سه شنبه ۶ خرداد ۱۳۸۲ - شماره ۳۰۶۱- May, 27, 2003
ما فرزند ايرانيم
پيش از سال ۱۳۶۶ هيچ قانون مدوني در زمينه كودكان خياباني وجود نداشت و شهرداري و بهزيستي هر كدام اين وظيفه را به دوش ديگري مي انداخت
013190.jpg
مينا شهني
«متولي مسائل اجتماعي در كشور وجود ندارد، به همين دليل هيچ فردي درباره مسائل اجتماعي پاسخگو نيست. »
هنگامي كه سال گذشته معاونت سياسي ـ امنيتي استانداري تهران اين جملات را بر زبان مي آورد كودكان خياباني در كوچه هاي شهر پرسه مي زدند بي آنكه حتي كورسوي اميدي براي رهايي از نابساماني زندگي شان داشته باشند. ابراهيم رضايي بابادي مشكل اساسي كودكان خياباني را تغيير مديريت در سطح اجتماعي شهرداري مي داند و معتقد است بهزيستي، كميته امداد و تمام نهادهاي مربوط به مسائل و آسيب هاي اجتماعي هم بايد در يك جا متمركز شوند و فعاليت شان زير نظر آن سازمان و يا وزارتخانه باشد.
- كودكان خياباني موجودات سرگردان كوچكي هستند كه از اين سو به آن سوي خيابان ها در آيند و روند هستند.
پيش از سال ۱۳۶۶ هيچ قانون مدوني در زمينه كودكان خياباني وجود نداشت، شهرداري و بهزيستي هر كدام اين وظيفه را به دوش ديگري مي انداخت؛ پس از اقدامات استانداري تهران با يك توافقنامه خانه سبز در شهرداري استان تهران در سال ۱۳۶۸ براي پسران و پس از آن خانه ريحانه براي دختران راه اندازي شد و در نهايت مصوبه شوراي عالي اداري در تاريخ ۱۵/۲/۱۳۶۸ وظايف دستگاه هاي مختلف را در اين خصوص روشن كرد.
تعطيلي خانه هاي سبز و كودكان بازنده
خانه هاي سبز و خانه ريحانه ۳ سال مسئوليت نگهداري از كودكان خياباني را بر عهده داشتند. در اين مراكز كودكان خياباني از دسته هاي گوناگون در كنار يكديگر نگهداري مي شدند كودكان فراري، بد سرپرست و بي سرپرست همگي در كنار هم زندگي مي كردند. هر كودكي كه وارد يكي از خانه هاي سبز يا ريحانه مي شد حداكثر تا ۲۱ روز تكليفش مشخص مي شد. معاون سياسي امنيتي استانداري تهران مي گويد: «اگر حضور افراد بيش از اين باشد اشكال از بهزيستي است كه نمي تواند به درستي ورودي ها و خروجي هاي اين مراكز را مشخص كند.» دكتر فاطمه قاسم زاده روانشناس كودك و عضو انجمن حمايت از حقوق كودك درباره مراكز نگهداري و ساماندهي كودكان خياباني معتقد است كه بخش دولتي و غيردولتي اقدام چشمگيري در رابطه با اين بچه ها انجام نداده است. قاسم زاده مي گويد: «سازمان دولتي هم خانه هايي مثل خانه سبز و خانه ريحانه ايجاد كردند كه وظيفه ساماندهي آنها بعد از مدتي به بهزيستي واگذار شد و با تعطيلي اين مراكز كار آنها بعد از مدتي به بهزيستي واگذار شد و با تعطيلي اين مراكز كار آنها ناقص ماند. » وي با اشاره به اين كه هم اكنون نيز خبر ايجاد پناهگاه هايي از طريق بهزيستي در جريان است مي گويد: «ولي نبايد فراموش كنيم كه نياز اين بچه ها و تعداد آنها بيشتر از مراكز موجود دولتي و غيردولتي است و بايد عملي اساسي تر انجام شود تا مرهمي شفابخش بر اين آسيب ها باشد.» يكي از دلايلي كه براي تعطيلي خانه سبز و خانه ريحانه بيان شد هزينه بالاي اين مراكز بود و به گفته برخي مسئولان هزينه بر بودن اين مركزها كار را به تعطيلي شان كشيد. فراموش نكنيم كه سهم پرداخت شده براي كودكان خياباني با نياز وسيع اين كودكان به سر پناه و ساماندهي تا به حال ناچيز بوده و اين در حالي است كه رشد روزافزون كودكان خياباني به يك معضل جدي اجتماعي تبديل شده است. وقفه اي كه پس از تعطيلي مراكز نگهداري كودكان خياباني ايجاد شد كنترل و ساماندهي كودكان را دچار مشكل جدي كرد. در واقع تعطيلي خانه هاي نگهداري كودكان خياباني و ايجاد وقفه در امر سرپرستي كودكاني كه در خيابان رها شده اند سودي نصيب هيچ كس نكرد بلكه در اين بازي كودكان خياباني بازنده هاي اصلي بودند هر چند كه اين بازندگي جاي زخم عميق تري در جامعه گذاشت.
مهمانسراي سلامت
مهمانسراي سلامت محلي است كه جايگزين خانه سبز و خانه ريحانه مي شود. معاون دفتر آسيب هاي اجتماعي بهزيستي هدف مهمانسراي سلامت را دادن جاي خواب به كودكان سرگردان و به حداقل رساندن آسيب هاي محيطي بيان مي كند و مي گويد: «كودكان مي توانند شب ها به اين مراكز مراجعه كنند، دو وعده غذا به آنها داده مي شود، از لحاظ بهداشتي كنترل مي شوند يك مددكار و روانشناس با برقراري ارتباط مستقيم و غيرمستقيم با اين بچه ها سعي در شناسايي خانواده و حمايت از آنها دارند تا با حمايت خانواده حضور آنها در خيابان به حداقل برسد. »
مراجعه اختياري به مراكز نگهداري يكي از روش هايي است كه برخي صاحب نظران كار با كودكان آن را روشي صحيح مي دانند. به اين معني كه كودكان خياباني هرگاه احساس عدم امنيت كنند مي توانند به اين مراكز مراجعه نمايند و هيچ مانعي براي خارج شدن كودكان وجود ندارد. فهيمه حاجي محمدعلي مديرعامل و عضو هيات مديره انجمن حاميان حقوق كودك مي گويد: «اين انجمن هيچ اعتقادي به جمع آوري كودكان [خياباني] ندارد و معتقد است هيچ نيرويي نبايد با فشار و زور بچه ها را جمع كرده و در زندان، زندان باني كند؛ ورود كودكان آسيب ديده به مراكز نگهداري بايد داوطلبانه باشد. » حاجي محمدعلي مي افزايد: «در بررسي پديده كودكان خياباني بايد پژوهش، بررسي زمينه هاي بروز آسيب هاي اجتماعي، آموزش و ارتقاي سطح آگاهي هاي عمومي كودكان به منظور پيشگيري از آسيب هاي اجتماعي و ايجاد زمينه هاي مشاركت كودكان در نظر گرفته شود. »
سرپرست كودكان خياباني
مسئول اصلي ساماندهي كودكان خياباني در كشور سازمان بهزيستي است. به گفته اشرف بروجردي براساس برنامه مدون تاسيس خانه ها يا پناهگاه هاي امن كودكان خياباني، وزارت كشور مسئول تامين اعتبارات و شهرداري عهده دار رفع نيازهاي مكاني سازمان بهزيستي در امر تاسيس مراكز نگهداري است. بروجردي تصريح كرد كه معاونت سياسي ـ امنيتي وزارت كشور هيچ مسئوليتي در قبال كودكان خياباني در تهران ندارد و فقط فرمانداري مسئول تامين كليه اعتبارات و منابع مالي طرح هاي بهزيستي در اين خصوص است. به گفته دبير شوراي اجتماعي كشور، كودكان خياباني ارجاع داده شده توسط نيروي انتظامي به پناهگاه هاي ويژه با واگذاري به خانواده ها ـ در صورت لزوم ـ سپرده شدن به مراكز اصلاح و تربيت و يا نگهداري دائمي، ساماندهي مي شوند. شيرين عبادي بهترين و موثرترين نهاد براي نگهداري و جمع آوري كودكان خياباني را شهرداري مي داند و با توجه به تجربه كشورهاي اروپايي شهرداري را بهترين نهاد براي اين كار مي داند هر چند كه به اعتقاد وي نهادهاي ديگر مانند وزارت بهداشت و آموزش پزشكي و بهزيستي هم مي توانند زير نظر شهرداري متولي اين كار باشند. اين حقوقدان با اشاره به مصوبه مجلس مبني بر توليت بهزيستي براي جمع آوري كودكان خياباني مي گويد: «بهزيستي وظايفي دارد كه قانوني و درست است ولي در هر شهري نگهداري از كودكان كار و خيابان بايد توسط شهرداري انجام شود. »
هر چند كه عبادي به صراحت تاكيد دارد كه مراكز نگهداري كودكان خياباني فرار كودكان از خانه را متوقف نمي كند ولي در عين حال وضعيت كنوني را زنگ خطري براي آينده مي داند و معتقد است با بي توجهي به اين كودكان در آينده اي نه چندان دور تبديل به افراد بي سواد و بي تخصصي خواهند شد و مسئوليت اين كودكان در آينده به گردن اجتماع مي افتد.
بودجه ۳ ميليارد توماني
امسال ۳ ميليارد تومان به طرح ساماندهي كودكان خياباني در سطح كشور اختصاص يافته است. تمامي بودجه اي كه براي سال ۱۳۸۲ سازمان بهزيستي در نظر گرفته شده است ۶۰ ميليارد تومان است كه از اين ميان سهم ساماندهي كودكان خياباني تنها ۳ ميليارد تومان بوده است. اولين بحث در حل مشكل كودكان خياباني اصل آموزش است با توجه به اين كه نگهداري همگام با آموزش كودكان هزينه بسيار بالايي در بر دارد و بودجه سه ميليارد توماني در سال براي جمع آوري و ساماندهي كودكان خياباني به نظر كافي نمي آيد. شهرداري تهران تا قبل از اختلافات پيش آمده حدود دو ميليارد تومان براي مراكز خانه سبز و خانه ريحانه هزينه كرده است. دكتر محمدحسين علم الهدي معاون اجتماعي سازمان بهزيستي با اعلام ساماندهي ۱۰ هزار كودك خياباني در سال جاري مي گويد: «كارشناسان دفتر امور بشر خانواده به طور مستمر با خانواده هاي اين كودكان در ارتباط بوده و نظارت دقيقي بر رسيدگي به آنها خواهد داشت تا در صورت عدم صلاحيت خانواده ها يا بستگان اين كودكان با پرداخت كمك هزينه به خانواده هاي واجد شرايط سپرده شوند.» در سال جاري كودكان خياباني جمع آوري شده ابتدا به مدت ۴۰ تا ۶۰ روز در مراكز قرنطينه نگهداري شده و سپس تلاش هايي براي بازگرداندن آنها به كانون خانواده يا بستگان نزديك از سوي مددكاران صورت مي گيرد و چنانچه اين كودكان از خانواده هاي تحت پوشش اقشار آسيب پذير باشند علاوه بر كمك هزينه مبالغي به صورت بن تغذيه يا كمك هزينه تحصيلي دريافت مي كنند.
با اين همه اگر ۱۰ هزار كودك خياباني به درستي در سال جاري ساماندهي شوند سهم هر كودك از مبلغ سه ميليارد توماني چقدر خواهد بود. انجام مشاوره و خدمات مددكاري كمك هزينه، مشاوره هاي روانشناسي و هزينه تحصيل و تغذيه يك كودك به طور متوسط در سال چقدر خواهد بود؟
جهاني شايسته براي كودكان
ما كودكان جهانيم، ما قربانيان استثمار و آزاريم، ما كودكان خياباني هستيم، ما كودكان جنگيم، ما يتيمان و قربانيان عفونت HIV و بيماري ايدز هستيم، ما از آموزش با كيفيت و مراقبت هاي بهداشتي مناسب محروميم، ما قربانيان تبعيض هاي سياسي، اقتصادي، فرهنگي، مذهبي و زيست محيطي هستيم، ما كودكاني هستيم كه به صداي آنها گوش داده نمي شود. وقت آن فرا رسيده است كه ما نيز به حساب آييم. ما جهاني شايسته مي خواهيم، چرا كه جهاني كه شايسته ما باشد شايسته همگان است. كودكان و نوجوانان شركت كننده در نشست ويژه سازمان ملل متحد براي كودكان كه توسط كميته راهبري نهضت جهاني براي حقوق كودكان و نوجوانان برگزار شد با اين پيام صداي ميليون ها كودك آسيب ديده را به گوش مردم رساندند و از همه دولت ها خواستند تا براي بهبود وضعيت زندگي كودكان محروم چاره اي عملي انديشيده شود.
نهضت جهاني حقوق كودكان و نوجوانان براي تغيير چشم انداز زندگي ميليون ها كودك و نوجواني كه وضعيت كنوني آنها نااميدكننده است قدم بر مي دارد. كاري آگه نماينده صندوق كودكان سازمان ملل در كشورمان با اشاره به آمار سوءتغذيه در كودكان زير ۵ سال، مهم ترين هدف يونيسف در ايران را ارتقا و ترويج روش زندگي سالم عنوان مي كند. هر گاه ما شرايط مناسبي را در اختيار كودكان كشورمان قرار ندهيم رشد روزافزون كودكان خياباني را پيش رو خواهيم داشت. دكتر يعقوب موسوي نبود رفاه در شهرستان ها و روستاها را يكي از دلايل مهاجرت كودكان و نوجوانان به تهران و سرگرداني آنان در شهر مي داند. وي مي افزايد: وقتي هنوز يك كودك از خودش به يك فرد بزرگسال تغيير مي يابد مجبور مي شود به رفتار مجرمانه و يا ديگر انواع مشابهي از كارهايي كه بزرگسالان مستمند براي بقاي خود انجام مي دهند روي آورد، اين خود باعث آسيب در اجتماع مي شود.
اين استاد دانشگاه معتقد است كودكان خياباني نسل جديد مهاجران آسيب ديده تهران هستند كه به اميد زندگي بهتر به تهران مهاجرت كرده اند ولي به جهت نداشتن يك سرمايه لازم براي يك زندگي در حد معمول به دام فقر و در نهايت بزه افتاده اند. تعداد زيادي از كودكان خياباني كه تحت سرپرستي بهزيستي قرار دارند از اختلالات عاطفي و رفتاري رنج مي برند. يكي از مسائل مهمي كه امروزه متخصصان علوم رفتاري و پزشكي و سازمان پزشكي قانوني و متخصصان كودكان با آن روبه رو هستند مسئله آزار جنسي و رواني كودكان است. جامعه چند ميليوني تهران هر روز تماشاگر كودكاني است كه در بدترين شرايط جسمي و روحي به سر مي برند. كودكان خياباني هستند چه بخواهيم و چه نخواهيم حضورشان هر روز بيش از روز قبل رخ مي نمايد. دستيابي به يك راهكار عملي براي ساماندهي اين كودكان هنوز انجام نشده است.
كودكان خياباني امروز، فردا پشت ميله هاي زندان چشم هايشان را به تك تك كساني مي دوزند كه امروز مسئول سرنوشت آنهايند. نگاه تيزبين كودكان امروز را فراموش نكنيم ريشه حضورشان را هر چه سريع تر بيابيم تا فرداهاي بعد مسئولين را مقصر اصلي فاجعه اي بزرگ نشمارند. حق هر كسي برخورداري از شرايط مناسب براي زندگي است. سهم هر كس از تمامي منابع خدادادي سرزميني كه در آن زندگي مي كند بايد تا دير نشده پرداخته شود.

غريبه هاي ايراني گمنام همه اند
013205.jpg
فرشته صادق الوعده
عطف به مقاله آقاي زم با عنوان «غريبه هاي ايراني» مطالب زير براي درج در آن روزنامه به نظرتان مي رسد.
قبل از هر چيز از مطلب انتقادي آقاي زم تشكر مي كنم.
همانطور كه مي دانيد بحث الگوپذيري بحث عميق و فراگيري است كه از محيط خانه و خانواده شروع مي شود و به مدرسه و محيط و رسانه هاي گروهي و هزار و يك عامل شناخته و ناشناخته ربط پيدا مي كند. اگر دختر ايراني موهايش را بور و طلايي مي كند نه براي آن است كه عروسكش بور بوده، آن هم عروسكي مثل باربي كه فقط بازيچه قشر محدود و مرفه جامعه است، بلكه براي آن است كه در هزار و يك جاي جامعه و حتي در خانواده اين دختر معصوم را تحقير كرده و با تحكم و توهين با او برخورد كرده اند و آن طفل را از درون تهي و به او فهمانده اند كه آنچه هست نازيبا، حقير و به دردنخور است. پس بايد از خودش موجود متفاوتي بسازد تا خواستني و به دردبخور شود. طبيعي است كه وقتي در تمام كانال هاي تلويزيون دائم فيلم هايي از آن سوي مرزها نمايش داده مي شود كه در آنها زنان خانه دار، پزشك، وكيل، معلم، پليس و يا حتي آدم كش و دزد از حقوق اجتماعي، احترام، هويت و شخصيت مستقل برخوردارند، در حالي كه مادران اين طفلان معصوم حتي اگر بالاترين تحصيلات، مشاغل اجتماعي و غيره را با تلاش و استعداد خود به دست آورده باشند، در بسياري اماكن به دلايل مختلف مورد تحكم و توهين و تحقير قرار مي گيرند، پس حتماً آن طرفي ها يك رجحان و برتري هايي دارند. پس بهتر است كه شكل آنها بشوند تا بلكه حيثيتي پيدا كنند.
جناب آقاي زم كاشكي به جاي فرستادن نيرو به خارج از كشور براي تحقيق در احوالات عليا مخدره باربي، هزينه اين سفرهاي گران را صرف تحقيق در داخل كشور مي كرديد كه چه بر دختر و پسر ايراني گذشته كه از رنگ سياه مو و چشم و ابروي مشكي خود كه زماني زبانزد و افسانه اي براي غربي ها بود منزجر شده و با بور كردن مو و لنز رنگي خود را به شكل لعبتكان غربي درمي آورند. و كاشكي به جاي اينكه بيست سال داستان شيرين زندگي باربي و ازدواجش با كن را دنبال كنيد تا پس از صاحب فرزند شدنشان نفس راحتي بكشيد، داستان تلخ زندگي جوانان وطن را پي مي گرفتيد كه به دليل سختي معيشت و بيكاري و فشارهاي نامعقول و هزار و يك معضل ديگر كه بدون فكر و كار كارشناسي گريبان جامعه ما را گرفته، يا قيد ازدواج را زده اند و يا بدبختانه از اعتياد و افيون سر درآورده اند و متأسفانه نفس هيچ مقام و مسئولي از اين همه سرمايه انساني كه به باد فنا رفته و از ريشه خشكيده بند نيامده است. به قول خودتان لباس خوب و فاخر سارا و دارا به درد تزئين سر طاقچه مي خورد. به نظر من اين لباس ها نه تنها به درد سر طاقچه كه به درد موزه هاي مردم شناسي مي خورد. كه اين موزه ها را هم كمتر بچه ايراني توفيق پيدا مي كند ببيند. مضاف به اينكه چهره و اندام اين عروسك ها هيچ شباهتي به بچه هاي زيبا و دوست داشتني كشورمان ندارد، بلكه شبيه بچه هاي مونگولي است كه چشم هايشان گشاد شده باشد. از شما تقاضا دارم اگر خواستيد براي سارا (هووي زشت باربي) يار و ياور و دوست و رفيق تدارك ببينيد، از هنرمندان گمنام اين آب و خاك دعوت كنيد و شكل و طرح عروسك ها و لباسشان را به مسابقه بگذاريد. مطمئناً خواهيد ديد كه از تكه هاي پارچه هاي اضافي خانه ها و خياط خانه ها چه عروسك هاي زيبايي پا به عرصه خواهد گذاشت. عروسك هايي كه هم نماد و پيام آور فرهنگ بالنده اقوام ايراني و هم براي بچه هايمان عزيز و آشناست. به اين ترتيب نه ارز از مملكت خارج مي شود و نه مجبوريم قدم به قدم دنبال باربي برويم تا ما را از Flash dance به break dance و مايكل جكسون و بعد هم خدا مي داند چي چي dance بكشاند.
ضمن اينكه مي توان از مجسمه سازان و قالب گيران ايراني كه به شكر خدا كم نيستند دعوت كرد تا از چهره كودكان زيباي خودمان مدل تهيه كرده و صورت عروسك بسازند و بالاخره با آموزش روش هاي نوين عروسك سازي به سازندگان فعلي رونقي تازه به اين صنعت در داخل كشور بدهيم و كار بيافرينيم. اما در مورد گله شما از فقدان ابزار شناخت در عرصه فرهنگي بايد به عرضتان برسانم كه اگر به جاي چشم دوختن به نرم افزارهاي آن طرف مرز از هموطنان آگاه و وطن دوست و متعهد كه به وفور در گوشه و كنار كشور پراكنده اند دعوت كنيم، چه بسيارند كه با جان و دل و بدون چشمداشت شما را در تهيه يك مخزن اطلاعات فرهنگي ياري كنند. و كاشكي به جاي مقايسه زندگي پرجلال و شكوه باربي و كن كه بازيچه قشر انگشت شماري از كودكان ماست و دلسوزي براي سارا و دارا كه هر جا برسد مي خوابند و ماشين ندارند و از ابتدايي ترين وسايل زندگي بي بهره اند، اندكي به بچه ها مي انديشيد كه هر روز به وفور در سر چهارراه ها به گدايي و دستفروشي مشغولند و حتي گاهي جايي براي اينكه سربربالين بگذارند پيدا نمي كنند و پول كم و دل پرخون و درد امثال من هم گرهي از كار اين خيل عظيم باز نمي كند. طفلان معصومي كه وضع رقت بارشان حاصل عدم احساس مسئوليت و دلسوزي و آگاهي كساني است كه يا نمي دانند و يا نمي خواهند كه بيت المال را در جايش هزينه كنند.
اگر به جاي موشكافي و تحقيق در زندگي باربي، چشم و گوش خود را باز كرده و همان شخصيت هاي خاله سوسكه و آقا موشه، بابا پينه دوز و مدرسه موش ها و.. . وطني خودمان را به كمك هنرمندان و خبرگان خودي عروسك كنيم و به دست بچه ها (به وفور رو به قيمت مناسب) بدهيم و همان قصه هاي شيرين مادربزرگ ها را از رسانه ها به سمع و نظر كودكانمان برسانيم و همان سيخ و سه پايه و ديگ و قابلمه آشنا و وطني خودمان را جهيزيه گيس گلابتون و ماه پيشاني كنيم، كه حالا به جاي تنور سر از دانشگاه و كار و زندگي امروزي درمي آورند و مثل امروزمان زندگي مي كنند خيلي مفيدتر و براي بچه ها دوست داشتني تر و موثرتر خواهد بود، باربي هم مهماني خواهد شد كه هر از گاهي سري به اين طرف مرز خواهد زد و صاحب خانه نخواهد شد.
چرا نبايد از قصه هاي مادربزرگ هايمان كه سراسر سرود مهر و آشتي و انصاف و پهلواني و انسانيت بود الهام بگيريم و قصه هاي جديدي بنويسيم كه در عصر اتم، اطلاعات و فضا اتفاق مي افتد. چرا شخصيت هاي اين داستان ها نبايد زيبا باشند و مثل امروز ما لباس بپوشند. اگر لباس ديروزگان كارآيي داشت كه آن را رها نمي كرديم. معني اين تغيير لباس غربي شدن نيست، بلكه تحرك جامعه امروزي لباس هاي راحت تر و كم هزينه تر را مي طلبد. نه لباس محلي كه لباس ديروز است و نه لباس باربي كه نمادي از قشر سطحي نگر جامعه غرب است. چرا كه فرهيختگان غربي نيز از اين ادا و اصول ها دوري مي كنند. و خلاصه كلام اينكه اگر آماري سردستي و مختصر از بچه هاي قشرهاي مختلف جامعه گرفته شود، مي توان به جاي هزينه كردن براي انداختن عروسك هاي نچسبي مثل سارا و دارا به گردن بچه ها، اسباب بازي هايي ساده و زيبا و ارزان ساخت و در اختيار اكثر كودكان قرار داد. و اگر قرار است كاري براي ارتقاي فرهنگي انجام دهيم انشاءالله در اين راستا باشد كه هزينه ها در جهت آموزش رفتار صحيح به همه دست اندركاران آموزش و پرورش، اداري، قضايي و غيره باشد تا اين رفتارها به خلق خوش محمدي(ص) برسد، كه نماد والاي فرهنگ درخشان اسلامي است. به طوري كه هر ايراني احساس كند عزيز، محبوب، محترم و مفيد است.
آنچه كه مردم را به فرهنگشان علاقه مند مي كند عزتي است كه آن فرهنگ به ايشان مي دهد و بهترين فرهنگ ها را نه با ترشرويي و بي حرمتي و نه با هزينه هاي گزاف و عروسك هاي گران و بدگل به خورد هيچ ملتي نمي توان داد چه رسد به خورد ملت ايران كه به دليل فرهنگ غني و ريشه دار و كهن خود عزت و سربلندي اسلامي را درك كرده و در راه آن شهيدها داده و از جان و مال خود گذشته است.

حاشيه زندگي
• داستان فيلتر و سايت هاي سياسي
013195.jpg

در پي مسدود شدن برخي از سايت هاي اينترنتي، يك مقام مسئول گفته است كه سايت هاي اينترنتي سياسي فيلتر نمي شوند و فشار قانوني و دولتي براي فيلتر كردن آنها وجود ندارد. در هفته هاي گذشته، بحث بر سر فيلترگذاري بعضي از سايت هاي سياسي، در كنار مسدود شدن سايت هاي «غيراخلاقي» بالا گرفته و انتقادهايي نسبت به بستن سايت هاي سياسي و خبري مطرح شده است. «بهمن صالحي»، نماينده وزارت ارشاد در شورايي كه مسئول بررسي سايت هاي «مجاز» و «غيرمجاز» است، گفته كه مسئله مسدود كردن سايت هاي اينترنتي ابعاد سياسي به خود گرفته و علت عدم شفافيت مقامات در مورد اينكه چه سايت هايي مسدود شده است، اين است كه احتمال دارد مسئول از سوي مردم و صاحبان سايت ها مورد اعتراض قرار گيرند. كميته اي كه آقاي صالحي به عنوان نماينده وزارت ارشاد عضو آن است، شامل نماينده شوراي عالي انقلاب فرهنگي، وزارت اطلاعات، صدا و سيما و يك كارشناس نيز هست. از هنگامي كه موضوع مسدود كردن سايت ها مطرح شد، اظهارات مقامات در زمينه نوع و تعداد اين سايت ها دچار تناقض بوده و گفته مي شود كه همين امر باعث پخش شدن شايعات مختلف شده و فهرست هاي گوناگوني تحت عنوان «سايت هاي مسدود شده» در اينترنت انتشار پيدا كرده است. اما آنچه به دست آمده افزايش مراجعه به سايت هاي ممنوعه بوده است. با انتشار اين فهرست ها، از طريق پست الكترونيكي يا سايت هاي خبري، بسياري از سايت هاي خلاف اخلاق عمومي كه شايد تا پيش از آن مراجعه كننده زيادي نداشتند يا حتي ناشناخته بودند، با افزايش بازديدكننده مواجه شدند. گفته مي شود اين فهرست ها - كه رقم آن حتي تا صدهزار سايت نيز عنوان شده - به طور محرمانه به شركت هاي خدمات دهنده اينترنتي داده شده است. از سوي ديگر تعدادي از سايت هاي خبري مستقر در خارج از كشور نيز با اطلاع يافتن از اين فيلترگذاري ها، به فكر تدابير فني براي مقابله با فيلتر افتادند و به مراجعه كنندگان خود مژده مي دادند كه با انجام اقدامات خاصي مي توانند از فيلترها بگذرند و سايت آنها را ببينند. اين در حالي است كه طي هفته گذشته هر روز شيوه هاي تازه اي تحت عنوان مقابله با فيلتر در اينترنت منتشر شده است. در اين راهكارها، سايت هايي معرفي مي شوند كه كاربران را بدون محدوديت به هر آدرسي كه بخواهند مي برند.

• توافق دولت و موسسه
دولت و موسسه بنياد فاطميه(س) در جلسه گذشته مجمع تشخيص مصلحت نظام، بر سر مبلغ چهار ميليارد تومان براي واگذاري به بيمارستان شهيد بهشتي، به توافق رسيدند. دولت با اين مبلغ نخست كليه ديون معوقه بيمارستان، شامل حقوق كاركنان و ديگر بدهي ها را مي پردازد و مبالغ باقي مانده احتمالي را به موسسه فاطميه اختصاص مي دهند؛ به اين ترتيب با اين مصالحه كه قرار شد در انتهاي مصوبه مجلس اضافه شود، نظر شوراي نگهبان مورد موافقت قرار نگرفت. بر اساس اين مصوبه قرار بر اين شد كه كاربري بيمارستان حفظ شود و دولت در اسرع وقت، به احياي آن بپردازد تا مردم قم از خدمات درماني اين بيمارستان بهره مند شوند. پيش از اين يكي از سايت هاي اينترنتي از اختصاص ۱۵ ميليارد تومان به اين بيمارستان خبر داده بود.
013200.jpg

• گسترش سارز در كانادا و تايوان
مقامات بهداشتي كانادا اعلام كرده اند كه دو تن از پنج نفري كه بيم ابتلاي آنان به بيماري سارز مي رفته است جان خود را از دست داده اند. بروز موارد جديد ابتلاي به سارز در كانادا باعث شده است كه مركز كنترل بيماري ها در ايالات متحده مجددا به مسافران عازم كانادا در مورد خطر ابتلاي به اين بيماري هشدار داده و به آنان توصيه كند در صورت سفر به تورنتو، مراقبت هاي لازم را به عمل آورند. ماه گذشته، مقامات بهداشتي ايالات متحده و همچنين سازمان بهداشت جهاني محدوديت سفر به كانادا را لغو كردند. مقامات بهداشتي در شهر تورنتوي كانادا، اين احتمال را مطرح كرده اند كه ممكن است دست كم بيست نفر ديگر در معرض ابتلاي به اين بيماري كشنده قرار گرفته باشند. اين افراد به دو بيمارستان محل بستري موارد مظنون به سارز در تورنتو مراجعه كرده بودند. با دو مورد جديد مرگ مبتلايان به سارز، شمار تلفات اين بيماري در كانادا به بيست وشش نفر مي رسد.
تاكنون شهر تورنتو تنها منطقه بيرون از كشورهاي شرق آسياست كه شاهد تلفات ناشي از سارز بوده است. همزمان، مقامات تايوان اعلام كرده اند كه به منظور مقابله با گسترش بيماري سارز در آن كشور اقدامات ويژه اي را به مرحله اجرا گذاشته اند. تايوان داراي بالاترين نرخ ابتلاي به سارز گزارش شده است. وزير بهداشت تايوان گفته است كه افزايش سريع آمار ابتلاي به سارز ناشي از شناسايي سريع تر موارد مظنون به ابتلاي اين بيماري بوده است. پيشتر، گزارش شده بود كه پنجاه و پنج مورد جديد ابتلاي به سارز در تايوان مشاهده شده است. در مقابل، مقامات هنگ كنگ، كه يكي ديگر از مناطق به شدت آلوده بوده است، گفته اند كه براي اولين بار از ماه مارس به بعد، هيچ مورد جديد ابتلاي به سارز در آن سرزمين بروز نكرده است.

در همين نزديكي ها
كلينيك حقوقي ايران ـ ۲
فريبا رضي پور
زهرا داور كارشناس ارشد حقوق بين الملل از دانشگاه شهيد بهشتي و داراي فوق ليسانس حقوق خصوصي از دانشگاه آزاد اسلامي است. بخش اول گفت و گو با ايشان روز يكشنبه به چاپ رسيد. ادامه اين گفت و گو پيش رو داريد.
• • •
• آيا از نتيجه طرح راضي بوديد؟
طبيعتاً اين كار بايد هر چه زودتر انجام مي شد. البته مشكلات و نارسايي هاي اجتناب ناپذيري وجود داشتند، چرا كه انجام چنين پروژه هايي نياز به يكسري امكانات خاص من جمله فضاي مناسب دارد. نياز است كه در دانشكده فضايي به صورت دائمي وجود داشته باشد تا اينكه بتوان در كلاس يك دادگاه داشت و طبيعي است كه دانشكده چنين امكاناتي ندارد اما با اين همه كارگاه به شيوه بسيار خوبي برگزار شد و كلاس ها در سطح بسيار مطلوبي بودند و مشاركت دانشجويي بسيار زياد بود. دانشجويان و اساتيد همگي ابراز رضايت مي كردند.
سه استادي كه از قوه قضاييه آمده بودند و در زمينه كلاس هاي عملي از تجربه بالايي برخوردار بودند، عبارتند از آقايان دكتر بهرامي، مهاجري و محمدزاده كه هم از سطح كلاس ها و هم از دانشجويان ابراز رضايت مي كردند. ما در وهله اول به صورت آزمايشي اين كارگاه را برگزار كرديم، تعداد دانشجويان بسيار محدود بود ولي از نظر كيفي بازتاب بسيار بالايي داشت. اين كارگاه تحول زيادي هم در زمينه علمي و هم در سطح عملي چه دانشگاه و چه در قوه قضاييه ايجاد كرد و ما شاهد مراجعات و مطالبات زيادي از سوي دانشجوياني بوديم كه خواهان اين بودند تا كلاس هايشان به اين شيوه برگزار شود. چرا كه مطالب را بسيار بهتر، عميق تر و به صورت عملي فرا مي گيرند.
ما واقعاً روي اين مسئله اصرار داريم كه طرح كلينيك حقوقي به صورت يك زمينه مستمر و به عنوان يك زيرمجموعه پژوهشي نه در دانشكده ها كه در كليه دانشگاه هاي ايران پذيرفته و عملي شود. اين سيستم بسيار موفق خواهد بود و تجربه ثابت خواهد كرد كه در درازمدت چه اثر مطلوبي مي تواند داشته باشد. ما از همه دانشجويان و دست اندركاران خواسته ايم كه اين كارگاه را ارزيابي و نقد كنند تا پالايش شود و در نهايت به آن حد مطلوب برسد. واقعيت اين است كه نمي توانيم انكار كنيم جامعه دانشگاهي و سيستم قضايي ما نيازمند اين طرح است و ما تمام تلاش مان را خواهيم كرد تا اين طرح به ثمر برسد. ما روي اين كارگاه ها كار مي كنيم و براساس توافقي كه با قوه قضاييه داشتيم، كارگاه آيين دادرسي كيفري را هم به زودي برگزار خواهيم كرد.
• آيا اين احتمال وجود دارد كه طرح كلينيك به صورت يك واحد عملي درآيد؟
ما به ناچار موظفيم در سيستم دانشگاهي پيرو دستورالعمل ها و بخشنامه هاي وزارت علوم و بودجه و در قالب سرفصل هاي مصوب حركت كنيم و طبيعتاً آن چيزي را انجام دهيم كه وزارت علوم براي ما تعيين كرده است. اما واقعيت اين است كه شيوه هاي نوين تدريس در سطح دنيا يكي از مهم ترين دغدغه هاي وزارت علوم هر كشور است كه تغيير و تحولي در سيستم آموزشي ايجاد شود كه اين تغيير و تحول در نهايت به نفع جامعه باشد. طرح كلينيك حقوقي هم يكي از همين زمينه هاست كه مي تواند دگرگوني عميقي در سيستم آموزشي حقوق ايجاد كرده و منجر به حداقل رسيدن فاصله بين سيستم قضايي و مردم و دانشگاه شود. همان طور كه گفتم طرحي را كه ما الان در دست بررسي داريم، آشنايي اساتيد با روش هاي نوين تدريس است. اينها نيازمند حمايت هاي واقعي و نه لفظي مسئولين است و نيازمند اين است كه مسئولين چه در سطح آموزشي و چه در سطح پژوهشي و اجرايي اين نيازها را احساس كرده و بفهمند. وقتي استاد ما با روش هاي نوين تدريس آشنا باشد واقعاً مشكلات دانشگاهي كم مي شوند ولي خب اينها نياز به نظر كارشناسي دارند كه چگونه اين كارها را ما در چارچوب سرفصل ها طراحي و زمان بندي كنيم و. . .
• راجع به طرح معيارهاي حسن معاشرت و مصاديق نشوز توضيح بفرماييد كه چرا چنين طرحي پيشنهاد شد و در اين رابطه چه فعاليت هايي انجام داديد.
واقعيت اين است كه در جامعه ما پس از انقلاب اسلامي نهاد خانواده شاهد تغيير و تحولات خاصي بوده، نگرش ها تغيير كرده و طبيعتاً تاثيراتي بر نهاد خانواده گذاشته است. سوالي مطرح بود و آن اينكه چرا در جامعه ما شكل خانواده در حال عوض شدن است و چرا اختلافات خانوادگي بيشتر شده. چه عواملي در بروز اختلافات موثر بوده اند. چرا جامعه ما در قالب خانواده مي رود كه اگر نگوييم با بحران ولي با مشكل جدي مواجه مي شود. تمامي اين سوال ها و دغدغه رضايت زن در خانواده به عنوان ركن اصلي اين نهاد باعث شد كه ما طرحي را با شوراي فرهنگي اجتماعي زنان مطرح كنيم تا ميزان رضايت زنان را بررسي كنيم. همچنين اگر در قانون آمده است كه «زن و شوهر مكلف بر حسن معاشرت هستند»، حسن معاشرت يعني چه؟ چرا كه قانونگذار مصداق حسن معاشرت را تعريف نكرده و به طور خيلي ظريفي شناخت مصاديق آن را به عرف جامعه ارجاع مي دهد. ما خواستيم بررسي كنيم عرف جامعه در اين زمينه چه شناختي دارد و نقطه مقابل آن يعني سوءمعاشرت نزد جامعه چه تعريفي دارد و آن سوءمعاشرتي كه به حد غيرقابل تحمل مي رسد و عنوان عسر و حرج به آن اطلاق مي شود چه هست. بر اين اساس سعي كرديم يك مطالعه دقيق اوليه از نظر حقوقي، فقهي و جامعه شناسي داشته باشيم و سپس به اين معيارها بپردازيم و بفهميم كه زنان جامعه ما چه چيزي را مي طلبند، چه چيزي را حسن معاشرت مي دانند و دلايل به وجود آورنده زمينه هاي سوءمعاشرت كدامند.
سعي كرديم بررسي كنيم چرا جامعه ما شاهد يك روند منفي در رابطه با خانواده است. مي بينيم كه آمار طلاق هر سال نسبت به سال قبل افزايش پيدا مي كند و در مقاطع مختلف اين افزايش در استان ها و شهرستان هاي متفاوتي اتفاق مي افتد. چه عاملي باعث مي شود كه آمار طلاق كشور ما را به چهارمين كشور دنيا ارتقا دهد. در حالي كه ما يك جامعه مسلمان هستيم و يك فرهنگ اسلامي و ملي بسيار غني داريم. دستورات ديني ما همگي در جهت حسن خلق هستند و حتي پيغمبر ما اصلاً مبناي بعثت خود را مكارم الاخلاق مي داند. در يك بررسي كلي ما معيارهايي كه باعث سوءمعاشرت و عوامل دخيل در آنها هستند را شناسايي كرديم.

زندگي
اقتصاد
انديشه
ايران
جهان
ورزش
هنر
|  اقتصاد  |  انديشه  |  ايران  |  جهان  |  زندگي  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |