جمعه ۱۹ دي ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۲۷۷
يادداشت
Friday.htm

پرونده يك موضوع
مهدوي كيا
000615.jpg
سرود هواداران هامبورگ
او در اوج بازي مي كند. اي - آ
ما روي خط پيروزي هستيم. اي - آ
ما دوباره در اين هفته پيروز مي شويم. اي - آ
با مهدي مهدوي كيا

او خيلي بردبار نيست. اي - آ
به همين خاطر به چانه حريف مي زند. اي - آ
بعد مي آيد و به گروه مي پيوندد. اي - آ
اين مهدوي كياست.

تكنيك او دريبل زدن است. اي - آ
كه شكوهمند و با عظمت خوانده مي شود. اي - آ
و از هر نقد و انتقادي به دور است. اي - آ
و او مهدي مهدوي كياست.

موقعيتشان (حريف) به خطر افتاده. اي - آ
در حقيقت آنها واقعاً خراب مي كنند. اي - آ
و هدف هايشان از دست مي روند. اي - آ
با مهدي مهدوي كيا.

استعداد او منحصربه فرد است. اي - آ
به همين دليل او بازيكن خارق العاده اي است. اي - آ
او تكل مي رود و عبور مي كند. اي - آ
او مهدي مهدوي كياست.

او فيزيك بدني فوق العاده اي دارد. اي - آ
او قدرتمند و خوش تركيب است. اي - آ
او ويراني به پا مي كند و مي تواند با خشم انتقام بگيرد.
او مهدي مهدوي كياست.

خانه او از چوب ساخته شده است. اي - آ
موش او گاهي جيرجير مي كند. اي - آ
«و شايد مجبور شوي بگويي» اي كيا. اي - آ
او مهدي مهدوي كياست.

وقتي مخفيانه و جست وجوگرانه بازي مي كند. اي - آ
گاهي دوست دارد دزدكي حركت كند. اي - آ
اجازه بدهيد صداي جيغ و فريادتان را بشنويم. اي - آ
براي مهدي مهدوي كيا.

او يك بوتيك باز مي كند. اي - آ
كه آن بسيار شكيل و زيباست. اي - آ
او عتيقه هاي عجيب و غريب مي فروشد. اي - آ
او مهدي مهدوي كياست.

غذاي مورد علاقه اش تره فرنگي است. اي - آ
او آن را با فلفل قرمز مصرف مي كند. اي - آ
و به كاستاريكا پرواز مي كند. اي - آ
او مهدي مهدوي كياست.

طوطي او نوك دارد. اي - آ
او فكر مي كند آن چطور صحبت مي كند. اي - آ
او ابهت شگفت انگيزي به خود مي گيرد. اي - آ
او مهدي مهدوي كياست.

او اهل موزامبيك نيست. اي - آ
او شيخ نيست. اي - آ
پدر او يك شيخ است. اي - آ
او مهدي مهدوي كياست.

علاقه مندي شما رنجش و آزار اوست! اي - آ
و فكر مي كنيد. او يك يوناني نيست. اي - آ
هخامنشيان مي گويند: يافتم. اي - آ
براي مهدي مهدوي كيا.
عكس ها: محمدرضا شاهرخي نژاد

مـوشـك ايراني
000600.jpg
علي درخشي
همه جا از مهدوي كيا حرف مي زنن، بازيكني كه اخيراً توپ طلاي آسيا رو برد. اون در هامبورگ معروف شده به «موشك ايراني». اما يادمون نره كه ما علاوه بر موشك سلاح هاي ديگه اي هم تو فوتبالمون داريم. اونا رو نمي شناسيد؟!
خب، ما بهتون معرفي مي كنيم ...
۱- محمود فكري: تانك ايراني!  كه به هيچ بازيكني رحم نمي كنه.
۲- دايي: جنگنده، بمب افكني كه عادت داره دروازه حريفان رو بمب باران كنه. اونم ده تا ده تا.
۳- هاشمي نسب: اگه رو فرم باشه يه «ضد هوايي» اساسيه!
۴- گل محمدي: مثل «رادار» محل فرود توپ رو تشخيص مي ده و جايگيري مي كنه.
۵- انصاريان: يه سيم خاردار با معرفت!
۶- مومن زاده: البته اين بازيكن جزو سلاح هاي كم خطر يا بي خطر فوتبالمونه!
۷- هاشميان: هلي كوپتر، ببخشيد چرخبال بوخوم كه هر روز داره بيشتر اوج مي گيره.
۸- اما خودمونيم، اين روزا موشك هامبورگ بد جوري داره به سرعت پيشرفت مي كنه. طوري كه اگه همينجوري پيش بره مي تونه سرزمين هاي جديد ديگه اي رو علاوه بر بوخوم و هامبورگ برامون كشف كنه!

مهدي از نگاه آمار
تنها در اوج
000609.jpg
مهدي مهدوي كيا براي اولين بار لقب بهترين بازيكن سال آسيا را كسب كرد. او كه سال ها پيش توانسته بود لقب جوان اول آسيا را نيز به دست آورد حالا در نقطه اوج مقطعي است كه بايد باشد و حالا نوبت مراحل بعدي است. پس از كسب عنوان بازيكن برتر سال نشريه پيروزي آماري از زندگي ورزشي مهدوي كيا چاپ كرد. خلاصه اي از آن مي تواند براي خوانندگان همشهري جوان جالب باشد:
سال ۱۳۷۳
۱۹ ارديبهشت: اولين بازي ملي در رده جوانان (برابر هند)
۷ تير: اولين بازي ملي در رده سني اميد (برابر گرجستان)
۱۰ آبان: قهرماني همراه تيم اميد در تورنمنت چهار جانبه دبي
۲۷ اسفند: پيوستن به پرسپوليس
سال ۱۳۷۴
۲۹ ارديبهشت: اولين بازي براي پرسپوليس با شماره ۲۳ (برابر سايپا)
۱۲ خرداد: گلزني مقابل پلي اكريل و كسب عنوان جوان ترين گلزن تاريخ پرسپوليس (با ۱۷ سال و ۲۳۰ روز)
۱۳ مهر: اولين گل در رده ملي (مقابل تركمنستان)
۲۹ دي: قهرماني در ليگ همراه پرسپوليس
۱۵ آذر: اولين بازي ملي در رده بزرگسالان (جام ملت هاي آسيا مقابل عراق)
يكم دي: مقام سومي همراه تيم ملي بزرگسالان در جام ملت هاي آسيا
۱۹ اسفند: اولين گل آسيايي در جام باشگاه هاي آسيا (برابر الزوراء عراق)
سال ۱۳۷۶
يكم ارديبهشت: اولين گل ملي در رده بزرگسالان (برابر كنيا)
۲۵ تير: دريافت پيراهن شماره ۱۷ پرسپوليس كه تا پيش از آن در اختيار پيوس بود.
۳۱ تير: اولين بازي در تيم ارتش ايران
۲۷ شهريور: اوج گيري او در بازي مقابل چين در شهر داليان (بازي دو بر يك باخته با گل هاي مهدوي كيا ۲-۴ به سود ايران شد)
سال ۱۳۷۷
۲۳ ارديبهشت: كنفدراسيون فوتبال آسيا (AFC) او را به عنوان بهترين بازيكن جوان ۱۹۹۷ ميلادي انتخاب كرد.
۳۱ خرداد: بازي مقابل تيم ملي آمريكا در جام جهاني و به ثمر رساندن گل دوم تيم ملي
۱۸ مهر: بازي در تركيب پاس در جام در جام آسيا
۲۸ آذر: دريافت اولين و تنها كارت قرمز (برابر كويت و در دقيقه ۷۹)
۱۲ دي: آخرين بازي با پرسپوليس و سفر به آلمان (برابر پاس)
۲۵ دي: حضور او در تمرينات بوخوم
۱۵ بهمن: عقد قرارداد با بوخوم
۱۹ بهمن: اولين بازي در پيستون راست
۱۹ اسفند: اولين بازي براي بوخوم (برابر وردربرمن)
۲۵ اسفند: اولين گل در بوندس ليگا (برابر هامبورگ)
سال ۱۳۷۸
۱۵ خرداد: عقد قرارداد دو ساله با هامبورگ
۲۷ تير: اولين بازي براي هامبورگ
۱۳ مرداد: گلزني مقابل ترابوزان اسپور تركيه و كسب عنوان اولين گلزن ايراني جام باشگاه هاي اروپا
۲۶ دي: دومين گل او به تيم ملي آمريكا
سال ۱۳۷۹
۲۲ شهريور: بازي مقابل يوونتوس در جام باشگاه هاي اروپا. او در اين بازي يك گل زد. يك پنالتي گرفت و يك پاس گل داد. (بازي ۴-۴ مساوي شد)
۱۵ مهر: گلزني به تيم خودي (هامبورگ) در ديدار دوستانه ايران ـ هامبورگ
۳ آبان: پس از حذف تيم ملي در جام ملت هاي سال ۲۰۰۰ او در بازي برگشت هامبورگ ـ يوونتوس پاس گل داد و انتقادات از او آغاز شد.
سال ۱۳۸۰
۲۲ فروردين: عقد قرارداد سه ساله با هامبورگ به مبلغ پنج ميليون مارك
۲۴ آبان: سازنده تلخ ترين گل ايراني (بازي برگشت مقابل ايرلند)
سال ۱۳۸۱
۸ خرداد: پس از مدت ها ناراحتي به دليل ديسك كمر در بيمارستان باشگاه بن عمل جراحي شد
۶ مهر: بازگشت او به فوتبال
۱۴ اسفند: انتخاب بهترين بازيكن ماه فوريه آسيا (سال ۲۰۰۳)
سال ۱۳۸۲
۱۶ فروردين: يكصدمين بازي براي هامبورگ
۳ خرداد: بهترين پاسور بوندس ليگا با ۱۴ پاس گل. انتخاب به عنوان بهترين بازيكن فصل هامبورگ
۶ خرداد: اولين جام با هامبورگ، قهرماني در جام اتحاديه
۲۰ مهر: بازگشت او به تيم ملي پس از دو سال دوري
۱۹ آذر: انتخاب به عنوان بهترين بازيكن سال آسيا
آمارهاي بازي هاي ملي
بزرگسالان: ۷۲ بازي و ۱۰ گل
اميد: ۶ بازي و يك گل
ارتش: سه بازي و يك گل
جوانان: دو بازي
بازي هاي باشگاهي
پرسپوليس: ۶۹ بازي و ۲۲ گل
بوندس ليگا: ۱۲۰ بازي و ۱۶ گل
رقابت هاي اروپايي: ۱۷ بازي و ۵ گل
افتخارات ملي و باشگاهي
حضور در جام جهاني ۱۹۹۸ ـ فرانسه
قهرماني بازي هاي آسيايي ۱۹۹۸ ـ بانكوك
قهرمان جام بين قاره اي ۲۰۰۳
سومين جام ملت هاي آسيا ۱۹۹۶ ـ امارات
قهرماني در ليگ همراه پرسپوليس در سال هاي ۷۴ و ۷۵ شمسي
قهرمان جام اتحاديه آلمان ۲۰۰۳
عناوين شخصي
بازيكن سال ۲۰۰۳ آسيا
بازيكن جوان سال ۱۹۹۷  آسيا
بهترين پاسور بوندس ليگا (۳-۲۰۰۲)
بهترين بازيكن هامبورگ (۳-۲۰۰۲)
زننده بهترين گل آسيا در سال ۱۹۹۷
بازيكن ماه فوريه سال ۲۰۰۳ آسيا
عكس: نادر داوودي

گفت وگو با مهدي مهدوي كيا
وقتي پا به توپ مي شوم
000633.jpg
اميرحسين ناصري
«تهران و اين برف؟ از آلمان كه مي آمديم فكر مي كرديم وضعيت بهتر است، اما اينجا بهتر از آنجا نيست.»
آخرين روز حضور مهدي در تهران است. جنوب شرق تهران كه بروي، خيابان خاوران يكي از معروف ترين خيابان هايي است كه اگر دقت كني دورتادورش ديوار خانه هاي مشكي و دودخورده مدام اين سؤال را در ذهنت ايجاد مي كند كه اگر اينجا زلزله بيايد چه مصيبتي به بار خواهد آمد. خيابان ها را به راحتي نمي تواني پيدا كني،  مخصوصاً اگر قرار باشد در محله هاي توي هم رفته، آدرس ورزشگاهي را پيدا كني كه انتهاي بيراهه است. يكي خيابان را دست راست نشان مي دهد، آن يكي دست چپ، يكي بالاتر، يكي پايين  تر. اما بالاخره راهي است كه پيدا مي كني. اين زمين گلي كه از برف و باران چاله هايش به درياچه تبديل شده اند يك روز محل تمرين بازيكني بود كه شايد آن روزها خواب رسيدن تا اين مرحله را هم نمي ديد. اگر هم مي ديد باور نمي كرد.
«دفتر باشگاه كوثر همين بغل است.» سلام مي كني، وارد مي شوي و روبه روي مردي قرار مي گيري كه حالا خواب هاي نديده اش تعبير شده با گرمكن آبي روشن مارك پوما. آرام مي رود سمت سالن مجموعه، توپ را برمي دارد و روي كف پاركت سالن با توپ هايي تمرين مي كند كه اگر من بودم فكر مي كردم چطور مي شود هم با آن توپ هاي خوب آلماني تمرين كرد و هم با اين توپ هاي سخت و به معناي واقعي چهل تكه شده.
000630.jpg

با مربي سابق ـ علي دوستي ـ بازي مي كند و جر مي زند. آخرش رويش را مي بوسد و با جواناني تمرين مي كند كه شايد امروز يكي از خاطرات مهم زندگي شان تمرين با او باشد. تمرين كه تمام مي شود برمي گردد داخل دفتر و فيلم بازي ۱۱ سال پيشش را تماشا مي كند. آنقدر قديمي است كه او اسم همبازيان سابقش را مدام سؤال مي كند. آخرش هم مي پرسد: «اينا كجا رفتن؟ چي شدن؟» داود فنايي، سهيل كرمي، محمد نوازي و خيلي هاي ديگر. جوان با تيپ هاي آن روز.
«آقا ديزي خور هستيد؟» او نفر اول نشسته دور سفره و آماده مي شود براي خوردن آبگوشت. كاسه بزرگ استيل با تقسيم بندي هر سه نفر يك ديزي كاملاً متناسب به نظر مي رسد. او هنوز ديزي خوردن را فراموش نكرده، با دست لقمه را مي گيرد و تو مي ماني كه او چطور ايراني ديزي خوردن را فراموش نكرده.
000627.jpg

يكي از كوچه هاي تنگ و ناشناخته بازار. او از كنار مغازه هاي كوچك مي گذرد و اگر درست دو قدم پشت سرش حركت كني اين جمله را بدون استثنا مي  شنوي كه «مهدوي كيا بود. ديدي؟» مي نشيند پشت دخل يك مغازه و بخاري برقي را نزديك مي كشد. چاي بازار و امضا براي آنهايي كه فوري دفتر خريده اند كه بدهند اولش را او خط خطي كند و بدهند دست بچه هايشان براي كمي ژست گرفتن. اما او همان آدم ساكت و آرامي است كه اگر قرار باشد حوادث ۱۱ سپتامبر يا زلزله بم را در لحظه اتفاق گزارش كند آدم احساس مي كند هيچ اتفاقي نيفتاده. او همان آدم ساكت و بي حاشيه اي است كه حتي نمي تواني مهم ترين كارهايش را سوژه كني. او كسي است كه اين حس را به تو مي دهد كه دلت نمي خواهد سوژه اش كني.
بازيكناني كه با من كار مي كنند اغلب، سنشان به بعد از انقلاب ما مربوط مي شود به خاطر همين ذهنيت آنها از ايران بيشتر جنگ و صدام و اين جور چيزهاست وقتي صدام را دستگير كرده بودند مدام از من مي پرسيدند كه «خوشحالي؟»، «مردم ايران چه كار مي كنند؟»، «آنها چه احساسي دارند؟»
من هيچ وقت با خانواده ام و با همسرم مشكلي نداشتم البته بعد از ازدواجم مشكلاتي داشتم كه ربطي به خانواده ام نداشت
مشكلات روحي بود كه پس از جام جهاني برايم به وجود آمده بود به خاطر انتقالم بود كه به دليل سربازي سرگردان شده بودم نه  اصلاً ربطي به خانواده ام نداشت
از اينجا شروع كنيم كه امروز انگيزه ات براي آمدن، تمرين كردن و كلاً پا به توپ زدن چيست؟
فكر مي كنم كسي كه وارد رشته فوتبال مي شود بايد آنقدر علاقه مندي داشته باشد كه اگر روزي هيچ منفعتي هم برايش نداشته باشد باز نتواند از آن دل بكند. خب براي من كه بحث علاقه مندي به فوتبال  جاي خودش را دارد، الان علاوه بر آن برايم به صورت يك حرفه و شغل درآمده. من حرفه اي فوتبال بازي مي كنم. از طرفي دوست دارم بيشتر از اينها پيشرفت كنم. اين هم يكي از انگيزه هاي مهم من است. بازي در تيم ملي و كسب افتخار با آن هم، عامل مهم ديگري براي انگيزه داشتن است.
اينها كه مي گويي قبول ولي فكر مي كني سقف انگيزه هاي يك ايراني كجا باشد؟
بحث كلي بايد كنيم. بازيكن ايراني هم جدا نكنيم. اگر كلي صحبت كنيم، فوتبال ورزشي است كه فوتباليست هر چقدر در آن پيشرفت كند باز هم آن انگيزه را براي جلو رفتن بيشتر دارد. بازيكني مثل زيدان هنوز هم با شور و اشتياق تمرين و بازي مي كند، بحث فوتباليست ايراني نيست، هر فوتباليستي دوست دارد كه پيشرفت كند.
اگر بخواهيم در سطح اروپا مقايسه كنيم چرا، حرف شما درست است اما بازيكن ايراني را كه نمي توانيم جدا از شرايط فرهنگي اش در نظر بگيريم. يك بازيكن آلماني وقتي مي خواهد فوتبال را شروع كند يك سقف و يك انگيزه براي خودش دارد ويك بازيكن ايراني يك طور ديگر. اين را نمي شود منكر شد.
بالاخره براي هر كسي پيشرفت دور از دسترس نيست. شايد خيلي ها فكر مي كردند سقف فوتبال، اينجاست كه يك بازيكن برود اروپا و در يك ليگ معتبر اروپايي فوتبال بازي كند ولي فكر مي كنم وقتي بازيكني به اين سطح مي رسد، حالا چيزهاي بيشتري مي خواهد.
چه چيزهايي؟
مي خواهد كه خودش را در فوتبال اروپا هم مطرح كند نه فقط در ليگي كه بازي مي كند. خودم را مي گويم، حس مي كنم در دنيا هنوز ناشناخته ام. بايد بيشتر تلاش كنم، همه مسايل را جدي بگيرم تا خودم را به سقف فوتبال دنيا هم برسانم. اگر فوتباليست زحمت بكشد دور از دسترس نيست. بستگي به شرايط هم دارد. دوست دارم پله پله رشد كنم، فكر مي كنم حالا حالاها جا دارم.
البته فقط تمرين و مسايل فني در رسيدن به سقف فوتبال دنيا مطرح نيست. مسايل ديگري هم وجود دارند كه تاثيرگذارند. به طور مثال تصميم گيري در مورد انتخاب تيم.
صددرصد. تمام چيزها، تمام آرزوهايي كه داشتم با تيم هامبورگ به دست آوردم. موفقيت در بوندس ليگا، به طور مثال سوم و چهارمي در اين جام، قهرماني در جام اتحاديه ، بازي كردن در جام باشگاه هاي اروپا، همه را با هامبورگ به دست آورده ام. همين كه شما گفتيد يعني تصميم گيري در مورد آينده من را دچار شك و ترديد كرده. به خاطر همين هم است كه تمديد قرارداد نكرده ام.
000624.jpg

فكر مي كني اين شك چقدر قوي باشد، براي اين كه تصميمت را تغيير دهي،  ريسك بالايي است ترك هامبورگ.
بستگي به شرايط هم دارد. واقعاً ريسك بزرگي است كه بخواهم از هامبورگ جدا بشوم.  عرض كردم، من در اين ۵ سال تمام افتخاراتي كه مي شد با هامبورگ كسب كرده ام ولي ...، كمي تصميم گيري مشكل است چون مهم ترين تصميم زندگي ورزشي ام خواهد بود. در سن ۲۶ سالگي، حداقل قرارداد ۳ ساله است. بايد خيلي دقت كنم.
اين ريسك چقدر باعث مي شود كه كلاً از رسيدن به آن سقف منصرف شوي؟
كمي هم بايد با واقعيت پيش رفت. وقتي من پيشنهاد خوبي از يك تيم مطرح اروپايي داشته باشم قطعاً به ريسكش مي ارزد. البته باز برمي گردد به شرايطي كه برايم به وجود خواهد آمد. البته همه چيز تا حالا در حد حرف بوده و من اعلام نكرده  ام كه مي خواهم از باشگاه هامبورگ جدا شوم. پيشنهادي هم به صورت رسمي و كتبي نداشته ام. اگر از يك تيمي برايم دعوتنامه بيايد و فكر كنم كه شرايطش بهتر است، باز هم بايد در ابتدا فكر كنم. تصميم گيري هنوز سخت است.
در اين تصميم گيري فقط مسايل فني مطرح است يا چيزهاي ديگري هم دخيل هستند؟
مثل چي؟
مثلاً شهرت، مسايل مالي، تجربه زندگي در جاي جديد و ...
همه اينها مهم است،  جذابيت هاي فوتبال به نظرم تمام نشدني است. من بايد حقيقت را بگويم، ليگ انگلستان، اسپانيا يا ايتاليا قطعاً جذابيتش بيشتر از بوندس ليگاست. فوتبالي هم كه در آنجا بازي مي شود زيباتر از آلمان است. هر كسي دوست دارد اين ليگ ها را تجربه كند، من هم از اين قاعده مستثني نيستم. ضمن اين كه مي  خواهم با واقعيت پيش بروم. اگر پيشنهاد خوبي از اين كشورها داشته باشم و فكر كنم كه مي توانم پيشرفت كنم حتماً تصميم گيري مي كنم ولي تا الان همه چيز در حد حرف بوده يعني چيزي به صورت جدي مطرح نشده.
فكر مي كني در زندگي ورزشي چند درصد به خواسته  هايت رسيده اي؟
وقتي فوتبال را شروع مي كردم آرزويم اين بود كه در يك تيم باشگاهي بازي كنم، وقتي به رده باشگاهي رسيدم، آرزويم بازي كردن در پرسپوليس بود. وقتي به پرسپوليس رسيدم، دوست داشتم در تيم ملي بازي كنم. اينها خواسته هاي من از ۱۰ ، ۱۱ سالگي بودند، اما پس از ۶ ، ۷ سال به تمام اين خواسته ها رسيدم. بعد از آن دوست داشتم بروم اروپا فوتبال بازي كنم و حالا به اين شرايط رسيده ام. هر چقدر كه جلو مي روي سقف آرزوهاي آدم بالاتر مي رود. آرزوهاي آدم بزرگ تر مي شوند اما رسيدن به آنها خيلي سخت است.
يعني باكس آرزوهاي تو هنوز جاي خالي دارد؟
مسلماً، شما دقت كنيد كه من فعلاً در سقف فوتبال آسيا هستم، بايد از اين مرز بالاتر بروم.
امروز، كجا را براي خودت در نظر مي گيري؟
من كه نبايد نظر بدهم...
نه، منظورم اين است كه بايد تا كجا بروي؟
دوست دارم در دنيا به عنوان فوتباليستي خوب مطرح شوم به عنوان يك ايراني. اما اين خيلي كار دارد، اين فقط يك آرزو است و رسيدن به آن حتماً مشكل تر است.
ما كه اين بيرون نشسته ايم هميشه فكر مي كنيم تو اشتباه مي كني كه پيشنهاد تيم هاي بزرگ و مطرح را كه اخبارش را اينجا مي شنويم رد مي كني. آ اس رم، منچستر،  يوونتوس و خلاصه هر تيمي كه فكرش را بكني.
من كه عرض كردم، تمام اينها در حد حرف است...
ضمن اين كه ماجرا در دنياي شما طور ديگري شكل مي گيرد.
من هم مثل بقيه دوست دارم براي خودم تبليغ كنم اما تمام اينها در حد حرف بوده. در حد اين كه در روزنامه هاي آلماني و ايراني مطرح بوده، همين.
موافق هستي در مورد همين محل كه در آن هستيم بحث كنيم؟ زمين بابا خانه محل سابق خودتان بود؟
محله ما نبود ولي خيلي نزديك محله مان بود. زماني كه فوتبال باشگاهي را هنوز شروع نكرده بودم مي آمدم اينجا و در زمين خاكي با بچه ها و دوستان بازي مي كردم.
توي همين زمين؟
بله ولي زمين خاكي اش.
آن وقت ها ستاره محبوب چه كسي بود؟
آن وقت ها بيشتر فوتبال داخلي مطرح بود. من هم كه طرفدار پرسپوليس بودم، بازيكناني كه در آن دوره بازي مي كردند مثل آقايان پيوس، محمدخاني و ... را دوست داشتم.
چند نفر از دوستان آن موقع تو رشدشان متوقف شد؟
متاسفانه از محلي كه زندگي مي كرديم هيچ فوتباليستي به رده هاي بالا نرسيد و من تنها ماندم.
حالا اگر مهدي هم به اينجا نرسيده بود، حدس مي زني امروز چه كاره بود؟
معلوم نيست. وقتي كه فوتبال را جدي دنبال نمي كردم درس برايم خيلي مهم بود. حتي تا دبيرستان جزو شاگردان ممتاز مدرسه بودم. خيلي به درس علاقه مند بودم. وقتي درگير تيم هاي ملي اميد و جوانان شدم، كار كمي برايم سخت شد.كمي سؤال عجيب است، حتي نمي شود حدس زد. واقعاً نمي توانم. اما من از شغلم راضي ام.
000621.jpg

آن موقع چقدر پول توجيبي مي گرفتي؟
پول توجيبي؟ بستگي داشت به اندازه اي كه خرج كنم. زياد هم نمي گرفتم.
مي شود رقم دقيق را بگويي؟
عددي؟ يادم نيست ولي زياد نبود. شايد خرج يك نوجوان ۱۲-۱۰ ساله پنج تومان هم نبود. البته آن روزها اما چون من از همين سن ها (۱۲ - ۱۰ سالگي) مدام ورزش مي كردم و در مسابقات مختلف آموزشگاهي و منطقه اي حضور داشتم گهگاهي هم جوايزي مي گرفتم. به خاطر همين اغلب براي خودم پس اندازي داشتم. با اين حال من به عنوان يك نوجوان هميشه پول توجيبي هايم را از بزرگ ترها مي گرفتم. خيلي ممنونشان هستم، هم پدر و مادرم و هم برادرانم.
بيشتر پول توجيبي ها را از برادرانت مي گرفتي يا از پدرت؟
(مي خندد) بيشتر از پدر و مادرم ولي خب وسط ها برادرانم هم كمك مي كردند.
بچه  پرهزينه اي بودي؟
من نه. به آن صورت خرجي نداشتم... لباس هايم بيشتر ورزشي بود. عيد به عيد يا آخر تابستان قبل از باز شدن مدارس، به هر حال خريدهايم زياد نبود. مثل بچه هاي الان نبودم.
دختر خودت خيلي ولخرج است، نه؟
خيلي. بيرون كه برويم بدون استثنا خريد مي كند. هرچه كه دوست داشته باشد برمي دارد و ما مجبوريم بخريم.
هميشه هرچه بخواهد برايش مي خريد؟
مجبوريم. بالاخره او تنهاست و بهانه هم مي گيرد. مجبوريم به شكل هاي مختلف اين كمبودها را جبران كنيم.
زندگي در آنجا چطور مي گذرد؟
خيلي راحت. خيلي با آرامش. فقط كمي دوري از خانواده و غربت اذيت مي كند ولي در مقابل هيچ مشكل ديگري نداريم، خيلي راحت هستيم. دخترم مهدكودك مي رود.
به هر دو زبان آشناست؟
بله. به هر حال او در سني است كه زبان را خيلي خوب ياد مي گيرد. خيلي خوب با لهجه عالي. او به مهدكودك مي رود، من درگير تمرين هستم، همسرم هم يا به ورزش مي پردازد و يا كارهاي منزل و متفرقه. كلاً زندگي راحتي داريم. بعدازظهرها هم اغلب مواقع دور هم هستيم. بيرون مي رويم.
كجاها مي رويد؟
آنجا بيرون رفتن هم خيلي راحت است. طرفداران هامبورگ هم زياد هستند و من را مي شناسند ولي مشكلي نيست.
شب نشيني هم كه با طرفداران داريد ديگر؟
(مي خندد) نه بابا. بيشتر با خانواده خريد مي رويم، رستوران مي رويم و جاهاي مختلف. چون كه من بيشتر درگير فوتبال هستم، سعي مي كنم زمان هاي استراحتم را در كنار خانواده باشم.
فكر مي كني زماني كه بايد در كنار خانواده ات باشي هستي؟
البته خيلي خوب نيست. يك كارمند يا كلاً كسي كه كارش اداري است، صبح مي رود تا عصر ساعت خاصي دارد ولي براي ما قاعده مشخصي وجود ندارد. تمرين ها و پرداختن به فوتبال براي ما در روز ۳ تا ۴ ساعت است. ولي از طرفي مشكلات خاصي هم دارد. اين كه اختيارمان دست خودمان نيست يا نمي توانيم هر وقت دلمان خواست مرخصي برويم يا اردوهاي درازمدت، پرواز، اردو، بازي هاي خارج خانه و بازي هاي تيم  ملي، تمام اينها سختي هاي فوتبال است. فكر مي كنم زندگي با يك فوتباليست آنچنان راحت نيست. من بيشتر مواقع در مسافرت يا اردو هستم. اينها براي خانواده خيلي سخت است اما بايد پيش از شروع زندگي حلشان كرد و به تفاهم رسيد. البته عمر ورزشي كوتاه است ولي ۱۰ تا ۱۵ سال از بهترين لحظات زندگي يك خانواده در همين عمر كوتاه قرار دارد.
شما قبلاً در اين مورد به تفاهم رسيده ايد يا بعداً به شرايط عادت كرده ايد؟
نه، صددرصد قبلاً به تفاهم رسيده ايم چون من از
۱۶ سالگي مدام درگير اردوها بودم. البته در كنار اين مشكلات و سختي ها افتخاراتش هم متعلق به خانواده است.
چقدر آنها سهيم هستند؟ نه در حد حرف،  واقعاً.
من هميشه گفته ام، يك فوتباليست متاهل بايد همسر فداكاري داشته باشد تا رشد كند. همسر من جداي از تحمل شرايط زندگي مجبور است دخترمان را هم در اين راه هدايت كند. خيلي وقت ها پيش آمده كه من از اردوي ۳ يا ۴ روزه به مدت چند ساعت به خانه  آمده ام و دوباره برگشته ام. دخترم مي پرسد «بابا باز هم مي خواهي بري؟» خب اينجا مسئوليت همسرم سنگين تر است.
اين كه مي گويي جالب است، چون آن اوايل پس از ازدواجت شايعات زيادي پيرامون اختلاف عميق تو و همسرت مطرح بود.
من هيچ وقت با خانواده ام و با همسرم مشكلي نداشتم. البته بعد از ازدواجم مشكلاتي داشتم كه ربطي به خانواده ام نداشت. مشكلات روحي بود كه پس از جام جهاني برايم به وجود آمده بود. به خاطر انتقالم بود كه به دليل سربازي سرگردان شده بودم. نه،  اصلاً ربطي به خانواده ام نداشت. اتفاقاً خانواده ام خيلي ناراحت تر از من بودند كه آن شرايط را پيدا كرده  بودم.
البته مشكلات تو فقط متعلق به تو نيست و به خانواده انتقال پيدا مي كند.
بله. آنها هم ناراحت بودند. قرار بود بروم انگليس و قضيه پيوستنم به تاتنهام تمام شده بود ولي به خاطر سربازي ۶ ماه عقب افتاد. من دچار افت شده بودم. تمرينات برايم جدي نبود. من جواب تمام انتقادهايي را كه در آن شش ماه مي شد، دادم. دوران خيلي سختي بود.
با علي پروين هم آن روزها دچار مشكل شده بودي.
او منتقد اصلي من نبود. مشكل من روحي بود، درست در همان زمان هم علي پروين سرمربي پرسپوليس شده بود. ديگر حال و حوصله اي كه تا پيش از جام جهاني براي فوتبال داخلي داشتم، نداشتم. اين مسئله به كسي ربطي نداشت و تنها متعلق به خودم بود. عامل اصلي خودم بودم.
اوقات فراغت تو در آنجا چقدر است؟
من الان كه بروم حدود ۲۰ روز كار سخت و فشرده داريم. صبح و عصر تمرين و مدام اردو. حدود ۲۰ روز تا يك ماه كار مي كنيم ولي پس از آن در طول مسابقات روزي يك جلسه تمرين مي كنيم و آن صبح هاست و عصرها در اختيار خودمان هستيم.
000618.jpg

بيشتر اين اوقات فراغت چطور مي گذرد؟
در كنار خانواده.
غير از آن؟
من و همسرم تابع دخترمان هستيم كه كجا دستور بدهد تا برويم. بيشتر مي خواهد به شهربازي و باغ   وحش برود.
سينما هم مي روي؟
بله. اگر كارتون جديدي بيايد كه حتماً بايد دخترمان را ببريم.
خودت؟
من بيشتر فيلم هاي جديد دنيا را در اتوبوس همراه تيم مي بينم، چون مدام با تيم در سفريم. گاهي اوقات سفر ما ۵ تا ۶ ساعت طول مي كشد و در اين مدت ۳ تا ۴ فيلم مي بينيم. اگر فيلم جديدي هم بيايد سعي مي كنم با خانواده حتماً به سينما برويم. البته دخترم وقت خالي چنداني براي ما نمي گذارد. عاطفي است و نمي شود تنهايش گذاشت.
فيلم ديدن به صورت مدام تغييري هم در علاقه ات داشته؟ چون فكر مي كنم در ايران چندان به اين موضوع نمي پرداختي.
قبل از اين كه فوتبال را به صورت جدي شروع كنم، تقريباً بين ۹ تا ۱۴ سالگي، خيلي سينما رفتن و فيلم ديدن را دوست داشتم. شايد باور نكنيد. پسرعمويي داشتم كه هر جمعه صبح مي آمد و با هادي، سه نفري مي رفتيم سينما. غيرممكن بود كه جمعه صبح سينما نرويم. ولي پس از درگير شدن با فوتبال، نه، نمي شد. چون اغلب جمعه ها بازي بود. فرصت نمي كردم. در اين دوره هم بيشتر از طريق ويديو فيلم مي ديدم.
در آنجا چطور؟
اين كه ما هميشه فيلم هاي زيادي را در مسافرت مي بينيم تاثيرگذار بوده. امروز من خيلي علاقه مندانه فيلم ها را پيگيري مي كنم. چه ايراني و چه خارجي. با توجه به اين كه ۴ ، ۵ سال است كه ايران نيستم ولي تمام فيلم هاي ساخت داخل را ديده ام.
حرفه اي فيلم ها را دنبال مي كني؟
نه، ولي فيلم ديدن يكي از علاقه هاي من است.
فيلمي را در نظر داري كه شايد چند بار ديده باشي و باز هم علاقه مند باشي كه دوباره ببيني؟
نه، اين كه شما مي گوييد براي زمان خالي آدم است ولي دخترم وقت خالي براي ما نگذاشته.
روابطي كه بين فوتباليست هاي ايراني وجود دارد، آنجا هم ديده مي شود؟
بله، تقريباً هر دو يا سه هفته يك بار، بايد جمع شويم در يك رستوران، ۳ تا ۴ ساعت بگوييم، بخنديم، در مورد زندگي خصوصي،  ورزشي و تيم مان صحبت كنيم. اين برنامه مداوم ماست. بچه ها بايد در كنار هم باشند. بعد از فصل هم معمولاً تيم فقط براي تفريح سه يا چهار روز به اسپانيا مي رود كه بچه ها بيشتر به هم نزديك شوند. روابط آنجا خيلي خوب است.
نه اين كارهايي است كه باشگاه انجام مي دهد. روابط شخصي بازيكنان چطور است؟
اينها كه گفتم كار خود بچه هاست. البته منظورتان را دقيق متوجه نمي شوم.
به هر حال روابط اجتماعي در جامعه ما و آنها متفاوت است.
تمام آدم ها احساس دارند. وقتي مجموعه ۲۰ ، ۲۵ نفره در كنار هم كار مي كنند، حتماً علاقه مندي هايي را هم نسبت به يكديگر پيدا مي كنند. در هامبورگ هم همين طور است. بازيكنان همه با هم در تماس اند. وقتي كسي مصدوم مي شود همه پيگير احوال او هستند.
محبوب ترين بازيكن آنجا كيست؟
همه سعي مي كنند طوري رفتار كنند كه مقبول تيم و طرفداران باشند. من هم مثل بقيه. دقيقاً نمي توانم بگويم چه كسي  محبوب تر است.
منفورترين؟
(مي خندد) سؤال سختي است. نمي توانم بگويم.
نه به معناي واقعي منفور. كسي كه كمتر با بقيه ارتباط دارد.
همه آنجا پرجنب وجوش اند. اگر كسي هم بخواهد در خودش باشد ديگران نمي گذارند. آنقدر سرو كله هم مي زنند كه اين اتفاق نمي افتد.
خودت آدم درون گرايي نيستي؟
نه به آن صورت. آدم شايد خيلي از مسايل را نتواند با يك فرد خارجي مطرح كند ولي من سعي مي كنم با شرايط و جو تيم خودم را تطبيق دهم. اگر بچه ها بخواهند كاري انجام دهند من به عنوان يك نفر مخالفت نمي كنم كه بقيه از دستم ناراحت شوند. شايد كاري از نظر من درست نباشد ولي وقتي كل تيم انجام مي دهد سعي مي كنم طوري رفتار كنم كه بقيه را ناراحت نكنم. كاري نمي كنم كه آنها خودشان را از من جدا كنند.
اگر مشكل عاطفي برايت پيش آمد با چه كسي صحبت مي كني؟
خانواده ام خيلي كمكم مي كنند.
غير از خانواده ات؟
يكي از رموز موفقيت من، مدير برنامه هايم بود. با توجه به اين كه سنش زياد نيست ولي به لحاظ تجربه زندگي در آلمان، خيلي كمكم كرد. گاهي اوقات مسايلي براي من در تيم به وجود مي آمد، راهنمايي هاي او كه با آلماني ها چطور بايد برخورد كنم يا در فلان مسئله چه كار كنم، راهگشاي بسياري از مشكلاتم بود.
خصوصيتي از آلماني  ها كه خيلي سخت با آن كنار آمده باشي سراغ داري؟
خيلي مسايل آنجا وجود دارد كه متفاوت از جامعه و فرهنگ ماست. با توجه به اين كه مسلمان هستم، گاهي اوقات آنجا با من شوخي مي كنند. مثلاً آنها مي دانند كه من گوشت خوك نمي خورم ولي با يك بازيكن دانماركي شوخي داشتيم كه وقتي گوشت مرغ هم مي ديد مي گفت اين گوشت خوك است و تو نبايد بخوري. من سعي مي كنم با صحبت ها و توضيحاتي كه به آنها  مي دهم،  جا بيندازم كه دلايل هركدام از اينها چيست.
تبليغات سوء كه در مورد ايرانيان در خارج كشور وجود دارد روي ذهن آنها نيز تاثير داشته؟
بازيكناني كه با من كار مي كنند اغلب، سنشان به بعد از انقلاب ما مربوط مي شود. به خاطر همين ذهنيت آنها از ايران بيشتر جنگ و صدام و اين جور چيزهاست. وقتي صدام را دستگير كرده بودند مدام از من مي پرسيدند كه «خوشحالي؟»، «مردم ايران چه كار مي كنند؟»، «آنها چه احساسي دارند؟» و ... من هم مي گفتم كه ما
۸ سال جنگيديم، خيلي از جوانان ما شهيد شدند، به آنها توضيح مي دادم. خيلي در اين موارد ذهن پيگيري دارند. نسبت به اتفاقاتي كه در كشور ما مي افتد خيلي حساس هستند. البته سعي مي كنند كه مسايل را تا حدي پيش نبرند كه باعث ناراحتي شود.
تو به عنوان محبوب ترين بازيكن بين طرفداران هامبورگ مخالفي هم داري؟
صددرصد، هر بازيكني يكسري موافق دارد، يكسري مخالف. خوشبختانه در تيم هامبورگ براي من وضعيت بسيار مطلوبي وجود دارد. وقتي من پا به توپ مي شوم كل استاديوم تشويقم مي كنند. خيلي كم پيش آمده كه غير از اين باشد. سعي كرده ام كاري كنم كه همه از من خوششان بيايد.
چه كار كرده اي؟
خوب بازي كنم. سعي مي كنم رفتارم با تماشاگران مناسب باشد. آنجا هم مثل اينجاست. به دور بودن از حاشيه خيلي تاثيرگذار است.
هنوز هم مثل سابق كم  خرجي؟
هر كس خرج هاي خودش را دارد. براي من هم طبيعي است. وقتي شما بين آدم هايي زندگي مي كنيد كه مثلاً به لباس خوب خيلي اهميت مي دهند، حتماً بايد رعايت كنيد.
لباس خوب در آنجا چه تعريفي دارد؟
بيشتر برخي مارك هاي معروف را مي پسندند.
تو خودت طرفدار مارك خاصي هستي؟
بيشتر فوتباليست ها سعي مي كنند لباس هاي راحت و اسپرت بپوشند. من هم همين طور. مگر اين كه بخواهم در ميهماني  شركت كنم كه لباس كاملاً رسمي بپوشم.

مربيانش چه مي گويند؟
او را دوست دارند
000597.jpg
مهدي زعيم زاده
در دوران فعاليت ورزشي مهدوي كيا، دو، سه مربي تاثير عمده اي در سرنوشت او داشتند كه در اين ميان موثرترين فرد علي دوستي اولين مربي او در باشگاه بانك ملي بوده. مهدوي كيا همواره از علي دوستي به عنوان تاثيرگذارترين مربي خود ياد مي كند و با اين كه در حدود ده سال از جدايي مهدي از بانك ملي مي گذرد ولي همچنان رابطه مهدوي كيا با علي دوستي حفظ شده است، مهدي هر موقع كه در ايران است و مي خواهد تمرين كند. با علي دوستي تماس مي گيرد و در واقع رابطه اين دو در اين سال ها به گونه اي بوده كه نام علي دوستي تداعي كننده نام مهدي مهدوي كياست. اين مربي سازنده كه هم اكنون هدايت تيم ملي نوجوانان ايران را برعهده دارد و به دنبال اين است كه مهدي مهدوي كياهاي ديگري بسازد، ويژگي هاي اخلاقي مهدي را مهم ترين عامل پيشرفت و موفقيت او مي داند؛ «بازيكنان زيادي به بانك ملي آمدند اما نكته اي كه مهدي را از بقيه متمايز مي كرد، روح بزرگش بود. او بسيار باهوش و باشخصيت بود و البته با استعداد. بچه بسيار مودبي بود. خدا پيغمبر را مي شناخت. اينها خيلي مهم است.»
علي دوستي در مورد ويژگي هاي فني مهدوي كيا مي گويد: «بازيكن بااستعدادي بود با اين كه سن نوجوانان را داشت در مسابقات جوانان آقاي گل شد و سال بعد براي ما در سه رده سني بازي كرد. از همان زمان متوجه شديم كه او به بازيكن بزرگي تبديل مي شود. مي توانيد از خودش هم بپرسيد من همان موقع به او گفتم فوتبال ايران براي تو كوچك است. تو بايد سعي كني در يك كشور پيشرفته اروپايي فوتبال بازي كني.»
به هر حال دوستي، كسي بوده كه مهدوي كيا را تبديل به يك فوتباليست سطح اول كرد و به حدي رساند كه باشگاهي چون پرسپوليس نمي توانست اين جوان هجده ساله را ناديده بگيرد و دوستي ويژگي هاي خوب اخلاقي را همچنان در مهدوي كيا مي بيند و اينگونه شاگرد سال هاي دور خود را توصيف مي كند: «مهدي از همان نوجواني بچه باصداقتي بود و براي همين هم خدا به او كمك مي كند. اين اخلاق را هنوز هم حفظ كرده، او بسيار قدرشناس است و هيچ كسي را كه براي او زحمت كشيده فراموش نمي كند. الان هم كه در آلمان زندگي مي كند، حداقل دو هفته يك بار به من زنگ مي زند. شايد باورتان نشود ولي آنقدر اين بچه نجيب است كه پس از اين همه سال هنگامي كه ما با هم صحبت مي كنيم هنوز هم از من خجالت مي كشد.» دوستي معتقد است كه سقف مهدوي كيا بالاتر از اين است. او كه در گذشته در مورد آينده مهدي پيشگويي كرده بود و در حال حاضر درستي پيش بيني خود را مي بيند، اين بار هم اينگونه در مورد آينده مهدوي كيا صحبت مي كند: «خيلي ها مي توانند مهدي مهدوي كيا شوند ولي بايد ببينند كه او چه كار كرده تا به اينجا رسيده من مطمئنم مهدي به افتخارات بيشتري مي رسد. با استعدادي كه از او سراغ دارم مي دانم يك روز تبديل به يكي از بزرگ ترين مربيان جهان مي شود.» اولين مربي مردسال فوتبال آسيا در آخر مي گويد: «مسلماً من از اين كه مهدي به اين عناوين رسيده بسيار خوشحالم. يك باغبان هنگامي احساس خوشحالي مي كند كه ببيند نهالي كه كاشته ميوه داده است.»
به غير از دوستي، مهدوي كيا مربيان ديگري هم داشته كه اكثر آنها خارجي بوده اند، حسن حبيبي، حميد درخشان، محمد مايلي كهن، جلال طالبي، منصور پورحيدري و علي پروين شاخص ترين مربيان داخلي او بودند كه اكثر آنها در مقاطع بسيار كوتاهي سرمربي مهدي بودند. در اين ميان نقش محمد مايلي كهن را در پيشرفت مهدوي كيا نمي توان ناديده گرفت. مايلي كهن با شهامت تحسين برانگيزي مهدوي كياي نوزده ساله را به تيم ملي دعوت كرد و يك سال بعد او را به يكي از نفرات ثابت تيم ملي ايران تبديل كرد. مايلي كهن و كيا هم همواره از هم به نيكي ياد مي كنند. شايد در ميان اين مربيان داخلي تنها مربي كه كمي با مهدي به مشكل برخورد جلال طالبي است. در مرتبه دومي كه طالبي هدايت تيم ملي را برعهده گرفت تيم ايران با حرف و حديث فراوان از رقابت هاي جام ملت ها حذف شد. در آن روزها مهدوي كيا به دلايلي نتوانست بازي هاي مورد قبولي در تيم ملي ارايه دهد. اين در حالي بود كه در هامبورگ فوق العاده كار مي كرد و همين مسئله باعث شد كه بعضي ها او را متهم به كم كاري  كنند. پس از حذف ايران در آن بازي ها مهدوي كيا و طالبي در يك برنامه تلويزيوني به نوعي رو در روي هم ايستادند.
000612.jpg

مهدي تيم ملي را به نداشتن نظم و انضباط متهم كرد و طالبي هم اين مسايل را كاملاً تكذيب كرد. با اين حال جلال طالبي هم به تعريف از كيا مي پردازد: «مهدوي كيا هيچ وقت به مسايل حاشيه اي كاري ندارد و هميشه به كار خودش مشغول است و الان هم مزد زحمات خود را مي گيرد.» پس مشكلاتي كه در آن روزها به وجود آمد از كجا نشات مي گرفت: «مهدوي كيا هيچ وقت آن احساسي را كه دارد نشان نمي دهد شما متوجه نمي شويد كه او راضي است يا ناراضي؟  هيچ عكس العملي از خود نشان نمي دهد. همه چيز را توي دلش مي ريزد و فكر مي كنم آن گرفتاري ها به همين خاطر به وجود آمد. او بچه صادقي بود و مشكلي با من نداشت اما در آن موقع دست هايي وجود داشت كه اين مشكلات را به وجود مي آوردند، والا خود من هيچ وقت نگفتم كه ايشان كم فروشي مي كنند، در آن موقع هم كه اين حرف ها پيش آمده بود من با او صحبت كردم كه بعضي ها اين نظر را دارند و مردم از شما انتظار بيشتري دارند و شما بايد در حد انتظار باشيد. همانطور كه گفتم عده اي نمي خواستند ما در لبنان نتيجه بگيريم.»  مهدوي كيا هم در آن دوره انتقاد زيادي از تيم ملي داشت با اين حال جلال طالبي به هيچ وجه مهدي را مقصر آن كشمكش ها نمي داند؛ «من ايشان را اصلاً مقصر نمي دانم، او تحت تاثير شرايط آن روزها قرار گرفت. در همان موقع ما يك جلسه خصوصي با هم داشتيم كه من به عنوان يك مربي وظيفه دارم كه آن صحبت ها را براي خودم حفظ كنم ولي او تحت جو آن موقع و رفاقتي كه با آقاي هاشميان داشت آن صحبت ها را كرد والا او كه مي گفت باندبازي است هيچ وقت نيامد باندها را معرفي كند.»
از جلال طالبي هم كه انتظار مي رفت كمتر از بقيه از مهدوي كيا تعريف كند چنين مسئله اي را نمي بينم او هم از طرفداران اخلاق خوب مهدي است.
مهدي در ايران با مربيان خارجي چون يورگن گده، استانكو، مت كوويچ، ايويچ، بلاژوويچ و... كار كرد. استانكو كسي بود كه در پرسپوليس مهدوي كياي نيمكت نشين را تبديل به يك بازيكن فيكس كرد. در آلمان هم كلاوس تاپ مولر، كورت يارا و فرانك يالگرزدورف مربيان مهدي بودند. همه اين مربيان از اخلاق حرفه اي اين بازيكن تمجيد مي كنند. تمام مربيان آرزو دارند چنين بازيكني داشته باشند. بازيكني كه بدون هيچ گونه حاشيه سازي فقط به فوتبال و موفقيت تيمش فكر مي كند.
در بين مربيان مهدي در آلمان كورت يارا بيشترين تعريف و تمجيدها را از اين بازيكن ايراني داشته، او هافبك راست تيمش را بهتر از هافبك راست هاي معروف جهان از جمله بكهام و فيگو مي دانست و معتقد بود كه مهدوي كيا بهترين بال راست جهان است.
خوش اخلاقي و بي حاشيه بودن مهدوي كيا همواره مربيان او را در بوندس ليگا تحت تاثير قرار داده است. كدام مربي است كه بدش مي آيد چنين بازيكني در اختيار داشته باشد؟

يادداشت
او اعتراض نمي كند
هوشنگ نصيرزاده
شايد يكي از رموز موفقيت هاي چشمگير مهدي مهدوي كيا بازيكن ارزنده ايراني بي توجهي او به تصميمات داور مسابقه است، او تحت هيچ شرايطي به قاضي زمين معترض نمي شود و در كليه منازعات و درگيري هاي بازيكنان در گوشه اي از زمين موضوع را نظاره گر است. اين موضوع باعث مي شود كه مهدوي كيا تمام توان و نيروي خود را صرف انجام بازي كند. روان شناسان معتقدند در ابراز خشم و نفرت و فريادهاي هيجان انگيز به لحاظ تغييرات هورموني، تمام ارگانيسم بدن تحت تاثير قرار مي گيرد و تصميمات اينگونه افراد نمي تواند منطقي باشد. اين قاعده به مفهوم اين است كه بازيكنان معترض در فوتبال بخشي از انرژي خود را صرف مسايل حاشيه اي مي كنند در كشور آلمان اينطور است كه هرگاه بازيكني مورد تعرض قرار مي گيرد ساير بازيكنان همدسته با حفظ فاصله سعي مي كنند وارد منازعه نشوند اين موضوع اگرچه در كشور آلمان يك قاعده است ولي مهدوي كيا قبل از رفتن به آلمان يك بازيكن حرفه اي بود و در چنين مواردي انرژي خود را براي درگيري با داوران مصروف نمي كند با چنين روحيه اي قطعاً او نه اخطار مي گيرد و نه اخراج مي شود يعني مدت بيشتري در خدمت تيم است و زمان بيشتري را بازي مي كند. موفقيت مهدي مهدوي كيا نه تنها توانايي، قدرت، دقت، استارت خوب، شوت هاي مناسب، عدم حاشيه و يكنواختي در بازي و در خدمت تيم بودن است بلكه آنچه داراي اهميت است و از ديد هر كارشناس داوري، شاخص تلقي مي شود بي توجهي او به آثار و تبعات تصميمات داوران است. براي مهدوي كيا چيزي به نام اعتراض به داور وجود ندارد. مقوله اي كه كمتر بازيكن حرفه اي به آن توجه دارد.

به دور از خودخواهي
عطا بهمنش
مشابهت ها در كار فوتبال پيوسته پابرجاست، تنددويدن، حاكم بر توپ بودن و فرستادن آن به زمين با آن بزرگي، با بودن آدم هاي متفاوت كاري است سهل و ممتنع. سهل است وقتي توپ نصيب خودي شود و دشوار خواهد بود كه زماني كه حريف آن را صاحب شود!
از ۶۰ سال پيش كه من در تهران و در ديگر رويدادهاي بزرگ فوتبال در چهار گوشه جهان ديده ام، پيوسته  ستاره ها نقش تعيين كننده  داشته اند...
فوتبال چنين است، هنر بازي كردن با توپ هزار چم وخم دارد، نگاهداري توپ، فرار به موقع از دام حريف، گريختن و توپ را به داخل دروازه رقيب جاي دادن.
پاي چپ و راست داشتن، از راه دور با قدرت توپ زدن و از فاصله نزديك جادوگري كردن، با ضربه با سر كارگشايي  كردن و نقشه حريف را خنثي كردن و شرافتمندانه بازي را بردن؛ امنيت آن فوتبالي كه دنيا مي پسندد و سبب شادي ميليون ها تماشاگر مي شود.
ما در ورزش فوتبال در رديف هاي بالاي جهان نيستيم، در آسيا هم دردسرهاي خودمان را داريم. اين همه تلاش مي كنيم ولي از نظر «فيفا» ما در شرايط انبساط هم نيستيم، «بحرين» هست و ما نيستيم! زيرا سه گل در قلب دروازه  ما كاشت و آخرين هم كه «كويت» بود!!
مدت كوتاهي است كه جوانان وطنمان در سطح بالايي در خارج از خانه، به وضع درخشاني ظاهر شده اند و چه بهتر كه چنين شده است. در اين مهاجرت ورزشي برخي طاقت نياوردند و بازگشتند و تني چند با شدائد حرفه اي بودن خو گرفتند و ماندند و شهره شدند.
مي دانم كه باشگاه هاي حرفه اي فوتبال اروپا به منافع خود توجه دارند و بس. بنابراين با آن آشفته بازار و انبوه بازيكنان اروپايي، آمريكاي  لاتين و قاره آفريقا، ماندن و جلوه كردن كار هر بازيكني نيست. آشكارا بايد گفت دستمزد بازيكنان حرفه اي اگر قابل توجه است مربوط به بازيكناني است كه پيروزي مي آورند و ديرپا تيم را در جدول مسابقه ها در رده بالا نگاه مي دارند...
«مهدي مهدوي  كيا» را پيش از سفر به آلمان در باشگاه انقلاب ديدم و با هم صحبتي كوتاه داشتيم، او تجربه حرفه اي شدن را نداشت ولي آينده را روشن مي ديد.
من نشانه اي از خودخواهي در او نديدم و اگر تكيه گاهي داشت، خودش بود و تلاش و تلاش، و اگر امروز مي بينم جلوه مي كند و به عنوان بازيكن تراز اول قاره آسيا شناخته مي شود بر اثر حسن سلوك او و آرام بودن و درست بازي كردن خود اوست.
تنها گل زدن مطرح نيست. به راه انداختن تيم مهم تر است. در قلمروي ستاره هاي اروپا جلوه كردن كار هر بازيكني نيست. مي دانيم كه هر وقت تيم ملي كشورمان به «مهدوي كيا» نياز داشته است، او بدون درنگ و تكيه بر نام آوري خود، در اختيار بوده است و در انديشه حفظ ساق هاي حرفه اي خود نبوده است. صادق تر بگويم؛ او با خانواده خود، آرام زندگي مي كند و عاقلانه فوتبال جالب خود را در صحنه عرضه مي كند. بايد او را باور كرد و آرزوي سال هاي درخشان تري را داشت...

قابليت هاي مهدي
مجيد جلالي
مهدي بازيكني است كه از روزهاي اول نشان داد قابليت بالا رفتن و رشد كردن از سطح ايران را دارد. قابليت رشد در او برمي گردد به سه عامل اصلي:
۱ـ  شخصيت مهدي: يادم مي آيد سال ۱۳۷۳ هدايت تيم ملي جوانان را برعهده داشتم. اردويي داشتيم در بوشهر،  با وجود اين كه مهدي آسيب ديدگي در ناحيه پا داشت و حتي تا ساق پا در گچ بود همراه ما آمد و در كنار تيم حضور داشت تا از شرايط اردو دور نباشد. او فوق العاده منضبط و در اختيار تيم بود. او اين فاكتور مهم را از همان ابتدا داشت. فاكتوري كه هر بازيكني را براي رشد آماده مي كند.
۲ـ روحيه مهدي: جنبه هاي روحي و رواني مهدي از ديگر نكاتي است كه به نظرم به شكل فوق العاده اي در او جريان داشت. وقتي مهدي درون زمين پا به توپ مي شود مي توانيد قدرت رواني بالاي او را مشاهده كنيد به طوري كه مي تواند در لحظات سخت اقداماتي كند كه هم خودش و هم مجموعه تيم را از مخمصه نجات دهد.
۳ـ قابليت فني مهدي: اين قابليت باعث شده تا او به بازيكني تبديل شود كه امكان استفاده از او را در نقاط مختلف زمين به مربي مي دهد. او در ابتدا يك مهاجم بود، سپس به خط دفاع آمد، بعد پيستون شد و بعد مهاجم سوم يا هافبك نفوذي. علاوه بر اين او درك بالايي در مورد حمله و دفاع دارد و همين مهدي را از بسياري از بازيكنان متمايز مي كند. بازيكناني كه تفاوت قايل هستند بين زماني كه توپ داريم و زماني كه توپ نداريم قاعدتاً بازي تك بعدي دارند. آنها يا مدافعان خوبي هستند و يا مهاجم خوب ولي مهدوي كيا اينطور نيست. او در طول ۹۰ دقيقه در جريان بازي است. اين نكته او را متمايز از بسياري از بازيكنان مي كند. او هم مهاجم خوبي است و هم مدافع خوب.
به اعتقاد من او اين تمايزها را با ديگر بازيكنان ايراني دارد. من معتقدم او فراتر از اينها كه هست خواهد رفت. قابليت هايش مي تواند او را بالاتر از اينها ببرد. مطمئنم. با اين نكات مثبت او مي تواند به تيم هاي بزرگ تر هم فكر كند.
000606.jpg

ديپلمات شرقي
هومن كواكبي
دهم دسامبر سال ۲۰۰۳ بود كه ايراني ها با علاقه عجيب، اخبار اتفاقات هتل امپريال شرايتون مالزي را دنبال مي كردند. آنها از قبل مي دانستند كه هموطن آنها به عنوان بهترين بازيكن سال آسيا انتخاب خواهد شد اما لذت فخر فروختن در فوتبال قاره كهن باعث شد تمام خبرهاي مراسم را با دقت دنبال كنند.
مهدوي كيا، متعلق به نسلي است كه ستاره هاي  سوخته زيادي دارد. زماني كه او براي ادامه فوتبالش به آلمان رفت قدم در راهي گذاشت كه مدت زيادي از گشوده شدن آن نمي گذشت. بسياري رفتند و به سرعت بازگشتند. شايد شوق عمومي تنها زماني اوج داشت كه علي دايي در بوندس ليگا بازي مي كرد، برانگيخته شد. اما مهدي برخلاف خيلي ها هيچ سقفي براي آينده اش مشخص نكرد. درست به همين دليل اخبار مربوط به نقل و انتقالات او با وسواسي خاص و بدون شايعه پردازي مطرح مي شود.
سال ۱۹۹۸، كيا در آستانه عقد قرارداد با تيم بريتانيايي تاتنهام قرار گرفت. هرچند اتفاقاتي باعث شد تا هيچ گاه اين انتقال صورت نپذيرد اما جامعه فوتبال دوست شرقي نشانه هايي مبني بر روي خوش نشان دادن فوتبال جزيره به بازيكنان خاورميانه را دريافت كرد كه خوشحال كننده بود.
لقب سلطان پاس گل، ايراني ها را متوجه تعريف تازه اي از ستاره ها كرد؛ «ستاره، لاجرم نبايد گلزن باشد.»
نتيجه اهميت دادن به چنين كاركردي در فوتبال سال هاي بعد مشخص خواهد شد. روزهايي كه نسل تازه فوتبال ايران براي سلطان پاس گل شدن، الگوي حرفه اي خود را دارد و اين الگو كسي نيست جز مهدي مهدوي كيا.
فضاي پرفشار بخشي از جامعه بين المللي و تصوير نامطلوبي كه برخي دولت ها سعي مي كنند از ايران نشان دهند باعث شده است كه موفقيت هر چهره ايراني به عنوان پادزهر در برابر اين فضا مطرح شود.
افزايش علاقه مردم شهر بندري هامبورگ به ستاره ايراني، در داخل كشور ما تبعات چشمگيري دارد. آنها در تمام سال هاي جنگ، سخت ترين تحريم ها را تحمل كرده اند و گاه از سوي محافل خاصي تهمت كثيف  تروريست بودن به آنها وارد شده است. استمرار موفقيت هاي كيا در آلمان و رفتار حرفه اي او كمك زيادي به مردم هامبورگ كرده است تا زواياي دوست داشتني انسان ايراني را بشناسند.
بزرگترين كاري كه مهدي براي كشورش دارد انجام مي دهد فوتبال نيست، بلكه ايفاي نقش يك سفير در شناساندن فرهنگ غني سرزميني است كه مانند ققنوس، هميشه از ميان آتش بلند شده و دوباره خود را آماده پرواز كرده تا ناميرا باشد.
سال هاي سال از درخشش علي دايي در اروپا مي گذرد اما هنوز زماني كه از ستارگان فوتبال دنيا مي پرسيم چه شناختي از فوتبال ايران دارند آنها دايي را مثال مي زنند.
سال هاي بعد نيز، مهدي چنين جايگاهي را خواهد داشت. كما اين كه اكنون نيز يك بازيكن بالغ و مورد توجه است.
هيچ گاه خود را نباخت و در بهت يك شبه اروپايي شدن فرو نرفت. چون به خود و فرهنگ غني وطن اعتماد داشت.
او به اين زودي از فوتبال اروپا نخواهد رفت مگر آنكه به بالاترين سطح ممكن دست پيدا كند. بازگشت شكوهمند مهدي به تيم ملي نشان داد كه چقدر در روزهاي بدون او ضربه خورده ايم.
پسرك جوان بازي با چين، حالا بسياري اروپايي ها را وادار به قبول واقعيتي كرده كه احترام به فرديت ايراني ها محور اصلي آن است. چيزي كه شايد با فعاليت هاي كلاسيك در سطح بين المللي نتوان به سرعت به دست آورد.
مهدي مهدوي كيا، چنين مهره با ارزشي براي ديپلماسي برون مرزي ماست.

SMS هامبورگي ها چه پيامي داشت
شاهين رحماني
در سال گذشته انتخاب هواداران هامبورگ نكته اي به مراتب مهم تر از برگزيده شدن بازيكن سال فوتبال آسيا در دل خود داشت.
به نظرم ارزش آن SMSهايي كه تماشاگران هامبورگ در ورزشگاه AOL فرستادند و شماره هفت را به عنوان بهترين بازيكن فصل ۲۰۰۳ ـ ۲۰۰۲ خود معرفي كردند معناي متفاوتي با انتخاب AFC در مراسم بهترين بازيكن سال آسيا در ماه گذشته داشت.
زماني كه مسئله «پادشاهي پاس گل»  را در جلسه مطبوعات همان مراسم در كوالالامپور مطرح كردم و با چهره بهت زده برگزاركنندگان و خبرنگاران آسيايي مواجه شدم بيشتر به اهميت موضوع فوق كه پنهان مانده بود، پي بردم.
همه آن خبرنگاراني كه به دنبال نام باشگاه آينده مهدوي كيا يا جمله اي مي گشتند كه احساسات او را ثبت كنند به ناگهان با واژه اي به نام King of goal asisst به هيجان آمدند و به ناگهان با حيرت و شوق اطلاعات بيشتري از اين نكته رونشده مي خواستند. اين مسئله اي است كه به نظرم به اندازه ارزشش به آن پرداخته نشده. به نظرم افتخاري كه مهدوي كيا از اين حيث دارد حتي از آن جايزه اي كه گرفت و عنواني كه در آسيا به دست آورد، پسنديده تر بود.
ارزشي كه مهدوي كيا در ميان مردم شهر هامبورگ دارد كمتر پيش آمده تا در جايي ثبت شود يا به آن بهايي داده شود. مردم هامبورگ مهدوي كيا را دوست ندارند، چون برايشان گل مي زند. آنها مهدي را دوست دارند چون خودش را وقف تيم مي كند. مهدي سمبل يك بازيكن فداكار است.
شما بايد فوتبال بازي كرده باشيد تا بدانيد «پاس گل دادن»  چه از خودگذشتگي مي خواهد. يعني شما در جايي كه مي توانيد با خودنمايي بيشتر توجه ديگران را جلب كنيد، تصوير برنامه هاي تلويزيوني شويد، روي جلد مجلات و صفحات روزنامه ها برويد و قيمت خود را بالاتر ببريد، توپ را به هم تيمي خود مي بخشيد تا همه اين اتفاقات به نام كس ديگري ثبت شود و اين كار هر كسي نيست.
مهدوي كيا كه دو سال پيش تر در مقدماتي جام جهاني يا يك سال قبل از آن در جام ملت هاي لبنان در بين هموطنانش با الفاظ خجالت آوري مثل «بازيكن كم فروش» ناميده مي شد، در آن سوي دنيا نماينده قابل ستايشي بود. شماره هفت ايراني هامبورگ در فصل گذشته ۱۵ پاس گل داد. بهترين بال باشگاه هاي آلمان شد، با سانتري كه براي تاكاها داد ركورد ۸۳۰ دقيقه اي اليور كان را شكست داد و پادشاه پاس گل لقب گرفت اما در اين سوي دنيا در شهر خودمان كسي اين ويژگي را جدي نگرفت و بهايي براي آن قايل نشد.
نمايش مهدوي كيا، نمايش تكنيك نيست، نمايش گوشه اي از صفات پسنديده انسانيت است. امروز در آره ناي AOL او را بيشتر از هر بازيكن ديگري تشويق مي كنند. فريادهاي كشدار «مدي» فقط با تشويق هاي رودي ـ رودي فولر بزرگ در همين ورزشگاه برابري مي كند.
امروز كيا را بيشتر از هر بازيكن ديگر دوست دارند و هامبورگ براي رضايت طرفداران بايد راهي پيدا كند تا مهدي را در باشگاه نگه دارد. واقعيت اين است كه ستايش هامبورگي ها از مهدوي كيا به مراتب عظيم تر از ستايش سازماني مثل AFC است. به همين دليل از انتخاب طرفداران روي سكو ورزشگاه هامبورگ لذت بيشتري مي برم. انتخاب آنها پر از حال و هواي انساني است.

خودت تيتر بزن
پژمان راهبر
توپ طلاي آسيا، خرق عادت جوان بود كه هميشه با سرعتش ما را غافلگير مي كرد. به اين دليل كه اين بار همه چيز باوركردني بود: عنوان مرد سال آسيا و مهدي مهدوي كيا.
فلاش بك: ۱ - پرسپوليس، پيام مقاومت، هفته دوم ليگ آزادگان سال ۱۳۷۵، استانكو مربي قرمزها بعد از شكست مقابل بهمن در ديدار اول، مهدي مهدوي كيا را به عنوان گوش راست به ميدان مي فرستد. حاصل اين تغيير، تاكتيك پيروزي صدم است و چهره ناباور تماشاگراني كه از استارت هاي فوق العاده  اين جوان ۱۹ ساله به وجد آمده اند.
۲ - نعيم سعداوي و جواد زرينچه شرايط حضور در تيم ملي را ندارند. مهدي مهدوي كيا ناگهان در پست پيستون راست آزمايش مي شود تا با درخشش خيره كننده در مسابقه اول تيم ملي در مرحله مقدماتي جام جهاني ۱۹۹۸، مقابل چين كارشناسان را انگشت به دهان بگذارد. او در تمام هفده مسابقه تيم ملي در مرحله مقدماتي فيكس بازي كرد.
۲ - مونيخ هفته دوم بوندس ليگاي ۹۹ - ۹۸. هامبورگ مقابل بايرن مونيخ. يار مقابل مهدي بيسنت ليزارازوي مشهور است. هادي مهدوي كيا مي گويد: «وقتي به ليزارازو لايي انداخت، سرم خورد به سقف... و او در اين سقف زدگي تنها نبود.
۴ - بوندس ليگاي ۲۰۰۳-۲۰۰۲. مهدوي كيا پس از مدت ها مصدوميت به تركيب اصلي تيم بحران زده هامبورگ اضافه مي شود و با درخشش مداوم عنوان بهترين پاسور بوندس ليگا را تصاحب مي كند. هامبورگ با مهدوي كيا تيم چهارم بوندس ليگاست. عنواني كه با توجه به نتايج اوليه كاملاً تعجب آور است. درباره عنوان «بهترين پاسور» هم چيزي نمي نويسيم. كي فكرش را مي كرد؟
ديروز: همانطور كه ديديد، كسب توپ طلاي آسيا، با توجه به آنچه او در اين سال ميلادي انجام داده بود، كاملاً طبيعي به نظر مي رسيد.
امروز: صحبت از بارسلوناست و شالكه. از آ  اس  رم و بايرلوركوزن حتي از منچستر يونايتد و رئال مادريد. حضور در جمع بزرگان دنيا و منظور شالكه و لوركوزن نيست.
براي فوتبال ايران روياست و مهدوي كيا در حال حاضر تنها كسي است كه قطعاً مي تواند.
فلاش فوروارد: اينجا را براي شما خالي گذاشته ايم. سقف فوتبال كيا، كجا باشد شما راضي مي شويد؟

او چگونه كشف شد؟
اردشير لارودي
بازيكناني كه مي شناسيم و به آنها دل بسته ايم و برايشان احترام قايليم و تماشاي بازي شان را دوست داريم، بر دو قسمند:
۱ـ  آنها كه خوب بازي مي كنند.
۲ـ آنها كه خوش اخلاقند.
دو قسم ديگر هم بازيكن وجود دارند كه نمي توان آن را ناديده گرفت:
۳ـ آنها كه خوب بازي نمي كنند، اما خوش رفتارند.
۴ـ آنها كه خوب بازي مي كنند و خوش رفتار هم هستند.
البته به اين تقسيمات ـ كه چهارگانه شد ـ  يك بخش ديگر را هم بايد اضافه كرد:
۵ـ آنها كه نه خوب بازي مي كنند، نه اخلاق خوشي دارند.
مهدي مهدوي كيا كه حالا مايه فخر و اعتبار فوتبال آسياست در آغاز بازيكن خستگي ناپذير تيم بانك ملي بود.
دست علي  دوستي را بايد فشرد، شانه هايش را بايد بوسيد و خسته نباشيدش بايد گفت كه چنين دردانه اي را براي فوتبال ايران كشف و تربيت كرد.
مهدوي كيا از يك جهت ديگر هم زيرذره بين مي تواند قرار بگيرد:
جوان ايراني، اگر در بستر مناسبي از پيشرفت قرار بگيرد، تا كجا كه پيش نمي رود؟
محبوب ترين شهروند هامبورگ، درست در روزهايي كه همه خيال مي كردند ـ و اين خيال خام و باطل را به زبان مي آوردند ـ  كه او ديگر قادر به يادگيري نيست، اصول بسياري را ياد گرفت و بازيكني شد كه امروز هست و فردا نيز بهتر از اين خواهد شد.
فخر فوتبال آسيا، اعتبار فوتبال ايران.
«تا شقايق هست، زندگي بايد كرد.»
و مهدي مهدوي كيا،  يك شقايق است. تروتازه، مهربان و آقا. رشد كرده، اما خود را گم نكرده. به همه جا رسيده اما از هيچ چيز نبريده.
مهدي،  خوش تيپ هم هست. خوش لباس هم هست، به سر و وضعش هم مي رسد، شلختگي نمي كند، اما هيبت مردانه اش را هم سرسوزني از دست نمي دهد. مهدي مهدوي كيا، به تمام معني، نمونه و الگوي يك جوان امروزي ايران است. شما مي خواهيد او را نسل دوم بدانيد، مختاريد او را نسل سوم بخوانيد، اما مهدي اصيل است و با اصالتش پيش مي رود و راه ها را به روي خودش باز مي كند.
در آلمان او ايراني است و در ايران هم همان بچه زبر و زرنگ و پركار. در اين تقسيم بندي، از جمله بازيكنان رديف چهارم است: آنها كه هم خوب بازي مي كنند و هم خوش رفتار هستند.
ديدن بازي اين بازيكنان ـ كه در سطح عالي فوتبال ايران ـ  تعدادشان با افسوس بايد گفت كه زياد نيست،  هميشه خوش يمن است.
مي گويم خوش يمن و بر اين گفته اصرار دارم. مهدي مهدوي كيا از آدم هايي است كه شما نمي توانيد آنها را فراموش كنيد. نه به عنوان يك آدم و حالا نه به عنوان يك بازيكن. فوتبال در اين ميان وسيله اي شده است تا ما ـ همه ما كه در فطرت خود دنبال خوبي ها هستيم و به لطافت و پاكي و جوانمردي و پهلواني، نياز داريم ـ  او را آن طور كه هست و مايه مباهات و مسرت ماست بشناسيم.
درباره مهدي مهدوي كيا گفتن و از سرعتش، تكنيكش، ضريب هوشي اش، سرعت انتقالش، قدرت تشخيصش، چشمان بازش ،  پاس هاي عالي اش، گل هايي كه مي سازد، گل هايي كه مي زند، قبل از خصوصيات اخلاقي و رفتاري اش حرف زدن،  هم ظلمي است به او، هم ظلمي است به خودمان. ما كه از دست آن بازيكن خوب (كه ديگر خوب نيست) و اين شبه بازيكن بد، به تنگ آمده ايم، وقتي مهدي را مي بينيم كه در اوج است، اما ساده است،  مرد اول آسيا است، اما همان شاگرد سربزير و چيزفهم زمين بانك ملي است، يك جوري مي شويم. باور مي كنيم كه تا ريشه در آب است اميد ثمري هست.
و سؤال فني ـ  از همه كساني كه دنبال راه انداختن دكان دونبشي به نام استعداديابي هستند  ـ اين است: مهدوي كيا، چگونه پيدا شد؟ چگونه پرورش پيدا كرد (در حد اوليه) و چگونه به اينجا رسيد كه رسيده است؟ آيا مهدي مهدوي كيا هم يك ريال بابت شركت در مدرسه فوتبال داده است.
نمي خواهم بيشتر از اين حرفي بزنم، چراكه مي دانم پيش آقاياني كه با چراغ علم و دانش آمده اند، اين حرف ها خريداري ندارد. آنها با چراغ آمده اند، اما هزاران جوان هستند كه بايد دست هاي مهرباني چون دست هاي علي  دوستي، مجيد جلالي،  اردشير پورنعمت،  يعقوب حاصلي، علي نيكبخت، قاسم زاغي، مهدي احمدپور و... به سوي آنها دراز شود.
مهدي مهدوي كيا مرا به ياد صدها و هزاران جواني مي اندازد كه همه آنها مي توانند بوندس ليگايي باشند.

انفجار در لحظه مورد نظر
سيامك رحماني
تفاوت عمده مهدي مهدوي كيا با ديگر همسالانش و اصولاً با ديگر بازيكنان ايراني شخصيت آرام و منطقي اوست. آرامشي كه مهدي آن را در كنار جديت در كار و تلاش خستگي ناپذير مهم ترين سلاح خود براي پيشرفت قرار داده است. اين كاراكتر را از همان ابتدا مي شد در بازيكن جوان تيم هاي بانك ملي تهران و بعدتر پرسپوليس جست وجو كرد. او از همان زماني كه به عنوان يكي از پديده هاي فوتبال ايران مطرح شد و بلافاصله به تيم ملي و بالاتر سطح فوتبال ملي راه يافت نشان داد كه با هيجان كنترل شده اي كه دارد مي تواند جزو معدود ستارگاني باشد كه پيشرفتي قطعي در پيش دارند. اين را مي شد چه در انتخاب مسير براي ادامه فوتبال و چه در رفتار شخصي مهدوي كيا به عينه ديد.
او در اوج فوتبال خود و در شرايطي كه فوتبال ايران با راهيابي به جام جهاني ۹۸ فرانسه كاملاً در ديد ناظران بين المللي قرار گرفته بود براي ادامه فوتبال حرفه اي خود دست به بهترين گزينش ها زد. رفتن به بوخوم آلمان و سعي براي آغاز كار حرفه اي از سطحي پايين تر كاملاً از اين وجه شخصيتي او نشات مي گرفت.
زماني كه بسياري از همبازيان مهدي مهدوي كيا براي پيشرفت باشگاه هاي بزرگ تر نظير بايرلوركوزن، راپيدوين يا حتي باشگاه هاي ايتاليايي و انگليسي را نشانه رفته بودند او با انتخاب بوخوم كار شگفت انگيز خود را آغاز كرد. دوستان و همراهان او در اين مسير يا به جايي كه مي خواستند راه نيافتند يا نتوانستند در تيم هايي كه انتخاب كرده بودند دوام بياورند.
خداداد عزيزي، مهدي پاشازاده، داريوش يزداني، كريم باقري و مهرداد ميناوند عده  ديگري از بازيكنان ايراني كه در اوج فوتبال خود به تيم هاي نامدار اروپايي پيوستند و نتوانستند شرايط سخت حاكم بر اين فوتبال را تاب بياورند همه از اين دسته بودند. در اين ميان و براي مقايسه با مهدوي كيا تنها مي توان علي دايي را به عنوان يك بازيكن موفق و با روند صعودي مناسب مثال زد. دايي با رسيدن به بايرن مونيخ و حضور در بالاترين سطح از بازي هاي بين المللي هنوز چهره اي دست نيافتني به نظر مي رسد. اما جز او و وحيد هاشميان كه با تطابق خود با شرايط حرفه اي حاكم بر جهان فوتبال توانسته چند سال در فوتبال آلماني دوام بياورد و هر روز كامل تر از روز قبل ظاهر مي شود هيچ نمونه  ديگري براي قياس با مهدي مهدوي كيا وجود ندارد.
مهدوي كيا با چند سال حضور مداوم در فوتبال آلمان امروز تبديل به يك بازيكن با كلاس جهاني شده است. فصل قبل به عنوان درخشان ترين دوره بازيگري او، اوج كيفيت بازي مهدوي كيا را نشان داد و اين بازيكن ايراني را به يكي از ستون هاي اصلي موفقيت باشگاه هامبورگ و يكي از بهترين بازيكنان شاغل در بوندس ليگا بدل كرد. دريافت عنوان «سلطان پاس گل» و گل زني ها و گل سازي هايي كه كيا در هامبورگ انجام داد او را محبوب ترين بازيكن فصل اين تيم كرد و به جايي رساند كه او مورد توجه بزرگ ترين باشگاه هاي اروپايي قرار بگيرد. همه اينها حاصل پشتكار و تفكرات منطقي اين بازيكن و هوش سرشار او بود. تفكراتي كه او را به آموزش زبان آلماني واداشت تا او بتواند بزرگ ترين مشكلي را كه بر سر راه بازيكنان غير اروپايي براي جا افتادن در فوتبال حرفه اي وجود دارد از سر راه بردارد. تسلط كيا بر زبان آلماني و آشنايي مناسبش با زبان انگليسي همان شاخصه اي بود كه به سرعت او را از ديگر رقبايش جدا كرد و جلو انداخت. دورانديشي و فرزانگي مهدوي كيا به ويژه در جايي نمايان مي شود كه ببينم او به عنوان يك بازيكن بزرگ و يك ستاره كمترين تمايلي به غوغا سالاري و بروز هيجانات خود ـ از آنگونه كه از ديگر بازيكنان ايراني سرمي زند ـ ندارد.
متانت مهدوي كيا را در آنچه كه در تمام سال هاي اخير از او ديده ايم مي توان يافت. او جز يك بار پس از پايان مسابقات جام ملت هاي آسيا (لبنان - ۲۰۰۰) كه به شكست و حذف تلخ و ناباورانه تيم ملي ايران انجاميد دست به صحبت هاي تند و انتقاد از ديگران نزد كه آن يك بار نيز با توجه به شرايط حاكم بر تيم ملي و بازيكان آن غير قابل اجتناب به نظر مي رسيد.
متانت مهدوي كيا بار ديگر پس از دريافت عنوان بهترين بازيكن سال آسيا، در ماه گذشته در كوالالامپور نمايان شد. جايي كه او با وجود برگزيده شدن به عنوان برترين فوتباليست قاره از خود بي خود نشد و در توصيف خود و شرايطش و در ترسيم آينده فوتبالش راه اغراق در پيش نگرفت. او با گفتن اين كه راه درازي در پيش دارد، اين كه چنين افتخاراتي براي باشگاه آلماني اش چندان اهميتي ندارد و تاكيد بر اين كه بيش از اين جوايز به پيشرفت و تكامل فوتبالش مي انديشد نشان داد تا چه اندازه از واقع بيني بهره مي برد و در قالب بازيكني حرفه اي به چه مرزهايي از دانش و آگاهي رسيده است.
همه آنچه كه در مورد مهدوي كيا مي بينيم در حالي اتفاق افتاده كه او با يك تصميم غلط در ابتداي راه يا اشباع شدن و اشتباه در ميانه راه ممكن بود مانند همه بازيكناني كه چون او آغاز كرده اند در مسير از رفتن باز بماند و به جايي نرسد. مهدوي كيا هم مي توانست مثل علي كريمي يا فرهاد مجيدي به يك باشگاه عربي با دستمزدي بسيار بالاتر از آنچه در آلمان نصيب او مي شود اكتفا كند و بازيكني محلي باقي بماند. او همچنين مي توانست با رفتن به يك باشگاه بزرگ تر ـ يك باشگاه انگليسي مثلاً ـ در همان آغاز كار، سنگ بزرگي را بردارد و در زير آن له شود و به كار خود خاتمه دهد.
تمام اين گزينه ها بر سر راه مهدوي كيا بود. اما او جدا از اين كه مديران آن زمان پرسپوليس بهترين پيشنهاد را مقابل رويش قرار دادند و با در نظر گرفتن استعداد و آينده درخشاني كه در انتظار او بود او را به جلو هل دادند، خود با فراستي كه داشت شرايط و امكانات خودش را به بهترين شكل ارزيابي كرد و در راهي كه در پيش گرفت جسارت و سماجت به خرج داد و سرانجام به آنچه كه شايسته او بود دست يافت.
فصل اخير فوتبال باشگاه ها براي مهدي مهدوي كيا توام با توفيق و شادماني نبوده است. او باز هم با واقع بيني ضعف ها و افتش را مي پذيرد اما اميدوارانه از آينده مي گويد. حتي اگر اين آينده براي او سرنوشت فوق العاده اي كنار نگذاشته باشد و حتي اگر فوتبال او در جايي پايين تر از آنچه هست ادامه و پايان يابد. بايد به او احترام گذاشت و سپاسگزارش بود.

سرمقاله
فراتر از اين حرف ها
شكرا... عزيزمنش
نيمه دوم بازي برگشت ايران و ايرلند من و بابك پشت دروازه ايرلند همان جايي كه شي گيون ايستاده و رجز مي خواند ايستاده ايم و به زمين و زمان ناسزا مي گوييم. درست روبه روي ما دو آينه دق بزرگ خودنمايي مي كند. اول ساعت است با يك نتيجه ضايع. صفر، صفر. يعني اين كه آقايان و خانم ها با احتساب آن دو گل خورده شده در سرزمين تيم مهمان: خداحافظ جام جهاني. دوم يك پرچم بزرگ سفيد كه چند آدم خوشحال رويش به اندازه اي كه خلبان فضا پيماي چلنجر هم مي تواند از فضا بخواند نوشته اند: سه به هيچ. اين روياي همه خوشحال هاست. ولي ما خوشحال نيستيم چون كه در روي زمين چمن هيچ اتفاقي نيفتاده. مثل معجزه مي ماند و ما مثل هميشه در انتظار معجزه هستيم.
وسط هاي بازي است. بلاژوويچ با كت و شلوار مشكي داد مي زند. چلنگر فرياد مي زند صداي او را به فارسي. جمعيت داد مي زند. همه نيم خيز شده اند. كسي نمي تواند بنشيند. ما فقط چند دقيقه وقت داريم كه تا سكانس شيرين هشت آذر ۱۳۷۶ به برداشت دوم برسد.
توپ ها به در و ديوار مي خورد. دايي شده است دفاع آخر ايرلند. بلاژوويچ شده است مثل مربي يك تيم  محلي. تيم همه كار مي كند الا گل زدن. دارم به يك عكاس ناسزا مي گويم كه جلوي ديدنم را گرفته . نگاهم از روي ساعت مي آيد به روي چمن از آنجا كه من ايستاده بودم سمت چپ زمين است. شماره دو ايران استارت زده است. جلو مي آيد. حالا لال شده ام. عكاس را فراموش كرده ام و زل زده ام به زمين به جايي كه چمن و آسفالت به مرز يك خط سفيد مي رسند. شماره دو مهدي مهدوي كياست. مي تازد. خدايا پشيمانش نكن. مي تازد. مي تازد. يك دفاع ايرلند مي رود براي تكل. تكل را مثل يك شعر بي قافيه تا ساق مهدوي كيا مي سرايد. اما مهدوي كيا از روي پايش مي پرد. خدايا توپ كجاست؟ توپ هنوز توي چمن است. دنبالش چه كسي است؟
باز هم مهدوي كيا. حالا او به نزديكي هاي ۱۶ قدم رسيده. دو تا ايرلندي هجوم مي آورند. او خود را مي كشد به سمت گوشه همانجا كه اسمش نقطه كرنر است. جمعيت يخ زده است. من در قطب شمال زوزه مي كشم و پاي مهدوي كيا مي رود روي توپ درست در گوشه سمت چپ زمين ايرلند. او مي خواهد سانتر كند. ما همه به معجزه ايمان داريم. توپ شليك مي شود. دل هاي ما با توپ چشم هايمان را هل مي دهد. حالا همه چيز اسلوموشن شده است. توپ از اولين و دومين ايرلندي مي گذرد. آنجا يك سفيد پوش قد بلند ايستاده است. خدايا علي دايي به توپ برسد و يك دفعه همه چيز مي شود مثل آوار. مثل خوردن پرنده به ميله قفس، مثل زمين خوردن يك تنگ پر از ماهي، دايي از توپ جلوتر است و توپ مي گذرد تا لقمه چپ يك دفاع بور ايرلندي شود و ما همه بوق زنان و ناسزاگويان روي سكوها نفسمان را چون توفان جاري مي كنيم، از آن لحظه به يكباره ياد خاطره اي ديگر افتادم.
يك شب در خانه اي كوچك اما پر از جمعيت با امين، حميد، مجيد، حسين و حميد رضا به تلويزيون سياه سفيد خيره بوديم و يك دفعه يك تير سرخ پوش از چله خط وسط زمين شليك شد. آن شب به هوا پريدم آنچنان كه فراموش كرديم دادزن چه تبعاتي دارد.
حالا روي سكوي سرد آزادي پاي پله هاي جام جهاني يخ كرديم. مهدي مهدوي كيا بهترين گل ساز هامبورگ دوبار به من ثابت كرده است كه فوتبال چيزي در حد مرگ و زندگي نيست بلكه فراتر از اينهاست.

من و مهدي
000603.jpg
هادي مهدوي كيا
كودكي من و مهدي، دوران خاصي بود. تفاوت سني ما فقط دو سال بود به همين خاطر خيلي به هم نزديك بوديم. هر دوي ما از نظر تحصيلي وضعيت خوبي داشتيم كه البته مهدي بسيار عالي بود. او هميشه شاگرد ممتاز مقاطع تحصيلي بود. اما هر دو نفرمان از همان دوره تحصيلي در مدرسه به ورزش علاقه مند شديم، به طوري كه در شش يا هفت رشته ورزشي به صورت همزمان فعاليت داشتيم. رشته هايي مثل فوتبال، هندبال، دوميداني، آمادگي جسماني و حتي بسكتبال. به اعتقادم معلم ورزش مان ـ به نام آقاي كتابفروش ـ در شكل گيري روحيه ورزشي در من و مهدي نقش بسزايي داشت. البته در تمام دوران تحصيل چون وضعيت تحصيلي مان خوب بود، مورد توجه مديران و معلمان مدرسه بوديم. به ياد خاطره اي افتادم كه ناظم، به دليل علاقه شديد به مهدي، فاميل ـ شهرت ـ خود را پس از مدتي به مهدوي تغيير داد. اما دوره سه ماه تعطيلي تابستان. سفر به اراك يكي از علاقه مندي هاي من و مهدي بود. خاطرات خوش سفر، هنوز هم يادمان مانده است. از طرفي يكي ديگر از علاقه مندي هاي من و مهدي سينما بود. ما روزهاي تعطيل جمعه، به همراه پسر عموها و برادرزاده ها به سينما مي رفتيم. يادم مي آيد فيلم كانيمانگا را هشت مرتبه در سينما تماشا كرديم. من و مهدي هيچ وقت در خيابان بازي نكرديم. هميشه فعاليت ما در خانه بود. وقتي از مدرسه به خانه مي آمديم درس مي خوانديم و شب ها جوراب هاي خانه را داخل همديگر مي كرديدم تا تبديل به توپ كوچكي مي شد و با آن بازي مي كرديم. به همين دليل همه افراد خانه اغلب دنبال جوراب هايشان مي گشتند. يك خاطره جالب هم يادم  آمد.
يك روز وقتي هيچ كس خانه نبود داشتيم فوتبال بازي مي كرديم كه من با توپ يكي از شيشه هاي بزرگ خانه را شكستم. با مهدي پول روي هم گذاشتيم و شيشه بر آورديم تا شيشه را عوض كند. جالب است چون بعداً فهميديم او پول شيشه را دو برابر از ما گرفته بود. وقتي مهدي به سن ۱۳ يا ۱۴ سالگي رسيد از نظر ورزشي شرايطي برايش فراهم شد كه مي بايست بين فوتبال و هندبال يكي را انتخاب مي كرد كه البته به اصرار برادران و پدر و مادرمان فوتبال را برگزيد، اما من اول هندبال را انتخاب كردم. البته انتخاب اول او هم هندبال بود ولي در پايان فوتباليست شد. باشگاه بانك ملي در نزديكي منزل ما بود، به همين دليل مهدي به اين باشگاه رفت و تست داد و جزو نفرات اول انتخاب شد.
يادم رفت از ميزان وابستگي روحي و عاطفي بين خودمان بنويسم. من و مهدي به دليل تفاوت سني كم رابطه عميقي با هم داشتيم. اغلب دوران كودكي و نوجواني ما با هم سپري شد و در اين مدت به هيچ وجه از هم جدا نمي شديم. برايم هنوز هم جالب است، ما با وجود سن كم، هيچگاه با هم درگير نشديم. هيچ وقت دعوا نكرديم. نكته ديگر در اين دوره زندگي من و مهدي، شايد تنبيه نشدنمان باشد. يادم نمي آيد كه من و مهدي از پدر و مادرم كتك خورده باشيم. حتي سرزنش هم نشديم. فكر مي كنم دليل آن نوع تربيتمان باشد.
بعد از ۱۶ سالگي آرام آرام تنهايي را لمس كردم. نه من، مهدي هم همين طور. مهدي به دليل انتخاب شدن در تيم هاي ملي مختلف از اين پس مي بايست دوره ها و اردوهاي خاصي را پشت سر مي گذاشت. يا برعكس من به اردوهاي مختلف باشگاهي يا ملي مي رفتم و او تنها بود، اين گونه بود كه كم كم باورم شد داريم بزرگ مي شويم. اين تجربه جالبي بود. پر بود از آموزش هاي جديد. من و مهدي تا اين دوره بدون هم بودن را درك نمي كرديم اما پس از اين دوره بايد باور مي كرديم كه ديگر هر كدام به راه خودمان مي رويم. شايد من در اين مورد خيلي احساسي تر از مهدي بودم خوب يادم هست شب هاي تنهايي و بدون مهدي، زماني كه او به سفر مي رفت. اما تنها چيزي كه پس از اين دوره بسيار لذت بخش بود ـ البته با توجه به سن و سال آن موقع من ـ سوغاتي هايي بود كه مهدي مي آورد. من هميشه از هديه و سوغاتي خوشم مي آمد و مهدي هم اين را خوب مي دانست. به همين خاطر هميشه بهترين سوغاتي ها براي من بود و البته بيشترين!
به نظر من كه برادر مهدي هستم، او آدم كاملاً خونسرد و آرامي است با هوش و تفكر بالا. يكي ازخصوصيات مهدي كه هميشه داشته برنامه ريزي است. از ديگر نكات شخصيتي او فراموش نكردن است. يادم نمي آيد كه پس از هر مرحله رشد آدم هاي قبلي يا دوستان گذشته را فراموش كرده باشد. شما خودتان مي توانيد به راحتي اين مسئله را در او پيدا كنيد. او هر بار كه به ايران مي آيد، با دوستان و مربيان قديمي اش در ارتباط است. اما برسيم به بحث ازدواج مهدي. پس از ازدواج شرايطي پيش آمد كه او بايد كاملاً از ما فاصله مي گرفت. رفتن به آلمان و عضويت در تيم بوخوم ما را كاملاً  از هم جدا كرد. اين تجربه جالبي بود، خانواده ما تاكنون چنين شرايطي را تجربه نكرده بود، البته خود مهدي هم همين طور. يادتان نرود، ما خانواده پرجمعيتي داشتيم كه رفت و آمد زيادي هم داشت. دور شدن و تنها شدن براي مهدي واقعاً سخت بود، براي ما هم همين طور. اما مهدي به خوبي اين دوره را طي كرد و درست پس از اين دوره بود كه موفقيت هاي مهدي در خارج از كشور هم آغاز شد. زندگي در آلمان با تولد يك دختر كوچولو براي مهدي و همسرش شكل جديدي به خود گرفت اما آنها به زودي مجبور شدند شهر بوخوم را به مقصد هامبورگ ـ تيم جديد او ـ ترك كنند.
بوخوم شهر كوچك و كم سر و صدايي بود، در مقابل هامبورگ بندري شلوغ و پر سر و صدا. در اين شرايط زندگي براي مهدي و خانواده اش كمي وضعيت بهتري به خود گرفت. او آنقدر به زندگي در آلمان خوب اخت شده كه حالا محبوب ترين بازيكن هامبورگ در ميان طرفداران تيم است.
يك دوره از زندگي مهدي را فراموش كردم. قرارداد مهدي با پرسپوليس براي خانواده ما بسيار خوشحال كننده بود. همه آن اوايل ذوق زده شده بوديم چون تمامي اعضاي خانواده ما پرسپوليسي هستند. من و مهدي از همان بچگي براي ديدن بازي هاي پرسپوليس، ورزشگاه مي رفتيم. يكي از علاقه هاي خانوادگي ما، تماشاي بازي مهدي از نزديك بود. چه زماني كه در بانك ملي بود و چه در پرسپوليس. وضعيت مهدي در پرسپوليس آن اوايل چندان جالب نبود اما با آمدن استانكو وضعيت به كلي تغيير كرد. او شرايطي را براي مهدي فراهم كرد كه به تيم ملي برسد. تيم ملي، تيم ملي، ... دو گل مهدي به چين را فراموش نمي كنم، من و خانواده مان مثل بقيه مردم به خيابان ها رفتيم و شادي كرديم. مهدي در جواني به تيم ملي راه يافت. با ۱۹ سال سن همراه تيم ملي به جام جهاني رفت و همين در افزايش محبوبيت او بسيار موثر بود.
البته اين محبوبيت و شهرت مشكلاتي را هم به همراه داشت. البته هنوز هم وجود دارد. محبت مردم آنقدر زياد شده كه ما مجبور شديم منزلمان را تغيير دهيم، چون علاوه بر هم محلي ها و تهراني هاي ديگر، افراد زيادي از شهرستان ها براي ديدن مهدي مي آمدند. تقريباً برايمان شب و روز نمانده بود. البته خيلي ها هم در اين بين انتظاراتي دارند كه نه براي مهدي و نه براي ما قابل اجرا نيست. ولي با توجه به همه اينها مهدي سعي مي كند تا جاي ممكن مسايل مردم را حل كند، البته اگر بتواند. باورتان نمي شود اما من به عنوان برادر مهدي و كسي كه با او بزرگ شده مي دانم كه چقدر بعضي از اين خواسته ها به سختي برآورده مي شوند، در كنار اين، حجم زيادي از مراجعه در زمان كوتاه سفر او به تهران را اضافه كنيد تا ببينيد سهم ما از مهدي چقدر كم شده است. اين حجم از علاقه مندي ها نيازمند رفتاري مناسب است كه البته با توجه به تمامي مشكلاتش مهدي به خوبي از پس آنها برمي آيد. او هيچگاه به دليل جايگاه و اعتبارش مغرور نشد.
مهدي يك دوره واقعاً جهنمي را سپري كرد، مشكل كمر درد و ديسك كمر كه به پاي چپ او هم سرايت كرد، دوره عجيبي را برايش به وجود آورد. او واقعاً بلا تكليف بود، زيرا عده اي از پزشكان معتقد بودند كه بايد تحت عمل جراحي قرار بگيرد و عده اي با اين نظريه مخالفت مي كردند. دليل گروه مخالف اين بود كه شايد مهدي پس از عمل ديگر هيچگاه نتواند فوتبال بازي كند. اين ضربه بزرگي براي مهدي بود. درست در همين دوران من در آلمان بودم و از نزديك در جريان تمامي اين مسايل قرار داشتم. براي مهدي باور كردني نبود كه ديگر نتواند فوتبال بازي كند، بالاخره او يك ورزشكار حرفه اي بود. مي ديدم كه چقدر تلاش مي كند تا به ميدان باز گردد. به هر حال تصميم گرفت كه عمل كند، يعني مجبور شد. خدا را شكر، عمل جراحي بسيار موفقيت آميز بود و مهدي سه ماه بعد توانست به ميدان برگردد و زيباتر از قبل در بوندس ليگا بازي كند. كمر درد و ديسك كمر آن طور كه يادم است دومين بيماري سخت مهدي بود. او در دوران نوجواني يك بار تب مالت گرفت. دوره سختي بود. درست زمان امتحانات نهايي سال سوم راهنمايي بود كه مهدي دچار اين بيماري شد، با وجود اين و تحمل مشكلات فراوان در امتحانات نهايي آن دوره به عنوان شاگرد ممتاز ناحيه نايل شد كه اين براي همه تعجب آور بود. اما امروز مهدي در كار اقتصادي هم خوب پيشرفت مي كند. او پس از جام جهاني توسط برادرم اقدام به سرمايه گذاري در يك مغازه كيف و كفش زنانه كرد. پس از آن كار گسترش يافت و البته مهدي كماكان و دورادور مديريت مي كند. در حال حاضر هم با سرمايه گذاري در بخش توليد لباس هاي بچه گانه، شركتي با نام ماكيا (Makia) تاسيس كرده كه نماينده انحصاري شركت توليدي ديزني (ديسني ـ Disney) است.

|  ايران  |   تكنيك  |   جامعه  |   داستان  |   دهكده جهاني  |   شهر  |
|  عكس  |   علم  |   ورزش  |   هنر  |   يادداشت  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |