سه شنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۳۸۲ - شماره ۳۰۴۸- May, 13, 2003
طبقه گمشده
طبقه متوسط جامعه بار همه رفتارهاي سياسي تحولات فرهنگي و اجتماعي نوگرايي و جنبش هاي گوناگون را بر دوش دارد تصميم گيرنده ترين بخش جامعه محسوب مي شود
011225.jpg
مينا شهني
«با اين حال اين واقعيت وجود دارد كه هم اكنون ۸/۲ ميليارد نفر در دنيا از ۲ دلار در روز كمتر درآمد دارند.»
«فرانچسكو باستالي» نماينده مقيم برنامه عمران ملل متحد در ايران در مرداد ماه سال ۱۳۸۱ با بيان اين مطلب درباره وضعيت توسعه انساني در ايران گفت: «متأسفانه مشكلات سياسي موانعي در راه توسعه اقتصادي ايران ايجاد كرده است.»
گزارش توسعه انساني ۲۰۰۲ سازمان ملل متحد رتبه ايران را از نظر توسعه انساني دربين ۱۶۳ كشور جهان در پله ۹۸ ارزيابي كرده است. براساس گزارش توسعه انساني ۲۰۰۲ سازمان ملل متحد كمبود اطلاعات، ارزيابي پيشرفت كاهش فقر در جهان را با مشكل مواجه كرده است. اما رشد اقتصادي كند بسياري از مناطق جهان نشان مي دهد كه در صورت ادامه روند فعلي رهايي دنيا از گرسنگي به ۱۳۰ سال وقت نياز دارد.
آمار ارائه شده از سوي مركز آمار ايران نشان مي دهد كه ۶/۱۴ درصد جمعيت شهرنشين و ۸/۱۶ درصد سكنه روستاهاي ايران در فقر مطلق زندگي مي كنند.
براساس استانداردهاي بين المللي فقير به كساني گفته مي شود كه داراي درآمد سرانه يك دلار در روز هستند و جمعيتي بالغ بر ۲/۱ ميليارد در جهان را در بر مي گيرد.
مدير دفتر امور اجتماعي سازمان مديريت و برنامه ريزي به استناد آمار اعلام شده از سوي مركز آمار ايران تعريف ارائه شده از خط فقر مطلق را كه بر مبناي ميزان مصرف روزانه كالري و انرژي مورد نياز هر فرد تعيين مي شود را براساس آخرين آمار خط فقر براي هر خانوار شهري ۸۵ هزار تومان و براي هر خانوار روستايي ۵۸ هزار تومان در نظر گرفته است. بر اساس آمار هم اكنون حدود ۱۵ درصد جمعيت كشور زير خط فقر مطلق زندگي مي كنند. هرچند كه از ميزان خط فقر نسبي هيچ آمار و اطلاع دقيق و رسمي در دسترس نيست.

طبقه فقير و متوسط دوشادوش
بروز و افزايش فقر در جامعه از شمار طبقه متوسط مي كاهد، طبقه اي كه مي بايست حكم موتور توسعه و حركت اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و سياسي جامعه را برعهده گيرد، هر روز نحيف تر و ناتوان تر مي شود. امروز طبقه متوسط هر چند از لحاظ فرهنگي رشد قابل توجهي داشته است اما حتي با وجود آمارهاي ريز و درشتي كه هر از چند گاهي از سوي بانك مركزي مبني بر رشد سرمايه گذاري ملي منتشر مي شود، طبقه متوسط فشرده و فشرده تر شده و بر حجم و بدنه طبقه زيرين جامعه ـ طبقه زير خط فقر ـ افزوده تر مي شود.
به اعتقاد صاحبنظران طبقه متوسط جامعه كه به تعبيري بار همه رفتارهاي سياسي، تحولات فرهنگي و اجتماعي، نوگرايي و جنبش هاي گوناگون را بر دوش دارد و به نظر مي رسد تصميم گيرنده ترين بخش جامعه محسوب مي شود، اين در تنگناي مشكلاتي كه بي تأثير از تنش هاي اقتصادي نيست، ضربه پذير شده است.
طبقه متوسط ايران كه از گروه هاي گوناگون معلمان، مهندسان، كارمندان، كارگران متخصص، تكنسين ها، پزشكان و تمام اقشار تحصيل كرده و روشنفكر تشكيل شده هر چند بيشترين تعداد افراد جامعه را شامل مي شود هم اكنون سوي زير خط فقر سر مي خورد و پايين مي رود. گروه هاي گوناگون طبقه متوسط از فروپاشي به پايين بيزارند و از حركت به سمت بالا و پيشروي به سوي بازتوليد ثروتشان استقبال مي كنند. بنابراين طبقه متوسط به ثبات اجتماعي و سياسي احتياج دارد تا از فروپاشي خود به سمت پايين جلوگيري كند و در نتيجه اين نيروي اجتماعي، محافظه كار است. طبقه متوسط نتيجه خروج جامعه از حالت سنتي به حالت مدرن و امروزي و پيدايش تقسيم كار و برخي تغيير و گوناگوني چشمگير اجتماعي و اقتصادي است.
جمعيت رشد كرد، مناسبات اجتماعي روزافزون شد و تأثيرات خود را در رشد ابزار توليد نشان داد. رشد ابزار توليد زمينه ساز ايجاد كارخانه ها و مسائل رو به رشد شهرنشيني شد و انحصار را از طبقه حاكم بر جامعه بازستاند. قدرت ميان طبقه متوسط جامعه تقسيم و جامعه مدني متولد شد. جامعه مدني نيز به نوبه خود زمينه ساز رشد و گسترش فرهنگ، آموزش و رشد آگاهي در ميان قشرهاي مختلف جامعه و به ويژه طبقه متوسط شد و همين ماجرا شكاف هاي عميق طبقاتي را پوشاند و جامعه را از دو قطب ـ طبقه صاحبان ابزار و طبقه فاقد ابزار ـ قدري خارج كرد. دكتر نادر سالارزاده استاد جامعه شناسي دانشكده علامه طباطبايي مي گويد: «در ايران با وجود اينكه در شرايط و شيوه توليد به لحاظ صنعتي ضعيف هستيم اما طبقه متوسط همچنان رو به رشد و گسترش است.» دكتر سالارزاده با تأكيد بر اينكه هيچ تعريفي براي طبقه متوسط ايران در شرايط حاضر وجود ندارد مي افزايد: «هيچ گونه تحقيقي انجام نشده و در زمينه ميزان، حجم و گستردگي طبقه متوسط در ايران فاقد هرگونه آمار و تحقيق هستيم.» از سوي ديگر دكتر نادر نوروزي جامعه شناس و مدرس دانشگاه با اشاره به اينكه طبقه متوسط در ايران را بايد در يك دوره پيش از انقلاب و يك دوره پس از انقلاب مورد بررسي قرار داد تا ميزان رشد و يا پس گرايي اين طبقه مشخص شود مي گويد: «بحران جمعيتي در دهه ۶۰ بر بار تكفل طبقه متوسط و طبقه زيرين يا فقير جامعه افزوده است وگرنه نان آوران و افراد شاغل همان تعداد هستند و تغيير قابل توجه و چندان مثبتي در ميزان طبقه متوسط ديده نمي شود.»
اين جامعه شناس مي افزايد: «در حال حاضر جمعيت ايران «در تله جمعيتي فقر» گرفتار آمده است. حتي اگر نرخ مواليد رو به كاهش رود ممكن است تا مدت ها جمعيتي كه هر ساله به جامعه افزوده مي شود نسبت به سال قبل چندان تقليلي نيابد و اين همان فرآيندي است كه به عنوان «تله جمعيتي فقر» از آن ياد مي شود. دكتر نوروزي معتقد است كه ايران اكنون در عمق اين تله گرفتار شده است.
وي با اشاره به نقل و انتقالات جمعيت از مناطق و بخش هاي محروم و عقب افتاده جغرافيايي و اقتصادي به مناطق برخوردار و بخش هاي مدرن و داراي بازده اقتصادي اشاره كرده و تأكيد مي كند: «اين عوامل دست به دست هم داده اند تا جمعيت زير خط فقر افزون تر شود و از استانداردهاي زندگي متوسط فاصله گيرند.»
به هر ميزان امنيت اقتصادي بيشتر برقرار شود، وضعيت طبقه متوسط بهتر مي شود و از سرازير شدن آن به زير خط فقر جلوگيري مي كند. كشور ما به دليل وابستگي شديد به صادرات نفت و قيمت آن در بازارهاي جهاني بسيار آسيب پذيرتر از ساير جوامع توليدي و صنعتي است. بحران هاي اقتصادي در تمام طبقات و اقشار اجتماعي تأثيرگذار است ولي در جامعه توليدي، حركت طبقات اجتماعي متأثر از اقتصاد تك محصولي است و همين قضيه وضعيت و جايگاه طبقه متوسط در كشور ما را بغرنج مي كند. محمد عليزاده اقتصاددان و كارشناس ارشد سازمان مديريت و برنامه ريزي با تأكيد بر اينكه رشد جمعيتي در دهه ۶۰ و مشخص شدن تأثيرات اين رشد فزاينده جمعيت و جوان شدن جمعيت كشور تأثير بسياري بر طبقه متوسط و تنگناهاي رشد اين طبقه دارد مي گويد: «مردم معمولاً به طور يكسان و مشابه تحت تأثير پيامدهاي منفي و مخرب ناشي از نابساماني ها و آشفتگي هاي اوضاع اقتصادي قرار نمي گيرند.»
او بر اين باور است كه قشرها، گروه ها و طبقات فقير و محروم و آنها كه مزدبگير و حقوق بگير هستند و از رهگذر ركود، تورم و كسادي با ناملايمات زيستي و معيشتي زيادتري مواجه مي شوند از دسترسي به نيازهاي ابتدايي مورد لزوم بازمي مانند. وي مي گويد: «افراد خانوارهاي مزدبگير و حقوق بگير بيشتر از آن رو از وضعيت بد اقتصادي آسيب مي بينند و در معرض ابتلا به ناهنجاريهاي اجتماعي قرار مي گيرند كه به منابع كسب و كار و معيشت و يا ثبات دوام متكي نيستند آنها سرمايه اي جز عرضه و فروش توانايي ها و قابليت هاي كاري خود براي گذران زندگي در اختيار ندارند و از اين رو ناگزيرند براي بقاي خود به كساني تكيه كنند كه صاحب سرمايه و وسايل كار و منابع توليدند و اين گرايش با جامعه اي كه مدعي داشتن طبقه متوسط است ناهمخوان است.» از سوي ديگر دكتر جمشيد پژويان، اقتصاددان وجود و حجم طبقه متوسط را متأثر از يك نوع پيوستگي در نحوه روند توزيع، درآمد و امكانات جامعه دانسته و درباره تشخيص طبقه متوسط در هر جامعه اي مي گويد: «از ديدگاه اقتصادي طبقه اي كه در وسط جامعه قرار گرفته و در طبقه فقير و غني جامعه قرار ندارد، اقشار مختلف طبقه متوسط را تشكيل مي دهد.» اين استاد دانشگاه با اشاره به اقتصاد كنوني ايران و براساس يافته هاي اقتصادي مطرح شده مي گويد: «در مورد اقتصاد ايران گفته مي شود به تدريج و به دليل اينكه توزيع درآمد تغيير كرده و درآمد سرانه پايين آمده و فقر افزايش پيدا كرده، درصد طبقه فقير و غني گسترده تر شده و منجر به كاهش و كوچك تر شدن طبقه متوسط شده است.» دكتر پژويان تأكيد مي كند: «اين احتمال وجود دارد كه عده اي از طبقه متوسط به دليل بحران هاي اقتصادي افت درآمد پيدا كنند و به سمت گروه فقير بروند و اين شكاف درآمدي بين طبقات، فاصله هاي قابل مشاهده اي مي اندازد.»

چه بايد كرد
مسئله مهم درباره طبقه متوسط اين است كه داراي جايگاهي در كل جامعه است. عمدتاً گروه كاركنان و دستمزدبگيران تشكيل دهنده طبقه متوسط هستند و در تصميم گيري ها، رأي گيري ها و انتخابات نقش قابل توجهي دارند و به همين دليل است كه دولت بايد حساسيت و توجه ويژه اي به اين طبقه داشته باشد.
از سوي ديگر گروه متوسط در جامعه كه در چرخه توليد قرار مي گيرند كساني هستند كه خود كارآفرين نبوده و به وسيله كارآفرينان و كارفرمايان هدايت مي شوند. در واقع مديريت كشور و مديريت بخش خصوصي آنها را هدايت مي كند و به هر ميزان اين مديريت كارآمدتر باشد اين گروه هم مي تواند داراي كارآيي بيشتري باشد. با توجه به اينكه براي پويايي اقتصاد كشور نيازمند امنيت اجتماعي اقتصادي طبقه متوسط و نقش فعال آن در عرصه هاي مختلف اجتماعي، اقتصادي و سياسي هستيم بايد از پيوستن درصدي از طبقه متوسط به طبقه فقير جامعه جلوگيري كرده و حجم اين طبقه را گسترش دهيم. فقر و رشد خزنده و نامحسوس آن در بسياري از اقشار طبقه متوسط يكي از بحران هاي پديده آمده است كه با تصحيح سياست هاي مالي و پولي براي كاهش فقر مي توان از فقدان توسعه جلوگيري كرد. عوامل اجتماعي، سياسي، فرهنگي و چگونگي سياستگذاري دولت ها كه بر توزيع درآمد موثر مي افتند و نيز عوامل خارجي و فشارها يا تسهيلات بين المللي، بر جريان رشد و توسعه موثرند. شماري از عوالم مانند جابه جا كردن منابع، سياست هاي تشويق و ترغيب در سرمايه گذاري سياست هاي كنترل توزيع درآمد همراه با افزايش اشتغال آثاري جدي بر كاهش فقر و توانمندتر شدن طبقه متوسط جامعه مي گذارد.

(بخش پاياني)
عروسك هاي چشم آبي سرزمين من
011240.jpg
محمّدعلي زم
پيش از آن كه به بخش مغزافزاري بپردازم تبيين پنج نكته اقتصادي را ضروري مي دانم:
نكته يكم: تنظيم و بهبود سخت افزارهاي اقتصادي خود از موجبات بهره وري، توسعه و راهبردي كردن مغزافزارها و نرم افزارهاي فرهنگي است. واقع مطلب اين است كه در طول ۸۰ ـ ۶۰ سال اخير اتفاق چندان مثبتي در رابطه با صنايع و توسعه تكنولوژي فرهنگي در كشور ما نيفتاده است. طرح ها و كارهاي فرهنگي نظير پروژه «دارا و سارا» از اين بابت تولد سوخته اي خواهند داشت كه در گردونه صنعت و تكنولوژي تكليفشان روشن نشده و به اصطلاح داراي خط توليد مشخصي نيستند لذا بدون وجود رقيب قدري چون باربي و كن به خودي خود محكوم به شكست و فنا هستند.
نكته دوم: آنطور كه در يكي از خبرها خواندم درآمد اسباب بازي در جهان از درآمد توريسم (كه ۶۰۰ ميليارد دلار است) بالاتر است. ما هنوز هيچ اطلاعات اقتصادي از حجم واردات اسباب بازي و عروسك ها از راه هاي مجاز و غيرمجاز نداريم. همچنان كه هنوز به رقم سرانه هزينه ملي در مصرف اسباب بازي و عروسك دسترسي نداريم. از اين رو اقتصاد حرفه اي «دارا و سارا» براي دست اندركاران آن مشخص نبوده و نيست و از نظر من هر فعل فرهنگي كه اقتصادش يافت نشده باشد محكوم به شكست و در راه ماندن است.
نكته سوم: دنياي امروز، دنياي پيچيده رقابت هاست از اين رو سرعت، كيفيت و قيمت (ارزاني) از اصول اقتصاد رقابتي جهان است. ديگران نمي ايستند كه ما به آنها برسيم. آنها با سرعت رو به جلو حركت مي كنند و زيرساخت هاي ملي خود را براي رقابت تدارك مي بينند. روزي بود كه ما اجناس وارداتي تايوان و سنگاپور و چين را پس مي زديم و مي گفتيم تقلبي است و در جست وجوي مارك هاي اصلي آمريكايي و آلماني و ژاپني بوديم، در آن روزها به فكر توليد و اصلاح زيرساخت هاي اقتصاد رقابتي خود برنيامديم و از خلاقيت در توليد و سرمايه گذاري ارزان با دلارهاي ۸ ـ ۶ تومان و پول هاي كم بهره جهان بازمانديم. نتيجه اينكه امروز مصرف كننده كالاهاي چيني و تايواني (به عنوان كالاهاي موفق) هستيم. اگر به منظر فرهنگي از زاويه اقتصاد و صنعت و تكنولوژي نگريسته بوديم امروز مي بايست بخش عمده اي از درآمد ما از ناحيه توليدات و صادرات اسباب بازي رقم مي خورد. تحقيقات ۸ ـ ۶ سال پيش من مويد اين بود كه تايوان سالانه از اين بخش ۱۵ ـ ۱۴ ميليارد دلار صادرات دارد.
گراني دارا و سارا در مقايسه با عروسك هاي پرتحركي كه مسافران ايراني در دوبي و كيش خريداري مي كنند و يا از طريق قاچاق وارد فروشگاه هاي شهر مي شود گاه متجاوز از ۶۰۰ تا ۸۰۰ درصد است. باربي ارزان قيمت كه ديگر جاي خود را دارد.
نكته چهارم: بسته بندي و تنوع و كيفيت آن در جهان امروز به تلفيقي از يك علم با صنعت و اقتصاد و هنر تبديل شده است. ما در كلان محصولات ملي ضعف بسته بندي داريم از اين رو ضعف عمومي بر بسته بندي كالاهاي فرهنگي و از جمله عروسك هاي دارا و سارا نيز سايه انداخته است و از جاذبه آنان مي كاهد.
نكته پنجم: فقدان شبكه توزيع و خدمات بازرگاني از رنج هاي اقتصاد ملي ماست. به كتابي در كتابخانه برخورد كردم كه سال انتشار آن شهريور ۱۳۲۰ بود و شمارگان نخست آن ۲۲۰۰ جلد بود. متأسفانه پس از گذشت شش دهه و افزايش جمعيت از حدود ۲۰ به ۶۰ مليون نفر هنوز تيراژ معمول كتاب در جامعه ما همان تعداد ۲۲۰۰ جلد است و بعضاً نويسندگان بايد خود متكفل توزيع كتاب هايشان هم باشند. فقدان زنجيره توزيع و شبكه سراسري بازرگاني كالاهاي فرهنگي كه تاكنون دولت بابت آن كلي هزينه كرده است و طرح هاي پرهزينه و نيم بند فراوان به اجرا درآمده است ضايعه اي است كه گريبانگير همه آثار فرهنگي و هنري و سينمايي و صوتي ما از جمله عروسك هاي دارا و سارا است.

ج ـ بخش مغزافزاري
نكته اول و آخر: متأسفانه مديريت كلان فرهنگي ـ اجتماعي انقلاب آنطور كه مي بايست به ثروت عظيم و ذخيره ملي حافظه و استعداد دوره كودكي توجه نكرده و عمدتاً كودكان را چون «بچه» هستند به حال خود رها كرده است. حال آنكه با توجه به اين دوره از زندگي (كودكي و نوجواني) علاوه بر بهره مندي هاي فراوان از اين ثروت نهفته ملي، در هزينه هاي عمومي كه براي دوران بعد از آن (جواني و...) مي شود صرفه جويي هاي زيادي خواهد شد. علاوه بر آن بايد بخشي از ضايعات و آسيب هاي دوره جواني و بزرگسالي را در اين واقعيت جست وجو كرد كه بچه هاي ما خوب بچگي نكرده اند. يعني دوران بچگي را با مقتضيات لازمه اين دوره نگذرانيده اند. از اين رو بعضاً مشاهده مي كنيم بسياري از مردم ما حتي در بزرگسالي و سنين كهولت نيز همچنان منش و روش هاي دوران كودكي را همراه دارند و آن را در تعاملات اجتماعي خويش دخالت مي دهند. خداوند متعال براي هر دوره از عمر كوتاه بشرويژگي ها و خصايصي را قرار داده است كه مخصوص آن دوره است و اين ويژگي ها اگر در دوره خاص خود مورد استفاده واقع نشده و از درون انسان استخراج نشود در وجود آدمي رسوب و در آينده نه چندان دور در جايي نقش خود را آشكار خواهد كرد. از اين رو روانشناسي اجتماعي و جامعه شناسي ما همواره در معرض مشاهدات غيرقابل پيش بيني و نامنتظر است و به راحتي نمي توان از روي افكار عمومي و شاخص هاي معمول وقايع را مورد برداشت و تحليل علمي قرار داد. به بيان ديگر بچه هاي ما خوب بچگي نمي كنند! به تبع آن جوان هايمان هم خوب جواني نمي كنند و از اين رو جامعه در بزرگسالي و كمال دچار فعل و انفعالات نامعقول و يا نامطبوع مي شود.
در مورد سارا و دارا بحث مغزافزاري اين است كه اين دو بزرگوار به ميدان آمده اند تا چه دردي را از جامعه محروم و مظلوم ايراني دوا كنند؟ آيا آمده اند تا جلوي سلطه و تهاجم فرهنگ غرب را كه از كودكي به كمين انديشه هاي پاك و مستعد فرزندان اين وطن نشسته بگيرند؟ اگر چنين است پرداختن به سارا و دارا در كنار عدم سياستگذاري صحيح در مورد اينترنت و اصرار بر جلوگيري از راه اندازي شبكه هاي خصوصي تلويزيوني در داخل كشور مانند اين است كه در توفان بلا راه دودكش را ببنديم ولي در خانه را چهارطاق باز بگذاريم.
حتي اگر خوشبينانه بنگريم و قائل شويم كه به هر حال اگر ديگران درب هاي فرهنگ ملي را خوب نمي يابند دست كم ما نگهبانان خوبي براي دودكش اجاق فرهنگ باشيم باز جاي صدها سوال مغزافزاري در مورد دارا و سارا كه كيستند و چه مي كنند، چه اعتقادات و رفتارهايي دارند و سرگذشت هاي الگوسازشان چيست باقي خواهد ماند. تا زماني كه صدها صفحه مطلب كارشناسانه در پاسخ به اين سوالات اوليه و بديهي تأليف و تدوين نشده و تكليف دارا و سارا براي كودكان ايراني مشخص نگردد بسنده كردن بچه هاي ايراني به بازي با عروسك هاي سارا و دارا بايد در نوع خود يك جهاد و ايثار ملي دانست.

حاشيه زندگي
• سازمان مهاجرت در ايران
مسئولان از طرح تشكيل سازمان مهاجرت با هدف تمركز در سياست گذاري و برنامه ريزي در امور مهاجران و پناهندگان خارجي خبر دادند و گفتند كه اين سازمان با يك هزار نفر نيرو و پرسنل، بعد از تاييد سازمان مديريت و برنامه ريزي ايران آغاز به كار خواهد كرد. مدت ها بود كه ضرورت وجود اين سازمان در كشور احساس مي شد ضمن آن كه تشكيلاتي مشابه اين در ديگر كشورهاي جهان در سطح وزارت و سازمان وجود دارد. امسال بايد ۵۰۰ هزار مهاجر افغان در چارچوب برنامه بازگشت سه جانبه ايران را به مقصد افغانستان ترك كنند و ۴۰۰ هزار نفر از افغان هاي مجرد فاقد خانوار نيز به كشورشان بازگردانده مي شوند. احمد حسيني مديركل امور اتباع و مهاجران خارجي در وزارت كشور اعلام كرده است كه هم اكنون در ايران دوميليون و يكصد و پنج هزار خارجي شامل يك ميليون و نهصد هزار افغان و ۲۰۰ هزار عراقي و پنج هزار نفر از ديگر مليت ها اقامت دارند و قرار است پرونده مهاجران افغان تا پايان سال ۱۳۸۳ بسته شود. اين درحالي است كه مدتي قبل عنايت الله نظري وزير عودت مهاجران در دولت انتقالي از ذكر موعدي براي بازگشت تمام افغان هاي ساكن ايران اظهار بي اطلاعي كرد.
وي تاكيد كرده بود كه تذكر يك موعد مشخص براي بازگشت تمام افغان ها از ايران به اصل داوطلبانه بودن بازگشت مهاجران لطمه وارد مي كند و خلاف توافق نامه سه جانبه ميان اين كشور، سازمان ملل و دولت افغانستان است. طبق برنامه سه جانبه بازگشت پيش بيني مي شود كه در سال جاري حدود ۵۰۰ هزار مهاجر افغان خاك ايران را ترك كنند و دولت افغانستان و سازمان هاي بين المللي ترتيبات پذيرش آنها را در نظر گرفته است. تاكنون از مهاجران مجرد در توافق نامه ها نامي برده نشده بود و اين اولين اظهارنظر يك مقام مسئول پيرامون بازگشت ۴۰۰ هزار نفر از افغان هاي مجرد و فاقد خانوار است.

• فقط پارك گلستان سند دارد
011230.jpg

از مجموع بيش از ۹۰ منطقه تحت حفاظت سازمان حفاظت محيط زيست تنها سند مالكيت پارك ملي گلستان در اختيار اين سازمان است. ظاهراً سازمان حفاظت محيط زيست طبق قانون فقط مديريت و حاكميت مناطق چهارگانه را در اختيار دارد و مالكيت اين مناطق با دولت است. بنابراين كليه اراضي كه به نام دولت است تا به امروز سند آن در اختيار منابع طبيعي بوده است و سازمان حفاظت محيط زيست نيز به جز پارك ملي گلستان سند هيچ يك از اراضي تحت الحفظ خود را در دست ندارد. معاون دفتر حقوقي و امور مجلس سازمان حفاظت محيط زيست معتقد است يكي از علل وجود مشكلاتي از قبيل مشكل پارك ملي سرخه حصار عدم ذكر نام سازمان حفاظت محيط زيست به عنوان دستگاه متولي و بهره بردار در سند مالكيت اين اراضي است كه مي تواند در آينده نزديك باز هم باعث وقوع مشكلاتي از اين دست شود. طبق ماده ۶۹ قانون برنامه سوم توسعه اراضي كه دولت مالك آن است ولي به طرق قانوني در اختيار وزارتخانه ها و دستگاه هاي ديگر قرار گرفته است بايد بعد از اين نام دستگاه بهره بردار يا متولي اين اراضي در سند مالكيت آنها ثبت شود.

• معاينه اجباري در فرودگاه
011235.jpg

دولت ايتاليا اعلام كرد: مسافراني كه از كشورهاي آلوده به بيماري سارز وارد فرودگاه هاي اين كشور مي شوند به صورت اجباري معاينه خواهند شد تا هركس مشكوك به ابتلا به اين بيماري تشخيص داده شود در قرنطينه بستري شود. ايتاليا نخستين دولت عضو اتحاديه اروپاست كه چنين اقدامي در مقابله با بيماري سارز را آغاز مي كند. اين كشور نتوانست ساير دولت هاي عضو اتحاديه اروپا را به در پيش گرفتن اقداماتي سختگيرانه تر عليه اين بيماري قانع كند. در ساير كشورهاي عضو اتحاديه اروپا مسافراني كه از كشورهاي آلوده به بيماري سارز مي آيند تنها بايد پرسشنامه اي را پر كنند كه در آن درباره جاهايي كه به آن سفر كرده اند سؤال شده است. وزير بهداشت ايتاليا مي گويد احمقانه است اگر كنار بنشينيم و كاري نكنيم در حالي كه كابوس سارز بر اروپا سايه انداخته است.

• ماهنامه دختران و مديرمسئول جديد
همسر يكي از مسئولان نظامي مجله اي به نام دختران منتشر كرد. در سرمقاله نخستين ماهنامه فرهنگي اجتماعي دختران نوشته شده: نشريه دختران براي اين آمده كه تصوير واقعي و روشن دختران ايراني را نشان دهد. در اين نشريه مسابقه انتخاب دختر برتر آگهي شده است. شركت كنندگان بايد خصوصيات دختر برتر را به همراه معرفي يك دختر خاص با عكس و مشخصات او و علت انتخاب براي دفتر مجله بفرستند. گفتني است اخيراً مجله اي با عنوان زن شرقي نيز منتشر شده كه در صفحه طنز آن با عنوان «آيين جواني كردن» آمده است:
ـ هرگونه خنديدن ـ اعم از پوزخند يا لبخند ـ در ملاءعام يا خاص براي دختران جوان ممنوع است.
ـ انجام هرگونه اعمال ورزشي اعم از كوهنوردي، دوچرخه سواري، پياده روي، دويدن و غيره در ملاءعام و مكان عمومي ممنوع است.
ـ هرگونه نشستن و آه كشيدن و آبغوره گرفتن و نگاه رمانتيك انداختن به خصوص در مدرسه و اردوهاي دانش آموزي توصيه مي شود و...

دهكده جهاني
كشور جديد سنت هاي جديد
بخش اول اين گزارش پنج شنبه گذشته چاپ شد، بخش دوم و پاياني آن را مي خوانيد:
ترجمه: مسعود رجبي
ليتل مي گويد: «اين فوران احساسات نوع نگرش پناهندگان را به ايام كريسمس تغيير مي دهد. آنها از هر سنتي كه آمده باشند حال و هواي كريسمسي كه در اينجا تجربه مي كنند آنها را متحير مي كند؛ مهاجرين از ديدن انواع غذاها، هديه ها و دعوت هايي كه از آنها مي شود ـ آن هم از طرف افرادي كه آنها را نمي شناسد و يا بسيار كم آنها را مي شناسند ـ شگفت زده مي شوند.
پس از مدتي زندگي در خشونت و ترس ديدن مهرباني غريبه ها براي اين افراد به طور ويژه اي آموزنده است. چنين سخاوتي در سراسر كشور چه براي هديه دهندگان و چه براي هديه گيرندگان حس خوبي به همراه دارد. اما ويژگي فصلي بودن اين ايام براي كساني كه با پناهندگان كار مي كنند مشكلاتي پديد مي آورد. آقاي ميك كه يكي از اين افراد است مي گويد: «در فصل تعطيلات كريسمس همه افراد بي نهايت در خود احساس سخاوت مي كنند. اين مسئله بيش از اندازه جالب است. اما از طرف ديگر بايد گفت كه آنها در كل اوقات سال به چنين سخاوتي نيازمندند».
ماه گذشته سيمون در سخنانش براي مهاجريني كه تازه وارد آمريكا شده اند با ذكر تاريخي از روز شكرگزاري به آنها اطمينان داد كه شرايط مناسبي خواهند يافت، هر قدر هم كه سازگاري هايي كه آنها بايد با فرهنگ آمريكايي بپذيرند، دشوار باشد. او گفت: «مهاجراني كه در گذشته به آمريكا آمده اند با شرايط بسيار سخت تري مواجه بودند. پناهندگان هميشه در فقر اسكان مي يابند و سال هاي اوليه براي آنها سال هاي بسيار سختي است».
مهاجران به همراه جشن هاي جديدي كه در آمريكا برپا مي دارند آداب و رسوم وطن خود را نيز تجديد مي كنند. ساكنين شهري كه كامپس در ونزوئلا در آن زندگي مي كرد از يك عروسك به عنوان سمبل عيساي نوزاد استفاده مي كردند. شب كريسمس همسايگان با گردهم آمدن در منزل يكي از خانواده ها به عيساي نوزاد احترام مي گذاشتند و به صرف كيك و ميوه مي پرداختند. شب بعد از اين عيساي نوزاد به خانه ديگري برده مي شد و جشن در آن منزل برگزار مي شد. اين كار تا شب هفتم ژانويه ادامه مي يافت و در آن شب عروسك به كليسا برده مي شد. كامپس مي گويد: در ونزوئلا در شب كريسمس بسياري از مردم هالاكاس مي خورند.
هالاكاس يك غذاي سنتي است كه ميان برگ هاي موز پيچيده مي شود. يك خوار و بار فروشي اسپانيايي در پراويدنس برگ هاي موز مي فروشد و كامپس از اين رو مي تواند به سنت آشپزي خود ادامه دهد. خانواده پر تعداد او كه عبارتند از شوهر و پنج پسرش در كريسمس به او خواهند پيوست. كاساهون كه اهل اتيوپي است توضيح مي دهد كه در كشورش به هنگام كريسمس نسل قديم به كليسا مي روند، دعا مي كنند و با دوستان و خانواده خود غذا درست مي كنند و مي خورند. برعكس جوان ها جشن و شادماني مي كنند و اغلب آنها به كليسا نمي روند و به جاي آن در پارتي شركت مي كنند. يك مهاجر اهل ليبريا مي گويد كريسمس در ليبريا فصل پوشيدن لباس هاي نو و ديدار از دوستان است. او كريسمس را يك جشن روحاني بزرگ و جشني براي كودكان مي داند و مي افزايد: «ما در اين ايام سعي مي كنيم كودكان را شاد كنيم. مردم ليبريا نيز كريسمس را زماني براي صلح و آشتي مي دانند. اگر در خانواده مشكلي وجود داشته باشد به هنگام تعطيلات كريسمس به حل آن مي پردازند و اختلافات را رفع مي كنند. شما نبايد با مشكلات گذشته وارد سال جديد شويد».
او مي گويد در كريسمس اگر زن و شوهري به فكر جدايي باشند كريسمس زمان مناسبي براي آنها براي سخن گفتن و اعتراف به اشتباهات است. هم خانواده زن و هم خانواده شوهر در اين زمان براي رفع مشكل حضور پيدا مي كنند. كريسمس زمان بخشش است ما اغلب سعي مي كنيم از كودكان براي برقراري صلح و آرامش بين زوجين استفاده كنيم زيرا كودكان ميوه هاي ازدواج هستند. به خاطر كودكان هم كه شده زن و شوهر بايد صلح و سازش كنند و به راه راست در آيند. ليم بوي اهل ويتنام است و در چهارم سپتامبر گذشته به همراه همسر و سه فرزندش به بوستون آمد. او كريسمس را موسم سپاسگزاري هاي ويژه مي داند. او بيش از يازده سال در اردوگاه هاي باز پروري ويتنام به سر برد و خانواده اش مدت هاي بسيار طولاني منتظر ماندند تا به آمريكا برسند. او مي گويد: «در ويتنام آزادي يك رويا است. خانواده من از مردم و دولت آمريكا سپاسگزارند». يك كارمند شهرداري در چلسي به خانواده بوي يك درخت كريسمس هديه مي دهد. خانواده بوي در كريسمس بوقلمون خواهند پخت و به سنتي كه در موطن خود از آن لذت مي بردند ادامه خواهند داد. بوي مي گويد در ويتنام بوقلمون شب كريسمس بسيار اهميت دارد تا جايي كه هر كسي حتي اگر تنها پول خريد يك بوقلمون را داشته باشد پول خود را براي اين كار پرداخت خواهد كرد. آنها در كليسا نيز شركت خواهند كرد و امور مذهبي در اين كليسا توسط كشيش هاي ويتنامي انجام مي شود.
حتي مسلمانان نيز گاه برخي از جنبه هاي سكولار تعطيلات ايام كريسمس را مي پذيرند. محمد دادرس كه به همراه همسر و پنج فرزندش در آگوست ۲۰۰۱ ميلادي به بوستون آمد از يك درخت كريسمس تزيين شده لذت مي برد. او مي گويد «سال گذشته كودكان ما هدايايي نيز دريافت كردند، مقداري اسباب بازي و لباس. او كه قبلاً در كابل يك جراح ارتوپد بود اكنون در شيفت شب يك مركز تكثير كار مي كند.
هرچند كه مهاجران با مشكلات بسياري مواجه مي شوند اما وقتي از احساساتشان در خصوص وطن دومشان صحبت مي كنند چشمانشان برق مي زند و چهره هايشان خندان است. كامپس با شادي مي گويد: من كريسمس در آمريكا را به شدت دوست دارم. من عاشق كريسمس برفي هستم، وقتي ترانه هاي آن را مي شنوم احساس مي كنم كه در صلح و آرامش هستم. من عاشق آنم كه براي همه افراد خانواده و دوستانم هديه كريسمس بخرم و چهره هاي آنها را ببينم. او مي افزايد: مردم آمريكا هم مهربان هستند. آنچه كه من در آمريكا عاشق آن هستم قلب بزرگي است كه هركس آن را دارا است.

زندگي
اقتصاد
ايران
جهان
فرهنگ
ورزش
هنر
|  اقتصاد  |  ايران  |  جهان  |  زندگي  |  فرهنگ   |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |