جمعه ۹ مرداد ۱۳۸۳ - سال يازدهم - شماره ۳۴۵۱
سينما
Friday.htm

گفت وگو با سروش صحت يكي از نويسندگان نقطه چين
هيچ چيز قطعي نيست
005019.jpg
فريبا فرزانه نيا
در ابتدا از نحوه همكاريت با سريال نقطه چين بگو؟ گويا از ابتداي كار با گروه مهران مديري همكاري نداشتي و از اواسط كار به آنها پيوستي؟
در واقع از شروع كار هم بودم و هم نبودم. يعني اين كه وقتي مديري خواست كار را شروع كند با من صحبت هايي در مورد نوشتن متن كار كرده بود اما وقتي كار كليد خورد من سر سريال ديگري هم مشغول كار بودم و به همين دليل كمي ديرتر به گروه پيوستم.
يعني دقيقاً از كدام قسمت وارد كار شدي؟
ورود بامشاد و مژده دقيقاً شروع همكاري من با گروه بود. يعني اين قسمت را من نوشتم و از آن پس هم در كنار ديگر نويسندگان برنامه كار را ادامه دادم.
گويا زماني كه بامشاد و مژده وارد سريال شدند قرار بود تعدادي شخصيت ديگر هم همراه آنها شوند كه بعد از دو قسمت به كلي حضور آنها منتفي شد؟
مثلاً چه كساني؟
مثلاً مامان فتانه، كه روز اول مژده نسبت به آويختن عكسش به ديوار حساسيت نشان مي داد و مي گفت بايد جايي باشد كه مامان فتانه خوشش بيايد. اما بعداً جايش را «ددي» گرفت؟
كارهاي روتيني كه متن آن همان شب يا يك روز قبلش نوشته مي شود، مثل يك موجود زنده است كه به همه جا سر مي كشد تا بتواند راه خودش را پيدا كند. حالا يك شخصيت جواب مي دهد كار را با او دنبال مي كنند بعد مي بينند كه اين شخصيت اضافي است پس حذفش مي كنيم و يا تغييرش مي دهيم. شخصيت مامان فتانه هم همين طور است. من آنقدر حضور ذهن ندارم اما مطمئناً احساس شده اين شخصيت براي ادامه كار به مشكل برمي خورد بنابراين در بدو كار حذفش كردند و شخصيت ديگري را جايگزينش كردند.
حالا خودت به عنوان نويسنده دوست داري كه شخصيت ها را از بدو ورود خودت خلق كني و يا نه راحت تري كه روي شخصيت هاي شكل گرفته شده كار كني و براي آنها متن بنويسي؟
هركدام حسن خودش را دارد اگر شخصيت ها شكل گرفته شده باشد كار آدم آسان تر است؛ از طرف ديگر خلق كردن يك شخصيت كار لذت بخشي است.
از شكل گيري شعر «بي وفايي» بگو؟ اين شعر و خواندنش توسط بامشاد پيشنهاد چه كسي بود و اصلاً اين شعر را چه كسي گفت؟
اين به همان صحبت قبلي من برمي گردد كه گفتم اين برنامه مثل يك موجود زنده است. يعني مثلاً نوشته مي شود بامشاد ترانه اي مي خواند. حالا بعضي  وقت ها اين ترانه در متن هم نوشته شده گاهي وقت ها خود بازيگر في البداهه يك شعر از خودش مي خواند. در مورد اين شعر هم كسي آن را ننوشت. احتمالاً كار خود شفيعي جم است. اما اين كه چطور اين شعر اينقدر تكرار شد برمي گردد به استقبالي كه از آن توسط مردم، تماشاگران و همچنين كساني كه در گروه كار مي كنند، مي شود. معمولاً اگر حركتي يا جمله اي مورد استقبال قرار بگيرد مجدداً براي آن بازيگر نوشته مي شود و يا خودش آن را تكرار مي كند. يك وقت هم جواب نمي دهد كه در متن هاي بعدي تكرار نمي شود.
پس مي شود گفت كه بداهه هم در اينگونه سريال هاي روتين زياد است؟
بداهه خيلي خيلي كم است. حتي ديالوگ هايي كه به نظر مي رسيد بداهه است تماماً نوشته شده و روي آنها كار شده بود. البته بازيگراني كه بتوانند از موقعيت ها و لحظه ها استفاده كنند و مثلاً جمله اي را بدون اين كه در متن باشد به صورت بداهه بيان كنند و اين جمله يا ديالوگ به دل بنشيند و با اثر همخواني داشته باشد خيلي به متن و برنامه كمك مي كنند و خوشبختانه نقطه چين بازيگران اين چنيني زياد داشت.
به نظر مي آيد استفاده از متن و نوشتن فيلمنامه در سريال هاي روتين در چند سال اخير متداول شده و پيش تر يك طرح كلي در يك صفحه نوشته مي شد و بازيگران طبق آن ديالوگ هاي في البداهه داشتند؟
تا آن جا كه من مي دانم تمام برنامه هاي روتين و هرشبه فيلمنامه داشته است و اينطور نبوده كه فقط طبق يك صفحه طرح كلي بازيگرها كار كنند. مي توان فقط تفاوت را در اين گذاشت كه وفاداري به متن اصلي فيلمنامه در كارهاي روتين و هر شبه اوايل كمتر بود و حالا بيشتر شده است.
حالا با توجه به اين كه خود شما بازيگر هستيد و اكثر كارهاي شما رنگ و بوي كمدي و طنز داشته چقدر تجربه اينگونه كارهايت در نوشتن به كمكت مي آيد؟
من وقتي مي نويسم تمام تمركزم روي خود متن است. شايد اين برايتان جالب باشد كه بگويم ما در يك اتاقي دور هم جمع مي شديم و متن ها را مي نوشتيم و آماده مي كرديم. قيافه بچه ها در حال نوشتن بسيار جالب بود. يك وقتي تو فكر مي رفتند؛ يك دفعه به هيجان درمي آمدند، گاهي راه مي رفتند و گاهي با خودشان حرف مي زدند. يعني طوري متن ها را به نگارش درمي آوردند كه انگار خودشان درحال تمرين آنها هستند.
چرا فيلمنامه سينمايي نمي نويسيد؟
در حال حاضر يك كاري در دست دارم.
مطمئناً كمدي است؟
005016.jpg
سبك و سياق نوشتن براي سريال هاي روزانه آرام آرام داراي راه، روش و متدهاي خاص خود مي شود. نويسنده هاي اينگونه مجموعه ها بايد سرعت، همراهي و حفظ خط اصلي در كنار ويژگي هاي پخش يك مجموعه از شبكه هاي داخلي را يكجا داشته باشند. به نظر مي رسد آنها روزنامه نگاراني هستند كه براي ديدن مي نويسند.
سروش صحت يكي از نويسندگاني است كه طي اين چند سال نويسنده تعدادي از اين مجموعه ها بوده است. اينها همه دلايل كوچكي براي گفت وگو با سروش صحت محسوب مي شوند. دلايل ديگر را مي توان از لابه لاي اين گفت وگو كشف كرد. البته خود دليل ناگفته هم وجود دارد. صحت آدم خوش مشربي براي هر گفت وگويي است.

مايه هاي طنز هم دارد.
برگرديم به نقطه چين؛ براي نوشتن متن هاي اين سريال هيچ خط قرمزي برايتان ترسيم نمي كردند؟
بعد از چند سال كار كردن براي تلويزيون خط قرمزهاي آن را مي شناسم و لزومي ندارد كه چيزي را براي ما مشخص كنند.
تا حالا شده يك متني را بنويسي و مورد تاييد قرار نگيرد و آن را كنار بگذارند؟
گوش شيطان كر تازگي ها كمتر اينطوري شده.
يكي از دلايل مهم موفقيت سريال نقطه چين به خاطر ارتباطش با مردم بوده است و مطمئناً نويسندگان اين برنامه سهم مهمي در آن داشتند حالا به نظر خودت چقدر به عنوان يك نويسنده متن هايي را كه نوشتي موفق مي داني و اصلاً آنها را قبول داري.
طبيعي است كه برخي متن ها را بيشتر يا كمتر از متني ديگر دوست داشته باشي چون به هرحال در يك كار روتين كه تو بايد هر روز برنامه را پر كني يك وقتي فشار كار آنقدر زياد مي شود كه به ناچار متن هايي مي نويسي كه در آن زمان كم و فرصت كوتاه خيلي هم برايت دلچسب نيست. من تعدادي از متن هايي را كه در اين سريال نوشتم خيلي دوست داشتم ـ مثل متن آن قسمتي كه سيامك انصاري حاضر نيست با بازيگر روبه رويش بازي كند و همه استفعا مي دهند ـ اما تا آن جا كه من مي دانم به مذاق خيلي ها خوش نيامد و با آن ارتباط برقرار نكردند در مجموع سعي مي كنم ذائقه تماشاگر را در نظر بگيرم و جوري بنويسم كه تماشاگران آن را بپسندند. چون در برنامه هاي اين چنيني رضايت تماشاگر اصل بسيار مهمي است.
تا حالا شده كه به خاطر دوستي با كسي نقش او را پررنگ تر بنويسي و يا براي اين كه حال كس ديگري را بگيري يك نقش كوتاه و يا متوسط در فيلمنامه برايش در نظر بگيري؟
به خاطر دوستي نه. ولي به خاطر بازي قضيه فرق مي كند. گاهي يك نويسنده راه دستش نيست كه براي فلان شخصيت بنويسد. اين به آن معني نيست كه فرضاً با آن بازيگر مشكل داشته باشد بلكه فقط در نوشتن ديالوگ براي آن كاراكتر دچار زحمت مي شود.
مثلاً براي شما نوشتن براي كدام كاراكتر راحت تر بود و يا به قول خودتان «راه دستت» بود؟
من يكي از كاراكترهايي كه خيلي راحت مي توانستم برايش بنويسم آقاي پشندي بود و اگر يادتان باشد قسمت هايي را كه من مي نوشتم نقش آقاي پشندي خيلي زياد بود. و اتفاقاً مهران مديري هميشه به من معترض مي شد كه چرا اين كار را مي كنم. چون آقاي پشندي به سختي ديالوگ ها را حفظ مي كرد و آنها در هنگام ضبط برنامه به مشكل برمي خوردند.
تا حالا شده متن هاي ضعيفت را به اسم مستعار بنويسي؟
نه.
فكر مي كني با توجه به اين كه خودت بازيگر هستي كدام يك از كاركترهاي پاورچين را بازي مي كردي در آن موفق بودي؟
من آنقدر در اين مدت به بازي اين بازيگرها عادت كردم كه اصلاً نمي توانم خودم را جايگزين يكي از آنها بكنم. فكر مي كنم تنها خود اين بازيگرها مي توانند به بهترين شكل ممكن نقششان را بازي كنند.
دوست داشتي اصلاً در اين سريال بازي كني؟
بازي كردن در كارهايي كه هر روز پخش مي شود كار فوق العاده سختي است بنابراين ترجيح مي دهم اين كار را نكنم.
شما كار سفارشي هم مي نوشتيد؟
كار سفارشي يعني چي؟
يعني اين كه به شما بگويند در اين متني كه مي نويسيد به چه چيزهايي توجه بيشتر داشته باشيد و يا اكثر زمان آن قسمت از سريال در كدام لوكيشن بگذرد؟
تا اين حد نه.
حالا با توجه به اين كه در اين سريال روي يك كالايي به خصوص تبليغ مي شد شما اجباري نداشتيد كه در متن هايتان اين قضيه را هم در نظر داشته باشيد؟
به هرحال يكي از لوكيشن هاي اين سريال داخل فروشگاهي بود كه براي اين شركت تبليغ مي كرد.
آقاي صحت چرا در اين سريال هيچ كدام از كاراكترها
با هوش نيستند؟ همه به نوعي در خرابكاري يك كار نقش دارند.
اين را همه مي گويند؛ اما نمي دانم چرا من احساس مي كنم آنها آدم هاي بي هوشي هم نيستند فقط در جهت منافع شان كار مي كنند. اتفاقاً هر وقت لازم باشد ذكاوت هم از خودشان نشان مي دهند.
به هرحال اگر نقشه حساب شده و از روي هوش باشد كه نتيجه مي دهد؟
نمي دانم. به نظر من مديري در نقش «اردل» خنگ نيست.
يعني شما در زمان نوشتن متن ها روي كم هوشي آنها تاكيد نداشتيد؟
نه، بعيد مي دانم نويسندگان ديگر هم تاكيدي روي قضيه داشتند.
به نظر شما دليل موفقيت سريالي مثل نقطه چين در چه چيزي بود؟
يكي از اصلي ترين دلايل، توانايي هاي مهران مديري است. بعد انتخاب درست بازيگرها و بازي خوب آنها و احتمالاً خوب بودن تعدادي از متن ها. به هرحال مهران مديري كارگردان بسيار باهوشي است. به كارش اشراف كامل دارد و مي داند در چه زماني بايد مسيرش را تغيير بدهد و از اين قضيه كوچكترين واهمه اي ندارد و اين كار را چنان با هوشمندي انجام مي دهد كه نه تنها كسي دلخور نمي شود بلكه او را تحسين هم مي كند.
آيا براي كار جديدي با همين تيم صحبتي با شما شده؟
در حد چيزهاي كلي بله، اما هنوز هيچ چيز قطعي نيست.

خبر
دو فيلم با يك عوامل
005022.jpg

كوين باكن بازيگر جوان سينماي هاليوود هم اكنون در حال بازي در فيلمي كمدي با عنوان «مغازه زيبا» است كه اكران آن در سال جاري ميلادي خواهد بود. كارگردان اين فيلم «بيل وودراف» است و «كيت لايند» و «نورمن وانسن» فيلمنامه نويسان آن هستند. در فهرست بازيگران اين فيلم به غير از «باكن» نام هايي همچون كويين ليتف لاريسا بردر و گلدن بروكز به چشم مي خورند.
اما نكته جالب در فعاليت اين روزهاي باكن اين است كه او قرارداد بازي در دو فيلم را طي امسال و سال آينده امضا كرده كه هر دو از عوامل ساخت يكساني برخوردار هستند. يكي از اين دو فيلم «كساني كه عاشق شما هستند» نام دارد كه كارگردانش «تام اگويان» است و فيلمنامه را او همراه «رابرت هولمز» نوشته است. ضمن اين كه همبازي باكن در اين فيلم «كالين فيرث» خواهد بود. تمام كساني كه اسمشان برده شده در سال آينده فيلمي با عنوان «مكان دروغ هاي واقعي» را خواهند ساخت كه از جهاتي شيوه توليد جذاب و جالبي به شمار مي رود. بايد منتظر نمايش اين دو فيلم ماند.
005025.jpg


جاسوس مرموز
«چارليزترون» و «فرانسيس مك دورماند» قرار است در فيلمي با عنوان Aeon Flux بازي كنند كه داستانش درباره يك جاسوس مرموز غير اخلاقي است كه انگيزه  كارهايش بدون تعريف مانده اند. اين فيلم توسط «كارين كوساما» كارگرداني خواهد شد؛ ضمن اين كه فيلمنامه آن را «پيتر چانگ» و «فل هاي» نوشته اند. اين فيلم در سال ۲۰۰۵ ميلادي پخش خواهد شد.
005028.jpg


بازيگر نقش منفي
«سام راك ول» كه تا پيش از اين به طور معمول در نقش منفي فيلم ها بازي كرده، هم اكنون مشغول بازي در فيلمي با عنوان Piccadilly Jim است كه توسط «جان مك كي» كارگرداني مي شود و فيلمنامه نويسان آن «جوليان فلوز» و «پي جي ودهاوس» هستند. در اين فيلم «برندا بلدين»، «ها بنويل» و «دنيل هتكف» هم بازي مي كنند. اين فيلم در ژانر كمدي رمانس ساخته مي شود و راك ول در اين فيلم نقش «جيم كراكر» را بازي مي كند.
او همچنين بازي در فيلمي با عنوان «راهنماي كهكشان» را هم پذيرفته كه در سال ۲۰۰۵ ساخته خواهد شد. كارگردان اين فيلم «گارث جنينگز» است كه او فيلمنامه را همراه «داگلاس آدمز» خواهد نوشت. از ديگر بازيگران آن مي توان به «جروم بليك» و «بيل نايي» اشاره كرد.
005031.jpg


همه پادشاهان
از «شون پن» درسال آينده ميلادي فيلمي با عنوان «همه پادشاهان» خواهيم ديد كه كارگردانش «استيون زايليان» خواهد بود و نويسندگي آن را خود زايليان و «روبرت پن وارن» انجام مي دهند. تاكنون تنها حضور شون پن در اين فيلم قطعي شده و بايد منتظر اخبار تكميلي از اين فيلم ماند.
پن در ماههاي آينده بازي در فيلمي با عنوان «چهره قبلي» را هم آغاز خواهد كرد كه نويسنده و كارگردان آن «اريك ديگنام» است. اين فيلم محصول كشور آفريقاي جنوبي است و ماجرايي عاشقانه را در جريان جنگ هاي اين كشور روايت مي كند. لازم به ذكر است كه شون پن هم اكنون در فيلم جديد «سيدني پولاك» با عنوان مترجم شفاهي بازي مي كند كه داستانش درباره يك توطئه سياسي در داخل سازمان ملل است كه جزييات اخبار آن را در هفته هاي گذشته خوانديد.
005034.jpg


داستان يك قاتل
«كارولين تامپسون» نويسنده اي كه فيلمنامه درخشان «ادوارد دست قيچي» را در كارنامه دارد هم اكنون مشغول نگارش فيلمنامه اي با نام «بوي خوش» داستان يك قاتل است كه براساس داستاني از «اندرو بيركين» نوشته مي شود. همكار تامپسون در نگارش اين فيلمنامه «برن ايچنيگر» است. فيلم در كشور آلمان ساخته خواهد شد و از محصولات سال آينده اين كشور است.

درباره جوانان علاقه مند به سينما - ۳
بررسي مقايسه اي
سينماي ايران
در بررسي هايي كه پيرامون ورود و حضور جوانان در سينما انجام مي دهيم، بيش از همه هدف ما به اشاعه تفكر جوان و پويا در سيستم سينمايي كشور تكيه دارد. چه، چنين سيستمي، افراد كهنه كار سينما را هم مجبور به پويايي مي كند و خلاقيت آنها را نيز همواره به روز و كارآمد نگه مي دارد. در اين شرايط است كه مي توان به تحليل دوره هاي كاري نسل هاي مختلف پرداخت و شيوه فيلمسازي آنها را چه در كليات و چه در جزييات مورد ارزيابي قرار داد. ارزيابي اي كه برپايه وجوه و نيازهاي سينمايي صورت مي گيرد و تحولات خارج از اين حوزه كمترين تاثير را بر آن دارند. در ايران هنگامي كه نسل هاي مختلف فيلمسازان را نام مي بريم متوجه مي شويم كه شروع كار يك نسل در سينما بيش از آن كه ناشي از تحولات سينمايي باشد از تحولات اجتماعي نشات مي گيرد كه همين مسئله، دانش و پويايي جريان مذكور را در سال هاي بعد مورد ترديد قرار مي دهد.
مثالي در اين زمينه، به درك بهتر اين موضوع كمك خواهد كرد. نسل فيلمسازاني كه در دهه ۶۰ و اوايل دهه ۷۰ وارد عرصه كارگرداني فيلم ها شدند، شروع كارشان ناشي از تحولات سينمايي نبود. بلكه از تحولاتي نشات مي گرفت كه نقطه آغازشان انقلاب اسلامي سال ۵۷ بود. درواقع سيستم سينماي ايران در سال ۵۶ براثر ندانم كاري هاي اعضاي شاغل در آن از بين رفته بود و قابليت جذب تماشاگران را نداشت و اگر انقلاب اسلامي به وقوع نمي پيوست هيچ بعيد نبود كه در سال هاي بعد ساخت فيلم در ايران به كلي منتفي شود. وقوع انقلاب اسلامي كه تحول و توسعه اي اجتماعي بود باعث شد كه دولت براساس نيازهاي آن دوره جامعه سيستم سينمايي جديدي طراحي كند. درواقع در اين جا تحولات خارج از سينما، باعث ادامه حيات آن شد و دوران جديدي از فيلمسازي در ايران را رقم زد. در طول سال هاي بعد از انقلاب اسلامي هم، همين نوع تحولات بود كه دوره هاي سينمايي ۷ تا ۱۰ ساله اي را به طور متناوب پديد آورد. اگر بخواهيم سينماي ايران را در اين دو دهه بررسي كنيم بايد دوره هاي حضور مديران مختلف را مبناي تقسيم بندي مان قرار دهيم. دليل چنين تقسيم بندي اي از آن جا ناشي مي شود كه حرفه اي ها و دست اندركاران و عوامل توليد فيلم ها به حضور نيروهاي جوان در مجموعه آدم هاي سينمايي اعتقادي ندارند و به شدت جلوي ورود آنها را مي گيرند. اگر حضور فيلمسازان جوان را در عرصه ساخت فيلم بررسي كنيم متوجه مي شويم كه غالب اين افراد از طريق نهادهايي نظير صداوسيما، انجمن سينماي جوان، بنياد فارابي و... وارد مجموعه سينمايي كشور شده اند، ورودي كه اصناف هيچ نقشي در آن نداشته اند. شايد يكي از مهم ترين دلايلي كه در بحران مخاطب در سينماي ايران دخيل است، همين مسئله باشد. چرا كه تفكر پويا و جوان است كه قابليت همزباني و ارتباط با توده هاي تماشاگر را داراست و مي تواند داستان هايي از مسايل و موضوعات زندگي جاري آنها بگويد.
در تاريخ سينماي جهان اگر بخواهيم نمونه ها و مثال هايي بياوريم كه نقطه مقابل سينماي ما باشد، دستمان به هيچ وجه خالي نخواهد بود. مثلاً مي توان سيستم سينمايي فرانسه در سال هاي پس از جنگ جهاني دوم را مثال آورد كه به جريان سينماي موج نو منتهي شد. سينماي فرانسه در سال هاي پاياني دهه ۱۹۴۰ و نيمه اول دهه ۱۹۵۰ ديگر نمي توانست آن چنان كه بايد و شايد «جامعه سينمارو» را راضي كند. در همان سال ها جواناني در عرصه نقد فيلم حضور پيدا كردند كه با تحليل هايشان نوع و تكنيك خاصي از فيلمسازي را بنيان نهادند. ممكن است حالا بعد از گذشت چنددهه منتقد جريان موج نو و بنيان گذارانش باشيم اما نمي توانيم پويايي سيستم سينمايي آن كشور را كه منجر به بروز و سپس افول جريان موج نو شد، ناديده بگيريم.
در سال هاي دهه ۱۹۳۰ هم در سينماي هاليوود نسل جديدي از فيلمسازان شكل گرفتند كه در سال هاي بعد به فيلمسازان كلاسيك معروف شدند. فيلمسازاني كه با تكيه بر سنت سينمايي بزرگاني همچون گريفيث و... نوع فيلمسازي اي را به وجود آوردند كه هنوز هم  پايه و اساس هر نوع فيلمنامه نويسي، بازيگري، كارگرداني و... به شمار مي رود. اين نسل آنقدر بنيه سينمايي قوي داشت كه توانست قريب به چهار دهه سيستم سينمايي هاليوود را در اختيار بگيرد و سينماگران تازه كار طي اين مدت را جذب نوع فيلمسازي خود كند.
در سال هاي پاياني دهه ۱۹۶۰ دوران جديدي در اين سينما آغاز شد كه از فيلم هاي شاخصش مي توان به «اوديسه فضايي» و «باني و كلايد» اشاره كرد. فيلم هايي كه در دو دهه بعد، دو نوع عمده فيلمسازي را پديد آوردند. ژانر
علمي ـ تخيلي كه در سال هاي دهه ۷۰ و ۸۰ توسط فيملسازاني همچون «جورج لوكاس»، «استيون اسپيلبرگ»، «جيمز كامرون» و... تداوم پيدا كرد و فيلم هايي كه بر فضاهاي شهري و انتقاد اجتماعي استوار بود هم در دهه هاي بعد توسط «مارتين اسكورسيزي» يا «فرانسيس فوردكاپولا» و... پربارتر و جذاب تر خودنمايي كرد.
از دهه ۹۰ هم نشانه هايي از حضور فيلمسازاني ديده مي شود كه بيش از گذشته مجذوب داستانگويي هستند و تلاش دارند تا شيوه هاي جديدي را در اين حوزه جست وجو كنند. از آن جمله مي توان به تارانتينو، تيم برتون، كوئن ها و... اشاره كرد.
سيستم پوياي سينمايي كه در طول اين نوشتار بسيار به آن اشاره شد تنها و تنها با اراده كساني شكل مي گيرد كه به طور دايم درگير فيلمسازي هستند و حرفه اي هاي اين صنعت به شمار مي روند. نمي توان نبود چنين سيستمي را به عوامل و موانع بيروني ارتباط داد. اگر حتي اين عوامل و موانع را هم بپذيريم باز بايد بگوييم كه اين مسايل از نبود همان اراده در سينما خبر مي دهد و چه بسا انتقادات را بيشتر متوجه آن كند.

|  هفته   |   جهان  |   پنجره  |   داستان  |   چهره ها  |   پرونده  |
|  سينما  |   ديدار  |   حوادث   |   ورزش  |   هنر  |   صفحه آخر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |