سهيلا قاسمي
برگرفته از لوموند
در سايه جورج بوش پدر و پس از او در سايه پسرش، استراتژيستي به نام كارل راو قرار دارد كه طراح اصلي چندين پيروزي انتخاباتي بوده است. او از سال ۲۰۰۱ در كاخ سفيد مستقر شده و به شكل خستگي ناپذيري براي انتخابات روز دوم نوامبر تلاش مي كند.
هيچ كس باور نمي كند كه جورج بوش با توجه به صلاحيت هاي خودش وارد كاخ سفيد شده باشد چنين چيزي كاملاً غيرممكن به نظر مي رسد، مسلماً كسي كمكش كرده، به جلو هلش داده و او را براي اين رياست جمهوري غيرمنتظره شكل داده است.
نام اين مردي كه نخ هاي عروسك هاي خيمه شب بازي اش را در دست گرفته در واشنگتن براي همه آشنا است. او كارل راو است و ظاهراً فقط مشاور رسمي بوش به شمار مي رود.
سه روز پيش از گردهمايي كنوانسيون حزب جمهوريخواه كه متعاقب آن بوش رسماً به عنوان نامزد جمهوريخواهان در انتخابات معرفي شد، در سه سالن شهر نيويورك فيلمي به نام «مغز متفكر بوش» به نمايش گذاشته شد. اين فيلم برگرفته از كتابي است كه سال گذشته منتشر شد. نويسندگان اين كتاب جيمز مور و وين اسليتر به خوبي اين مرد را مي شناسند. اسليتر مدير دفتر دالاس مورنينگ نيوز در مركز ايالت تگزاس است. كار كارل راو و دست پروده هايش هم در اواخر سال هاي دهه ۱۹۷۰ در همين منطقه آغاز شد.
تز مغز متفكر بوش بسيار ساده است كارل راو شريك رئيس جمهور آمريكا است. استراتژي انتخاباتي آمريكا با همراهي او تبديل به يكي از بزرگترين استراتژي هاي جهان شده است. سياست هاي تجاري، مالي، اجتماعي، محيط زيست، آموزش و به ويژه سياست خارجي و جنگ همگي ديكته مي شوند تا در انتخابات آتي، بوش پيروز ميدان باشد. در واقع از سال ۲۰۰۱ تاكنون راو در حال پركردن صندوق هاي راي بوش است. مدام در پي جلب نظر كشاورزان آيوا دست اندركاران صنعت فولاد جنوب و مهاجران كوبايي فلوريداست. مور واسليتر مي نويسند: «كارل راو در سياست و فعاليت هاي عمومي به حدي تاثير دارد كه آمريكايي ها پيش از آن چيزي نديده بودند و به همين دليل پذيرش آن برايشان دشوار است.»
راو هرگز تاثير خود را انكار نمي كند و در عين حال براي رئيسش نيز احترام خاصي قايل است. او گاهي بوش را حقيقتاً تحسين مي كند. در نظر او جورج واكربوش تنها سياستمدار جمهوريخواهي است كه قادر است حضور پايدار جمهوريخواهان در كاخ سفيد را تضمين كند.
روزي از او پرسيدند كه چه موقع به فكر نبرد انتخاباتي افتاد و او پاسخ داد: «۲۵ دسامبر ۱۹۵۰» اين تاريخ، زمان دقيق تولد اوست. او در محله اي فقيرنشين واقع در غرب ايالات متحده آمريكا متولد شد. پدرش مامور بازرسي از معادن بود و مادرش تمام روز را به مراقبت از پنج فرزندش مي گذراند. وقتي ۱۹ ساله شد پدرش خانه را ترك كرد، ناراحت كننده تر اين بود كه پس از مدت كوتاهي او و برادرش فهميدند كه او پدر واقعي شان نبوده است و بعد نسبت به او كه آنها را همانند پسران خود بزرگ كرده بود احساس احترام و حق شناسي خاصي كردند در اوايل دهه ۱۹۸۰ مادرشان خودكشي كرد.
علاقه مندي راو به سياست و پيوستن به محافظه كاران خيلي زود هنگام بود. در سن ۹ سالگي زماني كه جان كندي جوانان آمريكا را مجذوب خود كرد او موافق ريچارد نيكسون بود. پدر و مادرش مدام با هم درگير بودند و به همين دليل آموزش اعمال مذهبي در زندگي اش هيچ جايي نداشت. برخلاف بوش كه ادعا مي كند عيسي مسيح قلبش را تغيير داده است راو بي ايمان بودنش را از هيچ كس مخفي نمي كند. او در گفت و گو با نيويورك تايمز گفته بود: «به خاطر ندارم كه هرگز ايماني پيدا كرده باشم.» در مدرسه نمرات خوبي نداشت اما يك بار توانست منتخب بچه ها شود و اين تنها انتخابات در زندگي اش بود كه خودش برنده آن شد. سال هاي سال نيز در دانشگاه هاي مختلف بود، اما هرگز نتوانست مدرك بگيرد ولي موفق شد در سازمان دانشجويي حزب جمهوريخواه مشغول شود و در نهايت در سال ۱۹۷۱ عنوان مدير اجرايي آن را به دست آورد.
سال ۱۹۷۰ راهي ايلينويز شد تا در تبليغات انتخاباتي نامزد دموكرات ها مشاركت كند او خود را يكي از هواداران اين نامزد معرفي كرده و كاغذهايي آماده كرد و روي آنها نوشت «آبجوي رايگان»، «لذت هاي مجاني» و آنها را در محله ها منتشر كرد تا او را مسخره كنند.
|
|
سال ۱۹۷۳، نامزد رياست حزب دانشجويي جمهوريخواهان شد اما لي آتواتر مشاور رونالد ريگان، راه جنوب را در پيش گرفته سوار بر يك فورد قديمي دانشگاه به دانشگاه به دنبال راي بود رقابت راو و رابرت اجورث آغاز شد. جلسه آنها در هتلي واقع در ميسوري برگزار شد و در نهايت هر دو از طرف هواداران انتخاب شدند. مشكل بعدي، رئيس كميته ملي جمهوريخواهان يعني جورج هربرت واكر بوش بود. او از متحدين اجورث به شمار مي رفت و تصميم گرفت نوار صحبت هاي دو سال پيش راو در ميان نظاميان كنتاكي و شوخي هاي مستهجن او را در اختيار واشنگتن پست بگذارد و همچنين حركت زننده او در پخش اعلاميه هاي انتخاباتي را فاش كند. همه منتظر كناررفتن راو بودند، اما بوش پدر خواست كه او انتخاب شود خيلي ها راو را در مسئله واترگيت دخيل مي دانستند حتي مي گفتند در دوران نيكسون او از آراي دموكرات ها دزدي كرده و جاسوسي حزب رقيب را كرده بود.
رابطه اي كه به اين شكل ميان خانواده بوش و راو ايجاد شد هرگز گسسته نشد. او راهي هوستون شده و رياست PAC (كميته فعاليت هاي سياسي) كه بوش پدر باني آن بود را به دست گرفت و مسئول تامين هزينه هاي انتخاباتي سال ۱۹۸۰ شد. اين همكار جديد بوش ها و جيمز بيكر كم كم تبديل به متخصص انتخاباتي در تگزاس شد و توانست نظر موافق همه اين ايالت را جلب كند. او مي دانست كه زمينه پايان دادن به هژموني دموكرات در اين ايالت وجود دارد.
وظيفه اصلي راو پخش آگهي و جمع آوري سرمايه به شيوه مكاتبه اي است. او در زمينه عمق يابي شرايط، استراتژي رسانه اي و برنامه ريزي انتخاباتي رقيب ندارد. براي كارش بايد اول نامزد موردنظر را از نظر اجتماعي خوب بررسي كند و نحوه سخنراني او و تاثيرگذاري اش بر مردم را نيز مي سنجد. مي گويند در مغز او دايرة المعارف سياسي و انتخاباتي بزرگي جاي گرفته و اطرافش پر است از شهرت، افراد متقلب و قاتل. سال ۱۹۸۶ در دفتر كارش ميكروفن كوچكي كشف شد كه بعدها گفتند خودش آن را كار گذاشته بوده، اما كشف آن توفاني رسانه اي برپا و به نامزد آن دوره جمهوريخواهان كمك زيادي كرد.
چند هفته پيش وقتي خبر دروغ گويي جان كري و غلط بودن اطلاعاتي كه او از شركت در جنگ ويتنام داده بود همه جا منتشر شد دموكرات ها بلافاصله متوجه شدند كه كارل راو دوباره دست به كار شده است. او در انتخابات مقدماتي جمهوريخواهان در سال ۲۰۰۰ جان مك كين را هدف قرار داد و شايعه بيماري او از لحاظ رواني و جنسي را همه جا منتشر كرد تا بوش ها را خوشحال كند.
اما نكته اصلي اين است كه آيا او فقط براي پيروزي انتخاباتي تلاش مي كند يا اين كه هدفش تغيير آمريكا است؟ مدل راو شبيه مدل ويليام مك كينلي است كه در سال ۱۸۹۶ با كمك مارك هانا به قدرت رسيد. هانا به مك كينلي فهمانده بود كه دوره پس از جنگ داخلي به سر رسيده و بايد به طبقات اجتماعي جديد كه زاييده توسعه صنايع هستند انديشيد. حالا راو فكر مي كند اختلاف دموكرات ها و جمهوريخواهان كه از زمان بحران اقتصادي سال ۱۹۳۰ شكل گرفته متحول شده و حالا به دوره اي رسيده ايم كه بايد به حاكميت افراط گرايان، محصور كردن افراد در دايره الزامات كه مخالف اصول آزادي است پايان دهيم. بوش پسر هميشه فكر مي كند بزرگترين خطر براي آمريكا «سوسياليسم اروپايي» است.
راو هم با او هم عقيده است و آنها مي خواهند مفسر انقلاب محافظه كاري كه ۵۰ سال پيش توسط روشنفكران خرده پا شكل گرفت، باشند. كاري كه ريگان در دهه ۱۹۸۰ و اقليت جمهوريخواه كنگره در سال ۱۹۹۴ قصد انجام آن را داشتند و تنها پيروزي بوش مي تواند تاييدي بر تداوم آن باشد.