احساس پوچي مي كنم
دليلي ندارد كه فكر كنيم چرا بايد عضو موثر هيات مديره باشگاه پرسپوليس استعفا دهد؟ دليلي ندارد كه بپرسيم چرا پرسپوليس به چنين روزي افتاده است؟ دليلي ندارد كه فكر كنيم روش نادرست، سنت را به پيروزي در مقابل مدرن و مدرنيسم هدايت كرد؟ جوابي هم اگر نشنيديم اهميتي ندارد. مهم اين است كه چنين اتفاقاتي قابل انكار نيست. آن كه استعفا داده جعفر كاشاني است، عضو هيات مديره باشگاه پرسپوليس.
امير حسين ناصري
متاسفانه وقتي الان
به يك سال گذشته نگاه مي كنم مي بينم هيچ كاري نكرده ايم نه اين كه كار نشده تيم داري شده يعني
به جاي باشگاه داري تيم داري كرده ايم اين در جهت اهداف سازمان و نياز جامعه نيست مي بينم در اين جهت كاري انجام نشده وقتي در برابر كساني قرار مي گيرم كه با چنين اهدافي من را انتخاب كردند خجالت مي كشم مي بينم من هيچ كاري نكرده ام
پس از باخت پرسپوليس مقابل استقلال موجي از استعفا و افشاگري به وجود آمد. مهمترين استعفا شايد مربوط به شما باشد كه عضوي از هيات مديره هستيد. البته شما دليل اين كار را بيماري اعلام كرده بوديد ولي آيا واقعاً به دليل بيماري كناره گيري مي كنيد؟
آدم در اين عمر خيلي كوتاه مسئوليت هايي را مي پذيرد، به خاطر اين كه بتواند مفيد واقع شود. وقتي آدم احساس مي كند نمي تواند مفيد باشد، اگر منطقي باشد، جايش را به ديگري مي دهد، چون كار اجتماعي است، براي خدمت به جوانان اجتماع است. مي رود كنار، كسي كه مي تواند انجام دهد جايش مي آيد. يك سال از عضويتم در باشگاه پرسپوليس مي گذرد. آمدنم براساس نظريات و اهداف آقاي مهرعليزاده بود. ايشان قصد داشت به پرسپوليس سروساماني دهد و از حالت تيمي خارج و به باشگاه مردمي تبديل شود. يكي از اعضاي هيات مديره انتخابي ايشان من بودم. براساس اهداف سازمان كه با اهداف شخص من هم منطبق بود، آمدم تا از پتانسيل هاي بالقوه اي كه پرسپوليس در جامعه دارد استفاده كنيم تا باشگاهي ساخته شود، باشگاهي كه داراي استاديوم، تاسيسات و قوانين مختلف فرهنگي و اجرايي باشد. همان كاري كه در باشگاه شاهين انجام دادم البته به صورت نصفه و نيمه. آن جا هم مسايلي پيش آمد كه در تشديد بيماري من موثر بود و توان ادامه كار را از من گرفت. خود بيماري ام نقشي در بازداشتن من نداشت بلكه مسايل مختلف مشكل ساز بود. به دليل مسافرت ها و اقامت هايم در خارج از كشور و بازديد از باشگاه هاي مطرح دنيا آرزو داشتم شاهين و پرسپوليس روزي به اين شرايط برسند. با اين اهداف من به پرسپوليس آمدم. متاسفانه مي بينم كه نتوانستم در راستاي تحقق اهداف قدم بردارم.
چرا؟
نمي دانم. مسايل زياد و متعددي است. شايد در اين راستا كم كاري كرده ايم. يك سال از عمر و تلاش ما گذشت، حاصل اين تلاش يك ساله ما چه بوده؟
حاصل تلاش شما چه بوده؟
از نظر من هيچ و چون احساس پوچي مي كنم، تصميم گرفته ام بروم كنار، شايد كسان ديگري باشند كه شايسته تر و بهتر عمل كنند.
چه اهدافي وجود دارد كه شما نمي توانيد در راستاي آن قدم برداريد؟
اينها را بايد در مجمع باشگاه پرسپوليس مطرح كرد. بايد در كارها بازنگري شود كه چه قدر توانسته ايم به اهدافمان نزديك شويم. خب يك سال گذشته، كجاي كار هستيم؟
كجاي كار هستيد؟
ان شاا... در جلسه مجمع مي گويم. من خودم احساس مي كنم نمي توانم مثمرثمر باشم. اين هم براي امروز نيست، قبلاً هم اعلام كرده بودم كه نمي توانم. من پشت ميزنشين نيستم. من بايد كار اجرايي كنم و چون احساس مي كنم كه زمان بسيار كوتاه است و كوتاه تر هم مي شود و نتوانسته ام كاري كنم، استعفا مي دهم. البته هيات مديره باشگاه پرسپوليس واقعاً كار كرده اند، زحمت كشيده اند. مدير عاملش هم زحمت كشيده. تيم بزرگ، مشكلات بزرگ هم دارد. اين مشكلات بايد با تدبير حل شود. فكر مي كنم كم كاري كرده ام. گفتم من اين مسايل را چندماه قبل به آقاي مهرعليزاده اعلام كرده بودم. نگرش من به باشگاه داري چيز ديگري است. اعتقادم اين است بايد زمينه را براي كساني كه مثمرثمر هستند ـ به خصوص جوانان تحصيل كرده و جوياي نام ـ فراهم كرد.
در يك سال گذشته هيات مديره و به طور كلي كادر مديريتي باشگاه چه اهدافي را دنبال مي كرده كه به آنها نرسيده اند؟
هدف از تشكيل اين هيات مديره، اجراي برنامه هاي سازمان بود كه از يك تيم يك باشگاه بسازيم. تحول فرهنگي ايجاد كنيم. اين تحول فرهنگي نياز به ابزار داشت. ابزار آن اساسنامه و قوانين بود. وضع شد. حالا اين ما بوديم كه بايد در اجراي آنها تلاش مي كرديم. متاسفانه وقتي الان به يك سال گذشته نگاه مي كنم، مي بينم هيچ كاري نكرده ايم. نه اين كه كار نشده، نه، بلكه تيم داري شده. يعني به جاي باشگاه داري، تيم داري كرده ايم. اين در جهت اهداف سازمان و نياز جامعه نيست. مي بينم در اين جهت كاري انجام نشده. وقتي در برابر كساني قرار مي گيرم كه با چنين اهدافي من را انتخاب كردند، خجالت مي كشم. مي بينم من هيچ كاري نكرده ام.
چه دلايلي باعث شد كه كادر مديريتي باشگاه نتوانند در راستاي اهدافشان گام بردارند؟
شايد به اين علت باشد كه پرسپوليس شالوده منسجمي نداشته.
چه مسايلي باعث شده كه از اين راه منحرف شده ايد؟
ممكن است به آنها برسيم، اما من احساسم فرق مي كند. اين احساسات من است.
چه چيزي باعث شده كه شما چنين احساسي داشته باشيد؟
هر كسي براي كاري ساخته شده. گفتم هيات مديره باشگاه پرسپوليس سياستگذار بودند، اجرا به عهده آنها نبوده كادر اجرايي هم زحمت كشيده.
مشكل در سياستگذاري بود يا اجرا؟
اگر سياستگذاري مورد حمايت قرار نگيرد، مسلماً در اجرا به مشكلاتي برمي خورد. به نظر من بايد رفت به سمت تحقق اهداف. من براي آب باشگاه شاهين ۱۰۰۰ بار به سازمان آب رفتم. براي گرفتن سند زمين باشگاه شاهين شايد ۵۰۰ بار به سازمان زمين شهري مراجعه كردم. چه كساني را به كار گرفتم، دعوت كردم. اين عشق است.
اين جا وجود ندارد؟
اين جا بايد آدم ها را جذب كرد. اعضاي هيات مديره باشگاه پرسپوليس حقوق بگير نبودند. آدم هاي بسيار محترم در اين هيات حضور داشتند، آنها مديران ارشد مملكت هستند.
چه مسايلي باعث مي شود كه مديران ارشد مملكت نتوانند از پس مشكلات يك باشگاه بر آيند؟
اينها مسايلي است كه بايد در مجمع باشگاه مطرح شود. سياستگذاري ها دوباره بررسي مي شود.
شما بالاخره نفرموديد مشكل سياستگذاري بود يا اجرا؟
من احساس شخصي ام را مي گويم. وقتي احساس كنم دركاري نمي توانم موفق شوم، كنار مي روم. بايد اين كار را كرد. شايد كسان ديگري باشند كه بتوانند موفق شوند. آدم بايد خودش را با شرايط روز تطبيق دهد. پرسپوليس و استقلال شرايط بالقوه فوق العاده اي دارند. اين دو تيم بايد بهترين مجموعه هاي ورزشي را داشته باشند. جذابيت مكان هايي از اين دست مردم را به خود جذب مي كند. ورود مردم يعني ورود سرمايه. در اين ورود هم ماديات قابل تامين است هم معنويات. وقتي مردم به هيات مديره و كادر مديريتي باشگاه جلب شوند، همه جور كمكي مي كنند كه باشگاهشان ساخته شود. همان كاري كه من در شاهين كردم. مگر باشگاه شاهين چه داشت؟ هيچي. حتي اسم هم نداشت. اما توانستيم اعتماد و اطمينان مردم را جذب كنيم.
برگرديم به پرسپوليس؟
واقعاً در اين يك سال همه زحمت كشيدند ولي من توانش را ندارم. من مريض هستم. پرسپوليس تيم بزرگي است. مردم توقع بالايي از اين تيم دارند. به همين دليل افكار همه معطوف به اين شد كه تيم را اداره كنند. اين شد تيم داري. هدف باشگاهي بود كه مردم را جذب كند، وارد بورس شود، مردم احساس كنند كه در كنار باشگاه هستند. تمام اينها منجر به قوي شدن بنيه اقتصادي باشگاه مي شود.
البته شما كه توقع نداشتيد در فاصله يك ساله تمام اين فكرها عملي شود؟
نه.
پس مشكل جاي ديگري است.
سياست ها و اهداف از پيش تعيين و تدوين شده بود. قصد بر اين بود كه سهام پرسپوليس به مردم واگذار شود. اين كار به سرعت قابل اجرا نيست. پيش زمينه هايي نياز دارد تا به مرحله سود دهي برسد. به نظرم براي رسيدن به اين تفكر بايد در ابتدا مجموعه اي ساخته شود. تيم كه نمي تواند وارد بورس شود. باشگاه مي تواند. باشگاه هم بايد دارايي داشته باشد. دارايي باشگاه هم مجموعه ورزشي است. پرسپوليس هم مي تواند داشته باشد.
پس در حقيقت مشكل در اجراي سياست ها بوده يا منحرف شدن از مسير اهداف.
بله. اين انحراف بود چون ما به دنبال تيم داري رفتيم. در اين يك سال همين كار را كرديم. پرسپوليس قبلاً مشكلاتي داشته كه به هيات مديره جديد منتقل شده. بايد در جهت رفع آن مشكلات قدم برداشته مي شد.
چه مشكلاتي؟
مادي، اداري، مالكيتي و حقوقي.
البته هيچ بار مالي اي از هيات مديره سابق به هيات مديره جديد منتقل نشده.
فقط بار مالي نيست. چه طور مشكلات سال هاي گذشته به امروز منتقل نشده؟ مگر بازيكنانش به تيم امروز انتقال نيافتند، من به اين مسايل كاري ندارم. سازمان اهدافي داشت كه ما از تيم، باشگاه بسازيم. يك سال گذشته، احساس مي كنم من نتوانسته ام موثر باشم. وقتي نمي توانم موثر باشم براي چه بمانم؟
چرا چنين حرفي مي زنيد؟
من بايد بروم كنار؛ افرادي كه شايسته تر از من هستند و قدرت بالاتري دارند، وارد شوند. بنشينيم در هيات مديره باشگاه كه چه شود. آدم بايد مفيد باشد، كار كند. من خجالت مي كشم، يك سال از عمر من در اين باشگاه گذشته و هيچ كاري نكرده ام.
چه كار بايد انجام مي داديد كه موفق نشديد؟
من پاسخ اين پرسش را در مجمع خواهم داد. من احساس پوچي كردم. بخشي از حرف ها گفتن ندارد.
چند وقت است كه در جلسات هيات مديره شركت نمي كنيد؟
همه را رفته ام. تا آخرين جلسه كه يكشنبه شب بود رفتم. اسم نمي برم ولي آدم محترمي فرستاد دنبالم، خجالت كشيدم، ۳۰/۸ دقيقه شب بود. رفتم. وقتي حرف آدم اثر نداشته باشد، بايد رفت.
اين جلسه آخري مانع از ادامه فكر و كارتان نشد؟
نه. ببينيد من چه مي گويم. آدم بايد موثر باشد. وقتي آدم موثر نباشد احساس پوچي مي كند. اين جا كه به كسي چيزي نمي دهند، اين جا ما في سبيل ا... كار مي كنيم.
نظر آقاي مهر عليزاده در نوبت قبلي كه مطرح كرديد چه بود؟
ايشان موافق نبود.
ايشان هم مثل شما فكر مي كنند يا...؟
من كه مسئله عجيب فيزيكي را مطرح نمي كنم. مي گويم بايد كار اساسي كرد. بايد تحول فرهنگي ايجاد كرد.
اين تحول فرهنگي كه شما مدام از آن صحبت مي كنيد يعني چه؟
يعني ما شالوده باشگاه را براساس تعاريف جهاني باشگاه بريزيم. از يك اتاق شروع كنيم بدانيم مالكيت اين اتاق متعلق به پرسپوليس است. زميني بگيريم، ساختماني بسازيم. پرسپوليسي كه سال گذشته بالاي ۲ ميليارد هزينه كرد، يك زمين ندارد. در اين جا چه كار فرهنگي اي مي شود، انجام داد؟ بايد هزينه هاي كار را كم كرد تا بتوان ابزار آن را فراهم كرد. باشگاه پرسپوليس هنوز در زمين اجاره اي تمرين مي كند. پس در حقيقت دگرگوني فكري نياز است.
پس تحول فرهنگي مد نظر شما، ياد دادن آداب معاشرت به بازيكن نيست؟
نه، بسيار فراتر و اصولي تر از اينها است. بايد ابتدا در سطح مديريت ايجاد شود. تيم اول مملكت است. اين دو تيم يعني استقلال و پرسپوليس صدهزار نفر را به استاديوم مي كشند، تازه خانم ها نيستند وگرنه ورزشگاه صدوپنجاه هزار نفري هم كم مي آيد. پس اين دو تيم كه در فكر و رفتار جوانان مملكت تاثير مي گذارند، نبايد جايگاه فرهنگي داشته باشند؟ بايد اين جايگاه فرهنگي را ساخت. بايد تشكيلات داشت تا چنين طرحي عملي شود. بايد كميته هاي اقتصادي، استعداديابي، فرهنگي و ... وجود داشته باشد.
همه اينها كه وجود دارند؟
نه، به اسم روي كاغذ مي شود نوشت. بايد از روي كاغذ به عمل كشاند. پياده كرد. من در اين حد فكر مي كنم.
شما خودتان رييس كميته فني باشگاه هم هستيد. در اين بخش كه ديگر در اختيار خودتان است چه تحولي ايجاد شده؟
فرهنگ از آدم ها به تشكيلات تسري پيدا مي كند. ما ساختمان و تشكيلات نياز داريم براي اين كه فكرها و آدم هاي متفكر را جمع كنيم تا آنها به درستي ارايه طريق دهند. وقتي جا نيست، كميته فني چه معني اي پيدا مي كند. تيم اول مملكت هنوز زمين ندارد. چه طور مي شود توقع چنين حركت هايي را داشت.
ولي به مردم گفته اند كه بخشي از مجموعه ورزشي آزادي براي ساخت استاديوم پرسپوليس اختصاص يافته.
بله، آدم مي تواند خواب ببيند و صبح هم تعريف كند ولي واقعيت ندارد. واقعيت آن چيزي است كه قابل لمس باشد. به همين دليل است كه مي گويم به نظرم در يك سال گذشته باز هم تيم داري شد. به تحولات مدنظر كمتر پرداخته شد.
پس هيات مديره چه كاره بود؟ آيا آنها نبايد از مديران اجرايي پيشرفت طرح ها و اهداف را مورد سؤال قرار مي دادند؟
بايستي آدم هايي حضور داشته باشند كه وقت بگذارند. با هفته اي يك جلسه و ۲ ساعت روبه روي هم نشستن كه كار درست نمي شود در اين دو ساعت صحبت مي كنيم. به اين صحبت ها بايد روح دميده شود. آدم لازم دارد. براي اين آدم ها به بودجه نياز است. خودم را مي گويم، متاسفانه من كمتر در خدمت انجام اهداف باشگاه بودم. هدف يكي است منتهي راه ها فرق مي كند. بايد راه ها را شناسايي و نزديك ترين مسير را انتخاب كرد. براي آن راه ها نياز به آدم هاي خاص وجود دارد. اگر مردم به باشگاه اعتماد كنند هر نوع كمكي خواهند كرد.
الان نيست؟
نمي دانم. نمي دانم. من نمي گويم هست يا نيست. آنها تيمشان را دوست دارند. آنها بايد از اين علاقه به اعتماد و اطمينان برسند.
افراد و مديران باشگاه به درستي انتخاب و به كار گمارده شده اند؟
اين را در جلسه مجمع بررسي مي كنند. من نمي توانم نظري بدهم. اما بالاخره آنها هم كار كرده اند. زحمت كشيده اند، زيرا اداره كردن تيم پرسپوليس كار ساده اي نيست. بسيار مشكل است. هم مشكلات داخلي دارد و هم مشكلات بيروني. اما در مجموع هدف ايجاد باشگاه است.
با مشكلات مختلف تيم داري چه طور مي شود باشگاه ساخت؟
مي شود. فقط برنامه ريزي مي خواهد. هستند كساني كه بتوانند اين كار را انجام دهند. بايد آنها را به كار كشيد، البته با مديريت صحيح. اين حركت امروز انجام مي شود ولي كند است.
مي خواهم مسئله اي را بپرسم كه اميدوارم ناراحت نشويد...
شما دنبال جوابي هستيد كه نزد من نيست. من مي دانم شما چه مي خواهيد بپرسيد. من فقط احساس مي كنم اگر نمي توانم كار درستي انجام دهم بايد بروم كنار.
شما مي توانستيد مفيد باشيد و نبوديد؟
بحثي در اين نيست. اگر نمي توانستم كه انتخاب نمي شدم.
منظورم اين است كه مسايل مختلف نگذاشتند يا خودتان نتوانستيد.
نه. آدم بعضي وقت ها به خلوت مي نشيند زندگي اش را مرور مي كند. بايد تلاش كرد. براي تلاش توان نياز است. اين توان كه هميشه يكسان نيست. ما يك سال دويديم، اما نتيجه اش همين تيمي شد كه مثلاً دو سال قبل هم بود. تلاش ها صرف روزمرگي شده. شايد طرز تفكر من اشتباه است. وقتي در كارنامه من هيچ نتيجه اي ثبت نشده، بايد بروم.
اين كه كارنامه شخص شما نيست. كارنامه كل مديريت و اعضاي هيات مديره باشگاه است.
من به كسي كاري ندارم. من به خودم نگاه مي كنم و خجالت مي كشم. آقاي مهرعليزاده حق دارد از من بپرسد چه كار كرد ه اي.
پرسپوليس در اين فصل تغييرات و ريسك هاي زيادي كرد. شما در هيات مديره چه قدر در اين كارها سهم داشتيد؟
جواب اين سؤال ها باشد دركتاب خاطراتم. در فرصت مناسبي جواب سؤالت را مي دهم. من شش الي هفت ماه پيش اعلام كرده بودم كه نمي آيم. خوشحال مي شوم كه هفته اي دو ساعت در خدمت آدم هاي محترمي هستم.
ناراحت نمي شويد اگر بپرسم هيات مديره تشريفاتي بوده؟
البته اينطورها هم نيست.
وقتي سياستگذاري هاي هيات مديره هم اجرا نمي شود، تعريف ديگري دارد؟
اتخاذ سياست ها روح مي خواهد. روح هم همان اجرا است. اجرا هم به آدم باتوان و انرژي نياز دارد.