نرگس قرباني
اشاره :
تا چند روز ديگر و همزمان با فرا رسيدن ايام برگزاري كنكور سراسري دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالي، رقابت سخت حدود يك ميليون و سيصد هزار جوان ايراني، براي دستيابي به صندلي هاي تحصيل در دانشگاههاي دولتي آغاز مي شود و البته، اين به غير از رقابت ديگري است كه حدود يك ميليون و چهار صد هزار فارغ التحصيل دوره دبيرستان كه بسياري از آنها همان يك ميليون و سيصدهزار جوان متقاضي ورود به دانشگاه دولتي هستند، براي دستيابي به صندلي هاي دانشگاه آزاد از سر خواهند گذراند. در روزهاي نزديك كنكور، با برخي از داوطلبان شركت در كنكور گفت وگو كرده ايم كه خلاصه اي ازنظرات اين افراد درصفحه ۹ چاپ شده است.
الف- ب- ج - د.
داوطلبان گرامي! لطفاً شروع كنيد...
تير ماه است. ماه آزمون هايي بزرگ و سرنوشت ساز. سرنوشت ساز؟ آيا، واقعاً كنكور يك آزمون سرنوشت ساز است؟
پاي صحبت تني چند از جوانان و نوجوانان نشستيم تا از نظرات آنها پيرامون اين امتحان بزرگ آگاه شويم. دانش آموزي كه براي استراحت و هواخوري وارد حياط كتابخانه پارك جها ن آرا شده، توجهم را جلب مي كند. به او نزديك مي شوم و سؤال مي كنم كه كنكور و نيز دانشگاه تا چه حد برايش اهميت دارد؟
سهيل لهراسب مي گويد: كنكور خيلي برايم مهم است، چون سرنوشت آدم را تغيير مي دهد، علاوه بر آن، به خاطر سربازي هم هست. اگر قبول نشوم، بايد خدمت سربازي بروم! البته اضطراب زيادي ندارم، هر چقدر بيشتر بخوانيم، اضطرابمان بيشتر خواهد بود. اگر امسال قبول نشدم، باز هم شركت مي كنم. اين كه در چه رشته اي قبول شوم، برايم اهميت ندارد؛ مهم ورود به دانشگاه است.
مي پرسم اين روزها، در روز چند ساعت از وقتش را به درس خواندن اختصاص داده؟ مي گويد: در روز ۶ يا ۷ ساعت درس مي خوانم. اگر قبول نشدم، شايد وارد مجتمع فني شوم.
محسن قهرماني؛ او هم از دانش آموزاني است كه شديداً درس مي خواند و تقريباً كار ديگري به جز درس خواندن انجام نمي دهد. وي مي گويد: من درس مي خوانم، براي اين كه خودم را راضي كنم و اين كه اگر قبول نشدم، حداقل پيش خودم شرمنده نباشم و بگويم من سعي خودم را كردم و حالا نتيجه اش اين است: يا قبولي در كنكور؛ يا نياوردن رتبه. اگر هم قبول نشدم، ديگر شركت نمي كنم. يا كار؛ يا سربازي.
ولي «السايان فرخ زاده» معتقد است: كنكور تمام هدفم نيست كه اگر قبول نشدم ضربه بخورم يا دچار افسردگي شوم. در روز ۸ تا ۱۰ ساعت درس مي خوانم، دارم سعي ام را مي كنم و اضطراب زيادي هم ندارم. اصلاً كنكور كلاً سيستمش غلط است، براي ورود به دانشگاه اين همه سخت مي گيرند، ولي بعد كه وارد دانشگاه شدند، ديگر درس را ول مي كنند و هيچ سخت گيري نيست. من اگر رشته اي را كه دوست نداشته باشم، قبول شوم؛ هيچ وقت وارد دانشگاه نمي شوم؛ فقط مهندسي برق و يا الكترونيك!
نظرات سارا نوروزي متفاوت و قدري ناراحت كننده است: مزخرف ترين چيز در دنيا كنكور است! آدم اگر بخواهد تحصيل كند كه نبايد اين همه مانع داشته باشد. من دوست دارم مهندسي پزشكي بخوانم، ولي نمي دانم مي توانم سد كنكور را بشكنم يا نه؟ من خواسته هاي زيادي در زندگي دارم و كنكور و دانشگاه هم يكي از آنهاست. ولي اگر قبول نشدم، ديگر شركت نمي كنم. در حال حاضر هم روزي ده ساعت درس مي خوانم. ولي گاهي دچار اضطراب شديدي مي شوم؛ مخصوصاً اين آخري ها.
نجمه خليل زاده كه مشغول حل يك مسأله رياضي بر روي يكي از نيمكت هاي پاركي در شمال تهران است، داوطلبانه در بحث ما شركت مي كند و مي گويد: به نظر من كنكور خيلي خوبه، از موقعي كه براي كنكور درس مي خوانم، احساس مي كنم بزرگتر شده ام، عميق تر درس مي خوانم و اجازه فكر كردن دارم. دانشگاه برايم هدف نيست، بلكه فقط پلي است براي رسيدن به هدف. مي پرسم چه هدفي دارد؟ با خنده جواب مي دهد: مخترع شدن. رشته اي كه انتخاب كرده ام هوا و فضا يا الكترونيك است. نهايت تلاشم را مي كنم روزانه ۹ تا ۱۲ ساعت درس مي خوانم. اگر امسال قبول نشوم، باز هم شركت مي كنم.
ندا ناهيديان را مسئول كتابخانه به عنوان يكي از جدي ترين داوطلبان ورود به دانشگاه به من معرفي مي كند و مي گويد او از پر و پا قرص ترين مشتريان كتابخانه در ماههاي اخير بوده است.
ناهيديان معتقد است: دانشگاه برايم خيلي مهم است اضطراب ندارم و روزانه ۷ تا ۸ ساعت درس مي خوانم. از مهر ماه ۸۲ شروع كرده ام.
مي پرسم اگر قبول نشود، چه مي كند؟ با تعجب نگاهم مي كند و مي گويد: اصلاً احتمال نمي دهم كه قبول نشوم، من بايد قبول شوم. كاش كنكور نبود، چون روحيه ها را خراب كرده است. همه اضطراب دارند و به جاي اين كه به فكر زندگي باشند، مدام در كتابخانه مشغول درس خواندن هستند. اصلاً نحوه گزينش غلط است. از خانم ناهيديان مي پرسم كه در مورد خريد و فروش سؤالات اطلاعاتي به ما بدهد. ولي به چند جمله كلي اكتفا مي كند و دست آخر هم مي گويد كه اين چيزها را از دوستانش شنيده است.
زهرا عزيزي داوطلب ديگري است كه با ما صحبت مي كند. دانشگاه و كنكور خيلي برايم مهم است. روزانه ۸ تا ۹ ساعت درس مي خوانم، اضطراب زيادي هم دارم. حتي پيش دكتر رفته ام. دچار ريزش مو شده ام و عرق هم مي كنم.ً قبلاً اصلا ًاين طوري نبودم، هر چقدر هم به كنكور نزديك تر مي شويم، بدتر مي شوم. ولي با اين حال فكر مي كنم كنكور بايد باشد،تا هر كس كه لياقت دارد، وارد دانشگاه شود.
آقاي داداشي مسئول كتابخانه جهان آرا هم به ما پيوسته و چنين اظهار نظر مي كند: اساساً اكثر بچه هايي كه اينجا براي كنكور آماده مي شوند، از نحوه گزينش دانشگاهها راضي نيستند. به نظر من گزينش باشد، ولي نه به اين شكل. چون به هر حال خيلي از بچه ها ممكن است علمشان عميق باشد، ولي سرعت عمل لازم براي تست زدن را نداشته باشند. اين گزينش مي تواند براساس معدل پيش دانشگاهي باشد يا از طريق آزمون هايي كه دانشگاهها به طور مستقل از متقاضيان به عمل مي آورند، انجام پذيرد. در حال حاضر نحوه ورود به دانشگاهها غلط است. همچنين انتخاب دانشجو بايد برحسب نياز جامعه باشد وگرنه بهره وري نخواهد داشت.
خانم بيات نيز معتقد است تمام بچه هايي كه وارد كتابخانه مي شوند، قصدشان دانشگاه نيست، بعضي ها جاي ديگري ندارند، مي آيند اينجا مي نشينند. خيلي ها هم فقط مي خواهند وارد دانشگاه شوند، بدون توجه به رشته و يا علاقه اي كه دارند.
ميثم احمد پور يكي ديگر از پسراني است كه ورود به دانشگاه برايش اهميت زيادي دارد. وي مي گويد: قبول شدن برايم مهم است. ولي اگر نشد، سال ديگر دوباره شركت مي كنم. از اوايل بهمن شروع به خواندن كردم، كنكور هم از بعضي جهات درست و از بعضي جهات غلط است. خوب به هر حال بايد يك سري افراد براي دانشگاه انتخاب شوند از اين نظر خوب است. برخي سؤالهاي آزمون اشكالاتي دارد و بعضي از سؤالها هم غيراستاندارد است، البته اين مشكل در دانشگاه آزاد بيشتر است تا دانشگاه سراسري.
مژگان نعيمي فرد مي گويد: اين كه آدم بخواهد چند سال پي در پي پشت كنكور بماند، اصلاً ارزشش را ندارد. من زياد ميل ندارم وارد دانشگاه شوم، ولي براي پدر و مادرم خيلي مهم است. در مورد انتخاب رشته هم اگر آدم مي داند كه اگر فلان رشته را بزند، احتمال قبوليش كم است، نبايد ريسك بكند. مثلاً من خودم روانشناسي دوست دارم، ولي موقع انتخاب، جغرافي مي زنم؛ چون مي دانم كه روانشناسي قبول نخواهم شد! كنكور باعث مي شود كه هر كس با توجه به آموخته هايش وارد دانشگاه شود. اگر كنكور نبود كه همه؛ بدون استعداد يا آگاهي مي رفتند پزشكي مي خواندند! من كه اگر امسال قبول نشوم، ازدواج مي كنم!
جواني بسيار جدي، جلوي در كتابخانه نشسته و مشغول مطالعه است به او نزديك مي شوم و به گفت وگو مي نشينم: كوروش تهراني هستم. كنكور و دانشگاه هم چندان برايم مهم نيست. اگر امسال قبول نشدم، سال ديگر هم شركت مي كنم، اگر نشد، ديگر دنبال كار مي روم. اصلاً اضطراب ندارم و از سربازي هم، بنا به دلايلي معاف هستم!
به نظر من كنكور چيز بي خودي است، چون توانايي ها در اين مرحله هرز مي رود، يك سري به خاطر كنكور نمي توانند وارد رشته اي شوند كه به آن علاقه دارند و از موفقيت ها هم محروم مي شوند.
ايمان رضي، فرد ديگري است كه با او گفت وگو كرده ايم: در حال حاضر اولين و مهمترين هدفم دانشگاه و شكستش سد بزرگ كنكور است. مطمئن هست كه امسال قبول خواهم شد، ولي اگر نشدم، سال ديگر باز شركت مي كنم. براي كنكور هم اضطراب و استرس دارم، از مردادماه سال قبل شروع به خواندن كردم روزي ۶ ساعت درس مي خوانم؛ البته روزهاي تعطيل ۸ ساعت و اين شيوه جديد را كه قرار است دو مرحله اي (اختصاصي- عمومي) شود، به نظرم درست تر است. از نظر من اصلاً يك سري بچه ها بايد در پيش دانشگاهي غربال شوند، مثلاً كسي كه با معدل فلان، ديپلم گرفته، حق شركت در كنكور را نداشته باشد! (دوستان ديگرش نسبت به اين جمله با سر و صدا اعتراض مي كنند.) ايمان مي پرسد: چرا سؤال هاي آخر ترم پيش دانشگاهي تشريحي است؟ مگر قرار نيست براي ورود به دانشگاه و كنكور آماده شويم، پس چرا چند گزينه اي امتحانها را برگزار نمي كنند؟
خانم ندا نوري فارغ التحصيل رشته حقوق از دانشگاه تهران است، رتبه ايشان در كنكور ۱۰ بوده است، به نزدشان رفته و خواستم كه از دوران كنكور خود برايمان صحبت كند. با خنده و خوشرويي چنين گفت:
سال كنكور براي من سال سختي نبود. اين كه ما در طول سال هدفي داريم و آن را با علاقه دنبال مي كنيم، خيلي شيرين و دلچسب است، خوب البته سختي هايي هم دارد، مثل بي خوابي و يا محروم شدن از تفريحات. ولي سخت ترين مرحله در كنكور اضطراب و هيجان آن است، ترس از انتخاب نشدن و عقب ماندن از رقيبان.
* * *
مثل اينكه در حال حاضر براي انتخاب داوطلبان ورود به دانشگاه گزينه بهتري غير از كنكور وجود ندارد و به نظر مي رسد با اين حجم زياد متقاضي براي ورود به دانشگاه، راه بهتري براي انتخاب نخبگان نيست و اين در حالي است كه با كنكور نيز خيلي از بهترين ها انتخاب نمي شوند و اين انتخاب نشدن بهترين ها است كه موجب بالا رفتن ارقام افسردگي در ميان جوانان نخبه و ممتاز ما شده است. بايد به دنبال چاره اي براي مأيوس نكردن اين بهترين ها در جامعه باشيم!