اشاره: چند درصد از دانش آموزان مراجعه كننده به هسته هاي مشاوره مدارس يا مناطق آموزشي توانسته اند بار ديگر به رفتارهاي هنجارگراي جامعه بازگردند؟ چند درصد از اين دانش آموزان هنجارشكن به گروه هاي آسيب ديده اجتماعي گرايش پيدا كرده اند؟ و باز آيا آمار زندان ها، نيروي انتظامي و بهزيستي نشان داده كه چند درصد از افراد آسيب ديده قبلاً در هسته هاي مشاوره پرونده داشته اند؟
بي گمان پاسخگويي به چنين پرسش هايي مي تواند آينده را براي مسئولان اتحاديه انجمن هاي اسلامي درخصوص راه اندازي صندوق حمايت حقوقي دانش آموزان بيش از پيش ترسيم كند، درصدد آن نيستيم كه راه رفته را دوباره با همان مشقت و ناكامي ها به آنان توصيه كنيم و يا تجربه شكست گروه هاي مشاوره و خانواده در مناطق آموزشي را به آنان ياد آوري كنيم،اما به اين نكته معتقديم كه قبل از راه اندازي چنين صندوقي، به نكات ارائه شده در اين يادداشت توجه كنند.
به گفته يكي از مسئولان اتحاديه انجمن هاي اسلامي دانش آموزان، قرار است صندوق حمايت حقوقي دانش آموزان به منظور ارائه حمايت هاي مشاوره اي و فكري به آينده سازان در كشور تأسيس شود. اين صندوق با همياري وكلاي مجرب در زمينه مسائل و مشكلات خانوادگي و اجتماعي دانش آموزان ازطريق پست به آنان مشاوره خواهد داد.
به راستي چه عاملي باعث شده كه نهادهاي مدني آموزشي نيز به موضوع مشاوره دانش آموزان علاقه مند شده اند؟ آيا نظام آموزشي آن چنان در تار و پود بخشنامه ها و دستور العمل هاي اداري گرفتار شده كه بازيابي مسائل و مشكلات دانش آموزي از نگاه آنان دشوار شده است؟
جايگاه نظام تعليم و تربيت رسمي كشور در بازيافت آسيب ها و آفت هاي پرورشي دانش آموزان كجاست؟
ما انتظار نداريم كه سامانه آموزشي كشور به تنهايي به ارزيابي آفت هاي نظام تربيتي بپردازد يا ازعهده حل و فصل يك شبه آنان برآِيد. چرا كه چندي قبل يكي از مسئولان سازمان مركزي انجمن اوليا و مربيان با جسارت ، ضعف وزارت آموزش و پرورش را در رفع آسيب هاي اجتماعي مربوط به دانش آموزان اعلام كرد. به گفته «دكتر ملكي»: «وزارت آموزش و پرورش به تنهايي قادر به رفع آسيب هاي اجتماعي مربوط به جوانان نيست. بنابراين پيچيدگي مسائل تربيتي و رفتاري افراد سبب شده تا دستگاه هاي متفاوتي براي رفع آسيب هاي اجتماعي دخالت كنند، از سويي ديگر عدم هماهنگي دستگاه هاي تربيتي در كشور نيز مانع از اجراي برنامه هاي جامع و منسجم به نفع جوانان مي شود.»
به راستي چه كسي يا كساني متولي شناسايي آسيب هاي اجتماعي در بين دانش آموزان هستند؟ انتظار ما اين نيست كه متوليان آموزشي خود را از اين قافله كنار بكشند، اغلب آناني كه در دهه ۶۰ يا ۷۰ پشت ميزهاي مدارس نشسته بودند با اين عبارت آشنا هستند.«بچه ها در مدرسه تربيت مي شوند.» اين نوع نگرش باعث شد كه كم كم خانواده ها نقش خود را در سامانه آموزشي كمرنگ تر بيابند،درحالي كه برخي از والدين اصولاً با شيوه هاي آموزشي مدارس نيز هماهنگي نداشتند.
به عبارت ديگر آنچه را كه مربيان تعليم و تربيت در مدرسه براي بچه ها مي بافتند، گاه والدين در خانه آنها را رشته مي كردند! اين تضاد نگره تا بدانجا پيش رفت كه با شكل گيري مدارس غيرانتفاعي، همان والدين بودند كه به اولياي مدرسه ديكته مي كردند كه چگونه با دانش آموزان رفتار كنند نه بخشنامه هاي وزارت آموزش و پرورش!
حال با گذشت سال ها، محصول دوزيستي آموزش و پرورش به بازار آمده است،دانش آموزي كه نه فرهنگ آموزشي رسمي كشور را قبول دارد و نه ديدگاههاي رسمي خانواده را مي پذيرد و از نظر آسيب هاي اجتماعي آماده پذيرش ناهنجاري ها است.
لذا براي آنان امروزه ارائه مشاوره از طريق تريبون هاي رسمي چون انجمن اسلامي دانش آموزان نمي تواند كارساز باشد ،صندوق حقوقي دانش آموزان قبل از شروع به كار در ميان اين دسته از افراد با فقدان همدلي بين دانش آموزان مواجه است، از سويي ديگر نگرش هاي سنتي موجود در نيروي انتظامي، سازمان بهزيستي و كميته امداد نيز مانع از تجربه مدارا با چنين افراد آسيب ديده اجتماعي بوده است. لذا پيشنهاد مي شود قبل از راه اندازي چنين دسته هاي هميار نوجوانان و جوانان آسيب ديده اجتماعي بهتر است يك بار ديگر تجربه «منظومه پداگوژيكي ماكارنكو» را مرور كنيد.
به نظر نگارنده هر يك از سامانه هاي رسمي يادشده قبل از آنكه به فكر نوجوانان و جوانان آسيب ديده باشند، در تكاپوي هزينه كرد اعتبارات و ارائه بيلان كاري براي مسئولان مافوق خود هستند. بنابراين اگر قرار است گامي هم در اين زمينه ولو اندك برداشته شود، بهتر است توسط سامانه رسمي تعليم و تربيت باشد و نه سازمان هاي غيرمرتبط با دانش آموزان.
البته اين نوع اخبار يك سوي ديگر سكه را هم روشن مي كند. بدين معني كه آسيب هاي اجتماعي آن چنان تار و پود نظام آموزشي را دربرگرفته كه اتحاديه انجمن هاي اسلامي براي كمك به رفع بحران اجتماعي به ميدان آمده است، ولي با اين حال بهتر است قبل از هر نوع اقدامي از طريق سامان دهي و آموزش گروه هاي مرجع يا گروه همسالان در مدارس، به اين نوع مشاوره ها دست بزنند، چون از ديد دانش آموزان هر نوع مشاوره اي از زبان افراد غيرهمسال آن چنان مشروعيت ندارد .آنان در طول روز از زبان معلم، مدير و پدر و مادر هزاران كلمه اندرزگونه مي شنوند، اما چقدر از اين كلمات را در زندگي روزمره خود به كار مي گيرند؟
امروزه گسست نسل ها شكافي را بين آنان و اولياي خانه و مدرسه ترسيم كرده كه كمتر نهاد غيررسمي و رسمي مي تواند آن را پر كند. اما به كارگيري و تربيت گروه هاي مرجع و همسالان دانش آموز مي تواند با هوشياري اين آسيب ها را كاهش دهد.
پيشنهاد مي كنيم هر يك از مسئولان نظام آموزش و پروش قبل از طراحي و ايده پردازي در خصوص دانش آموزان ناهنجار، يك بار ديگر فيلم سينمايي «منظومه پداگوژيكي» يا تجربيات تربيتي ماكارنكو را مشاهده يا مطالعه كنند!
محمد اميري