محيط زيست، نظارت و تشكل هاي غيردولتي
|
|
۱- در توجه به محيط زيست و حفظ آنچه ميراث اجداد ماست كه بايد به تمامي و به صحت به نسل هاي آينده انتقال يابد، بايد به دو اصل توجه داشت. اول آنكه توسعه امر ناگزير زندگي جديد است و دوم آنكه توسعه در ذات خود با عدم تعادل زيست محيطي همراه است. تركيب اين دو اصل به واسطه آنكه ما ناگزير به پيگيري توسعه هستيم واقعيت آينده جامعه ما را رقم خواهد زد. عدم تعادل زيست محيطي امري واقعي است كه جامعه ما با اشكال متفاوت آن روبه رو خواهد بود.
۲- در برخورد با واقعيت موجود و آينده حكايت از عدم تعادلي و كلي گويي هاي زيست محيطي نه تنها چيزي را حل نخواهد كرد، بلكه باعث معطل ماندن بايد ها و از دست دادن زمان خواهد شد. در اين باره ضروري است به استانداردهاي زيست محيطي توسعه پرداخت و حداقل ها را به گونه اي عملياتي تعريف كرد. نتيجه اين امر باعث خواهد شد تا سرمايه گذاران در امور مختلف بدانند بايد چه چيز را رعايت كنند. طبيعي است مهمترين مجراي عمل در اين باره سازمان حفاظت از محيط زيست باشد؛ به طوري كه هر طرحي تنها به فرض داشتن ارزيابي زيست محيطي و به تأييد سازمان حفاظت محيط زيست رسيدن آن، به اجرا درآيد.
۳- هر چند طرح و تثبيت چنين فرايندي از ارزيابي زيست محيطي تا اجراي طرحهاي توسعه اي امري لازم است اما قطعاً كافي نيست. آنچه مي تواند تضمين مؤثري براي رعايت مسائل زيست محيطي فراهم آورد ايجاد جرياني از نظارت دائمي است. اما براي نظارت يا كنترل دائمي بر محيط زيست و تلاش براي حفظ آن دو رويكرد كلي قابل تفكيك است. در رويكرد اول نظارت امري متمركز است كه از جانب نهادهاي خاصي كه عمدتاً دولتي و يا وابسته به دولت است اعمال مي شود و در رويكرد دوم امري غيرمتمركز كه از سوي كانونهاي بسيار متكثر اجتماعي در هر مكان و در هر زمان و در مقابل هر طرح و پروژه اي (خواه دولتي و خصوصي و خواه محلي و ملي) اعمال مي گردد. خاستگاه نظارت اول نهادهاي دولتي است كه مشروعيت خود را از قدرتي كه در تسلط بر امور دارد دريافت مي دارد و خاستگاه نظارت دوم، جامعه، در معناي عام و مدني آن است كه مشروعيت خود را از افكار عمومي و نيز خواست مردم به عنوان شهروندان دائمي دريافت مي دارد. در ايران ضرورتاً آنچه توانايي نظارت دائمي، فعال و يكپارچه را در اختيار مي گذارد، نظارت مردمي در قالب هاي مدني آن است، زيرا عمده طرح هاي توسعه اي يا توسط دولت اتفاق مي افتد و يا از طرف دولت و نهادهاي دولتي حمايت و هدايت مي شود و نهادهاي دولتي ناظر رفتارهاي زيست محيطي، چون خود جزيي از دولتند نه انگيزه لازم را براي نظارت دارند و نه مي توانند بر نهادهاي خودي نظارت بي حد و حصري را كه لازمه نظارت زيست محيطي است، اعمال نمايند.
۴- لازمه نظارت دائمي قبل از همه چيز شكل گيري نهادهاي مدني در قالب تشكل هاي دوستدار محيط زيست است. اين تشكل ها كه حتماً و حتماً لازم است به شكل خودجوش و به دور از حمايت و تحديدهاي دولتي شكل گيرند، گروه هاي سازمان يافته اي از مردم هستند كه هيچ نفع مادي از حضور در تشكل ها ندارند و تنها علاقه شان به محيط زيست آنها را به عضويت در اين گروه ها مي كشاند. آشكار است كه در اين ميان جوانان به علل بسيار از جمله به خاطر انرژي سرشارشان، به خاطر وقتي كه براي توجه به اين امور دارند، به خاطر حساسيتها و توجهاتشان به اين امور و نيز به خاطر استقلال رأيي كه دارند و سرانجام به خاطر توجهي كه به طبيعت و طبيعت گردي دارند، شايسته توجه ويژه اند. آنان اين توانايي را دارند تا در قالب تشكل هاي غيردولتي مدني، نيروهاي اصلي پشتيبان حفاظت محيط زيست به شمار آيند.
۵- نظارت تشكل هاي غيردولتي پشتيبان برنامه هاي حفاظت محيط زيست، هر چند امر لازمي است اما هنوز هم امري كافي نيست. ضروري است فضاي اجتماعي اي كه پذيراي انتقادات زيست محيطي و حتي اقدامات عملي براي حفاظت محيط زيست آن هم درعالي ترين وجود خود باشد، به نحو كافي فراهم آيد. براي اينكه چنين فضايي فراهم شود لازم است تا در قالب قوانين محكم و بدون نقص، فضاي امور زيست محيطي كاملاً شفاف و به دور از پنهان كاري تعريف شود. اين بدان معناست كه قوانيني تعريف شود كه براساس آنهاهيچ مسئله زيست محيطي محرمانه وجود نداشته باشد و هيچ كس و هيچ نهادي نتواند هيچ مسئله زيست محيطي اي را محرمانه يا امنيتي تلقي نموده و از انتشار اخبار و مطالب مربوط به آنها ممانعت به عمل آورد. در اين تعريف كليه اسناد زيست محيطي بايد انتشار كامل بيابد. بدين معني كه تمام افراد در هر موقعيت و جايگاه اجتماعي قابليت دسترسي به اسناد مذكور را داشته باشند و اسناد مذكور قابل دريافت براي هر شخص باشد. بر اين اساس هيچ سازمان يا نهادي نمي تواند اسناد ارزيابي هاي زيست محيطي خود را محرمانه تلقي كرده و حتي دسترسي اشخاص ثالث را بدانها محدود و مشروط سازد. به همين ترتيب در اين فضا هيچ سازمان و نهادي نمي تواند از طرح موضوعات و مسائل زيست محيطي توسط سازمانهاي غيردولتي، رسانه هاي جمعي و مطبوعات ممانعت به عمل آورد.
۶- تمامي تشكل هاي غيردولتي بايد بتوانند در طرح ايده ها و نظرات خود درباره مسائل زيست محيطي به اقدامات عملي اجتماعي از جمله گردهمايي، انتشار جزوه و بيانيه دست يازند. حدود اين اقدامات، قوانين جاري كشور خواهد بود.
۷- جهت ايجاد فضاي متكثر كنترل و نظارت دائمي بر رفتارهاي زيست محيطي، لازم است در قالب قوه قضائيه، دادگاههاي محيط زيست كه براساس نظر هيات منصفه به انشاء رأي مي پردازند، تعريف شوند. لازم است دادگاههاي فوق بر حوزه محيط زيست احاطه داشته و بتوانند به شكايات مربوط به محيط زيست كه از جانب اشخاص حقيقي و حقوقي و نيز نهادهاي مدني انجام مي گيرد، بپردازند.
۸- سرانجام لازم است براي پشتيباني فضاي نقد زيست محيطي، رشته اي دانشگاهي در دانشكده هاي حقوق به عنوان «حقوق زيست محيطي» تعريف شود تا فارغ التحصيلان آن بتوانند از انتقادات و اقدامات عملي تشكل هاي غيردولتي به شكل قانوني دفاع كرده و آنها را از اقدامات افراطي و آلوده به اغراض ديگر بازدارند. «بازداري» در اين كلام به معناي نفوذ و دخالت در رفتار تشكل هاي غيردولتي و شكل دادن بدان رفتارها نيست بلكه بدين معناست كه تشكل هاي فوق به خاطر امكان وجود پيگيري هاي قانوني و امكان دفاع دقيق و كارشناسانه از آنها هيچ گاه دليلي براي رفتارهاي آلوده به اعمال افراطي و اغراض سياسي نيابند.
سيد محسن بني جمالي
|