فرشيد فاريابي
نظر به درج گفت وگوي اختصاصي شما با مقامات فدراسيون كوهنوردي كه در صفحه ۱۲ همشهري جمعه ۱۶آبان منتشر شد و از آنجا كه محور گفت وگو پيرامون حادثه تلخ گاشربروم ـ ۱ است، مطالبي به شرح زير تقديم داشته و اميدوارم اطلاعات و نظرات تقديمي به نحوي كه شايسته مي دانيد از نعمت انتشار برخوردار شوند تا گام هاي برداشته شده با راهنمايي شما عزيزان رسانه اي رسيدن به مقصد را تجربه كنند.
اگر مقامات فدراسيون كوهنوردي تلاش مي كنند با دستاويز قرار دادن موضوعاتي بسيار پيش پاافتاده براي توجيه و يا سرپوش گذاشتن بر مسايل مديريتي و نيز قايم باشك بازي، با موضوع اخير مواجه شوند، اينجانب با صراحت تمام تاكيد دارم «بررسي رخداد تلخ گاشربروم ـ ۱ صرف حادثه بودن كاري عبث و خنده دار است!» اما بيرون آمدن از دايره تنگ حادثه و بررسي مقدمات، رفتارهاي مديريتي و حواشي موجود در كوهنوردي ايران كه موجبات بروز حوادث بسياري را طي اين سال ها رقم زده، بسيار مفيد و پرفايده خواهد بود؛ البته تا امروز اهالي فن و صاحبنظران كوهنورد كه شجاعت به خرج داده و ديوار بلند بي تفاوتي را پشت سرگذاشته اند بيشتر بر اين نظرات اصرار دارند، نه بر وقوع حادثه و چگونگي آن!
تلاش مسئولان كوهنوردي رسمي كشور براي فرار از پاسخگويي به سؤالات متعدد و منطقي از چه روي صورت مي گيرد؟ توجه فرماييد: «در متن مصاحبه مورد اشاره نگاه خواننده از همان ابتدا به دو كلمه كليدي والبته حساسيت برانگيز و رايج در علوم انساني و ارتباطات (شايعه و تبليغات) خيره مي شوند. بدون شك همه آگاهان بر اين نظر كه شايعه در نبود اطلاعات يا در فضايي كه تلاش مي شود اطلاعات به شكل مناسب منتشر نشود شكل گرفته و تكثير مي يابد، اتفاق نظر دارند. زماني كه از وقوع حادثه تا انتشار خبر حادثه هشت روز تمام فاصله وجود دارد و شاهد صرف انرژي و توان براي كتمان خبر هستيم يا زماني كه خبر رسمي اما سراسر كذب در اختيار رسانه هاي گروهي و مردم قرار مي گيرد و يك حادثه با تبعات سنگين و جراحات مشخص و بسيار بالا، با عبارت «معجزه در گاشربروم» و تاكيد بر سلامتي اعضاي تيم ملي به اطلاع مردم و مسئولان كشور مي رسد، بايد اثرات بعدي اينگونه مديريت را پذيرا باشيم. بيش از اين بر مباحث خبري تاكيد نمي كنم و فقط مسئولان فدراسيون كوهنوردي را دعوت مي كنم مطالعه اي بسيار گذرا در معني «شايعه» و جامعه شناسي «شايعه» به منظور افزايش اطلاعات عمومي انجام دهند.
اينجانب در مقالات و يادداشت هاي متعدد منتشر شده توسط صفحات ورزشي روزنامه هاي شرق، ياس نو، كيهان ورزشي و... بر اطلاع رساني شفاف از سوي فدراسيون كوهنوري و احياي ركن اساسي هيماليانوردي (گزارش نويسي) به عنوان يكي از اركان اين رشته ورزشي تاكيد كرده ام، به ويژه يادداشت زمان هجرت. اما نقد نبود اطلاعات صحيح با كلمه «خونخواهي» قلب معنا شد!!
تاكيد بر مسئوليت تام داشتن پهلوان محمد اوراز و نيز اصرار بر سرپرست تام الاختيار بودن وي در تركيب تيم حمله نيز، از ديد نگارنده اين مكتوب تاكتيك بسيار ضعيفي است؛ افراد حاضر در تيم هاي ملي شاهد وقايع و اتفاقات بسياري از جمله موضوع ميزان و چگونگي تفيض اختيار به پهلوان محمد اوراز بوده و مي توانند حداقل به موضوع پيشنهاد حذف يكي از افراد تيم حمله از سوي پهلوان محمد اوراز و چگونگي برخورد آقاي اقبال افلاكي، اشاراتي كنند! شهادت شجاعانه اعضاي حاضر در تركيب تيم ملي بسيار معتبرتر از اظهارات برخي مسئولان سابق فدراسيون است!
اعتراف مي كنم هرچند تجربه حضور در هيماليا را نداشته ام اما مطمئن هستم تا اين لحظه هيچ نقد فني و تخصصي به ويژه در مورد هيماليانوردي از سوي اينجانب طرح يا منتشر نشده و آنچه پيرامون اين حادثه و در خصوص آن سخني منتشر ساخته ام عمدتاً پيرامون موضوعات اطلاع رساني صحيح و شفاف، مظلوميت و استعمار پهلوان محمد اوراز، تبعيض ورزشي اعمال شده از سوي مردان سياست و رسانه، مديريت حاكم بر فدراسيون كوهنوردي، جايگاه قهرمان ملي بوده و بس؛ موضوعاتي كه مربوط به همين پايين است.
از آنجايي كه به مسئولان فدراسيون حق مي دهم تا در مصاحبه ها و ميتينگ هاي خود بر منتقدان غيرمتخصص و هيماليا نديده! خرده گيرند در اين نوشتار فقط جملات و سخنان منتشر شده در مصاحبه اخيرالذكر را مورد توجه قرار مي دهم:
بزرگنمايي مرگ
رياست فدراسيون كوهنوردي در بخش قابل توجهي از سخنان خود ـ و البته در ساير تريبون ها ـ بر بزرگنمايي وجود «مرگ » در كوهنوردي و هيماليا، آنقدر اصرار دارد كه اندك اندك بايد مرگ را در اين ورزش به عنوان يك ضرورت به حساب آوريم!! اما تا امروز كسي چگونگي جمع و نقيض ورزش و مرگ (اولي عامل تداوم حيات و سلامتي، دومي عامل قطع آنها) را تبيين و تشريح نكرده است. به راستي تناقض موجود ميان معناي ورزش و مرگ را چگونه مي توان در كنار هم جمع كرد؟ اگر در تعريف ماهوي ورزش تاكيد بر سلامتي و نشاط شده و همواره مي شود، چگونه مرگ را به عنوان جزءلاينفك آن همراه مي سازند؟ زماني كه متولي يك رشته ورزشي براي فرار از پاسخگويي به سؤالات منطقي به هر وسيله اي متوسل مي شود و حتي فلسفه وجودي ورزش را به چالش مي كشاند! ديگر نمي توان از كساني كه ماهيت كوهنوردي را به سخره گرفته اند گلايه كرد! بزرگان فدراسيون كوهنوردي زماني كه آمار مرگ كوهنوردان جهاني را قطار مي كنند گويا فراموش كرده اند روش هاي صعود و شيوه هاي عزيمت به هيماليا متفاوت است و اكثر تيم هاي عازم هيماليا گروه هاي توريستي (Expedition) هستند تا تيم هاي ملي. بهتر است مشكلات مديريتي اين رشته ورزشي، خصوصاً در مباحث نوع اعزام ها و نحوه امكان حضور تيم ها و افراد در هيماليا به طور شفاف بررسي شود تا خلاء اطلاعات ايجاد نشده و شايعه شيوع پيدا نكند!
|
|
بدون ترديد مديريت فدراسيون كوهنوردي ايران تفاوت جامعه شناختي كوهنوردان بزرگي كه در مصاحبه خود با همشهري جمعه از آنها نام برده است را مورد توجه قرار نداده؛ جرزي كوكوشكا و آناتولي بوكريف يا ولف گانگ گوليج در جهاني بسيار متفاوت از راينهولد مسنر تربيت شده و كوهنوردي كرده اند. مسنر اولين فاتح تمام قلل هشت هزار متري جهان بدون استفاده از اكسيژن كمكي (موفقيتي كه روياي هر هيماليانورد است و بسياري معتقدند پهلوان محمد اوراز نيز براي تحقق اين آرزو سكوت اختيار كرده بود!) كسي است كه در تمام صعودهاي خود دو اصل اساسي يا بهتر بگويم اصلي ترين وسايل كوله پشتي او سلامتي و شادابي هستند. براي مسنر اين فاتح بي رقيب قلل جهان مرگ در اثر حادثه و اشتباه تا امروز معنايي نداشته است. او در جهاني متفاوت از بوكريف، كوكوشكا، گوليچ و يا جهان پهلوان محمد اوراز تربيت شده است. تفاوت فرهنگي و تربيتي مشخص و مورد تاكيد جامعه و جهان فكري مسنر كرامت انسان به عنوان اشرف مخلوقات است؛ مخلوقي كه به راحتي نمي توان چك سفيد امضا و نقد مرگ را ضامن شناسايي فرد و علايق او كرد.
اشكال فني
در مصاحبه آقايان افلاكي و آقاجاني با بضاعت اندك ورزشي و اطلاعات ناچيز هيماليانوردي - البته تئوريك - با نقص هاي فني متعددي برخوردم كه به عمده ترين آنها اشاره اي گذرا مي كنم:
۱ - تعريف هواي خوب در هيماليا
۲ - تعريف بهمن در كوهستان و هيماليا
۳ - تعريف واژه باد بهمن
۴ - تشبيه منطقه توسط جناب افلاكي به علم كوه
۵ - برحذر كردن جناب آقاجاني كوهنوردان را از تشبيه منطقه به دماوند و توچال!
۶ - و باقي بقاي هيماليانوردان بي رقيب فدراسيون كوهنوردي
فنون مصاحبه يا تبليغات
در اينجا به دايگان مهربان تر از مادر كوهنوردي توصيه مي كنم به جاي انتشار بسيار گسترده عكس هاي نامربوط سال هاي گذشته پهلوان محمد اوراز كه هريك داستان و ماجراي خاصي دارند، خصوصاً عكسي كه پهلوان زنده يادمان بار بسيار سنگين باربران نپالي را بر دوش گرفته، به انتشار عكس هاي مناسب از اين قهرمان برفراز قلل هيماليا و يا صعودهاي بدون اكسيژن وي روي آورند! يا عكس هاي مشخص كننده مسير صعود، محل استقرار كمپ ها، محل حادثه يا نقطه يافتن مصدومان و... بسيار جذاب تر مي نمايند. همچنين دقت مضاعفي كنند تا زماني كه مي خواهند به اصطلاح خودشان از ديدگاه پهلوان محمد اوراز به قضيه! نگاه كنند، متوجه مسئوليت چنين ادعايي و بيان ناقص موضوع باشند!! و يا آنجا كه سرپرست تيم نمي تواند به روشني محل و زمان حضور پزشك تيم (دكتر گودرزي) را بر بالين مصدومان مشخص كند يقيناً بر ابهامات حادثه و روايات پر از اشكال و متناقض خواهند افزود. همچنين خطاب به جناب افلاكي متذكر مي شوم عنايت كنند و متوجه باشند در قسمتي كه دليل توقف تيم امدادرسان (حد فاصل كمپ دوم به طرف كمپ اول) را به روشني بيان نمي كند، ديگر افراد تيم كه از ايشان به محل نزديك تر بوده و حاضر در آنجا پيش از ايشان دلايل ديگري براي توقف امداد بيان داشته اند. از جمله خرابي هوا، عدم ديد كافي، امكان گم شدن تيم امداد و...
مجدداً جاي دارد خدمت دوستان محترم رسانه اي از منظر يك كوهنورد علاقه مند به كسب علم و آگاهي يادآوري كنم هيچ كوهنورد مطلع و منصف تا امروز درخصوص مراحل امداد و نجات و شرايط آن و يا احتمال كوتاهي عزيزان و قهرمانان تيم ملي گاشربروم - ۱ كلمه اي بر زبان جاري نكرده و يا فردي در مورد چگونگي وقوع حادثه و... سؤالي مطرح نساخته چرا كه همان گونه كه در ابتداي اين مقال اشاره شد صرفاً ريز شدن در موضوع حادثه امري نامعقول است. اما گويا همه مردان فدراسيون دستاويزي مناسب براي گل آلود كردن آب يافته اند كه در همين جا به آن متوسل مي شوند. در مورد امداد و امدادگران گاشربروم -۱ تنها تاكيد جامعه كوهنوردي بر تجليل از اين دلاورمردان متمركز بوده و هست؛ كوهنوردان ايران سربلند از ايثارو جانفشاني قهرمانان برومند تيم مباهات كرده و در مقابل جانفشاني آنان سر تعظيم فرود مي آورند اما اين سؤال را مي توان مطرح كرد كه مسئولان فدراسيون كوهنوردي چه اقداماتي براي اين جوانان عزيز كرده است؟ آيا در ايام بعد از حادثه كه چند سفر خارجي تشريف بردند موفق به تهيه G.P.S براي تيم ملي شده اند؟
در اين بخش كه مربوط به شيوه مصاحبه است موارد ديگري را بيان مي كنم و اميدوارم مسئولان فدراسيون مورد توجه قراردهند:
۱ - عبارت «تمام كرده بود» در ادبيات فارسي براي منظور مشخصي كاربرد دارد و در مورد مردان و زنان نام آور يا قهرمانان ملي به كار نمي رود.
۲ - عدم دقت در بيان اطلاعات پزشكي قطعاً بار مسئوليت افراد غيرمتخصص را افزايش خواهد داد، پس بهتر است گزارش هاي كتبي و مورد تاييد مراجع رسمي پزشك تيم، پزشك بيمارستان نظامي اسكاردو، پزشكان بيمارستان شفاي اسلام آباد و نيز گزارش دقيق نماينده محترم فدراسيون پزشكي منتشر شوند.
۳ - البته براي افزايش دقت و جلوگيري از شيوع شايعات بي مورد توصيه مي شود رتبه بيمارستاني كه كف اتاق I.C.U در آن به وسيله جاروي دستي نظافت مي شود، آن هم زماني كه بيماري با «شرايط كاملاً بحراني» در آنجا بستري است توسط منابع رسمي منتشر شود!
پي نوشت ها:
۱ - حادثه در حدود ساعت ۳۰:۱۰ دقيقه صبح روز ۲۶/۵/۸۲ رخ داد، اما خبر رسمي آن پس از هشت روز در ۳/۶/۸۲ توسط خبرنگار صدا و سيما در پاكستان مخابره شد.
۲ - عنوان اطلاعيه رسمي فدراسيون كوهنوردي منتشر شده به تاريخ ۲۷/۵/۸۲ كه در آن تاكيد بر سلامتي تمام اعضاي تيم شده است.
۳ - يادداشت زمان هجرت مندرج در صفحه ۱۳
ياس نو مورخ ۲۲/۶/۸۲.
۴ - جرزي كوكوشكا؛ كوهنورد لهستاني / مرگ در اثر حادثه سقوط سال ۱۹۸۹ ميلادي.
۵ - آناتولي بوكريف؛ كوهنورد قزاقستاني، مرگ در اثر حادثه ريزش بهمن سال ۱۹۹۷
۶ - ولف گانگ گوليچ؛ سنگ نوردي پرآوازه از بلوك شرق وي نيز در اثر حادثه اي كوهنوردي جان باخت.
۷ - راينهولد مسنر؛ كوهنورد اروپايي، فاتح تمام قلل هشت هزار متري جهان بدون استفاده از اكسيژن كمكي، متولد ۱۹۴۴ در قيد حيات است.
۸ - اشاره به شرايط بسيار بد جوي منطقه حد فاصله كمپ ۲ به ۱ در ايام امداد و توقف عمليات به علت احتمال گم شدن در مسير كه توسط اعضاي تيم بارها بيان شده است.
۹ - G.P.S وسيله جهت يابي ماهواره اي. تيم ما علي رغم ارزان بودن و فروش آن در داخل كشور فاقد اين ابزار است.
۱۰ - عين عبارت به كار رفته در مصاحبه ۱۶/۸/۸۲ توسط صادق آقاجاني در پاسخ سؤال مربوط به زمان فوت پهلوان محمد اوراز.
۱۱ - اشاره به مصاحبه هاي جلال اوراز و علي برنجي (برادر و دوست زنده ياد محمد اوراز) در خصوص وضعيت بيمارستان شفاي پاكستان.
۱۲ - فرشيد فاريابي، دانش آموخته مقطع كارشناسي علوم ارتباطات گرايش خبر راديو و تلويزيون. مربي كوهنوردي، داراي سوابق اجرايي در سمت مسئول روابط عمومي و دبير اجرايي و نايب رييس هيات كوهنوردي آذربايجان غربي. مدير سابق روابط عمومي فدراسيون كوهنوردي. نماينده فدراسيون در رابطه با حادثه گاشر بروم ـ ۱ از ۴/۶/۸۲ تا ۱۸/۶/۸۲ در استان آذربايجان غربي.