نوجوانان افسرده با رفتار بزرگسالان افسرده تفاوت دارد. علايم زير مي تواند والدين را در شناسايي افسردگي كودكان خود كمك كند:
۱- اندوه، اشك و گريه مداوم
۲- نااميدي
۳- كاهش انگيزه فعاليت (از فعاليت هاي مطلوب گذشته نمي تواند لذت ببرد)
۴- خستگي مداوم و انرژي تحليل رفته
۵- انزواي اجتماعي و ارتباط ضعيف با ديگران
۶- اعتماد به نفس پايين و احساس گناه
۷- افزايش حساسيت به خود يا ناتواني
۸- افزايش بيقراري، خشم يا تنفر
۹- اشكال در ارتباط با ديگران
۱۰- شكايت هاي مكرر از بيماري جسمي مانند سردرد و شكم درد
۱۱- غيبت هاي مكرر از مدرسه و يا عدم انجام تكاليف مدرسه
۱۲- تمركز ضعيف برروي مطالب
۱۳- اختلالات عمده در خواب و خوراك
۱۴- سخن گفتن درباره فرار از خانه و يا تلاش در جهت آن
۱۵- افكار يا رفتار دال بر خودكشي
كودكي كه معمولاً با دوستانش بازي مي كرد، حالا بيشتر وقتش را در خانه و بدون انگيزه به تنهايي مي گذراند. اموري كه قبلاً براي كودك نشاط آور بودند، حالا لذتي براي او ندارند. اين كودكان از مرگ دم مي زنند و مي گويند كه مي خواهند بميرند. كودكان افسرده در سنين بزرگسالي تمايل بيشتري براي خودكشي دارند.
نوجوانان افسرده ممكن است به سوي مصرف مواد مخدر، داروها و الكل روي آورند.
كودكان و نوجواناني كه در خانه و يا در مدرسه مشكلاتي را به بار مي آورند، ممكن است واقعاً افسرده باشند، ولي خود ندانند. كودكان افسرده هميشه غمگين نيستند بنابر اين والدين و معلمين ممكن است ندانند كه دردسرهايي كه آنها ايجاد مي كنند به افسردگي آنها ارتباط دارد. وقتي كه ما مستقيماً از اين كودكان افسرده بپرسم، گاهي ممكن است بگويند كه غمگين هستند.
تشخيص و درمان به موقع براي كودكان افسرده ضروري است. افسردگي يك بيماري جدي است كه به كمك روانپزشك كودكان نياز دارد. درمان كامل شامل درمان فرد و خانواده است. در درمان افسردگي كودكان ممكن است كه داروهاي ضدافسردگي نيز نياز باشد.
رياض غيرتمند

موهبت سؤال كردن
010295.jpg
با يورش بي وقفه فكر، هيچ مشكلي تاب مقاومت ندارد «ولتر»
در يكي از روزهاي سال ۱۹۴۳ ادوين لاند، در حالي كه با دختر جوانش از كنار ساحل مي گذشت. ايستاد و با دوربين اش شروع به عكس گرفتن كرد. دخترش كه بي صبرانه در انتظار ديدن عكس ها بود از وي سؤال كرد، «بابا چرا ما نمي توانيم عكس ها را فوراً ببينيم.»
تقريباً بيست سال بعد، آرتورفري كه در گروه كر كليسا در حال سرودن بود به اين نكته توجه كرد كه چند نفر از اعضاي گروه، در كتابهاي سرودشان، قسمتهاي مربوط به خود را با تكه هاي كوچك كاغذ علامت گذاري كرده اند و هر بار كه آنان كتاب هايشان را ورق مي زدند تكه هاي كاغذ بيرون مي پريدند. آرتورفري با مشاهده اين امر، از خودش سؤال كرد. «چگونه مي توانم چيزي بسازم كه هم صفحه كتاب را نشان دهد و هم بتواند به گونه اي به صفحه بچسبد كه در صورت نياز به استفاده از آن در جاي ديگر، كتاب را پاره نكند؟
از سؤال ساده دختر ادوين لاند، به اختراع دوربين پولارويد لاند رسيديم كه با آن مي توانيم عكس ها را ثانيه هايي پس از عكس  گرفتن، مشاهده كنيم و از سؤال كنجكاوانه آرتورفري به اختراع يادداشتهاي چسب داري رسيديم كه با آنها، اين امكان فراهم شد كه فضاي خانه و كارمان را با يادداشتهايي پر كنيم كه مربوط به انجام كارهاي ضروري روزانه است.
آن چه در دو اختراع بالا مشترك است اين است كه هردوي آنها با سؤال كردن شروع شده اند. در واقع به نظر مي آيد كه بتوان گفت هر اختراعي يا اكتشافي حاصل انديشه برانگيخته اي است كه به دنبال يافتن پاسخي براي سؤالي است.
- اگر پرندگان مي توانند پرواز كنند چرا من نتوانم؟ = هواپيما
- چه عاملي است كه يك انسان را نسبت به بقيه انسانها، يگانه و منحصر به فرد مي سازد؟ = DNA (اسيد دزوكسي ريبونوكلئيك)
- بدون دربازكن چگونه مي توانم نوشابه گازداري را بنوشم؟ = قوطي هاي بازشونده با دست
از خودتان و از ديگران سؤال كنيد
سؤال كردن، فقط فكر مخترعان و دانشمندان را برنمي انگيزاند بلكه فكر همه انسانها را به حركت درمي آورد، چه آن سؤالهايي كه از خودمان مي پرسيم و چه آن سؤال هايي كه از ديگران مي كنيم، سؤال هاي برانگيزاننده فكر بر دو نوع هستند.
سؤال هاي نوع اول، آنهايي هستند كه از خودمان مي پرسيم تا به ما كمك كنند كه بفهميم چه كسي هستيم، چگونه با ديگران رابطه برقرار كنيم و نيز چگونه بتوانيم مشكلات خود را در زندگي حل كنيم.
سؤال هاي نوع دوم سؤال هايي هستند كه از ديگران مي پرسيم تا به آنان كمك كنيم كه به طرز خلاقانه تري درباره خودشان فكر كنند. اين سؤال ها از جمله عبارتند از: «كاري كه هم اكنون انجام مي دهيد اگر بدان مشغول نمي بوديد چه كار مي كرديد؟» و يا «اگر پولي وجود نداشت اين مشكل را چگونه حل مي كرديد؟»
وقتي خودمان را در موقعيت مشكلي مي يابيم زماني را صرف انديشه درباره سؤال هايي كنيم كه لازم است از خود و يا از ديگران بپرسيم. بعضي اوقات سؤال هاي ما شخصي و پيچيده است(واقعاً تكليفم با زندگيم چيست؟) و بعضي وقت ها نيز عادي و ساده است(چه چيزي براي شام امشب دوست داريد؟) البته مهم نيست كه سؤال از چه نوعي باشد چرا كه در هر حال فكر انسان را به تحرك وادار مي كند بنابر اين، سؤال از قوه و توان بالايي برخوردار است زيرا كه آن مي تواند انسان را وادار كند كه در مسير كاملاً جديدي فكر كند.
سؤال كانوني
همه ما اين ضرب المثل قديمي را شنيده ايم «انسان همان چيزي مي شود كه درباره آن فكر مي كند»اما من، در طول سالياني كه به كار تحقيق در مورد «سؤال كردن» اشتغال داشته ام به اين انديشه دست يافته ام كه انسان، همان چيزي مي شود كه درباره اش سؤال مي كند، انسان هايي كه زندگي سرشار از موفقيتي دارند علت موفقيت شان نه در رخدادهاي زندگي شان بلكه در چگونگي واكنش شان نسبت به آن رخدادهاست.
چرا دو نفر كه استعداد و توانايي يكساني دارند هميشه به يك اندازه به موفقيت دست نمي يابند؟ چگونه است كه برخي كسان در عرصه هاي مختلفي نظير فلسفه، حقوق، روانشناسي، علوم دقيق، تجارت، ورزش و جز اينها بدانجا مي رسند كه مي توانند بر خستگي، سختي و شكست فايق آيند. فصل مشترك موفقيت آنان چيست؟
به اعتقاد من، پاسخ به پرسش بالا، در سؤالاتي نهفته است كه آدم هاي موفق درباره رخدادهايي كه با آنها مواجه اند از خودشان و از ديگران مي پرسند. افراد ناموفق  در اين باره مي پرسند:« چرا چنين چيزي براي من رخ داده است؟» ولي افراد موفق مي پرسند «چگونه مي توانم از اين رخداد استفاده كنم؟» «چه چيزي مي توانم از اين تجربه، كسب كنم؟» جرج برنارد شاو در يكي از نمايش نامه هايش نوشت «برخي كسان چيزها را بدان گونه كه وجود دارند مي بينند و مي گويند «چرا هستند؟» اما من در تصور خود چيزهايي را به تصوير مي كشم كه هرگز نبوده اند و مي گويم چرا نيستند؟»
اگر سؤال منفي و پاسخ ناپذيري بپرسيم به جواب منفي و نامعقولي مي رسيم. سؤالي كه مي پرسيم كانون فكرمان را معين مي كند و كانون فكر ما، نگرش ما را مشخص مي كند و نگرش ما نيز توانايي ما را رقم مي زند.
اگر مي خواهيم كه كانون تفكر خود را تغيير دهيم به ناگزير بايد سؤالي را از خود بپرسيم كه كاملاً متفاوت با قبل باشد.
چند سال پيش، پزشك معالج من تشخيص داد كه به سرطان سينه مبتلا هستم. خوشبختانه، اين عارضه زودشناسايي و درمان شد. البته پزشك من در آغاز توصيه مي كرد كه عمل جراحي كنم ولي من از او سؤال كردم «آيا راه ديگري وجود ندارد؟» او جواب داد، «خير» اما جوهره پرسش گري در وجود من، آنچنان قوي بود كه مانع از آن شد كه سخن او را بپذيرم. و لذا من دراين باره از كسان زيادي سؤال كردم و به هيچ وجه دست از پرسيدن برنداشتم و همچنان به جستجوي خود ادامه دادم تا اين كه راهي غير از عمل جراحي را براي درمان خود برگزيدم كه البته انتخاب درستي، براي معالجه من بوده است.
و اما كل رخداد مربوط به بيماري من، سبب شد كه زندگي خود را مورد ارزيابي مجدد قرار دهم و بنابر اين تصميم گرفتم كه چند سؤال جدي از خود بپرسم: « آيا زندگيم به گونه اي كه ادامه مي يابد شادي بخش است؟ آيا كاري كه انجام مي دهم مرا قانع و راضي مي كند؟ آيا تا جايي كه برايم مقدور است در جهت بهبود روابط خود با خانواده و دوستانم تلاش مي كنم؟» من واقعاً به خودم حكم كردم كه درباره پاسخ به اين سؤال ها فكر كنم و بر اثر همين تفكر نيز به جواب هايي رسيدم كه باعث شدند دست به تغييرات اساسي و بنيادي در زندگي خود بزنم.
سؤالات همچنين مي توانند كانون فكري كسان ديگر را نيز تغيير دهند و آن تغيير ممكن است به همان سرعت و آساني پرسيدن اين سؤال رخ دهد «اگر بدانيد كه فقط يك ماه از عمرتان باقي مانده است چه كار مي كنيد؟» اين سؤال انسان ها را بر آن مي دارد تا به آنچه براي شان مهم و اساسي است فكر كنند پاسخ اين سؤال ممكن است رمز و راز زندگي افراد را آشكار كند زيرا اين سؤال، باعث مي شود كه افراد انساني تصاوير واقعي خودشان را در آن حالت ترسيم كنند ما با يك پرسش ساده مي توانيم تفكر افراد را به سمتي متمركز كنيم كه دوست داريم آنان در آن مسير بروند و آن مسير، چه بسا آنان را به جايي برساند كه مي خواهند به آنجا بروند.
ماه پيش، دوستي را براي نهار به رستوران دعوت كردم، او مي گفت كه با يكي از همكاران خود، در كاري مشاركت كرده، ولي آن شخص به تعهدات خود وفا نكرده و او را تنها گذاشته است. دوست من، بخشي از وقت نهار را، صرف پرسيدن سؤال هاي منفي اي از اين دست كرد، «او چگونه به خود اجازه داده كه در حق من چنين رفتاري كند؟ آيا او نمي داند كه چقدر زحمت براي اين كار كشيده ام؟ چگونه مي توانم به تنهايي از عهده انجام اين كار برآيم؟ من به همه گفته ام كه زير و بم اين كار را مي شناسم حال چگونه مي توانم به آنان بگويم كه اين كار انجام نمي شود؟»
من حرف هاي او را با ابراز همدردي شنيدم و سپس اين سؤال را از او پرسيدم «آيا هيچ چيز مثبتي در آنچه براي شما اتفاق افتاده به چشم نمي آيد؟»
دوستم چند دقيقه اي فكر كرد و سپس گفت:ديد و نظر او با من درباره آن كار تا حدي متفاوت بوده است و اگر پيش تر مي رفتيم اختلافات زيادي پيدا مي كرديم و همان بهتر كه تكليف كار زودتر روشن شد.
سؤال ديگري را از او پرسيدم و آن اين كه «اگر قرار باشد آن كار را خودت به تنهايي به انجام برساني چگونه آن را پيش مي بري؟» او ايده هاي خود را در اين باره برايم بيان كرد كه پرشور و خلاق به نظر مي آمدند. آن گفت و شنود، تفكر او را متوجه راه هايي كرد كه وي بتواند كارش را خودش اداره كند. البته او همه مسائل خود را در ظرف زماني يك نهار، حل نكرد .اما سؤال هايي كه از او كردم كافي بود تا كانون توجه او را از مسير منفي خارج كند و به مسير مثبت سوق دهد.
ما مي توانيم با به كار گرفتن سؤال هايي به انسان ها كمك كنيم تا كانون توجه خود را درباره هر وضعيتي به طور كامل تغيير دهند نظير آن گاه كه آنان در صدد حل مسائل شخصي خود هستند يا آن زمان كه با فرزندان شان سخن مي گويند و يا وقتي كه به كار فروش مشغولند و يا زماني كه كارمندي را آموزش مي دهند. مديران همواره اظهار مي كنند كه دوست دارند كاركنان شان بيشتر به تفكر بپردازند؛ اما با وجود اين، آنان هميشه كاركنان خود را تشويق به فكر كردن نمي كنند و علت آن هم اين است كه بسياري از مديران تصور مي كنند كه به جاي سؤال هاي بيشتر، بايد همه پاسخ ها را نزد خودشان آماده داشته باشند. اگر ما همواره به مردم بگوئيم كه چه كاري را بايد انجام دهند در واقع به ترويج فرهنگ آمرانه اي پرداخته ايم، كه در بيشتر سازمان ها به چشم مي آيد و ما با اين عمل خود باعث ميراندن عادت هاي فكري مردم مي شويم.
به جاي اين كه راه حل هاي مسائل را به مردم بدهيم خود آنان را ترغيب به فكر كردن درباره راه حل ها بكنيم و سؤال هايي از اين دست از آنان بپرسيم «فكر مي كنيد كه مسئله واقعي در اينجا چيست؟» يا «به نظر شما چه راه ها و يا گزينه هايي در اينجا وجود دارد؟» و يا «اگر شما بدان گونه عمل كنيد عواقب و پيامدهاي ممكن آن كدامند؟»
زنجيره تفكر و پرسش

پرسيدن

فكر كردن فكر كردن

پرسيدن
اگر ما به بررسي عمل فكر كردن بپردازيم به طور قطع به عمل پرسيدن مي رسيم. فرآيند فكر كردن، همانند روند گفت و شنود، به ندرت مركب از احكام و گزاره هاي پياپي است. وقتي به فكر كردن مشغوليم با خودمان گفت و شنود يا مذاكره مي كنيم. حتي حديث نفس ها و يا تك گويي هاي دروني ما با سؤالات همراهند خواه انتظار آن را داشته باشيم كه كسي به آنها پاسخ گويد و يا نه. من هر روز صبح در پاركي كه نزديك خانه ام است به دويدن مشغول مي شوم و هنگامي كه در حال دويدن هستم نه فقط جسمم را بلكه فكرم را نيز ورزش مي دهم. من گفت وشنود و يا مذاكره دروني بي وقفه اي را به اجرا درمي آورم كه مربوط به همه بخش هاي زندگيم است. نظيراينكه «امروز چه لباسي را سركار بپوشم؟براي آماده ساختن همايش سه ساعته ام چه چيزي نياز دارم كه انجام دهم؟ چگونه مي توانم به دخترم كمك كنم تا خانه جديدي بيابد؟» چنين نيست كه من هميشه براي سؤال هايي كه مي پرسم پاسخي بيابم اما به هر حال راجع به هريك از آنها بطور جدي فكر مي كنم.
معناي فكر كردن ، عبارت از تعمق، تحليل يا بررسي و ژرف انديشي درباره موضوع مورد سؤال است. ما در زندگي خود با مسايل و مشكلات مختلفي مواجه هستيم و تلاش مي كنيم تا راه حل هاي آنها را بيابيم. ما به دنبال كشف دلايل، انگيزه ها و معاني پنهان مي رويم و در باره هر چيزي كه انجام داده ايم يا هرآنچه قرار است انجام دهيم و يا هر چيزي كه ممكن است انجام دهيم به سؤال كردن مي پردازيم. هيچ انديشه اي را نمي توان يافت كه بلافاصله پيش يا پس از آن سؤالي قرار نگرفته باشد.
اين عمل خودپرسي، در رشد و پيشرفت ما نقش اساسي دارد زيرا به ما كمك مي كند تا كارهاي خود را بازبيني كنيم. خود پرسشي، نه فقط به ما كمك مي كند تا موفقيت ها و شكست هاي خود را پيدا كنيم بلكه مي تواند به ما ياري دهد تا دلايلي را كه درپشت آن پيروزي ها و شكست ها پنهان است بيابيم. اگر ما درباره خود و مردمي كه آنان را مي شناسيم فكر كنيم پي خواهيم برد كه موفق ترين و شادترين مردمان آناني هستند كه زندگي شان را بازبيني مي كنند. به سخن ديگر انسان هاي موفق و شاد به سؤال پرسيدن از خود مي پردازند.
هيچ كار شايسته اي در اين جهان بدون به كار بستن فرايند خودپرسي انجام نگرفته است
زماني كه اديسون لامپ روشنايي را اختراع مي كرد هزار و دويست بار شكست خورد تا اينكه سرانجام موفق شد آن را روشن كند. خبرنگاري از او پرسيد، «نظرت درباره هزار و دويست بار شكستي كه خورده اي چيست؟» اديسون جواب داد، «من هزار و دويست بار شكست نخورده ام بلكه من موفق شده ام هزار و دويست راه روشن نشدن لامپ را رديابي كنم. اگر اديسون اولين و يا صدمين و يا هزاروصدونوزدهمين شكست خود را پذيرفته بود چه بسا كه ما اين نوشته را زير نور شمع مي خوانديم. او در هر تلاشي كه مي كرد و موفقيتي كسب نمي كردبه جاي پذيرفتن شكست به سؤال كردن از خود و فكر كردن درباره آن سؤال مي پرداخت. او به مانند همه دانشمندان از خودش سؤال مي كرد «چه چيزي بود كه من انتظار داشتم عمل كند ولي عمل نكرد؟»، «فرض اشتباه من در اين باره چه بوده است؟» وقتي فرض هاي مقبول و مسلم خود را زير علامت سؤال مي بريم به جايي مي رسيم كه ضرورت تغيير آن ها را احساس مي كنيم و از همين رهگذر اي بسا ايده هايي كاملاً متفاوت با ايده هاي قبلي خود بيابيم.
جيمز فرگاسون مخترع فن آوري كريستال مي گويد كه قبل از به كار بستن هر ايده جديدي، او چندين سؤال از خودش مي پرسد كه پيش از هر چيز، پاسخ دادن به آنها را بر خود واجب مي شمارد، «آيا اين طرح و برنامه ارزش آن را دارد كه وي آن را به انجام برساند؟»، «آيا از اين طرح و برنامه مي توان اطلاعات تازه، محصول نو و سود قابل اعتناء بدست آورد؟، آيا نتايجي كه براي اين طرح و برنامه پيش بيني كرده ام مي تواند منابع و هزينه هاي اختصاص يافته بدان را توجيه كند؟»
فرگاسون در ادامه همين پژوهش، به پرسيدن سؤال هايي مي پردازد كه از جمله آنها عبارتند از: «آيا پاسخ هايي كه دريافت مي كنم طرح و برنامه را موجه جلوه مي دهند؟ آيا نتايجي به چشم مي آيد كه دلالت بر ارزيابي مجدد و بازانديشي در طرح و برنامه داشته باشد؟»، «آيا نتايج پيش بيني نشده اي وجود دارد كه ضروري باشد آنها را بيابم؟»، «اگر نتايج پيش بيني نشده اي وجود داشته باشد آيا آنها داراي اهميتي بيش از نتايج برگرفته از بررسي اوليه هستند؟» فرگاسون براي كامل كردن پژوهش خود، اين سؤال پاياني را از خودش مي پرسد، «آيا من به اين نتيجه قانع و راضي ام؟»
سؤال مثبت بپرسيد پاسخ مثبت بگيريد
ما ممكن است انواع مشابه اي از سؤال ها را در زندگي روزانه خود به كار ببنديم فرض كنيم با كسي كه پولي به ما بدهكار است اختلاف داريم و در اين فكر هستيم كه عليه او شكايت كنيم. از خودمان مي پرسيم، «آيا اين دعوا ارزش آن را دارد كه دنبال كنم؟ اگر به نتيجه اي كه به دنبالش هستم برسم آيا آن نتيجه وقت، زحمت و پولي را كه براي رسيدن به آن، اختصاص داده ام توجيه مي كند؟» سپس در ادامه همين بررسي از خود مي پرسيم، آيا هنوز آن كار براي من ارزشمند است؟
اگر آن پول را پس بگيرم آيا مشكل حل خواهد شد؟ آيا در مناسبات ميان من و آن شخص چيزي وجود دارد كه پاسداشت و حفظ آن ارزشمند باشد؟ اگر چنين چيزي وجود داشته باشد آيا آن مهم تر از پس گرفتن پول است؟ چه پيش مي آيد اگر عليه اين شخص شكايت كنم و موفق به دريافت طلب خود از او نشوم؟
براي دانشمندان از اينكه تجربه اي با شكست مواجه گردد آنقدر اهميت ندارد كه فرآيند پرسش بعد از شكست براي آنان مهم است. در ذهن بيشتر ما، اين موضوع شرطي و نهادينه شده كه شكست هاي خود را به ويژگي هاي شخصيتي خود نسبت دهيم و آن ها را همچون شواهدي براي اثبات بي كفايتي، قصور و پايين بودن شعور خود تلقي كنيم. ما به جاي اين كار مي توانيم به مانند دانشمندان، از فرايند پرسش پس از شكست، كمك بگيريم: ما مي توانيم سوال هاي خاصي بپرسيم تا به مسير ديگري انتقال يابيم.
براي مثال فرض كنيم كه مديري از ما بخواهد تا گزارشي را درباره امكان ايجاد فروشگاهي جديد، در منطقه خاصي از شهر، براي وي تهيه كنيم. ما گزارش را آماده مي كنيم و به مدير تحويل مي دهيم اما مدير پس از مطالعه گزارش، آن را به ما برمي گرداند و مي گويد: «گزارش خوبي تهيه نكرده ايد زيرا چيزي راجع به آنچه نياز است بدانم به من ارائه نمي كند لطفاً مجدداً اقدام كنيد.»
در اين حالت سه گزينه براي انتخاب، در پيش روي ما وجود دارد. گزينه اول اينكه ما ممكن است خود را كاملاً درگير سؤال هاي خود تحقيري و يا خود كم شماري و غيرقابل پاسخ كنيم مثل «چرا درك و شعور من تا اين حد پايين است؟» يا «چرا من نمي توانم هيچ كاري را به درستي انجام دهم؟» گزينه دوم اين است كه حالت دفاعي بگيريم و از خود بپرسيم «چگونه او انتظار دارد كه گزارش خوبي تهيه كنم در حالي كه اطلاعات درستي به من نمي دهد؟»
گزينه سوم اين كه مي توانيم گزارش را همانند يك تجربه علمي ناموفق تلقي كنيم كه نياز به آن دارد كه نظم و نسق دقيق و مناسبي بيابد. در اين حالت ما مي توانيم سؤال هاي مشخص و پاسخ پذيري را از خودمان بكنيم نظير «براي كامل كردن اين گزارش به چه چيزي نياز دارم؟» «آيا من ضوابط و روش هاي تهيه گزارش را مي دانم؟»
آيا من به شرح و توضيح مديرم در اين باره نياز دارم؟ كدام بخش هاي گزارش به خوبي انجام شده اند؟ كدام بخش هاي گزارش نياز به اصلاح دارند؟ آيا كسي هست كه من بتوانم از او كمك و يا راهنمايي بگيرم؟
امكان ندارد كه ما از خودمان سؤالي بپرسيم مثل، «چرا درك و شعور من تا بدين حد پايين است؟» و بعد انتظار پاسخي را داشته باشيم كه منجر به اصلاح گزارش گردد. اين نوع سؤال ركود، رخوت و بي عملي را براي انسان به ارمغان مي آورد. از اين رو، اين گزارش را فقط با پرسيدن سؤال هايي كه باعث فعاليت جدي گردد مي توان اصلاح كرد.
اين زنجيره ناگسستني پرسيدن و فكر كردن، از جنبه منفي اش مي تواند انسان را دستخوش نگراني كند. وقتي كه انسان قادر نباشد براي سؤال هاي خود جواب دلخواسته اي بيابد، دچار نگراني مي شود. اين نگراني حاكي از گرفتار آمدن وي در چنبره احساس ناراحتي و تشويش خاطر است. مثل آنگاه كه حوادث گذشته را به ياد مي آوريم و از خود سؤال مي كنيم، «چرا من آن را گفتم؟» يا «چرا من آن كار را نكردم؟» و يا آن زمان كه درباره شخص مورد علاقه اي كه به دلايلي از ما دور است به فكر كردن مي پردازيم و سؤال مي كنيم «چرا او تا حالا تلفن نكرده است؟» يا «چه موقع او به خانه خواهد آمد؟» يا «آيا اتفاق ناگواري براي او پيش آمده است؟» و يا آن هنگام كه درگير سؤال هاي كلي مي شويم، چه هرقدر كه سوال كلي تر باشد (مثل، «چرا من اينقدر غمگين هستم؟» يا «تكليفم با بقيه زندگيم چيست؟») به همان اندازه نيز پاسخ يافتن براي آن، مشكل تر و در نتيجه به همان ميزان نيز نگراني براي انسان افزون تر مي گردد.
كانت فيلسوف بزرگ آلماني مي گويد، «عقل انسان، داراي طبيعت خاصي است... و آن عبارت از دل مشغول شدن به سؤال هاست. عقل به حكم طبيعت اش، امكان ندارد از كنار سؤال ها با بي اعتنايي بگذرد و اما اگر سؤال هايي از حدود توانايي آن فراتر بروند، ممكن نيست كه بتواند پاسخ هاي مناسب و در خوري براي آنها بيابد.»
وقتي چنين سؤال هاي پاسخ ناپذيري را از حوزه عقلاني تفكر خود بيرون كنيم چه كاري ضرورت دارد كه انجام دهيم؟ ما بايد جلوي ورود آن ها را سد كنيم و سوال هاي مشخص، پاسخ پذير و عقلاني از خود بپرسيم. مثل:
- آيا اين نگراني من، موجه و معقول است؟ آيا دليل واقعي و مشخصي براي نگران بودنم به چشم مي آيد؟ مثلاً از اينكه پسر شانزده ساله من، پانزده دقيقه تأخير كرده است آيا مي تواند دليل موجهي براي دلشوره داشتنم باشد؟
- آيا اين چيزي است كه خواه من درباره آن نگران باشم و خواه نباشم امكان اتفاق افتادن آن وجود دارد؟
- آيا به جاي خيال پردازي و تجسم صحنه هاي رخداد، امكان آن هست كه قدم هايي بردارم و خود را براي مقابله با آن رخداد آماده كنم؟
- آيا من بيش از اندازه در گذشته سير مي كنم؟ آيا من چنين كاري را مي كنم تا از مواجه شدن با مشكلات كنوني پرهيز و يا از انجام اقدامات جدي خودداري كنم؟
- آيا اين مشكل واقعاً ارزش آن مقدار وقتي را دارد كه براي آن صرف مي كنيم؟ آيا موضوعات مهم تري هست كه لازم باشد بدان ها بپردازم؟
- آيا مي توانم با ديد ديگري به اين مشكل نگاه كنم و امكان ناشناخته اي را در آن بيابم؟
- آيا كسي هست كه بتوانم از وي كمك بگيرم؟
نوشته: دوروتي ليدز
ترجمه: اسماعيل صديقي پاشاكي

اجتماعي
اقتصادي
آموزشي
انديشه
خارجي
سياسي
علمي فرهنگي
محيط زيست
ورزش
ورزش جهان
صفحه آخر
همشهري اقتصادي
همشهري جهان
همشهري ورزشي
|  اجتماعي   |   اقتصادي   |   آموزشي   |   انديشه   |   خارجي   |   سياسي   |   علمي فرهنگي   |   محيط زيست   |  
|  ورزش   |   ورزش جهان   |   صفحه آخر   |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |