جمعه ۹ مرداد ۱۳۸۳ - سال يازدهم - شماره ۳۴۵۱
index
قهرمان كوچولو
005133.jpg
چند وقت پيش در مسابقات آسيايي اول شد. با پرتاب هايي كه عباس صميمي در رشته پرتاب ديسك طي يكي دو سال اخير داشته كسي تعجب نكرد. او در آسيا اول شد با ۶۲ متر و ۲۴ سانتي متر در همين رده دو متر و ۱۰ سانتي متر ركورد آسيا را ارتقا داده بود.
زماني كه قرار شد آماده بشود برود مسابقات جهاني جوانان، اعلام كرد آمادگي اش را ندارد؛ «از شرايط آرماني دور هستم.»
۱۰ روز بيشتر باقي  نمانده بود او بايد به ايتاليا مي رفت تا در مسابقات قهرماني جوانان جهان شركت كند. تيم ملي دو و ميداني جوانان ايران به ايتاليا رفت و احسان حدادي هم يكي از آنها بود.
وقتي او به مرحله نهايي رسيد كمتر كسي باور مي كرد كه يك ايراني شانس كسب مدال را داشته باشد من و شما و همه آنهايي كه در ايران نشسته بوديم حتي يك لحظه هم نمي توانستيم او را در قامت يك قهرمان ببينيم اما او طلا گرفت. ۶۲ متر و ۱۴ سانتي متر و اين اولين مدال طلاي جهاني ما بود. بايد ذوق مي كرديم اما آنقدر حواسمان جمع جام ملت هاي آسيا بود كه او را فراموش كرديم. او با اين كه ۱۰ سانتي متر از پرتاب چند هفته قبلش در مسابقات آسيايي ركورد زد اما قهرمان جهان شد. احسان حدادي ۱۹ ساله روز عادي اي را در ايتاليا سپري كرد. ايتاليايي  كه ميزباني ضعيفي داشت؛ «محل استقرار ما ۵۰ كيلومتر دورتر از مكان برگزاري مسابقات بود. از آن جا از كوچكترين امكانات بي بهره بوديم كه همين مسئله سطح كيفي كار بچه ها را كاهش داد. مسئولان برگزاركننده مسابقات اظهار مي كردند كه نامه اسكان تيم ايران به موقع به كميته برگزاري نرسيده و با وجود اين مشكل علي رغم اين كه در بدترين جا اسكان داشتيم تنها غذاي ما ماكاروني بود.»
شرايط بد اردوي ايتاليا مي توانست بدتر هم باشد؛ «اصلاً هيچ كس ايران را نمي شناخت و روزهاي اول به خصوص ورزشكاران آمريكايي ما را مسخره مي كردند. حتي ما از ترس آنها كارت شناسايي روي سينه مان را برمي گردانيم تا به ما نخندند اما زماني كه من مسابقه داشتم، اكثر ورزشكاران شركت كننده در ورزشگاه حضور داشتند و زماني كه پرتاب ۶۲ متر و ۱۴ سانتي را زدم به همه نشان دادم ايران يعني چه. پس از قهرماني نيز افتخار مي كردم كه با پرچم ايران دور افتخار مي زدم از آن به بعد به ما سوپرمن مي گفتند.»
در اين دوره از مسابقات حدادي بدون مربي در مسابقات شركت كرد و به مدال طلا دست يافت. آرزوي او رسيدن به ركورد ۷۰ متر در پرتاب ديسك است. به نظرتان او ما را در مسابقات بزرگسالان به آرزوهايمان مي رساند؟

نگاهي به فينال مسابقات كوپا آمريكا
اين بار هم نشد
005130.jpg
ترجمه: شيرين نجوان
«همه بازيكنان تيم آرژانتين بايد مهاجم باشند.» اين جمله مارچلو بيلسا ـ مربي تيم آرژانتين ـ است؛ جمله اي كه آرژانتيني ها به واسطه آن به تئوري ثابت و هميشگي شان مي رسند. اين را مي شود تنها دليل حمله هاي بي حساب و نافرجام آنها دانست. اين فلسفه طلسم شده تا كي ادامه خواهد داشت. حمله هاي پي در پي و توان گير آرژانتيني ها تا چه زماني ادامه خواهد داشت و تا چه وقت مربيان جايگزين شده با احترام به اين طلسم قديمي هوادارانشان را تا يك قدمي پيروزي مي كشند و ناكام با عطش پيروزي باز مي گردانند.
حالا پرونده كوپا آمريكا بسته شده است البته نه به نام آرژانتيني ها بلكه به نام برزيلي هاي خستگي ناپذير. بيلسا و يارانش با آنچه روي داده است غريبه نيستند؛ جام جهاني ۲۰۰۲ صحنه اي مشابه بود. در آن زمان نيز گويا حريفان بنامشان ـ سوئد، انگليس و نيجريه ـ از اين طلسم قديمي مطلع بودند. به همين خاطر به مهره هاي سفيد و آبي اجازه حمله دادند درست مانند برزيلي ها كه در بهترين فرصت دروازه آرژانتين را گشودند.
قبل از آغاز بازي فينال بيلسا به همه هوادارانش قول داده بود آرژانتين را پيروز و تمام شكست هاي اخير را جبران كند اما...
«تمام سعي مهره هايم در اين است كه توپ را در زمين حريف نگه دارند. همه چيز رو به راه است من در مورد توانايي بازيكنانم ابهامي ندارم.» اينها جملات اميدوارنه بيلسا است قبل از آغاز فينال و قبل از اين كه جام از دست آنها فرار كند.
در مقابل تيم البرتو پريرا ـ مربي تيم ملي برزيل ـ بدون هيچ فلسفه اي جز نبرد براي پيروزي به ميدان آمده بود. تيم او بدون ستاره هايي چون رونالدو، روبرتو كارلوس و رونالدينيو به ميدان آمده بود اما جايگزيني مهره هاي جوان و بي تجربه خود فلسفه ديگري بود كه پريرا به واسطه آن جام طلايي را به دست گرفت.
تيم امروز برزيل در رقابت هاي كوپا آمريكا يك شگفتي به معناي تمام و كامل است نه به خاطر جامي كه دست به دست در دستان مردان پريرا چرخيد بلكه تنها به دليل نوع تيمي كه فدراسيون برزيل براي شركت در اين دسته از رقابت ها به ميدان فرستاد. مقامات كوپا در ابتدا به دليل نبود ستاره هاي بنام در حقيقت تيمي مجزا و جديد از آنچه تيم برزيل مي شناختند انتقاد نامه اي تهيه كردند و آنچه به عنوان پيوست به اين نامه اضافه شد، فرستادن تيمي «ب» به سري مسابقات كوپا بود اما با بررسي كوتاه و چند جانبه و شرح آن توسط پريرا همه چيز خاتمه پيدا كرد و با رسيدن جام به دست مردان برزيل همه چيز فراموش شد. در نشستي قبل از آغاز رقابت هاي كوپا پريرا اعلام كرد: «تيم ارسالي از سوي برزيل تنها كمتر از ۱۰ روز قبل از آغاز رقابت هاي كوپا آمريكا تمريناتش را شروع كرده است و اين به معناي فرستادن تيم ضعيف نيست. فوتبال برزيل ذاتاً قدرتي و قدر است و توان رويارويي با آن همين زمان صرف شده براي رقبا كافي خواهد بود.» همچنين پريرا اضافه كرد: «تيم ارسالي اين جام يك محك براي برنامه هاي سپري شده فدراسيون است. در اين دسته از مسابقات با نبود ستاره هاي بنام به مهره هاي جوان فرصتي براي جلوه كردن و آشكارساختن استعدادهايشان داده شد. شايد اگر تيم با چنين شرايطي وارد نمي شد نمي توانستيم بازيكن هاي متعددي از جمله آدريانو را به نقد بكشيم.»

گفته هاي پريرا قابل تامل و بجاست و قطعاً مروري مختصر به كوپا آمريكا ۲۰۰۴ همه آنچه به دنبالش هستيم، مشخص مي كند. اين شرايط يعني جوان بودن مهره هاي ارسالي تنها مختص به برزيلي ها نمي شود بلكه اكثر تيم ها از رقابت هاي كوپا به عنوان ميداني براي ارزيابي استفاده كردند. از جمله آنها مي توان تيم اروگوئه و ستاره جوان امروزش چون مارسلوروسا نام برد. كارلوس بوئنو و فابين استوبانوف و همچنين لاگو از ديگر جوانان خلاق اين دوره به حساب مي آيند.
به هرحال تئوري هاي هر روزه فوتبال رو به تكميل شدن است و فرصتي براي تجربه و به آزمايش كشيدن دوباره نيست از اين رو هر تيمي كه با تكيه بر فلسفه اي نادرست رو به تباهي رفت با ديدي باز به روند طي شده تيم هاي اطراف بايد اصلاحي سريع و كارساز انجام دهد. زندگي فوتبال بر لحظه ها استوار است بنابراين آرژانتيني ها بايد بسيار سريع تر از زماني كه طي مي شود تئوري هايشان را واژگون كنند تا كاپ هاي طلايي مابقي از دستشان خارج نشود.

تيم آرژانتين، امروز با وجود از دست دادن كاپ به هر دليل توانست چهره اي نو از خود برجاي بگذارد. شايد عده  بسياري با اين جمله كه با رفتن ديه گو مارادونا بازي هاي آرژانتين از ديدن افتاد هم عقيده باشند اما تماشاي مسابقات كوپا آمريكا توانست تجربه خاطراتي باشد از زمان حضور اسطوره فوتبال در آرژانتين وقتي در اولين بازي نيمه نهايي با ضربات مهلك هت تريكي به يادماندني به نام آرژانتيني ها ثبت شد و زماني كه تيم كلمبيا با شكستي سرسختانه از دور رقابت ها كنار رفت. آرژانتين به رهبري بيلسا با اقتدار و هدفمند پيش آمد و زمان برگزاري مسابقاتش را به زماني براي مشاهده تحولي عظيم تبديل كرد. اما اين تيم با وجود همه قدرت و توان ذخيره شده در آن نتوانست در مقابل آدريانوي شش گله و لوييز فابيانو مقاومت كند. اين تيم توانست راهي براي گريز از خط دفاعي برزيل پيدا كند و اين تيم نتوانست...

وقتي جام از دستان آرژانتيني ها گذشت و در مشت زردپوشان برزيل جا خوش كرد. علاوه بر ثبت قهرماني براي برزيل و نايب قهرماني براي آرژانتين  ثبت اتفاق ديگري نيز بود و آن اتفاق پشت كردن به مارچلو بيلسا مربي تيم آرژانتين بود. قبل از برگزاري مسابقات داخلي در ليگ هاي باشگاهي بيلسا فوتبال اين كشور را به دست گرفت اما درست بعد از گرفتن اين تصميم از سوي فدراسيون، مخالفت هاي مردمي بر سر اين انتخاب آغاز شد و قطعاً دليلي به جز نبود پيشينه اي مقبول علت آن به شمار مي آمد. زمان برگزاري فينال كوپا آمريكا فرصتي استثنايي براي يلسا به شمار مي آمد. در آن زمان همه آرژانتيني ها دست به دعا و يكپارچه مي خواستند تيمشان قهرمان باشد حتي به رهبري بيلسا. طرفداران آرژانتيني مي خواستند خاطرات تلخ بسياري را فراموش كنند آنها مي خواستند شكست در جام جهاني را فراموش كنند. مي خواستند به بيلسا اعتماد داشته باشند اما هيچ كدام از آنها محقق نشد. آرژانتين با وجود زانتي، كلموچيني و سورين مقابل مثلث قدرتمند برزيل كه شامل مردان قدري چون آدريانو و فابيانو بود سر خم كرد و...

«اين حق ما بود حق همه مردم آرژانتين» اين جمله يكي از هواداران آرژانتيني است يكي از كساني كه پرچمي آبي و سفيد را به نماد لباس تيم ملي به تن كرده است. او صحيح مي گويد تيم او استحقاق جام كوپا آمريكا را داشت. تيم او با نقشه ها و ترفندهاي بيلسا همراه بود. تيم او پر از بازيكن هاي جوان و شاداب بود؛ اما باخت. نگاهي كوتاه به رده بندي قهرمانان كوپا آمريكا نيز نشان دهنده ۱۴ قهرماني از آن تيم او و شش قهرماني از آن برزيل است. ياد سال هاي ۱۹۹۱ و ۱۹۹۳ و سال هايي كه آرژانتين صاحب قهرماني بود در دل همه فوتبال دوست هاي آرژانتيني مرور مي شود اما حالا ديگر فايده اي در پي ندارد و جام در دست رقيب قديمي مي درخشد.
منبع: ESPN

يادداشت
باران مي آيد نم نكشيد
اميرحسين ناصري
۱ـ باران نباريده است. مغز كسي نم نكشيده بود. اما دو نفري چنان جلوي دوربين هاي تلويزيوني به سر و كله هم زدند كه انگار مدت هاست روي سرشان باران خورده. به كلي نم كشيده بودند. اصلاً فكر نكردند اين جا كه جاي دعوا نيست. مهم نبود؟ شايد هم نبود، اما مي دانم كه وقتي بازي تمام شد از آن مفسر عرب گرفته تا آن گزارشگر خبرگزاري رويتر گفتند كه ما كارهاي خارج تمدن انجام مي دهيم. اين يعني آن جا باران آمده بود. يعني به كلي نم كشيده بود، فكرشان. خدايا وقتي باران مي بارد، چتري به آنهايي بده كه زود نم مي كشند. بغل و روبوسي و خنده، داد و بيداد از خوشحالي بعدش هم نشان داد آن جا واقعاً باران باريده.
بيچاره يك ملت. بيچاره ما كه قرار است فردا با اين آدم ها قياس شويم. قرار است بگويند مشت نمونه خروار.بيچاره ما كه گفتيم نماينده هايمان شما باشيد. افتضاح بود، افتضاح. گفتيم بار و بنديلتان را جمع كنيد برگرديد تهران، خسته نباشيد. آقا چند نفري صدا كنيد تا اين دو نفر را خوب ماساژ بدهند مبادا خستگي روي تن شان بماند. توي فرودگاه چند نفر بگذاريد تا بگيرندشان رو كولشان و برايشان كل بكشند. اما مراقب باشيد وقتي به استقبالشان مي رويد هوا ابري نباشد. مبادا باراني بيايد و ... مراقب باشيد نم نكشند.
۲ـ صداي مردي كه بازوبند «بازي جوانمردانه» مي بندد، بلند مي شود. داد و هوار مي كشد. يكي
دل آزرده مي شود. مي رود يك گوشه اي كز مي كند و مي رود توي خودش. ناهار نمي خورد. حرف نمي زند. شوخي نمي كند. كسي هم نزديكش نمي شود. مرد بازوبند بردست مدتي است فرياد مي كشد. او بزرگتر از همه است. از آن آدم هايي كه وقتي بزرگ مي شوند مي گويند قديم ها جوان ترها به بزرگترشان احترام مي گذاشند. قديم ها اينطوري بود. قديم ها آنطوري بود، قديم ها ... قديم ها خيلي چيزها بهتر بود.
بعد از درگيري آن دو نفر هم باز مرد بازوبند بر دست فرياد كشيد. او مدتي است عادت كرده فرياد بكشد. او هنوز مي گويد قديم ها فلا ن طور بود و بهمان طور. خدا خيرش بدهد. اي كاش يكي به او بگويد قديم ها بزرگترها فقط به خاطر توان داد كشيدن بزرگتر نبودند. فقط با يك بازوبند بزرگتر نمي شدند. قديم ها بزرگترها هم بهتر بودند!
۳ـ روي آسفالت داغ راه رفتن چه حالي دارد. چه كيفي دارد. آدم كلاه آهني ميخ دار بگذارد سرش، من تا حالا شلاق آهني نخورده ام كه روي آن توپ هاي آهني به اندازه تنيس گذاشته اند. كسي سرم را با فحش و ناسزا نتراشيده. نمي دانم چه طعمي دارد.
اي كاش تلفن مي دادند. مي توانستيم بليت رزرو كنيم. بليت بگيريم، از زير قرآن رد شويم برويم آن طرف مرز، اگر يكي ندزديدمان، كسي هوس نكرد جلوي دوربين براي انتقام گيري از فلاني و فلاني سرمان را بيخ تا بيخ ببرد، برويم موزه. قديم ها فكر مي كردم خيلي دوست  دارم موزه هاي باستاني عراق را ببينم، اما حالا فكر مي كنم دلم مي خواهد بروم يك موزه چندش آور. بروم موزه وسايل شكنجه ورزشكاران عراقي. باور كنيد هيجان دارد مي دانم شايد خيلي منفور باشد اما باور كنيد جذاب است آدم وسايلي را دست بزند كه ورزشكاران عراقي مدت ها از دستشان فراري بودند. داشتم فكر مي كردم عدي ـ پسر صدام ـ چطوري به سرش زد كه بشود مسئول ورزش عراق. سيگار برگ كوبايي، ورزش، شكنجه، آزار و تجاوز چند سال مي شود صرف كرد تا به هماهنگي اي بين همه اينها رسيد؟ شما هم بياييد يك تور راه بيندازيم، در كنار هم برويم بغداد اين موزه را از نزديك ببينيم. خيلي دوست دارم بدانم وقتي اين وسايل را مي بينم گريه خواهم كرد يا نه.
۴ـ گفتند دو نفر هستند كه با كراوات با راديوهاي ضدانقلاب همكاري مي كنند قضيه تا مجلس كشيده شد. حتي عضو هيات رئيسه مجلس جبهه گيري كرد. رئيس حراست سازمان تربيت بدني موضع گيري كرد ولي يك روز كه اين خبر اردوي ۴۰ ۵۰، نفره خبرنگاران همراه تيم ملي در چين را آشفته كرده بود سخنگوي فدراسيون كه پسرش سردبير همان خبرگزاري است كه اين خبر را مخابره و پيگيري كرد جلوي همه ايستاد و گفت: اصلاً اينطوري نبوده كه مي گويند اين كه آن دو نفر چكار كردند و چكار نكردند هيچي اما خيلي دوست دارم بدانم پسر راست مي گويد يا پدر. چطوري است كه ۱۸۰ درجه تفاوت درباره آنچه بحثش شده وجود دارد پدر كو ندارد نشان از پسر يا برعكس؟ كدامشان درست بود؟
۵ـ اين همه سر و صدا، آخرش هم سرش را انداخت پايين و رفت پاي قرارداد را عين يك پسربچه خوب امضا كرد. گويا اين هواي ابري كه ميان آدم ها مي بينيم هميشه خطاست. هر وقت دلشان مي خواهد سركارمان مي گذارند؛ دست آخر، پيش هم دور از چشم ما روي هم را مي بوسند. قربون صدقه هم مي روند اين آخر تظاهر را چطوري جامعه مي پذيرد من مانده ام يك روز آمد جلوي همه گفت كه عشق پول نمي شود، من دارم مي روم پيش رقيب. همه خودشان را كشتند كه اي آقا افتضاح شد، بدبخت شديم، ال شديم و بل شديم. اما اين را كه جلوي ما مي گفت بعدش قرار داشت در يك خلوت با همپيمان قديمي برود و كار را تمام كند. دست آخر هم امضا كرد تا همه خوشحال شوند و كلاه بيندازند بالا. اما كسي نمي پرسد كه چرا اينقدر دروغ گفتن و بعد با افتخار سينه جلودادن راحت شده؟ چرا كسي اصلاً نمي پرسد كه چرا اينطوري مد شده؟

مقاله
ماجراهاي يك صعود
هول برمان داشته بود. خارج شدن سه بازيكن از تركيب اصلي تيم مي توانست حكم باخت و حذفمان را صادر كند. به راحتي مي شد تشويش را در چهره تمام آدم هايي كه در جامعه به فوتبال مي پردازند، تماشا كرد. لذت صعود انگار دورترين حسي بود كه مي شد دنبالش گشت. اين بود كه ما خودمان را در بالاترين نقطه استرس مي ديديم.
بازي با ژاپن پيش رو بود. حس بدي داشت. اين بازي آخر. مخصوصاً اين كه زيكو، سرمربي برزيلي ژاپن، در مصاحبه مطبوعاتي پس از بازي با تايلند مدعي شده بود كه رقابت با ايران را ۲ بر صفر خواهند برد. ژاپن كه با لشگري از بازيكنان مصدوم و غايب راهي مسابقات شده بود، در مرحله آزمايشي دو بازي اول بسيار بهتر از ما جلو رفته بود. ما هم پيش از شروع بازي ها نيكبخت واحدي، كاويانپور و نويدكيا، سه مهره اصلي برانكو ايوانكوويچ را از دست داده بوديم. به اين ترتيب تاكتيك هاي مورد نظر سرمربي به كلي به هم ريخته بود.
اما ضربه اصلي زماني به تيم وارد شد كه حاشيه هاي تيم ملي به اوج رسيد. از بازي ايران با اردن به بعد، به راحتي مي شد مشكلات درون تيمي و اختلافات گروهي را درك كرد. در همان ۲۵ دقيقه اول بازي مقابل اردن بازيكنان جوان تر هيچ پاسي به دايي ندادند. دايي كه كاملاً بي تاثير به نظر مي رسيد به ميانه هاي زمين آمد تا به اين شكل از اين تحريم خارج شود.
اما اين اختلافات زماني به اوج رسيد كه در چين علي دايي بر سر حسين كعبي فرياد كشيد و اين بازيكن جوان به نوعي وارد درگيري رودررويي با كاپيتان شد. حسين كعبي كه در بازي اول مقابل تايلند با يك نمايش خوب مورد تحسين اغلب كارشناسان قرار گرفت، در بازي دوم دقيقاً به همين خاطر به تبعيد روي نيمكت ذخيره ها محكوم شد.
هرچند سكوت عجيبي در قبال اين اتفاق از سوي نمايندگان مطبوعاتي كه در چين حاضر بودند اتخاذ شد اما اين مسئله آرامش را به تيم ملي هديه نكرد.
از سوي ديگر يكي از بزرگترين ابهامات در ذهن عموم علاقه مندان به فوتبال اين بود كه چرا هم تيمي حسين كعبي، ايمان مبعلي، از همان بازي اول بر روي نيمكت نشست. او در حالي كه دو هافبك مياني تيم ملي ـ كاويانپور و نويدكيا ـ در كنار تيم ملي نبودند مي توانست بسياري از گره هاي تيم را بگشايد اما در عين ناباوري او هم نيمكت نشين شد. تا اين جاي كار دو بازيكن خوزستاني فولاد اهواز تحريم شده بودند. اما نفر سوم در بازي با عمان به دو نفر ديگر پيوست.
بداوي در يك درگيري غيرمنتظره با رحمان رضايي اين توهم را در ذهن علاقه مندان به وجود آورد كه قرار است جوانان خوزستاني ياغي شده و از جمع اصلي جدا شوند. نصرتي را هم كه....
تمام اينها باعث مي شد كه استرس عجيبي همه مان را در بر بگيرد. ضمن اين كه از شانس بد، بازي آخر با سخت ترين حريف گروه بود. هرچقدر هم بگوييم كه عمان به دليل ويژگي هاي ناشناخته اش خطرناك تر بود اما باز هم ژاپن هميشه سخت تر از حريفان ديگر بوده.
تنها شانسي كه ما مي توانستيم متصور باشيم اين بود كه تيم ملي در اغلب موارد مقابل تيم هاي قوي خيلي خوب ظاهر مي شود، مخصوصاً زماني كه پر از مشكلات و معضلات مختلف باشد اين وضعيت تشديد مي شود. شايد هم شانسي براي خودمان قايل بوديم كه برانكو بتواند تيم را از شرايط بحراني خارج كند. تاكتيك هاي او در روزهايي كه ما با كمبودهاي فراواني دست و پنجه نرم كرده ايم، واقعاً بسان معجزه بودند.
وقتي ابراهيم تقي پور به عنوان مصدوم از زمين خارج شد و جاي خود را به ايمان مبعلي داد، دل همه مان ريخت. از در و ديوار برايمان مي باريد. كلاً سه مدافع در كل تيم اعزامي برايمان مانده بود. هر سه مدافع در تركيب بودند؛ گل محمدي، كاملي مفرد و تقي پور. حالا مجبور بوديم تنها با دو مدافع تخصصي كار كنيم. بايد بپذيريم در روزي كه همه آماده هر اتفاقي بوديم حسين كعبي بسيار عالي ظاهر شد.
استرس كمبود نفرات و حاشيه هاي به وجود آمده، همچنان در چهره تيم نمايان بود. هيجان و ترس خاصي تيم را در بر گرفته بود. تيم با ترس بازي مي كرد. اين تحليل اصلي فني نيست اما كاملاً در حيطه اجتماعي و روان شناختي بازيكنان تيم ملي است. تيم ملي و بازيكنانش مجموعه اي بودند كه با تفكر و هدف خاصي بازي مي كردند اما گويي يك ترس و يك نوع ناباوري برتري تاكتيكي تيم را زير سؤال برده بود. گويي تيم اصلاً آمادگي برتر بودن را نداشت. در حالي كه قدرت برتر ميدان به شمار مي رفت - با توجه به خلق موقعيت هاي خطرناك بر روي دروازه حريف - اما وحشت در جو عمومي تيم كاملاً محرز و نمايان بود.
شكل بازي در دقايق پاياني رقابت با ژاپن به نوعي شك برانگيز هم بود. پاس هاي بي حال و كم رمق، حفظ توپ هاي كاملاً ساده و بدون مزاحمت از سوي بازيكنان حريف، اين تفكر را تداعي مي كرد كه قرار است دو تيم به نتيجه تساوي برسند تا هر دو با هم با خيالي آسوده صعود كنند. گويي از پيش تقسيم غنايم شده بود و تيم ها به جايگاهشان براي صعود واقف بودند. انگار مسئولان دو تيم پيش از بازي با هم توافق كرده اند كه با يك تساوي ژاپن تيم اول و ايران به عنوان تيم دوم صعود كنند. هرچند موقعيت هاي خطرناكي بر روي دروازه هاي هر دو طرف ايجاد شد اما شكل بازي به گونه اي بود كه اين توهم در ذهن هر بيننده اي تداعي مي شد.
به هرحال ما هم صعود كرديم. پنج امتياز از سه بازي ـ يك برد و دو تساوي ـ ما را به مرحله بعدي فرستاد. در اين مرحله بازي با كره به آساني رقابت با ژاپن نخواهد بود. در اين ديدار يك تيم بايد پيروز از ميدان خارج شود. از همين حالا براي مسابقه بعدي مي توانيم استرس داشته باشيم. اگرهاي زيادي در افكارمان نقش مي بندد، در نهايت روبه روي صفحه چند اينچي تلويزيون مي نشينيم تا باز هم با استرس بازي را تماشا كنيم و استرس مان را به بازي بازيكنان بسپاريم.

هرگز نگو هرگز
005208.jpg
تيم ملي فوتبال ايران ۶
تيم ملي كره جنوبي ۰
در يكي از فيلم هاي قديمي جيمزباند پس از آن كه باند بر يك مهاجم قوي هيكل فايق مي آيد بازيگر نقش زن اول فيلم اين ديالوگ را مي گويد:
- هرگز فكر نمي كردم كه كار اون را بسازي
- هرگز نگو هرگز.
فردا عصر در حالي كه تهران داغ ترين ساعات يك روز مياني مرداد را سپري مي كند، داغ ترين لحظات حضور ايران در سيزدهمين جام ملت هاي آسيا در چين رقم مي خورد. تيم ايران پس از محروميت سه بازيكن خط دفاعي خود بايد در برابر آماده ترين، اميدوارترين و قوي ترين تيم اين پيكارها قرار بگيرد. كره جنوبي بار ديگر پس از چهار سال در همان مرحله اي كه در جام ملت هاي آسيا در لبنان با ايران روبه رو شد و با گل طلايي تيم كشورمان را از پيش رو برداشت بايد با ايران بازي كند. بار ديگر كار ايران و كره جنوبي به مرحله مرگ و زندگي و حذف و صعود كشيده است. كره جنوبي با مربي جوبونفر هلندي پس از پيروزي روحيه ساز چهار بر هيچ بر كويت در برابر ما قرار مي گيرد و ما پس از يك برد و دو مساوي. آنها مي آيند و با همه وجود مي آيند و تيم ما نيز بايد اينگونه باشد وگرنه بايد همگي به تهران برگردند. باز هم حساسيت هاي دوباره در كنار حاشيه هاي هميشگي دست به دست هم داده تا ۹۰ دقيقه اي عجيب و غريب را براي ميليون ها ايراني كه روز شنبه پاي تلويزيون ها مي نشينند، رقم بزند.تيم ايران پس از آن كه وحيد هاشميان در اوج را رها كرد تا به سرنوشت بپيوندد. عليرضا نيكبخت واحدي و حامد كاويانپور را به علت مصدوميت از دست داد. در بازي دوم با يك افتضاح عجيب و غيرقابل پيش بيني دو مدافع خود را محروم ديد، سپس يك مدافع ديگر را با راي عجيب تر كنفدراسيون ايكس از دست داد. اين همه بدشانسي و بدبياري براي هر تيمي نابودكننده است.از آن طرف به جز علي كريمي، مهدي مهدوي كيا و علي دايي آن چنان دور از ذهن ظاهر شده اند كه آدم دچار ترديد مي شود. علي دايي كاپيتان تيم ملي را مي توان در اين بازي ها بدون هيچ شك و شبهه اي بدترين بازيكن تيم ايران دانست. علت بد بازي كردن دايي هرچه باشد نتيجه اش باعث افت شديد بازي ايران است. معلوم نيست چرا بايد او را تحمل كنيم. تحمل دايي در اين لحظات كه تيم ايران نيازمند چالاكي و جنگندگي است، تحمل سختي است.در انتهاي تيم و در دروازه ميرزاپور قرار دارد. او در اوج است و تاكنون بارها و بارها ناجي تيم ايران شده است. در هر كدام از بازي هاي انجام شده ميرزاپور بهتر از بازي قبل ظاهر شده، ستار زارع با محروميت بداوي و رضايي نشان داد كه بازيكن جسور و چالاكي است و خيلي بهتر از بداوي بازي مي كند. حسين كعبي و ايمان مبعلي همچنان علامت سؤال هاي بزرگ كارنامه برانكو محسوب مي شوند. آنها با روحيه عالي، قدرت شوت زني و جنگندگي فراوان روي نيمكت مي نشينند تا شاهد بازي ضعيف بازيكنان هم تيمي خود باشند.جواد نكونام و يحيي گل محمدي و سيدمحمد علوي نوسان شديدي دارند. بالا و پايين مي روند. گاهي عالي اند و گاهي پيش پا افتاده ترين اشتباهات از آنها تيم را دچار دردسر مي كند.علي كريمي عالي است به شرط آن كه خودش را فقط در ۱۸ قدم نشان بدهد او اسلحه مرگبار تيم ايران است و ويران كننده همه دفاع هاي آسيا.رضا عنايتي هر وقت به بازي آمد، خوب و موثر بازي كرد كاملاً برعكس آرش برهاني كه به هيچ وجه انتظارات را برآورده نكرده است.تيم ملي فوتبال ايران با پنج امتياز به مرحله يك چهارم نهايي صعود كرد و حالا فقط و فقط بايد ببرد. تنها راه پيش روي او جنگندگي، نشاط و اميدواري است. تيم ايران پس از اين ديگر وقتي براي جبران اشتباهات بچگانه ندارد. اگر تيم حذف شود ديگر هيچ بازيكني نخواهد توانست ركورد بهترين گلزن جهان را به وجود آورد. ديگر هيچ كسي با اين همه بازي پر انتقاد به استقبال تيمي سرشار از ستاره و ادعا نخواهد رفت كه از آن انتظار قهرماني داشت. هرچه بود تمام شد. ما صعود كرديم و بايد ادامه دهيم بهتر از آنچه كه بوده ايم. اين نيازمند يك شارژ روحي عظيم است. هشت سال پيش تيم ايران شش گل در همين مرحله به كره جنوبي زد. چهار سال پيش تيم ايران در همين مرحله براساس يك اشتباه مهاجم عقب كشيده خود از كره شكست خورد. دو سال پيش تيم اميد ايران در كره جنوبي در نيمه نهايي كره را شكست داد. چند ماه پيش چه در تهران و چه در سئول تيم اميد ايران از كره باخت با دو مربي متفاوت. اينها همه اين را مي گويد كه ما روي لبه تيغ ايستاده ايم. ولي يك چيزي داريم كه ما را به عجيب ترين و غيرقابل پيش بيني ترين تيم جهان تبديل مي كند. ما در دقيقه ۸۹ حتي اگر پنج بر هيچ عقب باشيم به آخرين حمله تيممان اميد داريم. ما اميد داريم كه در هنگام بدترين شرايط مي توانيم بهترين نتيجه را بگيريم ما بايد به اين كنفدراسيون ظالم و بي برنامه فوتبال آسيا ثابت كنيم كه برترين هستيم. آنها جوري برنامه بازي ها را بسته اند انگار به شكل عجيبي مي خواهند همه دنيا بفهمند كه قصد حذف تيم هاي خاصي را دارند و به شكل ناجوري از تيم هاي خاصي حمايت مي كنند.راي آنها براي محروميت محمد نصرتي نشانه اي تمام عيار براي اين ادعا بود. اين كنفدراسيون آنقدر براي حفظ تيم هاي ميزبان برنامه ريزي مي كند كه روي هر عادل بي طرفي را روسفيد مي كند. از سوي ديگر فاروق بوزو رئيس كميته داوران كنفدراسيون آسيا آن چنان بد و سليقه اي عمل مي كند كه انگار هيچ كس در جهان وجود ندارد يقه او را بگيرد و از او توضيح بخواهد.در چنين شرايطي فوتبال آسيا فقط براي پيشرفت بايد به تيم هاي ملي چشم بدوزد نه به برنامه ريزي هاي عجيب و يكطرفه كنفدراسيون خود. فقط كافي است به اظهارات ولاپان پس از مراسم افتتاحيه توجه كنيد. آن حمله بي رحمانه به ميزبان يك ميلياردي به خاطر خالي بودن سكوهاي استاديوم بيش از هر چيزي آبروي اين كنفدراسيون را مي برد تا ميزبان بازي ها را.بياييد اميدوار باشيم. اميد را به معجزه مخلوط كنيم و چهار چشمي پاي تلويزيون ها بنشينيم. به حرف هاي نه چندان حساب شده جواد خياباني گوش ندهيم. كنفدراسيون فوتبال آسيا را فراموش كنيم. گرماي هوا را با گرماي بدنمان شرمسار كنيم. دعا كنيم و اعتقاد داشته باشيم اگر بخواهيم مي توانيم. اين تيم مي تواند قهرمان شود.

ورزش
هفته
جهان
پنجره
داستان
چهره ها
پرونده
سينما
ديدار
حوادث
هنر
صفحه آخر
|  هفته   |  جهان  |  پنجره  |  داستان  |  چهره ها  |  پرونده  |  سينما  |  ديدار  |
|  حوادث   |  ورزش  |  هنر  |  صفحه آخر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   شناسنامه   |   چاپ صفحه   |