به بهانه كشتار نا آگاهانه يوزپلنگ هاي آسيايي، در استان يزد
ميراث طبيعي ايران را حفظ كنيم
تا زماني كه ساكنان آبادي هاي نزديك زيستگاههاي يوزپلنگ آسيايي آموزش و آگاهي لازم را كسب نكنند، ممكن است واقعه كشتار اين گونه ارزشمند و رو به انقراض تكرار شود
|
|
يوزها به سرعت با انسان انس مي گيرند ، تلاش براي درمان يك يوز در پارك ملي كوير
پيش درآمد: براي آن چوبان كه در منطقه بافق يزد، كنام يوزپلنگي را به آتش كشيد و سه توله اين حيوان را در شعله ها سوزاند، غير از باورهاي ذهني مبني بر موذي بودن بعضي حيوانات و مباح بودن كشتن آنها كه از نسلي به نسل ديگر رسيده است، آموزه ديگري ارائه نشده است و همچنان كه در مقاله اين شماره به قلم يكي از علاقه مندان و كارشناسان حوزه مهندسي محيط زيست مي خوانيم اين كشتار
-يوزپلنگ آسيايي- دور باطلي است كه ممكن است توسط افراد بومي به ويژه چوپانان همچنان تكرار شود.
به اين دليل كه تاكنون و به زبان ساده به امثال اين چوپان گفته نشده است كه يوزپلنگ نماد ميراث طبيعي ايران و حيواني بي آزار است كه خيلي زود با آدمي انس مي گيرد و روا نيست، تك و توك يوزپلنگ هايي را كه به طور طبيعي در معرض خطر انقراض قرار دارند، به ضرب چوب بكشيم يا در شعله هاي آتش بسوزانيم. هيچ ملتي ميراث طبيعي خود را اين چنين نابود نمي كند. اما كوتاهي متوجه سازمان حفاظت محيط زيست است كه، عليرغم برخورداري از بودجه كافي براي حفظ اين گونه كمياب و ارزشمند، هنوز هيچ برنامه مشخصي را به منظور آموزش ساكنان آبادي هاي واقع در حول و حوش زيستگاه يوزپلنگ به اجرا در نياورده است و به قول يكي از خوانندگان همشهري، حتي يك سينماي سيار هم براي چنين آموزشي داير نشده است. راه و روش هاي مختلفي وجود دارند كه مي توان سطح آگاهي و شناخت ساكنان بومي اين مناطق را در مورد يوزپلنگ بالا برد و به طور قطع، مردم ما در صورت كسب آگاهي هاي لازم خود به انحاء گوناگون حافظ زندگي اين حيوان خواهند بود. مقاله اين شماره را كه بر همين نكات تأكيد دارد، مي خوانيد.
بارها وبارها نامش را شنيده ايم. يك شاهكار بيولوژيك، مظهر شكوه خلقت و سريعترين دونده دنيا با سرعتي بيش از ۱۱۴ كيلومتر در ساعت است. گونه اي منحصر به فرد كه در گذشته در بخشهاي وسيعي از قاره آسيا از جمله ايران، هندوستان تا عربستان و سوريه زندگي مي كرد و در اكثر كوهپايه هاي ايران از خراسان تا سمنان و اصفهان، بلوچستان، يزد، مركز ايران، خوزستان، فارس و در برخي از نقاط غربي يافت مي شد ولي با گذشت زماني نه چندان طولاني با بي توجهي، جمعيت اين گونه رو به انقراض نهاد و امروز در صورت ادامه اين روند هميشه از صحنه زمين محو خواهد شد.
اين واقعيت كه يوزآسيايي رو به نابودي است از اوايل دهه ۵۰ توجه محققين و دست اندركاران را به خود جلب نمود و به منظور حفظ نسل اين گونه كمياب و ارزشمند پارك ملي كوير، منطقه حفاظت شده توران، خوش ييلاق و بهرام گور مورد حفاظت مضاعف قرار گرفت.
ولي متأسفانه به دليل عدم حمايت جدي و برنامه ريزي دقيق، زياده خواهي بعضي از شكارچيان و تجاوز به حريم زندگي صاحبان واقعي طبيعت اين اقدام چندان مثمر ثمر واقع نشد و وضعيت اين گونه با ارزش روز به روز مخاطره آميزتر گرديد.
از دلايل مهم كاهش شديد جمعيت يوزپلنگ مي توان به از بين رفتن زيستگاه به دليل وجود دام و شتر و سگهاي گله، عبور جاده از درون منطقه و.... شكار غيرقانوني اين حيوان آرام و بي آزار دانست.
بعضي از شكارچيان كه به دليل عدم شناخت صحيح، يوز را جانوري درنده مي دانند خيال مي كنند شكار چنين حيواني نشانه اي از لياقت و قدرت آنهاست! كاهش شديد طعمه در منطقه از جمله جبير، آهو، كل و بز و قوچ و ميش به دليل تصرف زيستگاه آنها توسط دام از دلايل مهم ديگر رو به انقراض نهادن گونه يوزپلنگ ايراني است و امروز كاهش شديد جمعيت يوز به دليل فاصله افتادن بين جمعيت هاي مختلف و پراكندگي زياد آنها و در نتيجه درون آميزي و افت تنوع ژنتيكي و يكنواختي گونه، از مسائل جدي است كه اين موضوع را بسيار حاد و بحراني نموده است.
از ۵ منطقه اي كه امروز به عنوان زيستگاه يوز شناخته شده است بيشترين احتمال مشاهده آن ظاهراً در دره انجير واقع در شمال شرق يزد به خصوص منطقه آريز كه از شمال به بافق متصل مي شود وجود دارد و گزارشهاي متعددي در سالهاي گذشته مبني بر مشاهده يوز در اين منطقه ارائه شده كه در ميان آنها فجايعي بي سابقه در تاريخ جهان، با تمام اهميت و حساسيتي كه حفظ حتي يك قلاده يوز دارد، كم نيست كه از آن جمله مي توان به واقعه اسفناك شهريور ۱۳۷۳ اشاره كرد:
يك ماده يوز به همراه سه توله ۵ ماهه اش از تشنگي و گرماي كوير از كلات لاغره به دشتستانهاي اطراف بافق پناه مي آورند. محلي ها هم كه بنابر باورهاي غلط شان يوز را حيواني درنده و آسيب رسان به بچه ها و دامها مي دانند با سنگ و چوب به طرف يوزها حمله مي كنند ماده يوز ناگزير از مهلكه مي گريزد و دو توله يوز تشنه در زير ضربات سنگ و چوب جان مي سپارند و سومين توله يوز توسط محيط بانان از زير ضربات بيرون كشيده شده و جان سالم به در مي برد.
مدت زمان زيادي از اين فاجعه نگذشته بود كه ۲ قلاده يوز در يكي از چشمه هاي دره انجير در تابستان ۱۳۷۴ توسط يك شكارچي كشته مي شوند و امروز شاهد به آتش كشيده شدن سه توله يوز ارزشمند در لانه شان توسط چوپاني محلي هستيم. ما كه هنوز خاطره هاي تلخ قبلي را از ياد نبرده ايم، آيا مي توانيم بهانه اي براي تكرار اين فجايع داشته باشيم؟ يعني هيچ كس بعد از آن اتفاقات به اين فكر نكرد كه براي جلوگيري از تكرار آن بايد چاره انديشي شود؟
آيا نمي توان با اختصاص بخشي از بودجه هاي هنگفت جهاني را كه به همين منظور يعني حفظ نسل يوزآسيايي در نظر گرفته مي شود صرف آموزش محلي ها كرد به خصوص مناطق مسكوني كه سابقه مشاهده يوز در اطراف آنها وجود دارد. هر چقدر هم كه اين مناطق دور از دسترس باشد مسجد و مدرسه و خانه بهداشت كه دارد. شناساندن اين حيوان از طريق مساجد و مدارس، حتي با دادن دفاتري به طور رايگان با عكسي از يوز و جمله اي در مورد آن، نصب پوستر در سطح مناطق، اطلاع رساني به مردم، تشويق و تعيين جايزه براي نشان دادن محل زندگي حيوان مي تواند گام بزرگي در جهت جلوگيري از تكرار چنين فجايعي باشد. به خصوص در چنين شرايطي كه تنها مشاهده يك يوز اميد را به احياي حيات اين حيوان بر زمين بيشتر مي كند.
معصومه صفايي
كانون مهندسين محيط زيست
|