اشاره:هرگز در تاريخ به اندازه امروز توافق در مورد اينكه مهم ترين پيش نياز توسعه مشاركت همه انسانهاست، وجود نداشته است.اما براي رسيدن به اين نقطه راه درازي پيموده شده، افت وخيزهاي بسياري بوده و هنوز هم در كشور ما و ساير كشورهاي در حال توسعه، مسائل ناگفته بسيار است. آنچه كه به عنوان توسعه در اينجا مطرح مي شود چيزي نيست جز «تعالي انسانها». با اين تعريف توسعه به هيچ پسوندي نياز ندارد چون در تعالي انسانها همه ابعاد سياسي، فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي ملحوظ شده است. حال با اين مقدمه مي توان سؤال كرد وضعيت تعالي و توسعه زنان در ايران چگونه است؟ آيا زنان ايران از حقوق برابر با مردان برخوردارند؟ پيشرفت زنان ايران با چه موانعي روبه روست؟
اين موضوعات را در گفت وگويي با دكتر ژاله شادي طلب، دانشيار دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران و رئيس مركز مطالعات و تحقيقات زنان كه اخيراً كتابي با عنوان توسعه و چالش هاي زنان ايران تأليف كرده اند در ميان گذاشته ايم كه در ادامه از نظرتان مي گذرد.
* به عنوان يك محقق مسايل زنان توسعه را چگونه تفسير مي كنيد؟
- وقتي از ديدگاه يك زن جهان سومي به نظريه هاي توسعه نگاه مي كنيم مي بينيم كه اين نظريه ها بسياري از مسايل اساسي را اصلاً نديده اند و پيش فرضهاي آنها نسبت به شرايط كشور ما غلط است. نظريه هاي توسعه كه در چند سال اخير در دنيا مطرح شده از نظر من كه از ديدگاه جنسيتي نگاه مي كنم ناقص است. اين نقص ناشي از كجاست؟
برخلاف آن چيزي كه بسياري از نظريه پردازان مطرح مي كنند كه نظريه ها زن و مرد ندارد يا توسعه زن و مرد نمي شناسد، نقد بنده نوعي، اين است كه اتفاقاً نظريه هاي توسعه همچنين خود برنامه هاي توسعه نيز زن و مرد دارد. بنابراين وقتي تئوري مطرح مي كنند كه همه در بازار آزاد شانس رقابت يكسان دارند كه براساس چنين فرضي كل نظريه اقتصادي را بنا مي كند و به جلو مي رود. من نقد مي كنم و معتقدم همين قدم اول غلط است. در جامعه اي مثل ايران زن و مرد رقابت يكسان ندارند. بنابراين رقابتها براساس لياقتها نيست، براساس معيارهاي ديگري است.لذا هر چارچوب نظري را چه توسعه، جامعه شناسي و روان شناسي بايد از ديدگاه جنسيتي به آن نگاه كرد.
عده اي از متخصصان توسعه بر اين باورند كه نظريه هاي توسعه از خرد و كلان آن، نمي توانند نسبت به مسئله جنسيت حساس باشند. بايد بگويم اين باور كاملاً مردود است. وقتي نيمي از جمعيت و نيروي كار كشورهاي در حال توسعه را زنان تشكيل مي دهند، قطعاً نمي توان نقش آنها را در صحنه هاي اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي ناديده گرفت و اگر نظريه هاي توسعه- كه قرار است در جهت تعالي انسانها راهگشا باشند- پيشنهادها و توجيهاتي را ارائه دهند كه نيمي از انسانها را شامل نشود، به طور يقين در واقعيت گرايي اين نظريات و تناسب آنها با شرايط كشورهايي نظير كشور ما بايد ترديد كرد. بنابراين نظريات توسعه با اين ديدگاه مطرح مي شود كه انتظار مي رود نيمي از جمعيت به دست فراموشي سپرده نشده باشند. تاكنون نظريه هاي توسعه اي كه بر برنامه هاي عمراني كشور ما سايه افكنده اند، واقعيت هاي ملموس را در مورد زنان در نظر نگرفته و متناسب با شرايط ما نبوده اند. اگرچه يكي از اهداف بسيار مهم برنامه هاي توسعه، تحقق عدالت اجتماعي عنوان گرديده ولي كماكان عامل جنسيت موجب عقب ماندگي نيمي از جمعيت كشور براي مشاركت در فرآيند توسعه شده است. آنچه در اين برنامه ها فراموش شده، طراحي سياست ها و استراتژي هايي است كه بتواند زمينه ساز تحولات فرهنگي در جامعه ما باشد. از اين ديدگاه، مردان بيش از زنان نياز به تغيير در نگرش ها و باورهاي شان نسبت به توانايي هاي زنان دارند. به هر حال ما در يك جامعه مردسالار زندگي مي كنيم و تمام تصميم گيري ها و سياستگذاري ها توسط مردان صورت مي گيرد و تحول در اين ابعاد از ضرورت هاي هر برنامه توسعه اي است.
* شاخص هاي عقب افتادگي در ايران كدامند؟
- متأسفانه هنوز براي ما خانواده تشكيل يك واحد اجتماعي با دو فرد برابر نيست. هنوز تغذيه پسر بر دختر اولويت دارد و تحصيلات پسر بر دختران اهميت بيشتري دارد. ريشه اين عقب ماندگي ها كجاست؟ اگر امروز وضعيت دختران ما در آموزش عالي خيلي بهتر شده واقعيت اين است كه دستاورد خود آنهاست، ما برايشان كاري نكرديم، خودشان به اين نتيجه رسيده اند كه تنها راه ارتقاء و تحرك اجتماعي ورود به سيستم آموزشي است و يقيناً امكاناتش هم فراهم بوده است.
اگر با نگاه علمي تر به قضيه توجه كنيم خواهيم ديد كه توسعه زن و مرد ندارد، دموكراسي براي همه است، مشاركت براي همه است چه مرد چه زن ولي متأسفانه الآن مشاركت، شده مشاركت مردان و دموكراسي نيز براي مردان، علتش هم اين است كه برنامه ريزان نگاه جنسيتي ندارند.
جنسيت هنوز ملاك تفاوتهاي چشمگيري است:
۱- در كشورهاي در حال توسعه، دختربچه ها در مقايسه با پسران خردسال از خوراك، مراقبت هاي بهداشتي و امكانات آموزشي كمتري برخوردارند.
۲- بخش اعظم كارهاي انجام شده توسط دختربچه ها و زنان «نهفته» باقي مانده و در حسابهاي ملي بروز نمي كند.
۳- موانع فرهنگي، اجتماعي، حقوقي موجود در برابر روند تكامل دختربچه ها و زنان بيش از موانعي است كه احتمالاً مردان با آنها مواجه مي شوند.
۴- ميزان مشاركت زنان در تصميم گيري هايي كه در سطوح اجتماعي، منطقه اي و ملي صورت مي گيرد در مقايسه با مردان بسيار محدود است.
۵- سنت ها، قوانين و عادات اجتماعي در بسياري مواقع دختربچه ها را به «كودك كم اهميت تر» تبديل مي كند.
* نگاه جنسيتي در برنامه هاي توسعه از چه ضرورت هايي ريشه مي گيرد؟
- مرحوم دكتر حسين عظيمي شايد تنها كسي بود كه در چند سال اخير به روشني پذيرفته بود كه برنامه ريزي بدون نگاه جنسيتي امكان ندارد. شايد ايشان از افراد نادري بود در نظام برنامه ريزان به اين اعتقاد رسيده بود كه نمي توانيد برنامه توسعه بنويسيد بدون اينكه توانايي موضوع زنان را در لابه لاي همه خطوط ببينيد نه يك فصل جدا.
من در بازنگري كه از برنامه سوم توسعه داشتم متأسفانه به اين نتيجه رسيدم كه زنان را در اين برنامه وصله پينه كرديم يعني ۱۹۸ برنامه و ماده براي آقايان داشتيم، يك ماده هم براي خانمها كه در آن ماده (۱۵۸) هر چيزي كه به عقلمان مي رسيد را گنجانديم نظير آموزش، سازمانهاي دولتي، اشتغال، حقوق، حضانت و... خوب اين برنامه ريزي درستي نيست بلكه خيلي هم خطرناك است چون زنان بايد در همه فصل ها نفوذ داشته باشند نه اينكه آنها را وصله كنيم.
اين است كه امروز روش برنامه ريزي نهادگرا يك روش پذيرفته شده است كه در دنيا هم استفاده مي كنند. اميدوارم در برنامه چهارم تكرار نشود، دكتر عظيمي سعي داشت جلوي اين اشتباه را بگيرد. متأسفانه در كشور ما همه چيز وابسته به فرد است. با رفتن يكي نمي توان انتظار داشت كه آيا فرد بعدي هم چنين ديدگاهي را لحاظ خواهد كرد يا خير؟
* به نظر شما خودباوري زنان چقدر مي تواند در ميزان مشاركت آنها مؤثر باشد؟
- متأسفانه گاهي خود زنان خودباوري و اعتماد به نفس لازم را ندارند ولي واقعيت اين است كه آنها آگاهي لازم را دارند و اگر زمينه ها فراهم شود خيلي با عشق و علاقه مشاركت مي كنند و اين نگاه كه گاهي مسئولين قبل از انقلاب كه نگاهشان به زن مثل يك شيء بوده و زن را شيء مي پنداشتند. واقعيت اين نگراني از لحاظ علمي وجود دارد كه گاه سياستمداران نگاهي ابزارگونه به زنان داشتند،از زنان خواستند پاي صندوق هاي رأي بيايند و زنان خالصانه و جدي آمدند و بعد ديدند كه كساني كه وعده دادند اصلاً به وعده هايشان عمل نكردند و قوانيني را تصويب شد كه نه تنها وضعشان را بهتر نكرد بلكه آن اندك حقوق هم مثلاً قانون حمايت از خانواده اي كه قبل از انقلاب داشتند را هم از دست دادند. نگراني من اين است كه وقتي به موضوع، علمي نگاه مي كنيم مي بينيم كه اين نگاه ابزارگونه به مشاركت زنان به دعوت زنان به پاي صندوق هاي رأي خيلي به اينكه عقب ماندگي اين قشر را مرتفع كند كمك نكرده و به عبارتي ديگر مشاركت سياسي زنان بيشتر در جهت تحقق اهداف ديگران بوده تا در جهت بهبود وضعيت خودشان. اين است كه زنان ما توانايي دارند كه براي دفاع از حقوق خود مشاركت كنند و حضور داشته باشند فقط بايد زمينه هاي آن فراهم شود.
متأسفانه هنوز در جامعه ما مردان بيش از زنان اهميت دارند و اين واقعيت براي جوانان و تحصيلكردگان بيشتر ملموس است كه خود اين شناخت، مي تواند منشأ تغييرات اجتماعي باشد. با اطلاعات موجود مي توان گزاره اي را طرح نمود كه، جامعه زنان به سوي هم گرايي بيشتر در مباني ارزشي مربوط به زنان حركت مي كند و از يك جامعه دوقطبي با اقليت بسيار كوچكي در يك قطب و اكثريتي در قطب ديگر به سوي جامعه اي با دو قطب نسبتاً هم وزن با گرايش به سوي ميانه در حركت است. بخش اصلي اين تحول در توانمند شدن جامعه زنان از راه دستيابي دختران اقشار پايين اقتصادي به آموزش عالي، حاصل شده است. بنابراين زنان جريان توسعه در ايران را شتاب بيشتري خواهند داد.
* از اينكه وقتتان را در اختيار ما گذاشتيد، سپاسگزاريم.
گفتگو از: مريم غفاري