دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۸۲ - شماره ۳۱۳۳- Aug, 11, 2003
فرزند علم و هنر
زير ذره بين
حكومت بايد كاري كند كه سطح رفاه مردم آن مستمر افزايش پيدا كند و اگر در يك جامعه اي مثلاً ۲۵ ، ۲۶ و ۲۷ درصد توليد ناخالص داخلي آن را ارزش افزوده صنعت تشكيل داد به اين جامعه، جامعه صنعتي مي گوييم، به اين معني كه اين بخش بر مجموعه بخش هاي ديگر غلبه دارد. در كشورهاي ديگر هم اين اتفاق افتاده است.
005125.jpg
دكتر مسعود نيلي
طبق وعده اي كه داده بوديم، سخنان محسن قانع بصيري و غلامعلي حداد عادل را در ميزگرد صنعت و فرهنگ كه در وزارت صنايع و معادن برگزار شده بود را درج كرديم. در اين ميزگرد و همايش كه عبدالحسين آذرنگ، سيدمحمد اعرابي، مهدي بهادري نژاد، سيدمحمد بهشتي، حسن بنيانيان، پارسيلو قيان، رضا داوري، غلامعلي حداد و... حضور داشتند، مسعود نيلي از كارشناسان اقتصادي نيز حضور داشت. سخنان دكتر مسعود نيلي درباره تعامل فرهنگ و صنعت و تجربه ايران و ساير كشورها در اين باره را در زير آورده ايم.
يادآور مي شويم براي حفظ امانت، آنچه درج مي شود عين سخنان وي است كه توسط وزارت صنايع و معادن به چاپ رسيده است.
من زماني با يكي از دوستان در انگلستان صحبت مي كردم ايشان معتقد بودند فرهنگ غرب، فرهنگ ترويج مصرف گرايي است ولي فرهنگ ما فرهنگ قناعت پيشگي است. من به ايشان عرض كردم الان كه هوا تاريك است، برويم در خيابان قدمي بزنيم و ببينيم اين ها كه خيلي دنبال اسراف و مصرف هستند چند تا از خانه ها كسي در آنها زندگي مي كند يا نه از نظر تعداد چراغ ها و لامپ هايي كه روشن است و يادآوري كردم وقتي با هواپيما روي آسمان تهران قرار مي گيريم تقريباً  همه جا مي درخشد يعني همه اين شهر پر از چراغ است. حالا وقتي به نسبت مصرف و توليد ناخالص داخلي خود نگاه مي كنيم و مقايسه مي كنيم با جوامعي كه ما تصور مي كنيم هر روز ترويج مصرف مي كند، مي بينيم آنها بيشتر از ما پس انداز مي كنند.
ما خيلي كم و آنها خيلي بيشتر سرمايه گذاري مي كنند. بنابراين به نظر مي آيد كه ما يك كمي با ظلم به خود سعي مي كنيم خود را دلخوش كنيم به اين كه در پايه هاي نگاشته شده چيزهايي داريم ولي در صحنه عمل خلاف آن را مشاهده مي كنيم. اين به نظر مي آيد كه ريشه در سياست هاي ما دارد. ما در اقتصاد مطلبي داريم كه سراغ هر مسأله اي كه مي رويم دو نكته را توجه كنيم: يكي اين كه سازوكار انگيزش كه باعث مي شد اين اتفاق بيفتد، چيست؟ مثالي كه آقاي دكتر بهشتي زدند فرض كنيد يك نفر با قلاب و يك نفر هم با تور ماهي مي گيرد، ممكن است بدون توجه به انگيزه هاي آن، فرض بر اين باشد آن كسي كه دارد ماهي مي گيرد، درصد خيلي كمي براي تفنن ماهي بگيرد، بالاخره ماهي مي گيرد براي خوردن يا فروختن و... آن كسي كه با قلاب ماهي مي گيرد، ممكن است در عرض يك ساعت ۱۰ عدد و كسي كه با تور ماهي مي گيرد ۱۵ عدد ماهي بگيرد. در نتيجه اين گرانتر از آن ماهي توليد مي كند و در اين دهكده جهاني آن كه با قلاب ماهي مي گيرد، حذف خواهد شد و آن كه با تور ماهي مي گيرد چند تا هم از ماهي هاي اضافي خود را مي فروشد.
مردم از آن كسي كه با تور ماهي گرفت، ماهي مي خرند و اين الگوي توليد را تغيير مي دهد. بعد به دنبال آن، تمام چيزهاي ديگر تغيير مي كند. يعني ما واقعاً اين كه مي گوييم دهكده جهاني، به نظر من كسي اين ادعا را ندارد كه يك نفر در دنيا حاكم شده است.
حاكميت يك ساز و كار است نه حاكميت به اصطلاح كشور و يا فرد. آنها هم به اين نتيجه رسيدند كه با اين سازوكار بهتر مي شود كار و توليد كرد. بنابراين سئوالي كه مطرح كردم اين بود كه فرض كنيم مصرف براي ما مذموم است. خيلي از دوستان، كه در مسايل اقتصادي نيستند مي آيند در جلوي مغازه پفك و چيپس و نوشابه را مي بينند و براي منابع كشور افسوس مي خورند. يا به عنوان مثال زماني در شوراي اقتصاد در سال هاي ۶۵ و ۶۶ به ما مي گفتند كه جاي تأسف است كه دستمال كاغذي، يك كالاي لوكس است و به جايش مي توان دستمال پارچه اي استفاده كرد. البته خوب مي دانيم كه دستمال پارچه اي غيربهداشتي و دستمال كاغذي بهداشتي است. بنابراين من مي گويم پفك افسوس! فولاد خوبه! فرض كنيد پتروشيمي خوب است ما بايد اين ها را توليد كنيم ولي ما نمونه اش را در شوروي سابق ديديم كه انبارها ماشين آلات داشتند و مردم وقتي سيستم شان به هم خورد در خيابان دنبال يك تكه نان مي گشتند كه شكم خود را سير كنند، چون حكومت نتوانست كاري كند. حكومت بايد كاري كند كه سطح رفاه مردم آن مستمر افزايش پيدا كند و اگر در يك جامعه اي مثلاً ۲۵ ، ۲۶ و ۲۷ درصد توليد ناخالص داخلي آن را ارزش افزوده صنعت تشكيل داد به اين جامعه، جامعه صنعتي مي گوييم، به اين معني كه اين بخش بر مجموعه بخش هاي ديگر غلبه دارد. در كشورهاي ديگر هم اين اتفاق افتاده است.
حالا هر كشوري كه بتواند چيزهايي ارزانتر توليد كند، الان مزيت نسبي واقعاً قاعده اي نيست كه فرض كنيم كه كره محصولات پتروشيمي توليد مي كند، ژاپن فولاد توليد مي كند در حالي كه آنها نه سنگ آهن دارند و نه نفت و گاز، از اين طرف دنيا با كشتي اين ها را به آنجا حمل كنند و ارزانتر از ما، عربستان و بقيه كشورهايي كه دريايي از اين منابع را داريم، توليد مي كنند. در حقيقت مزيت رقابت حاكم است نه مزيت نسبي.
مهم اين است ما چگونه بتوانيم براي مردم خود درآمد ايجاد كنيم و چيزي هم به نام نياز طبيعي وجود ندارد. سال ۱۹۰۰ درآمد سرانه بشر تقريباً يك دهم سرانه الان بوده به همين دليل آن زمان يك محصولاتي را مصرف مي كردند، الان محصولات ديگر را. هر چه عروسك باربي را قشنگ و قشنگ تر درست بكنند، در آفريقا مشتري ندارد چون درآمد خريدش را ندارند براي اينكه مردم درگير بيماري ايدز و مالاريا و هزار تا مشكل ديگر هستند.
مهم است كه شما در جيب خود چيزي داشته باشيد تا چيزي بخريد و اين خود مكانيزمي ايجاد مي كند. الان اصل حرف صنعت رقابت و نوآوري است. معمولاً دوستان منطقي مي فرمايند تمثيل خيلي چيز خوبي نيست كه در استدلال استفاده شود.
فرض كنيد ممكن است يك نفر با كليه فرد ديگر بدنش كار نكند و منجر به فوت آن بشود حال اگر صنعت را از يك كشور ديگر به كشوري بياورند آيا اين به معناي همان كليه است كه به خون اين يا آن نمي خورد؟ به نظر من اين طور نيست به خاطر اينكه بسياري از كشورهاي در حال توسعه كه اصلاً صنعت نداشتند و در اين پنجاه سال گذشته صنعتي شدند و آن صنعت هم اتفاقاً از آن كشورهاي پيشرفته به اين كشورها منتقل شد؛ الان هويت فرهنگي خود را حفظ كردند مثل كشورهاي آسياي شرقي. ژاپن از سال ۱۹۰۰ كه توسعه صنعتي خود را شروع كرد الان كم كم هويت جوانانش عوض مي شود و كم كم غربي مي شوند به اصطلاح الگوي تغذيه شان در حال تغيير است و ديگر كمتر از چوب براي خوردن غذا استفاده مي كنند. به نظر من توسعه صنعتي يكسري پيامدهاي محتوم فرهنگي خواهد داشت و دنبال اين هم نبايد برويم.
مثلاً اگر صنايع غذايي در كشور توسعه پيدا كرده به نظر من علت آن خيلي مشخص است اولاً  يك الگوي خيلي با ثبات تقاضا در صنايع غذايي كشور هست، كه در خودرو اين گونه نيست. چرا كه مردم همه سهم قابل توجه درآمدشان را صرف موادغذايي مي كنند. و اين صنعت چون ماهيت رقابتي هم دارد خيلي توسعه پيدا كرده است. اگر ما به يك لايه بالاتري از درآمد برويم محصولات بعدي بيشتر مورد توجه قرار مي گيرند مثل پوشاك، نساجي، صنايع الكترونيك...
بنابراين ديد دوستان در خيلي موارد، يك ديد متمركز و برنامه ريزي است بياييد تصميم بگيريم اين صنعت را بگذاريم يا نگذاريم. غافل از اين كه آن مكانيزم، خود خيلي چيزها را تعيين مي كند. حالا بحث كنيم كه آيا عضو بشويم يا نه! خوب عضو شديم چون اين محصولات وارد كشور مي شود، هيچ قدرتي هم الان نمي تواند جلوي آن را بگيرد. چون همان دهكده جهاني كار خود را مي كند و پيامدهاي فرهنگي خاص خود را هم دارد. من فكر مي كنم مثل همان مثالي كه يك چيزي را جرم تعريف مي كنيم كه مثلاً يك دفعه ۸۰ درصد جامعه را فرامي گيرد.
ما اگر فرهنگ را خيلي وسيع تعريف كنيم هيچ چيز از آن باقي نمي ماند واقعاً  بگذاريم همين  چيزها كار كند اما از اين طرف آن مؤلفه ها و مشخصه هاي فرهنگي كه عمدتاً  در ذهن سياستمداران و تصميم گيرندگان خيلي قوي است تا در ذهن متن جامعه، اين به عاملي كه جلوي پيشرفت و تحول تكنولوژيك را گرفته تبديل شده است اگر واقعاً  مي شد الان بعد از ۲۰۰ سال تجربه صنعتي در دنيا ما از صفر شروع به بحث كنيم حالا بياييم يك صنعتي يا يك چيزي درست كنيم اين هم باشد آن هم باشد، متأسفانه اين در عالم واقع به نظر من اتفاق نمي افتد چرا كه الان جهاني شدن اتفاق مي افتد، همراه با جهاني شدن، منطقه اي شدن اتفاق مي افتد. توجه بكنيد الان مناطق مختلف همراه با پديده جهاني شدن منطقه اي مي شوند.
اروپا يك منطقه است آ.س.آن يك منطقه است و... آنهايي كه زمينه هاي مشترك فرهنگي داشتند يك جوري كنار هم قرار گرفتند و يكديگر را تقويت مي كنند. جلوي مكانيزم ايستاده اند ولي اين طرف ببينيد اروپا نسبت به آمريكا اجتماعي تر است، به همين دليل بيكاري در اروپا بيشتر از آمريكا است يعني خصيصه هاي فرهنگي اين ها با يكديگر متفاوت است حقيقت يك تعاملي را ايجاد كردند. بنابراين به نظر من همه چيز يك پلاستيك شكل پذير نيست كه ما بخواهيم از صفر شروع كنيم اين يك موج بسيار قوي است كه پشتوانه خيلي تاريخي دارد كه ما اگر به اين ها توجه نكنيم ممكن است تنها در ذهن اين مسايل را بفهميم در واقع اتفاقات ديگر مي آيد و كار خود را مي كند.
ادامه دارد

۶۵ يا ۱۳۵ -بخش آخر
بايد جهاني شويم
نيروهاي پيش برنده جهاني شدن
005140.jpg
تقريباً به همه موارد اشاره كردم: يكي پيشرفت هاي فني و انقلاب در فناوري اطلاعات و ارتباطات همراه با كاهش هزينه هاي حمل و نقل و كاهش هزينه  مبادله اطلاعات و پردازش اطلاعات، ديگري همان آزادسازي هاست كه اتفاق افتاده است. همچنين كاهش موانع تعرفه اي و غيرتعرفه اي، اصلاح نظام هاي ارزي، آزادسازي سرمايه گذاري، توسعه بخش خصوصي و خصوصي سازي و قاعده مند شدن نظام مبادلات صنعتي. به عقيده من شناخت نيروهاي ادغام از نظر فناوري و آزادسازي گسترده در جهان مهم است كه در مقابل هر دوي اين ها كاري نمي توانيم از پيش ببريم.
بحث درباره اين كه جهاني شدن را بپذيريم يا نه، اساساً درست نيست؛ ما بايد حتماً آن را بپذيريم، چون اين يك واقعيت است و انتخابي نيست. اگر خود را با آن انطباق دهيم وبا آن معارضه نكنيم، مي توانيم با استفاده از فرصت ها پيشرفت كنيم. به نظر من، اين مطلب نگرشي و ديدگاهي و ذهني است. بايد اين موضوع درك شود كه نيروهاي ادغام در جهان واقعي هستند. ما با تكنولوژي كاري نمي توانيم بكنيم. تمام كشورهاي جهان از آن متأثر شده اند و براي كشورهاي در حال توسعه امكانات و فرصت هاي جديد ايجاد كرده است. اخيراً بانك جهاني كشورها را به سه دسته كشورهاي ثروتمند، كشورهاي هماهنگ با فرايند جهاني شدن و كشورهاي ناهماهنگ با فرايند جهاني شدن تقسيم كرده است. آنهايي كه هماهنگ با جهاني شدن بوده اند، در دهه ۸۰ به طور متوسط ۵/۳ درصد رشد سالانه داشته اند و در دهه ۹۰ ، ۵ درصد و آنهايي كه ناهماهنگ بودند و به دليل رويكردهاي نهادي و سياستي به سراغ اين كارها نرفته اند، در دهه ۸۰ حدود ۸/۰ درصد و در دهه ۹۰ حدود ۴/۱ درصد رشد داشته اند. اتفاقاً كشورهاي هماهنگ با اين فرايند، در رفع و يا كاهش فقر هم موفق تر بوده اند. اوگاندا، هند، ويتنام و چين را ملاحظه كنيد؛ رابطه آنها با رشد چيست؟ رشد توليد ناخالص داخلي سرانه يعني درآمد سرانه در اوگاندا ۸/۳ درصد بوده و ميزان كاهش فقر ۹/۵ درصد بوده است. رشد درآمد سالانه هند ۴/۴ درصد بوده و ۱/۷ درصد كاهش فقر داشته، ويتنام ۴/۶ درصد رشد اقتصادي داشته و ۵/۷ درصد كاهش فقر. درآمد سرانه چين ۹/۹ درصد رشد كرده و ۴/۸ درصد كاهش فقر صورت گرفته است. پس منافاتي با توزيع درآمد و عدالت اجتماعي نداشته است.
ايران به لحاظ نفت كشوري برونگراست اما از نظر رويكردهاي نهادي- سياستي، اتخاذ استراتژي هاي جايگزيني واردات و اعمال انواع و اقسام موانع تعرفه اي و غيرتعرفه اي و مشكلات ديدگاهي درباره مسائل سرمايه گذاري خارجي، درونگراست. اگرچه يك سلسله اصلاحات ساختاري صورت گرفته، اما عملكرد بسيار ضعيف بوده است. مثلاً ايران از نظر نسبت سرمايه گذاري مستقيم خارجي به توليد ناخالص داخلي تقريباً تا مقاطع اواخر سال ۱۹۹۰ و سال ۲۰۰۰ صفر بوده است، در حالي كه اين نسبت در تركيه ۵/۰ و ۹/۰ درصد، كره جنوبي ۷/۰ و ۲/۳ درصد، چين ۲/۱ و ۳/۴ درصد بوده است.
از نظر درهم آميزي با اقتصاد جهاني كه تفاوت رشد تجارت و رشد توليد ناخالص داخلي نشانگر سرعت آن است، ايران منفي ۵/۹ درصد بوده است. تازه نفت هم در اين تجارت هست. تركيه ۵/۷ درصد مثبت، كره جنوبي ۵/۷ درصد مثبت، مالزي ۲/۴ درصد مثبت، چين ۷/۲ درصد مثبت و هند ۴/۴ درصد مثبت بوده اند، اما براي ما يك عدد منفي است.
براساس مطالعات صورت گرفته در دو مقطع ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰ ايران از لحاظ جذب سرمايه گذاري خارجي در بين ۱۴۰ كشور در رديف ۱۳۵ قرار داشته است. اما همين آمار و اطلاعات نشان مي دهد كه ايران از نظر شاخص پتانسيل جذب سرمايه گذاري خارجي در اين فاصله كه براساس مجموعه اي از شاخص ها مثل نرخ رشد توليد ناخالص، توليد ناخالص داخلي سرانه،  سهم صادرات در توليد ناخالص، سرانه مصرف انرژي، سهم طرح توسعه در درآمدها، سهم دانشجويان به جمعيت تعيين مي شود، در رتبه ۶۹ قرار دارد، در حالي كه تركيه در اين زمينه صاحب رتبه ۷۲ است.
اين يعني ايران پتانسيل بالايي براي جذب سرمايه گذاري خارجي دارد كه در صورت حل مشكلات ديدگاهي و اتخاذ رويكردهاي نهادي و سياستي و توافق عمومي درباره چشم انداز و مسير و تبديل آن به اقدامات عملي و البته برخورد سياسي خوب با خارج و گسترش همكاري ها و روابط خوب بين المللي با كشورها و شركت هاي بزرگ، مي توانيم از اين پتانسيل ها استفاده كنيم.
در بحث الزامات اساسي براي تحقق اهداف توسعه به يكي دو مورد اشاره مي كنم. اولاً شرايط كاري بايد شكل بگيرد؛  از ساخت زيربناها تا خصوصي سازي و توسعه آموزش. همچنين نهادسازي و اتكا به سياست هاي مناسب به منظور ايجاد ثبات و فراهم كردن محيط اطمينان بخش اقتصادي و فضاي مناسب براي سرمايه  گذاري و انباشت سرمايه و تخصيص منابع و انطباق با مزيت ها و برتري هاي نسبي و ايجاد زمينه واكنش كارآمد دربرابر تكانه ها و عوامل اختلاف و انعكاس اين اتلاف نيرو، نرخ هاي تورم نسبتاً اندك و نرخ هاي بهره حقيقي و گسترده از نظر بازارهاي مالي كه عوامل بسيار مهمي به شمار مي آيند. تقاضاي بودجه اي بين درآمد و هزينه در قالب شكل گيري دولت كوچك و كارآمد را نيز نبايد از نظر دور داشت كه بر تورم و مشكلات اقتصادي اثر مي گذارد.
يكي ديگر از نهادسازي هاي مناسب به منظور كاهش هزينه  مبادلات كارگزاران اقتصادي، متضمن استقرار تسهيلات لازم براي ارز و ايجاد قراردادها همراه با ضمانت هاي كافي و ايجاد ساختارهاي كارآمد با مباني فردي يا اجتماعي توأم با تعريف و احترام به حقوق مالكيت، به خصوص محدودكردن دخالت هاي دولت در حوزه هاي كاركردي و شكست بازار و بالاخره ايجاد مكانيزم هاي لازم براي تحولات نهادي و سازماني متناسب است.
اما در مورد بورس بايد گفت كه بازار بورس ما يك بازار لاغر است با تنوع كالايي محدود كه از نظر ابزارهاي مالي و شمار بازيگران تمركز بالاست اما در عين حال در دهه اخير رشد سريعي هم داشته و در زمينه نوسازي و امروزي كردن هم اتفاقاتي در آن افتاده است. نسبت ارزش جاري سهام به توليد ناخالص داخلي در كشور مالزي ۱۹۶، انگلستان ۱۳۷، ژاپن ۶۹، كره ۳۷، تركيه ۲۲ و ايران ۹ است. نسبت ا رزش كل سهام مبادله شده به توليد ناخالص داخلي كه آن را مي توان بانسبت سرمايه گذاري و P.D. G هم مقايسه كرد، در كشور انگلستان ۱۴۴، مالزي ۹۷، كره ۶۵، تركيه ۲۸، ژاپن ۲۳ و ايران ۳۸/۱ است. نسبت ارزش سهام مبادله شده به ارزش جاري كل سهام در كشور كره ۱۸۷، تركيه ۱۲۸، انگلستان ۹۷، مالزي ۵۲، ژاپن ۳۳ و ايران ۱۳ است. از نظر نسبيت تمركز ۴/۳۵ درصد ارزش بازار در اختيار ۱۰ شركت عمده بورس است. اين نسبت در انگلستان ۴/۷۴ درصد ارزش بازار و ۶/۵۴ درصد ارزش مبادلات در اختيار ۷ شركت، مالزي ۵۰ درصد ارزش بازار و ۳۲ درصد ارزش مبادلات در اختيار ۲۸ شركت است.
نوسازي و تقويت بخش مالي و افزايش كارآيي را بايد در نظر داشت. يك بورس خوب و يك بازار خوب بايد گسترده، عميق، انعطاف پذير، رقابتي، كارآمد و شفاف باشد.
به نظر من بايد بازارهاي مالي ايران نوسازي، تقويت و كامل و به بازار مالي جهان وصل شود؛ هم در زمينه سهام و هم اوراق مشاركت و اوراق قرضه و هم در مورد بورس كالا. البته بازار سرمايه كارآمدشفاف، تضمين هاي دولتي براي سرمايه گذاري خارجي را كم مي كند. چون با تكميل آن يكسان سازي نرخ هاي ارز و بازارهاي رقابتي، سرمايه گذار خارجي مي تواند سود يا اصل سرمايه اش را به خارج منتقل كند. براي توسعه بازار سرمايه بعضي از عوامل محيطي بسيار مهم هستند.
رشد ثبات اقتصادي غيردولتي و توسعه بخش خصوصي از عوامل محيطي بسيار مهم براي بازار سرمايه  ايران هستند. تا رشد نباشد پس اندازي نخواهد بود كه بخواهد سرمايه گذاري پيش آيد. به نظر من ثبات و تورم قاتل سرمايه گذاري است. تورم ملايم ممكن است مبادلات بازار را زياد كند، اما اگر تورم زياد باشد، خوب طرف اصلاً مي ماند كه پس چي بخرد يعني قاتل سرمايه گذاري است؛ قاتل سرمايه گذاري خارجي و قاتل سرمايه گذاري داخلي است. يعني شرايطي بايد باشد كه نرخ تورم اندك باشد، تغييرات نرخ ارز اندك و رقابتي باشد. نرخ حقيقي بهره بايد مثبت باشد. بنابر اين ثبات هم مهم است. ما بايد اقتصاد غير دولتي داشته باشيم.
بورس و بازار سرمايه، نهاد سرمايه داري است كه با اقتصاد دولتي رشد نمي كند. اقتصاد غيردولتي و توسعه بخش خصوصي، مقدم بر خصوصي سازي است. به نظر من آزادسازي بخش مالي بسيار مهم است. براي توسعه بخش خصوصي نظام بانكي ايران بايد اصلاح شود. ايران از نظر كنترل و مالكيت دولتي و نهادهاي مالي در وضعيت خوبي نيست.

ديدگاه
اصلاحات در چين
منبع: بيزنيس ويك
مترجم: مونا مشهدي رجبي
005135.jpg
با وجود اينكه كمتر از ۵ ماه از آغاز دوره رياست جمهوري «هيو جينتائو» مي گذرد اما او نقش بسيار فعالي در عرصه هاي بين المللي ايفا مي كند، براي مثال درپي تهديدهاي اخير آمريكا مبني براينكه كره شمالي يك پايگاه هسته اي است وي تلاش كرد كه نمايندگاني از پيونگ يانگ و واشنگتن را به پكن دعوت كند تا در ماه آگوست مذاكره اي براي كاهش تنشهاي موجود در كره صورت دهند. براي اينكه در مورد سياستهاي خارجي دولت هيو جينتائو اطلاعات بيشتري بدست آوريم و آن ها را با سياست هاي دولتهاي پيشين اين كشور مقايسه كنيم مصاحبه اي را كه رز براندي - خبرنگار با «كنيت ليبرتال» استاد دانشگاه ميشيگان و كارشناس و محقق در مورد چين و مشاور آسيايي دولت كلينتون انجام داده را به تفصيل چاپ مي كنيم.
* آيا سياست خارجي چين تغيير كرده است؟
-  در دو يا سه سال گذشته، چين سياستهاي خارجي گذشته خود را كنار گذاشت و به طراحي و اجراي سياستهاي جديد پرداخت در ۱۵۰ سال گذشته قدرتهاي بزرگ دنيا فرصتها را از ما گرفتند و امكان ترقي و پيشرفت را به ما ندادند. آنها به ما بدهكار هستند اما پيش از صحبت در مورد خصوصيات و ويژگي هاي خاص سياستها بايد به صحت اخلاقي وضعيت جديد اطمينان حاصل كنيم. البته وضعيت نامساعد و استثمار شدن چيزي است كه چين در بسياري موارد با آن مواجه بوده است. آن وضعيت تغيير كرد و با طراحي سياستهاي خارجي جديد وضعيت عادي تري در دنيا به دست آورد. مطالعه وضعيت جديد نشان مي دهد كه مجريان آن و طراحان آن از عرق ملي بالاتري نسبت به دولتهاي پيشين برخوردارند.
سياستهاي جديد موجب پيشرفت اقتصاد داخلي چين مي شود و اختلافات داخلي و بين المللي اين كشور را كاهش مي دهد.
با ايجاد تحول در سياستهاي خارجي ، برقراري ارتباط با كشورهاي جهان قابل اتكا تر شد چون دولت جديد براي حل مشكلات ملموس تر موجود در جامعه تلاش مي كند در حالي كه دولت پيشين بيشتر تلاش براي حل مشكلات بزرگ و اصلي داشت كه اغلب از عهده آن برنمي آمد.
* چين خود را در عرصه هاي بين المللي چگونه مي داند؟
- در طي چندين سال گذشته چين خود را يك كشور اصلي و مهمي مي دانست. چين يك كشور مهم و قابل احترام است و عضوي از رژيم هاي چند جانبه است و نقش زيرساختي بسيار بااهميتي دارد و اين كشور ديگر قرباني حوادث بين المللي نيست. اين سياستها با تمايل قوي آنها براي حداقل كردن مشكلات سياستهاي خارجي هدايت مي شود بنابراين سياستمداران مي توانند روي پيشرفت اقتصاد داخلي متمركز شوند.
* روش هيو چه تفاوتي با جيانگ زمين دارد؟
-  روش هيو با روش جيانگ زمين تفاوت چشمگيري دارد. هيو كسي است كه به سرعت به تجارت روي آورد و به مسائل بين المللي توجه كرد. جيانگ تقريبا در همه نشستها راهي براي مرور فلسفه چين، فرهنگ، تعليمات دوران كودكي خود و ديگر مسايلي كه راجع به آن ها اطلاعات مختصري داشت پيدا مي كرد.
دولت اودر واقع تلفيقي بود از مسائل پيچيده كشوري با نظرات شخصي كه ممكن بود در مورد مسائل مختلف باشد. جيانگ قويا اعتقاد داشت كه ديپلماسي شخصي اهميت بسيار زيادي دارد. وي عقيده داشت زماني كه رهبران كشورها با هم ارتباط داشته باشند نقش متفاوتي در جامعه ايفا مي كنند. جيانگ به روابط شخصي خود با رهبران آمريكا خيلي اهميت مي داد و روي اين مسئله سرمايه گذاري كرده بود. البته ما نمي دانيم كه آِيا رئيس جمهور جديد چين هيو جينتائو هم روي روابط شخصي تأكيد خواهد كرد يا خير.
* آيا هيو در مسائل بين المللي از قبيل مسئله كره شمالي نقش فعال تري نسبت به جيانگ ندارد.
- چين سعي كرد در مورد وضعيت كره شمالي موضع جدي تر و تأثيرگذارتري داشته باشد. در گذشته آنها دنبال يافتن شبه جزيره اي بدون منابع هسته اي و آسيب رسان بودند. آنها مي خواستند اين روند را تسهيل نمايند اما نه با روشهايي مشخص بلكه با روشهايي مبهم و پيچيده. آنها منتظر اين بودند كه آمريكا دستور بدهد، و آمريكا هم با اهداف خاصي اين برنامه را پياده مي كرد البته اغلب اهداف آمريكا با اهداف چين در مغايرت بود. آنها از كانالهاي مخصوصي براي برقراري ارتباط با كره شمالي استفاده مي كردند اما اين مهمترين هدف آنها نبود.موقعيت بين المللي كره در هشت ماه اخير بسيار نامساعد بوده است و ساختارهاي موجود در آن در حال تخريب است. با انعكاس اين پيشرفتها روي كل اقتصاد كشور، چين به طور ناخودآگاه در جريان كارها فعالانه تر و مؤثرتر عمل كرد و اكنون هم به چين اخطار داده شده كه خودش را از اين جريان كنار بكشد.
* آيا جيانگ هنوز هم در جريان دولتي حضور دارد؟ علي رغم اينكه او پيش از اين رئيس جمهور و رئيس كل حزب كمونيست بود بازنشسته شد چرا هنوز هم رئيس كميسيون ارتش است.
- ما در يك تحول عظيم به سر مي بريم. جريان قدرت كاملا به دست هيو جينتائو است اما ما نمي دانيم كه جيانگ تا چه زماني در رأس كارهاي مربوط به دولت حضور خواهد داشت كره شمالي با پيش كشيدن مسايل نظامي همه را تحت فشار قرار داده است و جيانگ مسئول ارتش چين است. پس او بايد در اين جريان حضور داشته باشد.
* روابط چين و آمريكا را در اين روزها چه طور برآورد مي كنيد؟
- در نشستي كه در پاييز سال ۲۰۰۰ در پكن انجام شد مشخص شد كه چين به برقراري ارتباط با آمريكا نيازمند ا ست تا بتواند بازار داخلي خود را در مسير اصلي و واقعي  اش حفظ كند. آنها از حادثه يازده سپتامبر براي تغيير ديدگاههاي مخالفان دولت بوش استفاده كردند و پس از آن آمريكا نقش چين را در كشورش كارا و مفيد يافت. بعد از آن رابطه بين آمريكا و چين يك همكاري بسيار قوي برقرار شد. دولت هيو تنها در يك جنبه با دولت جيانگ فرق دارد و آن هم اصلاحات اقتصادي است. اصلاحات اقتصادي قدرتي است كه با كمك آنها مي توانستند اختيارات خود را گسترش دهند.
البته هر يك از آنها بايد به تأييد سازمان تجارت جهاني مي رسيد. اما مسائلي هم وجود دارد كه بايد حتما مدنظر قرار داشته باشد. با بررسي آنها متوجه مي شويم كه بايد سازمانهاي دولتي را كمتر حمايت كنيم، در مورد بي كاري و مسائل مرتبط با آن جدي تر فكر كنيم و تمام تلاش خود را براي رشد اقتصاد در داخل كشور بكار بريم. به علاوه بايد درخواستهاي سازمان تجارت جهاني را كه از نظر دولت در جامعه اثر مخرب دارد را هم ناديده بگيريم و تا حد امكان از اجراي آنها خودداري كنيم. اين يك حقيقت است كه از نظر سياست قابل توجيه است اما موجب افزايش رقابت تجاري چين با آ مريكا مي شود كاخ سفيد در شرايط كنوني به دليل عدم تعادلهايي كه به علت تجارتهاي دوجانبه با ديگر كشورهاي جهان دارد تحت فشار است ولي چين هنوز هم براي حضور در سازمان تجارت جهاني و تأثير روي برنامه هاي آن تلاش مي كند. اما اين مسئله ممكن است در آينده براي رابطه آمريكا و چين ايجاد اشكال كند.

سايه روشن اقتصاد
منطقه يورو، ۹/۸ درصد بيكار
كشورهاي عضو اتحاديه اروپا هر روز با ناكامي تازه اي در اقتصاد مواجه مي شوند. كسري بودجه هنگفت آلمان و فرانسه كه موجب تهديد آنها از سوي رومانو پرودي شده، اقتصاد كل اتحاديه را با تنگنا مواجه كرده است. نرخ بيكاري در منطقه يورو به ۹/۸ درصد رسيده است.
ميزان بيكاري در اسپانيا در ژوئن امسال به بالاترين حد در ميان كشورهاي عضو منطقه يورو رسيد.
به گزارش شبكه تلويزيوني الجزيره، ميزان بيكاري در اسپانيا در ماه ژوئن به ۴/۱۱ درصد رسيد.
همچنين ميزان بيكاري در آلمان و فرانسه در ژوئيه از نه درصد فراتر رفت و ميزان بيكاري در لوكزامبورگ نيز به ۷/۳ درصد رسيد.
ميانگين ميزان بيكاري در منطقه يورو در ژوئن به ۹/۸ درصد رسيد كه در سه سال گذشته بي سابقه است.
اتخاذ سياست هاي اقتصادي مبتني بر خريد محبوبيت از سوي سوسيال دموكرات هاي آلمان آسيب جدي به اقتصاد اين كشور زده است.

آلماني ها هم
با وجود اينكه آلمان توانست پس از انقلاب نخستين شريك تجاري ايران شود، در برخي مقاطع حساس روي خوش به ايران نشان نداده است. گفته مي شود شركتهاي تضمين كننده سرمايه گذاري آلمان از تضمين سرمايه گذاري براي يكي از فازهاي پارس جنوبي خودداري كرده و رفتاري مشابه ژاپني ها در ميدان نفتي آزادگان پيشه كرده اند. مقامهاي ژاپني گفته اند اجراي قرارداد مربوط به ميدان نفتي آزادگان تا زمان امضاي پروتكل مربوط به سلاحهاي هسته اي توسط ايران به تعويق مي افتد.
005130.jpg

پول سوزان در زيمبابوه
در جريان و پس از جنگ دوم جهاني، نرخ تورم در آلمان هر ساعت افزايش مي يافت و كسي پول، در دست خود نگه نمي داشت. در اين وضعيت اصطلاح پول سوزان به ادبيات اقتصادي افزوده شد. اكنون زيمبابوه با همين شرايط مواجه شده است.
به گزارش بي بي سي تورم زياد در زيمبابوه باعث شده است آمار بيكاري در اين كشور به بيش از هفتاد درصد برسد و بانكهاي زيمبابوه از امكان نگاهداري پول نقد به ميزان زياد محروم شده اند. بانكهاي زيمبابوه فقط شش دلار آمريكا در روز به مشتريان خود پرداخت مي كنند.
در اين حال مخالفان رابرت موگابه رييس جمهور زيمبابوه كه او را به بي كفايتي در اداره امور كشور متهم مي كنند كناره گيري او از قدرت و برگزاري انتخابات را خواستارند.
بحران اقتصادي در زيمبابوه به بخش هاي مختلف اقتصادي و خدماتي به شدت لطمه زده و به گفته برخي از كارشناسان اقتصادي كشاورزي زيمبابوه تقريباً از بين رفته است.

باغداران بندرگزي و مشكل قيم
قيم يك چوب دوسر براي نگهداري شاخه هاي درخت است كه از درختان انجيري منطقه بندرگز تهيه مي شود.
چند تن از باغداران بندرگزي در آستانه برداشت محصولات باغي گفته اند علاوه برفقدان صنايع تبديلي و سته بندي، نبود قيم نيز بر مشكلات برداشت افزوده است. به گفته باغداران سازمان منابع طبيعي براي دراختيارگذاردن قيم به باغداران همكاري نمي كند.

۶۰ كيلوگرم كمتر
واحد مركزي خبر معتقد است، در حالي كه سرانه مصرف شير در ايران ۹۰ كيلوگرم است، اين رقم در جهان ۱۵۰ كيلوگرم است كه به اين ترتيب مصرف سرانه شير در ايران ۶۰ كيلوگرم از متوسط جهاني كمتر است.
005145.jpg

اختلاف ۴۰ ميليارد دلاري در بدهي هاي ايران
سايت بازتاب نوشته است: آمار مربوط به بدهي خارجي ايران از حساسيت ويژه اي برخوردار است و جناح هاي گوناگون جمهوري اسلامي هنوز نتوانسته اند بر سر آن به توافق برسند. در پاسخ پرسش حميد رضا بابايي نماينده همدان، طهماسب مظاهري- وزير امور اقتصاد و دارايي- در مجلس شوراي اسلامي كل بدهي خارجي كشور را بيست و سه ميليارد دلار ارزيابي كرد. او به روال هميشگي تعهدات ارزي دولتي را به دو بخش بالفعل و بالقوه تقسيم كرد: در تعهدات بالفعل كالا وارد كشور شده اما پول آن پرداخت نشده، حال آنكه در تعهدات بالقوه كالاي سفارش داده شده هنوز وارد كشور نشده و پرداخت پول آن به بعد موكول شده است. بيست و سه ميليارد دلار اعلام شده از سوي طهماسب مظاهري، هر دوي اين تعهدات را دربرمي گيرد.
پاسخ وزير امور اقتصادي و دارايي، نماينده پرسش كننده را قانع نكرد. در پرسش اين نماينده علاوه بر تعهدات ارزي بانك مركزي، تعهدات وزارتخانه ها و سازمان هاي دولتي از جمله در قالب قراردادهاي بيع متقابل، بدهي خارجي محسوب مي شود.
يادآوري مي كنيم كه جناح منتقد دولت خاتمي در جمهوري اسلامي، در ارزيابي تعهدات مالي خارجي كشور، معمولاً تعهدات ناشي از قراردادهاي بيع متقابل را نيز به حساب مي آورد و بر اين اساس، بدهي خارجي ايران را بالاي پنجاه ميليارد دلار و گاه حتي بين شصت تا هفتاد ميليارد دلار محاسبه مي كند.
سازمان هاي مالي بين المللي، بر پايه ارقام رسمي دولتي، بدهي خارجي ايران را همان بيست و سه ميليارد دلار برآورد مي كنند.

اقتصاد
ادبيات
سفر و طبيعت
سياست
فرهنگ
موسيقي
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  سفر و طبيعت  |  سياست  |  فرهنگ   |  موسيقي  |  ورزش  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |