جمعه ۲۱ آذر ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۲۵۱
گفت وگو با اميرحسين ناصربخت
تئاتر با تماشاگر شكل مي گيرد
006086.jpg

تئاتر، هنري زنده و پويا و به شدت تعقل برانگيز است. نمايش كه از بدوي ترين اختراعات بشر است؛ از ديرباز تاكنون همواره دچار تحول شده و همراه با ادبيات و فلسفه سير تكاملي داشته است.
تئاتر تنها هنري است كه با مخاطب ارتباط مستقيم دارد و به اصطلاحي »نفس به نفس« است. بازيگر بر صحنه ايفاي نقش مي كند و به تماشاگر خود روح و انرژي مي بخشد، تماشاگر هم با غرق شدن در مضمون و محتواي نمايش به بازيگر انرژي مي دهد و از اين تعامل چيزي به نام نقش، خلق مي شود. به واقع برترين بازيگران تئاتر، بدون مخاطب، هيچ چيز خلق نمي كنند و اين همراهي مخاطب است كه هنرمند را وادار به آفرينش مي كند. تئاتر از جمله هنرهاي گروهي است كه اجتماعي ترين هنر نيز به شمار مي رود. نمايشنامه نويس مي نويسد و با كمك از مخيله و ادبيات جان هايي را مي نويسد كه كارگردان به آنها جسم مي بخشد و اين جسم و جان در قالب بازيگر به روي صحنه مي رود تا حاصل جمع چند اثر هنري، خلقتي باشد بر صحنه براي بخشيدن لذت و آگاهي به تماشاگر. تئاتر همواره در پس خود تفكري نهادينه كرده كه همان فلسفه تئاتر است.
تئاتر، معماري هر مكاني را در جايي كه صحنه ناميده مي شود، طراحي مي كند.
هنر رنگ، لباس، آرايش و پيرايش، ديگر هنرهاي دخيل در نمايش هستند و در آخر از موسيقي و نبايد غافل شد كه سرانجام تئاتر براي تماشاگر شكل مي گيرد، تماشاگر؛ نبايد غفلت كند و هنرمندان اين عرصه را تنها گذارد كه تمام تلاش اين هنرمندان بر پايه بالا بردن آگاهي ها و تقابل احساس هاست.
در حال حاضر مسايل و مشكلات زيادي گريبان هنرمندان اين ورطه را گرفته و بايد مسئولان و هنرمندان دست در دست هم نهند و لبخند رضايت بر لب، تماشاگران بنشانند كه بالاترين درجه رضايت هنرمندان تئاتر، لبخند تماشاگران و مخاطبان است.
از تئاتر چه خبر؟ تا چه اندازه با مخاطب ارتباط برقرار مي كند؟
اگر تئاتر سنتي مد نظرتان است؛ اين نمايش از خيلي پيشتر شكل گرفته و معمولاً مورد استقبال عامه جامعه قرار مي گيرد؛ تعزيه، تخت حوضي و خيمه شب بازي از نمايش هاي سنتي ما به شمار مي رود كه به صورت خودجوش بين قشر عوام جامعه به وجود آمد و البته چندان مورد استقبال روشنفكرها قرار نگرفت، ولي در برهه هاي مختلف، مثل زمان قاجاريه از طرف دربار مورد توجه بود و از رشد خوبي برخوردار شد، به ويژه تعزيه كه بسيار مورد توجه عوام و دربار قرار گرفت و در حال حاضر هم مخاطب خود را دارد، براي مثال؛ در دهه اول ماه محرم، جمعيتي بيش از تماشاگران يك سال تئاتر،  از تعزيه استقبال مي كنند و به تماشاي آن مي نشينند. ولي اگر منظور، تئاتري است كه بيش از صد و پنجاه سال از عمر ورودش به ايران نمي گذرد، بيشتر با قشر روشنفكر جامعه ارتباط برقرار كرده و هنوز نتوانسته توجه عمومي را به خود جلب كند تا يك پديده فرهنگي عمومي شود.
دوران اوج تئاتر نوين چه زماني بود؟
اوج شكوفايي اين تئاترها در دهه بيست بود، دليلش هم فضاي باز سياسي و تعدد احزاب بود؛ هركدام نمايندگاني در هنر داشتند، چون مي دانيد كه بهترين راه - براي پايه گذاري يك سياست مبتني بر آراي مردم- نهادينه كردن فرهنگ و هنر اشاعه دهنده آن سياست است. تئاتر در اين دوره مورد توجه و علاقه قشر روشنفكر بود و از جانب اين قشر نيز حمايت شد.
فكر نمي كنيد با نزديك كردن اين دو گونه نمايش - سنتي و فرنگي - بتوان از مخاطبان بيشتري برخوردار بود و شايد با نزديك شدن اين دو، به پيدايش و تداوم تئاتر ملي كمكي شود؟
شيوه برخورد با تئاتر، در ايران منحصر به فرد و جديد است. شايد يكي از دلايل عمده آن هم ساختارهاي فرهنگي و اجتماعي باشد. براي ايجاد وفاق بين نمايش هاي سنتي و فرنگي نظرات و پيشنهادهاي زيادي اعلام شده و ما در حال گذار از تجربه هستيم. عمر تئاتر فرنگي در ايران، حدود ۱۵۰ سال است و هنوز جوان است، ما هم براي رسيدن به يك راهكار درازمدت كه از هر بعد، باعث اشاعه و ارتقاي فرهنگ تئاتر شود، تلاش مي كنيم. اما بين صاحبنظران چند ديدگاه متفاوت در مورد تئاتر ملي وجود دارد ؛ گروهي وفاق تئاتر سنتي و فرنگي را تئاتر ملي مي دانند و معتقدند با رويكرد به ادبيات كلاسيك كه به نوعي بازتاب روحيه و سرشت ملت ماست، مي توانيم خواسته ها ، انديشه ها و نوع نگرش ملت ايران را انعكاس دهيم.
006084.jpg
006082.jpg

گروهي بهره گيري بيشتر از تئاتر سنتي را مطرح مي كنند و دليل آن را رويكرد طبقه عامه جامعه و استقبال ايشان مي دانند.
عده اي ديگر بر آنند؛ اگر يك نمايشنامه نويس ايراني يا يك كارگردان ايراني، يك متن خارجي را اجرا كند، آن حتماً يك نمايش ايراني است؛ ولو اين كه متن، كلاسيك فرنگي باشد. دليل خود را هم اين گونه بيان مي كنند؛ چون برداشت يك ايراني روي صحنه است و انتخاب متن براساس شرايط و نيازهاي جامعه صورت گرفته، مي توان آن را تئاتري براي جامعه ايراني دانست.
البته اشخاصي مثل آقايان بيضايي و صادقي براي دستيابي به تئاتر ملي از نمايش هاي سنتي بهره گرفته اند و از دهه هاي اول قرن اخير، توجه به ادبيات كلاسيك اوج گرفت، البته ناگفته نماند كه تئاتر سنتي ما خصيصه هايي دارد كه امروزه در تئاتر مدرن دنيا از آن استفاده مي شود كه از آن جمله مي توان به ايجاز، استفاده از نمادها و نشانه ها و نيز روش استريليزه بازي اشاره كرد. دسته اي هم بر اين باورند كه اصلاً نيازي نيست، به دنبال واژه تئاتر ملي و پيدايش و تداوم آن باشيم. اين گروه معتقدند «تئاتر يك هنر است»؛ هنري جهاني و ساخته انسان و از آنجايي كه بين انسان ها وجوه مشتركي وجود دارد، پس تئاتر ملي مفهومي ندارد و با چشم پوشي از اين واژه كار خود را دنبال مي  كنند.
اكنون ما در گذار تجربه، منطبق بر خواست ها و آرمان هاي جامعه حركت مي كنيم و البته اين روش مربوط به تئاتر ايران است. همان طور كه گفتم شرايط جامعه ما كسب اين تجارب را مي طلبد.
پس هنوز نتوانسته ايم به سياست هاي درازمدت، دست بيابيم.
اين به چند عامل بستگي دارد. هنرمندان ما تلاش خودشان را كرده اند و تا توانسته اند جامعه تئاتري را به سوي آرمان ها سوق داده  اند. مركز هنرهاي نمايشي هم در حد توان، زمينه اجرايي و بوروكراسي را سرعت مي بخشد، اما به دليل مطرح نبودن تئاتر در برنامه ريزي هاي كلان مملكتي و بي اعتنايي به فرهنگ و هنر در سطوح بالاتر، ما صرفاً به تلاش و توليد هنرمندان، دل خوش كرده ايم.
ميزان امكانات در بهبود كيفيت بسيار موثر است، ولي هنرمندان تئاتر،  بسيار فراتر از امكانات موجود كوشش كرده اند. مسئولان و متوليان چه كرده اند؟
امكانات حاضر، بسيار ناچيز است. تسهيلاتي كه اكنون موجود و در اختيار جامعه تئاتري قرار گرفته، همان امكانات دهه هاي چهل و پنجاه است كه براي جمعيتي در حدود ثلث جمعيت فعلي طراحي شده بود و التبه هنرمندان در آن موقع با كمبودها و كاستي هايي روبه رو بودند. در حال حاضر نيز با روند كم ارزش شدن پول رايج، مي توان گفت: «بودجه ها كاهش پيدا كرده است.»
نسبت عرضه و تقاضا چطور؟
عرضه و توليد ما بسيار بيش از ظرفيت امكانات است، تقاضا هم به اندازه توليد است. قشرهاي مختلف، ذائقه هاي مختلف دارند و كار متناسب با آن ذائقه هم توليد مي شود، ولي سالن براي اجرا و برقراري رابطه ميان ايشان نيست و همين امر به فاصله بين روشنفكرها و عوام مي افزايد، چرا كه هنرمندان روشنفكران طبقه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي خود هستند.
به نظر شما چه عوامل ديگري در ركود اقتصادي هنرمندان تئاتر دخيل است؟
قبل از انقلاب، دو دانشكده تئاتر موجود بود كه سالانه ۷۰ الي ۸۰ نفر دانشجو از آن فارغ التحصيل مي شدند. خب اين عرضه نيروي انساني با جمعيت مخاطب مناسبت داشت. ولي اكنون اين رقم، در سال به هزار نفر رسيده است. اگر حتي يك چهارم اين افراد بخواهند، از تحصيلات آكادميك خود براي امرارمعاش استفاده كنند و وارد بازار كار شوند، ما امكانات لازم براي ايجاد اشتغال آنها نداريم.
يك گروه، كاري را براي مرحله اجرا آماده مي كند، ولي بايد يك سال منتظر سالن باشند و اين مشكل به شدت روحيه هنرمندان را مي آزارد، ضمن اين كه از علل ركود كيفي هم محسوب مي شود.
با اين حساب، جايي براي رقابت سالم نمي ماند؟
تئاتر يك هنر زنده و پوياست و ميزان رضايت مخاطب، ارزش كار را نشان مي دهد. مردم در تمام دنيا با هر سليقه فكري، تئاتري براي ديدن دارند و تنها در اين صورت رقابت سالم ايجاد مي شود.
شما به خاطر موقعيت شغلي تان در روابط عمومي هم از حال مسئولان اداره باخبريد و هم با توجه به مواجهه با اربابان رجوع از حال و روحيه هنرمندان مطلعيد. كاركرد هنر در جامعه امروزي را چگونه ارزيابي مي كنيد؟
مسئولان تئاتر تمام تلاش خود را مي كنند ولي باز شرمنده دوستان هنرمند هستند. ايشان با انرژي زياد و اراده اي محكم در اين شرايط سخت و با اين بودجه هاي بسيار كم به توليد ادامه مي دهند ولي مركز استطاعت جبران زحمات اين عزيزان را ندارد. به نظر من بايد مسئولين رده بالاي كشوري متوجه اهميت تئاتر در جامعه بشوند و در برنامه ها و سياست هاي كلان آن را منظور كنند.
006080.jpg

خدمت هنر به جامعه غير قابل انكار است. توليد هنر، ديدن هنر و جمع هنرمند تغييرات شگرفي در فرهنگ جامعه ايجاد مي كند و اين كه هنر به ويژه تئاتر زيربناي فرهنگ است سخني است اجتناب ناپذير. اشاعه فرهنگ هنر از فشارهاي عصبي جامعه مي كاهد و تا حد زيادي موجب كاهش فشارهاي رواني مي شود. با حل مشكلات مالي هنرمندان، جامعه به اقتصادي پويا مي رسد. فرهنگ، زيرساخت هاي يك ملت است. ذائقه، طبع، خلق و سرشت ايشان را تشكيل مي دهد. زماني جامعه اي بانشاط خواهيم داشت كه هنرمند بتواند آزادانه به خلاقيت بپردازد.
منظور از آزادانه خلق كردن چيست؟
اين است كه هنرمند بتواند با خلاقيت امرارمعاش كند. بتواند زندگي كند و شغلش، حرفه اش او را سرخورده مشكلات اقتصادي نكند. افكار استرس زا هاله اي سنگين بر روح او نشود. بسياري از هنرمندان به شدت دچار مشكلات مالي هستند و وقتي هنرمند جامعه اي - كسي كه از نعمت خلاقيت بهره مي برد - با مشكل مالي و استرس زندگي كند، توده عوام چگونه بانشاط باشند؟
مسئولان طي سال هاي اخير  وعده هايي داده اند. مانند طرح تعاوني مسكن و بيمه و نظاير آن؛ نظرتان در اين باره چيست؟
متاسفانه در اين زمينه ها شعار و سخن زياد بوده، اما در عمل چيزي نمي بينيم.
در سال هاي قبل از انقلاب گردشگري هاي فرهنگي برگزار مي شد و از اين رهگذر تئاتر شهرستان ها ضمن آشنايي با هم، تبادلات فرهنگي نيز داشتند. چرا ديگر اين اتفاق نيفتاد؟ حال آنكه راه اندازي كارناوال هاي فرهنگي يكي از مهم ترين امور براي رسيدن به فرهنگ صلح و احترام است.
آثاري كه از طرف مركز حمايت مي شوند، يك توليد ملي محسوب مي شوند، و حمايت در استان ها و شهرستان ها به عهده ادارات ارشاد آنهاست. البته ما و انجمن هاي نمايش، قدرت مالي بسيار محدود و ناچيزي داريم و حمايت از آثار داخلي به عهده مسئولين شهري و استاني است.
يعني به سلايق افرادي كه راس امور شهري و استاني قرار دارند، ارجاع مي شود. در نتيجه برخي تئاتر را مي شناسند و به آن احترام مي گذارند و برخي ديگر، فقط احترامات را با لوح تقدير سالانه و بدون پرداخت كمكي نشان مي دهند. يعني واقعاً هنر و هنرمنداني كه قرار است در آينده نزديك اثر ملي و نشان مليت ما بشوند، رشد و يا ركودشان به سليقه مسئولان بستگي دارد و تحت برنامه ريزي منسجمي فعاليت نمي كنند؟
ما با توجه به توان مالي از آثار برگزيده شهرستاني  حمايت مي كنيم تا در تهران كارشان را روي صحنه بياورند. از تهران هم كارهاي سبك و كم هزينه را به برخي شهرستان ها اعزام كرده ايم. براي نمونه: كارهاي آقايان سليمي و مهندس پور كه البته اين تعداد بسيار كم و محدود است. براي همين به صورت مستمر، كارشناس اعزام مي كنيم تا توان علمي تئاترهاي تجربي بالا رود.
ديگر اين كه ما در گذشته مراكز تئاتري داشتيم و با توجه به بودجه اي كه برايش منظور مي شد گردشگري فرهنگي و كارناوال هاي تئاتري را راه اندازي مي كرد. در حال حاضر انجمن هاي نمايش بضاعت مالي بسيار كمي دارند، و به همين دليل توان برداشتن گامي براي اشاعه فرهنگ تئاتر را ندارند و چون تئاتر يك كار گروهي است، بيشتر از امور هنري ديگر هزينه دربردارد و اين بر ديگر مشكلات موجود در برنامه ريزي ها مي افزايد. البته برخي مديران و مسئولان كمك هاي خوبي به فرهنگ و تئاتر محل خدمتشان كرده اند، براي نمونه مي توانم به استان هاي سيستان و بلوچستان و خوزستان اشاره كنم كه با راه اندازي جشنواره و دعوت از ديگر گروه ها تبادلات فرهنگي جالبي را انجام دادند. ولي نگراني ما از موقتي بودن مسئوليت هاست و اگر در برنامه ريزي هاي كلان اين مهم در نظر گرفته مي شد ديگر اين نگراني وجود نداشت.
آيا آموزش به حد لازم و كافي در شهرستان ها داراي رشد بوده است؟
البته اذعان مي كنم ما در آموزش، كند عمل كرده ايم.
تبادلات هنري در سطح بين المللي از چه كيفيتي برخوردار است؟
مرسوم است كه ما از مسئولان جشنواره هاي خارجي دعوت مي كنيم، تا در جشنواره هاي ما شركت كنند. ايشان آثار اجرايي را از لحاظ كيفي و تناسب با سوژه ها و جشنواره هاي دلخواهشان، انتخاب مي كنند، اما در مجموع، انتخاب آثار، به سياست هاي دولت هاي ميزبان بستگي دارد. ما هم تقريباً به همين شكل از كارهاي خارجي دعوت مي كنيم.
سياست هاي فرهنگي كشورهاي خارجي در مواجهه با انتخاب تئاتر، چه آثاري را برمي گزيند؟
علاقه و سياست هاي ايشان، بيشتر كارهاي سنتي به ويژه تعزيه است. ايتاليا، آلمان، كره و ...
از تئاتر نوين چطور؟
اصولاً اين كارها را نيروي جوان توليد مي كند و با گرايش مدرن اجرا مي شود. برخي از اين آثار شاخصه هاي قوي و خوبي از مدرن دارند و از طرف كشورهاي خارجي دعوت و اعزام مي شوند.
بودجه اين سفرها از كجا تامين مي شود؟
در اكثر مواقع، كاري كه دعوت مي شود، هزينه هايش را هم متقبل مي شوند و اگر بخشي از آن را پرداخت كنند، مركز در حد توان به گروه ها كمك مي كند تا بتوانند اعزام شوند و اهميت و نوع جشنواره نيز، بسيار موثر است.
چه عوامل ديگري در انتخاب آثار و تبادلات فرهنگي وجود دارد؟
عوامل زيادي تاثيرگذار است كه از جمله مي توان به روابط ديپلماتيك اشاره كرد. چرا كه در اين سفرها اولين هدف، تبادل دو كالاي فرهنگي است. در حال حاضر معيارهاي موازي با سياست هاي مركز براي انتخاب كيفيت آثار است.
شما جايگاه تئاتر ايران را در جهان چگونه مي بينيد؟
با اين همه مشكل شما چه توقعي داريد؟ دوست داريد ما در كدام سكوي فرهنگ هنر ايستاده باشيم؟ ما در ادبيات شاهكارهاي جهاني داريم چون آثار فردي است، ولي از آثار گروهي حمايت نمي شود. وقتي جايگاه ها هنوز در ايران تعريف نشده است، پس نمي توانيم توقعي در سطوح جهاني داشته باشيم.

گزارش رويدادهاي هنري هفته
نگاهي به فيلم شب هاي روشن ساخته فرزاد موتمن
ميل مبهم عشق
006092.jpg
احمد محمداسماعيلي
يك: اقتباس از آثار ادبي در ساخت فيلم هاي سينمايي در جهان رسمي متعادل و مرسوم است و به ويژه از آثار نويسندگان بزرگ و مشهوري همچون فئودور داستايوفسكي، كه اكثر رمان هاي بزرگ و مهمش به فيلم و مجموعه هاي تلويزيوني تبديل شده اند. مثل رمان هاي جنايات و مكافات، جنگ و صلح، ابله، برادران كاراماروف. كه برخي از اين اقتباس ها موفق از كار درآمده اند و برخي خير، داستان شب هاي روشن كه در جواني داستايوفسكي به رشته تحرير درآمده و همچون ديگر آثار اوليه او نظير، قمارباز و ابله داراي شخصيت هاي ساده دل، پاك آنديش و رمانتيك است و از اين داستان به ظاهر ساده و كم اهميت تر از رمان هاي سترگ و معظم داستايوفسكي، اقتباس هاي سينمايي متعددي صورت گرفته است. ۱- روايت لوكينو ويسكونتي به نام شب هاي سپيد با بازي مارچلو ماستروياني، ماريا شل، ژان ماره كه در آن ويسكونتي محل وقوع داستان را به يك شهر كوچك بندري برده و اثري فاخر، گرم و عاشقانه خلق كرده. ۲- نسخه اقتباس روسي آن به كارگرداني ايوان پري يف در اواخر دهه شصت ميلادي كه كارگردان فيلم را در محيط واقعي اثر يعني كشور روسيه برده ۳- برداشت و روايت روبر پرسون كارگردان متفكر و صاحب سبك، به نام چهارشب يك رويا بين كه طبق روال ديگر آثار سينمايي پرسون داراي فضاي سرد، تخت، رفتارها و كنش هاي مكانيكي و به شدت كنترل شده با همراهي هنرپيشه هاي غيرحرفه اي. و اما روايت چهارم به دست فرزاد موتمن به تصوير درآمده است كه برداشتي آزاد از رمان محسوب مي گردد. بدين صورت كه فضا و مكان داستان را به تهران معاصر و شخصيت هايي در قالب استاد دانشگاهي، ميانسال، تنها و عبوس و براي پرهيز از به كارگيري فلاش بك و شكست زمان، ضلع سوم داستان، يعني مردي كه دختر جوان منتظر آمدن او است. حضور فيزيكي او را از داستان فيلمش حذف كرده. فيلمنامه شب هاي روشن، ساختاري مدرن دارد و در آن از اوج و فرودهاي مرسوم فيلمنامه هاي كلاسيك خبري نيست و راوي ماجرا و داستان فيلم استاد دانشگاه است. موتمن سعي و كوشش خود را متوجه روايت يك داستان عاشقانه كه در آن ارتباط كلامي ميان دو شخصيت اصلي در جريان است، كرده و اصولاً مخاطب فيلمش را آدم هاي عاشق و يا به نوعي كساني كه حداقل در طول مدت عمرشان حداقل يك بار طعم و مزه عشق را چشيده باشند قرار داده است و اين ارتباط كلامي ميان شخصيت ها به تدريج و در مدت زماني كوتاه تبديل به عشقي تاثيرگذار و ناب مي گردد. عشقي كه با منطق و مرحله به مرحله حاصل گرديده است و نكته قابل تامل سير اين تحول بر شخصيتي همچون استاد دانشگاه است كه از كوچك ترين و بديهي ترين رابطه عاطفي و حسي به دور است كه حتي در اوايل فيلم يكي از دانشجويان دخترش در دانشگاه خواستار برقراري رابطه اي عاطفي با وي مي شود و او با سردي و بي اعتنايي با وي برخورد مي كند و از ايجاد آن سر باز مي زند. استادي كه به نوعي تنها يار و دوستش منحصر به دنياي كتاب هايش و فردي كه با دنياي كتاب ها ارتباط دارد. يعني شخص كتاب فروش كه آن هم رابطه اي رسمي و خشك و حتي مادر پير و سالمندش را با فاصله زماني طولاني و به دور از هرگونه هيجان و ابراز احساسات خاص و رايج بين مادر و فرزند ملاقات مي كند و در پيله تنهايي كه به دور خود تنيده است محصور گرديده است.
دو: رويكرد آگاهانه فرزاد موتمن به سينماي حاشيه و مدرن و معناگرا، كه در آن تن به خواسته هاي سطحي و نازل مخاطبين محلي از اعراب ندارد و توجه به سطح ارتقاي سليقه و خواسته مخاطب انديشمند ملاك است. همان طور كه يك كتاب خوب، افق هاي جديدي پيش روي خواننده اش ايجاد مي كند. حرف اول و آخر در اين طيف از سينما، را خلاقيت، نوآوري و وجه هنري آن مي زند و كارگردان و صاحب اثر به نوعي حديث نفس و واكنش هايش نسبت به محيط و جامعه پيرامونش را منعكس مي كند. همچون سينماگراني كه سردمدار اين نوع سينما يعني وودي آلن، اينگمار برگمان، چان كاساوتيس كه در شب هاي روشن اين بازتاب نمونه هاي بي شمار و زيادي دارد. (پياده روي هاي شبانه و طبق عادت استاد، علاقه به مقولات فرهنگي نظير كتاب، چگونگي مواجهه و روابط استاد با مادرش). و به همين علت مهم است كه شخصيت و كنش هاي استاد جوان در طول فيلم براي مخاطب هوشمند و فكور آن قابل باور و منطقي مي كند و در جاهاي مختلف فيلم انگاري كه برشي از مرحله اي از زندگي خود را بر روي پرده مشاهده مي كند. اين حس نزديكي و همذات پنداري نشات از رويكرد عملي و قابل باور رفتار استاد جوان در طول فيلم دارد و ناخودآگاه ذهن و فكر مخاطب را با خويش همراه مي سازد.
سه: با برخورد ناگهاني استاد جوان در يكي از راهپيمايي ها طبق عادت شبانه اش، با دختري غريبه و ناآشنا و بي كس در شهري غريبه و بي رحم كه انتظار آمدن آشنايي را مي كشد و همراه شدن وي با استاد جوان در جهت دور شدن از مزاحمين، تحولي آهسته در زندگي تخت و عاري از هيجان و عشق استاد جوان آغاز مي گردد و به واسطه علايق مشترك و همسوي آن دو به جهان ادبيات، شعر به نوعي گام به گام مسير تدريجي و تكوين عشقي تاثيرگذار شكل مي گيرد. حتي با وجود تاكيد دختر جوان كه اگر محبوبش در طول مدتي كه قرار است بيايد در محل وعده گاه حاضر شود، در آن صورت دختر، استاد را ترك مي كند. باز هم نزد استاد جوان چشيدن حلاوت و شيريني و طعم واقعي دوست داشتن را در طول مدت چهار شب و چهار روز موهبت كم و بي مقداري نيست و ورود دختر جوان به خانه بي روح و حس و حال استاد باعث ايجاد تغييراتي ساختاري و دميدن حس و حال و شور زندگي در خانه مي گردد و همراهي و طي طريق استاد با دختر جوان در جهت پيدا كردن نشانه اي از مرد جوان مورد علاقه دختر و گفت وگوهاي مكرر اين دو و طي اين مدت از شعر، ادبيات و عشق باعث شناخت دروني و پيدايش ميل نهاني و پنهان مانده در وجود استاد. جوان در زمينه دوست داشتن و مهر ورزيدن به ديگري مي شود. انگاري منتظر تلنگري و يا حادثه اي، براي به فعليت درآمدن اين ميل و كشش دروني وجود استاد بوده است. اين سفر كوتاه مدت درون شهري به مصداق پالايش و صيقل خوردن روح ناآرام و خسته استاد جوان مي شود و باعث مي شود آدمي كه دنيايش در كتاب هايش خلاصه و معني پيدا مي كرد، حتي حاضر گرديد تا آنها را بفروشد، تا بتواند علاقه اش را از كتاب هايش به دختر جوان انتقال دهد و با خانه تكاني اساسي در ذهنيات خويش به نوعي جا براي وارد شدن دختر در زندگيش باز كند و پروسه اي جديد در زندگيش شروع گردد. ولي سرنوشت مختوم و گريزناپذير استاد جوان، به وي روي خوش نشان نداد و در آستانه معبد خوشبختي متوقف ماند و در ملاقات آخر با دختر جوان، خبر مراجعت مرد جوان و محبوب دختر و طبعاً ترك كردن خانه استاد توسط دختر جوان را شنيد. شايد باز هم به نوعي به گوشه عزلت و دنياي سرد و تيره و عزلت خود پناه ببرد و باز هم دنيايش را در كتاب هاي جديدي كه تهيه مي كند، جست وجو كند. و آنها را مطالعه كند ولي اين بار با يك فرق اساسي و متمايز كننده، كه او اين بار كتاب هايش را با حسي گرم و سرزنده و آكنده از عشق مطالعه مي كند و به نوعي شايد تا آخر عمرش دلخوش به خاطرات اين عشق كوتاه مدت ولي عميق و تاثيرگذار باشد و آن را از ياد نبرد.
چهار: با توجه به شخصيت هاي كم فيلم، دو هنرپيشه اصلي، مادر استاد، دوست كتاب فرو شش، عدم صحنه پردازي گرم و سرزنده و چشم نواز محيط اطراف و خانه استاد كه فقط منحصر به نمايش كتاب هاي كتابخانه استاد جوان، فضاي دلمرده و خفقان آور خانه و محيط سياه و كدر اطراف، منزوي و سرد بودن شخصيت هاي اصلي و فرعي حتي دوست كتاب فروش استاد، داراي رفتارهاي مشابه و قرينه با وي است، مادر استاد برخلاف ديگر مادرهاي ايراني، از پسرش جدا زندگي مي كند و اگر وجود زني غريبه را در اطراف زندگي پسرشان احساس كنند، عكس العمل و واكنش از خود نشان مي دهند، ولي مادر استاد در اين مواجهه برخورد خاص و قابل نمودي از خود بروز نمي دهد. عدم هيجان و تعليق خاصي در طول مدت فيلم كه شايد تنها واكنش مهمي كه در فيلم به آن برخورد مي كنيم، پرسش و سين جين فرد پستچي از استاد جوان است
عدم نمود ظاهري و قابل توجه موسيقي در فيلم، بازي هاي سرد و بدون احساس تعمدي، محيط كدر، تيره و تاريك كه عمده زمان فيلم در شب رخ مي دهد، لباس تيره و خاكستري رنگ هنرپيشه ها كه هيچ تنوع رنگي بخصوصي ندارد. اگر تك تك اين عوامل بالا هركدام در فيلمي به تنهايي به كار برده مي شد و آن فيلم فاقد كارگرداني صاحب انديشه و مسلط به كار بود، باعث عدم جذابيت و كلاً شاهد فيلمي كسل كننده و خنثي مي شديم. ولي هنر و تسلط فرزاد موتمن كه با جسارت فوق العاه همه عوامل ذكر شده در بالا را يكجا در فيلمش گنجانيده تا بتواند مفاهيم و موضوعات مورد علاقه و نظرش مثل روايت يك قصه عاشقانه صرف، ستايش ادبيات و شعر كهن پارسي و بزرگان آن، فضاسازي آگاهانه، حديث نفس، تحليل روابط پيچيده انساني، گفت وگوهاي انتزاعي، داستاني ساده در چارچوب بياني روان و سيال، استفاده بجا از قطع هاي ناگهاني و جامپ كامپ، قاب بندي ها و ميزانسن هاي دقيق و هوشمندانه را به تصوير درآورد.
پنج: تجربه همكاري مستمر و طولاني مدت فيلمنامه نويس با كارگردان در سينماي ايران برخلاف سينمايي دنيا كم سابقه و به ندرت رخ داده و اين كمبود اثر مستقيم و تاثيرگذاري بر توليد فيلم هاي ساخته شده مي گذارد و باعث افت كيفي فيلم ها مي شود و اگر تجربه مشتركي از اين حيث به وجود آيد، در كار بعدي قطع شده و هركدام از دو طرف به سمت و سوي ديگري مي روند و اين امر يك نقطه ضعف براي سينماي ايران محسوب مي شود. و چه بسا اگر نمونه هاي موفق آن نظير كمال تبريزي، رضا مقصودي، داريوش مهرجويي و زنده ياد غلامحسين ساعدي در پيش از انقلاب، مد نظر قرار گيرد كه منجر به ساخت و توليد فيلم هاي درخشان و ماندگاري نظير گاو و دايره مينا و ليلي با من است گرديد، اهميت و جايگاه همكاري دوجانبه به خوبي آشكار مي شود و مي توان اميدوار بود بعد از دو تجربه مشترك و موفق يعني هفت پرده و شب هاي روشن، با توجه به علايق و دنياي ذهني مشترك بين سعيد عقيقي و فرزاد موتمن اين همكاري تداوم داشته باشد و شاهد ديگر فيلم هاي درخور توجه و اعتنا از اين دو باشيم.
شش: در آخر نمي توان اشاره اي به بازي هاي زيرپوستي و به شدت كنترل شده و خالي و تهي از هرگونه حس و گرماي دو بازيگر اصلي فيلم، مهدي احمدي و هانيه توسلي، نداشت كه با تكيه بر فيزيك و حالات صورت و ارايه تكنيك مناسب بازيگري در ارايه شخصيت استاد و دختر جوان به توفيق رسيده اند كه با توجه به اين امر كه اين دو در اكثر قريب به اتفاق صحنه هاي فيلم حضور دارند، نشان از اهميت و جايگاه بازيگري اين دو در فيلم دارد.

آدمك ها ساخته علي قوي تن از نگاه خوانندگان
زمان مناسب نبود
006088.jpg

حميد صالحي آبادي
مراد جواني سرشار از عقده و كينه از زندان آزاد مي شود و به خاطر قول و قراري كه با حشمت   همسلولي خود گذاشته، سراغ شهره (زن سابق حشمت) مي رود تا اور را بكشد. خانه شهره در حاشيه يك پارك قرار دارد. مراد خانه شهره را زيرنظر مي گيرد مدت چند شبانه روز مي گذرد اما از او خبري نمي شود مراد از پيدانبودن شهره به تنگ آمده، او با فرياد حرف هايي به زبان مي آورد و عقده گشايي مي كند. جمعيت گرد او جمع مي شوند و در اين ميان نيما پسر ۱۵ ساله  كه به قول پدر معتادش «يه چيزيش ميشه» وارد ميدان مي شود و با گفتن چند بيت شعر موضوع واقعي را تبديل به نمايش يا معركه مي كند. پدر معتاد نيما (انوش) نيز فرصت را غنيمت مي شمارد و از تماشاچيان پول جمع مي كند. از آن پس مراد براي سيركردن شكم خود با همراهي نيما در اطراف پارك معركه برپا مي كنند و نيز شب  و  روز در انتظار شهره خانه او را مي پايد. افرادي پارك  خواب، با مراد آشنا مي شوند كه از ميان آنها كامران، پسري از خانواده پولدار از خانه فراري شده، در واقع قهر كرده. او هنرمند نقاشي است كه از موضوعات پارك در كار خود بهره مي جويد و نيز در حال آلوده شدن به مواد مخدر است، پدر معتاد نيما به خاطر تزريق مواد مخدر مي ميرد و نيما تنها مي ماند. پس از مدتي مراد متوجه مي شود كه نيما دختر است و پس از آن سعي مي كند برايش جايي امن پيدا كند و مقدمات سفر به شمال را برايش فراهم مي كند تا او نزد مادربزرگ خود برگردد. اما نيما عاشق مراد شده و...
اين بار قوي تن قصد گفتن حرف بزرگي را دارد، اما به چه قيمتي؟ مراد (شهاب حسيني) براي كشتن و رسيدن به ثروت بزرگ مي آيد اما سرانجام ديگري پيدا مي كند. مراد در صحنه اي كه با شهره (شقايق فراهاني) رو به رو شده و تمام شرايط براي كشتن او مهيا است، از كشتن منصرف مي شود و نيز با اين تغيير عقيده ثروت هنگفتي را از دست مي دهد و در عوض فقط يك دختر بي كس و تنها و آس و پاس مانند خودش را به دست مي آورد. در اينجا درس اخلاقي قوي تن به اوج خود مي رسد.
اما اين كارگردان تك رو و كم توجه به سينماي رو  به نابودي اين مملكت، كه خيلي ها در تلاشند تا شرايطي مساعد و سينمايي مفرح را به وجود بياورند، تصميم گرفته با سينمايي سرد و تلخ آن هم از نوع نئورئاليسم ايتاليايي دست به تمرين تازه اي بزند، با آغاز فيلم، مراد (قهرمان داستان قوي تن) از زندان بيرون مي آيد و مي خواهد وارد اجتماع شهر تهران شود، اما در همين صحنه اول داخل آدم هايي مي شود كه همگي مانند مجسمه بي تحرك ايستاده اند و هيچ كس به ورود مراد توجهي ندارند. حتي انوش كه در پس زمينه تصوير قصد خودكشي دارد و مي خواهد خود را زيرقطار بيندازد، هيچ يك صدايش را نمي شنوند. در همين ابتداي فيلم قوي تن به ببيننده مي فهماند كه با يك فيلم فلسفي آن هم از نوع گزنده رو به رو است. او آدم ها را بي توجه نسبت به پيرامون خود مي بيند و مي خواهد بگويد مراد وارد اجتماعي شده كه آدم هاي آن بي روح و مجسمه وار هستند.
اما نوع نگاه كارگردان در فيلم آدمك ها تكان دهنده و شدت انتقاد او از مردم، سخت گيرانه و توام با خشم است. لايه اصلي فيلم لطيف و عارفانه به نظر مي آيد اما زندگي مشقت بار آدم هاي آن لطافت را مي سوزاند، قوي تن مراد را روي پلي قرار مي دهد كه در يك سو كشتن و رسيدن به همه چيز دنياست و در سوي ديگر عشق، مهرباني، شعر و اميد به زندگي. مراد روزها و شب هاي زيادي در مقابل خانه شهره به انتظار كشتن او مي ماند غافل از اين كه شهره آن خانه را ترك كرده است. و هميشه خاموش است. او در جاهاي ديگر تهران، بالاي شهر خوش مي گذراند، در واقع رنگ عوض كرده. قوي تن در پنجمين كار سينمايي خود سعي كرده سمت و سويي براي خود مشخص كند و سينماي مخصوص خودش را داشته باشد، بدون كمترين دغدغه گيشه.
مراد در پاركي به انتظار شهره نشسته كه نزديك ريل راه آهن است و هر لحظه صداي خشن عبور قطارها و سكوت مرگبار پارك آن هم در فصل زمستان بيننده را سخت ناراحت مي كند. قوي تن روي صداي خشن قطار تاكيد مي كند و گذر زمان و زندگي را در ميان صداهاي خشك و بي روح نشان مي دهد و درختان لخت و عريان پارك با نماهاي خاص و آ دم هاي ثابت، باز هم نشان از بي اعتنا بودن مردم نسبت به گذشت زمان دارد، مرد معتاد (سيروس گرجستاني) با بازي گيراي خود تاثير فوق العاده اي روي بيننده مي گذارد.
006090.jpg
وجود او سرتاپا نكبت است، مردي كه به خاطر اعتياد به مواد مخدر همسرش را باخته و دختر با احساس و بااستعداد خود را در لباس پسرانه و به خاطر پنهان كردن از چشم طلبكارهاي قاچاقچي مانند عوض و اسد، داخل كرده و همراه خود به هرسويي مي برد. امين زندگاني در نقش كامي يكي ديگر از پارك  خواب ها است كه از پدر خود قهر كرده و در آنجا هنر خود را به كار گرفته و از موضوعات پارك نقاشي مي كشد. بيشتر تابلوهاي او تصوير انسان هاي رنج كشيده با سبك اكسپرسيونيستي نگاه قوي تن را نمايان مي سازد. قوي تن در فيلم آدمك ها تمام قشرهاي جامعه امروزي را در تنهايي نشان مي دهد.
آدم هاي قوي تن با دست خالي به دنبال چيزهاي بزرگ هستند، آنها آرمان دارند و با تمام تيره گي هاي روزگار خود و با تمام سختي هاي طاقت فرسا، ايستاده اند و راضي اند، نيما دخترك ۱۵ ساله در لباس پسرانه آنقدر سماجت به خرج مي دهد تا از يك پسر خياباني و زندان ديده كسي كه فقط براي كشتن آمده، يك انسان عاطفي مي سازد و عشق را براي خودش زنده مي كند. قوي  تن سعي مي كند عشق و زندگي را از هيچ به وجود بياورد و از ميان همين آدم هايي كه زيرخط فقر هستند، اسطوره سازي كند اما با اين طرزفكر از واقعيت دور مي شود.
او پس از ساختن «عشق من شهر من»، «ضربه طوفان» و «توطئه و تنها» كه در همه آنها جانب گيشه را رعايت كرده بود، اكنون قصد برداشتن گام  بلند را كرده. اما اين گام معلق مانده است. تمام آدم هاي فيلم او از شهاب حسيني تا شقايق فراهاني، سيروس  گرجستاني، امين زندگاني و فاطمه مقامي پويا، بازي خوبي را ارايه دادند. اما زمان مناسب براي ساختن چنين فيلمي حداقل براي كسي مثل قوي تن مناسب نبود.

شهر فرنگ
پنج فيلم پروانه ساخت گرفتند
شوراي صدور پروانه فيلمسازي در جلسه اخير خود براي پنج پروژه سينمايي پروانه ساخت صادر و با تغيير نام يك پروژه موافقت كرد.
به گزارش روابط عمومي معاونت امور سينمايي، پنج پروژه سينمايي به اسامي بازگشت به كارگرداني و تهيه كنندگي مجيد مجيدي، بهار خزر به كارگرداني علي رفيعي و تهيه كنندگي حسن كلامي، طبل بزرگ زير پاي چپ به كارگرداني و تهيه كنندگي كاظم معصومي، داستان خنده دار به كارگرداني كاظم  راست گفتار و تهيه كنندگي علي آشتياني پور و رويا به كارگرداني محمدحسين لطيفي و تهيه كنندگي مجيد مدرسي  بنابه اعلام اداره كل نظارت و ارزشيابي از سوي شوراي مذكور پروانه ساخت دريافت كردند. شوراي صدور پروانه فيلمسازي همچنين موافقت خود با تغيير نام پروژه سينمايي «صداي باد» به كارگرداني وحيد موساييان و تهيه كنندگي غلامرضا موسوي به «تنهايي در باد» را اعلام كرد.

حرفه اي ها در تئاتر فجر
تئاتر «حرفه اي ها» به كارگرداني بابك محمدي در بيست و دومين جشنواره تئاتر فجر به روي صحنه مي رود. به گزارش روابط عمومي بنياد آفرينش هاي هنري نياوران، تئاتر «حرفه اي ها» نوشته «كواجويچ» رييس تئاتر زاگرب و ترجمه بابك محمدي كارگردان اين اثر است.
براساس اين گزارش، محمدي كارگردان اين تئاتر عقيده دارد كه جشنواره فجر فرصت خوبي براي آشتي مردم با تئاتر و آشنايي آنان با تئاتر حرفه اي است.
وي همچنين معتقد است كه بازيگران حرفه اي و شناخته شده بايد در كنار تئاتر باقي بمانند و مسئولان بايد در اين راستا كمك كنند. سريال «قصه هاي شهرك سينمايي»،  نمايش هاي «مادام پي پي» و «شير در قفس» از آثار اين كارگردان است.

كاشفان نفت در جشنواره نفت
برگزاري جشنواره بين المللي فيلم نفت، علاوه بر آشنايي مردم با صنعت نفت، موجب رونق سينماي مستند مي شود و دريچه تازه اي را براي مستندسازاني كه تاكنون در اين زمينه كار نكرده باز مي كند.
هرمز امامي كه فيلم مستند او به نام «كاشفان نفت»  در اين جشنواره به نمايش درمي آيد، در گفت وگويي با ستاد خبري جشنواره فيلم نفت ضمن اعلام اين مطلب اختصاص بودجه اي مكفي براي ساخت فيلم مستند را مهم ترين گام توصيف كرد و از تهيه كنندگان به ويژه بخش دولتي خواست كه در اين مورد از فيلمسازان مستند حمايت كنند.
فيلم «كاشفان نفت»  كه به طريقه ديجيتال تصويربرداري شده با حمايت مركز فرهنگي اداره كل روابط عمومي وزارت نفت ساخته شده كه موضوع آن بسيار تازگي دارد. امامي،  كه دانش آموخته مدرسه عالي سينما و تلويزيون در رشته كارگرداني و توليد است، در اين مورد گفت:  اين فيلم ثابت مي كند كه برخلاف تصور عام كه تاريخچه نفت در ايران را به صد سال پيش، زماني كه «دارسي»  نخستين چاه نفت را در مسجدسليمان استخراج كرد، مربوط مي دانند تاريخ نفت در ايران به چهل هزار سال پيش برمي گردد. زماني كه مشغول ساخت فيلم مستند پژوهشي «بيع متقابل» باز هم براي مركز فرهنگي وزارت نفت بودم، نشانه هايي از وجود قير را در «چغازنبيل» يافتم كه مربوط به دوره ايلام بود. پژوهش ها و بررسي هاي بيشتري در اين مورد صورت گرفت و حتي با فرانسوي ها كه تعدادي از اشيا قديمي ايران را در موزه لوور نگاهداري مي كنند تماس گرفتيم و آنها تاييد كردند كه يك سري از اين اشيا كه مربوط به دوره ايلام است از قير ساخته شده اند.
امامي در پايان گفت: براي من بسيار جذاب بود كه چنين قدمتي در زمينه نفت داريم، اما تاريخ سكوت كرده است. نخستين جشنواره بين المللي فيلم نفت از ۲۴ تا ۲۷ آذرماه در اهواز، آبادان و خرمشهر برگزار مي شود.

شيخ بهايي متوقف شد
توليد مجموعه تلويزيوني «شيخ بهايي » به كارگرداني «شهرام اسدي» مدتي متوقف مي شود.
تاكنون ۱۵ قسمت از اين مجموعه ۲۴ قسمتي تصويربرداري شده است.
«شهرام اسدي» كارگردان اين مجموعه گفت: قسمت هاي مربوط به جبل عامل كه جواني شيخ بهايي در آنجا سپري مي  شود را در رودبار و منجيل تصويربرداري كرديم و لوكيشن هاي بعدي ما اخترآباد شهريار، قزوين، اصفهان و كاشان خواهند بود.
وي در مورد متوقف شدن ساخت پروژه افزود:  مدتي تا آماده شدن دكورها و لباس ها،  تصويربرداري متوقف مي شود و كمبود بودجه سريال هم در توقف كار موثر بوده است.
كارگردان فيلم سينمايي «روز واقعه»  با اشاره به هزينه بر بودن پروژه هاي تاريخي خاطرنشان كرد:  بايد رديف بودجه مناسبي در ابتدا براي اين مجموعه ها پيش بيني مي شد تا با چنين مشكلاتي مواجه نشويم.
اسدي افزود: با تمام تلاش هايي كه صورت گرفته، پرداختي هاي معوقه به عوامل سريال داده نشده و تاكنون نزديك به چهل درصد از زمان صرف شده به علت كمبود بودجه هدر رفته است.
مجموعه شيخ بهايي براي سيمافيلم ساخته مي شود و بازيگراني همچون «خسرو شكيبايي» (در نقش شيخ بهايي)، «فاطمه گودرزي» و «دانيال حكيمي»  در آن ايفاي نقش مي كنند.

هنرهفتم
فاضل جمشيدي در تالار وحدت
فاضل جمشيدي، خواننده اركستر ملي با همراهي گروه شعاري در تالار وحدت اجراي برنامه خواهد داشت.
اين كنسرت ۲۶ و ۲۷ آذرماه در تالار وحدت برگزار خواهد شد. كنسرت جديد جمشيدي و شعاري تركيب سازهاي زهي با گروه سه تار نوازان همساز است كه در آن جمشيدي، نازنين شعاري، مهسا وحدت و پوريا اخواص تصنيفي را بر پايه اشعار مولانا اجرا مي كنند. گفتني است علي رغم حضور سازهاي زهي در اين كنسرت، محوريت، موسيقي و ملودي ايراني است.

فخرالديني و «پرده عشق»
فرهاد فخرالديني اين روزها در حال نگارش موسيقي سريال «پرده عشق» است. به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران ضبط اين موسيقي با حضور نوازندگان زهي به همراه سازهاي ديگر انجام خواهد شد. اين سريال را «جمال شورجه» كارگرداني مي كند.
006094.jpg

تئاترشهر در ماه گذشته
به گزارش خبرگزاري فارس آمار تماشاچيان نمايش هاي تئاترشهر در يك ماه اخير نشان مي دهد علاقه مندان تئاتر ۵۷ درصد ظرفيت تئاترشهر را در هر روز پر مي كنند. همچنين فروش مجموع نمايش هاي تئاترشهر نشان مي دهد هر نمايش در هر اجرا به طور متوسط ۱۴۰ هزارتومان مي فروشد.
ديگر اين كه در برخي از نمايش ها تعداد كارت هاي مهمان بيش از تعداد بليت فروخته شده است كه از آن جمله مي توان به نمايش هاي «چهار حكايت از چندين حكايت رحمان» و «هشتمين خوان» اشاره كرد. اين دو نمايش نسبت به ساير نمايش هاي فعلي مجموعه تئاترشهر، كمترين متوسط فروش را داشته اند.

۸۰عكس در خانه عكاسان
هفتاد و چهارمين دوره نمايشگاه خانه عكاسان برگزار مي شود
هفتادوچهارمين دوره نمايشگاه خانه عكاسان با نمايش ۸۰ عكس از عكاسان ايراني و خارجي در خانه عكاسان برگزار مي شود.
۴۰ عكس از اين نمايشگاه با عنوان نگاهي به انجام مراسم حج در اقوام مختلف خواهد بود. همچنين ۲۵ عكس سياه و سفيد از عكاس معروف آمريكايي، مارك ريبد با نگاهي خلاقانه و مستند گونه در سراسر جهان در دهه هاي ۵۰ ۶۰، و ۷۰ ميلادي به نمايش در مي آيد.
۱۳ عكس سياه و سفيد از عباس افضلي، دانشجوي كرماني تحت عنوان نگاهي به محيط و اطراف خويش، از بخش هاي ديگر اين نمايشگاه است.
اين نمايشگاه از ۱۶ آذر تا ۱۱ دي ماه و از ساعت ۹ تا ۱۹ براي علاقه مندان در خانه عكاسان داير است.

فيلم حكيم عمرخيام در ازبكستان
«كيوان مشايخ» كارگردان ايراني سرگرم ساختن فيلمي از زندگي «حكيم عمرخيام» در شهرهاي سمرقند، بخارا و خيوه در ازبكستان است كه اينك مراحل پاياني خود را مي گذراند.
در اين فيلم هنرمنداني از ۱۲ كشور از جمله انگليس و آلمان ايفاي نقش مي كنند. مراحل فيلمبرداري تاكنون به خوبي پيش رفته و در آينده نزديك در سينماهاي جهان به معرض نمايش گذاشته مي شود.
به گفته مشايخ داستان اصلي فيلم مربوط به زندگي كودكي است كه در آمريكا زندگي مي كند و در جست و جوي جد خود كه خيام است راهي شهرهايي مي شود كه اين انديشمند در آنجا زندگي كرده است.
مشايخ كه نويسنده فيلمنامه «عمرخيام» است قصد دارد در آينده نزديك فيلمي از كوروش كبير تهيه كند.
او هدف خود را از ساخت اين نوع فيلم ها كه هنرپيشه هاي آن از كشورهاي گوناگون انتخاب مي شوند معرفي فرهنگ و مفاخر ايران به جهانيان عنوان كرد.

سينماي ايران در جشنواره يونان
ششمين جشنواره بين المللي فيلم كودكان و نوجوانان «المپياي» يونان در محل باستاني «المپيا» واقع در جنوب غربي اين كشور با حضور چهار فيلم از كشورمان گشايش يافت.
در اين جشنواره بين المللي فيلم هاي بلند ايراني «نورا ـ بوسه زندگي» از محمود رسولي زاده، «قطعه زمستاني» ساخته فرهاد مهرانفر، مستند كوتاه «بچه هاي پاييز» به كارگرداني مهدي رحماني و پويانمايي «گل پرنده، آفتاب» از بهرام جواهري در بخش مسابقه اين جشنواره حضور دارند. در اين جشنواره بين المللي كه تا ۲۲ آذر ادامه دارد فيلم هايي از ۲۰ كشور جهان مورد قضاوت داوران قرار مي گيرد. «ديمتريس اسپيرو» مدير هنري اين جشنواره به خبرنگاران گفت: امسال فيلم هاي ايراني حضور چشمگيرتري دارند كه اين بيانگر علاقه يوناني ها به سينماي ايران است.
وي افزود: سينماي ايران در دو دهه اخير رشد بسيار خوبي داشته و افتخار مي كنيم كه اين چهار فيلم را در جشنواره نمايش مي دهيم.

هنر
ادبيات
ايران
تكنيك
داستان
رسانه
زمين
شهر
علم
كودك
ورزش
صفحه آخر
|  ادبيات  |  ايران  |  تكنيك  |  داستان  |  رسانه  |  زمين  |  شهر  |  علم  |
|  كودك  |  ورزش  |  هنر  |  صفحه آخر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |